نقش عشق و اشتیاق در موفقیت

 

در قسمت نظرات به این 2 سوال جواب دهید:

1.چه شغل هایی را الان می شناسی که به عنوان منبع کسب درآمد افراد هستند اما تا همین چند سال پیش بسیار خنده دار و غیر قابل بود که بشود از طریق انجام چنین کارهایی پول ساخت؟

2. اگر باور داشته باشی که موضوع مورد علاقه ی شما می تواند به عنوان یک شغل وجود داشته باشد و می تواند از لحاظ مالی شرایط تجربه زندگی ای سرشار از شادی و آرامش را برای شما فراهم کند، چه موضوعی را به عنوان شغل انتخاب می کنی؟!

به این سوالات فکر کن و پاسخ های خود را بنویس تا هم خودت و هم دوستانی که نوشته شما را می خوانند، باور کنند که می توان از هر آنچه به آن علاقه داشته باشی، پول ساخت و آن را به عنوان کسب و کار گسترش داد.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    197MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی نقش عشق و اشتیاق در موفقیت
    22MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «دایان» در این صفحه: 1
  1. -
    دایان گفته:
    مدت عضویت: 1264 روز

    سلام استاد وقت بخیر

    خوشحالم ازین که هر موقع ذهنم من و بازی میده

    اولین چیزی که منو متعادل میکنه نشانه روزمه استاد واقعا دیدن نشان‌ها خیلی به من کمک میکنه و واقعا جزعی از باورهای من شده

    در مورد سوال های پرسیدین لازم دونستم بگم کسب و کار اینترنتی و بلاگرها الان شغل کاملا پول ساز شده که قبلاً فقط به چشم سرگرمی بود الان شده مثله یک فروشگاه فوق العاده بزرگ که بدون گشتن تو فروشگاه جنس مورد نظر و با بهترین قیمت میتوانید پیدا کنید من جواهرساز بودم شغله مورد علاقه که واقعا با عشق به جواهرسازی رسیدم یادمه پونزده شونزده ساله بودم تو مسجد شاه تهران از کاسبهای انگشتر می‌خریدم با ذوق زیاد به اقوام و دوستان می‌فروختم تا اینکه اطلاعاتی درباره سنگها زیاد شد بعد رو آوردم به برندهای انگشتر دست‌ساز بعد با استادی آشنا شدم که بدون گرفتن هزینه ای و فقط با دیدن عشق و علاقه من کار و از صفر به من یاد داد و من وارد صنف شدم درآمد عالی داشتم اما سنی نداشتم که خانواده روی من تسلط نداشته باشند و منو به اجبار فرستادن دنباله کاری که بیمه داشته باشه که وقت پیری یه آب باریکه ای باشه که محتاج نان نباشم این اجبار باعث شد من هشت سال از عمرم فقط با کارگری رد بشه و با اشک به سر کار میرفتم حتی باعث شد من از همسرم جدا بشم آخرشم من محکوم شدم به اینکه من نتونستم پولساز باشم اما من هرچه در آمد داشتم صرف زندگی میکردم و حتی سالی یک شلوار برای خودم خرید نمی‌کردم هشت سال گذشت و من هشت سال حسرت کشیدم الان که فرد آزادی شدم قدرت تصمیم گیری برای زندگی خودم دارم دوباره روی آوردم به جواهرسازی و با باور پولساز بهش نگاه میکنم و مطمعنم میتونم بهترین خودم باشم شاید ازدید خیلی ها زندگیم هشت سال به بطالت گذشت اما من درس گرفتم که اجازه بدم بچه ای که قرار به وجود بیارم برای آینده خودش تصمیم بگیره و سراغه علاقش بره و من مشوقش باشم

    من به نشانه ها ایمان دارم و معتقدم روش حرف زدن خدا با بندهاشه یه جایی خواندم که نوشته بود

    نگران فردا نباش خدا زودتر از تو اونجاست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: