نقش عشق و اشتیاق در موفقیت

 

در قسمت نظرات به این 2 سوال جواب دهید:

1.چه شغل هایی را الان می شناسی که به عنوان منبع کسب درآمد افراد هستند اما تا همین چند سال پیش بسیار خنده دار و غیر قابل بود که بشود از طریق انجام چنین کارهایی پول ساخت؟

2. اگر باور داشته باشی که موضوع مورد علاقه ی شما می تواند به عنوان یک شغل وجود داشته باشد و می تواند از لحاظ مالی شرایط تجربه زندگی ای سرشار از شادی و آرامش را برای شما فراهم کند، چه موضوعی را به عنوان شغل انتخاب می کنی؟!

به این سوالات فکر کن و پاسخ های خود را بنویس تا هم خودت و هم دوستانی که نوشته شما را می خوانند، باور کنند که می توان از هر آنچه به آن علاقه داشته باشی، پول ساخت و آن را به عنوان کسب و کار گسترش داد.

منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    197MB
    23 دقیقه
  • فایل صوتی نقش عشق و اشتیاق در موفقیت
    22MB
    23 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا توسلی» در این صفحه: 1
  1. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 804 روز

    186مین گام روزشمارزندگی الهی من به نام خدا وسلام به خدا.

    سلام به استادوکل اعضای سایت پشت صحنه روصحنه هفرکانسیهای عزیزم.

    الهی تابینهایتهاتوراسپاسگذارم بابت سلامتی کل خانواده ام وفرشته ی سالم و ثروتمندم.

    امروز، وهر روزم فقط زیبایی میبینم.

    توی کامنت دیشب گفتم :قرارِ امروزمون باهمشهریهای عزیزتوی کوههای زیبای زُشک.

    جای همه پرازصفاومحبت ساعت4صبح نمازصبح بیدارشدم تاساعت 6هم وسیله های بیرون شهر، رو آماده کردم.

    وهم قرآن روبازکردم مشورت گرفتم امروزچه کاری انجام بدم؟؟؟؟؟؟

    که هم زندگی خودم روبسازم هم اون پازلی که چرخ دنده ی ساعت جهان هستی رو باعشق به جریان درمیاره.رو به حرکت سمت مثبتهادربیارم!!!!!!

    خداگفت: توکل،صبر.

    تمرین شکرگذاری رونوشتم بچه ها بیدارشدن راه افتادیم ازهمون لحظه اول که ازخونه به سمت روستاراه افتادیم باخداحرف میزدم به فایل درک قوانین جهان درقرآن روگوش میکردم وگریه میکردم لذت میبردم.

    رسیدیم روستامون سرقرار گروه جمع شدن وبه جایی که برای تفریح میخواستیم بریم مسیر، رو ادامه دادیم.

    از اول که همه ی ماشینهاراه افتادیم تاجاده ی آسفالت که تمام شد.

    فقط1ساعت توی مسیرخاکی رودخانه باماشین میرفتیم تابه باغ موردنظررسیدیم خدایاشکرت .

    چندنفرجلوتررفته بودن آتیش روشن کرده بودند.

    کتری هاجوش آماده چایی وصبحانه خوردن شدند. وقابلمه ی آبگوشت رو، روی اجاق گذاشتن، چندتا از آقایون کناراجاق ماندن وپسربزگ منهم کمی پونه جمع کردورفت کمک آقایون برای درست کردن ناهار.

    وهمه به سمت کوه راه افتادن، توی، مسیر رودخانه خیلی زیبابود.

    دمای هوا حدواً ،زیر10درجه رسیدهمه لباس گرم پوشیدیم.

    الهی شکرت بابت صدای دلنشین طبیعت.

    الهی شکرت بابت صدای هو هوی بادنرم وملایم.

    الهی شکرت بابت نورآفتاب ملایم.

    الهی شکرت بابت صدای شُرشُرِ دلنوازوگوشنوازآب.

    الهی شکرت بابت صدای انواع پرنده ها.

    الهی شکرت بابت کوههای سرسبززیرنورآفتاب برق میزد.

    الهی شکرت بابت پونه های که توی آب وبیرون ازآب روئیده.

    الهی شکرت بابت ریواسهایی که بابرگهای پهن زیرنورآفتاب اززیبایی وَلِ وَل میزد.

    الهی شکرت بابت گیاهای گزنه که هم خوردنش توغذاهاموثروقندسوزاست!

    وهم وقتی که با دست وپا، یاهرجای بدنت حتی از روی لباس تماس بگیره سریع خیلی بی رحم مثل برق میمونه! میگزه که همین گزش هم برای سلامتی بدن موثراست!

    درحال جمع کردن پونه های زیباتوی آب بودم کلی دستهام گزیده شدوکمی هم ازگیاهان تازه وکوچک گزنه جمع کردم .

    برای غذاوتوی این آب سردِتگرگی،که مستقیم از زیربرفهامیومددستهام یخ زدوالان میسوزه ولی، ولی حال داد.

    نمیدونم الان چه کسی منودرک میکنه.

    پسرم باپسرخواهرم تامسافتهای زیادی رفته بودند.میگفت: مامان یک تیکه ی مثلا مثل سنگ سفیدیامقداری آهک کنارِ درِّه دیدم ،رفتم جلودیدم ازدل کوه آب یخِ، یخِ،تگرگی بیرون میاد.

    واین ظاهراًلخته ی سنگ سفید، برف بوده!!!!!!!

    ولی خیلی خاک داشته.

    میگفت:یک تیکه کندم زیرآب گرفتم ومثل یخ بودخوردم کیف کردم.

    گفتم: آره ماهم پارسال باپدرت وعموجان وخانمش رفتیم: روی برفها سُرسُره بازی کردیم توی برج3حال کردیم.

    خیلی جاهای زیبایی داریم ولی نمیدونم چگونه شکراین همه نعمت روبجابیارم؟؟؟؟؟!¡!¡!!

    اونقدآبهاسردبودکه حتی خوردنش هم دست ودهانت یخ میزد!!!!

    الهی قربونت بشم اربابِ من، با این همه نعمت ،همه ی گروه کلی سبزی کوهی جمع کرده بودند.

    ازکوه که برگشتیم کتریهاآبجوش آماده، غذاآبگوشت آماده، اسپیکرگذاشته بودن آهنگ پخش می‌شد.

    همه شادوسرحال، چایی آتیشیی نوشجان کردیم.

    آشپزگفت: چندنفراین کاسه رویک آب بزنن چون ازمسجدگرفتم لازم یک آب بزنید.

    من به سهم خودم ازجابلندشدم مقداری ازکاسه هارو بردم کناراستخرآب، آب‌های یخ باخانم آقای آشپزشستیم .

    خیلی لذت بردم که منهم توگروه کمک حال بودم.

    البته میتونستم انجام ندم مثل بقیه!!!!!!!!!

    وقتی کاسه هاروشستیم،گفتم: اعلام کنیدبعدازناهار، هرکسی ظرفهای خودوخانواده اش روتمیزبشویدکه مسئول گروه به زحمت نیفته.

    الهی شکرت بابت این ناهاربی نظیر.

    غذاخوردیم آبگوشت ها ی اضافه روتقسیم کردن آشپزخیلی به حاله گفت :خانم توسلی این سطل مالِ خودمه بیابرات آبگوشت بریزم ببرشوهرت که نبودلااقل آبگوشت ببرازبس که همه چی فراوان بودحتی نونهاروهم میگفتن هرکس میخوادببره.

    هندوانه روتوی استخرانداخته بودن اول پرآب بودخوب میشدباچوب بکشی کناربرداری، بعدآب استخر رو ، روی باغهاانداختن آب استخرکم شدیک نفررفت توآب ویک نفردیگه ازکناراستخرکمک میکرده که بقیه اشاره کردن نفردوم روحُل بدین!!!!!!!

    نفردوم افتاده بودتواستخرکلی میخندیدن.

    به همه خوش گذشت.

    آقای آشپز میگفت: خانم توسلی چقدرپسرت به حاله وباادبِ، خندیدم، گفتم: استاددانشگاهش کارش درسته.

    بعدناهارسریع آماده شدیم برای برگشت به شهرگروه میگفتن :بمونین خوش میگذره ولی،

    اولًا:بچه هادوست داشتن بیان استراحت کنن.

    پسرخواهرم سرماخورد آبریزش بینی و…..گرفته بود.

    دوماً:ترافیک که شروع بشه تاپاسی ازشب توی ترافیک میمونی!!!!!

    وتوی این فصل بایدمواظب باشی ازآبادی به دورِ!تادوتاآبادی چه توی خاکی یاآسفالت1/30بدون ترافیک توی مسیررودخانه بایدرانندگی کنی چنانچه بارندگی بشه دیگه کارازکارگذشته وترافیک میشه جاده خاکی به زور،دوتاماشین از کنار هم ردمیشن یکی کنار، وامیسته! اون یکی ماشین ردبشه!!!!

    چراعاقل کندکاری که……..

    انشاءالله قسمتتون بشه بیاین می‌بینید که چقدربرکت توی همین کوههای بغل گوشمون داره.

    پونه که جمع میکردیم یک خانمی گفت: پونه کیلو50هزارتومان بوده خندم گرفت.

    ولی نه این پونه هایی که ماجمع کردیم .

    مگه کسی میاداین همه زحمت بکشه برای پول درآوردن، این پونه هاروجمع کنه!!!؟؟؟؟؟

    نه یک چیزی جمع میکنه که فقط به پول تبدیل کنه!!!!! ولی اینهایی که ماجمع کردیم بی نظیره!!!!!

    بااین همه زیبایی الان که رسیدم خونه یک استراحت کوچولوکردم درحین استراحت این فایل رو، گوش کردم نمازخوندم وباعشق باوجودی که انگشتای دستم بکارنمیگیره ولی همه روتنهاتمیزکردم.

    چرا مگه من دیوانه ام؟؟؟؟!!!!!!!!!!!

    بالاخره ازنمازصبح بیدارم وباتمام وجودم اینکار،رو انجام دادم.

    آره باجرات میگم من عاشق ودیوانه ی شغل خانه‌داری ام هستم.

    ذهنم میگه!!!!!

    آیاازخانه داری درآمدهم داری؟؟؟

    البته حرف ذهنه!!!!!!!

    جوابش رو، دارم:خدای من بزرگه که نه روزبرام مهمه!!!

    نه شب برام مهمه!!!!

    نه تعطیلی دارم !نه حقوق معین دارم!

    فقط حالا فهمیدم من، تعهدی که به خودم وخدادادم رو، باتک ،تک کوارکهای وجودم انجام میدم.

    من قدم بندگی ام رو، بردارم بقیه اش دست اوستاکریمه خودش خوب بلده خیلی خدایی کنه.

    چون میدونه وقت برای من طلاس بایدخودش جبران کنه.

    وای خدای من چقدرهوای منوخانواده ام روداری؟؟

    دمت گرم .خیلی خدایی هم فیزیکی هم متافیزیکی.

    هم مادی هم معنوی هستی.

    من همینهاروبلدبودم بگم چون هدایت خودش بودکه نوشتم.خدایاخودت قبول بفرما.

    عاشقتونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: