نقش عشق و اشتیاق در موفقیت - صفحه 20

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ملیحه وحدت گفته:
    مدت عضویت: 1218 روز

    به نام الله

    سلام و درود بیکران خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته ی گرامی .

    سلام ویژه خدمت دوستان عزیز که با خواندن تک تک کامنت ها زیبای شما ،

    سر شوق اومدم و به خاطر این همه آگاهی و حال خوب ،

    از تک تک شما عزیزان سپاسگزارم.

    خدایا سپاسگزارم که همیشه کنارم هستی و منو به سمت بهترینها هدایت می‌کنی.

    استاد عزیزم از شما خیلی سپاسگزارم که با دل و جون این آگاهی ها رو در اختیار ما قرار میدهید.

    باز هم امروز از خداوند متعال خواستم منو به یکی از فایل های شما هدایت کنه ، و به این فایل زیبا هدایت شدم.

    در پاسخ به سوال اول شما ،

    در حال حاضر شغل های مثله بلاگری ، آنلاین شاپ ها ، کاشت ناخن ، فروشندگی تو مترو و … شغل های هستن که تا چند سال پیش دور از ذهن بودن.

    در مورد سوال دوم ،

    من چند سالی هست که دوره های خیاطی رو گذروندم و کلی لباس برای خودم و دخترم دوختم . اما متاسفانه به خاطر باورهای غلط و اعتماد به نفس پایین ، نتونستم از این راه درآمدی داشته باشم .

    الان مدت هاست به فکر راه اندازی پیج لباس کودک هستم ، اما ذهنم همش میگه نمیشه ، این همه پیج لباس کودک هست ، کی به پیج تو نگاه می‌کنه و نمیتونی پول در بیاری و خلاصه حسابی منو منع می‌کنه!

    تا اینکه امروز به خدا گفتم خدایا خودت می دونی که من چقدر دوست دارم از نظر مالی مستقل بشم ، امروز منو به یکی از فایل های استاد هدایت کن .

    استاد جانم هزاران هزار مرتبه از پروردگار متعال و شما سپاسگزارم که همیشه به بهترین نحو ممکن ، منو هدایت میکنید.

    من عاشق خیاطی کردنم ، وقتی خیاطی میکنم اصلا متوجه گذر زمان نمیشم ، احساس خستگی نمیکنم ، پس متوجه شدم باید همین راه رو ادامه بدم و طرح های خودمو با عشق بدوزم.

    منتظر خبرهای خوب از پیج من باشید.

    دعای خیر برای تک تک شما عزیزان.

    ممنون که هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    یاسمن اسدنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1903 روز

    سلام بر استاد عزیز سلام بر خانم شایسته عزیز سلام بر دوستان عزیز

    استاد عزیزم ممنون از این فایل عالی

    درمورد سوال اول که دوستان عزیز بسیار موارد جالبی نوشته بودن اما اگر خودم بخوام موردی رو مثال بزنم مثلا همین بازی شبهای مافیا که یه آقایی اومده طراحیش کرده چند تادونه کارت درست کرده گذاشته توی جعبه و داره به قیمت دویست و خرده ای هزار تومن میفروشه یا مثلا همین کسایی که میان توی مترو تتو و پرسینگ میزنن و اتفاقا خیلی از جووناهم استقبال میکنن یا مثلا کسایی که میرن همراه بیمار در بیمارستانا میمونن و ساعتی پول میگیرن و….

    درمورد سوال دوم، خب من وقتی صحبت درمورد علاقه میشد واقعا سردرگم میشدم و فکر میکردم من علاقه مو نمیشناسم قبل از اینکه استاد عزیز با شما آشنا شم اصلا به علایقم فکر نمیکردم اما از وقتی با دنبال کردن برنامه های شما فهمیدم که باید وارد کاری بشم که بهش علاقه مندم خیلی چیزارو امتحان کردم هزینه کردم و یاد گرفتم تا بفهمم علاقه م هست یا نه که در نهایت هم از همه شون خسته میشدم و رهاشون میکردم، یعنی در ابتدا فکر میکردم به اون موضوع خاص علاقه دارم اما وقتی واردش میشدم میدیدم نه خیلی برام جذابیت نداره .

    استاد من خیلی به این موضوع فکر میکردم که به چی علاقه دارم و انگار هرچقدر هم بیشتر فکر میکردم بیشتر به نتیجه ای نمیرسیدم (در صورتی که خداوند از یه طریقایی بهم گفته بود اما من نمیخواستم قبول کنم که علاقه من همونه که خدا میگه) البته من یه سری چیزارو امتحان کرده بودم و مطمئن بودم که به چه چیزایی علاقه ندارم اما خب نمیتونستم بفهمم که به چی علاقه دارم،

    تا اینکه یه فایلی از شما گوش دادم که با یک جمله شما جواب سوالم رو گرفتم . شما در اون فایل گفتین :«ببینید چه کاری رو بهتر از بقیه انجام میدید» و من همونجا جواب سوالمو که چند سال بود درگیرش بودم گرفتم

    استاد جان من میتونم شعر بگم حتی بهتر از کسایی که در رشته ادبیات تحصیل کردن درواقع من در سن 22 سالگی درست زمانی که به یک تضاد بسیار بزرگ برخورده بودم وقتی در نا امیدی بسیار زیادی بودم فهمیدم که میتونم شعر بگم منی که نه در این زمینه تحصیل کرده بودم نه کل خاندان پدر و مادریم شاعر بودن و نه حتی خودم کتاب شعر میخوندم و این اصلا برای خودم هم منطقی نیست که من چه میتونم شعر های وزن دار بگم.

    من در اون زمان شعرهای بسیاری سروردم و گاهی میرفتم شب شعر و برای شاعرهای دیگه میخوندم و خیلی جالب بود که استادای ادبیات در اون جمع درباره شعرهای من حرف میزدن و بعضی از بیتهامو تحسین میکردن این خیلی خوب بود اما نکته منفیی وجود داشت و اون این بود که تمام شعرهای من غمگین و شکایت از زندگی بود و دقیقا احساس واقعی خودم از زندگی بود من اون موقع با اینکه از قوانین هیچی نمیدونستم ولی دیگه از اون فضای غمگین خسته شدم و تصمیم گرفتم برای همیشه شعرو بذارم کنار تا اینکه من همون موقع ها وارد شغلی شدم و به دلایل کمبود عزت نفسم همه شعرهامو سوزوندم و به مدت 7 سال که همین امسال باشه شعر نگفتم

    استاد جان من از خداوند پرسیدم و اون به من هزاران نشانه داد که رسالت من شعره راستش اینه که ذهنم خیلی مقاومت داشت برای پذیرفتنش اما نشانه ها انقدر واضح بود که نتونستم انکارش کنم

    اولین بهانه م این بود که فضای شعر غمگین و گوشه گیره و من این فضا رو دوست ندارم و خداوند جواب داد میتونی شعرهای شاد و انرژی مثبت بگی

    بعد گفتم من خودم کتاب شعر نمیخونم چه طور توقع داشته باشم بقیه کتابای منو بخونن و خداوند گفت نمیخواد شعر بگی ترانه بگو که خواننده ها بخونن . مگه خودت وقتی آهنگای شاد و انرژی مثبت گوش میدی شاد نمیشی؟ گفتم آره. گفت پس شروع کن به ترانه گفتن

    اما دوباره به خدا گفتم بهم نشونه بده و شاید باورتون نشه بعد از چند ساعت دیگه از طرف انجمن شعر برام اس ام اس اومد و من رو به شب شعر دعوت کردن اس ام اسی که آخرین بار 5 سال پیش برام اومده بود و یه نشونه دیگه اینکه فردای همون روز اون قسمت سفر به دور امریکارو دیدم که مایک یه شعر رپ گفته بود و میخوند و این نشانه ها منو مطمئن کرد که باید شعر بگم

    و من نشستم و فکر کردم و دیدم یه عالمه خواننده وجود داره که دنبال ترانه های درست حسابی با وزن و قافیه خوب هستن و دیدم خیلی از ترانه هایی که خونده میشه یا غمگینن یا چرت و پرتن بعد نشستم ترانه نوشتم و مقایسه کردم دیدم چقدر ترانه های من بهتر از خیلی از ترانه های دیگه س بعد با خودم گفتم خب حالا این ترانه هارو چند میخرن رفتم سرچ کردم و از قیمتایی که دیدم خشکم زد . نوشته بود بعضی از ترانه های فارسی حتی 200 میلیون تومان به بالا هم خریداری شده بعد گفتم خدایا مگه میشه من بشینم با یه خودکارو یه تیکه کاغذ یکی دوساعت وقت بذارم به چیزای خوب و مثبت فکر کنم ترانه بنویسم بعد میلیونی بفروشم؟ مگه میشه؟ بعد بیشتر تحقیق کردم درمورد مریم حیدرزاده که این خانوم با وجود نابیناییش با ترانه هاش تونسته به استقلال مالی برسه

    و استاد عزیز تازه فهمیدم که ترانه رسالت منه به چند دلیل

    اول اینکه من بدون هیچ زحمت و سختی میتونم ترانه بگم کاری که برای خیلیا بسیار سخته واسه من آسونه(چند وقت پیش یکی از ترانه هامو واسه خواهرو برادرم خوندم و ازشون پرسیدم اگر یک ماه بهتون وقت داده بشه آیا میتونید یه شعر با همین کیفیت بگید و اونا گفتن نه ، حتی یک بیت هم نمیتونیم شعر بگیم)

    دوم اینکه وقتی ترانه میگم اصلا متوجه گذر زمان نمیشم

    سوم اینکه از خواب و خوراکم میزنم تا یه ترانه رو تکمیل کنم

    چهارم اینکه در ترانه تمرکز دارم

    پنجم اینکه وقتی ترانه هام تکمیل میشه به شدت احساس لذت و رهایی و قدرت میکنم احساس میکنم چیزی رو ساختم که تا حالا کسی نساخته

    ششم اینکه گذشته رو به یاد آوردم و دیدم من دوبار در یک مسابقه شرکت کردم در عرض 5 یا 10 دقیقه چند خط دلنوشته نوشتم و برنده شدم و هدیه گرفتم

    و هفتم که مهمترین و مهمترین دلیلمه اینه که ترانه هارو خدا به من میگه و من فقط روی کاغذ مینویسم یعنی ایمان دارم که در این مسیر خداوند به من الهامات بسیاری میکنه به طوری که گاهی باورم نمیشه این ترانه هارو خودم گفتم

    حالا از خودم میپرسم چه طور میتونم در این زمینه بهتر شم؟ با توجه به تجربه م جوابش اینه که باید بیشتر ترانه بگم یعنی هربار که ترانه میگم زبانم روانتر میشه و کلا کار برام آسونتر میشه اما نکته اساسی در شعر اینه که باید احساس واقعی داشته باشی، یعنی اگر شاعر باشی و احساس واقعیه شادی داشته باشی یه ترانه شاد میگی که عالی درمیاد، اگر احساس غم واقعی داشته باشی یه ترانه غمگین میگی که عالی درمیاد، اگر احساس عشق واقعی داشته باشی یه ترانه عاشقانه میگی که عالی درمیاد و… حتی اگر سواد زیادی هم نداشته باشی میتونی با احساست شعرای عالی بگی چون واقعا خداوند برات کلمه میرسونه و خود به خود به شعرت آهنگ میده

    سوال بعدیم اینه که آیا این کار من ارزشمند هست؟ آیا این کار معنوی ترین کار جهان هست؟ جوابش 100 درصد بله ست. چون من با اینکار اول از همه به خودم کمک میکنم چون وقتی میخوام شعر بگم باید و باید به زیبایی ها توجه کنم تا شعرم زیبا باشه و بعد اعتماد به نفسم میره بالا و اینکه احساس خالق بودن میکنم و این بینهایت بهم احساس خوبی میده و طبق قانون این احساس خوب اتفاقات خوبی رو برام رقم میزنه . نکته بعدی اینه که چون من باور دارم که ترانه هارو خدا بهم میگه، من از این طریق کلام خدارو انتشار میدم و به گوش بقیه میرسونم و اینطوری هم به خودم کمک میکنم و هم به دیگران

    با انتشار احساس خوبم به گسترش جهان کمک میکنم

    در حال حاضر هم ترانه هامو در فضای مجازی انتشار میدم و بقیه کارو سپردم به خداوند

    استاد خوبم بی نهایت ازتون سپاسگذارم من با آموزشهای شما دارم ارزش رو در خودم پیدا میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      زهرا گفته:
      مدت عضویت: 1696 روز

      سلام به خانم اسدنژاد عزیزم

      تحسین می کنم شما رو بابت کامنت تون که واقعا از دل برمیومد و من انقدر غرق خوندن کامنت زیبایتان شده بودم که وقتی تموم شد دلم خواست بیشتر بود چون واقعا غرق در افکار زیبایتان شده بودم و می تونم بگم انگار دارم داستان واقعی یک انسان معروف و موحدی همچون حافظ رو می خونم باورتون میشه اصلا انگار زمان برام وایساده بود

      خانم اسدنژاد عزیز از اینکه با کامنت زیباتون احساس خوب بهم دادین ازتون تشکر می کنم و مطمئنم با این شغل مورد علاقه تان به آزادی مالی زمانی و مکانی می رسین براتون یک دنیا آرزوی موفقیت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی روحی بخش گفته:
    مدت عضویت: 1137 روز

    در مورد سال اول باید بگم که

    همون جوری که استاد عباس منش گفت یک سری از شغل ها هست که تا چند مدت پیش مسخره به نظر می رسید که کسی بتونه از این پول به دست بیاره مثل همون تست غذا یا مثل فردی که وارد هتل ها میشه از امکانات مختلف هتل استفاده میکنه و در نهایت نظر و پیشنهادش رو بین بقیه به اشتراک می ذاره و از این راه کسب درآمد می کند

    یا مثال دیگر میتونه این باشه افرادی که کارهایی را انجام می‌دهند که برای بقیه عجیب به نظر میرسه مثل پریدن از ارتفاع مثل تست غذاهای مختلف و عجیب یا شرایط مختلف کاری و کارهایی که مقدار عجیب و غریب به نظر میاد و با گرفتن فیلم از خودشون توی اون شرایط و پخش کردن اون داخل یوتیوب یا شبکه‌های اجتماعی مختلف کسب درآمد می کنند و هم لذت شان را میبرند و هم میتونن از این کار پول بدست بیارن

    در مورد سوال دوم که استاد پرسید که چه کاری هست که من از انجام دادن آن لذت ببرم و این کار میتونه من رو به ثروت برسونه باید بگم که من به آشپزی کردن و پخت غذا علاقه مندم و حتی اگر که پولی هم به من در این رابطه داده نشه این کارو با شوق و علاقه انجام میدم چرا که بعضی وقتا تو خونه غذا رو خودم درست می کنم با کیفیت خیلی بالا و حتی برای درست کردن غذا برای مهمون ها تو شرایطی که غذا باید توی ابعاد بیشتر باشه پیش قدم میشم علیرغم اینکه همسرم یا خانواده‌ام آشپزی خوبی دارند اما من چون علاقه دارم این کارو انجام میدم و مطمئنم که میتونم تو این زمینه رشد کنم و هدفم این است که بتونم بزرگترین مجموعه غذای ایرانی را روی سطح جهان راه اندازی کنم چرا که علاقه دارم و روب کیفیت غذا کار می کنم و

    جالب اینه که من هدایت شدن به این پست و این فایل آموزشی از طریق مرا به نشانه هدایت کن بود و این فایل بالا آمد و من داشتم به این فکر میکردم که خدایا من دوست دارم آشپزی رو و در حال حاضر در خدمت سربازی هستم اما باید یه راهی جلوی پام گذاشته بشه تا بتونم این کارو انجام بدم و خب خدا رو شکر این فایل بالا آمد و این دلگرمی را به من داد که من با انجام کاری که بهش علاقه دارم میتونم ثروتمند و خوشبخت بشم و از زندگیم لذت ببرم

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    حسن نشاسته گر گفته:
    مدت عضویت: 2985 روز

    سلام و درود بیکران به استاد عزیزم ، خانم شایسته گرامی و همه عزیزانی که در مدار خوندن این کامنت هستن

    اول یک تشکر جانانه دارم از استاد عزیزم به خاطر این آگاهی ها، این نفوذ کلام و این اقتداری که پشت حرف هاشون هست که حاکی از اینه که پشت این حرف ها خودشون اولین عمل کننده به این موضوع هستن و خودشون یک الگوی واضح هستن از حرف هایی که میزنن

    دوم یه خدا قوت و تبریک جانانه به خودم میگم که تمام کامنت های این فایل رو تا به امروز خوندم و چقدر آگاهی ناب که در بین این کامنت ها نهفته بود

    همیشه استاد میگن که کامنت بچه ها رو بخونین ولی من به چند تا کامنت بسنده میکردم ولی در راستای یک تعهدی که به خودم دادم کامنت های این فایل رو خط به خط خوندم و تا اونجایی که توی مدارش بودم توشه برداشتم

    سعی دارم در این کامنت به عنوان تمرین اول از شغل های جدیدی بگم که توی کامنت های دیگه بهش اشاره نشده

    تمرین اول :

    اول یه مقدمه کوچیک بگم

    امروزه خیلی از شغل ها دیگه به مکان خاصی وابسته نیستند و ممکنه یه آقایی توی پایتخت به گلیم بافی علاقه داشته باشه و در حال انجامش باشه و از سوی دیگر یه دختر کم سن روستایی در یک روستای دورافتاده به برنامه نویسی علاقه داشته باشه و در حال انجام اون باشه

    نکته بعدی این که بسیار بسیار وسایل و ابزار و تکنولوژی های جدید برای هر صنف و کاری توی این ده ساله به وجود اومدن که خودشون شدن مبنای ایجاد کلی شغل جدید

    مشاغل جدید :

    – پانسیون انواع حیوانات خانگی مثل سگ و گربه و پرندگان و … و غیر خانگی مثل اسب و …

    – حمام تخصصی حیوانات خانگی

    – پارک های بازی ویژه کودکان در فضای باز و سرپوشیده

    – صنایع چوبی کاملا جدید و کارهای ترکیبی با رزین

    – صنایع سفالی و صنایع دستی کاملا جدید

    – انواع خدمات لیزر در شغل های متنوع (زیبایی، صنعت، چاپ، ساختمان، نقشه برداری و …)

    – ساخت وسایل متنوع و جدید برای فضای باز و ویلاها

    – تجهیز کمپرها و فروش تجهیزات آنها

    – ساخت کلبه های چوبی مدرن و سنتی

    – ساخت کلبه های قابل حمل با اشکال مختلف (خیلی برام جذابن)

    – انواع تراک های فروش مواد غذایی و غیره به صورت برند شده و سازمان یافته

    – ساخت یا فروش محصولات مناسبتی خاص مثلا برای ولنتاین و …

    – عرضه انواع میوه خشک به سبکی جدید به صورت فله و بسته بندی

    – ساخت وسایل جدید بازی در پارک ها و فضای سبز ها

    – ساخت یا فروش ابزارآلات شارژی برای مصارف بسیار متنوع

    – فروش انواع اسکوتر، دورچرخه و موتور سیکلت برقی

    – مجری برنامه های دورهمی در ابعاد مختلف در مراکز گردشگری

    – بازدید مجازی از ساختمان ها و مراکز گردشگری

    – گرداندن حیوانات خانگی با ماشین به دور شهر

    – خلق آثار هنری عجیب غریب

    – غذاها و شیرینی هایی که قبلا کاملا خانگی بودند ولی الان کسب و کارهایی برای آن ایجاد شده (مثلا ده سال پیش کسی میگفت جایی شولی یزدی میفروشن بهش میخندیدن چون یه آش عصرانه خانگی بود)

    – ساخت ماکت آجیل و غذاها برای پشت ویترین با خمیر مجسمه سازی

    – فروش شربت های ساده مثل شربت عرق بیدمشک و کاسنی و .. در بسته بندی های جدید و انبوه

    – فروش اجناس بسیار متنوع همراه با استند و خیلی حرفه ای در مترو

    – ساخت کپر و کلبه با برگ درخت نخل به صورت کاملا حرفه ای (کپری که یه روز نماد فقر بود الان دارن با ساختنش ثروت میسازن)

    – خدمات پرینت سه بعدی برای مصارف گوناگون

    – تابلوهای هنری با نقره، مس و … در سطح وسیع

    – ایجاد اپلیکیشن های برگذاری رویدادهای کوچک و با موضوعات بسیار متنوع (یه دوستی دارم از طریق همین اپلیکیشن اطلاع رسانی میکنه و آموزش زبان با موضوعات مختلف داره مثلا گروهی رو میبره هتل در مورد هتل انگلیسی حرف میزنن، یبار میبره شهر بازی و در مورد اونجا لغات جدید و جملات جدید یاد میده افراد هم با سطوح زبان مختلف شرکت میکنن و کلی هم بهشون خوش میگذره. هر سری هم کلی آدم جدید میان. یبار گروهی رو برده بود نمایشگاه خودروهای لوکس)

    – اجاره دادن لوکیشن سفره یلدایی و … به عکاسان

    – برگزاری دوره های حال خوب و سپاسگزاری

    – نقاشی حرفه ای روی صورت کودکان

    – نقاشی های مختلف روی دیوار داخلی خانه ها

    – گچبری های سه بعدی بسیار هنرمندانه توسط خانم ها

    – دورهمی های ساده ای که در شبکه های مجازی اطلاع رسانی میشود (طرف اعلام میکنه مثلا میریم سینما فیلم ببینیم یا بولینگ یا بازی مافیا و … به همراه پذیرایی ساده و پول میگیره)

    – فروش تجهیزات تولید محتوا (اصلا یهو یه بیگ بنگی در این مورد اتفاق افتاد)

    – پرورش و فروش حشرات. امروزه 2111 گونه حشره برای مصارف مختلف پرورش داده میشه که برای خوراک انسان، حیوان و مصارف کشاورزی و تزئینی کاربرد داره. اصلا یه سری حشرات هستن تکثیرشون یه علم پیچیده ای داره و کشوری مثل هلند خیلی سکرت داره روش کار میکنه

    – فروش پودر حشرات (مثلا برای پرورش پرندگان)

    – ثبت گونه های جدید گیاهان و جانوران و کسب درآمد (جالبه بدونید تخمین زده شده که تاکنون فقط ده درصد حشرات شناسایی شدن) آقا برو مناطق استوایی عشق و حال کن و کلی حشره و گیاه جدید هم شناسایی کن به اسم خودت ثبت کن ولی باید عاشق کارت باشی

    – برگزاری تور تخصصی شکار برای توریست ها، جالبه بدونین مجوز شکار یک راس کَل یا پازن (بز کوهی نر) با ویژگی های خاص تا صد هزار دلار فروخته میشه چون این گونه فقط تو ایرانه

    – ایجاد قُرُق های خصوصی حیات وحش

    – برگزاری تور گردشگری برای ماهیگیری تفریحی

    – برگزاری تور تماشای تخم گذاری لاک پشت یا بیرون اومدن لاک پشت ها از تخم (چند ساله تو قشم برگذار میشه) اصلا این تورهای تماشای حیوانات خیلی موضوع وسیعی هست. مثلا تورهای تماشای نهنگ تو دنیا گردش مالی چند میلیارد دلاری داره. حالا فکر کنین تور پرنده نگری داریم، پروانه نگری داریم، گیاه گردی داریم و… طرف به خاطر عکس گرفتن از یه پرنده از اونطرف دنیا میاد تا خودش از نزدیک ببینه و ازش عکس بگیره. مثلا ما تو ایران زاغ بور رو داریم که فقط توی ایران هست

    – پرورش انواع خزندگان (که خودم از نزدیک شاهدش بودم و بسیار جذاب هست، یه دونه بچه تازه به دنیا اومده اژدهای ریشدار یا bearded dragon (همین اسمو سرچ کنین) که نوعی سوسمار کوچولو هست 4 میلیون تومن قیمتشه و حیوان خانگی محسوب میشه)

    این بیزنس رو یه خانمی داره که از بچگی عاشق مارمولک بوده و احتمالا توی تلویزیون ایشون رو دیدین و یه خانم دیگه هم سیستان و بلوچستان هستن که تمساح پوزه کوتاه یا گاندو پرورش میدن

    – پرورش موش آزمایشگاهی که خیلی تکثیرش هم سریع هست و چقدر مشتری هم داره

    – ترس زدایی از حیوانات خانگی (مثلا خانمی از گربه میترسه ترسش رو توی چند دقیقه برطرف میکنن)

    – احیای ماشین های قدیمی و کلاسیک

    – ساخت وسایل سنتی و قدیمی برای بوم گردی ها و هتل های سنتی

    – تیونینگ انواع خودرو

    – تنظیم ارتفاع پنوماتیک انواع خودرو حتی پیکان

    – فروش وی پی ان

    – فروش اکانت اینستا و تلگرام

    – کارهای قلم زنی کاملا جدید روی فلزات در مقیاس وسیع

    – آموزش شنا به سبک پری دریایی با لباس پری دریایی (بازم فکر میکنی از علاقه نمیشه پول ساخت ؟؟ همینو تو نت سرچ کن)

    – ساخت و فروش مبلمان و صندلی های عجیب غریب

    حالا بریم سراغ سوال دوم

    آقا من چند وقت پیش بنا به برخورد با تضادی که میتونست عمر گرانبهای منو به پایان برسونه تصمیم گرفتم قبل مرگم جهان رو ببینم

    واسه همین هدایت شدم به صنعت گردشگری و کارت لیدری طبیعت گردی رو دارم میگیرم (هر چند که خیلی به لیدری علاقه ندارم و دوس دارم بیشتر از سفر واسه خودم لذت ببرم ولی این دوره به شناخت من از گردشگری خیلی کمک کرد)

    از اونجایی که رشته لیسانسم ساخت و تولید و رشته ارشدم کارآفرینی هست و هر دو رو موقع انتخاب با عشق انتخاب کردم و از طرفی خیلی عاشق ایده دادنم و خیلی هم استعدادشو دارم سعی میکنم یه معجونی از همه اینا بسازم و توی مشاوره هام در صنعت گردشگری بکار بگیرم

    به امید هدایت الله مهربان که بتونم خیلی تمرکزی تر کار کنم و به وضوح بهتری در مورد کارم برسم

    بازم ممنونم استاد عزیز بابت این فایل گرانبها

    امیدوارم در پناه الله مهربان همواره شاد و سلامت و پر انرژی باشید

    دوستتون دارم خیلی زیاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 936 روز

    درود بیکران بر انسانی که ایمان را درعمل زندگی میکند

    صبحتون نیک

    .

    اتفاقا من همیشه به این موضوع فکر میکنم که چه شغلهای متنوعی پیدا شدن

    هر روز واقعا یک شغل جدید و تاره بوجود میاد

    .

    فقط در زمینه زیبایی و ارایشی صدها شاخه بوجود اومده که کافیه هرکسی فقط یکیش روتخصصی بلد باشه.

    در گذشته فقط یک ارایشگر کافی بوده تا چندین خدمات روانجام بده، اما امروزه نه تنها خدمات زیاد شدن که برای هر بخش متخصص باید بود. فقط در حوزه مو، رنگ، کوتاهی، صافی، فری، مکاپ، شنیون، ویتامینه، هیدراته، پروتئینه و….

    .

    یا مثلا در زمینه غذا انواع شاخه ها وجودداره

    تخصصی دسر، کیک، نوشیدنی، ساندویچ، پیتزا، انواع نون و خمیر، دیگه فقط یک آشپز نیست که همه اینها رو انجام بده.

    .

    با اومدن اینستاگرام هم که کلی استعداد هنری و طنز شکوفا شد و اینستا شبیه بک تلویزیون شخصی برای هر کدومشون عمل کرد.

    شاید برخی از اونها فکر نمیکردن هرگز در شاخه هنرمندان قرار بگیرن یا حتی شانس یکبار دیده شدن در تی وی داشته باشن اما اونها رسانه شخصی و مستقل خودشون رو دربستر اینستاساختن.

    یکی از ثروتمندترین افراد اینستا پسری بسیارجوان بنام خابی بودش که در شروع پندمیک فقط با انجام ساده رفتارها و کارهایی که افراد دیگه به پیچیدگی انجام میدن ثروت بسیار زیادی خلق کرد. ویدیوهای بدون زرق و برق حتی بدون صدا اما گویا و حرف دل همه مردم از همه جای دنیا. چیزی که همه ما متوجه شده بودیم چرا برخی افراد به این پیچیده گی کارها رو جلو میبرن اما نگاه متفاوت ایشون، براشون ازهمین موضوع چندین میلیون دلار درمدت کوتاهی ساخت.

    .

    چقدر این صحبت شما، اینروزای زندگی منه استاد جان که گفتید خیلی فکرمیکنید، به رفتارها فکر میکنید به اینکه چه باوری پشت هر رفتاری هست فکرمیکنید.

    من اینروزا هررفایلی که گوش میدم، بعد از نوشتنش شروع میکنم خط به خط فکر میکنم دربارش، بررسب میکنم، به زندگیم نگاه میکنم، به تفکراتم که من کجای اون صحبتها و اموزه ها ایستادم، چه حرکتی باید داشته باشم، چه رفتاری، چه تغییری

    به انگیزه انجام کارهام فک میکنم

    باورهای درست و نادرستم رو کشف میکنم.

    این فکر کردن خیلی داره به من کمک میکنه.

    .

    .

    سپاس گزارم از شما

    روز و روزگارتون خوش و پراز سعادت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    نیلوفر قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 1152 روز

    به نام خدای مهربان

    با سلام به همه دوستان عزیزم در خانواده صمیمی عباس منش و استاد عزیز

    من دومین باره زیر این فایل کامنت میزارم

    دفعه اول راجب خودم و علائقم بیشتر گفتم

    (اینم‌اضافه کنم‌این فایل جزء محبوب ترین فایل های من داخل سایت هستش )

    امروز میخوام‌راجب یسری درآمد زایی ها که شاید یک سال یا نهایت یک سال و نیم هست که راه افتاده صحبت کنم

    برای قوی تر شدن باور دوستان و خودم

    جدیدا ادم هایی که تو روستا زندگی میکنند

    میان و از لایف استایلشون فیلم میگیرن

    من‌خودم به شخصه عاشق این سبک ویدیو ها هستم چون بهم یه ارامش عمیقی میده

    مثلا دوتا خانم تو منطقه استارا داخل یکی از روستا های اونجا

    از غذا هایی که درست میکنن فیلم میگیرن

    با همون لباس های خودشون و داخل ظرف های سنتی و زیبای خودشون

    یعنی تو ساده ترین حالت ممکن

    حتی حرف هم نمیزنن ویدیو ها فقط صدای طبیعت داخلش هست و همین بسیار جذابش کرده

    و جالبه که این دوتا خانم

    ویدیو هاشون‌‌ میلیون ها میلیون بازدید میخوره و خدا میدونه چه درآمدی میشه

    حالا اینکه تدوین و تولید ویدیو ها کار خودشون باشه یا یک تیم اینکارو کرده نمیدونم

    ولی بهرحال یکی از ناب ترین ایده هاست

    و مردم از سرتاسر دنیا عاشق این ویدیو ها هستن

    ویدیو هاشون رو به هیچ عنوان تایتل یا کپشن فارسی نمیزنن اما به نظر من این دلیل جهانی شدن ویدیو هاشون نیست

    دلیل اون عشقی هست که تو کارشون و نوع اشپزیشون وجود داره

    اون سادگی اون سبک از زندگی

    که شاید برای ما که بارها رفتیم شمال و از نزدیک دیدیم به اون صورت جذاب نباشه

    اما واسه کسی که تا به حال همچین لایف استایلی رو از نزدیک ندیده بسیار جذاب باشه

    جدیدا یه خانم شمالی هم داخل اینستا گرام از این سبک ویدیو ها میسازه و به قدری این سبک ویدیو ها ارامش بخش و قشنگن که خود من گاهی دقیقه ها میشینم و نگاه میکنم و از اون طبیعت و اون صداها لذت میبرم

    این در صورتیه‌ که میگن داخل روستاها مردم کار ندارن و وضع زندگی به شدت سخته و موقیعت های کاری فقط تو تهرانه…..

    کی میتونه دیگه این حرف رو به من بزنه وقتی هر روز دارم با همچین چیزایی به صورت اگاهانه خودم‌رو رو به رو میکنم :)

    مثل اون اقایی که داخل یک روستا نزدیک به استان یزد دیده بود چقدر افراد خارجی نسبت به سبک زندگی اینا هیجان زده هستن و براشون عجیبه و خود این اقا از تعجب اینا تعجب کرده بود

    و خب با توکل و ایمانی که به خدا داشت این رو یک نشونه دیده بود و خونش رو به یک منطقه توریستی تبدیل کرده بود و کلی ثروت ساخته بود برای خودش

    و وضع زندگیش رو از بدترین وضع مالی به بهترین شکل خودش تغییر داده بود

    فقط کافیه نگاه کنیم چقدر طلای ناب در محیط زندگی ما هست که برای عده ای جذابه و همین میشه سرمایه اصلی ما

    این ادم های جز زندگی روستاییشون چی داشتن؟

    اما وقتی تو مسیر درست باشی

    و به ایده ها گوش کنی

    همین میشه سرمایه اصلی تو

    خداروشکر که هر روز بیشتر و بیشتر شاهد این پیشرفت ها هستیم ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    شروین اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1616 روز

    به نام یگانه رب العالمین ، الله یکتا

    با سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته نازنین و تمام دوستانم

    خدا رو هزااااااران بار سپاس گزارم بابت هدایت کردنم به این فایل

    فایلی که شاید موقعی که روی سایت قرار گرفت نگاه کردم اما از اونجا که در فرکانس فهمش نبودم از کنارش گذشتم اما این چند روز به شدت این قضیه ی شغل و رشته ی مورد علاقه ذهنم رو مشغول کرده بود و حتی عصبیم کرده بود از این که چرا نمی تونم تصمیم بگیرم

    وقتی روی نشانه زدم من رو برد به فایلی که استاد ، شما پیش از شروع دوره روانشناسی ثروت 3 ضبط کرده بودید و اون فایل رو هم دیدم اما چشمم افتاد به کلیدی که برای فایل گذاشته بودید ( توانایی خلق ثروت از علائقت )

    گفتم خدایا این همون هدایت توست و من خودم در درونم می دونستم که جواب سوالاتم رو باید در سایت دنبالش بگردم . طی چند روز گذشته همش در یوتیوب و گوگل سرچ می کردم که آقا علاقه مون رو چجوری بفهمیم ، این رشته اوضاعش چجوریه ، اون رشته چجوریه …

    و بعد دیدن اون حجم از سایت و ویدیو فهمیدم که جز آگاهی های سایت هیچ چیزی نمی تونه کمکم کنه و از خدا هدایت خواستم

    وقتی اومدم در اون دسته بندی این فایل رو دیدم و همون موقع گفتم : بیا دیدی گفتم ! کلید همین جاست !

    و به قولی 《آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم…》

    فایل رو پلی کردم و به قلبم نفوذ کرد

    حالا اول می گم داستان چیه بعد بریم سراغ تمرین

    من الان پایه دهم هستم ، رشته تجربی

    از سال قبل با المپیاد های علمی آشنا شدم و همون موقع فهمیدم من حتما باید شرکت کنم و در همون سال متوجه علاقه ام به درس شیمی شده بودم

    وقتی اومدیم دهم و خب دیگه وقت شروع بود ، المپیاد شیمی رو انتخاب کردم

    این انتخاب ، انتخابی بود که از عمق وجودم و علاقه ام اومده بود و با آزادی انتخابش کردم . بیش از 10 رشته وجود داشت و من شیمی رو انتخاب کردم .

    نمی دونم چه اتفاقی در ذهنم افتاد که یه دفعه برام اهمیت پیدا کرد که آقا تو سه سال دیگه چی می خوای بخونی و چه شغلی داشته باشی ؟

    خب من از بچگی انقد بهم القا شده بود که باید پزشک بشم بدون این که حتی فکر کرده باشم توی ذهنم این بود که خب من قرار پزشک بشم .

    بعد گفتم من اصلا دوست دارم پزشکی رو ؟ با شرایطش مشکلی ندارم ؟

    و از طرفی هم از علاقه ی خودم به شیمی و دانشمند شدن و تاثیرگذاری در علم خبر داشتم . بعد وقتی با مامانم صحبت می کردم گفت مثلا می تونی داروسازی بخونی که ترکیب این دو تا یه جورایی حساب میشه .

    بعد دیدم من اصلا از دارو و داروخونه خوشم نمیاد ، چجوری می خوام داروسازی بخونم ؟ پس داروسازی حذف شد .

    تصمیم شد بین پزشکی و شیمی

    هی نشستم فیلم دیدم ، سرچ کردم آخرشم به نتیجه نرسیدم

    اول فکر می کردم من حتما با خون و جراحی و اتاق عمل مشکل خواهم داشت ، رفتم سرچ کردم یه فیلم عمل قلب باز اومد دیدم خب خیلی مشکلی نداشتم با دیدن همچین صحنه ای ( می دونم که شرایط حضوری و فیزیکی حتما تفاوت داره با یک فیلم ) ولی خب مورد اصلی این بود که من اصلا کششی به پزشکی ندارم . یعنی انگیزه خاصی ندارم برای اینکه پزشک بشم .

    قبل از دیدن فایل داشتم به خودم می گفتم که شروین یه لحظه دقت کن ، تو کسی هستی که وقتی آزادی کامل داشتی و هیچ عامل دیگه ای غیر از علاقه ات رو مورد برسی قرار ندادی برای انتخاب المپیادی که می خوای بری و درسی که می خوای روش تمرکز بذاری و در حد دانشگاه در اون اطلاعات کسب کنی ، تو بین شیمی و زیست ، شیمی رو انتخاب کردی ، خب چرا فکر می کنی انتخاب رشته دانشگاهی با این فرقی می کنه ؟!

    بریم سراغ فایل( که ببخشید مقدمه یه کم طولانی شد :) )

    سوال اول ( مشاغلی که تا همین چند سال پیش وجود نداشته ولی الان هست و درآمد فوق العاده ای دارن )

    مورد اول همین یوتیوبر ها هستن ‌، کسانی که اکثرا یا فقط تو موضوعات مختلف تجربیات شون رو می گن یا نه حتی همینم انجام نمیدن و فقط تفریح می کنن و فیلمش رو میذارن …

    مورد بعد همین کسانی که استاد مثال زد ، بلاگر هایی که یا از زندگی شون فایل میذارن یا به حالت taster ، غذا ها و رستوران ها رو میبینن و تبلیغ شون رو می کنن

    یکی دیگه کسانی که کارای ناخن و غیره انجام میدن و بسیار مثال های دیگه

    بریم سراغ سوال دوم ( علایق … )

    یه چیزی که من برداشت کردم اینه که حتما نباید چیزی رو به عنوان شغل مورد علاقه انتخاب کنی ( یعنی از میان مشاغلی که وجود دارن ) ، باید موضوع مورد علاقه ات رو انتخاب کنی و در اون مسیر حرکت کنی و به تو گفته میشه که چجوری می تونی پول بسازی .

    من همون طور که اولش گفتم ، به شیمی خیلی علاقه دارم ، طراحی خودرو و نقاشی رو هم بهش علاقه‌مندم و همینطور انجام میدم ( از بچگی انجام‌ میدادم و کلاس رفتم و الان در سیاه قلم و طراحی در حد خیلی خوبی قرار دارم ) ولی خب بین این دو تا احساس می کنم اون چیزی که از زندگی می خوام رو بیشتر توی شیمی می تونم بدست بیارم .

    زمینه های علمی رو بیشتر از هنری دوست دارم .

    دوست دارم که فرد بزرگی در علم باشم و به قول استاد که جهان رو جای بهتری برای زندگی کنم

    توسط خانواده خیلی این ذهنیت هی به من القا شده که هر کی مهندسی خونده کارمند شده ، کار نیست ، پول نیست از اون طرف پزشکان همشون دارن تو پول غلت میزنن …

    و میدونم که پدرم واقعا دوست داره من پزشک بشم

    ولی با خودم گفتم من اگه یه پزشک بشم که هیچ اشتیاقی به کارم نداشته باشم و بیام بهش بگم که تو باعث این تصمیم بودی خودش چه حسی داره اون موقع ؟

    آیا جز این هست که ناراحت میشه و می گه که کاش میذاشتم خودش انتخاب کنه ؟

    معلومه همه پدر و مادر ها خوشبختی بچه شون رو می خوان و منم مطمئنم چون خودش یه رشته مهندسی خونده و خودش و دور و بری هاش مهندس هستن و خب شاید به نسبت اون چیزی که فکر می کردن درآمد نداشتن فکر می کنن که پزشک ها حتما شرایط بهتری دارن

    در صورتی که من خودم یک پزشک رو میشناسم که از مادر من که ماما هستن و اونجا کار می کنن ، کمتر حقوق میگیرن

    یعنی همونطور که مهندسین کم درآمد و حتی بیکار هست ، پزشکان کم درآمد هم هست و همون طور که پزشکان بسیار موفق هست ، مهندسین بسیار موفق هست

    در کل من اصلا مسئله ام پول نیست

    من مسئله ام علاقه است

    با شرایط هیچ کدوم از این رشته ها هم مشکلی ندارم که چه سختی هایی داره

    من این رو برای خودم معیار کردم که من یه پزشک باشم خوشحال ترم یا یه شیمیدان که داره توی این حوزه تحقیق و اکتشاف می کنه ؟

    چیزی که الان فکر می کنم درسته اینه که باید برم شیمی بخونم و این فرصت یک بار زندگیم رو در این زمینه صرف کنم

    در این مدت هم مقاوتم این بود که خب پدر و مادرم می خواهند که من پزشک شم ولی الان می گم اونا فقط دوست دارن من خوشحال باشم و خوشبخت ، خب توی هر زمینه ای می تونم به درآمد بالا و خوشبختی برسم ، چه بهتر که اون حوزه چیزی باشه که خودم عاشقش هستم تا برام همه چیز رو به ارمغان بیاره

    مقاوت دیگه این بود که خب به هر حال من درسم خوبه بقیه انتظار دارن من برم پزشکی بعد من شیمی بخونم نمی گن تو با این پتانسیل چرا نرفتی پزشکی ؟

    خب بگن ! من یه بار بیشتر فرصت زندگی ندارم ، نیومدم که در جواب به نظرات اونا زندگی کنم که

    هر نظری دارن برای خودشون ، ولی من طبق اصول خودم تصمیم گرفتم

    مقاومت دیگه درآمد بود ، چیزی که همیشه پدرم می گفتم

    این که یه پزشک هر چقدرم درسش طول بکشه ، وقتی بیاد بیرون می دونه کجا باید کار کنه و کار هست ولی مهندس تازه باید بیاد دنبال کار بگرده و …

    بینهایت راه هست برای پول در آوردن ، بی نهایت مهندس ثروتمند هست ، خود مدیر مدرسه مون تعریف می کرد( مدیرمون خیلی مرد فوق العاده ای هستن) ، می گفتن که یکی از بچه های همین مدرسه که دقیق الان رشته دانشگاهی اش یادم نیست ولی از رشته های مهندسی بود ، بعد از درسش رفته توی یکی از کشور های عربی ، چنان درآمدی داده که وقتی بهش زنگ زده بود ( دانش آموز به مدیر ) بهش گفته که اصلا نمی تونم بشمرم که چقد درآمد دارم (اونم به دلار) …

    همه جا پول هست ، من باید برم دنبال علایقم تا هر چه آنچه که می خواهم رو بدست بیارم

    من هدفم از خوندن این رشته این نیست که نهایتا توی یه کارخونه ای کار کنم ، من هدفم والا تره من می خوام به استادی برسم و تحقیقاتم در علم تاثیرگذار باشه

    من به دنیا اومدم تا آنچه که در درونم حس می کنم رو انجام بدم

    و چه مثال قشنگی زدید استاد از این که همه ما قطعات یک ساعتیم که وقتی اون ساعت به حرکت در میاد که ما حرکت درست رو انجام بدیم مطابق با علایق مون .

    خدا رو صد هزاران بار شاکرم بابت شما ، این فایلی که آماده شد و این آگاهی ها

    صمیمانه سپاسگزارم ازتون که خودتون در مسیر علاقه تون قدم گذاشتید و باعث نشر این آگاهی ها شدید

    امیدوارم پای تصمیمم بمونم و با اعتماد به نفس با پدرم صحبت کنم و مطمئنم که جهان و خداوند وقتی ثابت قدم بودن من رو ببینه دل پدرم رو نرم می کنه

    و کار زیادی دارم برای انجام دادن ؛ باور هایی که باید درست بشن ، مقاوت هایی که باید برداشته بشن …

    به امید الله

    با آرزوی موفقیت ، سلامتی ، تندرستی ، شادی ، رزق و روزی بی کران ، نعمت و سعادت در دنیا و آخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      حسن نشاسته گر گفته:
      مدت عضویت: 2985 روز

      سلام به شروین عزیزم

      بسیار از خوندن کامنتت لذت بردم و چقدر از درکت در مورد قانون و تحلیل هات توی این سن کیف کردم

      مشخصه که پسر بسیار باهوش و مستعدی هستی. آفرین بهت

      اول یه الگو از خود بچه های سایت بهت بگم که ایشون خانمی هستن که شیمی خوندن و الان هدایت شدن به ساخت صابون های گیاهی و به شکل خیلی خوبی دارن تکاملشون رو طی میکنن از صفر شروع کردن و الان ماهانه هزاران عدد صابون با فرمول های مختلف دارن تولید میکنن و حتی برای بعضی شرکت ها سفارشی تولید میکنن

      دومین نکته که میدونم دلگرمت میکنه صحبتی هست که از یکی از آشناهامون که دکترای شیمی هست شنیدم و ایشون اعتقاد داره کشور ما کشورِ شیمی هست و بینهایت فرصت واسه تولید محصولات مختلف توی کشور ما هست که پتانسیل صادراتی بالایی داره (البته تو همه رشته ها بینهایت فرصت هست و ایشون از زاویه نگاه خودش اینو میگه) ایشون الان ضمن تدریس تو دانشگاه یه شرکت خیلی موفق داره که محصولات دانش بنیان در زمینه شیمی تولید می کنن و خیلی از دانشجوهاش به صورت مستقیم و غیر مستقیم باهاش همکاری میکنن. (پژوهشی و عملی)

      چقدر این قسمت کامنتت رو دوست داشتم که گفتی من نباید دنبال شغل خاصی باشم، باید موضوع مورد علاقم رو دنبال کنم بعد به روش پول ساختن ازش هدایت میشم

      دقیقا همینه شروین جان از هزاران طریق میشه از هر موضوعی پول ساخت

      مطمئن باش وقتی روی علاقه ت متمرکز باشی در طول مسیر زوایایی از اون رو خواهی دید که تعجب میکنی چرا بقیه از اون پتانسیل ها استفاده نمیکنن

      برات بهترین ها رو آرزو میکنم و امیدوارم ازت خبرای خیلی خوبی بشنوم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    امیرحسین بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1215 روز

    به نام خداوند هدایتگر که هرموقع چیزی رو میخواستم بفهمم من و هدایت کرد تا بفهمم آگاه بشم

    سلام به الگوی من استاد عزیز

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    چقدر زیبا گفتید استاد؛

    اگر پکیج کامل زندگی رو میخوای؛ شادی آزادی ثروت سلامتی آرامش عشق باید کاری که دوست داری بهش علاقه واشتیاق داری رو انجام بدی

    بااین کار چرخ دنده ای میشم توجهان که سرجای خودش قرارداده وثروت سراغ من میاد

    تمریناتی لحاظ کردید رو مینویسم اینجا تا ردپایی به جا بزارم

    -چه شغل هایی هست که تا 5سال پیش 10سال پیش شغل نبوده،حتی به کسی میگفتی خندش میگرفت ولی الان داره انجام میشه و ثروت میسازه؟

    +یکیش همین آنلاین شاپ ها که کسی پوشاک رو اینترنتی نمیخرید،واگه میگفتی خندشون می‌گرفت ولی الان خیلی راحت از همه جای دنیا خرید اینترنتی میکنن خیلی راحت تو خونه میشینن،محصول رو میبینن ویژگی هاش رو قیمت رو مقایسه میکنن سفارش میدن ومحصولات به دستشون میرسه

    +بعدی فود بلاگر ها که اصلا وجود نداشت واقعا فکرنمیکردم حتی خودم همچین چیزی به وجود بیاد

    +بعدی استارتاپ های مثل اسنپ که الان خود اسنپ 100تا ویژگی دیگه مثل خرید سوپرمارکت وداروخانه ومیوه و…اضافه شده بهش

    +مثل یوتوبری که خیلی راحت مثلا بشینی بازی ویدیویی بکنی و دوربین بزاری ضبط کنی و جذابش کنی ویدیورو تا مخاطب بیشتری ببینه و در ازای هربازدید اپلیکیشن بهت پول پرداخت کنه…

    ————————————————————

    _اگر به این موضوع باور داشتی که چیزی که عاشقش هستم بهش علاقه دارم میتونم ازش ثروت بسازم،تا پکیج کامل رو داشته باشم.. سراغ چه شغلی میرم؟

    + من چون آزادی زمانی ،آزادی مکانی، خیلی برام مهمه

    این که هرجایی باشم بتونم کارم رو انجام بدم.

    این که زمان آزاد داشته باشم از ثروتی که می‌سازم استفاده کنم

    چون خیلی هارو میشناسم پول دارن ولی از کارشون راضی نیستن

    پول دارن زمان ندارن …

    قطعا اون کار کسب کار اینترنتی

    (درزمینه مورد علاقه ام؛ فروشگاه پوشاک،آنلاین شاپ)

    (مدلینگ بودن،معرف محصولات خودم ودیگرفردشگاه)

    مثل؛gonoliver,و…

    چون این کار واقعا من و به وجد میاره بهم حس خاص بودن میده این که هرجایی باشم میتونم پول بسازم

    این که این کار آدم رو تشویق میکنه تا به خودم بیشتر برسم از همه لحاظ روحی جسمی خلاقیت خودم

    واقعا برام جذاب

    و خداروشکر میکنم که آگاه شدم ازاین موضوع

    ازخیلی سال قبل دوست داشتم ولی این باورهای محدود کننده باوری که نمیشه نمیزاشت بفهمم

    نمیراشت واضح بشه خواستم

    خدایا شکرت که که الان میفهمم این خیلی حس خوبیه وقتی نمیدونستم بی چی علاقه دارم خیلی حس بدی بود

    عاشقتونمممممممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    امین چهرقانی گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    سلام به استاد عزیز و هم فرکانسی های مهربون

    بله درسته من بعد از 7سال کار کردن و‌چند سال در خوندن که البته تماما نیمه کاره و زورکی بود پنج ساله راننده کامیونم و با عشق کار میکنم اگر متاهل نبودم شبهاهم تو کامیونم میموندم لذت میبرم از کارم تفریح میکنم باهاش میرم تو قلب کاعنات و بررسی میکنم فصل ها رو برنامه های دقیق و با نظم خداوند رو لمس میکنم و نتایج بسیار بسیاری رو‌تجربه کردم وقتی هم که خونم باعشق میرم خونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      ابوالفضل گفته:
      مدت عضویت: 3603 روز

      نگاهت به رانندگی رو خیلی دوس داشتم،واقعا وقتی آدم عاشق یک موضوعی باشه فقط به جنبه های مثبت اون چیز توجه داره،نا خودآگاه،واین توجه مثبت باعث احساس خوب تو آدم میشع واین احساس خوب چیزای خوب بیشتری به سمت آدم جذب میکنه

      مطمعنآ رانندگی چالش ها ومساعل زیادی داره،مثل پنچری،توی صف گازوییل وایسادن،خدای نکرده خرابی،،سرما وگرما، ولی شما که عاشق رانندگی هستی به این موضوعات به عنوان چالش نگاه میکنی وبیشتر توجه میکتی به زیبایی هایی که رانندگی برات داره مثل اینکا میتونی بری شهرای مختلف رو ببینی ،حتی کشورای مختلفو ببینی وووو

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    داش علی گفته:
    مدت عضویت: 2017 روز

    سلام خداقوت

    این دوست عزیزی که استاد مثال زد چقدر شبیه منه😂

    من از 12 سالگی ورزش کردم و همیشه عاشق ورزش کردن بودم.در 13 سالگی طلای مسابقات جودو کشوری رو بدست میارم. بعدش شنا یادمیگیرم. بعد دوچرخه سواری نیمه حرفه ای بعد تخصصی وارد بسکتبال میشم الی آخر

    اینجوری براتون بگم همسایه ها که چه عرض کنم کل محل کل منطقه میدونستن این پسره ورزشکاره

    خیلی دوست داشتم عاشقش بودم مخصوصا بسکتبال. ولی به علت باور های بشدت مخربی که داشتم :

    1_ همیشه فقیر بودم و به سختی وسایل مورد نیاز رو تهیه میکردم

    2_ بشدت آسیب میدیدم

    این چیزایی که تا الان گفتم مربوط به قبل از آشنایی من با استاد عباس منشن بود

    این دوتا موضوع فقر و آسیب جسمی تا حدی فشار آوردن به من که بیخیال شدم

    آقا قربونه شکلت آقا نخواستیم اصن ورزش مال خودتون

    2_3 ماه افسرده شدم ….

    بعدش دوباره شروع کردم به ورزش کردن ولی باز اون الگوی فقر و آسیب جسمانی تکرار شد

    کلا ورزش حرفه ای رو بوسیدم گذاشتم کنار و وارد کار ماساژ شدم

    کلی پول ساختم، ترکوندم. با نصف زحمت و زمانی که توی ورزش گذاشتم

    چون اون باورهای سمی که در مورد ورزش داشتم در مورد ماساژ نداشتم

    الان من دقیقا همین دوستی هستم که استاد مثال زدند

    علاقه اصلی م ورزش و تربیت بدنی ولی کسب و کارم در ماساژ

    جالبه بدونید چند تا همکار دارم که اونا هم همین الگو رو دارند همه ورزشکار های حرفه ای که با این کار امرارمعاش میکنند حرفه ای هااا

    قهرمان بوکس آسیا بدل کار سینما دروازه‌بان سابق سپاهان

    ولی نتونستن مثل من از راه علاقه شون پول بسازن

    اینا رو گفتم که بدونید چقدر کلام استاد حق بود

    یعنی الان که من قانون رو میفهمم میدونم که فقط باور های غلط میتونن اینطوری آدم رو خوار و ذلیل کنند. یه چرت و پرت هایی توی مخ ماهاست!!!

    مرد جنگی را زخم زیبا تر میکند( من همیشه تیکه پاره بودم یا بخیه بود یا شکستگی و در رفتگی)

    ورزشکار آشغال خوره🤦🏼‍♂️

    توی ایران فقط فوتبال جواب میده!

    ورزشکار یتیمه!!

    باورتون شاید نشه ولی اینا رو من از مربی هام و یا ورزشکارایی که الگو بودن شنیدم

    این در حالیه که من کسانی رو میشناسم که فقط با یک مدرک مربیگری و بدون هیچ مدال و قهرمانی دارند عالی پول در میارن عااالی فقط با یک پیج اینستاگرام

    من کم کم دارم رو خودم کار میکنم، دوره 12 قدم خیلی کمکم کرده تا الان که قدم دومم خیلی چیزا عوض شده

    به امید روزی که از شغل مورد علاقم پول بسازم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: