نقش عشق و اشتیاق در موفقیت - صفحه 7 (به ترتیب امتیاز)

553 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    M گفته:
    مدت عضویت: 2339 روز

    سلام بر استاد عزیزم و همکلاسی هایم در این کلاس

    استاد، با اجازه تون می خوام اول از تجربه خودم از کار کردن در حوزه ای که علاقه ای بهش نداشتم بگم و بعد به سوالات شما جواب بدم. چون تجربه بسیار عجیبی را پشت سر گذاشتم که شاید دوستان با خوندن اون متوجه عمق فاجعه بشن.

    من لیسانس مهندسی نرم افزار از یه دانشگاه دولتی خوب را گرفته بودم سال 88. بعد به جای اینکه برم سر کار، به فکر ادامه تحصیل افتادم چون فکر می کردم که با ادامه تحصیل می توانم در یه جای دولتی کار پیدا کنم. خنده داره ولی اون زمون نهایت آرزوی من استخدام در یه جای دولتی بود. خونوادم هم خواهان چنین چیزی بودن. درس خواندم و هدفم را قبولی در یکی از دانشگاه های تهران گذاشتم چون لیسانسم را در شهرستان گرفته بودم و خودم هم شهرستانی ام. خدا رو شکر به هدفم رسیدم و در دانشگاهی خوب قبول شدم. بهمن 92 من مدرک فوق لیسانس مهندسی نرم افزار را گرفتم و فکر می کردم الان چه اتفاقاتی می افته. من از تابستون 92 در شهر خودمون سر کار می رفتم و بعد از یکی دو ماه کارآموزی از مهر 92 استخدام یه شرکت خصوصی شدم.

    و الان می خوام قصه ای را براتون تعریف کنم که هنوز که هنوزه برای خودم جای شگفتی داره.

    من 2 ماه رایگان برای اون شرکت کار کردم و قرار بود از مهر حقوق بگیرم. اوایل مهر بود که حسی سراغم اومد. حسی که بهم می گفت این کار، کار تو نیست، تو این کارو دوست نداری. اون حس همونی بود که شما استاد بهش می گید تق تق جهان و من اهمیتی بهش ندادم. با خودم فکر می کردم که من کار دیگه ای که بلد نیستم در حوزه کامپیوتر این قدر درس خوندم باید هم در همین حوزه کار کنم.

    و آخرای بهمن 92 که فقط چند روز از دفاع پایان نامم گذشته بود و خوشحال بودم که این دوره را پشت سر گذاشتم تازه سر و کله چیزی در زندگیم پیدا شد که منو به مرز نابودی کشوند.

    مقاله ای را در اینترنت در مورد پیری زودرس خوندم و رفتم جلوی آینه به زیر چشمام نگاه کردم چند خط افتاده بود. ترسیدم وحشت کردم . به خودم گفتم من فقط 27 سالمه این خطا چیه و از اون نقطه، کابوس شروع شد.

    چقدر گریه می کردم بخاطر اینکه فکر می کردم پوستم دارای چین و چروکهای وحشتناکیه. پیش چند روانشناس رفتم که حتی نمی فهمیدن من چه مشکلی دارم چه برسه به اینکه بتونن کمکم کنن. کارم به روانپزشک و قرصهای اعصاب رسید. پیش چند دکتر پوست رفتم که هر دارویی که دادن و به صورتم زدم فقط پوستم کهیر زد. دکتر طب سنتی، ساعتها سرچ در اینترنت برای پیدا کردن روشی برای جوان کردن پوستم و این قصه ادامه داشت. من به جایی رسیده بودم که می خواستم به زندگیم پایان دهم.

    و اینها در حالی بود که هر کسی که منو می دید بهم می گفت ماشاالله اصلا بهت نمیاد چند سالته خیلی کوچکتر از سنت به نظر می رسی. ولی اون نجواهای شیطانی درون ذهنم اینها را نمی فهمیدن.

    و حالا می خوام دوباره به محیط کاریم بر گردم. من از مهر 92 این احساس نفرت از کار را داشتم ولی جرات رها کردن کارو نداشتم. اعتماد به نفسم به شدت پایین بود و به شدت تایید طلب بودم. شرکتی که کار می کردم تقریبا در آستانه ورشکستگی بود یعنی فقط حقوق مهر من را به موقع پرداخت کرد و بعد رئیسم هر ماه می گفت که پول نداره. من حتی شهامت بیرون اومدن از اونجا رو نداشتم از بس اعتماد به نفسم پایین بود. و گفتم که اواخر بهمن اون افکار وسواس گونه در مورد پوستم شروع شدند. آخر سال بود که رئیسم گفت که دیگه می خواد شرکتو ببنده.

    و من به فکر پیدا کردن یه کار دیگه افتادم. در مقابل افکاری که بهم می گفتن برنامه نویسی را رها کن جواب می دادم که نه من از کارم بدم نمیاد من از محیط کاریم بدم میومده اونجا زیاد همکار نداشتم حقوقم هم درست پرداخت نمی کرده. نمی تونستم بپذیرم که از برنامه نویسی متنفرم چون در همه دوران تحصیلم از درسهایم لذت می بردم و اغلب نمرات خیلی خوبی می گرفتم.

    اردیبهشت 93 استخدام یه شرکت خصوصی دیگه شدم. حقوقش نسبت به اون یکی بهتر بود یعنی بیش از دو برابر می داد چند همکار هم داشتم. من دو سال و نیم اونجا کار کردم و اوج وسواسهای فکریم در اونجا بود. کار در اون شرکت شکنجه بود. از برنامه نویسی متنفر بودم، از محیط اونجا متنفر بودم ولی باز شهامت بیرون اومدن نداشتم و واقعا لطف خدا بود که اونا خودشون دیگه نخواستن با من همکاری کنن و من بیرون اومدم.

    باز هم به صدای دلم بی اعتنا بودم که می گفت برنامه نویسی را ول کن. در پاسخ بهش گفتم که اینجا محیطش خوب نبود جایی برم که همکارهای خونگرم تری داشته باشم همه چیز عوض می شه.

    به دو ماه نکشید که در یه شرکت خیلی معتبر استخدام شدم. همکارهای خونگرم و مهربانی داشتم. محیطش از محیط قبلی خیلی بهتر بود ولی بعد از چند ماه دوباره همون حس سراغم اومد: حس دوست نداشتن یا بهتر بگم تنفر شدید. از اینکه تمام روز پشت سیستم بشینم متنفر بودم. از اینکه بقیه بهم بگن چی کار کنم متنفر بودم عاشق این بودم که خودم ایده بدم و طبق ایده های خودم عمل کنم ولی من اونجا فقط یه کارمند ساده بودم.

    چند ماه از شروع کارم گذشته بود که با یه مرد فوق العاده ازدواج کردم. اون با شما و مباحث موفقیت آشنا بود. و وقتی فهمید که من قرص اعصاب مصرف می کنم بهم گفت که قرصها را کنار بذار و بیا توی قانون جذب،‌ حالت خوب می شه. کلاسهای یکی از اساتید شهر خودمون رفتم ولی خیلی جدی نبودم. و هنوز اون وسواس فکری ادامه داشت که روزگارم را سیاه کرده بود. هنوز در فرکانس شما نبودم استاد. ببخشید اینو می گم ولی حتی شنیدن صداتون حالمو بد می کرد. صدایی که الان همدم من از صبح تا شبه. دوره های دو استاد دیگه شرکت کردم. من هیچی نمی خواستم فقط تموم شدن اون افکار رو می خواستم و اون افکار کم می شدن ولی تموم نمی شدن.

    تا اینکه بچه دار شدم و به دلیل مرخصی در خانه بودم. اون زمون با یه استادی از شهر خودمون کار می کردم و البته نمی دونم چه اتفاقی افتاده بود که دیگه نسبت به شما هم مقاومتی نداشتم و با علاقه به فایلهاتون گوش می دادم البته خیلی کم. اون زمون واقعا توی توهم قانون جذب بودم و هیچی از قانون نفهمیده بودم. شهامت پیدا کردم و به استادم گفتم که من برنامه نویسی و کارمند بودن را دوست ندارم. ایشون هم تشویقم کرد که ببین چه کاری را دوست داری و برو دنبالش. به همین دلیل من بعد از اتمام مرخصی ام هم به سر کار برنگشتم.

    و اواخر سال 98 بود که جرات پیدا کردم به نویسنده شدن فکر کنم. در دوران کودکی داستان می نوشتم و همیشه نویسندگی در گوشه ای از ذهنم بود. با تشویقهای استادم دوره نویسندگی شرکت کردم و اینجا بود که معجزه رخ داد. افکار وسواسیم ناگهان ناپدید شدن،‌ تموم شدن. اون زمون متعجب بودم که یه دفعه چه اتفاقی افتاد. چیزی که 7 سال با من بود یه دفعه تموم شد. منی که اصلا نمی تونستم توی آینه به صورت خودم نگاه کنم،‌ به راحتی به خودم نگاه می کردم.

    و الان می دونم چه اتفاقی افتاد. من در همون دوران اوج این افکار، کتابی در مورد غلبه بر اضطراب خوندم که البته بهم کمکی نکرد. و توی اون کتاب خونده بودم که اضطرابها اکثرا ریشه در احساساتی دارن که ما خنثی شون می کنیم و بهشون اهمیتی نمی دیم. من اون زمون نفهمیده بودم که حس نفرت از کارمه که به شکل این اضطراب وحشتناک داره خودشون نشون میده ولی بعد از خوب شدنم به این مساله پی بردم.

    این قصه را تعریف کردم تا بگم مشغول بودن در کاری که دوستش نداری گاهی ضررهایی خیلی بیشتر از پولدار نشدن داره. الان که فایلهای استادو گوش می دم به خودم می گم اگه سال 92 که جهان بهم هشدار داد تغییر کرده بودم این قدر زجر نمی کشیدم ولی خب من اون زمون هیچی از قانون، عزت نفس نمی دونستم.

    دو سال را صرف یادگیری نویسندگی کردم و یه داستان هم نوشتم تا اینکه فهمیدم این مسیر هم مسیر من نیست. فهمیدم دوستش ندارم و الان یک ماهیه که بی خیالش شدم. الان هم نجواهای شیطانی بهم می گن که 35 سالت شده و هنوز به فکر اینی که به چی علاقه داری،‌ ولش کن و برو به همون کامپیوتر بچسب. الان همه دنبال کامپیوترن و تو با این همه سال درس خوندن ولش کردی. و من به خودم می گم یک بار به کاری که علاقه ای بهش نداشتم چسبیدم و نتیجشو دیدم و دیگه این کارو نمی کنم. خوشبختانه خدا به کاری هدایتم کرده که فکر می کنم دوستش خواهم داشت. می خوام تازه شروع به یادگیری اش کنم تا از علاقه ام مطمئن بشم ولی به خودم می گم اگه این هم نبود اشکالی نداره خدا هدایتت می کنه.

    در مورد سوال اولتون امروز اتفاقا داشتم بهش فکر می کردم. پسر من سه سال و نیمشه و عاشق ماشین و کامیون هست بخصوص ماشین سنگین. چند وقت پیش اتفاقی توی گوشی من یه فیلم از ماشینهای اسباب بازی دید و بعد از اون کار من شده دانلود این فیلمها و کار اون تماشای این فیلمها و ذوق کردن.

    این فیلمها که معمولا ده پونزده دقیقه ای هست، اینجوریه که با ماشینهای اسباب بازی یه قصه ای را تعریف می کنن یعنی شخصیتها، ماشینهای اسباب بازی هستن. من اونها رو از آپارات دانلود می کنم و معمولا چند هزار تا ویو دارن. و همشون هم خارجی ان. امروز به شوهرم می گفتم ببین طرف نشسته داره ماشین بازی می کنه و از این کار خودش فیلم گرفته و احتمالا توی یوتیوب گذاشته و معلوم نیست چقدر بازدید خورده و چه درآمدی از این کار داره درمی آره . باورت میشه کسی از ماشین بازی درآمد کسب کنه. البته درست کردن این فیلمها هم زحمت خودش رو داره ولی به قول استاد، از بیل زدن خیلی راحت تره. یا چند روز پیش یه دوربین مخفی می دیدم که طرف پارکور کار بود می رفت با حرکات پارکور سر به سر مردم می ذاشت. به خودم گفتم ببین داره از بالا و پایین پریدن پول در میاره.

    ممنون استاد از این فایل عالیتون، که برای من نشونه ای بود تا در مسیری که پیش گرفتم ادامه بدم و به حرف ذهنم گوش ندم. ببخشید این قدر صحبتهام طولانی شد. انشاالله که برای دوستام مفید باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    زهراء گفته:
    مدت عضویت: 3453 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استادم که فقط حق میگه

    سلام به همه ی دوستا خوب

    استاد خیلی جالبه اخه خیلی جالبه که فایلی رو در روزی میگذارید روی سایت که دقیقا همون مسیله و موضوع چالشیه که همون روز داریم و گاهی توش حیرانیم و وقتی فایل رو میبینم دلم اروم میشه و دلم روشن میشه و جواب سوالم رو میگیرم. اینو قبلا هم گفتم اما هربار شگفت زده میشم و ذوق زده. واقعا بر چه اساسی هر فایلی رو در همون روز قرار میدین؟😍😍😍😍😍

    استاد درمورد دو تا سوالی که پرسیدید

    خب هم شما چند دفعه صحبت کردید و دوستان هم چفتن درمورد کارهای توی شبکه های اجتماعی که جدیدا درامد زا و مبالغ بالا ایجاد میکنن

    من درمورد شغلی که تا چند سال پیش اصلا نبود لااقل درمحل زندگی ما و جدیده برای ما

    در این سالها که روابط ایران و عراق خیلی زیاد شده تعداد خیلی زیادی عراقی به ایران هم برای زیارت هم برای سفر و تفریح میان و ون پولشون خیلی با عرزش تر از پول ایرانه حسعبی هم خرج میکنن و پول میدن توی خوزستان که یک قسمتش عربها هستن بخعطر اینکه اینجا زندگی کردن هم زبون مادری و هم فارسی رو خوب بلدن

    اینا میان به عنوان مترجم همراه عراقی ها توی مسافرتها همراهشون میشن و چه پولهایی هم میگیرن که و اینکار رو هم بدون اینکه زحمت خاندن مترجمی یک زبان دیگه انجام بدن، یعنی از زبان مادریشون درامدزایی میکنن

    زنان بی سرپرست زیادی رو هم میبینیم که با زنای عراقی ها دوست میشن و در مسافرتهای خانوادگی باشون همراه میشن و هم حقوق میگیرن هم به سفر میرن و هزینه هاشون با عراقی هاست.

    این شغلیه که تا چند سال پیش لااقل در اینجایی که ما هستیم نبود.

    حالا درمورد کار و حرفه ای که ادم عاشقشه

    شاید بیشتر زمینه های هنری و ورزشی اینطور باشه که باورپذیریش عمومی کمتره که اینها بشه ازشون درامد داشت

    اما من:وقتی فکر میکنم و خیلی وقتها فکر کردم و اونموقع که میخاستم وارد موضوع مورد علاقم بشم خیلی خیلی بش فکر کردم که چه کاریه که وقتی برم سراغش خیلی عاشقشم و عاشقانه انجامش میدم و فوق تلعاده حس خوبی دارم و ازش خسته نمیشم و خیلی دوس دارم که اگر قراره کار و فعالیت کنم در این زمینه باشه چی هست؟و اون کشاورزیه، خیلی دوستش دارم چند سال بعد دیپلم برا این نرفتم که جا افتاده بود که این رشته بازار کار نداره

    اما بالاخره به لطف این اگاهی ها رفتم سراغش و اتفاقا الان میبینم چقدر وسیعه زمینه فعالیت و درامد زایی و و اوووووو هر چی بگم کم گفتم خیلی وسیعه

    و من هم وقتی درس مربوطبه این رشته رو میخونم کلی ذوق میکنم

    قبلا که رشته های دیگه رو میخوندم اصلا تمرکز نمیتونستم بکنم و هیچ واحدی رو پاس نمیکردم اما حالا تمام دروس رو با نمرات بالا قبول شدم و شدم استعداد درخشان و سریع هم وارد ارشد و اینقدر ایده هست که بشه انجام داد که حدنداره و از بابت کار مطمینم.وقتی عملی اینکارو انجام میدم چقد ذوق میکنم. یکبار داشتم قلمه میگرفتم و خواهر زادم پیشم بود.گفت خاله حس و انرژی خوبی که داشتی رو من هم حس کردم که چقدر حس خوبی داری و اون پیش من میخکوب شده بود همینطور نگام میکرد و فقط میخاست پیشم باشه و کمکم کنه.

    من عاشق کشاورزی و باغبانی هستم. عاشق

    و

    اما

    استادم

    یک سوال

    دقیقا چرا و دقیقا چی باعث میشه که ما نمیدونم سرگرم چی میشیم که اونقدری که باید وقت نمیزاریم برا عشقمون جوری که غرق بشیم حل بشیم توش

    چیزهای دیگه مشغولمون میکنه!!

    شاید اینکه مثلا من پاشنه اشیلم که ضعف دارم توش والبته دارم روش کار میکنم مدتهاست روابطه و قدرت شخصیتی و روحی هست

    همون عزت نفس و اعتماد بنفس و تا به حد قابل قبول و استیبلی تو این مورد نرسیم انگار درگیریم همینطوری و قدرت کافی برای فعالیت در زمینه مورد علاقه نداریم

    کاش در این مورد لطف کنید و بیشتر صحبت کنید و روشنتر کنید

    استاد من خیلی از شما سپاسگزارم خیلی خیلی

    خدایا شکرت

    در مسیر درست باشیم همه ان شالله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  3. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1974 روز

    عبه نام خدای هدایتگرم به سمت خواسته هایم به سادگی و زیبایی و عزتمندانه وبه صورت کاملا طبیعی و بدیهی

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیزم

    استاد جان این صحبتهای شما در مورد تاثیر عشق و اشتیاق در موفقیت بسیار عالی بود

    وقتی به روند زندگی خودم نگاه میکنم میبینم که هر جایی از زندگیم هر کاری رو با عشق و اشتیاق انجام دادم اون برهه بهترین اتفاقات و نعمتها و شادیها رو بی هیچ زحمتی و سختی دریافت کردم خیلی طبیعی و ساده اتفاق افتاده تمام کاری که خداوند از من به عنوان بنده خودش خواسته عشق و شادی و لذت رو تجربه کردن در این دنیای مادی بوده و این عشق و لذت خیلی خیلی طبیعی و بدیهی تو رو به خواسته هات اهداف و خوشبختی تو همه ابعاد و زمینه ها هداااایت میکنه

    تمام تلاشم اینه از همین جایی که هستم یاد بگیرم هر کاری رو که بهش هدایت میشم با عشق و لذت انجام بدم اگر انجام اون کار حس خوبی به من نمیده یعنی این کار ،کار من نیست و باید رهاش کنم در تمام طول روز سعیم اینه توجه من به احساس خوبم باشه اولویت اول من شادی و حس خوب باشه چون تنها نقطه اتصال من به خداوند بودن در این حس هست که میتونم هدایتها رو دریافت کنم

    من از نظافت کردن ،از ورزش کردن ،از خرید کردن ،از دیدگاه نوشتن تو این سایت از فکر کردن و حرف زدن در مورد قوانین ثابت الهی ،از غذا پختن ،از انجام کاری که دارم لذت میبرم و هر کاری رو با عشق انجام میدم من معتقدم موندن من در این احساس خوب در این حس شکرگزاری قلبی بودن در لحظه حال، انجام هر کاری هر چقدر بزرگ و یا کوچیک ارزشمند دونستنش توانمند دیدن خودم رو تایید کردنش تحسین کردنش منو لاجرم به سمت مسیری هدایت میکنه که از انجام اون کار تو اون مسیر شادی و عشق و لذت بیشتر رو تجربه کنم خداوند فقط میخواد که من در هر لحظه شادی و عشق بیشتر رو تجربه کنم چون این شادی پول و ثروت و خوشبختی و سلامتی و آرامش . آزادی رو برام میاره

    کارکردن روی خودم با باورهای درست شخصیت درست کانون توجه درست مسیر توحیدی تر شدن بیشتر هست که منو به احساس خوب و ارامش میرسونه و پول و ثروت لاجرم تو زندگیم جاری میشه

    وقتی در گذشته به کارهایی که انجام دادم نگاه میکنم میبینم من هر کاری رو که با عشق انجام دادم هم از اون کار و هم از بینهایت طریق و مسیر و دستی که خداوند داره به پول و نعمت و زیبایی و هرآنچه که تو اون برهه از زندگیم میخواستم دریافت کردم اما زمانی که بارها و بارها و بارها شنیدم و به من گفتند که دنبال مسیر و کاری برو که فقط ورودی مالی بیشتر رو برات بیاره ارزشمندی و اعتماد به نفس بالا رو به نتیجه مالی گره زدند و کارهای موفق منو که با شادی و عشق همراه بوده رو بی ارزش جلوه دادند باعث شد که ناخودآگاه ذهن من دنبال اینه که یه مسیر پول ساز پیدا کنه

    شغل هایی که الان دارند ازش درآمد عالی کسب میکنند و عشق و حال هم میکنند بلاگرهایی که از صبح تا شب از روند کارهای خونه و زندگی خودشون که هرروز همه دارند انجام میدند استوری تهیه میکنند و همون کار رو ارزشمند دونستن لذت میبرند در موردش صحبت میکنند عکس میزارند از خودشون و خانوادشون تونستند تبلیغات فراوانی بگیرند و راحت و عزتمندانه درآمد عالی کسب میکنند

    چه مسیری دوست دارم برم که ازش لذت ببرم و یا باورهای درست در مورد پول لاجرم هدایت بشم به ثروت و خوشبختی و سلامتی عشق بیشتر در این جهان مادی در مورد خودم از دیدگاه نوشتن تو این سایت الهی دارم لذت میبرم و عشق میکنم اگر باورهام درست باشه از همین مسیر هم میتونم به پول و درآمد عالی برسم و خداوند منو هدایت میکنه چون احساسم خوبه شوق دارم و جهان خداوند به این انرژی و فرکانس عشق من پاسخ میده و منو هدایت میکنه

    عاااااشقتونم خدایا عاشقتم که عاشقمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  4. -
    ناجی گفته:
    مدت عضویت: 2229 روز

    سلام استاد عباس منش عزیز و مریم جان

    تشکر میکنم از این موضوع عالی و اتفاقی من این فایل رو با پسرم گوش کردیم .

    واقعا ما والدین دیگه وقتشه حرف مردم رو بذاریم کنار و به فکر آینده باشیم با این وضعیت مدرک گرایی و بیکاری ها که ناشی از انتخاب های غلط و مشاوره های ناکافی بوده . نسل های آینده باید بهتر از ما زندگی کنند انشا الله خدا خودش همه رو هدایت کنه به مسیر درست .

    میخواستم از خودم بگم که من بعد از به دنیا اومدن اولین فرزندم ترجیح دادم خونه بمونم و خونه دار باشم با اینکه قبلاً کارشناس کنترل کیفیت کارخونه بودم و همزمان مدیر عامل شرکتی که خودمون تاسیس کرده بودیم .

    یادمه یه روز مهندس کارخونه قبلی زنگ زد و پیشنهاد خیلی خوبی از لحاظ حقوق داد ولی گفتم نه؛ بچه ام تازه بدنیا اومده و ساعت کاری زیاد هست با اینکه طبقه بالای خونه مادرشوهرم می‌نشستیم و همه گفتن چرا قبول نمیکنی چون راستش همسرم هم شغل ثابتی نداشت با اینکه مهندس بود .

    اون موقع ها از قانون و این صحبت هایی که استاد میکنید چیزی نمی‌دونستم ولی یک حس قوی و خیلی مطءن میگفتم لذتی که در خونه موندن دارم خیلی بیشتره. همونجا تو دلم به خدا گفتم خدایا این طفل من کوچیکه و نیاز به شیر و مراقبت داره من برای رضای تو که رضایت خودم هم هست میمونم خونه دیگه بقیه اش با تو که وضع مالیمون رو خوب کنی . استاد خلاصه کنم در عرض یکی دو سال اول یک کارساخت و ساز عالی خدا جور کرد برای همسرم که به اندازه ۱۰ سال زندگیمون افتاد جلو . قربونش برم خدای مهربونم همیشه همیشه اجابت کننده هست من بهش اعتماد دارم . اینقدر اینقدر اینقدر مثال عملی دارم که نگو .

    خواستم بگم فقط شغل بیرون فکر نکنین دوستان ثروت میاره بعضی وقت ها خدا روزی شما رو میده دست همسرتون و از طریق اون به شما میرسه .‌

    من کارشناس ارشد دارم و هنوز هم بعد از ۱۵ سال که از ازدواجمون میگذره شغل اصلیم خونه داری هست و در کنارش بازم در خونه تدریس خصوصی ریاضی میکنم.

    خیلی از کارهای دیگه رو هم مثل نوازندگی و دوره های آشپزی و هنرهای دستی گذروندم برای بهبود حال خودم .

    الان که مقایسه میکنم یکی از دوستانم رو که همسن من هست و از صبح تا شب سر کار با من که در خونه بودم از لحاظ خونه و ملک و دارایی اگه بیشتر نباشم کمتر نیستم به لطف الله مهربان . خوب این چی رو میخواد بگه ؛ اون دوستم لذت می‌بره عالی هست منم از جایگاهم لذت میبرم عالی هست . پس اصلا اصلا به حرف مردم گوش ندین مثل من که هر کی می‌شنید مریم ناجی با اون سوابق کاری و فعالیت خونه دار هست باورش نمیشد . ولی من راضی هستم و اگه یک بار دیگه هم برگردم بازم همین مسیر رو ادامه میدم .

    همون خاصیت علاقمندی به کارها باعث شد کلاسهای مختلفی برم.‌شاید در ادامه مسیر و بزرگ شدن بچه ها شغل های دیگه ای رو امتحان کنم ولی الان خدا رو صدهزار مرتبه شکر از جایی که هستم راضیم .

    ممنونم که این کامنت رو خوندین.🥰🥰🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1254 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام

    وقتی داشتم کامنتای این فایل رو میخوندم دیدم چقد عجیب چیزی که من نمیتونم بهش فکرم بکنم برای یکی عشقه

    علاقه!!

    و این برام مفهوم چرخ دنده ی هشت میلیاردی رو بهتر معنا کرد

    و یه جمله ی دیگه ای خوندم تو کامنت ها که ازونجایی فهمیدم دنیا سراسر خیره که منو به سمت عشق و رویایی ک دارم بعد چندین سال کشوند

    نمیدونم چجوری از تاثیری که روم داشت بگم. منم از همون ادماییم که کل مسیرو اشتباه رفته

    از بچگی باهوش بودم سر همین رفتم به ریاضی, گفتن کنارش نقاشیت رو ادامه بده, هیچوقت یادم نمیره امتحانامو سریع میخوندم تا بشینم پای خلق تابلوم. خودمم باورم نمیشد تو 15 16 سالگی یکی از تابلوهای استاد فرشچیان رو خودم تو خونه بکشم بدون استادم

    دانشگاه قبول نشدم ولی بازم هنر نرفتم همش از ترس, رفتم کامپیوتر ازاد

    الان پنج شیش ماهه فارق تحصیل شدم خوب یادمه ترم دوم بود گفتم فاطمه تو اینجا چیکار میکنی ؟؟؟ اشتباهه خب

    دوسال قبل یه نمایشگاهی برپا کردیم ولی فروش نداشت ولی یک ماه بعدش با شخصی اشنا شدم ک کارگاه داشت و انقدر همه چیز معجزه اسا بود. من تو سن بیست سالگی کلی ادم داشتم دورم که فقط زنگ و زنگ که سفارش بدن

    و حتی یه عالمه شاگرد که میخواستن بهشون اموزش بدم

    ولی امان از باورای اشتباه, گریم میگیره یاد اون همه باور اشتباه میفتم که هر روز سفارشاتمو کمتر کرد تا جایی ک دیگه بریدم گفتم هنر مال من نیست

    پول نیست که حالا مردم بخوان خرج اینا کنند

    اشتباهه

    من ضعیف بودم و رها کردم, الان که داشتم میخوندم رویاهات تو رو میخوان یاد این افتادم من فقط یک حرکت کردم نمایشگاه زدم ولی بعد راههایی برام باز شد که خودمم میمونم تو اون روزها و وقتا

    بعد لیسانسم افتادم دنبال کارای گرافیکی. الحق که عالیم بودم هم خلاقیت هنری داشتم هم هوش خوب

    ولی دیدم نههه این مال تو نیست

    فشار اطرافیان که چرا ازمون استخدامی نمیدی تو که رشتت متناسبه, تا اینکه نشستم اشک ریختم گفتم خدایا من هفت سال درسمو مسیرم اشتباه بود

    تا اینکه کتاب رویاها فصل شیشو خوندم بعدش

    هر روز قلبم مطئمنتر شد تو این چندهفته که دیگه نه

    دست ب قلم شدم دیدم همین الان ده تا کار میتونم با نقاشیم انجام بدم

    ذهن خیلییییییی مقاومت داره مخصوصا با تجربه اشتباه

    ولی همینجور میزنم تو نت دنبال نقاشای پولداری که کاراشون حرفه ای هم نیست و حتی یکی بود تو ایران گرونترین تابلورو فروخت پارسال کپیی بود کارش

    ولی نمیدونم چطور روی خودم کار کنم که انقدر ارزشمند بشه کارهام

    چون ب چشم دیدم ب تکنیک نیست, اونی که بلدتر بود پول کمتری هم داشت

    خودمم یکیش اصلا

    من نمیدونم چطور باید از خدایم سپاسگزاری کنم که انقدر هدایت میکنه که

    حالا اینجام

    من فاطمه

    عاشق رنگ درست کردن

    عاشق رنگی شدن لباسام وقتی کارام اندازه هاش بزرگه

    عاشق این خداییم که ایییین همه استعداد گذاشت درونم

    وقتی میگفتید کردیت کارای منو به خودم ندید به خدای من بدید میگم ماها خیلی ناتوانیم هرکی هر ایده ای داشته الهام خدا بوده

    و چقدر این خدا قشنگه

    در پناه عشششق باشید

    لبریز باشید

    حس خوب و عالی

    ثروتمند و خوشحال و متصل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    زهرا براتی گفته:
    مدت عضویت: 2558 روز

    به نام خداوند بسیار بخشنده و مهربان

    سلام استاد جانم و خانم شایسته ی نازنینم😍

    ابتدای سخنم تحسین کنم سلیقه ی شمارو در انتخاب لباسهای زیبا و خاص که واقعا حس من و خوب میکنه،چه رنگ جذاب و طرح دل انگیزی👍🥰

    استاد عزیزم خیلی وقت میشه که کامنت نزاشتم منتظر هستم که نتیجه ی فرکانسهام بیاد و من دوباره قوی ظاهر بشم و داستان ها و درس‌هایی که گرفتم رو بیان کنم🙏🙂

    فایل امروز هم بسیار عالی بود ‌چون من رو به دنبال پاسخ برد،وقتی به دوروبرم نگاه میکنم میبینم،واقعا چقدر تنوع شغلی زیاده و به گفته ی شما در هر کار و هنری میشه پول درآورد،مثلا همسایه ی ما یه خانمی هست ،سبزی محلی سرخ میکنه ‌سبزی های قورمه سبزی وغیره میفروشه،به قیمت عالی،یا در کارهای آرایشگری بافت مو چقدر درآمد و طرفدار داره،که کلا شده یه تخصص دیگه از کار آرایشگری مثله کاشت ناخن و غیره ویا کاره ادمین اینستا و پیج های اینترنتی و…

    من خودم چند ساله در هنر نوازندگی سنتور و دوتار هستم و جسته و گریخته کلاس میرم ،چون خانه داری و بچه داری هم میکنم ،اما هر روز تمرین دارم و فعلا دارم ادامه میدم ،چون عاشقشم،اما این مانع رو داشتم که از این راه حالا حالاها نمیشه پول درآورد 🥺

    ولی صادقانه تمامه تمرکزم هم روش نبوده چون به عنوان کار بهش نگاه نمیکردم و بیشتر علاقم هست ،اما خیلی دوست دارم بتونم از این علاقه درآمد هم داشته باشم،وبرام سوال شد چطور ؟اگه بشه چقدر عالی میشه؟چه درآمد لذت بخشی و چه تایم های عالی رو میتونم بزارم برای یادگیری و آموزش ،اما الان هیچ ایده ای ندارم،فقط این شوق در من بیدار شد که میشه💟

    فقط این رو میدونم باید بیشتر وقت بزارم و مهارتم رو بیشتر کنم،این الان وظیفه ی منه🥰

    توکل به خدای مهربان💕

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      حسن نشاسته گر گفته:
      مدت عضویت: 2991 روز

      سلام و درود

      امیدوارم عالی باشین

      نمیدونم تا به امروز از کار نوازندگی به درآمد رسیدین یا نه

      ولی من ترغیب شدم به کامنتتون پاسخ بدم

      چون من نمیتونم ایده ندم، ایده دادن و فکر کردن در مورد ایده ها عجیب روح منو ارضا میکنه

      ببینید الان خیلی از کلیپ های شبکه های مجازی مثل اینستاگرام و یوتیوب نیاز به آهنگ بی کلام داره و یوتیوب و اینستاگرام آهنگ های صاحب اثر رو حذف می کنه

      شما میتونین یه پکیج درست کنین از آهنگ های بیکلام و اون رو آنلاین بفروشین

      حتی میتونین این پکیج رو در آمازون با درآمد دلاری بفروشین

      مورد ساده و عملی دیگه آموزش دادن هست شما هر چیزی که بلد باشین رو میتوین آموزش بدین حالا خود این آموزش یه دنیای وسیع هست از کودکان بگیرین تا بزرگسالان و روش هایی بسیاری که واسه آموزش هست

      میتونین محتواهایی با عنوان حال خوب تهیه کنید و کلیپ هایی بسازین که تلفیق موسیقی با طبیعت، با خطاطی و …. باشه

      میتونید اجرا داشته باشین تو همین شرایط خیلی از خانم ها کنسرت هایی ویژه بانوان برگذار می کنن

      میتونید مشاوره خرید ساز بدین، چون چندین سال هست که ساز میزنید احتمالا ساز ها رو خوب میشناسین

      میتونید در این زمینه بلاگری کنید و فروشنده ها رو معرفی کنید و …

      میتونین یه فعالیت هایی در زمینه موسیقی درمانی انجام بدین و افرادی که مشکلات روحی دارن رو درمان کنید

      میتونید برای پارک های بازی کودکان در کنار مجری ها برنامه اجرا کنید

      اصلا میتونین با دوستاتون یه تیم تشکیل بدین و برای کودکان یا هر قشری محتوا تولید کنین و شما نقش نوازنده رو به عهده بگیرید

      اصلا ایده ها نهایت ندارن

      از خدا هدایت بخواین و سعی کنید ترمزهاتون رو بشناسید

      امیدوارم ثروت بیکران از کار مورد علاقه تون بسازید

      پیروز و سربلند و سعادتمند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        زهرا براتی گفته:
        مدت عضویت: 2558 روز

        به نام خداوند بسیار بخشنده و مهربان

        سلام دوست عزیز،

        خیلی سپاسگذارم از کامنتتون و ایده های عالی که دادید،برای من نشانه ای بود از سمت پروردگارم که الان که در کار نوازندگی بهتر شدم میتونم ازش درآمد هم داشته باشم

        امیدوارم همیشه همینطور پرانرژی و خلاق باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    آرزو کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1710 روز

    سلام ب استادعزیزم و مریم خانم گل

    امروز برای بار دوم روی این فایل کامنت میزارم

    درمورد شغل خودم ک رقص هستش و اینکه چقدر توش موفق شدم و ب چه درامدی رسیدم قبلا یه کامنت گذاشتم و الان برای اینکه باورهام قوی تر بشه درمورد شغل هایی ک جدید ب وجود اومده میخوام برای ذهنم اینجا مثال هاشو بنویسم تا هم باورهای خودم قوی تر بشه هم دوستان

    یکی از شغل هایی ک توی دنیای مجازی خییلی الان باب شده مسخره بازیه😂 وقتی میگم مسخره بازی واقعا مسخره بازیه

    طرف میاد یه کلیپ درست میکنه روی آهنگ خواننده ها لبخونی میکنه و الان توی اینستا به درامد ماهی چندصد ملیونی رسیده

    از لب زدن رو اهنگ خواننده ها فقط مگه داریم ازین راحت تر پول ساختن

    طرف میاد از شیرین کاریای بچش ازنوزادی تا الانش ک چندسالش شده از خوابیدنش

    غذا خوردنش گریه کردنش فیلم میزاره و بی نهایتن توی اینستا مادرایی ک دارن از همین فیلم گذاشتن بچهاشون میلیاردی پول میسازن چقدر براشون محصول و لباس میفرستن چقدر ب ولسطه بچش داره تو خونه راحت پول میسازه تازه کلی هم طرفدار داره

    طرف میاد از نحوه درست ارایش کردن فیلم میزاره و کلی شرکتای معروف محصول میفرستن و حسابی داره پول میسازه و معروف و محبوبه

    طرف میاد از درست ست کردن لباسا وچجوری خوشتیپ باشیم فیلم میسازه و میزاره و برو ببین چقدر موفق و ثروت مند شده و ب واسطه ۴تا عکس مدلینگ هم شده

    تازه همین کار مدلینگ کلی زیر شاخه دیگه داره مدل لباس شب لباس عروس لباس مجلسی مدل ورزشی مدل مجلسی مدل میکاپ

    و……. و ساعتی دارن میلیونی پول میگیرن

    طرف مربی آموزشگاه رانندگیه

    اومده پیج اینستا زده و رانندگی رو داره بصورت انلاین آموزش میده و صدها هزار دنبال کننده و مشتری داره

    طرف میاد بادوستاش دورهم جمع میش و از خاطراتشون و شوخیاشون فیلم میزاره و توی اینستا و یوتیوب داره ثروت فراوان میسازه

    الان باب شده طرف میاد یه دوربین روماشینش نصب میکنه و میره تو خیابونا دخترارو سر کارمیزاره و کلی هم باهاشون شوخی و بگو بخند داره دوربین مخفی پر میکنه و ب دلار داره پول میسازه

    طرف داره بازی کامپیوتری میکنی از بازی کردنش فیلم میگیره میزاره توی یوتیوب ب دلار داره پول میسازه 🤣

    قبلا یه سالن ارایشگاه زنونه بود نهایتا دونفر هم میچرخوندنش و همه خدماتشو انجام میدادن

    الان توی یه سالن

    ناخن کار هست

    شنیون کار هست

    میکاپ کار هست

    متخصص رنگ مو هست

    ماساژور هست

    اپلاسیون کار هست

    فشیال کار هست

    مژه کار هست

    تتوکار هست

    کوتاه کار مو هست😊

    اصلاح کار و بندبنداز هست

    شمع بنداز هست

    کراتین کار و پروتئین کار هست

    الله واکبر چقدر توی همین ده سال اخیر این شغل گسترش پیداکرده

    استاد الان یه افرادی هستن ک بیشترشونم دخترن و همسنای خودمن مثل پریسا پور بلک و سرنا امینی کلیپای خنده دار میسازن و دارن توی اینستا و یوتیوب میلیاردی هر ماه پول میسازن و از بازیگرای ایرانی هم محبوب ترن و بیشتر طرفدار دارن فقط بایگوشی ت خونه

    طرف میاد اموزش آشپزی میزاره آموزش خیاطی آموزش عروسک سازی آموزش قلمه زدن گل و گیاه و مراقبت از گلامون

    آموزش بافت مو آموزش شیرینی پزی توی کانالش و ب راحتی پول میسازه بدون اجاره کردن جا ومکان توی خونه خودشون فقط

    و حتی شغل خودم

    ک بی نهایت زیر مجموعه داره

    و جدیدا هم خیلی رشته ها بهش اضافه شده

    آموزش رقص ایرانی

    رقص مهمانی

    رقص تکی عروس رقص ساقدوش رقص دونفره عروس و داماد رقص باباکرم رقص چاقو رقص حنا رقص کوردی رقص آذری رقص بندری

    رقص هیپاپ زومبا رگتون سالسا پاچاتا و…..بخوام بگم تا صبح باید از رشتهای بی نهایت همین رشته و کار خودم بگم

    که همشون هم جدا و تخصصی دارن اموزش داده میشن و بی نهایت مشتری دارن

    و داریم میبینیم ک هر چقدر جلوتر میریم کارا داره تنوعش بیشتر میشه راحت تر میشه و پول ساختن ازش اسون تر میشه اما چه کسایی میتونن راحت و فراوان پول بسازن توی تمام شغلای بالا و میلیون ها شغل دیگه ای ک اگه میخواستم بنویسم تا یه ماه دیگم تموم نمیشد هم آدم بی نهایت ثروت مند هست هم ادم فقیر

    این شغل نیست ک واسه ما پول میسازه باورهای های درست ما ب فروانی توی کارمونه عشق و علاقه ماست ک داره همه کار میکنه تمام این آدمای معروف روزی ک شروع کردن ب فعالیت فکرشم نمیکردن ک ملیون ها نفر بیان توی پیجشون و فالوورشون بشن و کلی هم از طرف اطرافیانشون مسخره شدن ناامید شدن اما چی میتونه یه ادمو توقف ناپذیر کنه توی کارش جز عشقش علاقش و باورهای درستش و صبرش و پیشرفتش توی اون کار

    من روزی ک تصمیم گرفتم تمام تمرکزم رو بزارم روی رقص استاد هیچ ایده ای نبود هیچ فکری نداشتم فقط شروع کروم ولسه دل خودم رقصیدن توی خونه ساعت ها و تجسم میکردم و حالم خوب بود و رو باورهام کار میکردم و همه چی خیلی آروم آروم و نرم شروع ب تغییر کرد شروع ب شکل گیری درست کرد و من الان از کشورهای مختلف شهر های مختلف هنرجوهای پیرو جوان دارم ک عاشق من و هنر منن و همه اینارو مدیون خداوندم خیییلی مهمه ک توی کارنون باورهای های درستی داشته باشیم

    باور فراوانی باور درست درمورد خداوند ک روزی رسانه ک همه کاره اونه پول اونه مشتری اونه همه اتفاقات خوب اونه اگه ما باورهای درستی داشته باشیم و با آغوش باز پذیراش باشیم و عجله نداشته باشیم حرص و طمع نباشه

    شرک نباشه

    من بارها توی کارم دچار شرک شدم یه وقتایی عالی پول ساختم یه وقتایی متوقف شدم و بعد ک ریشش رو در اوردم فهمیدم ک من چسبیدم به خواستم و بنده هاشو روزی رسان خودم دیدم نه خودشو دستاشو دیدم نه خودشو اما ناامیدنشدم و خوشحال از اینکه ایرادمو پیداکردم و دوباره شروع کردم با باورهای درست و دوباره درهایی از برکت ب روم باز شد

    اصل زندگی شادیه اصل زندگی احساس خوشبختیه ک با رها بودن و آرام بودن و تسبگلیم بودن و لذت بردن از زندگی و دیدن نعمت هام دیدن آدمای خوب توی زندگیم دیدن قشنگیای همسرم خانوادم دوستام همکارام تحسین کردنشون نگم آقا من اول فلان ماشین و بخرم فلان مسافرت و برم اون موقعست ک دارم از زندگی لذت میبرم نههه بخدا هیچکدوم ازاینا بهت حس خوشبختی و لذت نمیده آرزو تا زمانی که از داشته های الانت باتمام وجود لذت نبری و سپاسگزار نباشی بقول استاد رسیدن به اشیا و خواسته ها مارو خوشبخت نمیکنه بلکه رسیدن به احساس خوب اینکه بتونم ب ادما به اطرافم جوری نگاه کنم که بهم احساس بهتری بده منو آروم آروم ب خواسته هام میرسونه کار من اینه ک شادباشم حالم خوب باشه سپاسگزار باشم و بهش نچسبم اجازه بدم مالک وصاحب همه چیز خودش کارا رو برام پیش ببره

    این کامنتو واسه خودم نوشتم واسه ذهنم واسه جهت دهی دوباره به افکارم و الان که نوشتم حالم خیلی بهتره آرام ترم و لبخند روی لبامه و نشستم روی مبل و دارم از توی حال به منظره کوهستانی بیرون نگاه میکنم ک خودم باتجسم وسپاسگزاری خلقش کردم

    من سپاسگزلر خداوندیم ک هدایتم کرد به این مسیر و این استاد و این فضای روحانی ک هرجور حساب کنم دوسر برده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  8. -
    نرگس حلوایی زاده گفته:
    مدت عضویت: 919 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و تمام بزرگواران حاضر در این مکان امن الهی

    شغلی که برای من جالب بود ازش ثروت ساختن بلاگری بود که طرف داره زندگیشو میکنه و ازش فیلم میگیره و پول در میاره مثلا خونه شو جارو میکنه و دستمال میکشه و گلدوناشو آب میده بهش پول هم میدن اونم خونه خودش نه خونه ی کسی دیگه!!!!!!!!

    یا اینکه سالهای گذشته هرکی ماشین داشت خودش میشستش ولی چندین ساله که کارواش ها راه افتادن و هربار هم به خدماتشون اضافه میکنن و هزینه رو میبرن بالا

    یا همین فروشنده های vpn که اصلا من تا چند سال پیش نمیدونستم چی هست؟؟؟؟چه برسه به اینکه ازش بشه ثروت ساخت

    یا کسایی که پیج طنز دارن و یه جوک تکراری و بی مزه رو چنان با آب و تاب تعریف میکنن که ملت هم به شوق میان و براش کلی لایک و کامنت و دست میزارن:)))))

    یا اینکه جدیدا توی آرایشگاه ها مرسوم شده شستن و ماساژ و رفع ترک های کف پا که قبلا اصلا این خدمات نبود

    خداروشکر که جهان هرروز و هرروز پیشرفت میکنه و راههای جدیدی برای کسب ثروت برای افراد باز میشه

    من خیلی خیلی علاقه به گل و گیاه دارم و خیلی در موردشون مطالعه میکنم مطلب یاد میگیرم

    خونه مون پر از انواع گل و گیاهان مختلفه که خیلی عالی رشد میکنند و به همه و همه از فامیل گرفته تا دوست و آشنا قلمه یا گلدون آماده هدیه میدم

    یکبار هم به ذهنم رسید که از این راه درآمد کسب کنم و اقدام کردم ولی چون باورهام مشکل داشته و همچنان هم داره و یه شریک با خودم همراه کردم که خیلی دیدگاه های منفی داشت و از صبح تا شب در حال گِله و شکایت بود کارم متوقف شد و بعد از اون با خودم عهد بستم که هیچ وقت هیچ وقت شراکتی کار نکنم

    الان بعد از دو سال دوباره برای کارم اقدام کردم البته با کلی تغییر و پیشرفت و دوره دیدن و بروز کردن اطلاعات و وسایل کارم

    خیلی پیشرفت نداشتم توی کسب و کارم و فروشم که صد البته مشکل از باورهامه و دارم از محصول بی نظیر 12 قدم کمک میگیرم و قدم به قدم جلو میرم

    این فایل بی نظیر بود استاد مثل تمام فایلهای دیگه و چقدر نزدیک بود به آگاهی های قدم اول

    بی نظیر و سخاوتمندی استاد

    برقرار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    حیات گفته:
    مدت عضویت: 1223 روز

    سلام استاد چه همزمانی عالی شد

    امروز یک نفر را دیدم که کلی به شغلش خندیدم و چند ساعت بعد این فایل شما را دیدم که جواب پرسش شماست ،چیزی که من دیدم یک مرد چینی بود یا ژاپنی ….

    ایشون سگ هارو جوری خاص و بامزه و خیلی مرتب موهاشون رو میزنه و جالبه دیدم کلاس اموزشی داره و سرتیفیکیت میده و همه خیلی جدی سر کلاس ها حضور دارند و خیلی خنده دار بود

    اما بعد که کمی نگاه کردم دیدم نه ،،، خیلی سگ ها قبل و بعد مو کوتاه کردنشون فرق میکنند و چقدر تمیز و مرتب میشوند و احتمالا ایشون هم عاشق ارایشگری بوده هم حیوانات ، تلفیق این دو شده این شغل

    برای سوال دو ، من خودم علم مواد را خیلی دوست دارم و جالبه همین دیروز انگار ایلان ماسک توییت کرد که علم و مواد رو یاد بگیرید مطمعن باشید پشیمون نمیشین

    ولی من ۲ ماه پیش که با اموزش های شما و ثروت ۳ جلو اومدم و نشانه خواستم برای بهترین شغل ، یک گزینه دیگه مداوم نشانه اومد و من شغل قبلی و ترک کردم و وارد اون شغلی که نشانه اومد شدم

    احتمالا اون علاقه زود گذر بوده و این برای من بهترین هست ، همین که شما گفتین ادم هدایت میشود

    باید بگم خیلی سخت بود ترک شغل ، واقعا توکل میخواد ، اما الان خیلی راضی ام ، سپاسگزار اموزشهاتون و وجودتون هستم

    منتظر نتایج فوق العادم باشین که بگم ، چون تازه ورود کردم و دارم مطالعه و تمرین زیاد میکنم و نتایج چند ماه دیگه عینی میشود

    🙏

    💫💫💫

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    سیدمصطفی میردهقان گفته:
    مدت عضویت: 1908 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استادعزیز

    نام:رونی دین کلمن

    لقب:یوزپلنگ تگزاس

    تاریخ تولد13.می1964

    قد:180

    محل تولد:مونروایالات لوییزیانا

    تحصیلات:فارغ التحصیل رشته حسابداری

    رونی یکی ازحجیم ترین بدنسازان وبعدازآرنولد برترین بدنسازقرن است

    باهشت بارقهرمانی درمسترالمپیا یکی ازپرافتخرترین قهرمانان این مسابقات است

    رونی به دست یک مادرتنها ودرکنار یک برادرکوچکتر ودو خواهربزرگ شد

    که خودش باور فوق العاده ای هست

    درسال1982ازدبیرستان فارغ التحصیل شد وتوانست درهمان سال وارد دانشگاه شود ودر رشته حسابداری ادامه تحصیل دهد

    پس ازفارغ التحصیلی رونی بعنوان افسر پلیس به خدمت درآمد وبه پیشنهاد همکارش به باشگاه رفت

    ودرسال1990باقهرمانی در رده های سنگین وزن مسابقات آماتوری مستر تگزاس شد

    کلمن مسیحی است ومیگوید به خدا ایمان دارن وازهیچ چیز جز خدانمیترسم

    عزیزترین شخص توزندگی مادرش بود

    ومیگوید تابحال اشتباهی نکرده ان که ازانجام دادنش پشیمان باشم

    وانگیزه اش برای ادامه ورزش ایمان به خداست

    یکی دیگه ازباورهای مهم که همون توحید است

    ازخوصیات رونی صداقت ودرستکاری است که باعث محبوبیت این مردشد

    درموردش مفصل صحبت کردید استاد درفایل سرمایه اصلی شما چیست؟

    رونی کلمن در2اردیبهشت ماه1394برای حضور دریک سمینارآموزش به ایران دعوت شد وبه تهران آمد که بنا به دلایلی سمینار برگزار نشد وهنگامی که خواست برود از هفده هزار دلار دستمزدش فقط پنج هزار تا برداشت وگفت من برنامه ای اجرا نکردم حق من همین قدر است

    استادعزیز سپاسگزارم ازاین که امروز درمورد شغلی ،عشقی صحبت کردید که من الان دراین ساعت جهان حضور دارم ویکی ازاون چرخ دنده هاهستم وسپاسگزار خداوند هستم

    که هرلحظه داره منو هدایت میکنه

    موفق باشید🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2215 روز

      سلام و درود به شما دوست عزیز آقای مصطفی میر دهقان عزیز🙋‍♀️👩‍🎨💐

      خیلی مممون و سپاسگذارم برای این اطلاعات فوق العاده عالی و زیبا و پر محتوایی که از بیوگرافی آقای رونی کلمن نوشتید

      برام تاریخ تولدش خیلی جالب بود که متولد ده چهل هستش چون منم متولد ۱۹۶۵ هستم و چقدر خوشحال شدم که هم سن و سال های خودمو میبینم که اینقدر موفق هستند و تحسین شون میکنم

      آقای میر دهقان عزیز خواستم تشکر و قدردانی کنم بابت این کامنت زیبا و پرمحتوایی که اینجا نوشتید و خواستم تشکر و قدردانی کنم از اینکه به آگاهی بیشتری هدایت شدم

      بقول دعای استاد عزیزم

      هر کجا که هستید در پناه الله یکتا شاد و موفق سلامت و ثروتمند

      و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید

      ایام بکام و روز و شب خوب و خوشی داشته باشید

      🥀🌺🌺🌱🙏🙏🙏🙏

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        سیدمصطفی میردهقان گفته:
        مدت عضویت: 1908 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        سلام خانم سلطانی

        ازاین که لذت بردید وجواب دادید بسیار خوشحال وسپاسگزارم🙏

        همیشه نظرهای زیبای شما را خواندم ومیخوانم وچقدر برام قابل تحسین بودید وهستید واسه فعال بودنتون هم صحبتی باشما دوستان عزیز افتخاری است که نصیب من شده وامیدوارم بتوانم ازنزدیک شما راملاقات کنم درمداری نزدیک تر

        موفق باشید 🙏

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: