تجربههای نادلخواه اما مشابهی که، اکثریت جامعه درباره پول، سلامتی، روابط و میزان رضایتشان از زندگی دارند و با همپیمانان و همفرکانسیهایشان درباره آنها اظهار همرنگی و همدردی میکنند تا به این وسیله، روزهای عمرشان را بگذرانند، نتیجهی بیهدفی و بیانگیزگیِ ناشی از باورهای محدودکنندهای است که، آنها را به نتیجهی «لیاقت نداشتن برای تجربهی زندگیای با کیفیت» و «به اندازهی کافی توانا نبودن برای تحقق خواستههایشان» رسانده است. همان اصل مهمی که مفصلاً در بروزرسانیهای دوره عزت نفس، به آن پرداخته شده است.
دلیل اینکه شاکلهی دلایلِ آدمهای زیادی درباره کمبودهای زندگیشان یکی است، نه به این دلیل که «کمبود»، واقعیت جهان است یا، زندگی جنگی است تمام عیار در برابر کمبودها، بیماریها و مشکلات، که تنها عدّهی کمی توانایی پیروز بیرون آمدن از این جنگ را دارند، بلکه به این دلیل است که:
کانون توجه اکثریت جامعه، به شدت بر ناخواستهها، کمبودها و نگرانیهای بیپایان متمرکز شده و فضای ذهنیشان آنچنان درگیر چرخاندن و زیر و رو کردنِ ورودیهای ناجالب درباره مشکلات، بیماریها و کمبودهاست که، دیگر فضایی برای تأمل درباره خواستههایشان یا فرصت دادن به تواناییهای وجودشان برای تحقق خواستههایشان، نمانده است.
تغییرات زندگی من، از تصمیمی شروع شد که، برای جدا شدن از بدنهی جامعه و پیروی نکردن از شیوهی تفکر اکثریتی گرفتم که، نتایجشان مورد دلخواه من نبود. تفاوت عمدهی شرایط زندگی من با دیگران، تفاوت در چنین جنسی از تعهد است که در طی این سالها، صرف مراقبت از کانون توجهام و سَرَند کردن ورودیهای ذهنم با فیلتر باورهای قدرتمندکنندهام شده است.
باورهای قدرتمندکنندهای که انرژی، زمان و هزینهی بسیاری صرف پروراندنشان کردهام؛
همان باورهایی که، برای شناختن و ساختنِ باورهای قدرتمندکنندهی «الگوها و شخصیتهایی که دستاوردهای مورد دلخواه مرا دارند» و روی برگرداندن و نادیده گرفتنِ نگرشِ «شخصیتهایی که خوشبختی مدّ نظرِ مرا نداشتهاند»،به گونهای ذهنم را کدنویسی کرده که، فرصتی برای تمرکز بر مباحث بیارزش و حاشیهای باقی نمانده است.
همان باورهایی که چگونگی ایجادشان را با جزئیات در روانشناسی ثروت 1 توضیح دادهام. همان باورهایی که چراغ راهِ من برای پیمودنِ قدم به قدمِ این مسیر بودهاند.
همان باورهایی که، مرا با قلبم و انرژی هدایتگری هم-پیمان نگه داشتهاند که، «چگونگیِ تحقق اهدافم» را به عهده گرفتهاند، ایدههای هماهنگ با خواستههایم را به قلبم الهام میکنند و به من قدرت غلبه بر دل ترسها و عبور از مرز محدودیتهای ذهنیام در مسیر تحقق اهدافم را میدهد.
بنابراین، اگر نتایجی متفاوت از اکثریت جامعهات را میخواهی، باید رفتارها، نگاهها و شیوههای متفاوت از اکثریت آن جامعه را برگزینی.
باید کانون تمرکزت، دغدغهها و ورودیهای ذهنات، نگاهت به خودت، تواناییها و علائقت و دلایلت برای قدمهایی که باید برداشته شود، جنسی کاملاً متفاوت با نگاه اکثریت آن جامعه و جنسی کاملاً هماهنگ با خواستهها و اهدافت باشد تا قادر به جدا کردنِ تو از بدنهی جامعهای باشد که، در جریانی از بیهدفی و بیانگیزگی گیر افتادهاند و قادر به هدایت تو به سمت «چگونگیای» باشد که، تمرکزت را از تمامی حواشیِ مانع شده در برابر خوشبختیات برمیدارد و صرف تحقق اهدافت میکند.
وقتی هدفهای مشخص، واضح و قابل اجرا با امکانات و شرایط همان لحظهات را داشته باشی، آنقدر تمام وجود تو صرف ایده پردازی درباره به واقعیت رساندن آن اهداف است و آنقدر تمرکز تو، پیگیرِ بررسی، اصلاح و اجرای راهکارهاست و آنقدر وجودت آکنده از اشتیاقِ سوزان برای برداشتنِ قدم بعدی و دیدنِ نتیجهی اجرای ایدهی بعدی و کنجکاوی دربارهی بازخورد گرفتن از ایدهی اصلاح شدهی بعدی است که:
فرصتی برای همرنگِ جماعت شدن نمیماند.
فرصتی برای غوطه خوردن در اخبار و دغدغههایی که جماعتِ بی هدف را درگیر خود ساخته، نمیماند؛
فرصتی برای گله و شکایت، غیبت، بررسی مشکلات دیگران، حسادت درباره داشته های دیگرن یا حسرت درباره عقب ماندگی از دیگران، نمیماند.
آنوقت دیگر وقت و زمانی برایت نمیماند که، بخواهد صرف پیگیری ناخواستهها، ترسها، نگرانیها و موانعی گردد که اکثریت آن جامعه را در دام خود انداخته است.
آنوقت حتی فرصتی برای نگران شدن درباره بیماری نمیماند چه برسد به بیمارشدن.
زیرا بیماری، وارد بدنی که انگیزه و هدفهای مشخص دارد، نمیشود. برای همین افراد هدف دار و با انگیزه، بدنی سالم و عمری طولانی و زندگیای شاد را تجربه میکنند.
«ایمان به تواناییهایت» و « لایق دانستن خودت برای تجربه شرایط مطلوب»، همان نیرویی است که، تو را در مسیرِ هدفمندی قرار میدهد و انگیزه و اشتیاقت را در مسیر تحقق آن اهداف، تغذیه و جهت دهی میکند.
اما لازمهاش این است که به جای پیوستن به روند «باری به هر جهتِ» زندگی اکثریت جامعه، نگاهی جدّی به علائقت داشته باشی؛
لازمه اش این است که امکان پذیر بودنِ تحقق اهدافت را باور کنی؛
لازمهاش این است که، باورهای قدرتمندکنندهای درباره علائقت و «پتانسیلی که آن علائق برای خلق کیفیت و رفاهِ مورد نظر تو دارند» بسازی تا ،علائقات در خدمتِ تحقق خواستههایت قرار گیرد.
یعنی بتوانی همزمان که بر اجرای علائقت متمرکز شدهای، ثروت نیز بسازی. همان اصلی که روانشناسی ثروت، بر آن تأکید دارد.
لازمهاش این است که قدرتِ بیدار کردنِ تواناییهای وجودت را، برای ساختنِ شرایط مورد دلخواهت، کسب کنی.
لازمهاش این است که خودت را «لایق» عاشقانه زندگی کردن، سلامت بودن و در رفاه زیستن بدانی و این لیاقت را از طریقِ برداشتن قدمهایی اثبات کنی که، در مسیر اهدافت برمیداری و اشتیاقی که صرف اجرای ایدههایت میکنی.
این لیاقت از طریقِ، صرفِ تمام تمرکزت در اجرای برنامهی غیر قابل مذاکرهات برای کنترل کانون توجهات، ایجاد میشود
این لیاقت از طریقِ نادیده گرفتن ترسها و نگرانیهای مسیر و هم-پیمان شدن با باورهای قدرتمندکنندهای که ایمان و اطمینان به نیروی هدایتگر درونت و جدّی گرفتن ایدههای الهام شدهات را رواج میدهد، ایجاد میشود و با هر قدم، وضوحِ بیشتری از «چگونگیای» را برایت به نمایش میگذارد که با داشتهها، تواناییها و امکانات همان لحظهات، قابل اجراست.
چگونگیای که، شاید نتایج اولیهی کوچکی داشته باشد، شاید بارها با هدفِ عمدهی تو فاصله داشته باشد، اما در طی روندی تکاملی و پیوسته، هدفهای عمدهی تو را از دلِ همان نتایجِ کوچک اما ادامه دار، متولد میکند.
هر قدمِ کوچکی که برداشته میشود و هر ایدهی ساده اما سازندهای که اجرا میشود، شخصیتی در وجودت میسازد که، بارها لایق تر، با اعتماد به نفس تر و با ایمان تر از آدمِ قدمِ قبلی است که، آماده است تا قدمهای جدی تر و قوی تری برای تحقق اهداف بزرگتری بردارد.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD376MB26 دقیقه
- فایل تصویری نقش هدف و انگیزه در «سلامتی جسم»130MB26 دقیقه
- فایل صوتی نقش هدف و انگیزه در «سلامتی جسم»12MB26 دقیقه
سلام دوست عزیز تبریک بابت نتیجه های عالیت
ممنون میشم که بگی برای کاهش وزنت چه باور هایی ساختی و چگونه عمل کردی که این روند رو طی کردی
ممنون از توضیحاتتون
من فقط میخوام ایده بگیرم که با چه باوری توی بحث مواد غذایی و لاغری تونستید به قضیه نگاه کنید
منم برای افزایش قد دارم تمرین فیزیکی میکنم و میخوام باور های قوی بسازم کنارش
ممنون میشم بگید چه باوری ساختید که بتونم ایده بگیرم
بک دنیا سپاس
سلام دوست عزیز
خواستم بدونم آموزش بورس به چه صورت میدید؟
سلام دوست عزیز امیدوارم که تو بهترین شرایطتون باشید
نمیدونمچطوری یک درصد تونستید چنین برداشتی از صحبت های استاد کنید
تنها اشاره هایی که استاد به این موضوع به عنوان کار بیهوده کردن نه به عنوان خود هنر بلکه بحث اینه که ما زمان زیادی رو از وقتمون رو با آهنگگوش دادن و فیلم دیدن پر میکنیم در صورتی که چیزی بهمون اضافه نمیکنه و به جاش وقت رو روی کار روی باور هایمان و اهدافمون بگذاریم
اگر شما هدف زندگیت به این حوزه ها مربوطه خب این جزئی از کار شماست و منافاتی نداره باید بری سمتش
استاد صد ها بار گفتن که هیچ شغل خاصی برای تو ثروت و موفقیت نمیاره و فقط علاقه و تلاش و وقت گذاشتنه که موفق میشی
حتی توی دوره ۱۲ قدم یک فایل از نمایشگاه نقاشی دارن و میگن که الگو بگیرید که چه پولی دارن از همین نقاشی و حتی عکاسی در میارن و تابلو هاشون رو میفروشن علاقه فقط مهمه و باور های درست نوع شعل مهم نیست
پس بحث فیلم دیدن و آهنگ گوش دادن یک سری کار روتین هست که ما اکثر ما وقت زیادی در شبانه روز براش میگذاریم و هیچ خروجی نمیده مخصوصا اگر فیلم و اهنگ پنفی باشه که خروجی منفی داره
سلام دوباره
شما برداشتتون اشتباه است از این جهت که فکر میکنید استاد مورد خاصی مثل فیلم دیدن یا آهنگ گوش دادن مد نظرشون هست استاد کار بیهوده کاری که ساعت ها وقتمون رو میگیره و هیج نکته مثبتی برامون نداره منظورشون هست حالا میتونه دیدن فیلم باشه یا آهنگ یا کتاب اصلا هر کار دیگر پس موضوع خاصی که فیلم دیدن بده مد نظر نیست
بله همه چیز هدایته ما ۲۴ ساعت داریم هدایت میشیم و کسی نگفته که فیلم نبین یا نمیدونم اینستا اصلا نرو خیلی از ایده ها و باز شدن مسیر توی همین اینترنت گشتن و فیلم دیدن و خیلی کارای دیگه به ذهنمون میرسه
بحث اینه که ما روی هدفمون متمرکز باشیم و ساعت ها براش وقت بگذاریم و به جای وقت گذاشتن روی اهدافمون نریم ساعت ها وقتمون رو با فیلم دیدن یا اهنگ گوش دادن پر کنیم که سودی برامون نداره و از هدفمون هم دور میشیم کاری که ۹۰ درصد افراد جامعه دارن وقتشون رو با اون پر میکنند ۹۰ درصد افراد جامعه الان توی همین قرنطینه هیچ برنامه ای ندارن فقط پای تلویزیون شبکه های اجتماعی و … وقتشون رو به بطالت میگذرونن وقتی کسی کاری که عاشقش هست رو پیدا کنه ساعت ها وقت میگذاره با شور و علاقه روی اون و اصلا وقت نمیکنه بره سمت چیز دیگه
بله ما روزانه وقتی میگذاریم برای تفریح مثل فیلم دیدن یا کارای دیگه خود استاد میشینه بازی کامپیوتری میکنه همین الان
برداشت شما عجیبه چون چنین برداشتی کردید که استاد گفته به هیچ وجه فیلم نبینید یا کارای دیگه انجام ندید درصورتی که حتی یک بار هم همچین موضوعی اشاره نکردند شما هر وقت نیاز داشتید هر کاری که حالتون رو خوب میکنه میتونید انجام بدید
بحث فیلم های منفی و … شما وقتی قانون رو بدونید و روی خودتون کار کرده باشید خودتون خیبی راحت میتونید تشخیص بدید این فیلمی که من میبینم این اهنگی که گوش میدم داره باورای مخربی به من میده فاز بدی به من میده یا نگاه نمیکنید یا آگاهانه اون رو نگاه میکنید هیجی صفر و صد نیست
پس تنها مواردی که استاد اشاره کردند بحث تمرکز کردن و غرق شدن در هدف هست برای هنین میگن وقتی شما مسیر درست رو پیدا کردید و دارید نتیجه میگیرید دیگه نمیرید مثلا دنبال کتابای موفقیت دیگه مطالعه کنید همین نسیر اگر نتیجه گرفتید و حس خوبی دارید به جای اون زمان مییاید وقتتون رو روی فایلا و مطالب استاد میگذارید
مثلا من خودم هدفم یادگیری یک نرمافزاره معماریه دارم با علاقه روزی ۸ ساعت وقت میگذارم با اینکه بزرگترین تفریحم خمیشه سریال دیدن بوده ولی الان ۲ ساله کوچکترین فیلم و سریالی ندیدم چون وقت ندارم ببینم اگه خسته باشم بخوام کار متفاوتی انجام بدم فایلای استاد رو میبینم یا مثلا سیتیکام ۲۰ دقیقه ای میبینم ولی نمیام خودم رو درگیر یک فیلم ۳ ساعته کنم وقتم رو تلف کنم حالا ممکنه یکی نیاز داشته باشه روزانه چند ساعت تفریح خب میاد میبینه یا بازی میکنه یا هر کار دیگه ای که بهش احساس خوبی میده
بحث هدایت و اینکه ممکنه توی اون فیلم یک نکته مثبت یا قانون باشه خب من دارم باورها رو به صورت خالص از استاد دریافت میکنم نیازی نیست برم تو فیلم دنبالش بگردم ولی وقتی شما توی مسیر باشی بله توی فیلم میبینی قانون رو توی اینترنت و هر جای دیگه
امیدوارم منظورم رو متوجه شده باشید