نقش هدف و انگیزه در «سلامتی جسم» - صفحه 26

703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام خدمت استاد عزیز دقیقا دغدغه فکری من این بود که از بین علایق خود کدام رو انتخاب کنم که دکمه مرا به نشانه ام هدایت کن رو زدم و این فایل تصویری روبروی من باز شد شاید برای شروع اهدافم یه سری کارها رو باید کنار بزارم که حتما هم همینطوره تا بعد هدایت ها گفته بشه بله دقیقا درسته گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش باید ذهنم رو از آشغال خالی کنم تا هدایت خداوند رو احساس کنم من فهمیدم که دلیل آشفتگی ذهنی که داشتم برای انتخاب شغل همین بوده ان شالله با توکل به خداوند شروع میکنم و نتایج خود رو براتون مینویسم شاد باشید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    ملیکا گفته:
    مدت عضویت: 1839 روز

    به نام رب دیدگاهمو بیان میکنم

    امروز تولد منه و این فایل نشانه ی من برای ادامه ی این مسیر!

    داشتم فکر میکردم هدفی که منو خوشحال نگه میداره چیه؟

    درسته که عاشقانه شغل خاصی رو دوست دارم یا کارهایی هست که دوست دارم تو زندگیم انجامش بدم اما به قول دوستمون این اهداف محدود به زمانن که معمولا به خاطر عقب افتادن مکررشون رو هم تلنبار شدن و گاهی فکر کردن بهشون باعث نا امیدی و سردرگمی آدم میشه!

    راجب خود من چیزی که منو همیشه خوشحال نگه میداره رشدمه اینکه ببینم از لحاظ درونی چقدر رشد کردم چقدر تونستم خودمو به ورژن بهتری تبدیل کنم خیلی لذت بخشه مثلا میبینی خودت میتونی حال خودتو خوب کنی دیگه یا حس میکنی که عزت نفست بیشتر شده نتیجه ی رشد شخصیتی هم به جز خلق اتفاقات بهتر نیست در همین حین هم هدایت الهی مارو به سمت خواسته هامون میبره

    آره دقیقا همون پازلیه که بهش میگیم زندگی حالا انگار همه چیز مرتب کنار هم چیده شده!

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    رهاخانم گفته:
    مدت عضویت: 2175 روز

    به نام خدا

    اگه خودت رو از بدنه ی جامعه دور کنی یعنی اتفاقاتی برات رخ میده از شادی از ثروت و هر آن چیزی که می خوای و دوست داری………………..

    من خودم حالا در یه جایی گفتم خانواده ام رو بخشیدم ولی الان اونقدر با خودم تمرین کردم که دوهفته ای یه بار می رم خونشون و یه ساعتی می شینم اونم گوشم و ذهنم رو در اون زمانی که هستم به نشنیدن می زنم یعنی کل فامیلم اینجوریند دیگه و به این روند عادت کردن ولی من با اونا فرق دارم به قول استاد جان این به این معنا نیست که بی احترامی باشه چون من رو یخودم کار می کنم و اونا در مدار من نیستن دور شدن ازشون به نفعه خودمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    سیمین نیری گفته:
    مدت عضویت: 1613 روز

    سلام به الله مهربان ، استاد عشق و مریم جان ،استاد من الان میفهمم که چرا اینقدر کلامتون آدم و به تفکر و اشتیاق سوزان دعوت می کنه چونکه به تک تک اونها عمل می کنید ، استاد واقعا حرفاتون باعث شد که من به روزها و ماه ها و سال هایی فکر کنم که هدف داشتم خدا شاهد که مشکلات خیلی زیاد بود اما من غرق بودم واقعا تجربه چیزایی که میگین من دارم من چقد زود پا میشدم شب دیر میخوابیدم ولی اینا حس لذت به من نداد چیزی که حس لذت به من میداد بی فکری بود اره چیزی که داریم براش تلاش می کنیم تمرکز با من کاری کرده بودکه به درجه ی بی فکری رسیدم و چه تجربه ی جذابی ، ولی استاد چقد قشنگ گفتین که وقتی به یه هدف می‌رسیم چقد مهم یادمون نره دنبال چی بودیم هدف و گم نکنیم ، درگیر حواشی نشیم اره به این فکر کردم اگه صبحا هیچ انگیزه ای برای بلند شدن نداریم ، اگه ساعت ها توی فضای مجازی می گردیم و تفریحات سالم نداریم ، اگه با خدا در مورد اهدافمون صحبت نمی کنیم، اگه چیزی نیست که بابتش بها بپردازیم اونم با لذت ، مهارت یادبگیریم اونم با لذت ما دچار بی هدفی هستیم ، همین الان بلند شیم بازی هنوز تموم نشده رفیق ……..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    فريماه هاشمي گفته:
    مدت عضویت: 1479 روز

    با عرض سلام وقت بخیر خدمت دوستان و استاد عزیز،خوشحالم که عضو جدید سایت شدم استاد عزیز من (میگرن نوع کلاسیک )بهتر بگم داشتم از آبان ٩٨فعالیتمو تو حوزه ای بهش علاقه شدیدی داشتم شروع کردم از همون وقت هدفامو محکم دنبال کردم ،انگار از وجود بیماری ارثی که درمان هم نداشت به قول دکترم،خبری نیست اصلا شدم یه فریماه دیگه،که سالم و پر انرژی،فقط نمیدونستم چطور با اینهمه کاری که یدی هم هست بهم فشار کاری وارد نشده که مریض شم تو این فایل جوابمو گرفتم،ممنونم ازتون،من انقدر غرق کارم میشم که زمان از دستم در میره طوری که وقتی نگاه به ساعت میکنم باور نمیکنم زمان درست رو نشون میده،یا وقتی کارم تموم میشه تازه میفهمم چقدر خسته شدم در حین کار هیچ خستگی نیست گاهی میگم اگه خودم ،خودم رو از برق نکشم تا صبح کار میکنم😄ممنونم بابت فایل های آموزشیتون ممنونم از خودمم که الان اینجا هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1946 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی گل.

    و باز هم هدایت خدا در درست ترین زمان و مکان.

    این حرفا که باید حرکت کنیم و هدف انتخاب کنیم برای خودمون و اگه بی هدف باشیم جهان مارو سرگرم خودش میکنه حالا با بیماری با دردسر یا هرچی ، کاملا درک میکنم.

    یکیش به خاطر تجربه الان خودم و گذشتم و دومیش هم برای الگویی که با چشم خودم دارم هر روز میبینم ،پدر و مادرم.

    خدارا هزاران بار شکر میکنم که به هر طریقی داره به من قوانین جهان رو گوش زد میکنه.

    در مورد پدر مادرم ، از وقتی که بازنشسته شدن و واقعا دیدم که حرکت نمیکردن و همش خونه بودن تهش یک مسجد یا خریدی میرفتن مریض تر و مریض تر شدن متاسفانه.

    داستان هایی براشون پیش میاد ، مثلا یک زمین خریده بود پدرم و یک کسی پیدا شد گفت این زمین ماله منه و داستان ها داشتن و اخر سر هم قاضی رای رو به نفع ما داد ولی این همه وقت تلف شد و دردسر و کلی مثال دیگه.

    در مورد خودم ، من اوایل که با جدیت رو خودم کار میکردم یک هدف انتخاب کرده بودم که خب بیسش خوشبختی ، نعمت و ثروت و … بود اون هدف الهامی یا هدایتی راه اندازی سایت آشپزی بود.

    ایده ها میومد و یاد داشت میکردم و هرکدوم با شرایط و زمان حال من قابل اجرا بود رو انجام میدادم و خب هربار که خواسته من واضح تر میشد سرعتم بیشتر میشد که من اول خب مشخص بود هدفم راه اندازی سایته خب ولی زمانش رو مشخص نکرده بودم یعنی فکرشو نکرده بودم برا همین به کد نویسی هدایت شدم که خب زمان بر بود هم یادگیری هم استفاده از آن بعد گفتم خدایا میخوام سریع تر به این هدف برسم که به صورت معجزه آسا وارد سایت استاد شدم و سایت استاد کامل بالا نیومد و به صورت html بود و آخر صفحه این کلمه رو دیدم wordpress قدم بعدیم متناسب با درخواستم مشخص شد کار کردم کار کردم یاد گرفتم اجرا کردم تا جایی که سایت رو راه انداختم و همش هدایتی مسائل پیش رو را حل کردم اصلا هیچ ایده ایی نداشتم مثلا cdn چیه هدایت میشدم واقعا و حل میشد به بهترین شکل.

    وقتی که راه اندازی شد حس خیلی خوبی داشتم و خب این حس داشت کمتر و کمتر میشد چون قدم بعدی یا هدف بعدیمو مشخص نکرده بودم و چندبار متوجه این موضوع شدم که قبل رسیدن به قله ،قله بعدی رو مشخص کن ولی اون موقع نامحرم بودم برای درک کردن این حرفا.

    یک ماه گذشت پست گذاشتنم کم رنگ تر شد از روزی یک پست به دو سه روز یکبار یا هر وقت حسش اومد شد.

    بعد دیدم حسم داره کم رنگ تر میشه و احساسم متشنج شده یعنی انگار اون سازه ایی که از اهدافم ساخته بودم داره کم کم آجراشو از دست میده و میخواد بریزه برا همین باز به ذهنم می اومد که فوتبال رو یادته ؟نظرت چیه بری سمتش؟

    الان می فهمم چرا این گفت و گو ها شکل میگرفت چون هدف نداشتم حالا ذهنم بود یا وجودم دنبال هدف بود که تجربه کنه خودشو اون حس خوبو تجربه کنه.

    تو این فکرا بودم که امروز این فایل رو دیدم و خدا رو هزاران مرتبه شکر میکنم

    الان رفتم دفتر ایده هامو نگاه انداختم و ایده های مربوط به سایت که با این زمان و شرایط قابل اجراست رو مشخص کردم که انجامش بدم و تیک اون رو بزنم.

    خداراشکر میکنم برای این قوانین بی نقص و این هدایت که اصلا دیگه یک ذره نگران نیستم در زندیگم یکیش به خاطر الخیر فی ما وقع و دومی هدایت در درست ترین زمان و مکان.

    استاد عزیزم ،ممنونم ازت.

    انشالله همیشه هدایت الله شامل همه ما بشه اونم در بهترین زمان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    النا طاهری نیا گفته:
    مدت عضویت: 1519 روز

    سلام استادعباس منش . من النا هستم . من ۱۲ سالم ام هست . من دایییم و پسر دایی هام دارن فایل های شما رو دنبال میکنند.من دارم روی باور هام کار میکنم و حرف های شما رو چند بار گوش میدم و یادداشت برداری میکنم.من بلد نبودم عضویت کنم و داییم کمکم کرد و بعد از عضویت خیلی خوشحال شدم که خودم تونستم عضویت کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2376 روز

    سلام استاد عزیزم وخانوم شایسته عزیزم

    استاد این روزها از صبح تا شب توسایت هستم

    خداروهزاران بار شکر من هیچوقت درکافه ها پسرونه نمیرم چون دلیلی نداره جای برم که حرفهایی ردوبدل میشه که هیچ تاثیری روی من نداره واین باعث شد از نظر فرهنگی وبیان واعتماد به نفس نسبت به بقیه خیلی خیلی بهتر باشم

    وزیاد اهل مهمونی رفتن نیستم چون واقعا چیزی جز غیبت جز اینکه حرفهای زده بشه که چرا فلان چیز گرون شده

    مثلامیان میگن من دیروز لاستیک رو خرید2میلیون پارسال خریده بودم500هزارتومن تقریبا همه جا ازاین حرفهاست ومنی که هدف دارم وشاگرد استاد هستم چه دلیلی داره چنین جاهایی باشم

    همیشه به همسرم میگم که من فقط به خانواده 4نفره خودمون علاقه دارم من وتو بچه هامون چون یادرموردشما صحبت میکنیم یا اینکه از نشونها میگیم وهمینطور زیبایی اطرافمون رو میبینیم خدای خوبم شکرت ازاین همه اطلاعات بی نظیر که توسط استاد گوشزد شد

    تصمیم من بادیدن این فایل این شد که فردا توی جمع همکارام بگم که آقایون عزیز لطفا درموردکسی پیش من غیبت نکنید وازمن نظرخواهی هم نکنید چون فضای که صبحونه میخوریم دقیقا این شکلی هست

    انشاالله به لطف الله به جایی که عاشقش هستم هدایت بشم جایی که آزادی مالی ومکانی وزمانی داشته باشه

    خدا خوبم شکرت

    استاد عزیزم خیلی خیلی ممنونم ازتون بابت این فایل بی نظیرتون❤🙏❤🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  9. -
    HimanKURD گفته:
    مدت عضویت: 1910 روز

    سلام و درود بر استاد عزیز و دوستان دوست داشتنی سایت

    خدا رو صدهزار مرتبه شکر

    امروز یکی از نشانه هایم همین فایل بود که خداوند هدایتم کرد ..

    متنفرم مثل اکثریت باشم من راه خودمو دارم خدایا سپاسگزارم 🙏

    امروز داشتم هدف هام رو می‌نوشتم با جزییات و تمرکز کرده بودم روش که مادرم صدام زد چکار میکنی شب و روز توی اتاقت هستی و چرا نمیای پیش ما بشینی و واقعا نمیدونستم چیزی بگم فقط سکوت کردم چون همون لحظه به خودم عهد کردم که من دارم تلاش خودمو میکنم اینکه روی خودم کار میکنم و مثل اکثریت رفتار نمیکنم و باییییید نتیجه بگیرم چون هیچ راه دیگه ای واقعا ندارم جز اینکه به قوانین جهان عمل کنم و به خواسته هام برسم ..

    و با احساس خوب به خودم گفتم اگه کسی تونسته روی خودش کار کرده و ذهنش رو هم راستای قوانین کائنات جهت داده و به موفقیت رسیده پس منم میتونم موفق بشم چون منم ارزشمندم و لیاقتش رو دارم ..

    با نهایت احترام به مادرم که خیلی دوسش دارم هنوزم جوابی بهش ندادم واقعا ..فعلا ..

    و الان خیلی انگیزه م زیاد شده که بیشتر روی خودم و ذهنم کار کنم فقط بخاطر اینکه نتونستم جواب مادرمو بدم ..

    امیدوارم خداوند منو در مسیری درست و شرایطی ایده آل هدایت کنه و به خواسته هام برسم ..

    خدایا شکرت 🙏

    خدایا شکرت 🙏

    دوستدارتون هیمن کورد 💪✌️

    هر بژیت استاد ✌️✌️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    قاسم گفته:
    مدت عضویت: 2159 روز

    با عرض سلام و ادب و احترام خدمت استاد عزیز و همه دوستان خانواده دوست داشتنی عباسمنش

    راستش رو بخواهید بعد اینکه مدت کوتاهی بود که توجه های خودم رو خیلی کنترل نمیکردم و کم کم داشتم دوباره به مسیر های قبل از آشنایی با استاد عزیزم هدایت میشدم وارد سایت شدم و این فایل بسیار ارزشمند رو نگاه کردم . خواستم درک خودم رو بیان کنم و امیدوارم هم به خودم و هم دیگر دوستان کمکی کرده باشم.

    روی صحبت من با خودم و همه کسانی است که تصمیم گرفته ایم زندگی خود را تغییر داده و شبیه عامه مردم زندگی نکنیم.همه ما یک روزی ، بعد از کلی تجربه های تلخ و ناراحت کننده و دردآور تصمیم به تغییر زندگی خود کردیم و خداوند بزرگ همه ما را به طریقی با این استاد بزرگوار و سایت عباسمنش آشنا کرد.

    اوایل آشنایی همه ما با این قوانین ، زندگی بسیار عالی و جالبی رو تجربه کرده و تعدادی از ما بعد از مدتی دیگر کمتر نتیجه گرفته یا دوباره به مسیر های قبلی خود برگشته ایم.

    استاد عباسمنش درباره این قضیه چندین و چند بار به بچه ها هشدار داده اند ، ولیکن باز هم تعدادی از دوستان نتوانسته اند در این مسیر ثابت قدم باشند. اینکه چرا تعدادی از ما ها اون جدیت لازم رو برای تغییر زندگی نداریم و حتی مجدد به مسیر های قبلی خود برمیگردیم خیلی خیلی من رو به فکر فرو برد.

    بحث اینجاست که بقول استاد ما هنوز باور نکرده ایم که این خود ما هستیم که زندگی خود رو تمام کمال خلق میکنیم، که اگر باور کرده باشیم هیچگاه کانون توجه خود را به سمت چیزهای نادلخواه نمیبریم.

    خیلی از ما به سان کودک خرد سالی هستیم که هر چقدر به او از داغ بودن آتش و درد سوزاندن دست بگویی ، او باور نکرده تا اینکه خودش این آتش را تجربه کند و چقدر این موضوع دردناک و برای خیلی از ما ها در زندگی همراه با خسارت های زیادی است.

    تلاش خیلی از ما ها در اجرای قوانین به سان شخصی است که میخواهد با ذره بین و نور آفتاب یک آتش را روشن کند ، اما مدام کانون ذره بین را از دست داده و مدام ذره بین را عقب و جلو میکند و متاسفانه تلاش او هیچگاه به نتیجه نمی انجامد و او خسته و ناراحت و حتی عیب کار را ممکن است روی ذره بین (عدم تحقق قوانین ) میگذارد و چقدر این موضوع ناراحت کننده است.

    هر چند باور کمال گرایی درست نیست و این اشتباه است که ما بخواهیم یک کار را بی عیب و نقص انجام دهیم و برعکس همیشه باید در مسیر تغییر خود از ذره ذره تغیرات استقبال کرده و به خود امید دهیم ، ولی اگر ما میخواهیم مانند 99 درصد جامعه نتیجه نگیریم نباید مثل اونها فکر کنیم و مثل اونها عمل کنیم.

    واقعا باید تصمیم جدی بگیریم و تا میتونیم به اون پایبند باشیم. مدام به خودمان انگیزه دهیم. بینهایت به کانون توجه های خودمان حساس باشیم اگر میخواهیم زندگی را جور دیگری تجربه کنیم.

    خواستم این موارد رو با دوستان عزیز به اشتراک بزارم. امیدوارم هر روز بیاییم توی سایت و از اتفاقات عالی زندگی خود اینجا بنویسیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: