نقش هدف و انگیزه در «سلامتی جسم» - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)

703 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ایمان بابایی گفته:
    مدت عضویت: 1752 روز

    سلام و درود بر دوستانم واستاد

    امروز صبح داشتم میرفتم جایی که یهو چشمم خورد به مغازه یکی از دوستام که کلی خداروشکر از لحاظ مالی و زندگی و خلاصه همه جوره وضع خوبی دارن بعد همون لحظه یهو یه چیزی تو ذهنم گفت نه بابا هر کسی تو زندگیش یه مشکلی داره مگه میشه کسی زندگی بی مشکل داشته باش که یهو تونستم مچ خودمو بگیرممم

    گفتم اره ایمان این باور محدود کننده است که تو داری. این که فک میکنی هیچکس به طور کامل از همه لحاظ خوشبخت نیست همین الانم ذهنم داره مقاومت میکنه و میگه اره نیست

    همون جا گفتم خدایا خودت هدایتم کن و کمک کن این باور محدود کننده رو درست کنم و راهکار بهم بده ای خالق من ای جان جانان.

    وقتی اومدم خونه گفتم برم داستان هدایت استاد که چطور امریکا رفته رو نگاه کنم همینجوری داشتم دنبال اون فایل میگشتم که یه حسی بم گفت این فایل و نگاه کن و بعد دیدم دقیقا جواب جواب سوال منه.

    اره اکثریت جامعه اینجوری فک میکنن که هیشکی نیست که 100 درصد خوشبخت باشه و مثلا میگن اگه یکی پولداره حتما یه درد و مرضی داره که عذابش میده اگه یکی مثلا روابط عاشقانه دارن حتما پول ندارن اگه یکی هم روابط عاشقانه با همسرش داره و هم پول حتما یه بچه نا خلف داره و چون این باور محدود کننده هست دقیقا این افراد رو توی اطراف خودش جذب میکنه و باعث میشه از این دسته از جریان ها در اطرافش بیشتر دیده بشه .

    ولی من اینا رو الان نمیخوام من وقتی میبینم استاد از همه لحاظ خوشبخته خدارو شکر میکنم که این آدم به عنوان یه الگو دارم که بگم خب پس اگه استاد تونسته همه رو داشته باش منم میتونم .

    بعد دیدم استاد تو این فایل گفت الگوی مناسب و من جواب سوالمو گرفتم.گفتم اره من باید الگوی مناسب پیدا کنم افرادی که از همه لحاظ خوشبختن تا این باور محدود کننده رو بتونم با باورهای خوب و باور های مناسب و الگو های مناسب کم رنگ کنم

    بعد وقتی استاد گفت باید به خودمون بگیم من لیاقت دارم از همه لحاظ خوشبخت باشم و لیاقت زندگی در بهترین شرایط و در بهترین مکان در بهترین زمان رو دارم دیدم اره من لیاقت اینو دارممم که بهترین چیزارو داشته باشم من لایق زندگی خوبم من لایق خوشبختی ام من لایق اینم از همه لحاظ خوشبخت باشم پس نباید مثل عوام و اکثریت جامعه باشم من خیلی زیاد میخوام چون خدای من صاحب تمام زیبایی هاست و هر چقدر هم که به من ببخشه ذره ای از ثروت لایتناهی اون کم نمیشه پس خداوند هم عاشق اینه به من ببخشه چون خداوند صاحب بخششه و رزاق.

    ( اینو توضیح بدم قبل از پاراگراف بعد که من هدف ای دارم که باید برم دنبالشو یادش بگیرم و میدونم این هدف کلی ثروت سازه و کلی آدم و ثروتمند کرده و در راستای تحصیلمه و ممن هم علاقه دارم خدارو شکر. )

    بعد به ذهنم گفتم خب حالا چطور باید از این بدنه جدا شد باید اعراض کنم؟

    به خودم گفتم خب ببین اعراض که نمیشه چون تو اینجوری تا یه مدت میتونی اعراض کنی و بعد دوباره اینجوری میشه

    گفتم خب باید ریشه ای مسله رو حل کنم که بفهمم که بابا تو با این جماعت رفت و آمد کنی تهش هیچی نیست و شبیه اونا میشی بعد اهرم رنج و واسه خودم ساختم که رفت و آمد و مثل اونا فک کردن نتیجش شبیه اونا شدنه پس من اینو نمیخوااامم و با دلیل دیگه اعراض میکنم

    دنبال اهرم لذت بودم که استاد حرف از هدف زد دیدم اررررهههه اهرم لذته میشه هدفت ایمان اصلا تو وقتی هدف داشته باشی و خودتو متعهد کنی که باید بهش برسی پس وقتی نداری که بخوای با افرادی که اون شرایطو دارن بگذرونی چون اون اشتیاق سوزان اصلا وقتی میری تو اون جمع اونجارو برات میکنه مثل جهنم پس هدف خیلی مهمه……

    خدارو شکر هزاران بار که امروز هدایت کرد منو و امروز قانون رو برام شفاف تر کرد نسبت به دیروزم

    ممنون از استاد بابات حرفای خوبشون و شکر خدارو که استاد رو به عنوان دستی از دستان خودش وارد زندگیم کرد

    امید وارم براتون مفید باشه حرفام شمارو به خداوند میسپارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    رضا زارعی گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به عزیزانم

    امروز روز 82ام از این سفر شگفت انگیزه

    امروز احساس کردم که وارد دوره ی جدیدی از زندگیم دارم میشم

    البته چند روز بود این حس بامن بود ولی امروز خیلی قویتر و مشهود بود

    خدای من قدردانتم بابت تک تک لحظاتی که به من فرصت و اذن نفس کشیدن میدهی ای سرور و ارباب من ، هرشب که نکات مثبت و باعشق یادداشت میکنم همواره این سپاس گزاری عمیق و دارم از خداوند بابت جهانش که پر از مردمان نازنین و مهربانه ،همواره با خودم تحسین میکنم و میگم خدا بی نهایت سپاس گزارتم که همواره از انسان های نازنین و مهربان تنها مهر و محبت و خوبی و عشق دریافت میکنم و من عاشق انسان های نازنینم و همواره انسان های نازنین روح خداییشونو به من نشون میدن ، الله اکبر نمی‌دونید که چقدر ازته دل این جملات و نوشتم و چقدر از ته دل این سپاس گزاری و میکنم کل تجربم شده همین جمله ای که نوشتم از لحاظ روابط ، چقدر من از انسان ها عشق و مهر و محبت دارم دریافت میکنم و این نتیجه‌ی توحید است رب العالمین ،من حواسم هست صاحب من که اینها همه از جانب توا ، دوروزه پیش رفتم پمپ بنزین بنزین بزنم برا موتور و گفتن کارت نداریم ، و متصدی خودش گف که الان ردیف میکنم برات

    و یه انسان نازنین با درخواست متصدی کارت بنزینشو داد و بنزین هزارو پونصدی زدم ، دیروز سوار تاکسی سر راهی شدم شب بود پسره گفت داداش الان سردتر شده و نمی‌دونید بخاری تنظیم کرد سمت من که جلو نشسته بودم و گذاشت تا درجه آخر و تا مقصد دست بهش نزد کرایه رو با کلی تعارف از من گرف و گفت داداش بریم شام مهمون باش و اصلا احساس نمیکنم با این انسان های نازنین با این تکه های وجودی الله فاصله ای دارم یا غریبم ؟؟؟همه دیگه برام اشنان ، تو راه دارم میرم یه نفر بوق میزنه و میبینم اشناس و هر جا خواستم میرسونه با عشق و محبت ، پسر عموی بابام میگه می‌بینمت روحیه میگیرم و بهش میگم این عشق یه طرفم نیست ، بچه های پسرعمو بابام که سنشون 13،چهارده سالس منو میبینن از دور پر میزنن برام و همش التماس میکنن تو رستوران اونا بودنی یا جای دیگه که فقط یه کم بیشتر باهاشون بمونم ، و خیلی خیلی مثال دیگه ، نمیدونم این خدا دقیقا داره چیکار می‌کنه با من ، من دیوانش شدم ،من خیلی زخم خوردم تا رسیدن بهش به عشقش اما ارزششو داشت و الان که اشکام جاریه و سرشار از اونم با تمام وجودم میگم خدایا ارزششو داشت که در مسیر درست حرکت کنم و باورهای توحیدی بسازم ، من چقدر ازت غافل بودم تویی که همه رو بسیج می‌کنی که برام کار انجام بدن ، من نمی‌دونم اتفاقات زندگیمو اسمشو چی بزارم ؟؟؟ رابطم با پدرو مادرم و انسان ها رشد کسب و کارم یا معنویت، معجزه بزارم تو تمام ابعاد اسمشو؟؟؟

    امروز سوار تاکسی شدم و یه دختر خانوم زیبایی بغلم نشسته بود و من نمی‌دونستم ولی هم مسیر بودیم ، یه کم مونده به مقصد گوشیمو درآوردم و از راننده شماره کارت خواستم که کرایه رو بزنم به حسابش ، گف ندارم شماره کارت ، گفتم پس اشکال نداره بغل غذاخوری نقد میگیرم برات ، باورتون نمیشه ،این دختر خانوم نازنین وقتی رسیدیم گف توام اینجا پیاده میشی گفتم آره کرایه منم حساب کرد و گف دونفریم ، من دیگه شوک شده بودم ، شده بود بارها کرایه ازم نگیرن اما نشده بود که یه غریبه که اصن نمی‌شناسمش کرایه منو حساب کنه ،بهش گفتم نمی‌خواد حساب کنی نقد میگیرم گف اشکال نداره ، هر چقدر بهش اصرار کردم که شما ه کارت بده بزنم به کارتت گفت نمی‌خواد ، خدایا من اسم این اتفاقا رو چی بزارم؟؟؟

    ارزششو نداره یعنی من تو مسیر درست حرکت کنم ؟؟؟ این همه عشق میگیرم از زمین و زمان و همه اونوخ ارزششو نداره تحسین کنم و توجه کنم به نکات مثبت ؟؟؟ همین دختر خانومه یه آقایی بغلش نشست و خیلی تند حرف زد و به آقاهه گف نمی‌دونم پاهاتو جمع کن و فاصله بگیر و این حرفا ، ولی دقیقا همین آدم تو فاصله فقط چند دقیقه یه رفتاری با من داشت که انگار دیو فرشته شده ، می‌خوام بگم کلمه به کلمه حرفای استاد و باید با طلا نوشت ،اینکه میگن شما انتخاب میکنی که آدمها کدوم وجه از شخصیتشونو بهتون نشون بدن و من همین امروز لمس کردم ، یه آدم با دورفتار کاملا متفاوت با دو آدم به نظرم کاملا متفاوت ،چون من می‌دونم که همه ی اینا نتیجه استفاده آگاهانه از قانونه من می‌دونم که خودم دارم خلق میکنم با افکارم و باورهام و وقتی من باورم اینه که آدمها روح خداییشونو به من نشون میدن و فقط ازشون عشق میگیرم ، اینه که رقم میزنم این اتفاقات ، خداست که دلها رو برا من نرم می‌کنه و جهانشو مسخر باورهای من کرده ، الهی شکرت بابت این تجربه که عملکرد قانون و بیشتر و بیشتر بهش ایمان آوردم ، این تجربه ای بود که خواستم با شما عزیزانم سهیم بشم و بخونیم و لذت ببریم و همواره عشق بدیم و عشق دریافت کنیم ،

    و اما این فایل که استفاده عزیزم چقدر شیرین تعریف می‌کنه و به زبان ساده داره انقد زیبا بیان می‌کنه قوانین و کارهایی لازمه ی خوشبخت زندگی کردن ما در دنیا و اخرته ،

    و دقیقا من بهش میگم مسیر و همه بهش میگیم مسیر ، اصن من کافیه کمی از مسیر خارج بشم ها فقط کمی یه فشاری به قلبم میاد و یه جوری قلبم سنگینی می‌کنه که اصن به لطف الله مهربانم نمیتونم پامو کج بزارم یا بخوام دورشم از مسیر چه رسد به اینکه خارج شم و اینها همه و همه از لطف پروردگار منه که همواره حواسش به من هست و هدف داشتن هم جزیی از این مسیرها دیگه ، به قول استاد اونی که هدف داره مگه وخ می‌کنه برای چرت و پرت؟ من خودم چیزی که استاد میگه رو دقیقا حسشو داشتم و منم اینجوریم ، این تجربه که گفتن چندباری رفتم تو جمع دوستام حالا دعوت میکردن و من اون دوساعت و که اونجا بودم احساس میکردم یک عمر گذشته و من هیچ کاری نکردم ، دقیقا منم دیگه دوسه ماه یه بار بخاطر اصرار مادرم و برا این که دوس داره منم باشم تو مهمونی فامیلی میرم احساس میکنم چقدر بیهوده داره میگذره و چقدر حرفا بیهودس یا تا مثلا سه ماه پیش من به خودم جایزه میدادم و فیلم خوب دانلود میکردم و می‌دیدم ، اما الان اصن یه نیمه فوتبال نگاه میکنم احساس میکنم یه ماهه بیکار نشستم و هیچ کاری نکردم ، جدیدا کم می‌خوابم 5یا نهایت شش ساعت و مادرم میگه چشمات قرمز شده ، میگم مادر ارزششو داره ، و خدارو صدهزار مرتبه شکر که استادی مثل استاد عباس منش دارم و داره منو شیر بار میاره ، استاده عالیه من ، معلم بی نقص من ، پدر پولداره من و صدای الله برای من در تمام روزهایی که تلخ و شیرین گذشتن و من باعشق ازشون گذر کردم چون استادی داشتم که بهم فهموند که غرق در آرامش و لذت و ثروت و اوج سلامتی و تجربه عشق الهی و سرشار از شور و شوق بودن طبیعی ترین حالت زندگیه ، استادی داشتم که به من فهموند که خداگونه ترین ورژن من زمانیکه که همه چیزو ساده میگیرم و توجه میکنم به زیبایی ها و میگم هراتفاقی میفته به خیرو صلاح منه ، بهم یاد داد قرآن بخونم و تو قرآن یه آیه ای بهم گفت که در سخت ترین شرایط وقتی میگی :از خدا آمده ام و به سوی او باز میگردم و صبر می‌کنی خدا دنیاشو با تمام ثروتهاش می‌ریزه به پات و در مسیر درست همواره ثابت قدمت می‌کنه ،

    برای من هدف داشتن ضرورت نیست بلکه جزوی از مسیریه که عین نفس کشیدن بهش محتاجم به این مسیر و آگاهی ها و منبع آگاهی ها که رب کل کیهانه ،

    الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت تک تک این لحظات که غرق در عشق نابتم و سرشار از سپاس گزاری ،

    خدایا ،معبود من ، مالک من ، ارباب من ،صاحب من ، مولای من دارو ندار من ،تمااامه من ، من تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم ، خدایا من بی نهایت بهت فقیر و محتاجم ، دانای عالم من تسلیمم ، ای همواره حاضر و آگاه به اسرار دل من ، من نادانم تو دانایی ، من نااگاهم تو اگاهی ، من نمی‌دونم تو می‌دونی ،من نمی‌فهمم تو میفهمی ، من حل تمام مسأله های زندگیمو میسپارم به تو خودم توانایی حل مسأله هارو ندارم ، خدایا من ناتوانم تو توانایی ، من عاجزم تو قدرتمندی ، من بهت محتاجم فقیرم نیازمندم ، ای که یادت آرام بخش دل من است تنها و تنها یاده تو ،

    قلبمو به مقام عالی رضا و تسلیم هدایت کن و اعضا و جوارحم رو برای اطاعت از فرامینت و عمل به الهاماتت مطیع تر و تسلیم تر گردان ، خدایا چشمانم رو برای دیدن نشانه های هداایتت بیناتر ،گوشهامو برای شنیدن صداهای هداایتت شنواتر ، زبانم رو برای تحسین زیبایی ها و عظمتت گویاتر و قلبم رو برای دریافت الهاماتت بازتر و تسلیم تر گردان و در مسیری هداایتم کن که ابراهیم پیمود و خلیل الله لقب گرفت ، خدایا به من قدرت سپاس گزاری بیشتر و قدرت تحسین بیشتر و قدرت اجرای توحید در عمل بده و ایمانم رو به خودم و توانایی های خودم و قدرتت و عظمت و رزاق و وهاب بودنت و تمام صفات نیکوت هرروز بیشتر و بیشتر گردان ویادت رو همواره و در هر لحظه در دلم بیفکن و منو خودت به خودت نزدیکتر گردان ای تنها شفیع من ،

    پروردگارا وجودم رو از هر آنچه که مانع اجابت خواسته ها و دعاهایم میشود پاک کن و بر من منت بگذار و خدایی کن ،هر چند تو عشقت بی قیدو شرط است ،اما منت بگذار و به شرط بودن در مسیر درست اون لطف و عنایت خاصتو که برای بندگان خاص و صالحانه درگاهته رو همواره شامل حالم کن هر چند مشیتت همه ی اینهارو فرا گرفته و من عاجزم از درک بزرگ بودنت و اینو مولانا بهش پی برده بود که گفت برای درکت از عقل و منطق گذر کردم و گذاشتمشون کنار و با دیده ی دل تورا یافتم و عاشق کویت شدم .

    مارا هدایت کن به راه آنان که به آنان نعمت دادی نه کسانی که برآنان غضب نمودی و نه (گمراهان)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 718 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 2 اسفند رو با عشق مینویسم

    من رد پاهامو مینوشتم و گفتم بخوابم ساعت 1:33بود

    گفتم خدا میشه بخوابم 5 بیدار بشم؟

    گفتم بیام تو سایت و نشانه ام رو انتخاب کنم

    نقش هدف و انگیزه در «سلامتی جسم»

    اومد، وای خدای من شگفت انگیزه

    ببین من چی گفتم ؟

    گفتم خدا من بخوابم 5 بیدار بشم یا بیدار بمونم ، دوره جدید که گرفتم ببینم و تمرین کنم

    وای خدا چقدر واضح جواب داد

    خیلی عشقی بابا

    تو چقدر داری ریز و دقیق منو هدایت میکنی

    هدف انتخاب کن

    و وقتی این صحبت رو از زبان استاد در فایل نقش هدف و انگیزه در «سلامتی جسم» شنیدم یاد جلسه هدف گذاری دوره 12 قدم افتادم

    که من دو قدمی که پیش رفتم و هدف گذاری داشت هدف گذاری رو انجام ندادم

    انگار خدا به وضوح بهم گفت به جای اینکه به فکر خوابیدن باشی بیدار باش

    من مثل روزای قبل خوابتو مدیریت میکنم

    بشین هدف گذاری کن

    استاد تو این فایل گفتن که اگه هدف داشته باشی وقت نمیکنی به چیزای دیگه فکر کنی

    سعی میکنم عمل کنم به این نشونه و هدف گذاری رو انجام بدم

    و شبا سعیمو میکنم که نخوابم چون این چند وقت رو تلاش کردم و چند روزی تا 5 بیدار بودم اما یکی دو روز 3 خوابیدم

    اما سعیمو میکنم چون میدونم بالاخره میتونم که مومنتومی که در دوره جدید یاد گرفتم رو راه بندازم برای نخوابیدن

    بعد اینستا رو باز کردم یه نقاشی ببینم آهنگ باب دلمی رو خدا دوباره به من نشونه داد

    میدونم که میگه تو باب دل منی و مراقبتم طیبه

    خیلی خیلی ازش سپاسگزارم

    امروز رفتیم ترمینال تا خواهرمو راهی کنیم بره خونه اش و عید با همسرش دوتایی بیان تهران

    خواهرم یهویی بغلم کرد و بوسم کرد گفت من میرم دلت برام تنگ نمیشه؟؟

    گفتم نه چرا تنگ بشه

    میری با همسرت زندگی خوبی داری ،بعد تلفنی حرف میزنیم چرا دلم تنگ بشه

    خوشحالم از اینکه وابستگیم به آدما کمتر شده

    حتی وقتی خواهرم ازدواج کرد من وابسته خواهرمم بودم ،خوشحالم که رها شدم از این وابستگی

    من امروز در این بهشت زیبای خدا بهترین هارو داشتم ،خدایا شکرت ماچ به قلب ماهت ربّ من

    سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    سارا ذاکرمنش گفته:
    مدت عضویت: 3106 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم

    استاد شما در مورد باور لیاقت صحبت کردید اتفاقا امروز داشتم روی این باور کار میکردم، نمیدونم چرا اما من وقتی میخوام روی باورهام در هر حوزه ای کار کنم به این باور لیاقت برمیخورم و فکر میکنم ریشه تمام نرسیدن به خواسته ها تو این باور هست ،استاد من دیدگاهمو اینجوری ساختم در مورد لیاقتم چون باور عدم لیاقت برمیگرده به این موضوع که ما خودمون و اصلمون رو فراموش کردیم ؛

    خداوند وقتی انسان را آفرید به تمام فرشتگان گفت برای او سجده کنید چون ما تکه ای از خداوند هستیم ،ما مقدسیم ما ارزش بی نهایت یعنی خداییم ،به مانند طلایی که برای فروش یا پول یا طلا تحویل ات میدهند یعنی ارزش برابر،ارزش بی نهایت لایق ارزش بی نهایت هست ،ارزش ما خداست ،ارزش ما قدرت توانایی شکست ناپذیر و حکیم هست،ما وقتی به طلافروشی برای فروش طلا برویم یا پول یا طلا تحویل میگیریم کسی پودر ماشین لباسشویی تحویل نمیگیره ،ارزش برابر میخواد ،ارزش برابر ما خداست،همان که همه ی ثروت ها و نعمت ها و خوبی ها و شادی ها و زیباییها و سلامتی ها برای اوست ،ما لیاقته بهترینها را در هر چیزی که دوست داریم رو داریم ،پس من کمتر از بهترین را قبول نمیکنم ،بهترین خونه ها و ماشینها و افراد و…ارزشش با من برابر نمیشه من ارزشم خداست والسلام.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      نداء عرب گفته:
      مدت عضویت: 2308 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدر مقایسه تون بجا بوده

      براتون خودخدای درونتون رو آرزو میکنم که اون باشه که هدایتتون میکنه و به جاهای عالی که لایقش هستین شما رو میرسونه که از اون جز این انتظار نمی ره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2239 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام سارا عزیزم

      نوشته زیباتون منو بیشتر عاشق خدا کرد .به خصوص این جمله تون(ارزش ما خداست) که واقعا داره باور عالی توحیدی تون رو میرسونه.

      تحسین میکنم این باور زیباتون رو که واقعا این باور زیبا و الهی تون برام بسیار ارزشمنده.

      بازم ممنونم بابت این کامت زیباتون .

      ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست نازنینم

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    علی حیدری گفته:
    مدت عضویت: 3172 روز

    سلام سید جان

    ممنونم بابت این فایل بینظیرت

    شاید تلنگری بود که نیاز داشتم

    امام علی(ع) هم میگه ذهن خودتون رو بکار بگیرید، قبل از اینکه اون شما رو به کار بگیره

    وقتی انسان خودشو مشغول کاری میکنه کانون توجه و تمرکزشو درگیر میکنه و فرصت یاوه گویی به این ذهن نمیده و امان از وقتی که انسان ذهنشو به کار نگیره، اونوقته که این ذهن افسار رو میگیره و جسم رو هم دنبال خودش میکشونه

    یه چیزی تو وجود ما هم به اسم رانه یا drive ، مثلا وقتی مثانه پر باشه این رانه کل ذهن انسان رو درگیر پیدا کردن دستشویی میکنه یا وقتی گرسنه ایم این رانه کل توجه و تمرکز رو میبره روی پیدا کردن غذا

    هدف و انگیزه خودش یک رانه هست، وقتی ذهن دارای هدف معینی باشه این رانه برای بدن ایجاد میشه و بدن به دنبال برطرف کردن این نیاز ذهن میره، برای همینه که گاهی که غرق کار دلخواه میشیم اصلا گذر زمان رو متوجه نمیشیم و این رانه حتی میتونه به رانه ی گرسنگی غلبه کنه، به طوری که حتی معده فرمان گرسنگی بده ولی مغز جای دیگه مشغول باشه و اولویت رو بزاره رو هدف

    امیدوارم که خداوند کمک کنه تا در دسته عمل کنندگان باشم، نه در دسته افرادی که فقط میدونن

    شاید این ترمز اساسی منه که خیلی چیزا رو میدونم و هنوز نمیتونم در عمل خوب ازشون استفاده کنم

    چقدر این ویدیو عالی بود سید جان، واقعا لذت بردم، ممنونم بابت به اشتراک گزاری این آگاهی های ناب

    دوست دارم حسین آقا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    مصطفی سیار گفته:
    مدت عضویت: 771 روز

    به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است.

    درود بر استاد عزیز امیدوارم که همیشه سلامت باشید.

    هدفمند بودن این واژه تنها چیزی است که من از نوجوانی تا الان که نزدیک به چهل سالم هست همیشه با خودم داشته ام .

    هر اقدامی که انجام داده ام قبل از شروع برای خودم هدفی را مشخص میکردم و به سمت آن حرکت میکردم و تا جایی که می‌دانم هدفی در زندگی ام نبوده که بهش نرسیده باشم . وقتی به این موضوع نگاه میکنم به وضوح میبینم که هرگاه با هدف به سمت خواسته ای حرکت کرده ام وقتی برای چرندیات نداشته ام و بیشترِ تمرکزم روی هدفم و خودم بوده و توجهی به چیزهای بی اهمیت نکرده ام .

    اما چون از قوانین جهان و خداوند اطلاعی نداشتم هدف ها برای اون موقع هدفهای خوبی بود اما الان با خودم میگم وقتی داستان هدف گذاری و رسیدن به هدف اینه چرا یه همچین هدفهای ک چیزی رو من در نظر میگرفتم ؟

    شاید دلیلش این باشه به خاطر محدودیت های ذهن فقیرم بوده و باورهای محدود کننده و مخربی که توی ذهنم رسوب کرده بودن ، ولی همون تجربه ها باعث شده الان تا حدود خوبی که قوانین رو میدونم به عنوان رد پا یا تجربیات یا این که ، با خودم بگم من که به این همه هدف رسیدم پس میتونم به هر چیزی که میخوام برسم .

    استاد درست میگن که وقتی هدفی رو در نظر می‌گیریم و با هدف زندگی می‌کنیم به خاطر اهمیت هدفمون و اون لذت رسیدن به هدف دیگه وقتی برامون نمیمونه که خودمون رو درگیر چیزهایی بکنیم که ربطی به هدفمون و زندگیمون و مسیر حرکتمون نداره .

    دو سال پیش که من و همسرم تصمیم خیلی جدی گرفتیم که رفت آمد های بیش از حدی که با اطرافیانمون داشتیم رو کامل قطع کنیم و روی خودمون و زندگیمون متمرکز بشیم تا با دیدن نتایج هم به لذت برسیم و هم به زندگیمون سروسامان بدیم .

    پس یه سری اهداف رو در نظر گرفتیم و بسمتش حرکت کردیم توی این دوسال شاید صدها برابر از نظر موقعیت اجتماعی بهتر شدیم تبدیل به انسانهای با کیفیت تری شدیم روی خودمون و ورودی هامون کار کردیم توی سایت فعالیت بسیار خوبی من داشتم خودمون رو بهتر تجربه کردیم ، خواسته هامون هزار برابر بیشتر بهتر و باکیفیت تر شده از نظر مالی بسیار بهتر شدیم و به جای خوبی رسیدیم ایمان و توکلمون بیشتر شده وام و قسط و قرض و چک و بدهکاری و اجاره خونه و انسانهای نامناسب و شرایط نامناسب و هر چیز نامناسب اینجوری که بشدت توی زندگیمون بوده دیگه نیست انگار هیچ وقت نبوده .

    در مورد مریضی توی اون دوسال اصلا مریض نشدیم و قبل از این که بیایم استانبول سه چهار روز خونه مادر خانومم بودیم و چون اونجا من هیچ کاری برا انجام دادن ندارم و راکد میشم یه جورایی توی خونه میشینم چون توی قزوین کسی رو نمیشناسم اون چهار روز بشدت سرماخوردم الان که این فایل رو دیدم و استاد در مورد هدف صحبت کردن متوجه شدم وقتی حتی چند روز راکد و بی کار شدم مریض شدم و یادمه با خانومم متفق القول هر دو گفتیم ما اصلا توی شمال مریض نمیشیم و یادمون نمیاد کی مریض شدیم اما تا میایم اینجا مریض میشیم .

    الان به جایی رسیدیم که اصلا نمیتونیم وقت آزادی رو برای بودن کنار افرادی که کاری جز فیلم دیدن صحبت کردن از گرفتاریها و مشکلات جامعه و حرفهای سیاسی زدن و نالیدن از اوضاع کشور و غر زدن از حرفهای صد من یه غاز و غیبت کردن و گفتن چرندیات ندارند بزاریم .

    واقعا استاد درست میگن کسی که هدف داره تایمش رو با ارزش میدونه و عمرش رو بیهوده هدر نمیده .

    وقتش و انرژیی که داره توی مسیر هدفش قرار میده از این کار واقعاً لذت میبره و کاری نداره بیرون از خودش چی میگذره تمرکزش روی خودشه وارد بحث و غیبت حسرت و حسادت و داستان‌های این چنینی نمیشه و دنبال بهبود خودش و زندگیش میره و وقتی روی باورهاش هم خوب کار کنه و جوری فکر کنه که با افکار اکثریت جامعه متفاوت باشه نتیجه ای که میگیره هم با اکثریت جامعه متفاوته .

    همین فایل استاد رو که من دیدم واقعا از شرایط زندگیش لذت بردم در آزادی مالی و مکانی زمانی سوار بر سانتافه توی ایالت زیبای فلوریدا چه حس قشنگی داره ، تک تک این لحظات چقدر تحسین برانگیزه . من کلا ماشین و رانندگی رو دوس دارم و بشدت به رانندگی توی ماشین های لوکس و برند دنیا علاقه دارم واقعا خودم رو لایق میدونم که هدفم رو مهاجرت به آمریکا و رسیدن به آزادی مالی و آزادی مکانی و آزادی زمانی قرار دادم .

    وقتی از ریشه هایی که استاد توی زمین حاصلخیز دواندند حرف میزنن و راه رو به ما نشون میدن که؛ آقا بیا روی خودت سرمایه گذاری کن و عمرت رو بیهوده هدر نده ، منو ببین از کجا شروع کردم و بکجا رسیدم تازه این ته ماجرا نیست و این روند بهبود و موفقیت تا ابد جا داره .

    به من میگه مصطفی پسر خوب تو هم ببین من رد پا گذاشتم برات، پا جای پای من بزار همین چیزهایی رو که من باور کردم و توی ذهنم اصلاح کردم رو انجام بده طبق این قوانین خداوند با ایمان حرکت کن نتیجه ای بگیر که من گرفتم اگه خوب کار کنی شاید نتیجه بهتر یا نتایج زودتر از من بگیری.

    استاد عزیزم واقعاً از ته دل میگم خیلی دوست دارم انشالا روزی رو توی زندگیم خلق میکنم که ببینمت و بغلت کنم و ازت تشکر کنم که من و همه دوستان رو از جهالت و سردرگمی در آوردی و دستی از دستان خداوند بودی که من و بقیه دوستان رو به مسیر یکتاپرستی سعادت و خوشبختی وارد کردی .

    خدایا با تمام وجودم ازت سپاسگذارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    اشرف مخلوقات گفته:
    مدت عضویت: 2699 روز

    سلام استاد عزیزم مدت هاست که فقط مردم تمام توجه وحواسشون به یک سمت وجهت رفته ودر هر لحظه به یک سمت درحال حرکت هست اما از اونجاییکه من تا حدودی به قوانین آشنا هستم در این حین تمام توجه من رفته بود بود به این سمت که با توجه به شرایط الان می بینیم که افرادی هستن میلیارد میلیارد دارن پول می سازن در حین همین افکار بودم که یک پیشنهاد کاری به من شد که من هم می تونم درآمد کسب کنم در این شرایط به دوبرابری درآمد برسم این یعنی باور وقدرت حتی زمانی که با یکی از دوستانم در حال صحبت کردن بودم اما اون میگفت این ویروس این کارها رو می کنه اما من می خندیدم ومیگفتم ما یه خدایی داریم که از این ویروس قویتر هست وقتی حافظ ونگهدار من خداست چرا نگران باشم اگر هم دچار بشم چرا جزو ۹۹ نفر بهبود یافته نباشم پس می شود وهر روز اعلام میکنن که اینقدر خوب شدند ومن ایمان دارم سیستم ایمنی بدن من از هرچیزی قویتر هست وهیچ نگرانی ندارم خودم رو در آغوش خدا رها کردم .مورد بعدی استاد تعهد کاری هست که شما به خودتون دادید اگر هر کدوم از ما نصف اون تعهد را داشتیم الان اینجا نبودیم که این چیزها رو بشنویم همه ی اینها بر میگرده به ایمان وتعهد وعمل ما به قوانین به قوانین الهی حاکم بر این جهان. ما خیلی زود فراموش میکنیم که چگونه از برخی تخته سنگها در زندگیمون عبور کردیم ما یادمون میره که از کجا به اینجا رسیدیم چه جوری هر لحظه خدا مواظبمون بود وحافظ ونگهدارمون بود تا الان به این سن رسیدیم استاد بابت این همه آگهی ممنونم وسپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  8. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1836 روز

    من قربونتون برم خدایااا شکرررت چقدر نیاز داشتم ب این نشانههه 🙏🙏🙏

    اصلا نمیدونم از کجاش بگم ک تک تک جملاتش نشانه امروزم بود

    صرف نظر از توجه ب نکات منفی امروز صب کانون توجهم و رو ناخاسته گذاشته بودم و سلامت جسمانی داشتم اما بیخود احساس سردرد و بیحوصلگی داشتم و زود نتایجش داشت خودش و نشون میداد ک فورا جلوش و گرفتم

    👈 تو محل کارم چنتا چک گمشده بود و باید تا قبل یه ساعتی میبردیم بانک کل کشو و جاهایی ک بود رو گشتم مطمئنم بودم کسی دست نزده چون کلید اتاق و خودم داشتم تمام مدارک و دفتر و زونکن همه رو ریختم بیرون داشتم ب کلافگی میرسیدم ک یهو استپ کردم گفتم آروم باش قرار نیست مثل اکثریت رفتار کنی ک اینجور مواقع دست و پاشونو گم میکنن و عصبی میشن و نگران (بماند ک نجواها هم ازونور ول کن نبودن حالا نمیگم چیا میگفتن)

    خلاصه یهو گفتم تو پاره ای از خدایی در مسیر توحیدی بعد نگران گم شدن چنتا برگه بی اهمیتی ک حتی اگه کسی هم برداشته باشه نمیتونه نقدشون کنه چون بنام نیست خلاصهاتاق و ترک کردم و بیخیال رفتم ب کارهای دیگم رسیدگی کردم

    بعد از نیم ساعت مجدد برگشتم یه نگاهی ب میز کردم انگار یه نیرویی یه نفر (وای خدااا تنم مور مور شد) گفت ک ته کشو رو بگرد شاید افتاده پشتش …… نگم براتون ک دقیقا همونجا بووودفوری دادم همکارم ببره بانک و اینو بگم ک من از پیدا شدن چک نه از توکل از اینکه من وصلم ب نیروی فوق فوق فوق برتر ک این مسئله اصلا توش اندازه نقطه هم نیست ازینکه یکی باهام حرف زد صداشو شنیدم ملموس و واضح ذوقیییی داشتم ک وصف شدنی نیست

    👈 یکی دیگه از همکارام گفت عیبی نداره انگار صلاح بوده تو این ساعت ب حساب خوابونده بشه😇 دیدگاه مثبت

    👈 جمعی از همکارا نشسته بودن و راجع ب موضوعات تکراری بیماری و گرونی و… حرف میزدن سریع جمع رو ترک کروم ب بهانه کار

    تمام اینا جمع شد تو این فایل ک انگار داشت با من حرف میزد

    خدای من سپاسگذارتم

    استاد عزیزم نمیدونم با چ زبونی تشکر و قدردان شما باشم البته میدونم با عملکرون ب دونسته هام ک از شما یاد گرفتم

    با الگوبرداری از سبک زندگی شما باورهای شما توکل واقعی شما

    سلامت و شاد و ثروتمند و برقرار باشین همیشه ❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2065 روز

      ندای عزیز

      هرچقدر بیشتر از این دست کامنت ها میخونم بیشتر متوجه میشم که تو/من همون جواب هستیم…یعنی جواب خود خود خود ما هستیم.

      این خود لایتناهی ما هستیم که پاسخ رو داریم و فقط بایستی اون آرامش رو بدست بیاریم.

      بتونیم اون آرامش رو بفهمیم و بله

      جواب و “هدایت” بهتره بگم زمانی عمل میکنه و الهام میشه که ما در مدار درست باشیم. مدار آرامش…مدار توکل

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 873 روز

      سلام ندا جان

      بله درسته همون صدا بارها به منم گفته وقتی دنبال چیزی میگردم، کجاها رو بگردم، و در نهایت پیداش کردم. منم مثل شما، از اینکه به اون صدا گوش دادم و اونجا رو گشتم بیشتر ذوق زده شدم تا پیدا شدن وسیله گم شدم

      بارها و بارها این دست اتفاقات برای منم پیش اومده، اون صدا همیشه با منه، من باید برای شنیدن اون صدای هدایتگر درونم، نجواهای ذهنم که دارن اغتشاش و شلوغی میکنن رو خاموش کنم، بارها و بارها در طول روز سعیم بر اینه اگاهانه تمرکزمو بزارم روی زیبایی ها، و اعراض کنم از بلوای ذهنیم که به هر طریقی میخواد منو سمت ناخواسته ها جلب کنه

      خدایا شکرت که امروز اسمان ابی زیبا و پهناورت رو با ابرهای پرمانند دیدم و تحسین کردم

      خدایا شکرت که عصر در هوای عالی قدم زدم زیر اسمان زیبایت و با دخترم رفتیم پارک

      خدایا شکرت که میتونم کارتون انه شرلی رو نگاه کنم

      خدایا شکرت که میتونم پناه ببرم بهت از شر نجواها و وسوسه های ذهنم

      خدایا شکرت که امروز وای فای وصله

      خدایا شکرت برای نعمتهای پاکیزه فراوان که هر روز بی منت بهمون روزی میدهی

      خدایا شکرت برای دختری که بهم لبخند زد و ازم خواست تابش رو هل بدم و منم هلش دادم

      خدایا شکرت که بهترین تدبیرگر اموراتم هستی

      خدایا شکرت در این جمع دوستان ارزشمندم هستم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سمیه رازگردانی گفته:
    مدت عضویت: 2566 روز

    بنام الله یکتا

    سلام به استاد عزیزم و همگی دوستان گلم

    از خدا این روزهای نشانه آشکار برای مسیری که انتخاب کرده بودم خواستم که امروز این فایل بی نظیر همان نشانه خدا بود

    داشتن هدف همون چیزی که به انسان شور و اشتیاقی میده برای رسیدن به همون اصل وجود و رسالتی که بخاطرش بدنیا اومدیم

    وقتی در مسیر علاقت و هدفت که در حقیقت اینها یکی هستند حرکت میکنی، چنان شور و اشتیاقی آدم میده که اصلا گذر زمان را متوجه نمیشی و خیلی مهمه که هدفمون را با تمام وجودمان بخوایم نه بعنوان یک سرگرمی و گول زدن خودمون، وگرنه اون هدف یک رویا و هوس بیشتر نیست، و هی پشت سر هم به هر چیزی سرک می کشیم و آخرش هم هیج نتیجه ای حاصل نمیشه علی الخصوص نتایج مالی

    هدف تابلوی زندگی هر انسانیه که باید بیاد اونا خیلی خوبه بکشه، باید طوری طراحی، رنگ آمیزیش کنه که هر وقت دیدیش ازش لذت ببره و چون با تمام وجودش و احساس خوبش طراحیش کرده قطعا مسیر خودش را پیدا میکنه

    مسیری که توش پر از ثروت، نعمت، لذت و سلامتیه

    وقتی ما یک هدف که اشتیاق سوزان برای رسیدن بهش داریم انتخاب میکنیم و در کنارش باورهای مناسب داریم، ذهن ما ناخودآگاه با تمام قواش برای رسیدن به اون متمرکز میشه

    یاد دارم چند سال پیش اشتیاق سوزانی داشتم که به وزن و استایل ایده آلم برسم،و همون موقع هدایت شدم به یک مربی حرفه ای که بهم برنامه غذائی و تمرینی فوق العاده ای داد، خب برنامه غذائی خیلی خاص و متفاوت بود و منم می رفتم سرکار،ولی اینقدر اشتیاق داشتم برای این هدفم یک ساک بزرگه ورزشی که توش پر از تغذیه های مختلف و لباس ورزشی بود با خودم می بردم سرکار، که با خستگی که سرکار داشتم بعدش میرفتم باشگاه و تا چندین ساعت توی باشگاه تمرین میکردم و تمام کانال های گوشیم هم شده بود مطالب ورزشی و دقیقا بعد از شش ماه من به اون وزن و استایل مدنظرم رسیدم، که مامانم همش بهم می گفت دختر بیا خونه بعد از کار استراحت کن، ولی برای من هیچ سختی دردناک نبود که نتونم تحملش کنم، حتی دردهای بدنم که از تمرین ایجاد میشد برای لذت بخش ترین دردهای دنیا بود

    ممکنه در این مسیر جریان زندگی و هدفمون که مثل یک جریان زیبای قایق سواری در آب هست ، گاهی اوقات به کناره های دریا بخوریم،تضادهایی پیش بیاد ولی اگر باهوش باشیم ،می فهمیم همون تضادها نقطه اوج و حرکت دوباره ما در مسیر زیبای زندگی است و هر کسی که میخواد لذت ببره از زندگیش و به خواسته هاش برسه، باید به جای ایستادن در برابر خودش با باورهای محدود کننده، بلند بشه و سوار قایق زندگیش بشه و حرکت کنه و ایمان داشته باشه که قطعا قهرمان زندگیش میشه و راز این میسر زیبا، تمرکز روی خودمون، اهدافمون، خواسته هامون با باورهای درست و توکلی از جنس امید به الله که دوستداران خدا نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین میشوند

    استاد فایل فوق العاده ای بود، خیلی لذت بردم و خداروشکر بخاطر بودن در این مسیر

    دوستون دارم ❤️❤️❤️❤️❤️

    در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      Beyond گفته:
      مدت عضویت: 2508 روز

      سلام سمیه جونم صدای خوش خدا

      میگم چرا اینقدر عاشق استایلتم نگو اقا این پشتش یه تاریخچه ای پر از عزم جزم و عشق وصف ناپذیره

      واقعا تحسینت میکنم و عاشقتم😍😍😍

      ممنونم که مثه همیشه زیبا نوشتی برامون 💖💖💖💖💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    بهروز گفته:
    مدت عضویت: 2416 روز

    بنام خالق یکتا

    سلام به استاد گلم

    حالا که دارم این کامنت را مینویسم بعد از دیدن لایو شما با دوست عزیز(فکر کنم اسمشون راشین‌)که نمیشناسمش،هست.

    اصلا قصدم مقایسه کردن شما با کسی نیست.

    اصلا در شما حس نکردم که، ‌.سعی در قبولوندن باورتون داشته باشید.

    لایو که تموم شد تازه فهمیدم که چرا اینقدر شما را دوست دارم و چرا اینقدر به شما باور دارم.

    خیلی از باورهای شما برای من ملموس تر شد.

    و این لطف خدا بود،چون من اصلا خبر نداشتم که لایو دارید و اومدم براای این فایلتون کامنت بنویسم.

    استاد کلامت خیلی محکم هست،ایمانی که به باورهات داری هوش از سرم میبره.

    همین که نگاه دلسوزانه را به دیگران ندارید،با این که ریشه مشکلات همه را میدونید،نشون میده که چقدر خردمند و باایمان هستید،پا تو کفش خدا نمیکنید و خودتون را ناجی نمیدونید،در حالی که خالق عزیزمون بارها گفته:

    (((نجات دهنده ای جز خداوند یکتا وجود نداره))))

    این هماهنگی بین باور و عملتون من را هر روز مشتاق تر میکنه.

    با هر خنده عزیزانم بارها خالقم را شکر میکنم

    با هر نعمت به ظاهر کوچک که وارد زندگیم میشه خدا را شکر میکنم

    با هر اتفاق ناخواسته که برام میافته،خدا را شکر میکنم و خوشحال میشم که یک قدم به راه درست نزدیکتر میشم.

    هر بار که بیدار میشم اولین گفتگوی ذهنم شکر خداوند بخشنده هست و ……….

    استاد اینها چیزی جز هدایت خداوند نیست.

    خوشحالم چون خودم خبر از درونم دارم که خواسته ام چی بود و حالا جوابم این هدایت بوده.

    از خودم تشکر میکنم بخاطر این خواسته ام و از خدا خیلی بیشتر از قبل راضی هستم و این بازگشت فرکانسی هست که دارم.خداوند مثل یک تقویت کننده،فرکانسم را قویتر به خودم برمیگردونه و این همون قانون خالق قادرمون هست.

    استاد عزیز بابت داشتن شما شکرگزارم.

    اما درباره این فایل که درباره نقش هدف و انگیزه در سلامتی صحبت کردید،مثل همیشه کلماتتون ناب هست.

    فکر کنم بهترین مثال برای اینکه بگیم انسانی که هدف داره سلامت بیشتری داره و عمر بیشتری میکنه،نوح نبی باشه.

    این فایلتون باعث شد آیات مربوط به نوح نبی را بخونم و آگاهی های زیادی پیدا کنم.

    این روزها هرچقدر تونستم که ذهنم را کنترل کنم و به خواسته هام توجه کنم،به همون میزان آرامش داشتم.این پاداش تقوا هست.بهشت را در وجودم حس کردم.

    تجربه درباره رابطه هدف و سلامتی در زندگیم خیلی زیاد داشتم،بخصوص وقتی ورزش میکردم.

    زمانی که بسکتبال بازی میکردم،در یک بازی دو تا از دنده هام شکست،ولی وقتی بازی تموم شد و ما برنده بازی بودیم،بعد از کلی خوشحالی و شوخی،وقتی رسیدم خونه فهمیدم دنده هام شکسته.انگیزه ام برای اون بازی فوق العاده بالا بود و انگیزم برای بازی هاین بعدی باعث شد خیلی زود خوب بشم‌.

    یا زمانی که به عنوان مدیر کنترل کیفیت شرکت کار میکردم و با یک تیم کاری فوق العاده،همه ما فرکانس پیشرفت و رشد را داشتیم،من یک تصادف شدید داشتم.استخوان ترقوه چپم شکست بود،کتفم در رفته بود و مهره کمرم بشدت آسیب دیده بود.

    درست هست که این اتفاق به خاطر یک سری باورهای مخرب خودم برام افتاد که تنها خودم و خالقم خبر داریم،اما انگیزه و هدف کاری کرد که من کمتر از ده روز به کارم که یک کار جسمی بود برگردم و کمتر از یکماه تقریبا سلامتم را بازیابی کنم.

    حس میکنم انسانها وقتی مرگ را تجربه میکنند که دیگه انگیزه نداشته باشند،مهم نیست چند سالشون باشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      Ramezani گفته:
      مدت عضویت: 2288 روز

      سلام و درود به شما دوست عزیز

      کامنت تون رو خوندم ولذت بردم.

      بخصوص این جمله رو خیییلی دوست داشتم و به دلم نشست،چن من هم کاملا باشما موافقم که؛

      حس میکنم انسانها وقتی مرگ رو تجربه میکنن که دیگه انگیزه نداشته باشند،مهم نیس چند سالشون باشه.

      موفق وسالم باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: