سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 13

چندی پیش در  بخش عقل کل سوالی با این موضوع مطرح شد که:

اتفاقات خوب امروز خود را بنویسید.

لبخندی که با هر بار خواندن پاسخ‌های دوستان بر لبم می نشیند‌، آنقدر عمیق است که روح و روانم را غرق لذت می کند. زیرا جهان را از دریچه‌ی چشم آدمهایی می‌بینی که چشمان‌شان را مصمم کرده‌اند که حتی کوچکترین نکته مثبت را از قلم نیندازد.

در یک کلام‌، درون این نوشته‌ها‌، شور و شوق زندگی به وضوح جاری است:

یکی از زیبایی بارانی نوشته که از پنجره اتاقش در حال تماشای آن است.

یکی از صداقت و درست کرداریِ آدمهایی نوشته که‌، نه آنها را دیده و می شناخته‌، فقط به واسطه شغلش با آنها داد و ستدی غیرحضوری دارد.

یکی از چراغهای راهنمایی مسیرش نوشته که‌، همگی برایش سبز بوده اند.

یکی از غذای خوشمزه‌ای نوشته که برایش آماده بوده.

یکی از آهنگ مورد علاقه‌اش نوشته که‌، همسرش به او ارسال کرده و  احساس ناخوب آن لحظه‌اش را به شور و شوق تبدیل کرده.

یکی از انار قرمز ترشی نوشته که به محض اینکه دلش خواسته، اتفاقا” همسایه اش به او هدیه داده.

یکی از افزایش مشتری‌هایش نوشته.

یکی از هدایای زیبایی نوشته که از عزیزانش دریافت نموده.

یکی از موفقیت‌اش در ترک رابطه‌ای نامناسب نوشته.

یکی از درست شدن رادیاتور خانه اش نوشته.

یکی از فرکانس خوبی نوشته که‌، خواندن پاسخ های این صفحه در ابتدای هر روز در او ایجاد می شود و …

زیبایی این صفحه در این است که هر فردی با نگاه منحصر به فرد خود، زیبایی های جهانش را در آن روز‌، به تصویر می کشد.

هر بار که جواب های دوستان را می خوانم‌، از لبخندی که بر لبم می نشیند و احساس وجد و سپاسگزاری‌ای که درونم حس می کنم‌، به خوبی می‌فهمم یکی از اتفاقات خوبِ هر روزه‌ی زندگی من‌، خواندن نوشته‌های شماست.

حقیقت زندگی یعنی “شادی”‌، به معنای واقعی کلمه در نوشته های این صفحه جاری است. حقیقتی که می گوید:

جهان ما هر روز با سرعت بیشتری به سمت شادی‌، سلامتی‌، برکت و لذت در حال حرکت است. پس تو هم با این جریان همراه شو و جدا از تلاش برای تحقق اتفاقات خوب به واسطه تمرکز بر نکات مثبت، اول از همه به خاطر تجربه برکت و عشقی که در هر لحظه از زندگی ات‌ جاری است،تا می توانی بر نعمت های بزرگ و کوچک هر لحظه ات متمرکز شو.

دوست داشتم از طریق این فایل ویدئویی‌، من هم اتفاقاتِ خوب امروزم را با شما اعضای خانواده ام شریک شوم.

برای شنیدن اتفاقات خوبِ امروز من‌، فایل تصویری را ببینید.

سید حسین عباس منش


برای دیدن سایر قسمت‌های سریال تمرکز بر نکات مثبت‌، کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 13
    99MB
    17 دقیقه
  • دانلود با کیفیت HD
    330MB
    17 دقیقه
  • فایل صوتی سریال تمرکز بر نکات مثبت | قسمت 13
    15MB
    17 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

489 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Aida» در این صفحه: 7
  1. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3219 روز

    سلام استاد عزیزم و خانواده مهربانم??

    داشتم این نوت رو توی وان نوتم مینوشتم گفتم ی طوری بنویسم که روی سایتم بزارم و بقیه هم استفاده کنن.

    ی ترمز خفن کشف کردم همین الان??

    وقتی داشتم این فایل رو میدیدم یهووو حسم بد شد. قبلا هم چندبار موقع دیدن بعضی از فایلا این حس بهم دست داده بود ولی بهش دقت نکرده بودم. بعد تموم شدن فایل در دنباله اون حس بد این گفتگوها تو ذهنم اومد:

    استاد ازتون عذر میخوام ،یکم لحن گفتگوهای ذهنیم خوب نبود داشت پشت سر شما حرف میزد????

    این حرفا تو ذهنم داشت زده میشد : استادم ک همیشه داره خوش میگذرونه، همش همش همش یا داره غذای خوشمزه میخوره یا میره جاهای دیدنی پیدا میکنه میره میگرده. این پس کی کار میکنه؟ چرا همش داره الکی میچرخه؟ چرا کار نمیکنه؟ چرا زحمت نمیکشه؟ ببخشید ببخشد ??چرا همش داره مفت مفت میچرخه

    بخداا مات و مبهوت مونده بودم اینا چیه تو ذهن من??

    بعد فهمیدم ای دل غاااااااااااافل درسته که من دوست دارم زندگیم خیلی قشنگ و پراز ثروت و خوشبختی باشه و راحتیو هم دوست دارم ولی این ترمزو دارم که:

    ادم نباید همیشه همیشه خوش بگذرونه، بعضی وقتا باید تلاش همراه با سختی بکنه، اصلا آدمی ک همش داره خوش میگذرونه ادم نیس ??(بلانسبت شما استاد عزیزم)

    و تهشو گرفتم دیدم: اصلااا تو ذهن من انییجوریه که اگر خیلی راحت و اسون ب خواسته هات برسی یا خیلی خیلی راحت زندگی کنی ارزشی نداره!! اصلا ته ذهنم این بود چرا باید راااحت ب همه چی برسم؟؟ چرا باید همینجوری همینجوری اون چیزای بزرگ رو بهم بدن؟

    اصلا زحمت کشیدن تو ذهن من ی ارزشه و فکر میکردم اصلا این طبیعیه و درستشم همینه. چ برسه به اینکه فکر کنم ترمزه!

    متاسفانه من از بچگی با این ارزش بزرگ شدم که زیاد تلاش کردنف، زحمت کشیدن، بدو بدو کردن ارزشمند و مقدسه.

    یادمه از بچگی همیشه سختی میکشیدم. برای هر چیزی خودم رو اذیت میکردم. دوران راهنمایی دبیرستان تا ساعت 5 صبح درس میخوندم و 7 میرفتم مدرسه و با افتخار میگفتم تا صب بیدار بودم! همیشه همه جا کارام به مشکل میخورد. انقدر کارای اداری برام پیش میومد و از همه جا عقب می موندم که برام سوال بود با اینکه اینهمه تلاش میکنم چرا همیشه ب مشکل میحورم تو همه چی؟؟

    یا تو محل کارم اگر میدیدم کسی کارش کمه ازش بدم میومد. میگفتم این تنبله، مفت خوره، بیکاره، بی سواده، بی بلده و هزارتا چیز دیگه. همین الانشم همینمممممممم ??????

    تازه دارم میفهمممم چرا بعضی از خواسته هام نشدن. از ی طرف این باور رو ساخته بودم که خب خدا انجام میده و همه چیز انرژیه و اون انرژی شکل میگیره برام و قرار نیس من کاری بکنم. ازون طرفم ته ذهنم این بود که خب نمیشه ک همینجوری خالی خالی بهم داده بشه وقتی تلاشی نکنم، مگه میشه؟ اصلا چ ارزشی داره؟ دیگه ترکیب این 2تا مشخصه چیه. ی گاز و ی ترمز. ??

    تازه استاد من چند روز پیش تو بحث ثروت اینو کشف کردم: اونجایی که در مورد باور لیاقت صحبت میکیند، بعضی وقتا فکر میکردم این ترمزو دارم بعضی وقتا فکر میکردم ندارم. نمیتونستم تشخیص بدم.

    تا اینکه به وضح دیدم این کد ته ذهنمه که :من احساس لیاقت میکردم که بهم داده بشه ولی ب این شرط گره خورده بود که: برای اینکه لایق ثروت زیاد بشم باید تلاش زیادی بکنم. باید سختی بکشم. میدونستم خیلیا بدون تلاش و با کار کم و ایده های ساده داره ثروتمند میشن و این باور رو داشتم میساختم. اما ازون طرف ته ذهنم این بود که نمیشه همین جور الکی الکی بهت بدن که. باید سختی بکشی تا لایق شی. اگر همینجوری بهش برسی ارزشی نداره.

    این ترمز من ترکیب فایل لیاقت و فایل تلاش فیزیکی برای پول، تو دوره روان شناسی ثروت 1 بود.

    الان دیدم مث اینکه این ترمز رو توی همه زمینه های زندگیم دارم.

    برم روش کار کنم و از بیخ و بن بکَنمشششششش.????

    بچه ها برای توجه بر نکات مثبت من ی کاری کردم ی کانال زدم برای خودم و از صبح تا شب هر اتفاق خوبی میفته، هر نشونه ای میبینم هر نتیجه ای میگیرم ، هر شکرگزاری ک میخام بکنم، توش مینویسم و همش قانون رو ب خودم یاداوری میکنم که ببین داره جواب میده. و هی باورم تقویت میشه که مدارم داره بالاتر میره. این کار باعث میشه ذهنم رو تو ی مسیری هدایت کنم که فقط ب چیزای خوب توجه کنه. ازز اول اذر شروع کردم ب اینکار و نتیجش فوق العاده بووووووووده. طبق قانون توجه و تمرکز دارم همینچیزارو تو زندگیم گشترش میدم و هی بیشتر و بیشتر میشن.???

    میدوستمون??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 209 رای:
    • -
      Aida گفته:
      مدت عضویت: 3219 روز

      سلام دوستان عزیزم

      از همه پیامهای پراز مهرو محبتتون سپاسگزارم. عذرخواهی میکنم که نمیرسم به تک تکتون جواب بدم. ????

      خدا رو سپاسگزارم ک همه مارو اینجا دورهم جمع کرده و راه سعادت و خوشبختی و ثروت و نعمت و سلامتی و شادی و ارامش رو بهمون نشون داده.

      استاد عزیزم مثل همیشه بازهم از شما سپاسگزارم که این رسالت رو برگزیدید و دستی از دستای خدا برای هدایت هزاران نفر بودین.

      سبد سبد خدا واسه همتون ارزو دارم. که کافیه اراده کنید تا اون انرژی رو به هر شکلی که میخواهید دربیارید. اگر بدونید خدا چطوری خودشو در اختیار ما گذاشته تا هر لحظه هرجوری که خواستیم ازش بهره برداری کنیم، تو شکوه و عظمتش ذوب میشید. اصلا قابل وصف نیس این خدا. عظمتش. شکوهش. قدرتش. ثروتش. عشقش. محبتش. خدایا میپرستمت. ?

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3219 روز

    دوست عزیزم من سوالتون رو دقیق متوجه نشدم. میشه واضحتر و بیشتر توضیح بدین؟با برداشتهایی که خودم کردم چنتا پاسخ مختلف وجود داره ک نوشتن هرکدوم چند صفحه ست. بگین تا من اون مربوطه رو براتون بنویسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3219 روز

    دوست عزیز ترمزهای شما اون چیزایی که نشوتی نیست. ی سری چیزا خدمتتون عرض میکنم ترمزهاتوتو از توش پیدا کنید

    =اول اینکه اینا چیه نوشتی؟???

    حالا چون شما لاغر میپسندی همه باید لاغر باشن؟ یا چون مو دوست داری همه باید مو داشته باشن؟؟

    خیلیا هستن بدن توپر دوس دارن . خیلیا هستن کچلی دوست دارن. اصلا ی سریا میرن موهاشونو از ته میزنن و اتفاقا بهشونم میاد.

    به نظرم ترمز اصلی شما تو زندگیتون اینه که به عالم و ادم گیر میدین و دوست دارین همه ادما اونجور که شما میخواین باشن. از اخلاق و رفتارشون گرفته تا ظاهرشون.

    یعنی چی استاد برو فلان شو چون تو الگوی منی؟!!!

    قرار نیس استاد تو همه چی الگو بشه. استاد رو تو قانون الگو قرار بده. برای بقیه چیزا الگوهای دیگه ای انتخاب کن.

    سعی کن به همه ادما و به همه سلیقه ها و تفاوتها احترام بزاری.

    این توقع فقط زندگیو برای شما تلخ میکنه. بزار هر ادمی هرجور که راحته باشه. هرجور که دوست داره زندگی کنه.

    ب نظرم شما ب شدت اطرافیانتون رو کنترل میکنید و مدام بهشون ایراد و انتقاد میگیرید.

    اصلا قشنگی دنیا ب همینه که این تنوعها و تفاوتها هست. اون وقت که همه شبیه هم میشدن. یا همه مثل هم میپسندیدن.

    اره دوستم حتما ی فکری واس این نوع نگرشتون بکنید.

    همون حرفی که به استاد زدید: چون دوستون دارم میگمااااااااااااااااا

    =من اگر چیزی گفتم صرفا مربوط به بحث ثروت و ترمزهای خودم بوده والا هیچ قصد و نیت جسارت و بی احترامی به استاد نداشتم. و اصلا به من مربوط نمیشه که استاد زندگیش چه مدلیه چیکار میکنه چیکار نمیکنه. نه فقط استاد بلکه هیچ ادمی ب من ربطی نداره

    =این چیزایی هم که نوشتین واسه من ترمز میشه که نکنه ثورتمند بشم چاق بشم، یعنی الان شما همه باورهای ثروت ساز رو ساختین و به اینا رسیدین؟؟؟ هر کدوم ازون باورها ک ایجاد شه ب نوبه خدا طوفانی از ثروت رو تو زندگی ادم به پا میکنه.

    خدا کنه از وقتی این بحث ترمزها مطرح شده به بیراهه نرفته باشیم که بجای عوامل اصلی ب چیزای سطحی نگا کنیم بگیم خب چون من میترسم ثروتمند بشم اینجوری بشم پس الان دارمممم ثروتمند نمیشم !! دقیقا همین جمله منظورم بود امیدوارم درکش کنید

    =بعدش میتونید برید الگویابی کنید. ادمایی رو پیدا کنید که ثروتمندن ولی باربین. یا اینکه موهاشون چمنه و کچل نیستن.

    =استاد اصلا بیا ثروتت را هزینه کن برای تحقیقات در این زمینه… چون واقعا خیلی ها این مشکل را دارند و از این راه هم میشود ثروتمند تر شد

    این جمله ایم که نوشتین به همون مورد اولی که نوشتم مربوط میشه. ما حق نداریم ک واس استاد باید و نباید تعیین کنیم. و بگیم چکار بکن چکار نکن. مگه قراره استاد همه مسائل دنیا رو حل کنه؟ یا چون حالا دغدغه شماست بیاد توش سرمایه گذاری کنه؟؟استاد که داره بزرگترین کار ممکن روی کره زمین رو انجام میده.

    دوست عزیزم سعی کن یکم جهان بینیتو بزرگتر کنی . از دایره خودت بیا بیرون و تنوعها و تفاوتها رو ببین و بپذیر و لذت ببرررررررررررررررررررررر ازشون.

    استاد اگر دغدغه این چیزارو داشته باشه حتما براش کاری میکنه. به منو شما هیچ ربطی نداره و این عین دخالت تو زندگی شخصی ادماست.

    اون مداواهایی هم که توصیه کردین اگر با هدف فرار از کچلی و چاقی باشه، اگر از روی ترس و نگرانی باشه، دوست خوبم هیچ فایده ای نداره. چون این کار ازون جایگاه فرکانسی ک انجام میشن نتیجش چیزی جز تشدیدشون نیست. قانون توجه و تمرکز در عین ساده بودن بسیار فراره و ازدست ادم درمیره .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3219 روز

    سلام و درود بر شما

    ???

    =نتیجه من بدست اوردن سلامتیم بعداز 5سال بیماری هست. انواع و اقسام بیماری ها و جراحی ها و خونریزیها که 2بار هم تا پای مرگ رفتم. و به لظف خدا 2ساله حتی یکدونه قرص هم نخوردم. ???

    =نتیجه من خوب شدن تاندوم دستم بود که انگشتم هیچ حرکتی نمیکرد.به معنای واقعی فلج بودم و با دست راستم کار خاصی نمیتونستم بکنم. و 5تا دکتر بنام کشور گفته بودن باید عمل مجدد بشه??

    =نتیجه من سقف بالای سرمه. نتیجه من فراهم شدن ی خونه زندگی فول العاده تو شهر و منطقه ای بود که میخواستم. منی که 10 سال توی خوابگاههای دانشجویی بودم و همیشه پرتم میکردن بیرون. ???

    =نتیجه من رفتن همه ادمای نامناسب از زندگیم بود. بخاطر جذابیت و زیبایی که داشتم و البته باورهای غلطم همیشه دوربرم پراز پسرای بدرنخور بود. و همیشه هر کدوم ی جور اذیتم میکرد. نتیجه من ارامشیه که الان دارم و از وقتی باورهام درست شده حتی ی دونه ادم نا مناسب نبومده تو زندگیم. ???

    =نتیجه من رابطع عاشقانم با خداست که هرچی میخوام برام فراهم میکنه. کافیه ی چیزی دلم بخواد ب 2ساعت نمیرسه که ب دستم میرسه.???

    =نتیجه من رابطه عاشقانم با خدا هست که از حرف زدن باهاش سیر نمیشم. ???

    =نتیجه من قوی شدنم که دیگه ن از چیزی میترسم ن نگران چیزی هستم. حتی از مرگ. منی که قبلا فوبیای مرگ داشتم و هفته ای ی بار راهی بیمارستان میشدم. فکر میکردم دارم میمیرم. اما الان میدونم مرگ لذت بخشه چون پیوستن به خدا و یکی شدن باهاشه. من یک وقتی کسی میمرد راهی بیمارستان میشدم فکر میکردم منم دارم میمیره، ادمی شدم که چند ماه پیش اولین نفر تو فامیلمون یعنی پدربزرگم فوت کرد حتی ی قطره اشک نریختم براش و خوشحال بودم که به زندگی جاودانه پیوسته. ???

    =نتیجه من نصف شدن هزینه هام و 5برابر شدن درامدمه. رو روان شناسی ثروت 1 نوشتم.???

    =نتیجه من کار فوق العادیه که دارم و ازش لذت میبرمه???

    =نتیجه من قائم به ذات شدنمه که برای احساس خوبم نیاز ب هیچ عامل بیرونی ندارم. نیازی ب فرد خاصی ندارم. ???

    =نتیجه من خوب بودم حال و احساسم به اندازه ایه که وقتی فرد رویاییم وارد زندگیم بشه ???

    =نتیجه من ساختن و تعهد و عمل به این باور بود که تمام وابستگی هامو قطع کردم و اجازه دادم ادمها به راه خودشون برن و تکیم رو گذاشتم رو خدا. تو عمل ثابت کردم به خدا و خودم و چه عزن نفسی در من ساخت این اقتدار???

    =نتیجه من این زمان زیادیه که از وقتی وارد این مسیر شدم خدا برام فراهم کرد تا روی خودم کار کنم. همیشه همیشه زمااااااااااااااااااااااان دارم. چ وقتی کار نیمکردم چ وقتی سرکار بودم این زمان ب نوعی برام فراهم شده. و اینجوری جهان حمایت میکنه از کسی ک بخاد رو خودش کار کنه???

    =نتیجه من داشتن 1/3 محصولات استاده که 80درصد پولش هدیه خدا به من بوده از جاهای مختلف: پاداش کاری که قرار نبود بدن، عقل کل، مسابقه، تخفیف و …. چون عاشقانه میخاستمشون و لایقش شدم. ???

    =نتیجه من درک و اگاهیه که از قانون پیدا کردم و بالای 1000صفحه تا حالا فقط این الهامات رو نوشتم???

    و خیلی چیزای دیگههههههه….

    شخصیتی که دارم، سلامتی که دارم، رابطه عاشقانه ای که با خودم دارم، رابطه عاشقانه ای که با خدا دارم، ارامش و شادی ای که دارم، خونه زندگی که دارم، وضعیت مالی خیلی خوبم نسبت ب گذشته، همه اینا نتایج منه ???

    نمیگم خیلی عمل کردم به قانون. تا اندازه ای که عمل کردم نتیجه گرفتم. در همین حد . اگر بیشتر و پایدارتر عمل کنم نتایجمم بزرگتر میشه???

    در مورد چیزایی هم که نوشتی حرفای زیادی دارم. خیلی خیلی زیاد. 90درصدش برداشتهای متفاوت از واقعیت شماست. ولی ایشالا به مرور وقتی تو مدارش قرار بگیرین و تکاملتون رو طی کنید بهش میرسید. ??

    براتون ارامش ارزو میکنم ???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3219 روز

    سلام دوست خوبم

    من شمارو فراموش نکرده بودم ?? هرازچندگاهی ب سوال شما فکر میکردم

    چنتا مطلب هست به نظرم اینارو هم بررسی کنید تا ب جمع بندی خوبی برسید

    =اگر مشکل فقط همین باور باشه که باید سختی بکشی تا لایق بشی و بهت داده بشه خب رو همین باور کار کنید. یعنی هم این باور رو تکرار کنید که : من بدون اینکه کار خاصی بکنم یا سختی بکشم لایقش هستم که راحت پول دربیارم و هم اقدام فیزیکی انجام بدین. یعنی پیاده روی نرید بگید نیازی ندارم با سختی ب فایلا گوش بدم. میشینم همینجا لنگامو میندازم رو هم و به فایلا گوش میدم و لذت میبرم.

    اما ی سری نکات مهم دیگه

    =شاید وقتی بیرون میرفتین احساستون بهتر بوده. ولی وقتی تو ی محیط دیگه بودین مثلا تو خونه یا الان سرکار، احساس خوبی رو درون محیط ندارید و نمیتونید خوب تمرکز کنید و با احساس عالی فایلا رو گوش بدین.

    مثلا ممکنه محیط خونتون سردوخشک بوده و وقتی اونجا بودین عمده توجه و تمرکزتون درگیر اون محیط و مسائل اونجا بوده و احساس خوبی نداشتین. و هیمن باعث میشده با احساس خوبی به فایلا گوش ندین.

    یا الان تو محیط کارتون شاید چون باورهای خوبی در مورد اون کار ندارید، وقتی تو مغازه و سرکارید احساستون خوب نیست . چون ی سری ترسها و نگرانیها دارید مثل این: نکنه مشتری نیاد و مجبور شم جمعش کنم! و وقتی بخاطر باورهای اشتباهی که در مورد کار دارین، و گفتگوهای ذهنیتون خوب نیستف خوب احساستون اونجا بد میشه و نیمتونید با حس خوب به فایلا گوش بدین.

    احساس ما موقع گوش دادن ب فایلا و انجام تمرینات ب شدت در فرایند ارسال فرکانس و خلق خواسته ها مهمه. حتی مهمتر از گوش دادن ب فایل. البته این ب این معنی نیس وقتی حالتون بده ب فایلا گوش ندین. نه. ممکنه گوش داد ب فایلا ی راهی برای تغییر کانون توجه و تمرکز شما و رسوندنت به احساس خوب باشه.

    امیدوارم اینجا سوتفاهم پیش نیاد.

    =مسئله بعدی در مورد خوابتونه. به نظرم خوابتون ربطی به گوش دادن به فایلا نداره. احتمالا اگر به فایلا هم گوش ندین همینجوری خابتون بگیره?? ی بار امتهان کنید ببینید چطوریاس.

    و اما ممکنه خوابتون میگیره بخاطر همون احساس خوب یکه نسبت ب کار و مغازه و اون محیط ندارید و درواقع موقع گوش دادنب فایلا ذهنتون یجور تحت فشار قرار میگیره و ناخوداگاه شما ب سمت خواب میرید و ذهنتون میخاد ی جوری ازون درد مخفی که شما خبرندارید فرار کنه.

    ذهن خیلی باهوشه. ی بازیایی با ادم میکنه ک ادم اصلا نمیفهمه.

    من اینو در مورد ذهن خودم تجربش کردم. ی مساله ای رو از ی زاویه مزخرفی میدیدش که 18 ماه منو درگیر نگهداشته بود و فکر میکردم راه حل نداره. اما وقتی جامو عوش کردم و از ی نقطه دیگه به اون مساله نگا کردم دیدم اصلا مساله ای نبوده ??? ذهنم بیخودی واس خودش مسئله طرح کرده بود چون تو نقطه بدی وایساده بود و ازونجا همه چیو خاکستری میدیش.

    و در کل شاید نتیجه نگرفتن شما به باورهای دیگتون مرتبطه که احساستون رو بد کرده و خبر ندارین.

    فعلا همینا :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    Aida گفته:
    مدت عضویت: 3219 روز

    بهت تبریک میگم دوست عزیزم برای تربیت این مهارت توجه و تمرکز ??

    خدایا شکرت که مارو بینا کردی بتونیم چیزای خوب و زیبا رو ببینیم. و ترمزهامونو دونه ب دونه پیدا کنیم و درستش کنیم. خدای شکرت شکرت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: