راهکارهای دوره عزت نفس برای ساختن عزت نفس

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری
    146MB
    41 دقیقه

320 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهدی غلامی گفته:
    مدت عضویت: 2375 روز

    باز هم مثل همیشه عالی و کامل بود چند روز بود تصمیم داشتم که روان شناسی ثروت ۱ رو تهیه کنم ولی یه حسی بهم میگفت صبر کن عجله نکن پله پله باید بری نیاز تو تهیه این محصول نیست باید پایه ی کار رو قوی کنی و من یه هدایت خاستم و راهنمایی شدم به این قسمت دقیقا این مقاله چیزی بود که نوع نیاز من برای رفتن به مدار بالاتر رو برام واضح و اشکار کرد ?? عزت نفس …… یه حسه عجیبی داشتم این چند وقته یه چیزی توی رفتار و حرکاتم کمبودش احساس میشد و هنوز به اندازه کافی قوی بودنم رو حس نمیکنم ?? هر جور به گذشته نگاه میکنم میبینم پول اون همه هم به سختی وارد زندگیم نشده فقط دووم زیادی نداشته یا قبل از این که بخام ازش برای رسیدن به خاسته هام استفاده کنم محو شده ? پس از این مطمئن هستم که باز ثروت خدا همیشه به من چسبیده و فقط منتظره اینه که من با ذهنم .. با شرایط جدید .. با افراد جدید به اون اجازه ورود بدم ? نتها چیزی که من الان بهش نیاز دارم و میتونم یه قسمته دیگه از پازل شخصیت جدیدم رو تکمیل کنم عزت نفس هست? شخصیتی که با گذشت فقط یک سال از ورود به این سایت تا حدود زیادی هیچ ربطی به گذشتم نداره ? و امشب بقدری من حیرت زده شدم که حد نداشت چون من توی این ۲ ماه روزی ۱۵ ساعت کار میکردم و بقدری خسته بودم که کلا سایت از یادم رفته بود ولی به محظه اینکه یه هدایت خاستم که دوباره استارت کنم و برگردم به مدار جدید به بهترین شکل هدایت شدم? حالم خوب شد امشب و این حاله خوب رو به استاد عزیز و تمام بچه های گروه میدم و دمه همتون گرم?????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    پردیس گفته:
    مدت عضویت: 2309 روز

    استاد و بانو شایسته ی عزیز! نمیدونم چی بگم واقعا. خیلی خیلی توضیحاتتون کمکم کرد.

    من تصمیم دارم این دوره رو وقتی پولش جور شد تهیه کنم اما هیچ بهونه ای ندارم که از همین ثانیه شروع نکنم به ساختن عزت نفس!

    احساس میکنم با اینهمه آگاهی ای که شما بهمون دادین واقعا میشه تا حد خیلی خیلی زیادی خودمونو به مدارهای بالا و بالاتری ببریم.

    با خودم فکر میکنم اگه این توضیحات انقدر کامل بودن پس خود محصول چیه!

    تازه بچه ها هم توی عقل کل ترکوندن!

    واقعا هیجان زده ام تا هرچه زودتر محصول رو تهیه کنم.

    بانو شایسته درکی که شما از فایلهای استاد دارید واقعا میترکونن همیشه. باورتون نمیشه که چقدر کمک کننده هستن!

    از تمامی زحماتتون سپاسگزارم بانو.

    شما هم همینطور استاد دوست داشتنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    Ramin گفته:
    مدت عضویت: 3291 روز

    با سلام خدمت دوستان

    من الان گیر کردم . نمی دونم چکار باید بکنم . اول یک اشاره به جملات بالا می کنم

    ” پس از برداشتن آن قدم، خیلی چیزها درون ما تغییر می کند” “برداشتن هر قدم ما را بیشتر رشد می دهد” “برداشتن هر قدم ظرف وجودمان را برای دریافت قدم های بزرگتر و مهم تری آماده می سازد، ”

    خوب الان من حدود یک سال و نیم است که کار فروش ماکت ماشین را از طریق دیوار و شیپور شروع کردم و سرمایه خرید این ماکتها رو هم از فروش جنسهای بنجول و اسباب بازیهای 40 سال پیش خودم بوجود آوردم ولی الان به یک بن بست رسیدم. درسته خیلی چیزها که اصلا من قابلیتش رو نداشتم( مثل چانه زدن با مشتری و روشهای دریافت و ارسال کالا مطمئن و پست به شهرستان و….) رو الان یاد گرفتم . ولی الان دیگه به علت عدم بوجود آمدن انگیزه های جدید و محدودیتهایی مثل نداشتن محل برای انبار ماکتها و یکنواخت شدن روال فروش حتی حال گذاشتن آگهیهای جدید را ندارم . کلا خوب که فکر می کنم میبینم همیشه اینطور بوده وقتی کار یا فعالیت و یا حتی ورزش و تفریح جدیدی رو شروع می کنم اولش خوبه ولی بعدش به مرور زمان دچار یکنواختی و روز مرگی میشه ودر واقع چون پیشرفتی توش حس نمیکنم یکجور دلسرد میشم . کلا حسم همیشه مثل یک ماشینه که که وقتی شما راه میوفتین تا وقتی که داره شتاب می گیره و شما دنده عوض می کنید خوبه ولی مقتی به دنده 5 می رسید و سرعت ثابت می مونه بعد از یک مدتی کسل می شید . در واقع یکجور حسم می خواهد این دنده ها تا قیامت هی عوض بشه و ماشین شتاب بگیرد و به سرعت جدید برود . وقتی این حسم رو بررسی می کنم میبینم در گذشته همیشه این حس برترم بوده که همیشه با منطقم کنترلش کردم . مثلا گفتم سرعت بالا خطرناکه و تصادف میکنی و یا جریمه میشی پس سرعتم رو کم کردم. یا مدتی شبانه روز برای مسابقات شنا تمرین می کردم و سالن بدنسازی می رفتم تا اینکه یک روز تانتن دستم صدمه دید و مجبور شدم 3 سال شنا نکنم و بعدش هم در حد 20 دقیقه (در صورتیکه حداقل یک ساعت به بالا شنا می کردم)

    یا هیچ وقت دلم نخواسته جایی ویلا داشته باشم و هی مقید به حضور هفتگی در آن را داشته باشم بلکه دوست دارم یک اتوبوس RV داشته باشم و همیشه به جاهای جدید و مکانهای جدید بروم .

    البته همیشه این فرکانس و حس را با منطق سرکوب کردم بواسطه ترسهایی که در دنبال کردنش امکان بوجود آمدنش است مثلا که چی هی بری سفر آخرش چی ؟ زندگی و خانواده و در آمد کارمندیت چی میشه و….

    الان مشکلم اینه که با توجه به اینکه گفته شده تو پا در راه نیو هیچ مپرس خود راه گویدت که چون باید رفت . پس چرا الان راه نمیگه چکار کنم من که شروع کردم و تقریبا خیلی سورس های فروش ماکت رو هم پیدا کردم ولی نمیدونم الان باید برای توسعه فروشم چکار کنم

    با تشکر از دوستان و گروه عباسمنش که نظر داده و همفکری می کنند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      محمدامین سهرابی گفته:
      مدت عضویت: 2702 روز

      سلام آقا رامین عزیز و هم خانواده ای خوبم

      من هم مثی شما نزدیک به 6 ماه درگیر همین یک جمله بودم رسالت من در اون لحظه ترک کردن سیگار بود وقتی سیگار ترک کردم بعد از 4 ماه هدایت شدم یعنی تا وقتی که مطمئن نشده بود که من ترک کرردم هدایتم نکرد حالا هم شما هستین باید یک کار دیگه انجام بدید یا باید عادتی رو ترک کنید که با انجام دادن یا ندادن اون کار یا عادت عزت نفس شما رشد میکنه و ظرفتون بزرگتر میشه و آماده هدایت می شوید

      هدایت بعدی من اینه که وزنم رو کم کنم و روی باور ثروتمند شدن آسان ترین کار دنیاست کار کنم تا بتونم به مسیر بعدی هدایت بشوم

      می تونید کامنت من رو مطالعه کنید شاید بتونه بهتون کمک کنه

      abasmanesh.com

      این هم لینک دیدگاه منه

      امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم

      دوستون دارم هم خانواده ای گلم

      درپناه الله شاد و سلامت باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Ramin گفته:
        مدت عضویت: 3291 روز

        سلام محمد عزیز

        مرسی از راهنماییتون، چقدر جالب، من کامنت ترک سیگارتون و هدایتون رو چند روز پیش خونده بودم اتفاقا وقتی در مورد ترک سیگار نوشته بودید به دل خودم هم افتاد که منم باید یک کار عادتی رو ترک کنم ولی باز اهمیت ندادم، تا شما دوباره هدایت شدین به سوال من و جالبه آخر کامنتتون در مورد کم کردن وزن صحبت کردین، چیزی که چندین بار از شروع قدم اول به من از طرق مختلف الهام شده که تا لاغر نکنی پولدار نمیشی،نمی تونی رکورد شنات رو کم کنی و… ولی از اونجایی که ذهنم خیلی مقاومت داره ، میگه ولش کن لاغر کردن خیلی سخته ، مگه استاد نگفته همیشه حست رو خوب کن پس چکار داری به لاغری، تو که ورزش میکنی، غذات هم که بدون گوشت و کم روغنه، پس چرا گیر دادی به لاغری، برو زندگیت رو بکن، از لحاظ ذهنی و جسمی خیلی بهم فشار میاد که روی غذا خوردنم و لاغری تمرکز کنم. جالبه که دیشب لب تاپی که برای آگهی گذاشتن ماکتهام استفاده می کنم دوباره خراب شد ،آخه یک مدتی بود دلسرد شده بودم دوباره از دیروز شروع کردم به آگهی گذاشتن، آخر شب دوباره مثل یک ماه پبش، بالا نیامد و مونیتورش سیاه موند، واقعا دیگه موندم چکار کنم، پیش خودم می گم آخه لاغری که ربطی به فروش ماکت نداره، ولی مثل اینکه همه چیز به لاغری ربط داره، الان که فکر می کنم می بینم، من هیچ وقت نتونستم ,خودم رو لاغر کنم (البته بدون ورزش چون با ورزش مرتب یک مدت وزنم رو حفظ کرده بودم ) و این در واقع پاشنه اشیلم است، یادمه وقتی استاد در مورد ترمزها صحبت می کرد بهم گفته شد همون ترمزهایی که جلوی لاغریت رو گرفته باعث عدم رشدت در ثروتمند شدنت است.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          محمدامین سهرابی گفته:
          مدت عضویت: 2702 روز

          وای من عاشقتم آقای پایدار

          سلام عزیز دلم

          بگذارید یه مژده بهتون بدم

          لاغری هم ذهنی هست??

          ی سرچ تو اینترنت کنید هدایت می شید به یکی از دستان خداوند که استاد لاغری هستن

          به خداوندی خودش آقای پایدار وقتی لاغر بشید عزت نفس تون هزار برابر میشه بال درمیارید اصلا عقب نیندازید

          منتظرم از نتایجتون بشنوما

          راستی عزیزم من محمدامین هستم فامیلی م سهرابی

          بخند عزیزم همیشه بخند

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    آزی گفته:
    مدت عضویت: 3049 روز

    بسیار عالی بود

    با خواندش متوجه شدم چرا برخی افراد آن قدر تمایل دارند به بقیه کمک کنند یا حتی زندگی خود را وقف می کنند یا خود را در شرایط خیلی سخت قرار می دهند که به انسان های ستم دیده کمک کنند . این که در واقع به عزت نفسشان بر می گردد و فکر می کنند باید کاری کنند که ارزشمند شوند.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    جویای آرامش گفته:
    مدت عضویت: 2267 روز

    سلام دوستانم .من چهار پنج ماهی میشه که از خدمت سربازی بر گشتم .و تو این مدام فکرم درگیر این بود که چه کسب و کار ی رو باید راه بندازم .و بیشتر فکرم در گیر این بود که به چه کاری علاقه دارم و همین طور کنجکاو این بودم که رسالت من چیه .واز این قبیل افکار …ومثلا یه ایده به ذهنم می‌رسید و دو سه روز با شوق به سمتش حرکت میکردم و بعد میدیدی دوباره همون افکار اومده سراقم ،همون دوبه شکی .،که ممکن این رسالت من نباشه و… بعد از این مدت که حدود ا سه ماه طول کشید . تصمیم گرفتم برم دانشگاه ویک ماهی میشه رفتم دانشگاه که لیسانسم رو بگیرم .البته از قبل فوق دیپلم داشتم.‌..وخلاصه حالا که یه ماهی میشه اومدم دانشگاه هر روز همون افکار ی که در اول بحث عرض کردم .که ممکن این رشته وکار رسالت من نباشه و علاقه من نباشه ومن با اومدن به دانشگاه دارم اتلاف وقت میکنم و…و این باور ها باعث شده بود که من با عشق درسم رو نخونم و همواره هم احساسم بد بود که در نتیجه هدایت شدم به ای قسمت و جواب سوال چگونه رسالت خودمون رو پیدا کنیم رو خوندم وانصافا باعث شد که مسیر خودم رو پیدا کنم …به همین واسطه از گروه تحقیقاتی عباس منش خیلی خیلی سپاسگزارم و همین طور از استاد عزیز سپاسگزارم…وخدا رو شکر میکنم که داره هدایتم می‌کنه…همگی در پناه الله یکتا..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    سمیه علی نژاد گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته ی عزیز خیلی عالی مینویسید من به شخصه از خوندن مقاله ها سیر نمیشم و هر بار که میخونم یه چیز جدید دستگیرم میشه چه قدر من با این جمله که (هر کسی هر جا هست جاش مناسبه )مشکل داشتم اوایل اصلا نمیخواستم قبول کنم با خودم میگفتم مگه میشه کسی که تو زباله ها بازیافت جمع میکنه یعنی جاش همون جاست ؟ولی کم کم که با قوانین اشنا شدم و قوانین رو شناختم متوجه منظور شما شدم اینکه اون فرد تا وقتی که همین فرکانسها رو به جهان ارسال کنه اوضاعش تغیری نمیکنه مگر اینکه فرکانسهاشو عوض کنه و این هم در صورتی اتفاق میفته که خودش بخواد نه کس دیگه .

    (در یک کلام به خودی خود، احساس لیاقت درباره خودت نداری. دوست داری فرد مفیدی باشی و فکر می کنی حتما باید برای اطرافیانت کاری انجام دهی تا مفید واقع شوی. در نتیجه تصمیم گرفته ای مسئولیت شاد نمودن یا همدردی با آنها را بپذیری.) چه قدر من میخواستم فرد مفیدی باشم و با این کار ارامش رو از خودم میگرفتم

    خانم شایسه ی عزیز ممنون بابت جمع اوری مقاله ها. امیدوارم من وهمه ی دوستان که این مقاله رو میخونیم بتونیم تو زندگی ازش استفاده کنیم و ساده از کنار این اگاهی های ناب نگذریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
  7. -
    جوانه امید گفته:
    مدت عضویت: 2883 روز

    با سلام هر روز که به تضادی در زندگی بر می خورم وبرای ایجاد آرامش درونی به خانواده با صفای عباسمنش سری می زنم به بخش دیگری از این هزار توی بی انتها هدایت میشوم که با خواندن مطالب آن بخش در دیگری به دنیای پر رمز و راز قوانین کیهانی به رویم باز می شود و آن چنان از خواندن آن مطالب که توسط استاد عزیز یا سایر دوستان نوشته شده هیجان زده می شوم که تا ساعتها گویی در دنیای دیگری زندگی می کنم خداوندا ترا هر لحظه هزاران شکر برای این نعمتی که نصیبم کردی حضور در کنار خانواده صمیمی عباسمنش نعمت بزرگی است که خداوند به من هدیه داده و چه درهایی که با گوش دادن فایلها و خواندن مطالب به رویم باز شده خدایا شکر خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3351 روز

    سلام

    برای عزت نفس:

    پذیرش و مسئولیت کارهای خود را پذیرفتن – اعتقاد وباور به کاری که می خواهیم انجامش دهیم – آگاهی و خودشناسی – خواسته وهدفمان مشخص واضح باشد و ساده باشد و قابل فهم برای خودمان – انگیزه ومحرک برای خود بسازیم نه از بیرون بخواهیم محرکی داشته باشیم خودمان برای خود انگیزه و محرکی داشته باشیم – تعهد وعمل داشته باشیم تعهد خالی هم فایده ای ندارد تعهدی که همراهش عملی گرایی هم باشدو اقدام کنیم – بها و هزینه برای چیزی را که می خواهیم درنظر بگیریم ؛ من خودممثلا برای هدفی که دارم بهایش مرگ را هم می دهم – تکرار و تمرین داشته باشیم همواره در حال تمرین و تکرار باشیم که جزئی از وجودمان شود –

    یا رهایش کن یا همیشه باش

    کم بودن، رسم دل نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    سمانه خادمی گفته:
    مدت عضویت: 2265 روز

    سلام دوستان

    من در درونم و ذهنم اینه که من بهتون میدم خاک بر سرتون بلد نیستن بیان من براتون درست کنم از من استفاده کنید و یا این که دلسوزی می کنم به فلانی می گم که این حرفو بزن این حرفو نزن این کار رو بکن این کار رو نکن یا تو ذهنم می گه می خواین هر بلایی سر من بیارین بیا بیارین

    و می خوام به دیگران آموزش بدم با دلسوزی و یا این که من تحملش رو دارم همه بدبختی ها را بریزن رو سر من ، من نمی خوام برای شما یا حس خودخواهی عجیبی سراغم میاد نه به این وری نه به اون ورش یا این که راهی دیگه نیس تلاش نکنین فایده نداره و این که خودم کار خودم را خراب می کنم و یا این که بهتون بگم نقاط ضعفم چیه من بمیرم تن به خواستتون نمیدم و یا این که کسی حرف منفی میزنه و یا حرفی از کلمات بد بهم میزنه می خوام بهش بگم و بعضی اوقات هم می گم که این حرف ها رو نزن و نصیحتش می کنم و یا این که تو دلم می گم کور خوندی حال منو خراب کنید

    می خوام در هماهنگی ذهن و روح و جسم در جریان طبیعی راحتی خیر محض جهان هستی با ندای خدا با ایمان و باور قلبی که دیگران هر کسی خدا دارد و من هم خودم خدا دارم و این که من لایق و با ارزش ترین بیش‌تر از بهترین های جهان هستی هستم و با ایمان قلبی که خدا فقط منبع رزق و سلامتی و روزی بی حساب و عشق و همه خواسته هاست و اوست قدرت مطلق و برتر و فرمانروای مالک و کل جهان هستی و من و خودم واقعی ام در جریان راحت خیر بهترین خیرهای جهان را برای من خلق می کنیم و در صلح و هماهنگی با خودم باشم و در همین نیروی حال عاشق خودم و خدا جونم باشم .

    ممنون از راهنمایی تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمانه خادمی گفته:
    مدت عضویت: 2265 روز

    سلام دوستان

    من هی دوس دارم بگم اگه جای این بود جای اون بودم و جای چن نفر رو تجربه کردم دیدم که زندگی خودم در بهشت بوده خبر نداشتم

    می خوام ی عزت نفس و اعتماد به نفسی داشته باشم که خودم را از جنس خدا باور و یقین داشته باشم و خودم را عالی ترین و لایق بهترین خیرهای جهان بدانم

    ممنونم از راهنمایی تون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: