معرفی بخش «داستان هدایت من»

بخشی که در این برنامه به معرفی آن می‌پردازیم‌، در حکم  منبعی غنی و ورودی‌ای مناسب برای ساختن باورهای توحیدی است.

این بخش برای من‌، نمونه‌ی بهترین کتابی است که می‌توانسته درباره «الگوهای باور ساز درباره هدایت» نوشته شود.

الگوهایی که مطالعه داستان‌هایشان‌، «مفهوم هدایت» را بهتر و عمیق‌تر به من یاد می‌دهد؛

مفهوم «حساب کردن روی نیرو و برکتی که موجود هست‌»، اما هنوز آن را نمی‌بینم چون اولین قدم را برنداشته‌ام؛

و یاد می‌گیرم تا:

هرگز امکان پذیری خواسته‌هایم را‌، با امکانات و شرایط کنونی‌ام نسنجم‌، چون وقتی ایمانم را نشان می‌دهم و قدم‌ها را برمی‌دا‌رم‌، هدایت می‌شوم و آن شرایط  به نفع من‌، تغییر می‌کند.

یاد می‌گیرم تا درباره تحقق اهدافم‌، هرگز درگیر «چگونگی» نشوم‌‌‌، حساب و کتاب نکنم و فقط اولین قدم را با سرعت بردارم‌، چون قرار است به «چگونگی» هدایت شوم.

چون خداوندی که «إِن‌َّ عَلَینا لَلهُدی‌» را وظیفه‌ی خودش دانسته است‌،  همیشه سمت خودش را انجام می‌دهد…

 

 

 

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

181 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Mansour» در این صفحه: 1
  1. -
    Mansour گفته:
    مدت عضویت: 2387 روز

    سلام و عرض ادب خدمت خانم شایسته عزیز و استاد عشق

    امروز داشتم فیلم های سفرو نگاه میکردم ونظرات دوستان عزیز و همفرکانسی هم میخوندم که هر کدوم میگفتن چقد تغییر کردن، با خودم گفتم مگه من هنوز مث قبلم؟ برا همینم شروع کردم به مقایسه خودم با قبل، قابل قیاس نیستم. استاد همیشه میگن تغییرات انقدر آروم اتفاق میوفته که متوجه نمیشی، واقعاً همینطوره، یادم اومد که چه آرامشی در وجودم دارم،وقتی دیگران سر مسائل پیش پا افتاده زندگی یقه پاره میکنن من با آرامشی غیر قابل وصف فقط نکاهشون میکنم و براشون دعا میکنم که ای کاش قواعد بازی زندگی رو بفهمن، قبلنا خجالت میکشیدم گل بخرم و تو خیابون دستم بگیرم الان گل که میخرم هیچ جیغ ترین روبان رو هم میگم براش پاپیون کنه و تازه کل مسیر تا خونه رو پیاده میرم و بوش میکنم و لذت میبرم و خدا رو بابت این همه زیبایی شکر میکنم، دیشب ی که برای دیدن مادر همسرم داشتم میرفتم بین راه ی گل رز خیلی زیبا با یه روبان خیلی شاد گرفتم و کل مسیرو پیاده رفتم کلی هم با گله حال کردم وقتی رسیدم همه از تعجب خشکشون زده بود مخصوصاً همسرم و مادرشون هم کلی خوشش اومد و ازم تشکر کرد.

    دس مریزاد استاد عشق، واقعاً یه جوری داریم تغییر میکنیم که خودمونم هم متوجه نمیشیم. دمتون گرم دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: