بخشی که در این برنامه به معرفی آن میپردازیم، در حکم منبعی غنی و ورودیای مناسب برای ساختن باورهای توحیدی است.
این بخش برای من، نمونهی بهترین کتابی است که میتوانسته درباره «الگوهای باور ساز درباره هدایت» نوشته شود.
الگوهایی که مطالعه داستانهایشان، «مفهوم هدایت» را بهتر و عمیقتر به من یاد میدهد؛
مفهوم «حساب کردن روی نیرو و برکتی که موجود هست»، اما هنوز آن را نمیبینم چون اولین قدم را برنداشتهام؛
و یاد میگیرم تا:
هرگز امکان پذیری خواستههایم را، با امکانات و شرایط کنونیام نسنجم، چون وقتی ایمانم را نشان میدهم و قدمها را برمیدارم، هدایت میشوم و آن شرایط به نفع من، تغییر میکند.
یاد میگیرم تا درباره تحقق اهدافم، هرگز درگیر «چگونگی» نشوم، حساب و کتاب نکنم و فقط اولین قدم را با سرعت بردارم، چون قرار است به «چگونگی» هدایت شوم.
چون خداوندی که «إِنَّ عَلَینا لَلهُدی» را وظیفهی خودش دانسته است، همیشه سمت خودش را انجام میدهد…
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری معرفی بخش «داستان هدایت من»47MB10 دقیقه
سلام به استاد عباسمنش عزیزم , خانم شایسته عزیز و مهربون و بچه های انرژی بخش سایت
الان که دیدم پروفایل من تو این قسمت اومد و باز خانم شایسته ی عزیز مثل فایل های سفرنامه , دست هدایت خدا برای من و دیگران شدند , ترغیب شدم دوباره متن پروفایلم رو بخونم و کمی به مشکلات و هدایت های الهی در مسیر زندگیم فکر کنم ,
براستی که بودن من و همه ی ما در اینجا , نتیجه هدایت شدن توسط خدا اون هم در دل تاریکی ها و مشکلات متعدد بوده وگرنه نه استاد نه خانم شایسته و نه گروه عباسمنشی برای ما هیچ دعوت نامه ای نفرستادند . همه ی ما توسط خدا به مهمانی هدایت بخش استاد و خانم شایسته دعوت شده ایم.
الان که این فایل باعث شد برای بار دوم پروفایلم رو بخونم , با یقین میگم تمام آموخته هایم و هدایت شدن هایم از وقتی اغاز شد که در مشکلات فرو رفتم و سپس برای رفع آنها از دیگران ناامید شدم و چشم بریدم
وجود مشکلات در زندگی ام ,برای من نعمتی شدن تا به این مسیر هدایت گردم و اکنون جز خانواده ی بزرگ عباسمنشی باشم .
نمیخام از مشکلات تمجید کنم , نه
اما میخام بگم از مشکلاتمون نترسیم
? چرا ک مشکلات اومدن تا …
?تا ما رشد کنیم
?تا ما اگاهی کسب کنیم
?تا ما بدونیم از زندگی چه می خواهیم
?تا ما بیشتر سپاسگزار داشته هایمان باشیم
دیروز , به دلیل خوردن غذای فاسد شده , مسموم شدم ,شب سختی بود اما گذشت و درس بزرگی که از این ماجرا گرفتم خیلی بزرگتر بود .
پس قبل از هرچیز خدارو سپاسگزارم که حتی در دل مشکلات و بیماری ها برای ما آگاهی قرار داده
دیشب ,وقتی دچار مسمویت شدم , با خودم میگفتم , چی باعث میشه بدن من , بتونه مواد سالم رو از خراب تشخیص بده
خیلی رو این سوالی که برام پیش اومد فکر کردم ,
و به جوابی که رسیدم , این بود که بدن و جسم ما طوری توسط خالق تنظیم شده که ذاتا میل به سلامتی داره و یا به عبارتی چیزی جز سلامتی رو نمیتونه بشناسه ! در حقیقت رو مدار سلامتی تنظیم شده و به هرچیزی جز عامل سلامتی , واکنش هایی مثل احساس درد , تب , سرفه و هزار چیز دیگر , نشان میده و ما اسم این واکنش ها رو بیماری می گذاریم .
و وقتی اومدم زاویه دیدم رو از جسمم برداشتم , دیدم نه تنها جسم , بلکه ذهن و روح ما و در یک کلام تمام هستی هم همینطوره
در حقیقت سیستم جهان , در اصل , رو مدار ثروت , عشق , سلامتی , آرامش و صلح و دوستی تنظیم شده , و به عاملی جز اینها , واکنش های تندی مثل فقر , شکست , ترس و نگرانی , جنگ و دشمنی و سقوط حکومت ها , نزول بلا ها میده
از دیگران ترسیدی , دچار غم و اندوه شدی , از خدایت برایشان بجای عشق و هدایت , نفرت طلبیدی , به کمک دیگران چشم دوختی و چشمانت را به قدرت های درونی ات بستی , پس تو محکومی به شکست های مالی و اقتصادی و ….
اما باید بدونیم که خدا چیزی جز عشق و شادی نمیشناسه , ما نمیتونیم بترسیم و غمگین باشیم و همزمان بگیم به خدا ایمان و باور دارم , چرا که زبان خدا عشقه , نگاه خدا لبخنده ,
ما نمیتونیم با زبان گله و شکایت و نگاه غم الود که بخاطر توجه به نداشته هامونه , با خدا صحبت کنیم و انتظار داشته باشیم که هدایت و نجات خدا رو ببینیم
ما نمیتونیم چشم به جیب ها و حساب های دیگران بدوزیم , و تغییر زندگی خود را به تغییر حاکمان و دولت ها نسبت بدهیم , و انتظار به هدایت الهی داشته باشیم
چرا که نجات خدا وقتی از راه می رسه ک :
?ک ما از دیگران چشم دوخته باشیم
?ک ما از شر باورهای شرک آمیز رها شده باشیم
?ک ما تنها خدا را ببینیم و از او یاری بجوییم
باید یاد بگیریم , که با رقص و شادی کل مسیر رسیدن به خواسته ها را طی کنیم , و بجای توجه به پشت سر که چی بودیم , چی داشتیم و چه چیزی بر ما گذشته , فقط و فقط نگاهمون به مقصد باشه , تا شاهد معجزه ها باشیم
و نزدیکی ما به خدا رو تعداد رکعت های نمازهایی که خوانده ایم , لباس هایی که می پوشیم , اشک هایی که ریخته ایم , مشخص نمیکنه , بلکه
بلکه به هر میزان که بتونیم شاد باشیم و عشق بورزیم و از لحظه به لحظه زندگی فارغ از توجه به نداشته ها , لذت ببریم به همان میزان هم به خدا نزدیک شده ایم
به امید تجلی عشق و شادی در قلب ها و چشم ها
دوستتون دارم