معرفی بخش «راهکار برای مسائل شما»

بخشی که در این برنامه به معرفی آن می‌پردازیم‌، پاسخ‌هایی اساسی دارد برای مسائل و چالش‌هایی مثل:

چگونه می‌توانم کار مورد علاقه‌ام را بشناسم؟

چگونه می‌توانم کسب و کارم را با همان امکانات و سرمایه‌ای که دارم‌، مثلاً از اتاق خانه‌ام شروع کرده و آرام آرام رشد دهم؟

چگونه می‌توانم در ابتدای مسیر که هنوز نتیجه‌ای نگرفته‌ام‌، انگیزه‌هایم را حفظ کنم و با ایمان‌، مسیر را ادامه دهم؟

چگونه می‌توانم همزمان‌، هم نسبت به هدفم متعهد باشم و هم به خواسته‌ام نچسبم؟

چگونه می‌توانم ترمزهای ذهنی و کد‌های مخربی را بشناسم و رفع کنم که‌، دلیل دوام نداشتن نتایجم بوده است؟

چگونه می‌توانم در لحظاتی که به خاطر قرار گرفتن در شرایطی ناخواسته‌، تمرکز بر داشته‌ها و رسیدن به احساس خوب سخت‌ترین کار دنیاست‌، از عهده‌ی کنترل ذهنم بر بیایم و به احساس بهتری برسم؟

چگونه می‌توانم باورهایی اساسی مثل «باور احساس لیاقت»‌، «باور به فراوانی» و… را بسازم؟

و…

بخشی که در این برنامه به شما معرفی می‌شود‌، راهکارهایی برای حتی فراتر از این چالش‌ها دارد.

منتظر نظرات انگیزه‌بخش و راهنمایتان هستیم

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری معرفی بخش «راهکار برای مسائل شما»
    77MB
    12 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

106 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسین ملک زاده» در این صفحه: 4
  1. -
    حسین ملک زاده گفته:
    مدت عضویت: 3036 روز

    سلام: از بسکه توی نعمت غوطه ور هستم که نمیدونم چکار کنم از اولین دقایق این فایل میخوام کامنت بذارم ولی فرصتشو ندارم و اصلا یادم رفته بود الان از ایمیلم که اطلاع رسانی میشه اومدم این قسمت و تازه یادم افتاد، اول بذارین نعمتهامو بگم بعدا برم اصل موضوع فایلهای سفر که غوغا میکنه برا من اینجوریه که اول صبح که بعد از ستاره قطبی فایلای سفر رو میبینم انگار که به ذهنم خط و مسیر میده انگار ذهنم فرصت پیدا نمیکنه که فرمایشاتشو بگه انگار که علفای هرز فرصت روییدن پیدا نمیکنه بعد از این نعمتم ۱۲ قدم که غوغا کرده کولاک میکنه از طرف دیگه ثروت یک رو شروع کرده ام ولی اینبار به سوالات جواب داده ام و پاشنه های آشیلمو پیدا کرده ام و اونارو شروع کرده ام(البته اینو خانم فرهادی قبلا گفته بودن که از همینجا از ایشون تشکر میکنم) از طرفی هدف گزاری رو خریده ام و اونو کار میکنم که چقد آگاهی هست توش از طرفی پیاده روی و تجسسسم و خوش بودن بخدا در مغازه ام مثل دیونه ها هدفن در گوشم میرقصم خدارو شکر که موقعیت مغازه ام طوریه که دیده نمیشم والا بحالم بازاریا دعا میکردن که دیونه شده ام البته واقعا دیونه شده ام از شناختی بیشتر که هر روز از خدا و قوانین پیدا میکنم کم مونده که سر به بیابون بذارم اینا نعمتهای زندگیم هستن که گفتم البته قطره ای از دریا رو گفتم ، و در مورد زحمات خواهر و بانوی نازنینمان مریم خانوووم بسیااار شایسته، واقعا چه جوری میشه از زحمات این آدم تشکر کرد واقعا استاد چه شاگردی پرورش داده!!!! من شاید ۱۰ تا از اون جوابای خانم شایسته رو فایل صوتی کردم و همیشه گوش میدم درسته که گوش دادن به صدای استاد چیزه دیگه ای هست ولی فایلهام با نوشته های خانم شایسته چراغایی رو در ذهنم روشن کرده که واقعا خاموش نمیشه مثلا در یکی از اون نوشته هاشون ،نوشتن که دوست عزیز اطلاع از قانون به معنی باور کردن و عمل کردن نیست، من بعد از خوندن این دو کلام به فایلها با دید متفاوت نگاه میکنم بذارین با یه مثال حرفمو کامل کنم، من چن سال پیش به خاطر علاقه ام در خونه ی خودم پنیر برا خوردنمون درست میکردم اون زمونا پنیر مایع میخردم که وزنش بک گرم بود و اونو باید به ۵۰ لیتر شیر میزدی ینی اگه برا ۵۰لیتر شیر اون یه گرم رو بزنی پنیر میشه اگه نزنی باید بعده ۲۴ ساعت ۵۰لیتر شیر گندیده جا پیدا کنی که بیرون بریزی، این قسمت سایت که هر موقه میرم و آگاهانه آگاهانه دنبال یه جواب میگردم و فایل صوتی میکنم و بارها گوش میدم مثل همون یه گرم پنیر مایه میشه که وقتی با فایلا و آگاهیهای استاد قاطی میکنم تبدیل به پنیر خوشگل و لذیذ تبریز میشه ، و زندگی امروزمو میسازه که از شادی میخوام پرواز کنم در پناه اللاه یکتا باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  2. -
    حسین ملک زاده گفته:
    مدت عضویت: 3036 روز

    زهرا جان سلام: راجه به حذف کردن ه آدما یه چیزی بگم که شاید بدردت بخوره، من یه آبجی بزرگ دارم که جایه مادرمه، ۳روزه پیش بهم زنگ زد و بعد از احوال پرسی بهم قسم داد که حسبن ترو خدا دستاتو زود زود صابون بزن و من متوجه شدم و از اونجاییکه میشناسمش که از حرفاییکه این روزا همه میزنن میخواد بگه، گفتم آبجی اگه از این حرفا کلمه ای بگی گوشی رو قط میکنم و اونم خدارو شکر حرف و عوض کرد و کمی گفتیم و خندیدیم و خداحافظی کردیم، شبه همون روز از وات ساپم پیام اومد و دیدم که یه پیامی فرستاده راجه به همون مسئله، زیرش نوشتم که آبجی مگه قرار نداشتیم که با من از اون حرفا نگی؟ و بلافاصله بلاکش کردم، یکم بعد زنگ زد و گفت که حسین اشتباهی به تو فرستادم لطفا از بلاک دربیار گفتم آبجی جون شرمنده هر موقه دلت خواس حتی نیمه شب بهم زنگ بزن صحبت کنیم ولی دیگه من باتو در فضای مجازی نیستم منظورم از گفتنه این داستان اینه که من بعداز آموزشهای استاد یاد گرفته ام که قانون شوخی نداره هرکس میخواد باشه هرکی به آتیش دس بزنه جززززززه میسوزونه خواهره گلم برات بهترینهارو آرزو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    حسین ملک زاده گفته:
    مدت عضویت: 3036 روز

    زهرا جان من مامانم آبانماه سال گذشته به اون دنیا رفت و حدودا ۳ماه مریض بود البته در دوران ۳ماه نازشو کشیدم و نوکریشو کردم وچشامو زیر پاهاش گذاشتم ولی قبل از اطلاع از بیماریش حدود ه ۵ ماه در یک خانه مثل آدماییکه قهر باشن بودیم ینی همیشه هدفن در گوشم بود وهر موقه مامانم حرف واجبی داشت اشاره میکرد و به حرفش گوش میدادم چون هر موقه صحبت میکرد از بیماری و مرگ برادرم و اینجور حرفا صحبت میکرد و من آگاهانه طبق گفته های استاد گوش نمیکردم البته اوایل برام مشکل بود ولی رفته رفته تبدیل به شخصیتم شده چون یاد گرفتم که قانون شوخی بردار نیست و مثل آتیش جزززززه میسوزونه و بدجور

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: