معرفی بخش «چگونه فکر خدا را بخوانیم | دوره 12 قدم» - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

253 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مینا کاشی گفته:
    مدت عضویت: 1266 روز

    به نام رب العالمین

    روز 106 ام از روزشمار من

    سلام بر استاد عزیز

    من از زمانی که در دوره دوازده قدم در قسمت قرآنی متوجه شدم که خداوند حضرت محمد را انتخاب نکرده بلکه حضرت محمد (ص) خداوند را انتخاب کرده و سوال پرسیده و پاسخ شنیده تازه قرآن را درک کردم.

    بارها قرآن را خوانده بودم اوایل که کورکورانه و فقط عربی که با خواندن قرآن حاجت بگیرم . بعد که بزرگتر شدم معنای قرآن که باز هم منو دور و دورتر کرد. چون چیزهای که میخوندم با ذهن من مغایرت داشت و من قبول نمیکردم.

    تا اینکه در یک جلسه قرآنی استاد اینقدر قشنگ و واضح توضیح دادند که خداوند به همه الهام میکند و برای خداوند فرقی ندارد.

    فقط این ما هستیم که باید بشنویم. و در مدار شنیدن آن باشیم.

    در آن زمان پیامبر سوالاتی داشته و دنبال جواب های آنها بوده و از خداوند سوال میپرسد و خداوند پاسخ میدهد.

    من فهمیدم که حتی در خیلی جاها ما نمیدانیم پیامبر چه سوالی پرسیدند. و باید با توجه به پاسخ ها درک کنیم . و این چقدر به من کمک کرد تا قرآن را دوست داشته باشم. کلا دیدگاهم به مذهب متفاوت شد.

    هر زمانی بنابر نیاز انسان ها سوالاتی مطرح میشود و انسان هایی در مدار درست آنرا درک میکنند و مینویسند.

    همیشه مثلا برای من سوال بود که چگونه مولانا اینهمه شعر به این قشنگی نوشته و دقیقا الان باور دارم که تمام انسان های بزرگ سوال های خوب و بزرگ پرسیدند و بنابر هدایتشون پاسخ های خوب شنیدند و نوشتند.

    مثلا الان توی زمانه ما پرفسورها و دانشمندان در کارهایی که انجام میدهند به سوال هایی میرسند و طبق پاسخی که دریافت میکنند منجر به کشف یک علم میشود.

    همین ماهواره های فضایی همین gps راهنمای راه ما شده با فرستادن چند ماهواره در فضا باعث میشه ما براحتی یک مسیریاب عالی داشته باشیم.

    اینرا یک نفر پرسیده و پاسخش را دریافت کرده.

    چقدر با درک این مفهوم حال دلم خوب شد.

    دیگه خودم را قربانی نمیدونم. دیگه عدالت خدا را زیر سوال نمیبرم. دیگه فهمیدم که جهان فقط و فقط به فرکانس هرکسی پاسخ میده.

    پس مگه عادل تر از این هم میشه چیزی را پیدا کرد.

    اینکه من و فقط من خالق زندگیم هستم دیگه دنبال عذاب جهنم و وعده های بهشت نیستم.

    بلکه دنبال اینم که خلق کنم زندگیم را در این جهان و طبق قوانین خداوند من دریافت میکنم آنچه فرستاده ام.

    یعنی من فرکانس میفرستم با باورهام با احساسم با ایمانم و جهان طبق فرکانس من پاسخی درخور همون فرکانس به من میده.

    احساسم بده حالم بده طبق قانون ، من فقط در حال بد میمونم جهان و سیستم خداوند نمیدونه فقط به فرکانس من پاسخ میده. چیزی نیست که مثلا دلش برام بسوزه.

    مثل زمان هایی که میرفتیم مثلا روزه های شب احیا ماه رمضان و میگفتند هر چی بیشتر گریه کنی و طلب بخشش از خدا بکنی خدا بهت پاسخ میده و خدا را مثل انسان تصور میکردند که دلش برامون بسوزه و ما هم ابلهانه قبول میکردیم و زار میزدیم بابت کارهای نکرده مان . چون مثلا میگفتند اگر موی شما بیرون باشه گناه کرده ای و از یک تار مو آویزان میشی پس حالا امسال طلب بخشش کن که خدا فعلا امسالت را ببخشه (خنده)

    ما هم طلب عذرخواهی از خدا میکردیم تا به تار مو آویزانمون نکنه. و من همیشه سوالم بود دنیا به این بزرگی فقط خدا ما را آویزان میکنه . همه جای دنیا حجاب ندارن فقط ما به بهشت میریم.؟؟؟؟

    اما با دوازده قدم و فایل های استاد و این سایت درک کردم که عادل تر از خدا و سیستم جهان هستی وجود ندارد. و این منم که زندگیم را خلق میکنم و هر تضادی که پیش میاد میخواد یاد من بندازه چه چیزهایی را میخواستم و یادم رفته .

    من خالق زندگی خودم و فقط خودم هستم پس با شکرگزاری از نعمت های اکنونم و احساس خوب بابت آنچه که دارم و با نوشتن ستاره قطبی یعنی آنچه میخواهم در روز برام اتفاق بیفته حالم را برای ساعات روزم خوب میکنم و ادامه میدم زندگیم را و لذت میبرم از زندگیم که خالقش خودم هستم.

    از نعمت هایی که دارم لذت میبرم تا به آنچه میخواهم برسم.

    به قول یکی از دوستان در کامنتها:

    ” ما با حال خوب به آنچه خواسته ما هست میرسیم نه اینکه اول به خواستمون برسیم تا حالمون خوب بشه.”

    مثل استاد که توی بندرعباس از آنچه داشتند لذت میبردند و شکرگزاری میکردند حالشون خوب بود و بعد به خواسته هاشون یکی یکی رسیدند و واقعا “لعلک ترضی” شدند.

    من واقعا عاشق بخش قرآنی قدم ها هستم. چون درک کردم و استاد هم سوره هایی را انتخاب کرده اند که همه ما باهاشون مشکل داشته ایم. سوره هایی که معنای هدایت را به ما میگویند.

    استاد شما هم از خدا خواستید و خداوند به درخواست شما پاسخ داد. سوالاتی پرسیدید تا پاسخ هایی دریافت کنید که ما را هدایت کنید به صراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم.

    روزانه و سال ها نماز خواندم و مفهوم نمازم را نفهمیدم و از زمانی که با شما آشنا شدم نمازم جور دیگر شده.

    نماز را تکرار و یادآوری درخواست هایم از خدا میدانم. من چه درخواستی از خدا دارم. درخواست هدایت . درخواست هدایت به راه مستقیم. راه کسانی که به آنها نعمت داده ای .

    پس تکرار اینکه یادم نره من چه خواسته ام و منتظر چه چیزهایی هستم. منتظر هدایت خدا هستم.

    من عاشق سوره حمد شدم . من عاشق گفتگوی خودم با خدای خودم شدم. و کلا عاشق خدای خودم شدم.

    عاشق رب العالمین شدم .

    و اینها را همه و همه از دوره های دوازده قدم دارم و تازه من قدم پنجم هستم و هی تکرار و تکرار میکنم تا یادم نره. چون انسان فراموشکاره. بخاطر ورودیهای ناخوداگاه یه چیزهایی یادش میره . کلمه انسان از نسیان گرفته شده. پس باید تکرار و تکرار کنیم تا تجربه کنیم و به اندازه تجربمون تکامل را طی میکنیم.

    من دلم میخواد فقط بنویسم و بنویسم آنچه درک کرده ام.

    خدایا سپاسگزارم بخاطر این مسیر سبز

    استاد عزیزم متشکرم از اینکه آنچه که درک میکنید به ما هم آموزش میدهید.

    و ممنونم از خانم شایسته بخاطر مقالات فوق العاده هر فایل.

    و از دوستان عزیزم ممنونم بخاطر کامنت هایی که مینویسید و من طبق فرکانسی که در آن هستم هدایت میشم به خوندن آنها.

    خیلی خیلی دوستتون دارم

    سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1907 روز

      سلام به مینا جانِ نازنین و خوش سخن.

      الان دکمه ی نشانه رو زدم و هدایت شدم اینجا.

      فایل رو دیدم، دو بار هدایت شدم به کامنت شما و متوجه شدم که بله:

      هدایت میگه این کامنت رو بخون سمانه جانم.

      از خط به خطِ کامنتت میشه حسِ خوب و خلوص رو دریافت کرد.

      خیلی لذت بردم.

      بهت افتخار میکنم.

      خوب شد که نوشتیش، آفرین بهت.

      چند تا جمله ی کلیدی داشتی که برای خودم بردم تو نوتِ موبایلم:

      جهان فقط و فقط به فرکانس هرکسی پاسخ میده.

      چی میفرستی سمانه؟

      همونو میگیری :)

      یعنی من فرکانس میفرستم با باورهام با احساسم با ایمانم و جهان طبق فرکانس من پاسخی درخور همون فرکانس به من میده.

      چقدر قشنگ و در ظاهر آسان.

      ولی در باطن عمیقه این قانون…

      هر چقدر بهتر درکش کنم، بهتر عمل میکنم.

      امروز صبح یه تلنگر خوردم…

      بطریِ شیر هنوز شیر داره، یه شیر هم جدا تو یخچال داریم.

      من هر روز شیرِ داغ میخورم صبحانه.

      برای سلامتیِ خودم و نی نی جون.

      امروز داشتم شیر داغ میکردم، یه لحظه گفتم این بطری تموم شه، بعدی هم همینطور، تا شیرِ جدید بیاد تو خونه…

      به خودم اومدم یه لحظه…

      گفتم چی میگی؟

      الان سپاس گزار باش.

      الان داری شیر میخوری.

      الان این نعمت رو داری.

      نمیتونی فقط الان برای داشته ی فعلی ات سپاس گزار باشی و خوشحال؟

      دوزاری ام افتاده اُه اُه داشتم به دلیلِ عادت، از نعمتی که الان دارم چشم پوشی میکردم و نمیدیدمش و به آینده فکر میکردم …

      و بلافاصله حسم رو خوب کردم و تشکر کردم که الان شیر میخورم.

      همین مهمه.

      اینکه الان چی دارم، چه نعمتی دارم، واسه اون لحظه زندگی کنم، سپاس گزاری کنم، حسم رو متوجهِ همون لحظه کنم نه قبلش نه بعدش.

      خداوند درس هامو بهم یادآوری میکنه با مثال‌های زندگیم.

      سمانه جانم خیلی مهمه نعمتِ الان رو ببینی تا لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم بشی طبقِ درخواستی که از خدا کردی.

      نمیشه که نعمت رو متوجه نشی و از طرفی بخوای ظرفت بزرگتر شه.

      نعمت اینه که خداوند اصلا اجازه نمیده این نعمت (شیر) تو خونه ی ما تموم بشه، دائم داره شارژ میشه و من هر روز شیر میخورم.

      من سپاس گزار خداوندم که خواسته های ریز و درشتِ منو، از طُرُقِ مختلف (روزیِ حساب و غیر حساب) اجابت میکنه هر لحظه و همیشه.

      مینا جان، ازت ممنونم که این کامنتِ حال خوب کن رو نوشتی و به اشتراک گذاشتی.

      مرسی که بهم یادآوری کردی قانونِ فرکانس و خلقِ خواسته ها رو.

      خدایا مرسی که من یادم میره و تو به یادم میاری، حس میکنم دارم بهتر میشم تو یادآوری قوانین برای سمانه جانم و عمل بهشون.

      سمانه جان ازت ممنونم که مینویسی، از دل مینویسی، زیبا مینویسی و ردپا میذاری از خودت برای لحظه ی الان و هر لحظه.

      در پناه خدا باشی مینا جان، همه مون باشیم.

      الهی الحمدالله برای بی نهایت نعمت هات که هر روز تو دفترم مینویسم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        مینا کاشی گفته:
        مدت عضویت: 1266 روز

        سلام سمانه جان

        خیلی خوشحالم که کامنت منو خوندی و پاسخ دادی.

        باعث شد خودم هم برم دوباره بخونم(خنده) ببینم اصلا چی نوشتم.

        چقدر خوب اشاره کردی به مثلا داشتن شیر توی خونه.

        ما خیلی نعمت های ریز و درشتی داریم که برامون عادی شده و یادمون رفته که شاید برای خیلی آدم ها آرزو باشه. به من هم یادآوری کردی که دوباره یادم نره نعمتهایی که دارم و عادی شدن برام.

        یادم باشه که سپاسگزار چیزهای کوچک زندگیم باشم .

        یادم باشه در لحظه حال زندگی کنم و لذت ببرم و شکرگزار باشم .

        چون گذشته که گذشته پس غم خوردن بابتش سودی نداره . آینده هم که هنوز نیومده پس ترس داشتن ازش سودی نداره. من فقط الان را دارم . فقط و فقط همین الان را. پس سپاسگزار همین الانم باشم‌ .

        خدا حفظ کنه تو را برای خودت و همسرت و نی نی عزیزت‌ .

        بازم متشکرم از پاسخ تو .

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم دستجردی گفته:
    مدت عضویت: 1834 روز

    به نام خالقی که مسخر کرد زمین و اسمان را برای انسان سلام

    ریشه سخر : رام کردن . در اختیار قرار دادن تمام و کمال همچون در اختیار داشتن مداد در دست و نوشتن انچه را که میخواهیم . آفرینش جهان تنها به خاطر انسان

    این رب چه عظیم است چه غفور است چه غنی و وهاب است که تمام جهان را مطیع و فرمانبردار من انسان قرار داده تا خلق کنم انچه را که میخواهم این نیست مگر لطف رب یعنی میتوانم هرانچه را که میخواهم بدست اورم تنها این را معرفی نکرده بلکه راه را راه استفاده از این جهان را برای رسیدن به خواسته هایم برای رسیدن به ارامش راهی سر شار از ازادی و راحتی خیال به من نشان داده و مقابلش راه دشواری را او مرا اجبار نکرده ابزار را داده راه ها را نشان داده تا خود بخواهم و خود تصمیم گیرم به کدام مسیر قدم بگزارم او قران را چراغ راه هدایتم قرار داده تا ببینم تامل کنم و درک کنم و اقدام یارب مدت ها میترسیدم با خواندن قرآن زندگی برایم سخت شود ازادی هایم محدود اما حال میبینم نه بر خلاف ان چیزی است که میپنداشتم قبلا هم بارها و بارها این سوره را معنی سوره را خوانده بودم اما این بار فرق میکرد یک چیز تغییر کرده و ان هم من هستم درک من نسبت به نشانه های توست وقتی شروع میکنم به پیداکردن ریشه های کلامت به معنی ان ها وجودم دگرگون میشود غوغا میشود یارب به حقیقت این قانون است وقتی بنده ای را با عزمی راسخ میبینی هدایتش میکنی یاریش میکنی و راه را برایش باز میکنی این یک قانون است میخواهم بدانم تک تک قوانینت را سنت هایت را که در ان عدول نمیکنی یارب سینه ام پر از بغض است از این حجم از اگاهی از ستمی که خود بر خود روا داشتم اما حال تو نشانم دادی راه را تو شکشتی سد را برداشتی پرده را از مقابل چشمانم چگون شکر نعمت هایت را به جای آورم چگونه حمد و ثنایت را گویم چگونه سجده به در گاهت گزارم نمیدانم نمیدانم چرا که تو لایق فراتر از این ها یی تو ربی فرمانروای اسمان ها و زمین خالق جهان و جهانیان تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میخواهم که تویی تنها قدرت و نیرو تو هستی که تمام قدرت جهان تمام اراده و خواسته جهان نزد اوست نیست قدرتی جز تو به جز توهم و خیالی باطل عاشقانه میپرستمت که تویی لایق پرستیدن بارالها خوش حالم خوش حالم که تو را دارم در کنار خود و حضورت را به خوبی احساس میکنم امروز شاید هم این روز ها که گذشت اغازی بود برای من برای بازگشت من نزدیکی من به تو میخواهم بگویم در حال نوشتن فصل جدیدی از زندگی خود هستم این بار با شناخت بهتر تو و تلاش برای درک قوانین زندگی قوانین این جهان که تنها راه رسیدن به خوش بختی است . یارب برای نشانه امروزم سپاس گزارم سپاس گزارم که آموختی چگونه قرانت را بخوانم.

    در پناه الله شاد و پیروز و ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و اخرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  3. -
    محمد نیک پور گفته:
    مدت عضویت: 2607 روز

    والعصر

    زمان ماست

    همین زمانی که درونش هستیم

    که اکثر انسان ها راهشونو گم کردند

    همه سرگردانند

    وما هدایت شدگانیم

    و به عبادت خدا و کار نیک و تقوا (کنترل ذهن) مشغول شدیم

    به توحید ایمان آوردیم به اینکه همه چیز در درون ماست و در دستان ماست، پس در سایت عباسمنش به راستی و پایداری در این مسیر و به دین یکتاپرستی و توحید،به همدیگر سفارش و کمک می کنیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3350 روز

    سلام

    این بخش از دوره 12 قدم این قدر برایم عالی بوده است که نمی توانم اندازه ای را برایش قائل شوم

    همه ما به خدا وصل هستیم و مثل این است که یک کد مخصوص به خود را داریم که با این کد و رمز به خدا وصل هستیم اگر از این رمز استفاده کنیم به خدا وصل هستیم اگر از آن استفاده نکنیم راهمان به بیراهه می رود

    مدتی است حسابی انرژی گذاشتم برای خواندن زندگینامه الگوها و جالب این است که همه آنها بدون استثنا از این نیرو از این برتری صحبت میکنند و اسمش که می آید خیلیها گریه می کنند و همه اشان می گویند که خیلی جاها شکست خوردیم و برگشتیم و از اول شروع کنیم و خیلی جاها به مورسید ولی پاره نشد به خاطر اینکه دقیقه آن لحظه که ما نا امید شدیم و دیگه موفقیت ما به مو رسیده بود و دیگر امیدی نداشتیم اتفاقی افتاد و همه چیز درست شد زندگینامه موسس آیس پک و …. را خواندم واقعا جای حیرت دارد و اینکه این نیرو چه به موقع و عالی به کمک می کند و بعد می گوییم این نیز گذشت و به خیر و خوشی انجام شد خدایا شکرت خدایا شکرت

    یادمان باشد این روزهای سخت هم می گذرند و همیشه باید بگوییم این نیز بگذرد

    وقتی تمام تلاش خود را می کنیم شاید به مو برسه ولی پاره نمی شه چرا؟

    چون خدا با ماست

    just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  5. -
    Saba Keyani گفته:
    مدت عضویت: 1157 روز

    سلام استاد عزیزم سلام پیام آور الهی.

    چقدر این فایل به دلم نشست و باهاش اشک ریختم چقدر خدا قشنگ‌ منو‌ هدایت کرد به این فایل ها تا جواب سوالم بگیرم.

    حالا میفهمم چرا انیشتن اینقدر مشهور بود بارها تو فایل هاتون شنیده بودم ولی درک نکرده بودم ولی حالا با عمق وجودم فهمیدم اینکه اون هیچ وقت مشرک نبود. اون نگران قضاوت دیگران نبود. واقعا چقدر من تونستم این مسأله را رعایت کنم تو زندگیم . به یاد میارم وقتهایی که میخواستم لباسی بخرم که فقط ب خاطر قضاوت و‌ تعریف دیگران بوده اون کار انجام نشده و وقت‌هایی که خواستم لباسی بخرم که خودم حسم خوب بشه و خودم خوشحال بشم و خودم بش نیاز داشتم اونوقت به بهترین شکل اتفاق افتاده. خدایا کمکمون کن تا بتونم شرک کامل از وجودم پاک کنم. ب راستی که تو مهربانت ترین مهربانانی.

    با این همه شرک ک من داشتم در سراسر عمرم همیشه منو مورد عفو وفضل و محبت خود قرار دادی .‌‌خدایا تو را چگوغع بخوانم و چگونه از شرمساری سرم را بالا بیاورم که من خودم در حق خودم ظلم کردم. در تمام زمان های که فکر میکردم نمیتوانم از پس مخارج زندگیم بربیام و چشم امیدم به دیگران بود به دیگری که اون باید فلان چیز برام بخره .به پدر

    که اون وظیفه داره شرایط خوب برام‌ مهیا کنه. هر وقت چیزی نیاز داشتم. گفتم چطوری آخه؟ از کجا؟

    و من ظلم کردم به خودم که تو را و خودم را باور نداشتم و همین الان هم باور ندارم ولی حداقل آگاه شدم و این از لطف بیکران توست که چشم و قلبم را بینا و پذیرا کردی. خدای من در تمام سالها و روزهایی که در ترس و غم زندگی می‌کردم و شهامت حر کت نداشتم و نگران آینده بودم و فک میکردم نمیشود و نمیتوانم من نمی‌دانستم کفر میگویم نمی‌دانستم ناسپاسی ات میکنم در حالی که توهّم عبد خوب بودن را بر پیشانی خود می‌کشیدم .

    ای دل غافل .

    و حالا چقدر زیبا منو هدایت کردی وقتی که از تو خواستم بار دیگر واضح تر جوابم را بهم بگویی و نگاهم از بین تمام صفحات که تند تند رد میشد به خطی افتاد که می‌گفت اگر ترس ها و نگرانی هایت نمی‌گذارند که تواز شهر و محله و کشور خود مهاجرت کنی به خودت ظلم کردی.

    خدایا دیگر تمامش میکنم این حد از ظلم به خود را. خدایا میخواهم به دستوری که بهم دادی اطاعت امر کنم. میخواهم بت های شرم آلود وجودم را بشکنم میخاهم پای در مسیر بگزارم. میخواهم دستم را در دستهایت بگزارم . و دلم را بسپارم به این شعر که گفت…..

    تو خود پای در ره بنه و هیچ‌ مپرس

    خود راه بگویدت که چون باید کرد

    میخواهم بشوم عباسمنشی که ده سال پیش با یک‌ چمدون قرمز با دستهای خالی و‌قلبی پر امید مهاجرت کرد تا ثابت کند به خودش و جهان که خداوند برای من همه چیز میشود.

    و من میتوانم تصور کنم که در قلبش حجم وسیعی از ایمان و توحید را حمل می‌کرد و همان برای او‌ همه کار کرد.

    پس من هم میخواهم دلم را بسپارم به همان خدایی که برای عباسمنش ثروت شدو سلامتی.‌ روابط پایدار شدو‌حال خوب. عشق شد و آرامش و برای ابراهیم گلستان شد و‌ برای موسی دریا را شکافت .

    خداوند من یکیه و برای همه هست. اون همه چیزه و همه چیز اونه. میخواهم ابراهیمی شوم که یک شب تصمیم گرفت شبانه از شهر خود برود و پشت سرش را نگاه نکند و همسرش را هم باخود نبرد. چه دلی باید آدم داشته باشد که معشوق خود را در طوفانی که میداند حتمی است رها کند. آیا جز کسی که به قانون و آیه قدمت ایدیهم ایمان داشته باشد.

    میخواهم ابراهیمی شوم که خانواده را در بیابان تنها گذاشت. و گفت خداوندا مردم را دورشون جم کن. ولی اینبار من خودم را در شهری غریب تنها میگزارم و از خداوند میخاهم به خانوادم قلبی پذیرا و آرامش عمیق و صبری جمیل عنایت کند تا با نبود من بتوانند کنار بیایند. میخاهم ابراهیمی شوم که اسماعیل های وجودش را قربانی کرد.‌

    نمیخاهم برای محبوب هایم مانند یعقوب اشک‌ غم‌بریزم . میخاهم همه را از خود دور کنم تا فقط خودش را پیدا کنم. میخواهم موحد شوم تا مثل خودش یگانه شوم . میخواهم یکتا پرست بشم میخاعم همانی شوم که خودش میخواهد.

    خدایا چیزی برای بخشیدن ندارم تنها دارایی من قلبم است و عشق تو . با دست خالی به سمتت می آیم. آیا پذیرای چون منی هستی که وجودش را از آلودگی و شرک پاک کنی و روحش را چون خودت صیقل دهی و از او همانی را بسازی که به خاطرش قدم بر زمین گذاشته. خدایا خودم را به تو میسپارم تسلیم محض توام . یاری ام کن. میدانم اتفاقات خوب در انتظارم است میدانم با مهاجرت من خیلی چیزها به دست می‌آورم. ایمان دارم تو همان خانه ای میشوی که انتظارم را میکشد تو همان شغل مورد علاقم میشوی که منو به جایگاه بالا میکشد تو همان عشقی میشوی که همیشه جستجویش کرده ام. تو برای من همه چیز میشوی.

    خدایا…..

    ببین جای همه را خالی کرده ام . با دست خالی و قلب لبریز از ایمان به سویت مهاجرت میکنم . پس از من بپذیر که تو خدای رئوف و مهربان و بخشنده ی منی🌱🌱🌱.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  6. -
    فاطمه گندمکار گفته:
    مدت عضویت: 1868 روز

    موضوع:خدا

    به راستی او کیست؟کسی که خلق کرد مرا یا کسی که چشم و زبان داد؟خدا کیست؟همان نزدیک ترین؟همان روح همان احساس آرامش تو🙂همان که گرمای وجودش را در پشتت حس میکنی همان که همیشه بوده و هست.همان که میبخشد و میگستراند مرا،سلامتم را،آرامشم را.

    می‌گوید بی نیاز است از من و عبادت هایم از من و ثروت و توجهم اما من بدجوری وابسته ام به نگاهش به دست نوازشش.من پیش او هیچم و دیگر منی وجود ندارد و من هیچم و او همه است. او سلامتم است او روحیه بی نهایت من است او نسیم خنک بهاری ست او آسمان وجد آور آبی رنگ است.

    منتظر است تا برگردم و بخواهم و او بدهد از دستان ثروتش.چشم انتظارم هست و عاشق. و میخواهد تا بخواهم‌. باید بخواهم تا بدهد و کافی ست لب تر کنم و چشمان زیبایم را اندکی باز کنم تا دریای عشقش به خودم را ببینم.

    مرا آفرید و از روح خودش قرار داد و او کنار من است،نزدیک ترینم،نزدیک تر از رگ گردن،او خود من است.او مرا آفرید تا بگسترانم تا زیبا زندگی کنم و زیبا بسازم. منتظر دیدن موفقیتم هست منتظر روابط عاشقانه و ثروت و سلامتم تا افتخاری کند و بگوید«فتبارک الله احسن الخالقین»

    بودن در کنارش بودن با خود حقیقی وجودم،روحم را میگستراند برای جسارت و شروع. و همه را نقطه ای میکند در برابر عظمت وجود من…

    فقط میدانم خدا لبخند زیبای عشق پرور دختر زیبای برادرم هست و تو اکنون جلوه ای دیگر از محبت و عشقت را نشانم دادی و گفتی من هستم.در وجود تو در وجود این دخترک و در وجود پدر و مادرت. من هستم در موسیقی ای که میشنوی و دستی که برای نوشتن به حرکت در می‌آید 🙂

    و تو خدایا مرا به اندازه ای بگستران که برای صحبت راجبت نیازی به اثبات نداشته باشم و زندگی ام گواه وجود تو باشد…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  7. -
    Princess Ela گفته:
    مدت عضویت: 2411 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    به نام یگانه هدایتگر عالم

    سلام به استاد نازنینم

    و هزاران درود و عشق نثار دل مهربان و دریایی مریم جان جانانم و سلام به تک تک دوستان ناب و هم فرکانس های عزیزم

    خداوند مهربانم را هزاران بار سپاسگذارم که فرصتی داد که بتوانم امروز هم به بهترین شکل ممکن زیبایی هایش و فراوانی هایش را ببینم و لمس کنم و از عمق جانم سماسگذار این لحظات ناب و عالی زندگیم باشم که ثانیه به ثانیه اش با خانوادم در این سایت سپری میشه خدایاشکرت معبود بی همتایم?

    خداوندم را هزاران بار شاکرم که باز هدایت امروزم را به عهده گرفته و به بهترین شکل هدایتم کرد به سمت خواندن فکر خودش هدایتم کذد که درک کردن فکر خودش هدایتم کرد به سمت بهترین دیدگاهی که میتونم ازخداوندم داشته باشم…

    خدایاشکرت که امروزم فرصتی دادی که غرق بشم پرواز کنم حل بشم در اگاهی و در دریای بی کران 12 قدممون..در سفر شگفت انگیزرسیدن به تو خداوندم..به زندگی ای که میخوایم و عاشقشیم

    خدایاشکرت هزاران بار شکرت

    جای جای خانوادمون

    جای جای سایتمون که بهشت تر از بهشته…

    که انگار خود خداوند باهامون صحبت میکنه دستان خداوندم باهامون صحبت میکنن و حرف میزنن که چقدر زیباااا دستان الله ام بسیار و بیشماره…و صدای زیبا و محشر توست که با ما صحبت میکنه???

    از زبان زیبا و صدای دل نشین و پر از عشق و شور و شوق وپر از حش عالی مریم نازنینم حرف میزنه خداوندم

    از زبان تک تک دوستان نازنینم باهام حرف میزنه و جوابامو میده که ادامه بدم با عشق با تمام روح و قلبم ادامه بدم که در درست ترین و کامل ترین و یگانه ترین مسیر خداوندی هستم…مسیری که رمزش حس خوب=اتفاقات خوب است

    مسیری که استاد نازنینم خودش از هدایت شودگان است و الگوی تمام عیار ما

    که اگه جا پای جای استادم بگذاریم و به بهترین شکل و درست ترین شکل الگوبرداری کنیم پس ماهم میتونیم

    همونجور که استاد عزیزم توانست

    بی شک ما هم میتونیم

    چقدر این قسمت قدرت عجیبی بهم داد

    قدرت بیشتر این که واقعا خالقم

    منم مثل الله ام خالق زندگی و تک تک و لحظه به لحظه زندگی ام و شرایطم هستم

    وایییییی من عاشق دوره ی 12 قدم هستم و چقدر شیفته ی فرکانس این دوره ی فوق العاده هستم…

    درسته هنوز دارم قانون تکاملم طی میکنم و هر لحظه دارم روی خودم کار میکنم

    که عاشقانه بشنوم و درک کنم و وارد مدار 12 قدم بشم

    ولی همه ی قلب و روحم همراه با عزیزانم همراه با دوستان قشنگم در این دوره هست… که عاشق تک تک کامنت هاشون هستم که چقدر پرمحتوا و پر از آگاهی ست??

    وروحا و قلبا قطعا که در این دوره هستم و همسفر استاد نازنینم و بچه های محشرمون. چقدر زیبا گفتین مریم عزیزدلم

    که واقعا فکر خدا رو خوندن ربطی به هیچ مذهبی نداره ربطی به هیچ دینی نداره…

    چقدر زیبا گفتین خداوند ما سیستمی است که میتونیم بهش وصل بشیم و خودمون خلق کنیم لحظه لحظه هامونو

    و فقط خداوند رو برای هدایت کردنمون

    برای بودن یه منبع اصلی

    منبع همه ی خوبی ها و زیبایی ها و عشق ها و فراوانی ها و ثروت ها انتخاب کنیم…

    همون خدایی که قدیم چقدر به ما بد شناسونده بودن و چقدر ازش میترسیدیم

    و حتی جرات نداشتیم باهاش حرف بزنیم

    و خودمون غرق این باورهای محدود کننده میکردیم که حتی ثروتمند بودنو گناه عظیمی میدونستیم و حتی هر کی شادی میکرد و خوشحالی فکر میکردیم که ببین چه کار زشت و دور از خداوندی انجام میده

    ولی خداوندم

    معشوقم

    تک فرمانروایم

    به چه زیبایی هدایتم کرد…هدایتم کرد به مسیر واقعی خودش هدایتم کرد به اینکه بفهمم شادی ریشه اصلی با خداوند بودنه

    بفهمم که اگه احساسم خوب نباشه اگه حالم عالی نباشه یعنی در مسیر خواسته هام نیستم و فکرم رو ناخواستمه و رمز در مسیر درست بودنمو میتونم از احساسم بفهمم و متوجه بشم بفهمم که لایق این هستم که با عشق با خداوندم حرف بزنم بفهمم که لایق این هستم که خداوند از هزاران نشانه و از هزاران طریق با من حرف میزنه مستقیم و بی واسطه و من با تمام روحم از اوست میشنوم این صدای و صدای ناب خداوندرو…بفهمم که فقط خودمم که میتونم خلق کنم و مسئول تک تک ثانیه های زندگیم باشم و کسی بیرون من وجود نداره…منم و فقط درونم و الله ام

    بفهمم که اره منم لایق این هستم که زندگی بی نهایت عالی و با کیفیت تری داشته باشم و ثروتمند شدن اسون ترین راه برای رسیدن و نزدیکتر شدن به این منبعی ای که اسمشو الله نامیدیم

    هدایتم کرد بسمت بهترین الگویش

    بهترین انسان ها که فرشته ی زمینی اش هستن

    هدایتم کرد به این سایتی که انگار خودش با دستان خودش بنا کرده…

    و گفته که جز این قانون ساده ی جهانم هیچ قانون دیگری نیست که بتونه تورو به من به خواسته هایت برسونه

    که این مقصد همون لذت بردن از خود مسیر

    همون لذت بردن از بودن با خداست…

    وایییییی چقدر زیبا بود این قسمت سفرمون که داریم به درون این بهشت زیبامون بهشت عمیقمون سفر میکنیم و جای جای سایت زیبامون جای جای خانوادمونو داریم بیشتر و بهتر و کامل تر درک میکنیم که شاید قبل از این هیچ توجه نکرده بودیم بهش

    چقدر حال عالی ام را عالی تر کرد صدای زیبا و پر از عشق پر از نشاط و پر از الله مریم جان جانانم

    قربون صدای نازت برم من زیبا بانوی من?????

    عاشقتم که اینقدر زیبا و اینقدر پر از عشق زحمت میکشی و لذت میبری از لحظه لحظه درست کردن فایلای سفرمون…عاشقتم عزیزتر ازجان??

    چقدر این قسمت دیدمو

    باورامو

    نگاهمو دیدگاهمو نسبت به سیستمی بودن خداوندم بازتر بازتر کرد نسبت به پاشنه اشیل هایم بازتر کرد

    چقدر راحت تونستم باورهای محدود کننده امو شناسایی کنم و روشون کار کنم و شخم بزنم و بیرون بیارم و بتونم باورهای قدرتمند کننده و قویمو جایگزین کنم و تمرین و تکرار کنم

    خدایاشکرت

    خدایاشکرت که هدایتم میکنی که هر روز هر ثانیه روی خودم روی فرکانسم روی باورهام کار کنم و اعلام کنم به جهان که منم لایق این هستم که بهترین و عالی ترین و کامل ترین زندگی رو داشته باشم

    اعلام کنم که قانون و قوانین خداوند رو میدانم و میتونم هر لحظه به لحظه ام رو با استفاد از قانون خداوند و به نفع خودم خلق کنم و بیافرینم زندگی ام را

    بسیار ساده است بی نهایت اسونه…فقط باوراتو شناسایی کن پاشنه اشیلاتو شناسایی کن و بعدش

    به صورت مداوم با تکرار با تمرین روی باورهای قدرتمند کنندت کار کن و تمرین کن و تکرار کن

    چرا که تکرار غوغا میکنه و حس خوبی که داشته باشی سریعشو چند برابر

    بی نهایت بی نهایییییییت سپاسگذارم نازنین مریم جانم من

    که اینقدر زیبا زحمت میکشی و به اشتراک میذاری اگاهی ها و امکانات این دریای بیکران خداوندمونو

    عاشقتونمممممممممم

    بسیار عاشقتونمممم عشق من????

    خدایاشکرت

    هزاران هزاران بار شکرت…در جهان من همه چیز نیکوست

    عاشقتونم بچه ها ودوستان عزیزم که نظرات تک تکتون چنان شور و عشقی در دلگ بیشتر بیشتر میکنه و چنان عاشق ترم میکنه که بیشتر بیشتر بخونم و لذت ببرم و کیف کنم و کار کنم و بیشتر تلاش کنم

    عاشقتونم

    خداوند مهربونم ره گشای مسیرمون باشه به سمت زیبایی ها و فراوانی ها و اکاهی های بی نهایت بیشتر????

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      سمیه رازگردانی گفته:
      مدت عضویت: 2545 روز

      بنام الله یکتا

      سلام به الهام عزیز و دوست داشتنی

      الهامی که همیشه الهامات را خیلی خوب دریافت می کنه و این قضیه کاملا در نوشته هاش مشهوده

      اصل و اساس قوانین جهان هستی یکیه و وقتی با اون اصل وجودت هماهنگ باشی در هر مسیر و قدمی که باشی اون آگاهی ها را دریافت می کنی، چون خودت که همیشه با کامنت های فوق العادت نشون دادی که چقدر هم مدار و هم فرکانس با خدا هستی

      برات بهترین ها را آرزو دارم

      دوست دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        Princess Ela گفته:
        مدت عضویت: 2411 روز

        سلام.به روی ماه سمیه نازنینم

        فدای دل مهربانت که چقدر پر از الله است پر از عشق و شادیست پر از حس ارامشاست نازنینم

        چقدر خداروشکر کنم برای داشتن این چنین دوستانی باز کم است

        ممنونم که این چنین زیبا انرژی مثبتت را به طرفم فرستادی چرا که با تمام وجودم دریافت کردم انرژی خدایی ات را دوست خوبم

        سپاسگذارم که وقت نازنینت را گذاشتی و کامنتم را خواندی

        و خداروسپاسگذارم که چقدر خداوندم از طریق دوستان نازنینم لطف و محبتش را فوران میکند برایم

        خدایاشکرت…عاشقتم سمیه نازنینم

        خداوند ره گشای مسیرت باشه به سمت بی نهایت زیبایی ها و بی نهایت فراوانی ها?????

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
        • -
          سمیه رازگردانی گفته:
          مدت عضویت: 2545 روز

          بنام الله یکتا

          فقط میتونم بگم عاشقانه دوست دارم نازنین من

          دلت دریاست چون خدا

          نفست حقه چون خدا

          قلمت زیباست چون خدا

          اندیشت زلاله چون خدا

          الهی که همیشه خداوند قبل از تمام آرزوهات حرکت کرده باشه و قبل از هر کاری ببینی برات همه چیز معجزه شده

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2995 روز

      به نام تنها خالق و معبود ومقصود

      سلام الهام جان چه زیبا نوشتی گل دختر ?

      سپاسگزارم که با خدای درونت یکی شدی و این متن های عالی روانه سایت کردی .

      آفرین به دل بزرگ این نکته باز واین درک و پذیرش برای شناخت خودت و خدا وند و قوانینش و آخرتی اون تو زندگیت .

      سپاسگزارم از خدایی که چنین استاد و خانواده صمیمی پهنه اعضای عاشق شو سر راهم قرار داده و با همدیگه هم مدار و هم فرکانس هستیم .

      شکر صد شکر هزار شکر ??

      عزیزمی الهام جان برات از الله مهربان صاحب گنج های بی پایان سعادت و سلامتی و عشق و آرامش و برکت م رزق های فراوان آرزو دارم .

      شاد و در صلح باشید ??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        Princess Ela گفته:
        مدت عضویت: 2411 روز

        سلام و هزاران عشق نثار طیبه ی نازنینم

        عاشقتم من فرشته ی خداوندم

        سپاسگذارم برای نثار کردن این همه مهربانی ات

        خدایاشکرت

        که اینقدر زیبا و فوق العاده خانواده ای دارم که هر لحظه بیشتر و بیشتر ازشون درس و اگاهی نابی یاد میگیرم

        خدایاشکرت….

        عاشقتم و برایت بهترین ها و زیباترین ها و بی نهایت اگاهی های نابی خواستارم از معشوق یکتایم عشق جانم????

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    Shirin گفته:
    مدت عضویت: 2226 روز

    با سلام به شما مریم خانم بی نظیر

    و بازاین قصه ادامه داره تا ابد برای من خدایا شکرت از اینکه امروز هدایت شدم به این مکان فوق العاده روزایی که شیوه استفاده از امکانات سایت رو داریم من بی نهایت انرژی می گیرم تازه این بار با بحث زیبای چگونه فکر خدا رو بخوانیم به نظر من این بخش رو باید بزاری توی یه کیف بندازی گردنت همه جا با خودت همراه داشته باشی محاله موضوعی توی زندگیت برات پیش بیاد که راه حلش رو اونجا پیدا نکنی حتی وقتی باهاش همراه بشی می بردت به یه جاهایی که فکرش رو هم نمی کنی به دور از مخیله توه ای انسان این از اون مدل دوستایی که همنشینی باهاش بهت عزت می ده مقام می ده ابهت می ده و اعتماد به نفس

    از بچگی همیشه یاد گرفته بودیم خدا داره نگات می کنه ولی چطوری نگات می کنه رو محکم درسست نفهمیده بودیم و شاید اونایی هم که بهمون گفتن صدرصد خودشون نفهمیده بودن فکرمی کردم که یه نگهبان همیشه هر لحظه بالای سرمونه که فقط خطاهای ما رو ثبت می کنه منتظر ایستاده تا تنبیه مون کنه اونم با شدتی سخت از بس به اون کار اشتباه و نحوه تنبیه هم فکر می کردیم و اصلا نمی دونستیم آره بابا خودت درخواست این تنبیه رو دادی حالاچرا گلایه می کنی ؟! فکر می کردیم خدای که لحظه ای پلک نمی زنه و فقط منتظر تا کار اشتباهی بکنم سر بزنگاه یقیه منو بچسبه تا می خوره کتک بخورم بابتش و سرمون پایین می انداختیم با بغض و ترس از اون خدا می گفتیم خدایا غلط کردم تورو خدا منو تنبیه نکن این دفعه بگذر بارها بارها اینو شنیدم اگه اتفاقی که دلمون خواست نیافتاد برامو همه بهمون گفتن خدا برای تو نمی خواد یعنی برای فقط یه تعدادی می خواد اون با صفت انسانی خودم مقایسه کردم که بله خدا هم تبعیض قائل می شه پس بی خیالش شو تو که آقا زاده نیستی تو که زیبا نیستی توکه فقیری تو که خوش انام نیستی جذاب نیستی تو تنبلی اصلا و همه اینا همه اینا اگر واقعا هم هیچ کدوم اینا هم نبودیم از بس اون ذهن بیمار بهمون دیکته می کرد باورمون می شد بله راست می گه پس بی خیال حتی رفتن دنبال چقدر درسته این حرفا یا که غلط می شدیم نهایتش هم تسلیم ولی تسلیم چی تسلیم کی می شدیم ؟؟؟؟! تسلیم هم نجواهای شیطانی ذهنمون و هزارتا مورد مثل این ولی هیچ وقت کسی محکم نگفت مثل وقتی که مگفتن خداوند جزای کار بد رو سخت می ده بگن آروم باش خدا الرحمن الرحمینه خدا بزرگه کافیه ازش بخوای کافیه بخوای اگه نماز خوندیم از ترس اینکه مسلمون بودنمون خوندیم که مبادا توی همون آخرت که حاکمش خدای ظالمه ساخته ذهنمونه منتظر تنبیه مواخذه من نشسته خوندیم خدایا من چقدر اشتباه کردم چقدر نادون بودم خدایا ممنونم که منو از این جهالت نجات دادی مگه انسان جاهل مشرک گذشته چه شکلی بوده افکاری با شدت کمتر یا بیشتر از من داشته خدای من اگه قرار بود باقی عمرم هم تو رو نشناسم و بمیرم چه زندگی اسفباری باید داشته باشم خدای من خدای مهربانی هاست خدای بخشنده رئوفه خدای سخاوتمندی که منتظر که من بفهمش درکش کنم باورش کنم که اون خالق منه هر چی که توی این جهانه خدای منه که اعتبارم و شخصیتم راهم و مسیرم رو اونه که مشخص میکنه و می دونه داره منو کجا می بره می دونه اونقدر سخاوتمنده که حتی ذهن من و هیچ ماشین حسابی توی دنیا اختراع نشده اونو شمارش کنه پس بذار خدا کارش رو بکنه و تو فقط نظاره گر باش و امیدت رو از دست نده و باور داشته باش کسی که دست توی دستاش حواسشم بهدل کوچیک تو هست مثل مادری که نمی زاره بچه ش سردش بشه گرسنه بشه گریه کنه حتی مهربان تر ازمادرته درک می کنی اینو باور کن اینو باورکن با گوشت استخون نحیفت خدارو هر چقدر باور داشته باشم به همون اندازه برام گسترده می شه پرودگارم چه زیبا جواب همه سوالای منو دادی سپاس سپاس باور توحیدی بزرگترین و عظیمترین درسی که تو می تونی از این دوره و نزد این استاد بزرگ بگیری بابا باور کن یه بار فقط که اشتباه رفتی این صد بار فقط یه بار باور کن و بیا توی این مسیر بد جایی نمی ری ها اول همه چی با خداست و آخرشم با خدا خیلی وقتا خیلی از ماها قبلترها یه الگو برای خودمون از همجنسامون داشتیم و انتخاب می کردیم و همه چیزمون رو میخواستیم عین اون باشه از نحوه پوشش و یا حرف زدن و حتی بعضی ها مدل راه رفتنشون حتی . بعدش یه جاهای می دیدم پس وای چی شد چرا من اندازه اون آدمه محبوب نیستم دیدنی نیستم منو تحویل نمی گیرن ؟ یه بار پرسیدی مگه راهت رو درست رفتی مگه درست در اون باجه درست مقصدت ایستادی؟؟؟ مگه بلیطت رو درست تهیه کردی ؟؟؟مگه تو نقشه ت رو برداشته بودی آیا ؟؟؟ راهنمات کی بود به جز ذهنت پر از نجواهای شیطانی که تسخیر نفست شده بود حالا همینه .و هی پرسیدم چرا ثروتمند نمی شم چرا اون راحت می تونه همچی بخره من نمی تونم چرا تحویلم نگرفتن یعنی پر از چراهایی که هیچ وقت بااین ذهن آشفته جوابی براشون نبود ولی اون آدم بامن خیلی فرق داشت من همیشه دو دو تا چهارتا باید م کردم ولی اون باز می تونست وتازه راحت بهترش رو بدست می آورد یه جای دیگه کم می آورردیم اشکمون سرازیر می شد آه و ناله مون گوش فلک رو پاره می کرد که چرا همون شیطان ذهنمون کلا کارش بلده کلا خلع سلامون کرده بود ولی همون خدای مهبون

    بخشنده اینجا هم تنها نذاشت ما رو یه جای صدای از ته چاه منو شنید و پاسخش رو روشن بهم داد که بنده ی من اشتباه نکن من هم به دنبال تو بودم و تو گریز پا شده بودی حواست به من نبود و من الان فهمیدم جسم رنجور بیمار و زخمی من الان توی دستای گرمه پرودگار مهربونمه اومده که اون تعمیرش کنه از اولشم بهتر و این بار محاله من ازش جدا بشم وای من چه اشتباه بزرگی مرتکب شده بودم اگه اون آدم محبوب دلها بود اگه اون ثروتمند بود اگه اون همیشه همچی براش درست می شد برای این بود که باوراش درست بود برای این بود که خودش رو دوست داشت با خودش توی صلح بود باورای توحیدی اون یادش مونده بود ولی من نه خدای که اون خلق کرده منم هم خلق کرده خدای که آقایعباس منش رو خلق کرده مریم چون رو خلق کرده منم خلق کرده با همون چشمی که اونا رو نگاه می کنه من رو هم نگاه می کنه خدا زبان سپاسگذاری رو به من دوباره آموخت این یکی از همون کلیداس خدای من هم همه چیزم راحت برای بنده هاش فراهم می کنه بدون تبیعضی خادی که تو رو مهمان این دنیا خاکی و این سفره کرده همه اون مخلفات رو جلوی تو هم گذاشته ولیتو ظرفت رو اشتباه برداشتی تو با آبکش امدی سر این چشمه پرودگارت غفل از اینکه خدا وسایلشم برات فراهم می کنه کرده تو مشکلت فضولی کردن خودته اینکه نیامدی هنوز صاحب خونه شدی اینم نتیجه سرک کشیدن بی جای توه خدای بزرگم ازت ممنونم شکرتمی کنم همیشه هیچ وقت تنهامون نداز بچه ها باورای توحیدی همون پی ساختمونه محکم آینده ماهاست منیت دشمن این و یه جور درستش موریانه این عهدی که من و شما با خدا بستیم خدا رو توی همین کتاب آ سمانی اونقدر قشنگ به تفسیر کشیده که فقط با زبانت دلت اون می تونی بفهمینی کافیه دل به دلش بدی

    ممنونم مریم جان از یادآوری به جا و به موقعتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2995 روز

      به نام تنها خدا

      سلام زهرای عزیز

      فراز فرود ی که در مورد خودت گفتی عزیزم در مورد همه ما یکسانه .خیلی عجیبه به طرز جالبی همه ما این فراز فرودهای شرک رو داشتیم و داریم و وقتی هدایت و توحید خدای یگانه رو باور می‌کنیم ورق خوشبختی هامون برای نوشتن زیبای ها و خواسته هامون زیاد میشه .

      من که یاد خودم انداختی زهرا جان قلمت پر از زیبایی و برکت وجودت در از آرامش یگانه معبود عالمیان .

      ازت سپاسکزارم که برامون نوشتید یقینا ارزشمندش میداریم منو خداوندم عزیزدلم .

      برات بهترین برکات بی انتها رو آرزو دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1288 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    به نام خداوند رحمتگر مهربان

    یُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ ﴿1﴾

    آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است‏ خدایى را که پادشاه پاک ارجمند فرزانه است تسبیح مى‏ گویند (1)

    هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ ﴿2﴾

    اوست آن کس که در میان بى‏ سوادان فرستاده‏ اى از خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد و [آنان] قطعا پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند (2)

    وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿3﴾

    و [نیز بر جماعتهایى] دیگر از ایشان که هنوز به آنها نپیوسته‏ اند و اوست ارجمند سنجیده‏ کار (3)

    ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ ﴿4﴾

    این فضل خداست آن را به هر که بخواهد عطا مى ‏کند و خدا داراى فضل بسیار است (4

    سلام به استاد عزیزم ،به خانم شایسته ی عزیزم که برای من تداعی نقش هارون برای موسی هستند و بی نهایت ازتون سپاسگزارم که به لطف الله ،در راه رسیدن به توحید یار و هدایتگر ماهستید.

    من میخواستم از یک هدایتی صحبت کنم و بنویسم و از خدا خواستم بهم بگه کجا این کامنت رو بزارم که خداوند این صفحه رو برام باز کرد…

    الحق و الانصاف که چقدر بعد از دوره دوازده و بخش چگونه فکر خدارو بخوانیم من بزرگتر شدم،ارومتر شدم و زندگی برام معنی گرفت ،من اصلا هییییییچ ربطی به سعیده قبل از دوره دوازده قدم ندارم ،هیییچ ربطی

    چه قدر قشنگه این توحید ،چقدر همه چیز توحیده …چقدر زیباست زندگی توحیدی ….

    چقدر قرآن قشنگه …مثل شیرینی عسل …عسل طبیعی کوهستان ….

    خدایا شکرت ،توکل بر الله مهربان من شروع میکنم به نوشتن تجربه بی نظیر خودم ….

    چند شب پیش ،ساعت ٣ صبح بود ،بی‌خواب شده بودم و از خدا کمک خواستم .خداوند من رو هدایت کرد به باز کردن قرآن و من هم اطاعت امر کردم

    سوره زیبای نحل …چقدر آیات این سوره قشنگه ….نصف شبی ازین همه زیبایی داشتم دیوونه میشدم

    مخصوصا اونجا که خدا گفت ما به زنبور عسل وحی کردیم….

    چقدر برام طبیعی تر شد،باورپذیر تر شد دریافت هدایت الله و یک پله ی بزرگ بالاتر رفتم.

    بعد که از انرژی خداوند مست مست بودم ،از خدا هدایت خواستم و بهم گفت برو نشانه ب امروزت رو بزن

    وقتی زدم روی نشانه م رفت روی مصاحبه ای از استاد که درمورد انجمن معتادان گم نام صحبت میکرد…

    ذهن نجوا گرم گفت این چه هدایتی بود ؟من که معتاد نیستم به لطف خدا …کسی از نزدیکانم هم این بیماری رو نداره…یعنی خدا چی میخواد بهم بگه …

    باز خدا گفت نفهمیدی دختر ؟ برو کامنت هارو بخون …

    اگر اشتباه نکنم کامنت آقا جمال عزیز بود که نوشته بود منم این فایل رو دیدم مقاومت داشتم که خب که چی ؟به من چه ربطی داشت ؟ بعد تصمیم گرفتم اگر خدا گفته این کارو انجام بدم و رفتم تو جلسه معتادان گم نام و وقتی اومدم بیرون یک انسان دیگه بودم …

    بعد دوزاریم افتاد …بسم الله سعیده ،قدم بعدی تو شرکت تو این جلساته ،چندبار سرچ کردم و چندتا شماره و آدرس از نت درآوردم که فردا زنگ بزنم ببینم جلساتش کجاست …

    و با آرامش خوابیدم …

    الله اکبر به پروردگار جهانیان و به این هدایت که مووووو لای درزش نمیره …

    فردا رفتم سرکار ،با دوست عزیزم که ساعت ها میشنیم درمورد قوانین،توحید و هدایت صحبت میکنیم و خسته نمیشیم که ایشون رو هم از هدایت الله و لطف خدا بدست آوردم ،اون روز درمورد اتفاقات دیشب باهاش صحبت کردم

    صحبتم تموم نشده بود که ایشون گفتن میدونستی همسایه ی ما یکی از راهنما های این انجمن هست ؟من میتونم ازش سوال کنم چه جوری میتونیم شرکت کنیم و البته باهم میریم حتما …

    (خدایا ….تو همش میگی تو ی قدم بردار ،من هزار قدم برمیدارم برات …چرا من ایمان نمیارم …؟ چه زیبا همه چیز رو برام چیدی و من بی خبر بودم …و الان یک درصد از صد در صد ایمان و تسلیم رو ندارم انقدر همه چیز قشنگه …اگر بیشتر روی خودم کار کنم چه بهشتی در انتظارمه؟؟؟؟؟؟)

    و باورتون میشه حتما وقتی پیگیری کردیم جلسات تو شهر ما ،دقیقا نزدیک خونه ی ما ،و همین جا بغل گوشم تشکیل می‌شد ….

    خدایا تو چه جوری انقدر قشنگ مارو آسون می‌کنی برای آسونی ها …..

    امروز داشتم قرآن میخوندم سوره المومنون ….اونجا که خدا میگه فتبارک الله احسن الخالقین …اونجا که به خودش میگه دمت گرررم عجیبی چیزی ساختی ….میگه به خودش تو بی نظیری …تو مبارکی …اونجا که به خودش تبریک میگه …

    برای چی ؟؟؟ برای ساختن منِ انسان … همین منِ ناسپاسِ بی ایمان ….

    الهی من دورت بگردم خدا … خودم تنهایی دور سرت بگردم ….

    خیلی گشتم تو خودم تا ی اسمی برات بزارم ازت ته قلبم صدات کنم و بگم عاشقتم …آخرش رسیدم به توحید …

    توحید من ….تو بینظیری …تو فوق العاده ای …

    برای همه‌ی لحظه های که ازت غافل بودم ،به عظمت و بزرگی و رحمانیتت من رو ببخش ….

    جونم براتون بگه بالاخره من امروز رفتم انجمن …

    نمیتونم از احساس فوق العاده م بهتون بگم …نمیتونم بگم چقدر همه چیززز قشششنگ بود ….چقدر توحید جاااری بود …چقدر از زبوون تموم شرکت کننده ها ،من اصل و اساس صحبت های استاد عباسمنش رو درک میکردم …

    که پذیرش و تسلیم و رهایی رو چه جوری تو زندگیم جاری کنم ….

    بچه ها حرف میزدن و من آروم آروم اشکام میومد …اصلا دست خودم نبود …

    انگار یکی داشت اشغال های زیرمبل من رو می‌ریخت بیرون …

    چقدر منم منم رو ازم گرفت …و من امروز فهمیدم چقدرررر باید بیشتر روی خودم و شخصیتم کار کنم تا روح و ذهنم رو بهم نزدیک کنم و انرژی رو خدارو تو خودم گسترش بدم …

    واقعا میتونم بگم من امروز بازهم بسیااار بسیاااار بزرگتر از سعیده دیروز شدم ….

    آخر جلسه ازمون خواستن به عنوان تازه واردین خودمون رو معرفی کنیم و چقدر سخت بود حرف زدن …

    ولی احساسم این بود که امروز باید حرف بزنی تو این آمفی تاتر تا بزرگتر بشی برای انجام تمرین آگهی بازرگانی …

    گفتم سلام …من سعیده هستم …

    طبق قانون مجمع …همه با صدای بلند بدون اینکه برگردن و نگاهم کنند گفتن سلام سعیده جان …

    و من دوباره قدرت گرفتم و با صدای بغضی که تلاش میکرد پنهونش کنه گفتم :

    خیلی کنترل احساسات و صحبت کردن برام سخته ولی تموم تلاشم رو میکنم ,من هم تا همین یکی دوسال پیش خیلی خیلی تو زندگیم مشکل داشتم انقدر که بالاخره رسیدم به نقطه ی تسلیم و آیه حضرت موسی خطاب به خداوند که گفت : رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ

    خدایا من به هر خیری که برام بفرستی سخت فقیرم

    و خداوند دست من رو گرفت و قدم به قدم هدایتم کرد

    و الان که اینجا هستم لطف و هدایت خداونده ،ازتون بی نهایت ممنونم و امیدوارم بتونم همیشه در انجمن شرکت کنم …

    و با صدای دست بقیه ،صحبتم رو تموم کردم …

    با اینکه قلبم سرشار از نور بود اما نجوای ذهن وشیطان میخواست کار خودش رو بکنه ،اون تایید طلبی میخواست پاش رو بزاره روی خرخره م و بگه اینا چی بود گفتی و…

    همون لحظه یکی از اعضای انجمن که بی نهایت زیبا حرف زد درمورد تجربه ی خودش اومد بغلم کرد …

    و چقدر این بغل بوی خدا میداد …

    چقدر آروم شدم …

    و من اومدم بازهم از استاد عزیزم بی نهایت تشکر کنم که کمک می‌کنه قدم به قدم به صراط مستقیم هدایت بشم و از مریم جان که دستان و صدای خداونده با اون صدای زیبایش و بچه ها که با کامنت هاشون قدم به قدم صدای الله میشن برای همه

    من عاشق همتونم چون شما همتون پاره ای از عشق و نور و انرژی خداوندید ️

    مرسسسی که هستین مرسی ️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  10. -
    Reyhane AR گفته:
    مدت عضویت: 3685 روز

    به نام الله یکتا و هدایتگر

    سلام بر استادان گرامی سید حسین و مریم جان جانان

    سلام بر دوستان عزیز خودم .

    چگونه فکر خدا رو بخونیم یعنی درک قوانین بدون تغییر نیروی برتر عالم یا همون خدا (انرژی)

    پاشنه ی آشیل من بیشتر درک چگونه فکر خدا رو بخونم هست .

    چراکه وقتی به گذشته ام برمیگردم میبینم دین و مذهب رو طوری به من آموختن که فقط از روی ترس احکام دین رو انجام میدادم .به من گفتن که نماز بخون .روزه بگیر .حجاب داشته باش .اگر نمازت رو هم بدون توجه بخونی مورد قبول نیست .آخه چطور ? همیشه میگفتم خدایا من نماز رو که شروع میکنم فکر میاد سراغم چطور جلوی این افکار رو بگیرم ?

    اگر نخونم که ته جهنمم ,اگر بدون توجه هم بخونم بازم ته جهنمم ,بعد خودم رو توجیه میکردم که حالا میخونم شاید خدا ببخشه ,شاید پیامبران یا امامان شفاعت کنند .خوندن بهتر از نخوندنه .روزه رو میگرفتم ,فقط لحظه شماری که زود اذان بشه تا افطار کنم .اونم از روی ترس بود .که اگر نگیرم ته جهنمم .اگر بگیرم باید به فکر گشنگی و تشنگی قیامت بیوفتم .چشم و گوش و زبانم هم باید روزه باشن .ولی کجا این اعمال رو از روی لذت انجام میدادم .فقط از روی ترس از خدا بود .و همیشه این سوالات تو ذهنم میچرخید که خدا اگر مهربون ,اگر رحیم ,اگر بخشنده و رعوفه پس چرا من اینقدر میترسم و لذتی از مهربونی خدا نمیبرم .

    گاهی وقتا میگفتم ما اسممون مسلمون یا مومن ,کجا احساس خوب از مومنیمون داریم ? چرا خبری از خوشحالی قلبی واقعی نیست ,چرا ترس و نگرانی تمام وجودمون رو گرفته .اگر مومنی به این اعماله پس چرا نتیجش توکل واقعی نیست ?

    قرآن میخوندم هر سال یکبار ختم قرآن میکردم .دریغ از اینکه بگن یک سوره تفسیر کن و من بلد باشم .فقط میگفتن که تو ماه رمضان خواند ن یک آیه برابر با ثواب ختم قرآن داره .و من تمام زورم رو میزدم که هر طور شده روزی یک جزء بخونم .

    قرآن کلام خدا ,روشنگر راه مستقیم .هدایتگر واقعی .اصلا درکی از این مفاهیم نداشتم .

    آشنایی من با استاد و کلام دلنشین ایشان منو بیدار کرد .منو از درون چاه جهل و نادانی بیرون کشید .گفت بیا بهت بگم خدا چیه ? قرآن چیه ? آرامش واقعی کجاست .

    گفت بیا بگم چطور فکر خدا رو بخونی یعنی درست یاد بگیری قوانین خدا رو .گفت بیا تا بهت یاد بدم که این اعمال رو با لذت انجام بدی نه با ترس .

    به قدری این باورهای مذهبی سخت و سفت به ذهنم چسبیده که هر بار فایل های چگونه فکر خدا رو گوش میدم .میگم چقدر شیرینه ,چقدر به دلم میشینه ,چقدر آرامش و شادی بهم میده .ولی باز سر و کله باورهای قبلی میان که منو منحرف کنند .ولی من عهد بستم که تو این کشمش پیروز میدون من باشم .

    خوشحال از اینم که پاشنه ی آشیلم اشتباه درک کردن قوانین هست و راه حل هم جلوی پام گذاشته شده .فقط همت و پشتکار من رو میخواد تا بر این شیطان ذهنم پیروز بشم .

    وقتی مریم بانو گفت که این باورهای محدود کننده ی مذهبی که نمیزاره خدا و ثروت رو کنار هم قرا بدید .نمیزاره راحت زندگی کردن و معنویت رو کنار هم قرار بدید اشکم رو درآورد .

    کاملا درسته .این ترمزها با ما چه کرده .همیشه فکر میکردیم که اگر ثروتمند بشیم از خدا غافل میشیم .اگر شاد باشیم و زیاد بخندیم خدا ناراحت میشه و آخرش اشکمون رو در میاره .

    نفهمیدیم که همون لحظات شاد بود که ما رو به خدا وصل میکرد .نفهمیدیم که احساس خوب داشتن ایمان واقعی بود .

    حالا که میفهمم فقط مسوول زندگی خودم هستم و باید خودم رو لایق بهترین زندگی در همه ی جنبه ها بدونم آروم میشم .

    دیگه از روی ترس عمل به قوانین نمیکنم .کمتر نگرانم .حالا دارم تو این مکتب توحیدی با این قوانین بهتر آشنا میشم حالم خیلی موقع ها خوبه و بیشتر لحظه ها در احساس خوب هستم .

    حالا مسلمون بودن رو تو درک و عمل به این قوانین میبینم .

    شاد زندگی کردن و احساس خوب داشتن و با خودت در صلح بودن رو عبادت میدونم .توحید یعنی نترسیدن ,یعنی نگران نبودن ,یعنی به خودت بیشتر از همه اهمیت دادن ,یعنی مسوول زندگی کس دیگه ای نبودن .اینهاست که تو رو از شرک .دروغ .غیبت .تهمت دور میکنه .عمل به این قوانینه که درونت باورهای خالص و پاک میسازه.فکر خدا رو خوندن باعث میشه به آرامش از جنس خدا رسید .باعث میشه نعمتها خود به خود وارد زندگیمون میشه .

    همه ی صحبت های استاد برگرفته از توحید و یکتا پرستیه .

    اگر من بپذیرم که تمام اتفاقات زندگیم رو باورهام رقم میزنه .توحید رو درک میکنم .اگر من بفهمم که هر لحظه میتونم وصل به این منبع باشم و هدایت بشم به سمت خیر توحید رو درک میکنم .اگر من همه ی اعتبار زندگیم رو بدم به خدا توحید رو درک میکنم .اگر من رها از هر قید و بند و مذهبی باشم توحید رو درک میکنم .اگر من وابسته به همسر و فرزند و شغل و رییس و پدر و مادر نباشم .و بفهمم که همه ی این آدم ها دستان خداوند هستن و اگر برن خداوند دستان دیگری برای هدایت من میفرسته توحید رو درک میکنم .

    قسمتهای چگونه فکر خداوند رو بخونیم بخش خیلی خیلی مهم صحبت های استاد و باید بارها و بارها با دقت گوش بدیم .تا به درک کلام الله و قوانینش پی ببریم .اونوقته نتایج زندگیمون مثل استاد بزرگ و بزرگتر میشه

    یاحق….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      سمیه رازگردانی گفته:
      مدت عضویت: 2545 روز

      بنام الله یکتا

      سلام به ریحانه عزیزم دوست خوش قلم و خوش فرکانسم و هم قدمم

      ریحانه عزیزم ،جانا سخن از دل ما می گویی

      تمام اعمال مذهبی من در عمرم از روی ترس نرفتن به جهنم و احساس گناهی بود که زندگیم را تبدیل به جهنم کرده بود و در کنارش زندگی پر از شرک، که خدایان مختلفی داشتم، از پدر، مادر، دولت، دوست و…..هر کسی و هر چیزی که به آن وابستگی داشتم

      ولی چگونه فکر خدا را بخوانیم من را در صلح و آرامشی قرار داد که الآن خدایم دقیق در قلبم قرار گرفته که آن را در هر تپش قلبم می بینم ،خدایا شکرت که هدایتمون کردی

      ریحانه جون همیشه لذت میبرم از کلامت

      دوست دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 2995 روز

      به نام لطیف

      سلام ریحانه جان

      آفرین آفرین به این نوشته دلپذیر و آگاهی دهنده تون .

      تحسین تون میکنم که جوری برامون نوشت خدای درونت که حس کردم کنارت بودم و درکت میکردم و‌حرفهاتون رو‌تصدیق میکردم ‌.

      آفرین که تعهد و تلاش برای تغییر گذاشتید و از این تغییر خیر و رحمت الله همان شادی و بهشت درونیست رو به خودتون دوباره هدیه دادید .

      سپاس برای اینکه برامون نوشتید .زندگیتون مثل بال زیبای پروانگان زیبا پر از شگفتی پر از پرواز های باشکوه .

      ??

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: