معرفی بخش «چگونه فکر خدا را بخوانیم | دوره 12 قدم» - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

253 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3349 روز

    سلام

    وقتی اتصال به خدای یکتا داریم همیشه در آرامش هستم

    مقصر زندگی خودمان را از باورهای خود میدانیم نه پدر و مادر و ..

    این بخش بود که خدا را به من شناساند و من به خدا خیلی نزدیکتر شدم از قبلی که بودم

    همیشه به خودم می گفتم خدایا چطوری بفهمم که تو چه فکری داری و دقیقا هم اسم این فایلها این است که چگونه فکر خود را بخوانیم خدایا شکرت

    این جلسات ارتباطی به دین خاصی ندارد و قوانین واصولی را به ما می گوید که بتوانیم اصل را ازفرع تشخیص دهیم

    این جلسات باعث میشود که به زندگی دلخواه خود برسیم و بهتر طبق قوانین عمل کنیم

    کیفیت زندگی ما به این فایلها بهتر وبیشتر میشود

    این جلسات کاتالیزوری است برای تغییر باورهای محدود کننده

    رابطه ما را با خدا درست میکند و اصلاح میکند و خلع سلاح می شود آن باورهای محدودکننده

    با خدا باش و پادشاهی کن بی خدا باش و هر چه خواهی کن

    عظمت خدا و اینکه من چی هستم کی هستم را با این جلسات شناختم

    در این جلسات باور فراوانی و اعتماد به نفس را بالا می برد و ارتباط دائمی با انرژیی به نام خداوند را داریم وخودمان از ارزش مند می دانیم ومیتوانیم با پایه های محکم به رشد خودادامه دهیم

    میتوانیم راحتتر از قبل و قانونمندتراز قبل ؛ با کیفیت بهتر زندگی کنیم و هرکاری با قوانین و اصول راحتتری انجام دهیم

    در پناه خدای رحیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    حسین یکدل گفته:
    مدت عضویت: 3193 روز

    باسلام وادب

    امروز به این فایل خداگونه و عالی هدایت شدم و نشانه امروزم این فایل بود

    و پاسخ سوالم بود

    و اما سوالم : امروز بعدازظهر سردرد گرفتم وخودم انتظار این سردرد را نداشتم . چون دارم با قدرت و جدیت روی باورهام کار میکنم و انتظار سلامتی کامل را دارم.

    و وقتی وارد سایت شدم نشانه امروزم را انتخاب کردم .انتظار یک فایل با موضوع سلامتی داشتم.

    و وقتی این فایل اومد اولش خواستم بی خیال دیدن این فایل بشم ولی با اعتمادی که به قوانین خدا دارم به خوندن و دیدن فایل ادامه دادم و ایراد کارم که باعث سردردم شده بود را پیدا کردم.

    عدم رهایی

    و متوجه شدم که زیادی دارم به خودم سخت میگیرم و خیلی جدی به باور سازی و گوش دادن فایلهای استاد مشغولم.و این جدیت خوبه ولی از حد تعادل خارج نشه که زندگی را برای خودمون سخت کنیم.

    در عین جدیت در کنترل ذهن باید رها باشیم .باید تسلیم باشیم. و زندگی را راحت بگیریم

    یک حسی گفت این تجربه را بنویسم و من هم گفتم چشم و نوشتم.

    خدارا شکر برای این سایت بی نظیر

    ممنون استاد عباسمنش

    I LOVE YOU

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2163 روز

      سلام و درود به شما دوست عباسمنشی

      چقدر جالب به رها بودن و نچسبیدن و سخت نگرفتن در این موضوع اشاره کردین.

      شاید منم لازم دارم رها باشم و اینقدر نچسبم و از تعادل زندگی خارج نشم.

      واقعا صبح و شب یا قبل خواب و به محض بیدار شدن دنبال فایل گوش دادن هستم. حتی سرکار هم دوست دارم فایل گوش کنم یا تو سایت بچرخم که کمی منو از کار و زندگی شاید دور کرده. نمیدونم شاید نتیجه خوبی هم داشت. چون من باور اینو داشتم که باید سخت کار کنم و حواسم به کارم باشه تا پول در بیارم وگرنه نمیشه اما این چالش این مدلی رفتار کردنم باعث شد کمی این باور رو کم کنم که میشه تایم زیاد نذاشت اما اون مشتری مناسب خودش زنگ بزنه یا در زمان مناسب من بهش زنگ بزنم…

      ولی بازهم ممنون از این نکته شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    امیرحسین ادیبی گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    سلام

    خانوم شایسته بازهم از شما بینهایت سپاسگزارم که به توضیح قسمت های سایت و دوره دوازده قدم میپردازید

    واقعا این بحث باورهای اشتباه در مورد خدا و مخصوصا باورهای اشتباه در مورد اینکه فکر میکنیم ثروت با خداوند در تضاده…بسیار بسیار ریشه ایه و واقعا نیاز به کار کردن داره و من کاملا این مقاومت ذهنیم رو در برابر اینکه خدا از ثروتمندا بدشون میاد رو دارم

    با اینکه کار کردم…اما مقاومت ذهنیم رو حس میکنم و اگه این مقاوت ها برداشته بشه و خداوند رو به عنوان یک سیستم در نظر بگیریم چه معجزاتی رخ میده….

    واقعا یکی از محکم ترین پاشنه اشیل های من نگاه کاملا اشتباه در مورد خداونده، با اینکه چندین بار قران رو خوندم و سعی کردم نگاه سیستمی داشته باشم اما فکر میکنم این باور ها 0.01% هم تغییر نکرده… استاد واقعا مقاومت در برابر این باورهای مذهبی و باورهایی که به خدا داریم وحشتناااااک زیاده و باید خیلی خیلی روش کار کنم خود من

    و میبینیم که آرامش زیادی رو ازم گرفته و نگرانی بهم میده و هنوزم فکر میکنم اگه من ثروتمند بشم، نکنه یک درصد خدا منو ببره جهنم؟

    اگه راست باشه که خدا از ثروتمندا خوشش نمیاد چی؟

    اگه واااقعا ثروتت باعث بشه بری جهنم چی؟

    یعنی این حرفا هنوزم جایگاه قدرتمندی توی ذهنم دارن و بازم میتونم حس کنم که اگه این یقین و ایمان به اینکه اگه ثروتمند بشی حتما میری بهشت و خدا عاشقت میشه اگه این ساخته بشه چه معجزه هاااااااااااایی رخ میده…چقدر خیاااااااااااال آدم راحت میشه

    چقدر آراامش تک تک سلول هاش رو فرامیگیره

    استاد بوی این آرامشه به مشامم میرسه، وقتی که باورهای در مورد خدارو درست کنم…کاملا میفهمم که اگه این باورهای ساخته بشه و درست بشه…معجزه ی قرن رخ میده توی زندگیم…کاملا حس میکنم

    این کامنت ها و ردپا هارو میزارم تا بعدا بدونم کجا بودم و مهمتر از همه اینکه وقتی من کامنت میزارم و پاشنه های اشیلم رو واضح میکنم برای خودم…اتفاقی که میفته اینه که بعد از مدتی میبینیم که هدایت شدم و اون ترمزها و پاشنه های اشیل چقدر بهبود پیدا کردن

    یعنی استاد اینو تجربه کردم وقتی من کاملا مشرف میشم به ایراد ذهنیم، بعد از مدتی میبینم که باور خوبش به صورت هدایتی جایگزین شده و احساسم رو خوب کرده

    مثال میزنم: من مدت زیادی بود که حالم خوب نبود و اصلا حواسم نبود چرا حالم خوب نیست…و از خدا خواستم خدایا تو بهم بگو چیه مشکل…بهم بگو چجوری حالمو خوب کنم…و بعدش بهم فهموند که از فلان شخص کینه به دل داری و هنوز رفعش نکردی….استاد اینو که بهم گفت من کلا تو شوک بودم که خدایا من چرا اینو نفهمیده بودم تا حالا… و از اون برهه به بعد ناخوداگاه خواستم که کینه نداشته باشم چون یقین داشتم که با این کینه راه به جایی نمیبرم…استاد این قضیه برای چند ماه پیشه…الان که دارم میگم من مدتهاست هیچ کینه ای از اون شخص به دل ندارم واااااااااقعا….وااااقعا برای خودم حیرت انگیزه که چطور شد که کینه ی اون از دلم رفت کلا….و الان مدتهاست که اون فرد رو هم دوست دارم و کلا هم داره از ذهنم رخت بر میبنده و ذهنم ولش کرده، با اینکه مدتهای زیادی حالم بد بود از این موضوع!

    یعنی برای خودم حیرت انگیزه چجوری شد…

    الان که فکر میکنم میفهمم اول از همه باید بدونیم ایراد چیه و واااضح و کامل و شفاف اشراف داشته باشیم بهش و اینم بدونیم که با وجود این ایراد، پیشرفت غیر ممکنه…از این لحظه به بعد چون میدونیم قانون چیه، ذهن ما سعی میکنه خودش رو بهبود بده و خدا هدایت میکنه چون ناخوداگاه این فرکانس رو میفرستیم که من میخوام تغییر کنم و خدا هم هدایت میکنه و اون مشکل و باور نامناسب رفع میشه

    برای من چندین بار این اتفاق افتاده که وقتی که کاملا مشرف شدم به باور نامناسبم، بعد از مدتی بسیار بسیار پیشرفت کردم…انگار اول باید بدونی چیه مشکلت و بعد خدا هدایتت میکنه به راه راست و تا وقتی که حواست به ایرادت نباشه و ندونی چی داره تو ذهنت میگذره واقعا پیشرفتی حاصل نمیشه

    و این باورهای مذهبی هم همینطوره…اینجا مینویسم تا حواسم باشه من این ایراد رو دارم و باید حل بشه و مطمئن هستم از این لحظه به بعد این خواسته ای که میخوام خدارو درست بشناسم و بدونم که خدا عاشق اینه که من ثروتمند بشم رو به جهان ارسال میکنم و خدا هدایتم میکنه

    و الان بهتر میفهمم که شما میگید تضاد ها دلیل اصلی پیشرفته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    محمود کاظمی گفته:
    مدت عضویت: 953 روز

    به نام خداوند وهاب وعظیم

    تفاوت نتایج. حساب نکردن روی عقل ومنطق خودمان واعتماد کردن به برنامه خداونداست حتی اگر چهره ولباس خواسته هایمان را بر تن ندارد

    چی بگم از این قوانین واین خدایی که تازه دلمو سپردم بهش

    خدایاا چه کردی تو بامن که این چنین قلبم آرومه وخیااالم راحته رااحت

    العان که دارم این کامنتو می نویسم روی تخت بالا کابین تریلی اسکانیا 112 قرمزم.وتمااام دنیا برام دست یافتنی شده انگار

    خدایاا شکرت

    نمی دونم از چی بگم ودلم می خواد رها بکنم و او جاری بکنه هرانچه که باید گفته بشه

    یک روزی دنبال ترفندها وروشهای جذب ثروت به زندگیم بودم برای تضاد هایی که بهش بر خورده بودم که اون روز ها حتی بهشون تضاد هم نمی گفتم و به چشم بد بختی نگاهشون میکردم و همیشه توی سرم این بود که باید پول دار بشم من این شرایطو نمی خوام از بچگی وهیییچ چیزی نمی دونستم از دنیای اطرافم وخدایی که این چنینن قدرتی داده به همون وفقط به دنبال راه حل بودم ونگاهم به آدمای پول دار اطرافم بود وکلی باورهای نا مناسبی که حتی نمی دونستم اینا باور نا مناسبن یا حتی اینا باورن.

    چون فکر میکردم همینه که هست ودیگه تمام

    ولی چون خداوند هدایت گره تک تک ماهاست منو مرحله به مرحله داست هدایت می کرد حتی زمانی که من از چیزی آگاهانه خبر نداشتم.جهان کار خودشو داشت می کرد وپاسخ می داد به فرکانسهای من

    ومن بعد از کلی بالاو پاین ها ودنبال راه حل گشتنها وپیدا نکردنها ودستو پاشکسته پیدا کردنها بلاخره رسیدم به اون جایی که دنبالش بودم به اون دیدگاهیی که از کودکی دنبالش بودم

    به کلام خداوند به قوانینی که از طریق استاد عزیرم به من گفته می شد

    دیواانه شده بودم که بلاخره پیدا کرده بودم اون چیزیو که قلبم پذیراش بود

    وهنوزم به دنبال پول بودم

    به دنبال پولی که از کودکی به دنبالش بودم

    ولی وقتی به خودم اومدم دیدم دیگه به دنبال فقط پول نیستم

    دیگه زندگی من فقط رسیدن به پول نیست

    حالا من درمسیر بهتر شدنم درمسیر آگاه شدنم

    در مسیر قدم برداشتن توی ترسهام

    نمی دونم چجوری احساسیو که العان دارم حتی برای خودم به زبون بیارم وفقط می خوام توی این احساس بمونم ولذت ببرم

    چون یه روز این زندگی هم میگذره وتموم میشه ولی این مسیر وبودن در دل این مسیر هیچ وقت تموم نمیشه

    احساس داشتن یه خدایی که همیشه حواسش بهته هیچ وقت تموم نمیشه

    آره بهتره اینجوری بگم که خدارو بهتر شناختم

    خدایی که از روز اول اصل همین بوده که من رابطه ام با خدا باشه واونو ببینم توی تمام زندگیم

    ودیگه کاری به بازیای دنیا نداشته باشم وبدونم اونه که همه چیو برام تغیر میده ودرستش میکنه من قدممو بردارم بقیش با اونه من چیکار دارم به بقیش من حالشو ببرم ولذت دیدن قدرت خدارو ببرم توی زندگیم

    چیکار دارم حالا وضعیتم چیه یا کجام یا دارم چیکار میکنم

    اونی که باید بدونه ودرست بکنه هم می دونه وهم درست میکنه به شرطی که ایمان داشته باشم بهش وسمرده باشم به دست او

    خدایاا شکرت شکرت

    از وقتی با استاد آشنا شدم هر سری میدیدم که عجله کردن در درونم داره کم تر میشه توی هر چیزی توی رسیدن به خواسته هام توی لذت بردنهام توی اتفاق افتادن ها برام ولی یه جای خالی داشت هنوز خودشو نشون میداد توی وجودم واون عجله نکردن برای درک قوانین بود ودلم میخواست طبق روند کل دنیا طبق روند خدا طبق قانون تکامل پیش برم ولی ذهنم نمیزاشت همش میخواست برای رسیدن زود تر به خواسته هام منو وادار بکنه برای درک سریع تر قوانین

    ولی بازم قانون کار خودشو کرد ومنو آماده کرد برای درک تکاملی قوانین خودش وهدایت شدم به دوره 12 قدم

    نمی دونم یا بهتر بگم نمی تونم تصوورشم بکنم آخر دوره چه شخصیتی از درون من بیدار بشه ولی می دونم خیلییی فنه خیلی چون تا همینجاش منو دیووانه کرده

    وچقدرم دلم آرومه وخیالم راحت از آیندم بااینکه شاید العان چهره ولباس خواسته هامو شرایط کنونیم بر تن نداره ولی مگه مهمه؟؟! وقتی خدااارو دارم من وقتی اعتماد به قوانینشو توی قلبم دارم وقتی ایمان دارم

    مگه مهمه؟؟

    مهم اینکه من حتی توی دل این شرایط هم می تونم تا بی انتها تجسم بکنم و قدرت خدای خودمو توی زندگیم ببینم

    مهم اینکه من تا به اینجای کار کلی تغیر توی زندگیم بوجود اومده که شده منطق های قویی برای جواب دادن به چطور وچطورر های ذهنم

    پس بقیشم میشه بهترشم میشه چون من دارم بهتر میشم توی درک این ساز کار چون قاانونش اینه

    چون خداوند خودش گفته ما می افزاایم کااارش افزوودنه

    خداایا شکرت که هدایتم کردی ونوشتم

    خدایا شکرت شکرت

    واقعا حالم خوبه قلبم آرومه واطمینان خاطری دارم از بودن در این مسیر که میشه به تموم خواسته ها رسید

    چون خداارو دارم

    چون 100 نزد ماست 90 هم مال ماست

    خدایاا شکرت

    وامروز روز 106 از روز شمار تحول زندگیم بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    به نام خالق متعال

    به نام اوکه هدایتگر به حق و فرمانروای عالمیان ست.

    من چند روزی گیر دادم به خودم تا کتاب”چگونه فکر خدا را بخوانیم” رو تموم کنم و خوشبختانه تمومش کردم و مطالعه کردمش. و دوست دارم این نوع نگاه که الان قبولش دارم رو از تمام جنبه ها بررسی کنم. نگاهی که انگار درسته و داره نتیجه میده.

    میخوام بیشتر درکش کنم پس بازهم میخونمش.

    میخوام در من نهادینه بشه پس باز هم میخونمش به طرق مختلف به خودم یادآور میشم.

    میخوام باورش کنم پس بازهم میخونمش و تکرار میکنم.

    اما این وسط ها تردیدی و شکی ایجاد میشه که بنظرم خوبه که به این تردید اجازه بدم تا نمایان بشه تا اگر قرار هست باوری در من ایجاد بشه از بنیان بدون تردید و با ایمان قوی ایجاد بشه.

    حالا اون تردید چیه اینکه خوبه که خدا رو اینطوری ببینم. آیا همیشه این نگاه سیستمی جواب میده؟؟

    خب تا الان که جواب داده و کلی اتفاقات زندگی خودم و اطرافیانم رو هم تونستم با این نگاه درک بهتر و قانون مند تری بهش داشته باشم. و تایید کنم بله براستی که قانون خداوند ثابت است و داره جواب میده.

    و اما شک دیگه اینجاست که اگر معجزه های پیامبران رو چیز پیچیده و خاص ندونم و خود پیامبران رو با خودم حلش کردم که اونا از قبل مقدر نشدن و بخاطر فرگانس خودشون بوده که به این جایگاه رسیدن درسته؟ یا بهتره بگم چقدر درسته. چون احساس میکنم یک چیزی کم داره اینجا…. بله این خوبه که من قبول دارم خدا دنیا رو از قبل برنامه ریزی نکرده که حالا ما بیایم فقط اجراش کنیم و نتونیم تغییری در زندگی خودمون بدیم این خیلی حس خوبی داره. که تماما اختیار در اختیار منه. نه اینکه فقط تو بعضی کارها مختار باشم و بعد بعضی جاها برسم به این نقطه که سرنوشت مقدر شده و هر چه ن تلاش کنم و اختیاری متفاوت از اون نتیجه رو برگزینم باز هم کنترلی روی اون قسمت زندگیم نداشته باشم. نمیدونم اینم توش حرفی نیست.

    اما همینطور که داشتم با دلایل خودم منطق ها و باورهای خودم رو شخم میزدم یک چیزی رو نتونستم بفهمم.

    بله حضرت محمد از قبل مشخص یا انتخاب نشده باشه اوکی… اما حضرت مسیح چطوری شده که قبل به دنیا اومدنش پیامبر بوده. یا این معجزه حرف زدنش در قنداق. یا اینکه حضرت مریم بدون داشتن همسر بارور میشن….اینا رو چطوری میشه توضیح داد با قوانین خدا. خدا که نمیاد بخاطر یک بنده اش کل قانون زیست و ژنتیک و تولید مثل رو ببره زیر سوال درسته؟! پس اینو چطوری میتونیم با عادل بودن خدا و تغییر نکردن قوانینیش توضیح بدیم؟؟؟؟

    (ذهن من فقط یاد یک موجوداتی افتاد که خودشون نیازی به نر ندارن و بدون جفت گیری میتونن تولید مثل کنن. خب اینو که نمیتونیم بگیم بدن مریم شبیه همچین موجودی شده یا یهو تکامل برای همچین سیستمی رو در خودش ایجاد کرده…میتونیم بگیم نمیشه که…. پس برای این این اتفاق با این نگاه سیستمی باید منطق و دلیل بهتری باشه. مثل اینکه گفتین الان علم ثابت کرده که رود نیل توسط باد در یک زمان خاص باز میشه رودخونه دیده میشه(البته اینم باید تحقیق کنم) حالا بر فرض درست بودن این قضیه معجزه حضرت موسی اینطور نبوده که خداوند آب و باد همه چی رو قوانینش رو برای لحظه ایی تغییر بده تا برای پیامبرش راه باز کنه. خب پس برای حضرت مریم هم نباید تغییر قوانینی از طرف خدا باشه تا ایشون بخواد بارور بشه. این سوال یک شکی رو در من ایجاد. نقطه مفقوده داره…. یک چیزی داره در ذهنم خطا میده…

    مطمئنم در بهترین زمان جواب سوالم رو میگیرم و به راه راست هدایت میشم. شاید این راه متفاوت از این نگاه باشه اونم باید بررسی کنم. چون خدا به من قدرت تعقل داده و من قرارنیست فقط تقلیدگر باشم چه از استادعزیز عباسمنش چه از هر دانشمند و مفسر و عالم و …

    ولی باید زودتر برم حلش کنم و در شک و این علامت سوال نمونم. چون یادگرفتم در این شک موندن سمه نه خود شک …

    قطعا ایمان من با هربار حل کردن هر مسئله ایی در ذهنم قوی تر میشود.

    ایمانی پایدار و بدون تقلید

    ایمانی محکم با ادله

    ایمانی قلبی و خودساخته نه ساخته شده

    ایمانی از جنس تسلیم ایمانی از اول مرد تسلیم شده در برابر خدا…

    ممنون از اینکه هستین تا راه بیابم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    Hassan گفته:
    مدت عضویت: 2478 روز

    سلام خداقوت خدمت همه دوستان

    واقعا این قران و خدا چی بوده و چی بما فهمونده بودند وقتی ک در مورد این اگاهی ها در قران تامل میکنم چند لحظه در خودم فرو میرم بعد میگم خدایا این یعنی چی واقعا حقیقته؟بازم دوباره گوش میدم..این مقاومت برا اینکه ک باور های اشتباه سالیان سال پدر و پدرانم ب من ارث رسیده بود..خداروشکر میکنم ک این اگاهی های فوق العاده ب من رسیده..زندگی چقد راحت بوده نمیدونسم ثروتمند شدن و پول دراوردن چقد راحت بوده.فقط باید باورم عوض کنم..قران فرکانسیترین کتابه و محمد فرکانسیترین ادم..کلا دیدم نسبت به بقران و خدا و زندگی خیلی تغییر کرده اینو از حرفای اطرافیانم و نتیجه هایی هر چقد جزیی ک گرفتم میتونم بفهمم..میدونم تازه اول راه هستم و هنوز خیلی راه دارم و اهداف دارم ک با استفاده از این اگاهی ها و تقویت باورها باید بهش برسم و مطمعنم بهش میرسم چون به خداوند و قوانینش ایمان دارم چرا ک خدا قوانینش عوض نمیکنه و ازش عدول نمیکنه..خدایا ممنونم ازت ک راهنماییم کردی..خدایا هر لحظه راهنماییم کن ک اگر راهنماییم نکنی قطعا از گمراهان خواهم بود..اول ب خودم و بعد ب دوستان بگم ک اساس همه باور ها باور توحیدی و یگانگی الله هست…پیش ب سویی اینده ای فوقالعاده از هر لحاظ..سپاسگزارم از همه چیز.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  7. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد شایسته عزیز و استاد عباس منش عزیز

    سلام خدمت همه انسانهای خوب خدا

    نشانه امروز

    دوره 12 قدم خیلی دوره مقدسیه و از جمله جلسات قرآنی اون که خیلی جذابه و در واقع اصل رو به ما میگه.

    قرآن کتابی آسمانیه که خدا برامون فرستاده که هدایت بشیم و متاسفانه یا نمیخونیم یا با افکار ثابت اونو می‌خونیم.

    یعنی هر چی از گذشتگان به ما رسیده رو میخونیم و تکرار میکنیم.

    استاد یادمون میده با دید توحیدی قرآن رو بخونیم و من عاشق قرآن شدم و حرفه‌ای درستش.

    حالا قرآن رو میفهمم و درک میکنم

    چگونه فکر خدا رو بخونیم و در قرآن قوانین رو جستجو کنیم ،این خواسته استاد بوده و خونده و درک کرده و به ما هم انتقال داد.

    خدا رو شکر میکنم که منم این آگاهی ها رو کسب کردم و روشن تر شدم ،هر چند قرآن دریاییه که هر چی بخونیم باز کاربرد داره و بهتر می‌فهمیم.

    خدا رو شکر میکنم از تمام نعمتهاش و مخصوصا نعمت آگاهی و فهم قرآن.

    استاد شایسته سپاسگزارم که مرور کردید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  8. -
    فاطمه اسفندیاری گفته:
    مدت عضویت: 1321 روز

    سلام به همه دوستان عزیز و هم فرکانسی م

    خدارو شکر میکنم که باز هم در فرکانس و مدار خوبی قرار گرفتم تا این آگاهی ها رو دریافت کنم خدایا شکرت خدایا عاشقتم

    امروز داشتم میگفتم که من فقط خدا رو قبول دارم فقط و فقط اون … قدرت دست اونه… دارم به همه چیز از اول نگاه میکنم نه اون طوری که بهم دیکته شده!!! اولین تضادی که در برابر م هست حجابه… دیگه حجاب و دوست ندارم همش فکر میکنم مثل بقیه چیزا که اصل و کنار گذاشتن و یادم دادن، حجاب هم اینطور شده !!!!

    نمی‌دونم واقعا فقط از خدای مهربونم می‌خوام که هدایتم کنه به سمت چیزی که بهترین ها رو نشونم بده اصل و بهم بده . اصل ها مَر فرع ها را شامل است…. من به این گفته ایمان دارم ….

    من همیشه میگفتم ببینم فلانی این کار و می‌کنه یا …

    قدرت و داده بودم دست بقیه و حتی شرایط و… نمیگفتم بابا این خدا ست که داره درست می‌کنه نه این فرد …

    فقط خدا توسط این آدم داره خواسته من و رقم می‌زنه

    شرک شرک شرک …. حضرت علی درست میگن که ردپای شرک در دل مؤمن از راه رفتن مورچه در دل شب بر سنگ سیاه، غیر قابل دیدنه….

    واقعا همینه خود خودشه حتی الان که دارم درست درک میکنم هم گاهی اوقات قدرت و دادم دست بقیه !!!

    اما به قول استاد اینا همه تکاملیه

    باز هم خدا رو شکر که در این جایگاه هستم و تلاش میکنم که به جایگاه بهتر و مدار بالاتر برسم که کلی آگاهی بیشتر و نعمت بیشتر داره …

    دلم نیومد این و نگم… امروز تونستیم بریم یکم گردش و کلی خوش گذشت به قول مریم جونم باید از ساده ترین چیز ها لذت برد… ما فقط چای و میوه با خودمون بردیم و رفتیم تو دل طبیعت … کلی خوش گذشت …

    پدرم هدایت شد به آتیش روشن کردن با چند تیکه چوب و منم که امروز فایل های زندگی در بهشت و دیده بودم گفتم ببین … من به اون توجه کردم و تمرکز کردم و هدایت شدم به این کار زیبا …. کلی ذوق کردم تازه منم یه عصای موسی پیدا کردم که کلی کمکم کرد 😉😉😉😂🥰💪🏻

    چقدر لذت داشت تازه درک میکنم که استاد میگفتن وقتی این چوب ها میسوزه انگار هر چیز بدی در وجود منه هم داره میسوزه

    خدایا عاشقتم که این الگو بسیار زیبا رو در مسیر ما قرار دادی و هدایت شدم به این جاده خوشگل

    عاشقتم خدای استاد عباس منش 😍

    در پایان بهترین ها رو با عشق و برکت و ثروت و سعادت مندی در دنیا و آخرت براتون آرزومندم 🥰😍💪🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    کارن گفته:
    مدت عضویت: 2209 روز

    سلام به استاد عزیزم

    امروز که این کامنت رو مینویسم حدود ۶ ماه از آشنایی من با این سایت میگذره.

    من ابتدای آشناییم یک انسان افسرده و ناراحت بودم ولی الآن تو شغل مورد علاقم خیلی پیشرفت کردم با بهترین استاد تو زمینه ی کاریم آشنا شدم و ?? جالبتر از همه درآمدمو به درآمد یه کارمند رسوندم با این که هنوز یه دانشجوام و میدونم که درآمدم از اینم بیشتر میشه.

    و امروز این کامنتو گذاشتم که دوستان به تلاششون در راستای قوانین ادامه بدن و امیدشونو از دست ندن.

    من هیچوقت فک نمیکردم از اون درجه از افسردگی به این درجه از موفقیت برسم.

    به حدی افسرده بودم که میخواستم خودکشی کنم.

    ولی حالا از احساس خوشبختی لبریز شدم???.

    ممنونم از زحماتتون استاد عزیزم.

    امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشید???

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2618 روز

    وووواه

    چی بنویسم آخه….

    در خور این همه آگاهی و نعمت و هدایتی باشه که از طریق هدایت شدن به این مسیر الهی بهش رسیدم

    الان من در سومین روز هجرتم به ترکیه هستم و این را در حالی می نویسم که باورهایم بر نجواهای ذهنم پیروز شد در حالی می نویسم که قدرت هدایت و برنامه ریزی ربم لر برنامه چینی ذهنم و محیط اطرافم و آدمهاش غالب شد بخدا از کجاش بگم چجوری بگم که در خورش باشه و اونجوری که شده و هست بتونم بیانش کنم

    می خواستم برم استانبول….

    می خواستن پیش داداشم یا رفیقم که استانبول هستن بمونم….

    می خواستم استانبول کار کنم…..

    اما هدایت الهی جوری رقم خورد که حتی ملاقاتشون تم امکان پذیر نشد و خیلی نرم و راحت و لطیف به سمت فرشته هایی هدایت شدم که تو رفتار و گفتارشون خودم و باورهایم را می بینم و گاهی به شک می افتم که نکنه اینها هم عضو سایت عباسمنش هستند و شاگرد استادند بعد می گم نه بابا اینا ترک هستند از کجا عباسمنش را بشناسن از کجا فارسی بخونن و بفهمن

    بعد که عمیق تر تفکر می کنم یادم میاد که همش را خودم خلق کردم

    یاد قانون کبوتر با کبوتر و باز باز جهان می افتم

    بخدا هجرت آدم را رشد میده……

    بخدا همه فکر میکردن نعمت میره ترکیه کارگری میکنه….

    ولی نعمتی که هجرت کرد

    نعمتی که خودش را ساخت….

    نعمتی که جهان مسخره اونه….

    نعمتی که از درو دیوار واسش خدا میباره در شکل های مختلف و سورپریز میکنه….

    الان با چشمای برق زده و گونه های داغی که از شدت ذوق و شوغش نمیتونه تو پوستش بگنجه داره میگه که بخدا جواب میده…

    بخدا حقه….

    همین الان که دارم مینویسم هیچ ایده ای برای نیم ساعت دیگه ندارم که کجا میرم….

    چکار میکنم….

    چی می خورم….

    ولی همین لحظه را می بینن که تو محله جدیدم تو این جهان دارن ۲ نفری تخت خواب درست می کنند تا من از امشب روش بخوابم….

    اونقدر تسلیم خدا هستم که تمام کارم شده زندگی در لحظه لذت بردن از همین لحظه….

    نمیدونم چیا می خواستم بنویسم و چیا نوشتم ولی هرچی هست حقه و ایمان دارم ایمان دارم ایمان دارم و با ایمان پیش میرم.

    خداااااااااااااااااااااااااای جیگر من آخه تو چقدر خوشمزه و خوشگل و بزرگ و زیبا و لطیف و نازی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      هما خاکپور گفته:
      مدت عضویت: 2288 روز

      سلام دوست عزیز از این کامنتت لذت بردم اصلا خدا رو سپاس میگم به خاطر دوستان خوب و عالی که همه دنبال موفقیت هستند خوشحال میشم بازم از هر اتفاق خوب بگی در پناه خداوند شاد و پیروز باشی و ثروتمند

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نعمت اله صادقی گفته:
        مدت عضویت: 2618 روز

        سلام دوست عزیزم بعد از اینکه توسط اون حبابه بیدار شدم و برگشتم ایران تا کسب و کارم را همینجا گسترش بدهم و قانون تکامل را طی بکنم باور کنید چنان کسب و کارم آسان شده چنان مشتریهام زیاد شده که فقط از روی عکس دارم دوچرخه می فروشم نه تنها از طریق غرفه ام در سایت با سلام بلکه حتی تو مغازه هم از طریق نشان دادن عکس دوچرخه از طریق گوشی ام دارم می فروشم خیلی همه چیز آسان میشه وقتی تسلیم این سیستم و قوانینش میشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          هما خاکپور گفته:
          مدت عضویت: 2288 روز

          سلام اقای صادقی امیدوارم حالتون خوب باشه و عالی باشید الان متوجه میشم که قانون تکامل اصله روی کامنتتون موندم یعنی منو به فکر وا داشت مطمئنم بعد از ارسال هم همین طور خواهد بود شما بعد از فهمیدن اینکه تکاملتون رو طی نکردید برگشتید شاید اگه من بودم با اصرار میگفتم باید بهش برسم و باعجله زیاد شما برگشتیدو گفتید قانون کار خودشو میکنه شاید اگه من بودم با خودم میگفتم من رفته بودم اونجا پولدار بشم اما حالا عقب تر از قبل برگشتم و بعد حرف ها ی اطرافیان منم در رابطه با خواسته ای میدونستم باید تکاملم رو طی کنم و این کار رو کرده بودم اما فقط توی یک جنبه نه تمام جنبه های اون من خودم سع یکردم با اصرار تمام به اون برسم این پافشاری و یک جورای حال کمی بد که با عجله همراه بود ممنونم به خاطر یاداوری این قانون یک دنیا اروز های خوب براتون میکنم موفق باشید شاد و ثروتمند

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
          • -
            نعمت اله صادقی گفته:
            مدت عضویت: 2618 روز

            سلام آریانا عزیز

            همیشه استاداین رو دارن توفایلهاشون میگن که روی خیلی چیزها سرمایه گزاری کردن و وقتی به مرحله برداشت رسیدن کاتش کردن و ادامه ندادن چون خلاف قانون تکامل بوده …….

            تو مسیر درست هیچوقت درد و رنج نیست آسونیه ولذت…

            از وقتی که برگشتم شدم اژدهای فروش دوچرخه و قطعاتش یعنی قبلا هم بودم اما این سفرم منو بیدار کرد و بهم گفت این حباب دورت که میذاره همه نعمت ها را ببینی ولی دسترسی نداری همون قانون تکامله و الان طوری اعتماد به نفس پیدا کرده ام که تنها از روی نشان دادن عکس حتی به مشتری های حضوری ام و کمی توضیحات که سراسر انرژیه و اعتماد به نفس حتی مشتری که دنبال دوچرخه دست دو میگیره نو بهش میفروشم و تازه پولش را پیش میده و 24 ساعت بعد دوچرخه اش را براش مونتاژ میکنم و یه چیز خیلی مهمتر وقتی میشینم روی سایتم کار میکنم یا کانالم را ادیت میکنم اصلا نمیفهمم زمان چجوری میگذره و عین استاد وقتی پیش خانواده ام هستم یا تفریح یا تو اتاق خوابمم میتونم کارم را انجام بدم چون کارم فروش آنلاینه و فقط تک فروشی نیست و به همکارانامم دارم دوچرخه و قطعه ارسال میکنم و این در حالیه که نه انبار دارم نه قطعه نه دوچرخه و نه سرمایه و کارگر های زیاد ….

            بلکه جهان کارهامو انجام میده .

            من هجرت میکنم ولی مثل یک شاه …………بدون حباب ……….

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      الهه رشیدی گفته:
      مدت عضویت: 2217 روز

      به نام الله یکتا

      سلام اقای صادقی عزیز

      چقدر خوشحالم بابت مهاجرت تون و چقدر زیبا میشد با خوندن کامنتتون اون شوق و خوشحالیت رو فهمید. و تحسین میکنم این درک زیباتون از قانون جهان و ایمان و توکل تون به خدارو. و چقدر زیبا خودتون رو به هدایت الله یکتا سپردین . به هدایت خدایی که به زیبایی خاسته هامون رو اجابت میکنه.

      ممنونم ازتون دوست عزیزم بابت این کامنت فوق العاده تون. انشالله دوباره بیاید و از موفقیت هاتون برامون کامنت بزارین .

      ارزوی بهترین ها رو براتون دارم دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نعمت اله صادقی گفته:
        مدت عضویت: 2618 روز

        سلام خانم رشیدی عزیز

        بله….

        وقتی ترکیه بودم درسهای زیادی حاصل شد برام

        اولیش قانون تکامل بود …

        روزهایی که آنجا بودم زیبایی ها را می دیدم ….

        ثروت ها را می دیدم ….

        ماشینهای لاکچری بنز و بی ام و وفورد و آئودی و …. را می دیدم و سپاسگذاری و تحسین می کردم اما احساس میکردم در داخل حبابی هستم که نمیذاره. به اون نعمت ها دسترسی داشته باشم و اونقدر این حباب منو به فکر واداشت که آخرش با فایل چرا پول زیادی وارد زندگی من نمی شود استاد به این نتیجه رسیدم که من قانون تکامل را رعایت نکرده و بر اساس باورهای محدود کننده هجرت کرده بودم و همین باورهای محدود کننده موجب تضاد هایی شدم و برگردوندم سر خونه اول عین بازی مار و پله ….

        خلاصه اینکه نمیشه قانون را دور زد و همه جانبه باید به قوانین عمل کرد تا به نتیجه رسید چون این جهان کاملا سیستماتیک عمل می کنید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Z گفته:
      مدت عضویت: 2674 روز

      سلام دوست هم فرکانسی عزیزم

      اشک در چشم هایم جمع شد

      از خدای قدرتمندم برای هدایت به کامنت پراز عشق شما سپاسگزارم.

      خدای من خدای من همش خدا برام داره نشونه هارو واضح تر میکنه که راهم درسته و به همین راهم ادامه بدم.

      هدایت همینه

      خود خودشه

      که به وسیله دستان قدرتمندش باهام حرف بزنه

      انقدر شیوا و زیبا و صریح

      جوری که قلب آدم آروم میشه و تپش قلب هم انگار زیباتر میشه.

      به شما تبریک میگم و تحسینتون میکنم.

      هدایت الهی و مهاجرت زیبایتان نوش جانتان، گوارای شما باشد.

      خداوند هدایتگرتون به سعادت و خوشبختی بیشتر در تمام جنبه ها باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: