افراد زیادی، به محض تصمیم برای تغییر و ساختن باورها، مهم ترین سوالشان این است که:
کِی به آرزویم می رسم؟
کِی می توانم خانه رویایی ام را داشته باشم؟
کِی با عشق رویاهایم ازدواج کنم؟
کِی به آن ثروت عظیمی که همیشه می خواستم، می رسم؟
احتمالاً شما نیز درگیر این سوال که “کی به خواسته ام می رسم؟“ بوده ای.
برای پاسخ به این سوال، می خواهم به یادت بیاورم که:
از همان لحظه ای که آموزش ها را شروع و تمرینات را انجام می دهی،
از همان لحظه ای که با تلاش ذهنی فراوان، سعی در کنترل ورودی های ذهنت نموده و شروع به تحسین زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت هر موضوعی می نمایی، به گونه ای که به احساس بهتری برسی، وقوع اتفاقات خوب، آغاز می شود.
از آنجا تمرکز اصلی آموزش های من در تمام دوره ها و فایلها، بر ایجاد مهارت برای کنترل ورودی های ذهن است. وقتی به روش آن آموزه ها رفتار و تمریناتش را انجام می دهی، گویی چرخ دنده زندگی ات روغن کاری شود، همه چیز در زندگی ات روان تر می شود.
برای همین اگر کمی تأمل کنی، به راحتی به یاد خواهی آورد که به محض شروع آموزش ها، نشانه ها یکی پس از دیگری در زندگی ات شروع شده:
هدیه ای از یک دوست دریافت نموده ای.
افزایش حقوق داشته ای.
شغل مناسب یافته ای.
پول یا یک شیئ با ارزش در خیابان یافته ای،
مادرت همان غذایی را درست کرده که آن روز دوست داشتی.
سرماخوردگی ات خیلی زود شده و همه با شما مهربان تر شده و برای کمک به تو بسیج شده اند!
و هزاران اتفاق دیگر که نشان می دهد همین حالا نیز به خواسته های بسیاری رسیده ای اما چون آنها را داری، موضوع را از یاد برده ای!
مشکل اینجاست که منظور شما از سوال “کی به خواسته ام می رسم؟ ” داشتن آن خواسته های رویایی و بزرگ است.
و پاسخ این است:
تا زمانی خواسته ای در نظر بزرگ، خاص و دور از دسترس باشد، یعنی نتوانی باور کنی که داشتن اش راحت و بدیهی است، فاصله فرکانسی زیادی با آن خواهی داشت.
آن خواسته زمانی در زندگی ات ظاهر می شود که دیگر برایت یک خواسته بزرگ نباشد. بلکه به اندازه دیدن غذای مورد علاقه ات یا سبز شدن چراغ در خیابان یا سلامت تر شدن برایت کوچک، بدیهی و باورپذیر بشود.
راه باورپذیر شدن، از مسیر تأیید همین نشانه های کوچک و ادامه انجام تمرینات برای کنترل ورودی های ذهن و ساختن باورهای قدرتمند کننده تر می گذرد. تا جاییکه باورهای قدرتمندکننده جدید آنقدر در ذهنت تثبیت شود و تبدیل به جزئی از شخصیت ات گردد که موجب شود آن خواسته ها در ذهنت دیگر برایت آنقدر بزرگ و دور از دسترس نباشد.
اینجا همان نقطه ای است که این نگرش شروع به ظاهر شدن در رفتارت می نماید. یعنی در قالب ایمانی در رفتارت ظاهر می شود که تو را دست به عمل می کند به گونه ای که می توانی فراتر از مرز محدودیت های ذهنی و ترسهایت بروی و قدم هایی عملی برای آن خواسته بر می داری چون دیگر داشتنش را بدیهی و ممکن می دانی.
یک تمرین بعنوان اولین قدم در کسب توانایی کنترل ذهن:
اکنون دیگر می دانیم، تغییر باور از کنترل ورودی های ذهن شروع می شود. همانگونه که ورودی های نامناسب قبلی، باورهای محدود کننده قبلی را در ناخودآگاه مان ساخته، لازم است با ورودی های مناسب به ذهن، باورهای قدرتمند کننده را بسازیم.
هرچه توانایی ما در کنترل ورودی های ذهن بیشتر شود، باورهایمان قدرتمندکننده تر می گردد و پشتیبان قوی تری برای غلبه بر ترسها و قدم برداشتن برای تحقق خواسته هایمان در وجودمان ساخته می شود.
بنابراین در بخش نظرات این فایل به این سوالات با جزئیات جواب بده و اولین قدم را برای «تبدیل شدن به خالقِ بهتری برای زندگی ات» بردار:
تجربه شما درباره کنترل ورودی های ذهنت چیست؟
چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پس کِی به خواسته ام می رسم؟!799MB16 دقیقه
- فایل صوتی پس کِی به خواسته ام می رسم؟!13MB16 دقیقه
سلام خدمت استاد عزیز و تمامی اعضای گروه تحقیقاتی عباس منش
چند تا پیشنهاد دارم که میتونه تمرکز ما را بگذاره روی چیزهایی که میخواهیم،روی افکار مثبت:
1_مشخص کردن دقیق خواسته :بسیاری از ما فقط داریم مثل همیشه ادامه میدیم یعنی اصلا معلوم نیست ما خواسته مان دقیقا چیه یعنی ما نمی آییم بگیم ما چقدر پول و درآمد مثلاً امسال و یا این ماه میخواهیم داشته باشیم، می خواهیم با چه افرادی باشیم ،می خواهیم چه تجربه ای جدید و متفاوت و قدرتمند را در یک مدت معلوم داشته باشیم، یعنی ما فقط به خاطر ترس هامون ترس از اینکه نتونیم انجامش بدیم و بریم دنبالش و اینا دقیقا خواستمونو واضح و مشخص به جهان اعلام نمیکنیم ماوقتی که میدونیم شرایط و اتفاقات زندگی ما به خاطر درخواست ها و فرکانسهایی هست که فرستاده ایم و جهان بر اساس این فرکانسها زمینهها را برای تجلی درخواست ما فراهم میکند، پس وقتی دقیقا نگی که چی میخوای حالا در هر جنبه ای ،کاری که جهان میکنه بر طبق باورهای قبلی ات اتفاقات را به وجود میاره یعنی روزهای مشابه با روز های قبلی تکرار می شوند
حالا چه ارتباطی داره؟ وقتی دقیق و واضح مشخص نکردی خواسته ات را یعنی تو قراره شرایطی که تا به حال تجربه کردی را دوباره تجربه کنی و از نظر تو اونا نا خواسته اند و این یعنی تو باز تمرکز کردی روی نا خواسته ها و نکات ناخواسته و منفی که باز همان شرایط برایت تکرار شدند، یعنی ناخودآگاه دوباره رفتی روی تمرکز بر نکات منفی و نا خواسته ها و گرنه شرایط طور دیگری رقم میخورد و اتفاقی که میافتد،
این است که وقتی دقیق مشخص کردی خواسته ات را ، اولین اتفاق این است که احساس خوبی پیدا میکنی از اینکه میدونی دقیقا چی میخواهی ثانیا چون خواسته ات معلومه پس هی تو ذهنته که چه کار کنی و چه اقداماتی انجام بدی برای رسیدن به آن خواسته این یعنی ورودی های مناسب داری میدی به ذهنت،ثالثا چون جهان دقیقاً میدونه تو چی میخواهی مسیرهایی رو میاره که تو به این خواسته آروم آروم برسی یعنی جهان هم کمک میکنه و با الهامات تو را در مسیر ورودی های مناسب بیشتری قرار میده ،وقتی که مسیر درست را انتخاب میکنی جهان هم کمک میکنه و مسیرهای درست بیشتری میاره و یعنی ورودی های مناسب بیشتر یعنی نتایج خوب بیشتر و وقتی مسیر مخالف با جهان هستی را انتخاب میکنی ،حتی جهان هم کمک میکنه که تو بیشتر وارد این مسیرها بشی و ورودیهای نامناسب بیشتری داشته باشی در هردوصورت جهان مطیع فرمان توست. جان کلام اینکه وقتی واضح و مشخص به جهان اعلام نکردید که چه میخواهید ذهن کار خودشو میکنه و اساسا تمرکز میکنه روی نا خواسته ها و دادن ورودی های نامناسب چون قانون ذهن است که راحت طلبه و دوست داره خودشو تو سختی نندازه و نخواهد کاری مخالف با عادت های قبلی خودش انجام بدهد،ولی با مشخص کردن دقیق خواسته ذهن به چالش می افتد که فکری به حال خواسته تو بکند. من چند تا کار برای اینکه این خواسته را فراموش نکنم انجام میدم خوب چون باید مرور کنید خواسته را وهی تو ارتعاش خواسته خود را نگه دارید تا خلق بشه و با یک بار مشخص کردن و رفتن نمیشه این قدم اوله .ولی من تجربه ای که به دست آوردم وکاری که انجام میدهم تو ارتعاش این خواسته بمونم اینه که برای درآمد این ماهم
اومدم و اولا دقیق نوشتم من این ماه می خواهم این قدر درآمد خالص داشته باشم و امدم و روی یک اسکناس این مبلغ را نوشتم و زدم به دیوار خونه ام و هر وقت که میبینم اونویاد خواسته ام می افتم وکار دومم این است که دقایقی برایش تجسم انجام می دهم و فکر می کنم آخر ماه تو حسابمه و دقیقا موجودی گرفتم و نوشته قابل برداشت آن مبلغ دلخواهم و نیز به مسیرهایی که من رو به خواسته ام برسونه.الان بعد نوشتن اسکناس و خواسته ام من اتفاقی با فردی آشنا شدم و ایشان جایی را برایم معرفی کردند که من مواد اولیه ای که برای کارهایم می خواهم را از آنجا تهیه کنم که هم ارزان است و هم نزدیک و نیز کارهامو توکانال خودش گذاشت و نیز فردی را که تو کار من سالهاست فعالیت داره رو و معروفه و از همه جا مشتری داره را معرفی کرد و من باهاش آشنا شدم و دارم یه عالمه راهنمایی خیلی خوب که ماهها طول میکشید من به این نتایج برسم
را از ایشان دریافت میکنم و با هم ارتباط خوبی برقرار کرده ایم که ادامه داره حتی منو تو گروهی گذاشت که تبلیغ رایگان داشت و باز لینکموگذاشتم و یک فرصت دیگه برای تبلیغ شد و چند نفر دیگه که تو کار من هستند و با سابقه طولانی و باهاشون تازگی ها آشنا شدم چقدر من دارم از آنها راهنمایی میگیرم و تجربه هاشان را به من میگویند خدا شاهده حتی یک بار هم نشده بگن که چرا بگیم تو رقیب هستی و این حرفها برعکس خیلی استقبال و تشویق کردند و این کار خداست که دل همه رو برات نرم می کنه تو باید به خواسته ات برسی وقتی خالصانه براش قدم برمیداری و همه اینها و البته باز هستند که زیاد میشه بگم فقط من چند روزه که نمیگم صددرصد ولی در حدی خواستم که ورودیها مو انتخاب کنم و به خودم یادآوری کنم جهان بین خواسته و ناخواسته من تفاوتی قائل نیست و به هر کدام تمرکز کنم آن را گسترش میدهد پس بیام و روی چیزهایی که میخواهم تمرکز کنم.
و کار دیگری که می کنم سپاسگزاری هست و همیشه من میروم در یک منطقه ای که پر از درختان میوه است وخانه های ویلایی داره تنهایی آنجا به یاد میآورم نشانه هایی که آمدند، داشته هام رو ،تغییرهایی که کردم و ازشون سپاسگزار خداوند می شوم و این انگیزه ای بزرگ میشه برای من برای اینکه تمام روز تو احساس خوب بمونم
و یک الهام بزرگ که فقط طول روز ورودی های مناسب را با تمرکز بر خواسته هایم به ذهنم بدهم. 2_شناخت :همه میدانیم که انرژی حاکم بر جهان مثبت است و این جهان اساسش برپایه نکات مثبت و زیبایی ها آفریده شده و ما هم جزئی از این انرژی هستیم، در واقع واقعیت ما ،درون ما و فطرت ما مثبت و زیباست پس چرا ما از واقعیت خودمان دور میشویم ؟چون ما در این تجربه زندگی و دیدن و شنیدن کمبودها و نازیبایی ها از شناختی که از واقعیت ثابت جهان داریم دور میشویم ،از شناختی که از خود واقعی مان که جزئی از واقعیت ثابت جهان هست دور میشویم و بعد تمرکز ها میره روی چیزهای غیر واقعی مثل کمبود ،خشم ،دزدی ،نگرانیها ،ناامیدی ،در واقع ما وقتی مصمم میشویم که روی خواسته ها تمرکز کنیم که به خودشناسی عمیق و مناسبی برسیم، این خودشناسی میتونه شناخت بهتر ثروت باشد،
چون وقتی که تو میری و در مورد ثروت شناخت پیدا می کنی و به قول قران در آن موضوع رسوخ میکنی در واقع تو داری خودت را در مورد آن موضوع مطالعه میکنی ،داری در مورد آن موضوع به واقعیت ثابتی که هست (که ثروت همیشه هست ولی فقط غیر واقعیه و ساختگی) و در درونت وجود داره می رسی، وقتی تفاوت فقر و ثروت را فهمیدی و عمیقاً درک کردی تو اینجا تصمیم میگیری که انتخاب مناسبی انجام بدی و قطعاً ثروت را انتخاب میکنی که با تو هماهنگ است و در هر موضوعی همینطور و در کل ما اگر در مورد رفتارهایی که در طول روز انجام می دهیم در برخوردها ،در تنهایی ها ،در ترس ها و ناامیدی ها در هر جنبه ای بیاییم و در آن مورد بیشتر مطالعه کنیم خودمان را به یک شناخت میرسیم که اگر بیایم به دنبال راهکاری باشیم که این رفتار ناخواسته را از ما سریع دور کنه ،و ما اون هماهنگی با خود واقعی همواره داشته باشیم و زمان رو بزاریم روی چیزهایی که می خواهیم و
باید این را باور کنیم که خداوند بی نهایت مسیر زیبا و درست دارد که به ما نشان بدهد و ما جایگزین رفتارهای قبلی که ناخواسته بیشتری رو میآورند کنیم و درست یعنی اینکه هماهنگ با انرژی مثبت جهان که به ما پیشرفت بدهد جلو ببره و ما را قوی تر کنه و نزدیک تر به خود واقعی یعنی ما وقتی به شناخت مناسبی از خود وخواسته ها و رفتارهای مان میرسیم یک آرامشی ما را فرا می گیرد که ما خیلی با بکار بردن عقل و نه از روی احساسات وجاهلانه ،همواره مسیرهای مناسب ومثبتی را انتخاب می کنیم و آنها را گسترش می دهیم .مثال اینکه همه ما دیده ایم که یک فردی که سالها اعتیاد را تجربه کرده و الان راه سلامت رو در پیش گرفته به فردی که تازه وارده این وضعیت شده است می خواهد یک نصیحت یاکمکی کند دقت کرده اید با چه قدرت ایمان و آرامش و شناختی میگوید راهی که تو داری میری رو من رفتم تا تهش هیچی نداشت، گشتم نبود نگرد نیست .چرا واقعا این فرد رفتاری راکه خود سالها با تمام اهتمام انجام میداده الان چنین دیدگاه متفاوتی داره ازش و مسیر درست آن را انتخاب کرده چون آن تجربه باعث شده رسوخ کنه تو دل این مسیر و بداند که چی داره برای دادن وچی نداره و فهمیده که فقط همه چیز را ازش میگیره و ول کرده و آن شناخت که از مسیر پیش رو پیدا کرده باعث شده که با مسیر مناسبی جایگزین کنه.
من الان یکی دو مورد از رفتارهایی که بیشتر وقتم رو به هدر می دادند و من را روی نا خواسته هام میبردند را در مورد آنها نشستم و بیشتر با خودم بررسی شان کردم از احساسی که در من پدید میآورند ،از شرایط و اتفاقاتی که برایم رقم می زنند، از تاثیری که روی باورهایم دارند ،از تاثیری که روی ارتباط با خدا و هماهنگی من می ذارند و آمدم ونوشتم معایب دنبال کردن آنها ومزایای دنبال نکردن آنها و هر روز چند بار با خودم مرور می کنم و به جرات میگم که خداوند مسیرهای جایگزین و درست آنها را به من نشان داده ومن خیلی ازشون دارم فاصله میگیرم و بیشتر به هماهنگی با خودم نزدیکتر میشوم و این وقت رو دارم میزارم روی خواسته هام و این مسیر خیلی روند خوب و رو به جلویی داره.
3_ و موضوعی که خود شناسی میتواند به ما بدهد قدرت تصمیمگیری ما را بالا میبرد وقتی خودت و خواسته ات را بشناسی به حتم سریع برایش تصمیممیگیری و در واقع میپذیری که پای تصمیمت باشی. چه ارتباطی دارد؟ از این جهت که ما وقتی نتونیم تصمیم بگیریم که مثلا برم بیزنس شخصی خودم را بزنم یا همان کارمند بمانم،ازدواج کنم یا نکنم ،درسموادامه بدم یا ندم، در واقع ما وقتی مرددیم بین دو عمل و نمیتونیم تصمیم بگیریم ،داریم قسمتی از انرژی مان را صرف ناخواسته مان می کنیم و این باعث ورود تردید بیشتر به ما میشه و این یعنی تمرکز بر روی ناخواسته ولی وقتی تصمیم گرفته بشه حالا چه اشتباه و چه درست انرژی هایی که این تردید پراکنده کرده بودند برمیگردد و تو میتوانی همه را بگذاری روی مسیری که انتخاب کردی وخواسته ات است ،یعنی تو تونستی خیلی بیشترچیزهایی که می خواهی را وارد زندگی کنی و بیشتر، توجهتو بدی به نکات مثبت و موضوعات مثبت. و تجربه ای که از تصمیماتم دارم حاکی از اینه که من انرژیهام رفته روی خواسته هام و حرکت کردم به سمت جلو. مثل من یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم که دیگه ادامه تحصیل ندم من که فقط درس را تنها راه می دانستم، یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم از جایی که زندگی می کردم برم به موقعیت بهتر و سریع این کار را کردم و الان چقدر از جایی که رفتم راضی ام و چقدر افراد وشرایط متفاوتی و بهتری را دارم تجربه میکنم و میبینم ،یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم تمام آن افرادی که قبلا توی زندگیم بودند را و با من هماهنگ نبودند را رها کنم حالا میخواهند خوب باشند یا بد همه آنها را رها کردم الان چقدر راضیم از این کارم ،یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم قرص و دارو را کنار بگذارم منی که تنها راه درمان را قرص می دانستم و در حالی که از آنها متنفر بودم ولی الان حالم چقدر خوبه که دیگه نمیبینمش.
کلام آخر اینکه همه این تصمیمات باعث شدند من فقط تمام تمرکز و انرژیمو بذارم روی چیزهایی که می خوام و ورودی ها و نکات مثبت را در زندگی ام اشاعه بدهم.
Voicy:
سلام خدمت استاد عزیز و تمامی اعضای گروه تحقیقاتی عباس منش
چند تا پیشنهاد دارم که میتونه تمرکز ما را بگذار روی چیزهایی که میخواهیم به روی افکار مثبت
مشخص کردن دقیق خواسته بسیاری از ما فقط داریم مثل همیشه ادامه میدهیم یعنی اصلا معلوم نیست ما خواست همان دقیقا چیه یعنی ما نمی آییم به اینکه ما چقدر پول و درآمد مثلاً امسال و یا این ماه میخواهیم داشته باشیم می خواهیم با چه افرادی باشیم می خواهیم چه تجربه ای جدید و متفاوت و قدرتمند را در یک مدت معلوم داشته باشیم یعنی ما فقط به خاطر ترس هامون ترس از اینکه نتونیم انجام بدیم و بریم دنبالش و اینا دقیقا خواستم
رو واضح و مشخص به جهان اعلام نمیکنیم معاونتی که میدونیم شرایط و اتفاقات زندگی ما به خاطر درخواست ها و فرکانسهای هست که فرستاده ایم و جهان بر اساس این فرکانسها زمینهها را برای تجلی درخواست ما فراهم میکند تا وقتی در دقیقه 9 دی که چی میخواهید حالا در هر جمعی کاری که جهان میکنه بر طبق باورهای قبلی از اتفاقات را به وجود میاره یعنی روزهای مشابه با روز های قبلی تکرار می شوند
حالا چه ارتباطی داره وقتی دقیق و واضح مشخص نکرده خواسته را یعنی تو قرار شرایطی که تا به حال تجربه کرده را دوباره تجربه کنید و از نظر تو اونا نا خواسته اند به این یعنی تو بازی تمرکز کردن روی نا خواسته ها و نکات ناخواسته و منفی که باز هم این شرایط برای تکرار شدند یعنی ناخودآگاه دوباره رفتی روی تمرکز بر نکات منفی و نا خواسته ها و گرنه شرایط طور دیگری رقم میخورد و اتفاقی که میافتد
این است که وقتی دقیق مشخص کرده خواسته را از اولین اتفاقی که میافتد این است که احساس خوبی پیدا میکنید از اینکه میدونی دقیقا چی میخواهی ثانیا چون خواسته معلومه است که تو ذهنت است که چه کار کنیم و چه اقداماتی انجام بدی برای رسیدن به آن خواسته این یعنی ورودی های مناسب داری میری به ذهنت
ثالثا چون جهان دقیقاً میدونه تو چی میخواهی مسیرهای رو میاره که تو به این خواسته آروم آروم برسید یعنی جهان هم کمک میکنه و با الهامات تو را در مسیر ورودی های مناسب بیشتری قرار میده وقتی که مسیر درست را انتخاب میکنید جهان هم کمک میکنه و مسیرهای درست بیشتری میاره و یعنی ورودی های مناسب بیشتر یعنی نتایج خوب بیشتر و وقتی مسیر مخالف با جهان هستی را انتخاب میکنید
حتی جهان هم کمک میکنه که تو بیشتر وارد این مسیرها بشی و ورودیهای نامناسب بیشتری داشته باشید در هردوصورت جهان مطیع فرمان توسط جان کلام اینکه وقتی واضح و مشخص به جهان اعلام نکردید که چه میخواهید به کار خودشو میکنه و اساس آن تمرکز میکند روی نا خواسته ها و دادن ورودی های نامناسب چون قانون ذهن است که راحت طلبی و دوست داره خودشو تو سختی اندازه و نخواهد کاری مخالف با عادت های قبلی خودش انجام بدهد
ولی با مشخص کردن دقیق خواسته ها را به چالش می افتد که فکری به حال خواسته تو بکنه من چند تا کار برای اینکه این خواسته را فراموش نکنند انجام میدم خوب چون باید مرور کنید خواسته را به ارتعاش خواسته خود را نگه دارید تا حل بشه و با یک بار مشخص کردن و رفتن از نمیشه این قدم اول ولی من تجربه ای که به دست آوردن به کاری که انجام میدهند ارتعاشی نخواسته بهم اونم اینه که برای درآمد این ماهم
مردم به او لا دقیق نوشتم من این ماه می خواهم این قدر درآمد خالص داشته باشند و امدم و روی یک اسکناس این مبلغ را نوشتم و زدم به دیوار خونه ام و هر وقت که میبینم اون به یاد خواسته اند می افتم به کار دوم این است که دقایقی برای تجسم انجام می دهند و فکر می کنم آخر ماه تو حسابم و دقیقا موجودی گرفتن و نوشته قابل برداشت آن مبلغ دلخواهم و نیز به مسیرهای که من و به خواستم برسون
الان بعد نوشتن اسکناس و خواسته ام من اتفاقی با فردی آشنا شدم و ایشان جای را برای معرفی کردند که من مواد اولیه ای که برای کارهایی می خواهم را از آنجا تهیه کنند که هم ارزان است و هم نزدیک و نیز کارهای را در کانال خود گذاشت و نیز فردی را که تو کار من سالهاست فعالیت داره به معروف و از همه جا مشتری داره را معرفی کرد و من باهاش آشنا شدم و دارم یه عالمه راهنمایی خیلی خوب که ماهها طول میکشید من به این نتایج برسد
را از ایشان دریافت میکنند و با هم ارتباط خوبی برقرار کرده ایم که ادامه داره حتی منو تو گروهی گذاشت که تبلیغ رایگان داشت و با لینک ما گذاشتند و یک فرصت دیگه برای تبلیغ و چند نفر دیگه که تو کار من هستند و با سابقه طولانی و باهاشون تازگی ها آشنا شدم چقدر من دارم از آنها راهنمایی میگیرم و تجربه هاشان را به من میگویند خدا شاهده حتی یک بار هم نشده بگم که چرا بگیم به طور تقریبی
تو رقیب هستی و این حرفها برعکس خیلی استقبال و تشویق کردند و این کار خداست که دل همه رو برات نرم می کنه تو باید به خواسته اش رسید وقتی خالصانه برای قدم برمیدارید و همه اینها و البته باز هستند که زیاد میشه بگم فقط من چند روزه که نمیگم صددرصد ولی در حد خواستم که ورودیها مو انتخاب کنم و به خودم یادآوری کنم جهان به این خواسته و ناخواسته من تفاوتی قائل نیست
و به هر کدام تمرکز کنند آن را گسترش میدهد پس بیایم و روی چیزهایی که میخواهم تمرکز کنند و کار دیگری که می کنم سپاسگزاری هست و همیشه من میروم در یک منطقه ای که پر از درختان میوه است به خانه های ویلایی دارد تنهایی آنجا به یاد میآورند نشانه هایی که آمدند داشته هام رو در غیر هایی که کردم و ازشون سپاسگزار خداوند می شود و این انگیزه ای بزرگ میشه برای من برای اینکه تمام روز احساس خوب بمونم
و یک الهام بزرگ که فقط طول روز ورودی های مناسب را با تمرکز بر خواسته هایم به ذهنم بدهند موضوع دوم شناخت است همه میدانیم که انرژی حاکم بر جهان مثبت است و این جهان اساس و پایه نکات مثبت و زیبایی ها آفریده شده و ما هم جزئی از این انرژی هستیم در واقع واقعیت ما درون ما و فطرت ما مثبت و زیباست پس چرا ما از واقعیت خودمان دور میشویم چون ما در این تجربه زندگی و دیدن
و شنیدن کمبودها و نازیبایی ها از شناختی که از واقعیت ثابت جهان داریم دور میشویم از شناختی که از خود واقعی مان که جزئی از واقعیت ثابت جهان هست دور میشویم و بعد تمرکز ها میره روی چیزهای غیر واقعی مثل کمبود خشم دزدی از نگرانیها ناامیدی در واقع ما وقتی مصمم میشویم که روی خواسته ها تمرکز کنیم که به خودشناسی امیر و مناسبی برسیم این خودشناسی میتون شناخت بهتر از ثروت باشد
چون وقتی که تو میری به در مورد ثروت شناخت پیدا می کنید و می کنید آن را و به قول قران در آن موضوع رسوخ میکنید در واقع تو داری خودت را در مورد آن موضوع مطالعه میکنید داری در مورد آن موضوع به واقعیت ثابتی که هست که ثروت همیشه هست ولی فقط غیر واقعی و ساختگی و در درون وجود دارد می رسید وقتی تفاوت فقر و ثروت را فهمیدی و عمیقاً درک کرده تو اینجا تصمیم میگیرید که انتخاب من
مناسبی انجام بدید و قطعاً ثروت را انتخاب میکنید که با تو هماهنگ است و در هر موضوعی و در هر موضوعی همینطور و در کل ما اگر در مورد رفتارهای که در طول روز انجام می دهیم در برخوردها در تنهایی ها در ترس ها و ناامیدی ها در هر جمعی بیاییم و درمان آن مورد بیشتر مطالعه کنیم خودمان را به یک شناخت میرسیم که اگر بیایم به دنبال راهکاری باشیم که این رفتار را از ما سریع دور کنه و هماهنگی با خود واقعی همواره داشته باشیم و زمان رو بزاریم روی چیزهایی که می
باید این را باور کنیم که خداوند بی نهایت مسیر زیبا و دوست دارد که به ما نشان بدهد و ما جایگزین رفتارهای قبلی که ناخواسته بیشتری رو میآورند کنیم و دوست یعنی اینکه هماهنگ با انرژی مثبت جهان که به ما پیشرفت بدهد جلو ببره و ما را قوی تر کنه و نزدیک تر به خود واقعی یعنی ما وقتی به شناخت مناسبی از خود به خواسته ها و رفتارهای ما نمیرسیم یک آرامشی ما را فرا می گیرد که ما خیلی
با بکار بردن عقل و نه از روی احساسات اماره مسیرهای مناسب مثبتی را انتخاب می کنیم و آنها را گسترش می دهیم مثال اینکه همه ما دیده ایم که یک فردی که سالها به اعتیاد را تجربه کرده و الان راه سلامت و در پیش گرفته به فردی که تازه وارده این وضعیت شده است می خواهد یک نصیحت کمک کنند دقت کرده اید با چه قدرت ایمان و آرامش و شناختی میگوید راهی که تو داری میری و من رفتم تا تهش هیچی نداشت گشتم نبود نگرد نیست چرا واقعا این فرد رفتاری را
که خود سالها با تمام اهتمام انجام میداده الان چنین دیدگاه متفاوتی داره از رشت و مسیر درست آن را انتخاب کرده چون آن تجربه باعث شده در سوخت تو دل این مسیر و بداند که چی داره برای دادن چیزی نداره نفهمیدی که فقط همه چیز را ازش میگیره و ول کرده و آن شناخت از مسیر پیش رو را پیدا کرده و آن شناخت کرد مسیر پیش رو پیدا کرده و باعث شده که با مسیر مناسبی جایگزین کنند
من الان یکی دو مورد از رفتارهایی که بیشتر وقتم و به هدر می دادند و من را روی نا خواسته هام میبردند را در مورد آنها نشستن و بیشتر با خودم بررسی شان کردم از احساسی که در من پدید میآورند از شرایط و اتفاقاتی که برای رقم می زنند از تاثیری که روی باورهای دارند از تاثیری که روی ارتباط با خدا و هماهنگی من می زارند و آمدن از نوشتن معایب دنبال کردن آنها به مزایای دنبال نکردن آنها و هر روز چند بار با خودم مرور می کنم و به جرات میگم که خداوند مسیرهای جایگزین و درست
آنها را به من نشان داده به من خیلی ازشون دارم فاصله میگیرم و بیشتر به هماهنگی با خود نزدیکتر میشود به این وقت رو دارم میزارم روی خواسته هام به این مسیر خیلی روند خوب و رو به جلویی دارد و موضوعی که خود شناسی میتواند به ما بدهد قدرت تصمیمگیری ما را بالا میبرد وقتی خودت و خواسته را بشناسید و سریع برای تصمیمگیری و در واقع میپذیرید که پای تصمیم باشید چه ارتباطی دارد از این جهت که ما وقتی نتونی تصمیم بگیریم که مثلا برم بیزنس شخصی خودم را بزنم یا
یا همان کارمند به مانند ازدواج کنم یا نکنم در سرما ادامه بدم یا ندم در واقع ما وقتی مردیم بین دو عمل و نمیتونیم تصمیم بگیریم داریم قسمتی از انرژی مان را صرف ناخواسته ما نمی کنیم و این باعث ورود تردید بیشتر به ما میشه و این یعنی تمرکز بر روی ناخواسته ولی وقتی تصمیم گرفته بشه حالا چه اشتباه و چه در سطح انرژی های این تردید پراکنده کرده بود برمیگردد و تو میتوانی همه را بگذاری روی مسیری که انتخاب کردیم به خواسته است یعنی تو تونستی خیلی بیشتر
چیزهایی که می خواهی را وارد زندگی کنیم و بیشتر توجه و بدی به نکات مثبت و موضوعات مثبت و تجربه یکی از تصمیمات دارم حاکی از اینکه من انرژیهای رفته روی خواسته های خیلی سریع پیشرفت کردند و حرکت کردن به سمت جلو مثل من یکبار برای همیشه تصمیم گرفتند که دیگه ادامه تحصیل ندهند من که فقط درس را تنها راه می دانستند یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم از جایی که زندگی می کردند به موقعیت بهتر و سریع این کار را کردم و الان چقدر از جایی که رفتن رازی
راضی هستند و چقدر افراد شرایط متفاوتی و بهتری را دارند تجربه میکنم و میبینم یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم تمام آن افرادی که قبلا توی زندگیم بودند را و به و با من هماهنگ نبودند رها کنند حالا میخواهند خوب باشند یا بد همه آنها را رها کردم الان چقدر راضیم از این کارم یکبار برای همیشه تصمیم گرفتم قرص و دارو را کنار بگذارم معنی که تنها راه درمان را قرص می دانستند و در حالی که از آنها متنفر بودم و ولی الان حالم چقدر خوبه که دیگه نمیبینمش
که دیگر آنها را نمی بینم کلام آخر اینکه همه این تصمیمات باعث شدند من فقط تمام تمرکز و انرژی ما بذارم روی چیزهایی که می خوام ورودی ها و نکات مثبت را در زندگی ام ای شاه بدهند
سلام دوست عزیز
ب شدت
سلام دوست عزیز
ب شدت کارتونو تاییدمیکنم وتبریک میگم.چون خودمم دارم ازاین کارنتیجه میگیرم