افراد زیادی، به محض تصمیم برای تغییر و ساختن باورها، مهم ترین سوالشان این است که:
کِی به آرزویم می رسم؟
کِی می توانم خانه رویایی ام را داشته باشم؟
کِی با عشق رویاهایم ازدواج کنم؟
کِی به آن ثروت عظیمی که همیشه می خواستم، می رسم؟
احتمالاً شما نیز درگیر این سوال که “کی به خواسته ام می رسم؟“ بوده ای.
برای پاسخ به این سوال، می خواهم به یادت بیاورم که:
از همان لحظه ای که آموزش ها را شروع و تمرینات را انجام می دهی،
از همان لحظه ای که با تلاش ذهنی فراوان، سعی در کنترل ورودی های ذهنت نموده و شروع به تحسین زیبایی ها و تمرکز بر نکات مثبت هر موضوعی می نمایی، به گونه ای که به احساس بهتری برسی، وقوع اتفاقات خوب، آغاز می شود.
از آنجا تمرکز اصلی آموزش های من در تمام دوره ها و فایلها، بر ایجاد مهارت برای کنترل ورودی های ذهن است. وقتی به روش آن آموزه ها رفتار و تمریناتش را انجام می دهی، گویی چرخ دنده زندگی ات روغن کاری شود، همه چیز در زندگی ات روان تر می شود.
برای همین اگر کمی تأمل کنی، به راحتی به یاد خواهی آورد که به محض شروع آموزش ها، نشانه ها یکی پس از دیگری در زندگی ات شروع شده:
هدیه ای از یک دوست دریافت نموده ای.
افزایش حقوق داشته ای.
شغل مناسب یافته ای.
پول یا یک شیئ با ارزش در خیابان یافته ای،
مادرت همان غذایی را درست کرده که آن روز دوست داشتی.
سرماخوردگی ات خیلی زود شده و همه با شما مهربان تر شده و برای کمک به تو بسیج شده اند!
و هزاران اتفاق دیگر که نشان می دهد همین حالا نیز به خواسته های بسیاری رسیده ای اما چون آنها را داری، موضوع را از یاد برده ای!
مشکل اینجاست که منظور شما از سوال “کی به خواسته ام می رسم؟ ” داشتن آن خواسته های رویایی و بزرگ است.
و پاسخ این است:
تا زمانی خواسته ای در نظر بزرگ، خاص و دور از دسترس باشد، یعنی نتوانی باور کنی که داشتن اش راحت و بدیهی است، فاصله فرکانسی زیادی با آن خواهی داشت.
آن خواسته زمانی در زندگی ات ظاهر می شود که دیگر برایت یک خواسته بزرگ نباشد. بلکه به اندازه دیدن غذای مورد علاقه ات یا سبز شدن چراغ در خیابان یا سلامت تر شدن برایت کوچک، بدیهی و باورپذیر بشود.
راه باورپذیر شدن، از مسیر تأیید همین نشانه های کوچک و ادامه انجام تمرینات برای کنترل ورودی های ذهن و ساختن باورهای قدرتمند کننده تر می گذرد. تا جاییکه باورهای قدرتمندکننده جدید آنقدر در ذهنت تثبیت شود و تبدیل به جزئی از شخصیت ات گردد که موجب شود آن خواسته ها در ذهنت دیگر برایت آنقدر بزرگ و دور از دسترس نباشد.
اینجا همان نقطه ای است که این نگرش شروع به ظاهر شدن در رفتارت می نماید. یعنی در قالب ایمانی در رفتارت ظاهر می شود که تو را دست به عمل می کند به گونه ای که می توانی فراتر از مرز محدودیت های ذهنی و ترسهایت بروی و قدم هایی عملی برای آن خواسته بر می داری چون دیگر داشتنش را بدیهی و ممکن می دانی.
یک تمرین بعنوان اولین قدم در کسب توانایی کنترل ذهن:
اکنون دیگر می دانیم، تغییر باور از کنترل ورودی های ذهن شروع می شود. همانگونه که ورودی های نامناسب قبلی، باورهای محدود کننده قبلی را در ناخودآگاه مان ساخته، لازم است با ورودی های مناسب به ذهن، باورهای قدرتمند کننده را بسازیم.
هرچه توانایی ما در کنترل ورودی های ذهن بیشتر شود، باورهایمان قدرتمندکننده تر می گردد و پشتیبان قوی تری برای غلبه بر ترسها و قدم برداشتن برای تحقق خواسته هایمان در وجودمان ساخته می شود.
بنابراین در بخش نظرات این فایل به این سوالات با جزئیات جواب بده و اولین قدم را برای «تبدیل شدن به خالقِ بهتری برای زندگی ات» بردار:
تجربه شما درباره کنترل ورودی های ذهنت چیست؟
چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پس کِی به خواسته ام می رسم؟!799MB16 دقیقه
- فایل صوتی پس کِی به خواسته ام می رسم؟!13MB16 دقیقه
#به علت اینکه کل جواب بسیار طولانی بود و هنگام اراسل نظر با خطا مواجه می شدم آن را قسمت بندی کردم.
قسمت دوم:
خوب ! بریم سراغ پاسخ به سوال مسابقه…
من کار هایی که خودم اجرا کردم و نتیجه گرفتم رو در زیر نوشتم …نمی دونم راهکارای دیگه جواب میده یا نه چون تستشون نکردم…
1-تو لحظه زندگی کردن:
دوستان اگر بتونید این موضوع رو تمرین کنید که البته واقعا کار سختی هست و من هم که دارم این موضوع رو تمرین می کنم بعضی موقع ها اشتباه می کنم… تمامی استرس نگرانی ها،ترس ها و غم ها تون رفع خواهد شد…برای تاکید بر این موضوع دوست دارم آیات 60 تا 64 سوره یونس رو با هم بررسی کنیم ؛آیه اصلی که میخوایم بهش بپردازیم آیه 62 است.)
{ متن های توی آکلاد رو من اضافه کردم…بقیه ی متن ها برای مترجم هستند…}
60-وَمَا ظَنُّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْکَذِبَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَشْکُرُونَ:
و کسانى که بر خدا دروغ مى بندند روز رستاخیز چه گمان دارند در حقیقت خدا بر مردم داراى بخشش است ولى بیشترشان سپاسگزارى نمى کنند.
61-وَمَا تَکُونُ فِی شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِیضُونَ فِیهِ وَمَا یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَلَا فِی السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْبَرَ إِلَّا فِی کِتَابٍ مُبِینٍ﴿61﴾
و تو در هیچ حالی نباشی و هیچ آیهای از قرآن تلاوت نکنی و به هیچ عملی تو و امت وارد نشوید جز آنکه ما همان لحظه شما را مشاهده میکنیم و هیچ چیز به وزن ذرهای در همه زمین و آسمان از خدای تو پنهان نیست و کوچکتر از ذره و بزرگتر از آن هر چه هست همه در کتاب مبین حق (و لوح علم الهی) مسطور است.
62-أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی (از حوادث آینده عالم) و هیچ حسرت و اندوهی (از وقایع گذشته جهان) در دل آنها نیست. {مترجم بسیار عالی این متن رو ترجمه کرده…این آیه به وضوح می گوید که دوستان خدا(هر چند که “ولی” معنی ای قوی تر از کلمه ی دوست دارد)در آینده و گذشته نیستن و از لحظه ی حالشون لذت می برن… }
63-الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ
آنان که اهل ایمان و خداترسند. {همان طور که می دانید؛ تقوا به معنای کنترل نفس هستش و بهتر بود مترجم از این لفظ استفاده می کرد. }
64-لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَفِی الْآخِرَهِ لَا تَبْدِیلَ لِکَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
آنها را پیوسته بشارت است هم در حیات دنیا (به مکاشفات در عالم خواب) و هم در آخرت (به نعمتهای بهشت). سخنان خدا را تغییر و تبدیلی نیست، این است فیروزی بزرگ.
—————–
2-تغییر نگاه:
دوست دارم این مورد رو با ذکر مثالی براتون بگم که چقدر روش قدرتمندی برای رسیدن به احساس خوب هست…
چند وقت پیش ، بنده مبلغی رو برای تبلیغات برای سایتی در نظر گرفته بودم و اون رو پرداخت کردم …راستش بعد یه مدت به ذهنم اومد که اصن من نباید یه همچنین پروژه ای رو استارت می زدم چون در راستای اهدافم در حال حاضر نبود…کلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که واقعا نباید این کار رو میکردم و همون جا پروژه رو تعطیل کردم و رفت…
مدتی بعد فهمیدم کسی ،از تبلیغاتی که من هزینه شان را پرداخت کردم برای سایتی که قبلا ساخته بودم… دارد برای کسب کار شخصی خودش بهره می برد…ابتدا خیلی به هم ریختم ولی بعد یه مدت (شاید در حد چند دقیقه) گفتم که چه جالب!چه آدم باهوشی که داره از یک موضوع مرده برای یه نفر،داره به نفع کسب و کارش خودش استفاده می کنه و چقدر آدم ها ی با هوش زیاد شدن…شاید باورتون نشه ولی همین فکر به ظاهر خنده دار و این تغییر نگاه اون لحظه منو آروم کرد و نزاشت احساسم بد شه…به نظرم این تغییر نگاه تکنیک فوق العاده ای هست و اگر بر اون استاد شید محاله براتون اتفاقات و شرایط بدی رخ بده و افسار زندگی تون رو در دست خودتون خواهید گرفت…به یاد داشته باشید که هر اتفاقی که برای شما می افتد قطعا خیرتی در ان نهفته است که شاید در حال حاضر متوجه آن نشویم و مدت ها بعد به خوبی اون اتفاق پی ببریم…
—————–
3-این افکار صرفا چرت و پرته!
بیاید برای فهم این موضوع،آیات 7 تا 11 سوره ی مجادله رو برای بررسی آیه 10 این سوره باز بینی کنیم:
{ بازم ! متن های توی آکلاد رو من اضافه کردم…بقیه ی متن ها برای مترجم هستند…}
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿7﴾
آیا ندانسته اى که خدا آنچه را که در آسمانها و آنچه را که در زمین است مى داند هیچ گفتگوى محرمانه اى میان سه تن نیست مگر اینکه او چهارمین آنهاست و نه میان پنج تن مگر اینکه او ششمین آنهاست و نه کمتر از این [عدد] و نه بیشتر مگر اینکه هر کجا باشند او با آنهاست آنگاه روز قیامت آنان را به آنچه کرده اند آگاه خواهد گردانید زیرا خدا به هر چیزى داناست (7)
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ یَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَیَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوکَ حَیَّوْکَ بِمَا لَمْ یُحَیِّکَ بِهِ اللَّهُ وَیَقُولُونَ فِی أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا یُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ یَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِیرُ ﴿8﴾
آیا کسانى را که از نجوا منع شده بودند ندیدى که باز بدانچه از آن منع گردیده اند برمى گردند و با همدیگر به [منظور] گناه و تعدى و سرپیچى از پیامبر محرمانه گفتگو مى کنند و چون به نزد تو آیند تو را بدانچه خدا به آن [شیوه] سلام نگفته سلام مى دهند و در دلهاى خود مى گویند چرا به آنچه مى گوییم خدا ما را عذاب نمى کند جهنم براى آنان کافى است در آن درمى آیند و چه بد سرانجامى است (8)
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَیْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِیَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ ﴿9﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید چون با یکدیگر محرمانه گفتگو مى کنید به [قصد] گناه و تعدى و نافرمانى پیامبر با همدیگر محرمانه گفتگو نکنید و به نیکوکارى و پرهیزگارى نجوا کنید و از خدایى که نزد او محشور خواهید گشت پروا دارید (9) {خداوند در آیات قبل در مورد گفت و گوی محرمانه و نجوا صحبت میکنه و به نظرم می رسه به مهم ترین و مخرب ترین نجوا که در آیه بعد در موردش صحبت می کنه.}
إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿10﴾
چنان نجوایى صرفا از [القاآت] شیطان است تا کسانى را که ایمان آورده اند دلتنگ گرداند و[لى] جز به فرمان خدا هیچ آسیبى به آنها نمى رساند و مؤمنان باید بر خدا اعتماد کنند (10)
{خداوند در این آیه، به طور واضح و آشکار می گوید که هر نجوا(منظور همان گفت و گو های ذهنی ست که مارا نا امید می کنند و یا ما را دچار استرس می کنند و راجب به آینده نگرانمان می کنند…)فقط از شیطان است.یعنی کار شیطان اینه که با این نجوا ها ما را نا امید کنه و ما باید این سلاحش رو بشناسیم و خداوند می گه که این نجوا ها جز به فرمان خدا اصن ضرر رسان نیست و مومنان باید بر من توکل کنن(متاسفانه متن ترجمه،ترجمه ی دقیقی از عبارات استفاده شده نیست…بنده خودم که به عربی تا حدی آشنا یی دارم براتون اون ترجمه ای که به نظرم دقیقه رو در زیر اوردم. )}
-همانا نجوا از شیطان است برای غمگین کردن کسانی که ایمان آوردندو نیست چیزی به ضررشان جز به اجازه ی خدا و مومنان باید بر خداوند توکل کنند.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انْشُزُوا فَانْشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ﴿11﴾
اى کسانى که ایمان آورده اید چون به شما گفته شود در مجالس جاى باز کنید پس جاى باز کنید تا خدا براى شما گشایش حاصل کند و چون گفته شود برخیزید پس برخیزید خدا [رتبه] کسانى از شما را که گرویده و کسانى را که دانشمندند [بر حسب] درجات بلند گرداند و خدا به آنچه مى کنید آگاه است (11)
—————–
4-اگر بشود چی می شود؟!
توجه کردید واقعا؟اگر ذهنمون رو تربیت نکرده باشیم…افکار منفی زیادی توی ذهنمون میاد که واقعا تمرکز بر نکات مثبت رو سخت می کنه …من واقعا موندم که این ذهن چرا مثبت گرایی نمیکنه!یعنی مثلا ما صحنه ی بدبخت شدن خودمون رو تجسم میکنیم و حتی به خاطر به گریه می افتیم ولی ایا تا حالا این ذهن به طور معمول صحنه ی خوشبخت شدن مارو برامون اورده؟!
اینها باید برامون درسی باشه که بدونیم اینها صرفا و صرفا کار شیطانه…بارها و بارها از چیزای مختلف ترسیدیم و اونا هیچ وقت پیش نیومدن بهتره اگر این افکار به ذهنمون اومد جمله ی بالا رو بگیم…
“اگر بشود چی می شود؟”
—————–
5- با ترس رو به رو شدن!
به نظرم بهترین راه برای از بین بردن از ترس از چیزی،رو به رو شدن با آن و شکست آن است …برای مثال می دونیم که خیلی از ما (حتی خودم!)در بچگی از تاریکی می ترسیدیم! ولی الان که فکر می کنیم به این موضوع خنده ی مان می آید…آیا واقعا به خاطر دارید که چطور بر این ترس چیره شدید؟بله خیلی ساده …چندین شب در اتاقی در بسته کاملا تاریک خوابید و دیدید خیلی احمقانس که از همچین چیزی بترسید…
—————–
6-مفهوم واقعی توکل:
به نظرم این موضوع که “برگی بدون اذن خداوند بر زمین نمی افته ” و یا “اینکه خداوند حامی و پشتیبان ماست” و یا اینکه “خیر فی ما وقع” خیلی آدم رو اروم میکنه…توکل و سپردن همه چی به نیرویی که میدونی کل جهان رو در اختیار داره و واقعا قویه ، بهمون احساس آرامش عالی رو میده…
خب! امیدوارم براتون مفید باشه…براتون آرزوی آرامش در دنیا و البته در آخرت رو از الله یکتا خواستارم…
فعلا خدا حافظ!?
#به علت اینکه کل جواب بسیار طولانی بود و هنگام اراسل نظر با خطا مواجه می شدم آن را قسمت بندی کردم.
قسمت اول:
سلام به شما دوست خوب که این متنو می خونی و استاد فوق العادم جناب عباس منش که واقعا ازشون سپاس گزارم که شادی ها و لذت های زندگیشون رو با ما به اشتراک میزان …به نظرم اینکار تون خیلی کمک می کنه که برامون بدیهی تر بشه که داشتن زندگی خوب،ثروتمند بودن،در سلامت بودن،روابط عالی طبیعیه و حق ماست…?
دوست داشتم قبل از اینکه به جواب مسابقه برسیم؛اتفاقی رو براتون تعریف کنم که خیلی دور از موضوع مسابقه نیست و به نظرم خیلی بهمون کمک می کنه که جواب صحیح به سوال بدیم…
موضوع از این قرار بود که من می خواستم در امتحانی خاص رتبه ی یک اون امتحان رو کسب کنم و به قول معروف فول مارک کنم!(نمره ی کامل بگیرم…)خوب رفتم سراغ تجسم کردن!?(باید بگم که تجسم کردن واقعا برای شخص بنده خیلی جواب میده…به خاطر دارید که استاد درمورد خودشون “صحبت کردن” رو میگن و اینکه تماما در مورد خواسته هاشون صحبت می کنن و من فکر میکنم این مورد برای بنده تجسم کردن هست … من واقعا نتایجی رو از این موضوع گرفتم که باور نکردنیه…)
خب! هر شب قبل امتحان ، قبل از خواب رسیدن به هدف نهایی رو تجسم می کردم که توی اون امتحان رتبه ی اول رو اوردم و واقعا از احساس خوب لبریز می شدم…
ولی باید بگم که اون موقع واقعا از فضای این باور ها و برنامه خارج شده بودم …قبلشم هی جهان داشت بهم با نشانه های مختلف پیام میداد … سلامتیم رو از دست داده بودم(اونی که استاد می گفتن اولین نشانه برای اینکه داریم از مسیر صحیح دور میشیم…) و برام یه مشکل جدی پیش اومده بود و برای همین به جای اینکه این تجسم برای کار کند؛افکار منفی زیر به ذهنم می اومد که احتمالا همتون باهاش آشنایی دارید:
-اگه رتبه ی یک نشم چی…
-اگه این همه تلاش کردم ولی نتونم چی…
-اگه فلانی با تلاش کمتر نتیجه بهتر ازم بگیره چی…
-اگه سر جلسه حالم بد شه چی…
نتیجه این شد که به شدت مضطرب و نگران شدم و خوب در روز امتحان نتونستم اون عملکرد رو از خودم به جا بزارم ولی یه اتفاق بسیار جالب در اون امتحان افتاد…دوستان شاید باورتون نشه ولی خدا شاهده که اون احساس ترس و نگرانی کارشو کرد!و من نمی دونم واقعا چه طوری ولی وقتی خواستم نتیجه ی امتحان رو ببینم؛رتبه ی آخر اون امتحان شده بودم و اصن درصد رو منفی زده بودم!
خب!یه دودوتا چهارتایی با خودم کردم و دیدم که اصن بابا من سرجلسه میخوابیدم(?) منفی دیگه نمی زدم و فهمیدم که اشتباهی پیش اومده…رفتم و پیگیری کردم و دیدم که دوستان واحد تصحیح برگه ی من رو با یه کلید دیگه تصحیح کرده بودن(امتحان تستی بود و از همینجا بهشون خدا قوت می گم!?)… خب دوستان این یه نشونه بود! چون واقعا به نظرم طبیعی نیس که از بین 60 برگه فقط برای برگه ی من باید این اتفاق بیفته!
و می بینید که نتیجه ی احساس ترس،اضطراب و نگرانی، ترس،اضطراب و نگرانی بیشتره…
و چقدر خوب خودشون نشون داد و من فکر میکنم با اون اتفاق به ظاهر بد ایمانم اصن بیشتر شد به این قوانین…
فهمیدم که هیچ وقت نباید روی خودمون کار کردن رو قطع کنیم …دوباره شروع کردم و هر روز و هر روز روی باورهام کار میکردم…اول از فایلای رایگان استاد شروع کردم و تصمیم گرفتم تک تک همشون رو تا جایی که نیازه گوش بدم…این روند رو ادامه دادم و تا امتحان ترم این روند ادامه داشت…
خدا شاهده که من برای امتحانات ترم اصن مسافرت رفته بودیم و وقت زیادی برای مطالعه ی دوباره ی دروس نداشتم و تقریبا بدون امادگی زیاد سر جلسه حاضر شدم ولی شاید باورتون نشه در امتحانات ترم،من در 4 درس به هدفم ( رتبه ی یک اون آزمون شدن) رسیدم (تمامی این 4 درس اختصاصی بودم و امتحانات سختی با توجه به نمرات بقیه محسوب می شدن…) و شاید براتون بیشتر جالب باشه که صبح یکی از امتحان ها،(دقیقا یادمه!?) در راه رسیدن به محل امتحان ، رسیدم فقط چندین سوال خاص رو مرور کنم و دقیقا (خدا گواهه) تموم اون سوالات در امتحان اومده بود! یعنی اینگار اصن فقط از جایی که من مطالعه کرده بودم امتحان اومده بود درحالی که من اصن نرسیدم خیلی جاها رو مرور کنم و بخونم!
فکر میکنم حالا واقعا بهتون قدرت باور اثبات شد! و اینکه چقدر یه باور می تونه قدرت مند تر از کار فیزیکی عمل کنه …
نکته ی دیگه ی تو این ماجرا این بود که بعد اون اتفاق به ظاهر بد که واستون تعریف کردم دیگه برام مهم نبود که به خواستم برسم یا نه…به قول استاد رهاش کرده بودم داشتم از زندگیم لذت می بردم و روی باورام کار میکردم و روی نکات مثبت تمرکز می کردم…مخصوصا در تعامل با افراد ،هر نکته ی مثبتی که ازشون می دیدم رو بازگو میکردم و بهشون یاد اور می شدم(به حدی بود که یک از دوستانم که مژه های بسیار بلند و زیبایی داشت ؛این موضوع رو بهش گفتم!)…از نعمت های خداوند که در طبیعت می دیدم لذت می بردم و به خاط آن ها خداوند رو شکر می کردم…خلاصه خیلی سعی کردم روی این موضوع کار کنم(البته واقعا هنوزم با اینکه نزدیک به دو ماهه دارم روش کار می کنم جای کار داره…) و همان طور که دیدید نتیجه چقدر خوب شد و اصن فراتر از انتظار بود…(من در یک درس می خواستم این اتفاق بیفتد ولی در پایان ترم علاوه بر اون درس در 3 درس دیگر نیز عینا همین نتیجه تکرار شده بود…)
یه نکته ی دیگه هم با توجه به صحبت های استاد در این فایل بگم…همینطور که فایل رو دیدید استاد اشاره می کنن به این موضوع که باید براتون خواسته تون مثل خوب شدن جسمتون یا خوردن یه غذای خاص بدیهی بشه …این اتفاق دقیقا در مورد من هم افتاده بود و من اصن فکر نمی کردم که لایق این نیستم و نمی تونم (بعد اون اتفاق) که رتبه ی 1 آزمون بشم…
سلام خدمت استاد عزیزم…
خواستم نسخه HD رو دانلود کنم ولی گویا نسخه HD ،HD نیست! همون نسخه معمولیه…لطفا سریع تر بزاریدش تا ما دانلود کنیم…
دوستون دارم
سپاس گزارم دوست خوب
دوست خوب خیلی عالی بود دمت گرم!
واقعا به نظرم مهم ترین فایل رایگان استاد رو اگر بتونیم انتخاب کنیم ؛همین فایل فقط روی خدا حساب کن هستش که من هر وقت گوشش می کنم احساس خوبی می گیرم…احساس قدرت…
به امید دیدار :)