پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 118
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
چه زمانی به خواسته هایمان می رسیم؟
زمانی که از قوانین به درستی استفاده می کنیم و ورودی های ذهنی خود را کنترل کرده تا به احساس خوب برسیم بر روی نکات مثبت زندگی خود تمرکز کنیم به خاطر داشته هایمان سپاسگزار و تمرکزمان بر روی داشته ها و زیبایی ها است نه ناخواسته و نازیبایی ها زمانی که باورهای خود را در مورد رابطه با خداوند تغییر می دهیم اتفاقی که رخ می دهد این است از همان لحظه چرخ دنده های زندگی ما روغن کاری شده راحت تر زندگی کرده اتفاقات خوب برای ما رخ می دهد و خیلی سریع تر در مسیر زندگی و زیبایی ها حرکت می کنیم از همان لحظه نشانه های آن را می بینیم.
از همان روزهای اول که سعی می کنیم نسبت به تغییر باورها متعد باشیم به بسیاری از خواسته های کوچک خود خواهیم
رسید و نتیجه ی کار کردن بر روی باورهایمان را خواهیم گرفت.
آرزوهای بزرگ ما چه زمانی رخ خواهد داد؟
تا زمانی که خواسته هایمان و دستیابی به آنها برای ما رویا و آرزوهای بزرگ و خواسته های دور از دسترس است به همان نسبت دیرتر رخ خواهد داد زمانی رویاهای بزرگ برای ما رخ خواهد داد که برای ما بزرگ و دور از دسترس و رویاهای دست نیافتنی نباشد زمانی که با آنها راحت باشیم نگران و منتظر وقوع آن نباشیم
اگر منتظر رسیدن به خواسته های خود هستیم از آنها دور می شویم احساس ترس نگرانی افسردگی نرسیدن به خواسته ما را از خواسته هایمان دور خواهد کرد باورهای خوب باورهایی است که به ما احساس خوب آرامش و اطمینان قلبی می دهد زمانی که به دنبال احساس خوب باشیم اتفاقات خوب برای ما رخ می دهد زمانی که نگران رسیدن به خواسته های خود باشیم از آنها دور می شویم.
خواسته های ما باید از نظر ما منطقی باشد بزرگ و رویایی نباشد
چه زمانی خواسته های بزرگ ما برآورده خواهد شد؟
در مسیر زندگی زمانی که به نکات مثبت و خواسته ها تمرکز می کنیم و به خواسته های کوچک خود دست می یابیم ایمان و باور ما قوی تر می شود و خود به خود در فضایی قرار می گیریم که نگران رسیدن به خواسته های بزرگ خود نیستیم و می دانیم اگر از هر لحظه ی زندگی خود لذت ببریم اتفاقات خوب باید برای ما رخ دهد آرزوهایی که اکنون برای ما بزرگ است باید رخ دهد زمانی که در مسیر زندگی حرکت می کنیم و از مسیر لذت می بریم زمانی که ایمان و باور ما قوی تر می شود و خداوند را بیشتر باور می کنیم همه ی اتفاقات رخ خواهد داد
نگران نباشیم از لحظه به لحظه ی زندگی خود لذت ببریم.
به خواسته های خود وابستگی نداشته باشیم تا زمانی که در احساس اضطراب و نگرانی هستیم از خواسته های خود دورتر می شویم برای همین ثروتمندان ثروتمندتر و فقیران فقیرتر می شوند به همین دلیل می گویند از هر چیزی بترسی سرت می آید نگران نباشیم از لحظه ی کنونی خود لذت ببریم به خاطر اتفاقات خوبی که برایمان رخ می دهد به خاطر چرخ دنده ی زندگی که کمی برایمان روان شده سپاسگزار خداوند باشیم تا اتفاقات بزرگ برای ما رخ دهد .
یکی از مواردی که به ما کمک می کند در مسیر درست قرار بگیریم و باورهای خود را راحت تر تغییر دهیم کنترل ورودی های ذهن است چیزهایی که می بینیم می شنویم حرف هایی که می زنیم خاطراتی که مرور می کنیم چیزهایی که در آینده تجسم می کنیم زمانی که این موارد را کنترل می کنیم و به جای آن کتاب های خوب مطالعه و با افراد خوب ارتباط داریم به چیزهای زیبا توجه می کنیم برنامه های تلویزیونی و سینمایی خوب را می بینیم باورهای ما در مورد مسائل مختلف تقویت می شود.
زمانی که افرادی را به عنوان الگو انتخاب می کنیم توجه داشته باشیم که صحبت ها تنها قسمتی از باورهای افراد را نشان می دهد اعمال رفتار و عملکرد آنها نشانگر باورهایشان است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند مهربان وهدایتگر
سلام و وقت همگی به خیرو شادی
فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ (152)
پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، و براى من شکر کنید و کفران نورزید.
کی به خواسته ام می رسم ؟
وقتی که در مدار رسیدن آن خواسته باشیم یعنی برای اینکه به خواسته برسیم باید تکامل خود را طی کرده باشیم و آرام آرام رشد کنیم و پله پله بریم بالا ، و این کار مهم فقط بل کنترل ورودهای ذهن امکان پذیر هست .
افراد موفق را ببینیم تحسین کنیم و تکامل را ببینیم که با همان امکانات فعلی و توانایی فعلی حرکت کرده روی باورهای خود کار کرده خودش اصلا با دیگران مقایسه نکرده است.
داشتن احساس خوب ، نتیجه دریافت ورودهای ذهن است ، هر ورودی خروجی خودش را داره ، بنابرین هر چیزی را نبینیم و نشنویم یعنی تقوا داشته باشیم
وقتی تمرکز مان فقط به خودمان و کارمان باشه و باور قوی و خوبی بسازیم در مسیر درست حرکت می کنیم ، جای نگرانی و مقایسه نیست باید از مسیر لذت ببریم و در شرایط مناسب ایمان خودمان را به الله نشان دهیم چون وقتی در مسیر درست ادامه می دهیم وعده های الهی به ما می رسه که بلافاصله عمل کنیم .
سعی کنیم قدم اول را برداریم هر چند قدم های بعدی را نمی دانیم ، مهمترین عامل موفقیت همین هست ، برداشتن قدم اول در حالی که هیچ کس قولی به ما نداده پ از آینده هیچی نمی دانیم فقط ایمان داریم که در مسیر خداوند مهربان وهدایتگر به خواهد گفت و نشانه های الهی به ما می رسه که قدم به قدم با ادامه و پیگیری نشانه ها به خواسته خودمان با شادی و احساس خوب می رسیم هم لذت می بریم و هم ادامه می دهیم که فقط آینده ای روشن و خوشبختی و آرامش زیاد و ثروت در انتظار ماست .
توخود قدم در ره بنه و هیچ مپرس
خود راه خود گوید ت چون باید رفت .
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید.
شهر زیبای استانبول، هتل cuentu
در حال عمل به وعده الله مهربان و هدایتگر هستم.
به نام خدایی که معجزه براش آسون ترین کارهاست
سلام به همگی
داشتم در مورد یه موضوعی فکر میکردم و دقیقا اهمیت بالای ورودی های ذهن رو دیدم و اومدم برای شما هم به اشتراک بیزارمش.
چن وقت پیش یکی از دوستانم داشت داستان آشنا شدنش با دختری رو میگفت که جدیدا با هم وارد رابطه شدن.
دوست من قدش کوتاه تر از پارتنرش هس و میگفت همون روز اول این نجواها اومده که اگه قبول نکنه چی! شاید به خاطر قدم قبول نکنه و ای حرفا. البته اون دوستم شجاعتش رو داشت و با پدر اون بنده خدا صحبت کرد و گفت موضوع از این قراره و خدا رو شکر فعلا کارشون خوب پیش رفته.
مطلبی که اینجا برام جالب بود اینه که چرو دوست من اون نجواها سراغش اومده بود؟
جوابش واضحه. چون تو محیط هایی بزرگ شده که (چه خانواده چه جمع دوستان، مدرسه و…) در معرض چنین افکاری قرار گرفته که مثلا قدت کوتاهه به جایی نمیرسی یا تو آدم کامل و با ارزشی نیستی و اگه میخوای کسی ازت خوشش بیاد باید فلان طور باشی و…
اما اگه از بچگی ورودی های متفاوتی رو بهش داده بودن که مثلا تو عالی هستی، تو بهترینی، تو به هر چی بخوای میرسی و… الان طرف با مقاومت ذهنیه کمتری تو مسیر زندگیش پیش میرفت و به خیلی از خواسته هاش میرسید.
در اخرم یاد این بیت افتادم و چقدر دوستش دارم:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
بار دیگر خدا رو هزاران بار شکر میکنم بابت حضورم در این سایت الهی و اینکه باز فرصتی شد تا بتونم کامنتی بنویسم.
برای همتون بهترین ها رو از خدای وهابم میخوام
یا دهنده بی مزد و منت
به نام خداوند مهربان
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز ، سرکار خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان بزرگوار در جمع این خانواده ی توحیدی
خداوند در آیه 3 سوره انسان جزء 29 میفرماید:
ما راه را به او نشان دادیم یا سپاسگذار خواهد بود یا ناسپاس
سپس در آیه 4 میفرماید:
ما برای کافران زنجیرها و بندها و آتش فروزان آماده کرده ایم.
این فایل نشانه امروز من بود،
حدود 8 سال پیش که برای رونق و پیشرفت کسب و کارم در کلاس بازاریابی شرکت کردم و در آن کلاس با دوستی آشنا شدم که استاد عباسمنش و سایت ایشون رو بهم معرفی کرد،
من وارد سایت شدم و این فایل اولین فایلی بود که از ایشون دیدم و اون روزها اصلا در مدار دریافت آگاهی هایی که استاد میفرمایند نبودم و هرز چند گاهی
به سایت سر میزدم و فایلی میدیدم که ببینم ملک و ماشینهای استاد چندتا هست یا چطوری هست
واقعا انگار قلبم و گوشهام به روی این آگاهی ها بسته بود…
و همینجور به زندگی گوسفند وار خود ادامه میدادم ، گله و شکایت از پدر و مادرو و عمو و دایی و دولت که تا دلت بخواد
عیب جویی از دیگران و برای هزار نفر تعریف کردن که بسیار…
غیبت کردن که بسیار…
گله و شکایت از بازار و دولت و حکومت که بسیار…
من اون زمان اصلا نمیدونستم نجواهای ذهنی یعنی چه؟؟؟؟
اگر یه برخورد یه حرفی از دیگران دریافت میکردم که به مزاجم خوش نمیومد وای که داخل ذهن من چه خبر بود انگاری این کلم شده بود میدون جنگ و صدای تیرو خمپاره رو داخل مغزم حس میکردم
و در آخر هم به اون طرف پیام میدادم و کلی حرفهای بیخود و نازیبا میفرستادم و برای صد نفر هم تعریف میکردم و تا مدتها باز این حرفها را برا خودم حلاجی میکردم که نه باید فلان حرف را هم بهش میگفتم و . . .
گاهی اوقات میگفتم خدا ولی فقط به زبون بود و واقعا شیطان کنترل ذهن منو به دست گرفته بود.
من مصداق پاراگراف آخر آیه 3 سوره انسان بودم فردی ناسپاس و ناشکر و بهتره بگم کافر…
مغازه تزئینات ساختمان داشتم، مشتریان و درآمدم هر روز کمتر میشد
روابطم با دیگران سیاه میشد ، میفهمیدم که آدمها منو ترد میکنند
و پیش رفت تا نعمت مغازه دار بودن ازم گرفته شد و مغازم رو جمع کردم و به قول استاد عزیز کار از پس گردنی و سیلی گذشت
و رفتم زیره چک و لگدهای دنیا
با چند سال سابقه کار برای خودم ،
رفتم باز شاگردی، نتونستم تحمل کنم و بعد چند ماه با روابطی داغون زدم بیرون
رفتم با داداشم خرید و فروش ماشین میکردم ، با پیشنهاد فردی ماشینم را فروختم و با اون فرد شریکی گوسفند خریدیم،
ای خدا چقدر حرفهای استاد استاد حقه بخدا . .
گوسفندها را که خریدیم به امید بازار شب عید ، شد اولین ساله پندمیک که همه جا تعطیل و قرنطینه بود
قیمت گوسفند ریخت و قیمت ماشین رفت بالا
اون فرد هم که طبق قانون جهان باید زیرو میکشید و باز چکد و لگدی محکمتر از قبل ،
من که تجربه ای نداشتم از این کار
گوسفندها هر روز مریض و ضعیف میشدند و در آخر با ضرر فراوان فروختموش و به خیال خودم راحت شدم
خیلی برام سخته خود افشایی و با جزئیات نوشتن
بعد از اون ماجرا چندین شغل رفتم و با روحیه ای و رابطه هایی داغونتر رها کردم
تا اینکه رفتم داخل شرکتی استخدام شدم و الان فکر میکنم میفهمم که خدا باز رهام نکرده بود
یکم خودم و زندگیم آرامش گرفتم
به لطف خدای مهربان از کارگری، بدون پارتی و معرف شدم مسئول خرید شرکت
در مواقعی که برای انجام کارهای شرکت با ماشین شرکت میرفتم بیرون
فایلهای استاد رو گوش میدادم و انگار حالم یکم بهتر شده بود
رفته رفته رسید به جایی که صاحب شرکت که خیلی سخت به کسی اعتماد میکرد به واسطه ضربهایی که از نیروهای قبلی خورده بود،
ماشین چند میلیاردیش را برای سرویس و انجام بعضی امور به من میداد که اصلا برای کسایی که چند سال اونجا کار میکردند بسیار تعجب آور بود
و اینها چیزی نبود جز لطف خدای مهربان
و من حس میکردم انگار آرام آرام داره شرایط تغییر میکنه و بصورت زبانی از خدا تشکر میکردم
یه روز صاحب شرکت صدام زد داخل دفترش و گفت تصمیم گرفتم در مزایدها شرکت کنم ( مواد اولیه تولید محصولات شرکت مس و برنج بود)
و فردی که امین باشه را برای این کار پیدا نکردم و میخوام تو را مسئول این کار کنم فقط یه شرطی داره ، گفتم چی؟؟
گفت 20 میلیارد ازت سفته میگیرم من بدون معطلی قبول کردم و چند روز بعد گفت 1 میلیارد سفته کافیه بیار تا کار رو شروع کنیم و به مسئول استخدام گفت که سریع فردی را برای جایگزین من در سمت قبلی پیدا کنند
من اینها رو پیشرفت میدیدم و همواره از خدای مهربانم سپاسگذاری میکردم
و چقدر اتفاقات زیبایی که داخل اون شرکت برام افتاد و چه روابط خوبی که شکل گرفت به لطف خدای مهربان
بعد چند ماه بخاطر تضاد مالی و مسئولیت های سنگینی که بر عهدم گذاشته شده بود درخواست افزایش حقوق دادم
جلسه ای گذاشته شد تا مرا با وعده و وعید به همین حقوق قانع کنند ،
گفتم اگر حقوقم افزایش پیدا نکنه استعفا میدهم
میدونی به لطف پروردگار پیشرفت خیلی خوبی در اون شرکت داشتم ولی حس کردم اون چیزی که میخوام نیست
من عزت میخواستم پیشرفت میخواستم ولی آرامشه هر روز داشت کمتر و کمتر میشد
خیلی سخت بود ولی از خدا خواستم که بهم جسارت بده استعفارو بنویسم و به خدا گفتم اگر همین راه درسته،
که حقوقم را افزایش میدند و ادامه میدم و اگر این راهه درست نیست، که موافقت نمیکنند و جدا میشم
و نجواها که تو دیوانه ای اینجا که الان هستی آرزوی تک تک این بچههاست
اگر رفتی بیرون میخوای چیکار کنی؟
دوباره در به دریات شروع میشه….
همش میگفتم همون کسی که اینجا برام پارتی شد و بهم عزت داد درستش میکنه
( آخه من از کارگری کف شرکت رسیده بودم به واحد بازرگانی ، پشت میز، زیره اسپیلیت، لباسهام همیشه مرتب و اتو کشیده بود، برام غذا میاوردند . . . تمام استعلام قیمت ها و تمام خریدهای ریز و درشت شرکت را پیگیری میکردم فرمهاش رو پر میکردم و میبردم برای مدیر کارخونه
[با مدرک تحصیلی سوم راهنمایی ]
استاد عزیز میدونم برای شما قابل باور هست.
و من چقدر سپاسگذاری میکردم ، عزتی که خدا دهد…)
استعفارو نوشتم و خبری از موافقت با افزایش حقوق نشد و جدا شدم
نجواها شروع شد که الان دوباره بیکار شدی
خرج زن و بچت و میخوای چیکار کنی؟
کرایه خونتو میخوای چیکار کنی؟
و همش میگفتم خدا برام درست میکنه
توی یه فایلی استاد گفت به هیچ وجه خودتون رو بیکار نکنید
با خودم گفتم من که در کاره سابقم نصابی بلدم وسیلهاشم مثل دریل و جعبه ابزارو دارم ، پس میرم شاگردی
رفتم برای همکارام نصب انجام میدادم
یه در آمدی حاصل شد
و وقتهایی بیکار بودم
کوه میرفتم ، پیاده روی میرفتم و هنذفری گرفته بودم و خودمو بمباران کردم با فایلهای استاد عزیز و سعی میکردم حال و احساسم رو خوب نگه دارم
همش به خدا میگفتم خدایا من نمیخوام سختی بکشم
یه کسب و کاری برا من جور کن که هم درآمدم باشه و هم بتونم در محل کارم راحت و تمرکزی روی خودم کار کنم
بعد چند ماه کسی که میخواست مغازه سوپر مارکتی رو با جنس و لوازمات واگذار کنه سر راهم قرار گرفت
نجواها میگفت چطوری تو که هیچ پولی نداری
گفتم خدایا خودت جورش کن
باهاش حرف زدم قرار شد کل پول رو در 2 تا قسط 2 ماهه و 4 ماهه پرداخت کنم و منی که هیچ تجربه ای در این کار نداشتم
و فقط 15 میلیون پول داشتم باهاش پول پیش مغازرو دادم و شروع کردم
چه معجزاتی که این 6 ماهه برام اتفاق افتاده و به لطف خدای مهربان بدهی ها پرداخت شد و خدارو هزاران مرتبه شکر دخل مغازه نسبت به شروع کارم 3 برابر شده و هر روز پیشرفت رو حس میکنم
بخدا خیلی اتفاقات زیبا برام رخ داده روابط خوب با همسرم، دستایی که به کمکم میاند و راهنماییم میکنند،بهم جنس میدند و همش برکت و نعمت
احساس میکنم اون روغنکاریه که استاد میگه برام داره انجام میشه،
مریضی خودم و همسرم و فرزندم تقریبا به صفر رسیده
هر جا میرم کارم زود راه میوفته
به خدا میگم تو دلها را برام نرم کن
به خودش قسم جوری طرف باهام خوش برخورد میکنه که غیر قابل تصوره
همسایه مغازهای عالی و با مرام
با اینکه اون فرد با همسایها مشکل داشت و از همسایها خیلی بد گفت ، الان همون افراد شدند معجزات زندگی من
یکیشون برام میوه میاره
یکیشون با اینکه پیرمرده برام چایی میاره
و چقدر زیبایی برام اتفاق افتاده همش از لطف پروردگار مهربانم هست
و مطمعن هستم که رشد بسیار عالی در همه جنبه ها خواهم داشت چون ما خودمون خالق زندگیمون هستیم و خداوند در قرآن گفته شما را آنچه میدهیم که از پیش فرستادید و این پیام را هزاران بار از زبان استاد عزیز در فایلهای مختلف شنیدم و سعی میکنم زندگیم را اونجوری که خودم دوست دارم جهت دهی کنم.
زمانی که شروع کردم به کامنت نوشتن ساعت 5 عصر بود الان ساعت 12 شبه که ارسالش میکنم
خدایا شکرت
میدونم کامنتم طولانی شد ولی دلم نمیاد که ننویسم
چقدر صحبتهای آقا رضا عطاروشن با اون چهره ی زیباشون وتجربیاتشون کمکم کرد
صحبت های رزا خانم در قسمت 37 گفتگو با دوستان با اون صدای آرامش بخش و دلنشینشون چقدر کمکم کرد و چندین و چند بار من صحبتهایشان را گوش دادم نوشتم و سپاسگذاری کردم
و نتایج شگفت انگیز آقا وحید که از بار بری با وانت رسیدند به کارخانه داری و 100 نفر نیرو رو به کار گرفته و اداره میکنه
دوستان بخدا این استاد عزیز، این صحبتها، این آگاهی ها نسیب هر کسی نمیشه ، یکی از سپاسگذاریهای هر
روز من
همزمانی زندگی استاد عباسمنش با منه، لیاقت حضور من در این سایت ،
و حضور در جمع شما دوستان توحیدی ، هست
همیشه با خودم میگم چقدر آدمهایی که آمدند توی این دنیا و به قول آقا رضا احمدی عزیز تا آخر عمرشون درگیر افزایش قیمت خیار سبز از 10 هزار تومان به یازده هزار تومان بودند
و واقعا گمراه از دنیا رفتند و هیچ جرعه ای از شهد شیرین این آگاهی ها ننوشیدند
و تمام عمرشان به ناسپاسی و ناشکری و گله و شکایت تباح شد
واقعا این آیه حقه:
خدایا مرا هدایت کن براه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه گمراهان
دوست عزیز بدون اگر اینجایی خدا دستتو گرفته،
یه نگاه بنداز به آدمهای دورو اطرافت ببین از چیا حرف میزنند،
همش از میزان درآمد پاینشون، افزایش قیمتها، مریضیهاشون، مشکلاتشون،
و همش ناشکری و ناسپاسی و کفر ورزیدن
بخدا قسم روزی هزاران هزار بار برای قرار گرفتن در این مسیر توحیدی و پر از زیبایی و نعمت و برکت شکر خدا را بگم باز کمه
و استاد عباسمنش عزیز و بزرگوار به قول دوستان در کلمات نمیگنجه که اون سپاسگذاری که در خور شما هست رو بجا بیارم
فقط بدونید که شب و روز دعای خیر پشت شما هست
الان میفهمم آدم از گذشتش خود افشایی بکنه چقدر سخته
و شما این کار رو جلوی دوربین با عشق انجام دادید تا ما بتونیم اصل رو از فرع تشخیص بدیم و در مسیر درست قرار بگیریم
استاد عزیز نوش جونتون تجربه بهترین شرایط، اتفاقات، رابطه ها، هر روزتون و هر لحظتون پر از نور و رحمت و برکت باد
شما فقط راه ثروتمند شدنو نشون ما نمیدید ،
شما راه آرامش، راه آسانی ها، راه لذت، راه سرافرازی، راه عزت و سربلندی، راه قدم برداشتن برای تحقق خواستها، راه تشخیص اصل از فرع در همه امور،
و پیدا کردن مسیری که ما برایش خلق شدیم و پا در این جهان گذاشتیم را با تمام وجودتون نشانمان میدید
خدارو هزاران هزار بار شکر که لایق بودم
و هستم
سلام به پروردگارم سلام به الله یکتا که هر آنچه دارم از اوست
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو نازنینم
سلام به تمام خانواده عزیزم در این سایت الهی
سلام به شما هم دوره ای گرامی آقای میرزایی
چقدر خوشحال شدم که تونستین موفق بشین و خدا را شکر کردم که این دوستم موفق شده و هر وقت در سایت میبینم همکلاسی موفق شده خیلی خوشحال میشم و به ذهنم میگم اگه این تونسته تو هم میتونی چون من هم با چک و لگد جهان به این سایت هدایت شدم و خدا رو شکر که کلی آرامش دارم و نتایجی هم وارد زندگیم شده و هنوز دارم روی خودم کار میکنم انشالله هر روز پیشرفتهای زیادی داشته باشید
در پناه الله یکتا شاد باشید تندرست و ثروتمند
سلام به خانم مهدیان دوست همفرکانسی و توحیدی ،
ممنونم از شما که با خواندن کامنت بنده و جواب دادن بهش قوت قلبی شدید برای اینکه ایمانم به مسیر و آموزها قویتر و محکم تر بشه.
این روزها به لطف الله خیلی دارم روی بحث کنترل ذهن کار میکنم
کنترل ورودیها، شناسایی و آرام کردن نجواها یا نشخوارها، و صحبت نکردن در مورد ناخاستها
اینها کارهایی هست که فقط و فقط خوده خدا میتونه کمک منه رسول بکنه که بتونم زیپ دهنمو ببندم و اگر به قدرت و اراده خودم باشه ، به نجواها بها میدم و بعد هم دهن باز میشه و همون سیکل معیوب…
نمونش همین امشب فردی که خیلی قبلا ها باهاش مشکل داشتم اومد درب مغازه و وقتی جنسش را داشت حساب میکرد باور کنید تموم بدنم استرس گرفت و از داخل داشتم میلرزیدم و خدا آرومم کرد و بهم گفت سره خودتو با جابجا کردن جنسها بند کن
خداروشکر ایشون زود رفت و بخاطر شدت تنشهایی که ما قبلا داشتیم فرکانسم افتاد و از قضا یکی از همسایهای مغازم که گاهی میاد و از مشکلات میگه (و من آگاهانه سعی میکنم اعراض کنم و باهاش بحث نمیکنم ) اومد داخل مغازه و ذهن شروع کرد به جولان دادن که زود باش بگو خودتو خالی کن ،
از اون روزها و مشکلاتت با اون بنده خدا براش تعریف کن و من چندین بار حرف اومد تا نوک زبونم و خدارو صد هزار مرتبه شکر به خودم گفتم ساکت باش و بعد چند دقیقه به لطف خدا بصورت رگباری مشتری اومد و هم اون بنده خدا خداحافظی کرد و رفت
و احساس کردم فرکانسم داره تغییر میکنه .
یه چیز جالبی که تجربش کردم امشب [ یه حس قویتر شدن] بود و انگار یه قدرت و توان جدیدی به درونم داده شد
سپاسگذار خداوند هستم که پاداش کنترل کردن ذهنم را بهم داد و بار دیگر بهم یادآوری کرد که همیشه مواظبم هست
از این کفش کارها هستند که جلوشون یه تکه آهن کار شده … من به خاطر کنترل نکردن ذهنم در گذشته از این لگدها از جهان میخوردم و چقدر که به خودم ظلم میکردم …
خداوندا توبه مرا بپذیر و مرا هدایت کن براه کسانی که به آنها نعمت داده ای.
بسیار خوشحالم که در جمع این دوستان نازنین هستم
از استاد عباسمنش عزیز خانم مهدیان و تمام دوستانی که کامنت بنده رو میخونند و جواب میدهند سپاسگذارم
در پناه خدا باشید.
به نام خالق زیبام
سلام اقای میرزایی عزیز
خداقوت
بسیار بسیار بسیار سپاسگزارم بخاطر اینکه به این فایل زیبا و خوندن کامنت زیبای شما هدایت شدم
واقعا سپاسگزارم که مسیر تکاملتون رو خیلی زیبا توضیح دادید
تو این کامنت دوم در جواب نانا عزیز خیلی به نکات عالی ای اشاره کردید خداروشکر میکنم که الان برای کنترل کردن نجواهای تو ذهنم اومدم کامنت بخونم و الحق که چقدر عالی ساکت شد ذهنم
(( این روزها به لطف الله خیلی دارم روی بحث کنترل ذهن کار میکنم
کنترل ورودیها، شناسایی و آرام کردن نجواها یا نشخوارها، و صحبت نکردن در مورد ناخاستها))
منم چندین روزه که نشانه های هرروزم در مورد کنترل ورودی ها و نجواها هست و چیزی که یاد گرفتم تا بتونم ساکتش کنم همین خوندن کامنتای بچه ها هست که خیلی روی من خوب جواب میده .
خیلی خیلی سپاسگزارتون هستم بابت مشارکتتون .
در پناه رب یکتا ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت .
به نام خدای مهربان
سپاسگذار خداوندم برای مسیر رشد و آگاهی
سلام و رحمت خداوند به قلب خانم صنعت کار
در کامنتم هر چی نوشتم و هر کسی که خونده و تاثیر داشته همش از لطف خداوند بوده
بخدا من دوتا کار را خیلی جدی گرفتم سپاسگذاری و کنترل ذهن
و نمونش همین الان که از معجزات کنترل ذهن و سپاسگذاری کردن پیامهایی از همسرم دریافت کردم که از شدت ذوق چشمهام خیس شده بود و داشتم به خدا میگفتم که تو همهی این کارها رو کردی ، تویی که دلهارو نرم میکنی
خانم صنعت کار ازتون ممنونم که برام نوشتید و باعث شدید استوارتر و محکم تر در مسیر قدم بردارم
خداروشکر که در بهترین زمان کامنتتون به دستم رسید .
در پناه خدا باشید
به نام نامی دوست سلام
تجربه شما درباره کنترل ورودی های ذهنت چیست؟
نزدیک ترین تجربه به خودم مغرور شده بودم و منم منم میکردم مدارم رو فراموش کرده بودم و میگفتم با خودم اصلا چرا من اومدم این جا چرا گذاشتم فلانی کارم رو انجام بده من یادم رفته بود اون روزی این بنده خدا بود من یادم رفته بود خداجونم مسیر بهتری گفت و من به عقل و مسیر خودم اسرار کردن آنقدر غرق افکار نامناسب و بد خودم بودم که بی احتیاطی کردم و پام پیچ خورد اما باز خداجونم معرفت داشت همیشه دارد من رو نگه داشت که وسط خیابون نیافتم و خطر از بیخ گوشم رد کرد کمکم کرد برسم خونه و بهم یادآوری کرد خیر هست و این اتفاق به خاطر عمل خودم بوده و او همیشه خیر میخواهد. نتیجه کنترل نجوا ها: درسته مچ پام آسیب دیده اما آنقدر خفیف که هیچ دردی ندارم و تنها کاری که باید این مدت انجام بدهم استراحت هست و این بهترین فرصت برای کار کردن بیشتر روی خودم هست، حتی به لطف الله استاد هام قبول کردن صداشون ضبط بشه و من از تو خونه کلاس ها رو اونم به مدت 4 هفته دنبال کنم خدایی راحت تر از درس یادگرفتن سراغ ندارم و من واقعا دارم لذت میبرم از شرایط الانم چرا که میدونم این روزها هم میگذره و من به راحتی میتوانم راه برم و بدوم.
باور دارم خداجونم من رو دور کرده از افرادی که هم مدار نبودم و من میتوانم بهتر کنترل ذهن داشته باشم. فقط خدا میدونه چقدر اتفاق خوب دیگه در انتظارم هست با کنترل ورودی های ذهنم در این شرایط به ظاهر بد، این شرایط تمرینی برای درخواست کردن و توکل کردن بود برای یادآوری به خدا وصل هستم این که چقدر باارزشم من و باور دارم با کارکردن بیشتر روی احساس لیاقتم این شرایط به ظاهر بد( آسیب مچ پام) به نفع من بیشتر از الان تمام میشه خدایا کمکم کن از این چالش با موفقیت بیام بیرون.
چه راهکاری برای تمرکز بهتر و بیشتر بر نکات مثبت اطرافت ات داری به گونه ای که به مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمانی، کمتر نگران شده یا بترسی یا حتی بتوانی نکات مثبت را از دل هر وضعیت به ظاهر نادلخواهی نیز شناسایی و بر آن متمرکز شوی؟ بزرگ ترین کمک برای من باور به هدایت شدن توسط رب هست این که هر اتفاقی می افتد خیر هست چرا که من به خدای خود متصل هستم و رب برای من خیر میخواهد پس من باید بگذارم خیر انجام شود با بودن در مدار الله با ارامش داشتن ، هر وقت نجوا ها میان با خودم میگم تو در مسیر درستی برای همین نجوا ها اومدن تا تو قوی تر بشی تا استمرار بیشتری به خرج بدی تا به زیبایی بیشتری توجه کنی و ترمز های ذهنیت رو بشناسی خدا خودش گفته نبوده زمانی که وحی میکرده و شیطان هم وز وز نکنه اما خدا کلام الله را بالا میبرد برای مؤمنان و ایمان آورندگان پس جای هیچ نگرانی نیست من باید به خودش توکل کنم.
همه دچار چالش میشوند جواب ها در دل همین چالش ها هست و میتوانی مهارت کنترل ذهن رو بهتر یادبگیری تا ظرفت بزرگ تر بشه ؛ اگر شرایط نادلخواهی هست در ظاهر به خاطر اشتباه خودم هست از لحظه ای که بسپارم به خدا و بهش توکل کنم و بهش بگم خودت درستش کن ایده ای که به ذهنم میرسه این هست اما تو بهتر بلدی مسیر رو من همین قدر بیشتر در توانم نیست این کار کار خودت خودت بلدی چی جوری کارهام رو درست کنی مرتب کنی و سروسامان بدی من خراب کردم اما ایمان دارم که تو درستش میکنی تو حمید و عزیزی تنها تو هستی که می دونی چه جوری کارها رو انجام بدی که من اشک شوق بریزم به حقیقت تو شکست ناپذیری پس صد در صد خیر هست و تمام.
وقتی به خواسته هایی که بزرگ هست برام فکر میکنم میگم هر وقت درمدارش باشم خواهم داشت و از همه مهم تر پلن های خداوند بهترین هست.
خدایا ظرف وجودم را برای دریافت نعمت هایت افزایش ده خدایا تو خودت بهتر میدونی من در چه مداریم وچه نعمت هایی با توجه به قانون مدارها در دسترسم هست خودت آن نعمت ها را بر من آن طور که میدانی ارزانی دار خدایا ظرف وجودم را برای دریافت نعمت های بیشتر ایمان بیشتر افزایش ده .
با خودم میگم من لایق دریافت تک تک خواسته هام هستم چون وجودم گران مایه و باارزش هست خدا جونم زمین و آسمان و آفرید برای من انسان تا از تک تک نعمت هاش استفاده کنم و لذت ببرم= سپاس گزاری = دیدن نعمت ها = ایمان به رب = آرامش و در مدار الله بودن= عشق بازی با رفیق جون جونیم= ثروت و نعمت و سلامتی و روابط عاشقانه ، من آنقدر باارزش هستم که به راحتی رب سیم اتصال رو وصل میکنه و باهم گپ میزنیم و غرق در احساس آرامش میشم این خودش بزرگ ترین نعمت هست پس بقیه اش خودش درست میشه فقط باید یادبیگیرم بیشتر تکیه و اعتماد کنم که اینم باز کار خودش هست و بس.
سلام میکنم به همه ی اعضای خانواده ی سایت عباسمنش و استاد عزیز
این فایل نشانه ی امروز من بود و چقدر برای من در زمان درستش به عنوان نشانه قرار گرفت.
استاد من دیروز نشونه ای از برآورده شدن یک خواسته ی بزرگم در زندگی دریافت کردم که باعث نگرانیم شد و مدام پیش خودم میگفتم انقدر بزرگ و خوبه که غیرممکنه بشه و داشتم کنترل ذهنم رو از دست میدادم و احساس عدم لیاقت داشت میزد بالا.
ولی سعی کردم با گفتگوهای ذهنی درست خودم رو آروم کنم و کنترل ذهنم رو دست بگیرم از اینکه خودم دارم خلقش میکنم چرا نشه من دارم با فرکانس هام مسیازمش پس اتفاقی و تصادفی نیست و …
با دیدن این فایل هم خیالم راحت شد و نگرانیم از بین رفت وقتی استاد میگفتن عجله نداشته باشین و اگر این خواسته رو رویایی بدونین پس به واقعیت تبدیل نمیشه ، دقیقا داشت با من صحبت میکرد .
و خوشحال و شکرگزارم که نشانه ی امروزم رو دنبال کردم و این حرف ها رو از زبان استاد شنیدم.
مطممئنم به زودی با محقق شدن این خواسته میام و بیشتر در موردش صحبت میکنم .
در پناه خدا باشیم همگی :)
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیزم ومریم جان.
کلید:احساس خوب =اتفاقات خوب.
فایل:کی به خواسته ام می رسم.
تجربه شما در مورد کنترل ورودیهای ذهنت
از زمانی که به سایت اومدم ویاد گرفتم باید ذهن رو کنترل کرد باید خوراک خوب به ذهن داد هر وقت تونستم این کار رو انجام بدم سرشار از حس شادی وشور شدم وحالم عالی شد ونعمتها هم به زندگیم سرازیر شد زندگی که نزدیک 10 سال بود هیچ تغییری نمی کرد خیلی به زحمت شاید یکی دوتا ظرف عوض شده بود یکنواخت وبی روح اما توی این چند ماه تقریبا 50درصد وسایل عوض شد طوری که وقتی فکر می کنم باورم نمی شه یه وسیله ارزون رو من چطور چند سال ازش استفاده می کردم طوری که نمی شد نگاهش کرد.
اینا از زمانی بود که ثروتها وفراوانی رو دیدم وباور کردم که فراوانی در جهان وجود دارد واینکه هر کسی خودش زندگیش رو می سازه واینکه روزی رسان خداست واو از بی نهایت راه از جایی که فکر هم نمی کنی روزی می رساند کافیست حرکت کنی کار کنی وبقیه رو به خدا بسپاری.
اما هر زمان ذهنم بر قلبم پیروز شد ودوباره شروع کردم به غیبت وگیر دادن توی ذهنم به این واون ومقصر دونستنشون توی بدبختیهام دوباره موفقیتها کم رنگ شدند.
چقدر دوست دارم لحظاتی رو که خودم رو رها می کنم وجدا می کنم از آدمهای اطرافم ودیگه نه انتظاری ازشون دارم ونه گله وشکایت خودم می شم وخدای خودم وگاهی آرزو می کنم به شهری دور برم تا دوستان وآشنایانم رو نبینم که هر لحظه توی ذهنم ازشون توقع داشته باشم واین جوری فقط از خدا بخوام .
دلم یه رابطه نزدیک وقشنگ با خدا می خواد یه رابطه دوستانه وعاشقانه دلم می خوام باورش کنم با همه وجود قدرتش رو و قانونش رو.
راههای کنترل ذهن
خط کشیدن یا علامت گذاشتن روی دست یا اینکه انگشتری چیزی تو دست بکنی که هر وقت دیدیش یادت بیاد فقط به زیبایی ها نکات مثبت توجه کنی واعراض کنی از زشتی ها.
کم کردن رابطه یا قطع کردن رابطه با کسانی که وقتی می بینیشون شروع می کنید به حرف زدن از هر دری.
گوش دادن موسیقی های ملایم وارامبخش.
لبخند زدن.
دوری از تلوزیون وفضای مجازی.
اومدن به سایت وزندگی با این خانواده.
رفتن به محله های ثروتمند ودیدن نعمتها وتحسین کردنشون.
الان که بهار هست رفتن به طبیعت ودیدن زیبایی ها ولطافت روح.
خدایا شکرت .
استاد متشکرم.
در پناه خدا.
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته
من امروز خیلی هدایتی هدایت شدم به خوندن کامنت دوستان قبلتر بارها وبارها این فایل رو گوش دادم و کامنت ها رو خوندم
وخیلی سعی کردم که بتونم کنترل ذهنم رو بدست بگیریم کنترل ذهن به نظرم سختترین و شدنی ترین کار دنیاست
کنترل ذهن یا سلف کنترل آنقدر مهمه که تو قرآن ازش به تقوا نام برده
یعنی خودتون دیگه تصور کنید که چقدر کنترل ذهن در تمام موارد مهم وبرای ما حائز اهمیت هست
وجایی تو قرآن گفته شده شما هیچ برتری نسبت بهم ندارید و کسی نزد خدا محبوبتره که تقوا داشته باشه تقوا یعنی کنترل ذهن
یعنی با کنترل ذهن هست که میتونی درنزد خدا محبوبتر بشی
همه ی اینا نشونده هندی مهم بودن کنترل دهن هست
من خودم خیلی تلاش میکنم یا این آگاهی هایی که دریافت میکنم بتونم کنترل ذهن کنم
مثلا حذف تی وی
حدف افراد منفی
دوری از اخبار
و گوش ندادن به درد دل های دیگران
وقطع ارتباط با کسایی که بهم ورودی منفی میدم یا مثبت نیستن کلا
ولی جاهایی که نتونستم یا بسختی میتونم ذهنم رو کنترل کنم اونجاهایی هست که خودم با خودم شروع میکنم صحبت کردن در مورد شخصی که باهاش مسئله دارم
یا کارهایی میکنه که دچار ناراحتی میشم
یعنی نجواهای ذهنم رو باید بتونم مدیریتشون کنم در بیارمشون در جهت مثبت
و گاهی واقعا برام مشکل میشه واین بنظرم از همه مهمتره برای کنترل کردن ذهن
چون من با درک قوانین براحتی شاید از پس دیگران بربیام ولی خودم همیشه با خودم هستم و این کار نیاز داره به تکرا وتکرار وتکرار وتمرین وتمرین
اصلا اینطور نیست که بگیم ما میتونیم خیلی راحت از پس گفتگوهای ذهنمون بربیاید چون طبق قانون فرکانسهای ارسالی ما طبق فرکانس های غالب ما به جهان ارسال میشه و باید خیلی مراقب این گفتگوهای ذهنمون باشیم اول از همه به خودم میگم
انگار یه جور دعوا بین خودم وان شخص توی ذهنم میشه یه جور آوردنش پای میز محاکمه
و واقعا از خدا هدایت میخوام و کمک میخوام که بتونم تمرکزم رو از روی اون شخص توی ذهنم بردارم تا فرکانس های ارسالی م فرکانس هایی مثبت ودر جهت خو استه هام باشه
خدایا شکرت برای نوشتن کامنت ی که امروز هدایت شدم واون رو نوشتم
خدایا شکرت برای تمام داشته هایی که الان دارمش و روزی جزو خواسته های من بودن
خدایا شکرت بی نهایت بارررررر
سلام به نعیمه عزیز.
چقدر کامنتت رو دوست داشتم.
وچه خوب اشاره کردی می تونیم از پس دیگران بر بیایم اما باید بتونیم از پس خودمون بر بیایم از وقتهایی که تنهاییم اما تو ذهنمون درگیریم با دیگران با خودمون.
من هم همین جا گیر می افتم پاشنه آشیلم همینه .
انگار با کامنت شما بهتر متوجه مشکلم شدم می دونستم اما نمی تونستم حتی برای خودم تعریفش کنم .
تحسینتون می کنم برای این درک وشناخت از خودتون.
اره باید از پس خودم بربیام باید اون فاطمه ای که می ره سراغ نکات منفی وتوی ذهنش مدام افراد رو پای میز محاکمه می یاره وحکم صادر می کنه ومحکومشون می کنه وحتی بعد از صدور حکم دست از سرشون برنمی داره شکست بدم.
باید یه فاطمه ای بسازم که باهاش ارومم شادم عاشق همه هستم وعاشق خودم وزندگیم.
نعیمه جان برات ارزوی شادی وخوشبختی ثروت وارامش دارم.
خدارو شکر می کنم برای داشتن دوستانی چون شما.
خدایا شکرت.
در پناه خدا.
سلام فاطمه جان
خدا روشکر که کامنت براتون مفید بود
خودم من هم خیلی از کامنت دوستان عزیزم پاشنه آشیل وباگهام رو میکشم بیرون
وچقدر با کامنت دوستان بیشتر وبیشتر قانون رو درک میکنم ودرک از قانون بیشتر میشه
خدا روشکر برای وجو دوستان نازنینی مثل شما و دوستانی که با عشق میان وکامنت میزارن و براحتی خود افشایی میکنن
خدا روشکر برای بودنمون در این سایت الهی برای این مکان مقدس
برای اینجا که ایزوله هست وبراجتی ذهنمون رو میتونیم کنترل کنیم و تقوا پیشه کنیم و برای کنترل ذهن میتونیم در مسیر رسیدن به خواسته هامون قرار بگیریم
استاد دوستتون دارم خدا حفظتون کنه
به نام خالق زیبایی
سلام میکنم به استاد و خانم شایسته عزیز و همه ی دوستان
خب سوال اینه که پس کی به خواسته ام میرسم درواقع منظور ما از این خواسته اون رویای بزرگیه که داریم
ما هر چقدر یک خواسته ای رو برای خودمون بزرگ جلوه بدیم و همش نگران باشیم که نکنه بهش نرسیم
خودمون رو از اون خواسته دور کردیم .
وقتی به اموزه های استاد عمل کنیم تمرینات رو انجام بدیم شکرگزار باشیم و به نکات مثبت توجه کنیم
ازهمون اول نشانه هامیان مثلا به یه مهمونی که دوست داریم دعوت میشیم غذای که دوست داریم رو
برامون درست میکنن بهمون هدیه و به مکان های زیبایی که دوست داریم هدایت میشیم
اگه ما بیایم رو همین نشانه های زیبا تمرکز کنیم وبابتش شکرگزار باشیم و ازاد و رها باشیم
و در لحظه زندگی کنیم و نگران نرسیدن نباشیم چون اگه نگران باشیم ذهنمون اروم نیست و نمیتونه ایده به ما بده
وقتی حال خوب و ارامشمون رو حفظ میکنیم وشکرگزار تمام نعمت های زندگیمون هستیم ثروت و خوشبختی دنبال ما میاد
لازم نیست که ما زور بزنیم که بهش برسیم
در واقع اون خواسته های که ما داریم مثل یه شغل بهتر ثروت یا ازدواج باکسی که دوستش داریم قبول شدن توی کنکور
اینا باید به ما احساس شور و شوق انگیزه و حال خوب بده نه اینکه مارو نگران کنه
یکی از راه حل هاش ورودی و غذای مناسب دادن به ذهنمون
کاری که من هر روز انجام میدم برای کنترل ذهنم اینه که خودم رو متعهد کردم که فیلم و سریال نبینم حتی سریال های طنز
چون یک باورهایی رو درون من ایجاد میکنه که من رو از خواستم دور میکنه و روی ناخوداگاهم تاثیر میزاره
اینکار برای من واقعا سخت بود چون من معتاد فیلم و سریال بودم و یکی از بهترین سرگرمی هام بود اما به خودم تعهد دادم که نگاه نکنم وبعد هدایت شدم به دیدن سریال سفر به دور امریکا و زندگی دربهشت که زیباتر از هر سریالیه که تا الان دیدم و بابتش از استاد و خانم شایسته ممنونم و روزم رو با دیدنشون شروع میکنم و تمرکز بر روی این سریال ها باعث شده من الان به جای خیلی زیبا هدایت بشم
کار دیگه ای که انجام میدم اینه که اهنگ گوش نکنم یا اهنگای شاد گوش کنم که احساسم رو بهتر کنه
و اینکه توی طول روز خودم رو متعهد کردم که فقط راجب زیبایی ها صحبت کنم و زیبایی هارو ببینم وبشمارم
و هر روز باید سه نفر رو تحسین کنم البته نه اینکه بهشون بگم در ذهن خودم تحسینشون میکنم
و این کارهای به ظاهر کوچیک هر چند اوایلش خیلی هم راحت نیست اما من رو به ارامش و حال خوب رسونده
ازاستاد تشکر میکنم بابت اگاهی هایی که بهمون میدن
خدایاشکرت
سلام به استاد عزیز
سلام به دوستان خوب خودم
این جلسه و این صحبت های استاد واقعا برای من انگیزه بخش بود
شتاب داشتن و عجله داشتن
دنبال کی و چگونکی انجام کاری بودم همیشه سبب می شد که نتوانم به راحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم
همه اینها برای من خیلی درس داشت
زمانی که مدام منتظر رسیدن به خواسته های خودم بودم این سبب می شد که نتوانم به ارامش و حال خوب برسم
اما وقتی که با استاد و دوره های استاد شروع کردم این برای من سبب شد تا بتوانم به آرامش برسم و حال خوبی را داشته باشم
یادم باشد که با دیدن نعمت های اطراف خودم و با سپاسگذاری است که من می توانم به راحتی و آسانی به خواسته های خودم برسم
اینها را بدانم من بی شک موفق خواهم بود
تمرکز خودم را بگذارم روی داشته هایی که دارم
تمرکز خودم را بگذارم روی آنچه که می خواهم به دست بیاورم
همه اینها برای من حس و حال خوبی را دارد و می توانم به راحتی و آسانی و حال خوب به آنچه که می خواهم برسم
وقتی که در مدار آرامش باشم دستهای هدایتگر جهان هستی هم به من کمک خواهد کرد و من می توانم به آسانی و راحتی به آنچه که دوست دارم دست پیدا کنم
پس قول بدهم با خودم که از امروز به زیبایی ها توجه کنم
به نکات مثبت پیرامون خودم توجه کنم
دنبال حال خوب و آرامش باشم
از خدای خودم همیشه و در همه حال کمک و هدایت بخواهم
سپاس از استاد مهربان
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها