پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
کنترل ورودی های ذهن :
سلام وقت بخیر خدمت دوستان و همراهان عزیزم
میثم مرادی هستم شاید زمان زیادی از عضویتم میگذره ولی الان که این نظر رو میذارم دقیقا روز 66 ام از تعهدی هست که برای خودم قرار دادم .
اصلی ترین و قدرتمندترین تکنیکی که واقعا ما رو میتونه در مسیر و مدار بهترین ها قرار بده همین کنترل وردی های ذهن است . ورودی های ما گوش ما یعنی شنیده ها ، چشم های ما یعنی دیده ها ، زبان ما یعنی صحبت هایی که می زنیم ، نجواهای درونی ما که هر روزه با خودمان حرف مزنیم و شرایطی که خودمان را قرار می دهیم می باشد .
این مواردی که ذکر شد قدرتمندترین و مهم ترین وردی های ما هستند و من خودم به شخصه در زندگی ام واقعا سعی میکنم که به وردی های ذهنم توجه اساسی داشته باشم دوستان عزیز این ورودی های همانند درهای قلعه ای که نگهبان وردی های قلعه هستند زمانی که به نگبهان های قلعه توجه اساسی داشته باشید زیاد نگران اتفاقات بد یا ناخوشایند در درون قلعه نیستید .
نکته اساسی و اصلی که من در اجرای کنترل یا همان تغذیه ذهنم انجام میدم و واقعا برای من کارساز بوده اینکه به تدریج زمانی که این تکنیک کنترل کردن و تمرکز بر روی مواردی که می خواستم انجام بدم یک نوع الارم خوداگاه بودن بهم دست داده یعنی اگه میخوام در مورد چیزی حرف بزنم در مورد چیزی بشنوم در مورد چیزی در درونم حرفهایی درونی به خودم بگم و مواردی رو ببینم واقعا این سوال ، این الارم به ذهنم میزنه که آیا توجه به این موارد صحبت کردن ، شنیدن ، دیدن در شرایط بودن به من کمک میکنه یا نه اینکه من رو از مسیری که میخوام توی اون قرار بگیرم دور میکنه . این الارم همیشه با منه یعنی بعد از مدتی شاید بگید که این به یه نوع عادت تبدیل میشه ولی کنترل اتفاقات بیرون که دست ما نیست پس من میتونم که در شرایط اتفاقات صحبت ها و دیده ها و شنیده های خودم قدرت انتخابم رو به کار بگیرم و چیزی رو که واقعا میخوام بهش توجه وتمرکز کنم و وقتی قدرت انتخابم رو دارم دیگه واقعا خیالم راحت میشه و واقعا به خودم می بالم و میگم خدایا شکر خودت چه قدرت بزرگی رو در درون ما قرار دادی که به چیزی که می خوایم توجه تمرکز میکنیم .
بعد زا مدتی که این کنترل در من درونی شد واقعا در همه جا و همه ی زمان اتفاقاتی می افته که واقعا انگار یه چشم جدید در درون ادم باز میشه .
یعنی اتفاقات اگر قبل از کنترل ذهن می افتاد شاید عادی بود ولی بعد از کنترل اتفاقاتی که برای من به شخصه می افتاد هرگز عادی نبود انگار تازه متولد شدی که واقعا به مواردی برخورد می کنی که واقعا تحسین برانگیزه و واقعا یه نوع قدرت خاصی به ادم میده.
من از ازتفاقاتی که بعد از کنترل وردی های ذهن برام می افته به عنوان دست خدا یاد میکنیم و یادم هست روزی که برای مشاوره برای یک دوستی رفته بودم تا در پارکی صحبت کنیم قبل از اینکه من از خونه راه بیوفتم و بخوام برم چیزی که خواستم و در ذهنم بود اینکه خدایا یه اتفاقی بیوفته که تاثیر گذاری حرفهای من بیشر بشه و این رو مدام در ذهنم تکرار میکردم .در پارک در ماشین نسشته بودیم دقیقا در سمت مخالف ما یک نیسانی پارک کرده بود یعنی اگه این ماشین نیسان خلاص میشد از سمت راننده قشنگ شکم ماشین رو میزد در زمانی که واقعا ما گرم صحبت بودیم این اتفاق افتاد ولی سرعت حرکت نیسان طوری نبود که بخوره به ماشین ما .تازه ما زمانی هم که فهمیدیم نیسان می خواست به ماشین ما برخورد کنه که راننده نیسان خودش زودی از صندلی که در کنار ماشین بود و نسشته بود داشت سیگار می کشید اومده و ماشین رو نگه داشته و جالبش این بود که اون حرکت و اون اتفاق واقعا افتاد و البته ما هیچ متوجه حرکت نیسان بدون راننده نشده بودیم و ماشین نیسان تازه خلاص به سمت ما اومده بود و اتفاقات دیگه اینکه راننده نیسان اومده و ماشین رو داشت حرکت میداد که به ما نخوره ما تازه متوجه این حرکت شدیم و چقد این اتفاق به مواردی که من در موردش صحبت میکردم کمک کرد و باعث شد هم یک ما به چیزی که توجه نمی کنیم جذبش نکنیم و هم اینکه باعث شد تاثیر گذاری حرفهای من در دوستم بیشتر و بیشتر بشه .
البته این کنترل ورودی های ذهن همیشه و مدام باید صورت گیرد چون واقعا ذهن به هر چیزی که به آن وارد میکنیم واقعا واکنش نشان می دهد و واقعا در این جهان هستی هر چیزی دارای انرژی است که سعی در ارتعاش به بیرون دارد و این انرژی چه بد و خوب واقعا وجود دارد و این ما هستیم که با کارهایی که می کنیم این موارد را وارد زندگی مان میکنیم .
دوستان عزیز مواظب قلعه باشیم و این مواظبت با کنترل و تغذیه عالی وردی ها صورت میگیرد و اینها همان 4 وردی که هست که در بالا ذکر شد.
دیده ها ، شنیده ها ، صحبت های درونی ، شرایط
در هر جا که هستید شاد و ثروتمند باشید .
البته اتفاقات دیگه ای هم در این زمان(یعنی بعد از تعهد مالی برایم افتاده که قطعا در اینجا با دوستان به اشتراک میذارم) شاد باشید
میثم عزیز سلام
افرین به شما که به سپاس گذاری اشاره کردید
موفق باشید
سلام وقت بخیر
ممنونم از اینکه مورد توج شما بوده
شاد سالم ثروتمند و سعادتمند باشید
با سلام و تشکر از شما دوست عزیز
بابت اینکه ورودی های ذهنمو نام بردید
البته ورودی های ذهن علاوه بر حواس پنج گانه تفکر هم هست که میشه شش ورودی ذهن ناخودآگاه ?
آرزوی سلامتی وموفقیت دارم براتون ?
ممنونم
برای شما ارزوی بهترین ها و عالی ترین ها رو دارم
سلام دوست عزیز بسیار عالی قوانین رو درک کردی و توضیح دادین ، کلی انرژی گرفتم و لذت بردم .
موفق ، شاد و سلامت باشید
ممنونم در پناه خدای یکتا سالم سرحال و در فرکانس شادی و ثروت و موفقیت باشید
اللهم عافنی فی بدنی اللهم عافنی فی سمعی اللهم عافنی فی بصری لا اله الا انت
سلام آقای مرادی عزیز
نظر زیبای شما مرا به یاد این دعای زیبا انداخت که برای کنترل ورودی های ذهن از راه چشم و گوش همیشه سعی میکنم به خودم یادآوری کنم. بسیار زیبا بود. از خداوند برای شما موفقیت روز افزون ارزومندم
خیلی خوبه که مورد توجه شما قرار گرفته
همیشه در پناه خدای یکتا شاد ثروتمند و موفق باشید
در فرکانس بهتر و عالی تری هستیم
خدایا هر لحظه تو را شکر
سلام با عرض ادب و احترام
من یه مدت پیش از نوشتن دست برداشتم و تصویر سازی در کنار صوت (ترانه) کار کردم، چون برای تغییر عملکرد تحلیلی مغز و هم سریع به جواب میرسیدم.
من در مورد هریک از جنبه های زندگیم کلیپ های درست کردم و کم کم به مغزم عادت میدهم تا یک جور دیگه نگاه و تحلیل کند.
من در مورد روابط، عکس هایی از خودم و دیگران جمع و با یک ترانه به یک زبانی که بلد نیستم رو میکس و مونتاژ کردم…
و وقتی که نگاه می کردم به دور از تعصب و قضاوت به کلیپ بود. مثلا خودم رو که از یه ویژگی ام خوشم نمیامد یه ویژگی که توش بهترم(مو هام عینکم یا لباسم) رو پیدا میکردم و ذهنم رو درگیر اون یه چیز میکردم آروم آروم چیزای دیگه ای هم به مغزم هچوم میاوردن، وقتی ترانه شروع میشد ذهن من میگفت این چی میگه و من فقط یک بار ترجمه آهنگ رو خونده بودم و که مضمونش بود همه چیز را رها کن خوشبختی در این نزدیکست و من به ذهنم برای پاسخ میگفتم همه چیز را رها کن خوشبختی در این نزدیکیست و بعد از مدتی ذهنم خودش همان تکه از ترانه را می سرود حتی وقتی که از بیرون افکار منفی وارد ذهنم میشدند.
روابطم خیلی بهتر شد و من دیگر در روابط نقش قربانی رو قبول نمکردم.
دقت کنید باید کلیپ مورد نظر باید مدار ها را یکی یکی طی کنید مثلا اولین عکس باید خود شما باشد و بعد باز هم عکسهایی دیگر از خودتان و بعد خانواده و بعد دوستان آشنایان اجتماع بزرگتر.
بعضی ها میگن همکارم یا اصلا همسر من خیلی آدم بدی هست ولی در این روش ناخوداگاه شما از دید متفاوت نگاه خواهید کرد و اگر کمی دیگر ادامه دهید آنها یا با شما همسو یا از شما دور خواهند شد.لازم نیست کاری انجام دهید.نقطه همین جاست اگر از آنا بهتر باشید آنها از شما متنفر خواهند شد.
در مورد سلامتی روحی و جسمی اونقدر از طرف اطرافم به من عبارات تلقینی شده بود که فقط من باید آنها را اجرا می کردم. خوب بخور و ورزش بکن و خود را در حالت آرامش قرار بده.
در مورد کار وثروت : چند عکس از محل کاری قبلی ام و عکس هایی از اسکناس ها و چند باور رو تو یک کلیپ دیگه گذاشتم و هر روز دارم به کلیپ نگاه می کنم و احساس میکنم و نشانه هایی از کار و ثروت رو می بینم.
مثلا در یک هفته ی اخیر من چندتا تماس برای کار داشتم و هر جا که میرم اسکناس های براق رو می بینم که تا نخورده اند، درست مثل عکس های داخل کلیپ. و من هم اکنون دراین مسیر ادامه میدهم.
این تکنیک کلیپ رو از یکی از کتاب های آقای دیوید جوزف شوارتز برداشته بودم و استفاده میکنم.
اما اینا رو من خونده بودم پس باید یک ام پی فور میگرفتم و همین کلیپ ها رو هر ساعت گوش میکردم و وقتی که داخل محیط های غیر امن مثلا بحث های الکی در مورد سیاست یا دولت من این فایل ها رو فقط هدست گوش چپ ، گوش میکنم و گوش میکنم بدون اینکه بی احترامی به طرف مقابل بکنم وشب ها حتما باید قبل از خواب گوش بدم.
من وقتی به هدفم نزدیک میشوم که با احساس خوب به کار های روز مره بپدازم.
اصل این تکنیک استفاده از باورها و الگو ها و تصاویر گذشته در احساس مثبت امروز و جذب فردایی که باز گذشته خواهد شد، این تکنیک یه جورایی مثل فیلم بیوگرافی زندگی شماست و خودتون رو باید عین داخل فیلم ببینید.همین حرف آخر تکرار یادتون نره.
سلام دوست عزیز بسیار عالی قوانین رو درک کردی و توضیح دادین ، کلی انرژی گرفتم و لذت بردم .
موفق ، شاد و سلامت باشید
سلام وخسته نباشید به همه ی دوستان مخصوصا گروه استاد عباس منش
این اتفاق به قدر جالب بود که دوباره من نظر گذاشتم
نظر این دوستمون و من
مریم ایزانلوsays:
5 بهمن 1396 در 23:43
مدت عضویت: 567 روز
تعداد دیدگاهها: 152 دیدگاه
سلام
امروز کلا تو سایت بودم و نظرات دوستان رو میخوندم،بعد از7ساعت که کارم تموم شد،رفتم دنبال دخترم که خونه خواهرم گذاشته بودمش،و تلویزیون روشن بود و من مجبور بودم اخبار ببینم و قسمت جذابش توسعه زمین های کشاورزی ایلام و ایجاد و توسعه کانالهای عظیم آبرسانی به این زمینها و قسمت بعدی توسعه اورژانس115بود که در این زمینه یه توضیحی هم بهشون دادم،بعدش دست دخترمو گرفتم که برم خونه،ماکارونیشون تازه پخته بود تو یه قابلمه کلی ماکارونی ریختن دادن بهمون و شیر محلی هم بهمون دادن،من فقط تو این تایم زمانی میگفتم خدایا شکرت.و تمام حرفاتون برام ملموسه و لذت بخش
سپاسگزارم
سلام به دوست خوبم
تو سایت واقعا مطالب زیاده ….
ولی شما یه مطلبی گذاشتین از همه ی این نظرات سر تره.
چی میشه همه ی ما به صورت خود جوش بدون استفاده از قلم و کاغذ یا اصلا همین نظر که درست کردن فیلم بیوگراف خودمون بیام و آن چیزی که میبینیم رو به بقیه بگیم . اینطوری به نظرم قدرت مند تر میشه..
از همین حالا به دقیقا مثل شما من هر آنچه میبینم بازگو خواهم کرد
تشکر فراوان :) اشکم می خواد دربیاد
سلام به استاد بینظیرم که شکر وجودش تو زندگیم کاری نشدنیه. با این حال در حد توانم خالصانه خدارو شکر میکنم بخاطر وجودشون و آموزشهاشون. و میخواستم بپرسم از کجا میدونستن که من به خواسته ام چسبیدم و و این به طرز شگفت انگیزی همون حرفهاییه که من لازم دارم بشنوم؟؟ :). ودیشب بهم گفته شد که فایل جلسه یک دستیابی به آرزوها رو برو ببین ولی ندیدم..و شما الان واضح گفتین که مطالب اون جلسه چیزیه که در حال حاضر بهش نیاز دارم… واقعا ممنونم و سپاسگزارم استاد. و اما جواب سئوال:
راستش من حدود دو ساله از این محصولات استفاده میکنم..خب مطمئنا زمانهایی که بیشتر و با تمرکز زیاد فایلهارو گوش میکنم موندگاریم در احساس خوب هم بیشتره… ولی یه تجربه خیلی عالی دارم از اینکه تونستم حدود سه ماه توی احساس عالی باشم .. من از اواسط شهریور تا اواسط دی امسال هر روزمو با پیاده روی صبحگاهی شروع میکردم …فقط نیم ساعت شش و نیم تا هفت صبح کنار رود که خیلی فضای قشنگیه .. واقعا شروع روز با یه حس خوب خیییییلی کمکم میکرد مثبت بمونم… شاد بمونم… آگاهیم باشه همش در طول روز.. چون تو اون نیم ساعت نزدیک سحر جواب به ظاهر پیچیده ترین مشکلام خودبخود میومد.. با خدا حرف میزدم یا خدا خودش باهام حرف میزد.. فرصتی بود برای مرور و تائید آگاهیهایی که از شما یادگرفتم و لذت بردن بیشتر از اوناو به جوابهام رسیدن و دریافت هدایتهای پروردگار. :) … این سحرخیزیه و شروع کردن روز با یه احساس عالی برای من که فوق العاده بود و الانم واقعا ناراحتم که یه وقفه افتاده… و حتما این کارو ادامه میدم.. و به شما هم شروع آگاهانه روزو خیلی پیشنهاد میکنم.
خیلی خیلی همه تونو دوست دارم :)) در پناه خدا همیشه شاد و متمرکز بر خواسته ها تون و داشته های زیباتون باشید.
سلام دوست عزیز عالی بود
موفق باشی
من هم این حس خوبو وقتی صبحها حوالی 5 .5/30 بلند میشوم تجربه میکنم واقعا چه لذت بخشه خدایا شکرت ?ممنون که یاداوری کردید
با سلام خدمت همه دوستان و استاد بزرگوارم
خود من بسیار بسیار مساله داشتم در زمینه کنترل ورودی ها وبسیار به اخبار و مسایل سیاسی توجه می کردند و حتی دوستان نا مناسب زیادی هم داشتم.
در عین حال به لطف خداوند و راهنمایی های استاد موفق شدم در همین هفته به موفقیت هایی در این زمینه دست یابم و ورودی هایم را بیشتر کنترل کنم و در همین هفته هم پیشنهاد کاری شد بهم که برایم بی سابقه بود با درآمد زیاد و فقط 2 تا 3 ساعت کار در هفته … (استاد سپاسگذارم)
چه کردم من:
از اهرم رنج و لذت استفاده کردم و تکرار آن.
گفتم اگر همچنان این برنامه ها را تماشا کنم طی 5،10 و 20 سال آینده چه چیزهایی را از دست خواهم داد و چه بلاهایی سرم خواهد آمد؟
و اهرم لذت: اگر این برنامه ها را دیگر تماشا نکنم طی 5 و 10 20 سال آینده چه چیزهایی بدست می آورم؟
=====================
یادتان باشد که حتما باید در روزهای اول هر روز یا یک روز درمیان تکرار شود و برنامه دارم پس از مدتی آن را کم کنم ولی هرگز قطع نکنم . مثلا هفته ای یکی دو بار حتما مرور کنم این اهرم زنج و لذت را ….
=====================
و برای موارد سخت تر می خواهم از تکنیک دیکنز هم استفاده کنم . یعنی قبل از اینکه رنج 5/10/20 سالی که با این اشتباه در آینده متحمل می شوم را ذکر کنم ، بگویم بخاطر این عدم کنترل بر ورودی ها تا کنون چه خسارتهایی دیده ام؟؟؟ چه چیزهایی را از دست داده ام؟
=====================
در پایان برای تک تک شما آرزوی موفقیت های بزرگی دارم که برای تان مثل آب خوردن برای شما آسان شده باشد
سلام دوستان
الان که داشتم یبار دیگه مطلبم را بررسی می کردم دیدم که یک نکته مهم را فراموش کرده بودم بگویم. حتما جایگزین مناسب داشته باشید. چه بهتر که یک هدف جانسوز باشد این جایگزین
سلام دوست عزیز بسیار عالی قوانین رو درک کردی و توضیح دادین ، کلی انرژی گرفتم و لذت بردم .
موفق ، شاد و سلامت باشید
نکته ای یاداور شد برایم ممنون از دیدگاهتون??
با نام و یاد خدای مهربان ، خدای حس خوب ، خدای اتفاقهای خوب خدای مهربانی ها خدای خیرخواه من . گویی که هر از گاهی میبایستی در اینجا دور هم به گرد هم بیاییم و این خود یک اتفاق جالب و بسیار نشاط بخشیست برای همه دوستان تا به این مهمانی با شکوه دعوت شوند و وجود خدای خودشان را این چنین حس کنند.
خیلی خیلی مفتخر هستم ازین بابت که مجدد شرایطی به لطف خدای مهربان و شما اعضای گروه عباس منش بوجود آمد تا بتوانم ذره ای سخن از زبان قلبم را در اینجا به اشتراک بزارم.
بنده در طی گذروندن دوره روانشناسی ثروت یک هستم و تمارین این مبحث رو به لطف خدا پله به پله روی صفحه به قلم آورده و به نحو احسنت انجام میدهم. شاید بتونم به این ارتباطش بدم ینی در اصل میشه گفت چون پکیج جامعه ای رو نیز مورد استفاده قرار دادم خیلی راحت تر میتونم در هر زمینه ای همچون این مسابقات و یا بقول خودم مهمانی دوره همی نظر خودم رو ثبت کنم وزودتر به نتیجه برسم.
همه ما انسانها میبایستی ریز نکاتی رو در زندگی روز مره خودمون در نظر بگیریم و کنترل بسیار دقیقی رو اونها قرار بدیم تا در مرحله اول حس خوب زندگی رو بدست بیاریم و این اولین قدم در راه رسیدن به خواسته های ما انسانهاست.
بزرگترین مشکل اینجاست که با دیدن اولین کلیپ و یا گوش دادن اولین ترک خواسته های ما همچون کوه دماوند در ذهن ما به تصویر کشیده میشود و ما شاید به یکی دوروز اول قانع باشیم اما روز سوم در این حال که به صبر زیاد تظاهر داریم توقع داریم که سریعا این قله رو طی کرده و در آرامش کامل از اونها لذت کامل رو ببریم اما قافل ازینکه بارها و بارها تکرار شده که آرام آرام باورهای ما شکل میپذیرد و چه بسی در این سیر تکامل صبری از جنس امید در اون نقش بسته باشه.
دوستان عزیزم بنده 26 ساله که عمر با عزت از خدا گرفتم و همیشه این باور رو به خودم دادم که هیچوقت برای پیروزی من دیر نمیشه و من با شروع تغییر باورهام تازه به دنبال نردبام افتادم و با امید اینکه به زودی زود اونرو پیدا میکنم وخیلی سریع خودم رو آماده میسازم واس اوج. اما قبلش اومدم نشستم و با خودم پارامتر هایی و در نظر گرفتم و با خودم گفتم که در این راه امکان این هست که زمانی بوجود بیاد و در آن زمان مانعی شکل بگیره خیلی راحت با این باور که همچی به نفع من هست اونرو واقعا به نفع خودم تموم کنم و اونرو جهشی بدونم در مسیر رسیدن به موفقیتم.
صبر از جنس امید واری و نه به معنی تحمل مارو به تک تک خواسته هامون میرسونه چقدر این جمله زیبا گفته شد از زبان استاد .
به خداوندی خدا وقتی تمام باور های درستمون رو کنار هم بزاریم و اونهارو به قلم بیاریم و فقط یک روز تمام روی اونها فکر کنیم خدای رحمان شاهد است که چه حس خوبی در ما نقش پیدا میکند و یقینا اگر مقابله ذهنی منفی در ما شکوفا شود و باور درستی رو نپذیرد اون دقیقا بزرگترین مانع برای دور شدن از خواسته های ماست.
وقتی من با این باور که همیشه موقعیت و فرصت بی انتها و فراوانی بی نظیر خدا برای موفقیت من بیشتر میشود و یقین دارم که بهترین ها از آن من میشود و خواسته خداوند به غیر این نیست برای من چگونه این اجازرو به خودم بدهم که بیفتم در دام کی چجوری و چگونه .
دوستان خواسته های ما میتونه خیلی خیلی زیاد و بی انتها باشه اما همیشه خوبه که این باور رو داشته باشیم خداوند متعال همیشه بیش از خواسته هایم به ما رفاع و ثروت میدهد و با این باور که ما در جهانی قرار داریم که همیشه فرصتها موقعیت ها بیشتر و بیشتر میشود و باران رحمت و نعمت خدا همچنان جاریست و روز بروز بیشتر میشود و شکر گزار آنچکه داریم باشیم زیرا دارایی ما قبلا جز خواسته های ما بوده و این مارو به خواسته های بزرگترمون نزدیک میکنه.
دوستان باور قدرتمند من در قبال این سوال اینه و پیشنهادم به شما همینه برای مقابله با این سوال.
من همواره در پناه خدا و با پیشه کردن صبر در موقعیت و فرصت عالی با خواسته هایم روبرو میشوم و عوامل زیادی در این زمینه به من کمک خواهند کرد .
برای تک تکتون برای شما اساتید و روشنفکرای عزیزم آروزی صبر دارم تا در مسیری که در پیش دارید ثانیه به ثانیه موفقیت رو تجربه و هرچه سریعتر با خواسته هاتون روبرو بشید.
سلام دوست عزیز عالی بود
یک نکته طلایی رو فراموش نکن صحبتهای که از گذشته تو ذهنت کردن رو کامل پاک کن ، صحبتهای مثل این که آقا دیگه سنم گذشته دیگه پیر شدم یا از اینکه از عید امسال شروع میکنم به تغییر خودم این حرف سمی و کشنده هستن پاکشون کن .
دوست عزیز ما چیزی به اسم زمان نداریم زمان ساخته دست پشر است یک توهم است نه زمان گذشته داریم و نه زمان آینده فقط زمان حال زمان واقعی هست .
پس فقط در زمان حال زندگی کن و ایمان بی قید و شرطتتو به خدا قدم قدم زیاد کن و احساستو خوب نگه دار باقیشو دنیا واست انجام میده . دوست داشتم کلی واست صحبت کنم چون کلی چیز واسه گفتن هست .
دوست عزیز یادت نره این دنیا سرتاسر انرژی و این انرژی رو با باور و احساست هرجوری باور کنی واسه تو شکل میگیره بعد میشه واقعیت زندگیت و ممکن همون واقعیت واسه کسی شکل نگیره چون باور و احساس انسان ها متفاوت است .
موفق باشی
درود بر تو زات خدا و کلام انرژِی بخش
سپاس از راهنمایی بینظیر و دلنشینت واقعا قبول دارم و خودم هم بارها بهش فکر کرده بودم و ممنونتم که دوباره یادآوری کردی بهم این باور رو قدرتمند ساختی در ذهنم.
من هم خیلی مشتاقم به پای صحبتحات و گفتگوت بشینم
انشاالله که همیشه موفقتر و سعادتمندترو ثروتمندتر از همینیکه الان هستی باشی .
???سپاس
با سلام خدمت استاد عزیزم
در عرض این چند ماه یک مساله ای ذهن من رو درگیر کرده بود که وقتی به جوابش رسیدم کلی از مسال در زمینه باور و نحوه کنترل ورودی ها برام حل شد و خوشحال می شم این موضوع رو با شما دوستان گلم در میان بذارم .
از اونجایی که من یک آذری زبان هستم و همتون می دونین که آذری زبان ها موقع فارسی صحبت کردن لهجه ی خاصی دارن و نمی تونن به راحتی فارسی رو صحبت کنند ولی برخلاف بقیه من اصلاً لهجه ندارم و بارها و بارها همه از من می پرسیدن تو تهران بزرگ شدی یا مثلاً تو خونه از بچگی باهات فارسی صحبت کردن که لهجه نداری ؟ من همیشه به این موضوع فکر می کردم و جواب مشخصی براش نداشتم تا اینکه چند وقت پیش یادم افتاد که من تو بچگی چون اکثراً تنها بودم و چون به یک شهر بزرگتر نقل مکان کرده بودیم و هیچ همبازی نداشتم و حتی تو فامیل و همسایه ها بچه های هم سن من نبودن ، من بیشتر زمانم رو به دیدن برنامه های تلویزیون می گذروندم و یا کتاب قصه های صوتی که برام گرفته بودن اونا رو گوش می دادم و نکته جالب اینکه من مدام توی صحبت هایی که با خودم داشتم همیشه فارسی صحبت می کردم و زمان دیگه ای نبود که من با کسی فارسی صحبت کنم حتی توی مهد کودک و مدرسه هم معلم های ما ترکی صحبت می کردن و عملاً کسی نبود که من باهاش فارسی صحبت کنم ولی با این حال من به راحتی و بدون داشتن لهجه ترکی ، فارسی صحبت می کنم . در واقع تو بچگی من از همه ورودی هایی که زبان ترکی رو به ذهنم وارد می کردند دور بودم ، از همبازی ، از فامیل هامون مثل دایی خاله عمو و بقیه و تقریباً تو یک محیط ایزوله بودم مخصوصاً قبل از رفتن به مدرسه که من 2-3 سال بیشتر تنها بودم و بعد از رفتن به مدرسه با اینکه دیگه مثل قبل زیاد تنها نبودم ولی یک زیراساسی توی ذهن من شکل گرفته بود و باز هم من تو صحبت کردن با خودم به زبان فارسی صحبت می کردم و باعث شد من لهجه نداشته باشم.
حالا این تجربه رو وقتی میام در مورد ساختن باورها و کنترل ورودی ها به خودم یادآوری می کنم به این نتیجه می رسم که تو اوایل آشنا شدن با این آموزه ها باید تا جایی که می تونیم حتی از خانواده خودمون هم به دور باشیم و شبانه روز روی باورهامون کار کنیم تا به مقدار کمی باورهای جدید تثبیت بشه و همین کار باعث می شه تا حدودی افراد نامناسب از اطراف ما حذف بشن که این اتفاق برای خود من 2 سال پیش افتاد که صمیمی ترین دوستانم از زندگیم خود به خود حذف شدند. حالا شاید این سوال پیش بیاد که افرادی که شاغل هستن و مجبورن تو یک روز چندین ساعت رو با همکاراشون تو یک محیط سر کنن چه طور این محیط ایزوله رو ایجاد کنند و به نظر من بهترین راهش اینه که اولاً تو مسائل و بحث هایی که همیشه همکارا مطرح می کنن شرکت نکنیم چون به محض وارد شدن به یک بحث هم خودمون با کلام خودمون کلی ورودی نا مناسب وارد ذهن می کنیم و هم بقیه افراد هم با حرف هایی که می زنن ورودی نامناسب به ما میدن و تو تایم بیکاری حتماً با کتاب یا فایل های صوتی رو خودمون کار کنیم. و بعد مثل بچگی من مدام با خودمون قوانین و باورها رو مرور کنیم طوری که همیشه به طور ناخوداگاه فکر کردنمون اینطوری بشه.
یکی دیگه از بهترین کارهای ممکن مهاجرت و تغییر محیط هست که به نظر من قدرتش از همه روش ها بیشتر هست . چون وقتی محیط زندگی خودمون رو عوض می کنیم و به جای جدیدی می ریم هیچ کسی رو نمی شناسیم و کسی نیست که بخواد با ما در ارتباط باشه و ورودی های نامناسب به خورد ذهن ما بده و ما خیلی راحت تر می تونیم ورودی های مناسب رو برای ذهن تامین کنیم.البته به شرط اینکه کار کردن رو خودمون رو ادامه بدیم چون اگر این کار رو نکنیم به خاطر مدار قبلیمون باز هم آدمای جدید ولی مشابه افراد قبلی خیلی زود وارد زندگی ما می شن. دقیقاً مثل من که چون تو بچگیم به یک شهر جدید اومده بودیم و کسی از آشنایان و دوستان نبود و من تنها بودم به طور ناخودآگاه فقط رو زبان فارسیم کار می کردم و کسی نبود که ورودی نامناسب بهم بده. یک ویژگی دیگه تغییر محیط این هست که ما معمولاً تو شهری که زندگی می کنیم و بزرگ شدیم از بچگی مدام در مورد نکات منفی اون شهر شنیدیم و خیلی باورامون در این مورد ایراد داره و هر روز به خاطر باورهامون مسائل و موتردی رو تو همون شهر می بینیم که احساس ما ما رو حتی برای چند لحظه بد می کنه ، اما وقتی به شهر دیگه ای می ریم اگر از قبل فقط در ومرئ خوبی ها و ویژگی های اون شهر مطالعه کنیم از همون اوایل چون باورهای خوبی نسبت به محیط جدید داریم شواهد باور جدیدمون رو می بینیم و مدام باعث می شه احساس بهتری پیدا کنیم و مدت زمان بیشتری احساسمون خوب باشه.
یکی از کارای دیگه ای که خود من انجام می دم و خیلی نتیجه بخش هست ، تا حد امکان کارایی که لازمه بیرون خونه انجام بدم ، مثلاً کار بانکی ، بجای مراجعه به یک شعبه تو پایین شهر به شعبه ای میرم که بالا شهر هست و اونجا با آدمایی تعامل می کنم و سر وکار دارم که باورهای بهتری دارن و مثلاً اونجا می بینم فردی اومده که یک چک چند میلیاردی رو نقد می کنه و باورم نسبت به فراوانی تقویت می شه تا اینکه تو جایی باشم که یه نفر اومده اقساط عقب افتاده بانکی رو پرداخت می کنه و به زمین و زمان فحش میده . این یه نمونه اش بود و ما تو خیلی از کارای روزمره می تونیم این روش استفاده کنیم و تا جایی که می شه با قرار گرفتن تو مکان های مناسب تر بیشتر تو احساس خوب بمونیم و مدام تمرکزمون رو زیبایی ها باشه.
در آخرم که شبکه های اجتماعی هستن که الان بیشترین نقش رو تو ورودی های ذهن ما دارن و هر کس در طول روز چندین ساعت باهاشون سر وکار داره و تا می تونیم باید زمانش رو کم کنیم و به صفر برسونیم و حداقل عضو گروهایی باشیم که باورهای خوبی به ما می دن و احساس خوبی ایجاد می کنن که به نظر من خودمون می تونیم با گشتن تو اینترنت و پیدا کردن کلی مستند زیبا و عکس ها و مطالب خوب ، پیدا کردن مناظر عالی و گشتن و جستوجو کردن در مورد خواسته هامون احساس خودمون رو بهتر کنیم نه اینکه مدام در معرض اخبار و مطالبی باشیم که ناخواسته ماست و فقط احساس ما رو بد می کنه.
سلام دوست عزیز بسیار عالی قوانین رو درک کردی و توضیح دادین ، کلی انرژی گرفتم و لذت بردم .
موفق ، شاد و سلامت باشید
دیدگاهتون مثبت بی نهایت بود خیلی پرانرژی بود سپاسگزارم ??
همواره به موهبت ها و نعمات خداوند توجه داشته و بابت آنها شکر گذاری کنیم که حس خوبی داشته باشیم. 2 مرتب جملات تاکیدی را بگوییم و در مورد اهدافمان صحبت کنیم و نگذاریم ذهنمان به مواردی دیگری فکر کرده و درگیر اتفاقات پیرامون مان شود. 3 از همنشینی و هم صحبت شدن با افراد ناامید با نگرش منفی خود داری کنیم. 4 همواره به فراوانی توجه داشته و یادمان باشد که اولا در هر زمینه ای منابع زیاد هست تا حس حسادت بخل و تنگ نظری را از خودمان دور کنیم. 5 فراموش نکنیم که تکامل تدریجی بوده و جهت رسیدن به اهدفمان عجول نباشیم و تکالیف که گفته را انجام دهیم. 6_ هر اتفافی که برایمان رخ میدهد به آن خوشبین بوده و بپذیریم که این اتفاق را خودمان رقم زده ایم و هیچ کس مقصر نیست با این نوع نگرش حس ما همواره خوب خواهد بود.
سلام دوست عزیز عالی بود
موفق باشی
به نظر من بدترین نوع ورودی ها موسیقی ها هستن که اکثر جوان ها در طول روز در حال استفاده از اونها داخل ماشین یا هر جای دیگه هستن
بیشتر اوقات زمزمه ی روزانه ی اکثر ماها حتی وقتی تنها هستیم متن اهنگ هایی هست که هیچ کدوم بار مثبت ندارن و حتی شاد ترین و عاشقانه ترین هاش هم داره از یک نکته ی منفی حرف میزنه به قول استاد عباس منش اگر 5 درصد مفید باشن و سرگرممون کنند 95 درصد فایده ای ندارن
چندین بار شده که با گوش دادن به این اهنگ ها انرژی منفی رو به سمت خودم جذب کردن و باعث بحث و جدال بین من و اطرافیانم شده
انقدر تاثیر همه باهم با گوش دادن به یک موزیک واقعا تعجب اوره و شاید کمتر کسی متوجه این موضوع شه که تمام مشکلات ما ناشی از ورودی های اشتباه و مضر ما هست
دقیقاااااا
من هم موافقم
موسیقی ک ما گوش میدی اثر خیلی بزرگی روی شکل گیری ذهنیت ما داره
باید حتما اگه اون آهنگ ها بهمون در جهت خواسته هامون احساس خوبی نمیده
حتما باید اصلاح ش کنیم
سلام دوست عزیز عالی بود
موفق باشی
با سلام خدمت استاد عزیزم
در عرض این چند ماه یک مساله ای ذهن من رو درگیر کرده بود که وقتی به جوابش رسیدم کلی از مسال در زمینه باور و نحوه کنترل ورودی ها برام حل شد و خوشحال می شم این موضوع رو با شما دوستان گلم در میان بذارم .
از اونجایی که من یک آذری زبان هستم و همتون می دونین که آذری زبان ها موقع فارسی صحبت کردن لهجه ی خاصی دارن و نمی تونن به راحتی فارسی رو صحبت کنند ولی برخلاف بقیه من اصلاً لهجه ندارم و بارها و بارها همه از من می پرسیدن تو تهران بزرگ شدی یا مثلاً تو خونه از بچگی باهات فارسی صحبت کردن که لهجه نداری ؟ من همیشه به این موضوع فکر می کردم و جواب مشخصی براش نداشتم تا اینکه چند وقت پیش یادم افتاد که من تو بچگی چون اکثراً تنها بودم و چون به یک شهر بزرگتر نقل مکان کرده بودیم و هیچ همبازی نداشتم و حتی تو فامیل و همسایه ها بچه های هم سن من نبودن ، من بیشتر زمانم رو به دیدن برنامه های تلویزیون می گذروندم و یا کتاب قصه های صوتی که برام گرفته بودن اونا رو گوش می دادم و نکته جالب اینکه من مدام توی صحبت هایی که با خودم داشتم همیشه فارسی صحبت می کردم و زمان دیگه ای نبود که من با کسی فارسی صحبت کنم حتی توی مهد کودک و مدرسه هم معلم های ما ترکی صحبت می کردن و عملاً کسی نبود که من باهاش فارسی صحبت کنم ولی با این حال من به راحتی و بدون داشتن لهجه ترکی ، فارسی صحبت می کنم . در واقع تو بچگی من از همه ورودی هایی که زبان ترکی رو به ذهنم وارد می کردند دور بودم ، از همبازی ، از فامیل هامون مثل دایی خاله عمو و بقیه و تقریباً تو یک محیط ایزوله بودم مخصوصاً قبل از رفتن به مدرسه که من 2-3 سال بیشتر تنها بودم و بعد از رفتن به مدرسه با اینکه دیگه مثل قبل زیاد تنها نبودم ولی یک زیراساسی توی ذهن من شکل گرفته بود و باز هم من تو صحبت کردن با خودم به زبان فارسی صحبت می کردم و باعث شد من لهجه نداشته باشم.
حالا این تجربه رو وقتی میام در مورد ساختن باورها و کنترل ورودی ها به خودم یادآوری می کنم به این نتیجه می رسم که تو اوایل آشنا شدن با این آموزه ها باید تا جایی که می تونیم حتی از خانواده خودمون هم به دور باشیم و شبانه روز روی باورهامون کار کنیم تا به مقدار کمی باورهای جدید تثبیت بشه و همین کار باعث می شه تا حدودی افراد نامناسب از اطراف ما حذف بشن که این اتفاق برای خود من 2 سال پیش افتاد که صمیمی ترین دوستانم از زندگیم خود به خود حذف شدند. حالا شاید این سوال پیش بیاد که افرادی که شاغل هستن و مجبورن تو یک روز چندین ساعت رو با همکاراشون تو یک محیط سر کنن چه طور این محیط ایزوله رو ایجاد کنند و به نظر من بهترین راهش اینه که اولاً تو مسائل و بحث هایی که همیشه همکارا مطرح می کنن شرکت نکنیم چون به محض وارد شدن به یک بحث هم خودمون با کلام خودمون کلی ورودی نا مناسب وارد ذهن می کنیم و هم بقیه افراد هم با حرف هایی که می زنن ورودی نامناسب به ما میدن و تو تایم بیکاری حتماً با کتاب یا فایل های صوتی رو خودمون کار کنیم. و بعد مثل بچگی من مدام با خودمون قوانین و باورها رو مرور کنیم طوری که همیشه به طور ناخوداگاه فکر کردنمون اینطوری بشه.
یکی دیگه از بهترین کارهای ممکن مهاجرت و تغییر محیط هست که به نظر من قدرتش از همه روش ها بیشتر هست . چون وقتی محیط زندگی خودمون رو عوض می کنیم و به جای جدیدی می ریم هیچ کسی رو نمی شناسیم و کسی نیست که بخواد با ما در ارتباط باشه و ورودی های نامناسب به خورد ذهن ما بده و ما خیلی راحت تر می تونیم ورودی های مناسب رو برای ذهن تامین کنیم.البته به شرط اینکه کار کردن رو خودمون رو ادامه بدیم چون اگر این کار رو نکنیم به خاطر مدار قبلیمون باز هم آدمای جدید ولی مشابه افراد قبلی خیلی زود وارد زندگی ما می شن. دقیقاً مثل من که چون تو بچگیم به یک شهر جدید اومده بودیم و کسی از آشنایان و دوستان نبود و من تنها بودم به طور ناخودآگاه فقط رو زبان فارسیم کار می کردم و کسی نبود که ورودی نامناسب بهم بده. یک ویژگی دیگه تغییر محیط این هست که ما معمولاً تو شهری که زندگی می کنیم و بزرگ شدیم از بچگی مدام در مورد نکات منفی اون شهر شنیدیم و خیلی باورامون در این مورد ایراد داره و هر روز به خاطر باورهامون مسائل و مواردی رو تو همون شهر می بینیم که احساس ما ما رو حتی برای چند لحظه بد می کنه ، اما وقتی به شهر دیگه ای می ریم اگر از قبل فقط در مورد خوبی ها و ویژگی های اون شهر مطالعه کنیم از همون اوایل چون باورهای خوبی نسبت به محیط جدید داریم شواهد باور جدیدمون رو می بینیم و مدام باعث می شه احساس بهتری پیدا کنیم و مدت زمان بیشتری احساسمون خوب باشه.
یکی از کارای دیگه ای که خود من انجام می دم و خیلی نتیجه بخش هست ، تا حد امکان کارایی که لازمه بیرون خونه انجام بدم ، مثلاً کار بانکی ، بجای مراجعه به یک شعبه تو پایین شهر به شعبه ای میرم که بالا شهر هست و اونجا با آدمایی تعامل می کنم و سر وکار دارم که باورهای بهتری دارن و مثلاً اونجا می بینم فردی اومده که یک چک چند میلیاردی رو نقد می کنه و باورم نسبت به فراوانی تقویت می شه تا اینکه تو جایی باشم که یه نفر اومده اقساط عقب افتاده بانکی رو پرداخت می کنه و به زمین و زمان فحش میده . این یه نمونه اش بود و ما تو خیلی از کارای روزمره می تونیم این روش استفاده کنیم و تا جایی که می شه با قرار گرفتن تو مکان های مناسب تر بیشتر تو احساس خوب بمونیم و مدام تمرکزمون رو زیبایی ها باشه.
در آخرم که شبکه های اجتماعی هستن که الان بیشترین نقش رو تو ورودی های ذهن ما دارن و هر کس در طول روز چندین ساعت باهاشون سر وکار داره و تا می تونیم باید زمانش رو کم کنیم و به صفر برسونیم و حداقل عضو گروهایی باشیم که باورهای خوبی به ما می دن و احساس خوبی ایجاد می کنن که به نظر من خودمون می تونیم با گشتن تو اینترنت و پیدا کردن کلی مستند زیبا و عکس ها و مطالب خوب ، پیدا کردن مناظر عالی و گشتن و جست و جو کردن در مورد خواسته هامون احساس خودمون رو بهتر کنیم نه اینکه مدام در معرض اخبار و مطالبی باشیم که ناخواسته ماست و فقط احساس ما رو بد می کنه.
سلام دوست عزیز عالی بود
موفق باشی
فوق العاده عالی بود موفق و پیروز باشید
سپاسگزارم بسیار لذت بخش یود ??
?درود به همه کسانی که نگاهی توحیدی را اشاعه میدهند.?
یک ساااال گذشت تا متوجه شدم ! و این واقعا برای من عجیب بود ،یک سال پس از ااینکه اولین فایل رایگان استاد را گوش دادم و در مورد ورودی های ذهن صحبت میکرد…!
به خوبی به خاطر دارم که روزهای اول میگفت ؛ باید دقت کنید که توجهتون رو داشته ها هست یا روی نداشته ها و باید حواستان به ذهن باشد و من همواره فکر میکردم که توجهم روی داشته ها است و نه نداشته ها…!
?اما بزرگترین اشتباه اینجا بود که من صحبت استاد را یادم رفته بود که میگفت یا باید تمرکز روی داشته باشه یا نداشته ها،نمیشه حد وسط این دو مورد باشید پس مراقب افکار و ورودی ها به شدت باشید…
?بعد چند ماه فایلی به نام قانون اصلی کائنات گوش دادم که استاد میگفت ؛ طی کردن مسیر برای من اسان و لذت بخش بود تنها چیزی که دشوار بود کنترل ورودی ها بود که کار میبرد…
با خودم میگفتم مگه میشه ؟این مسیره که سخته و نه کار کردن روی اینکه ورودی ذهن درست باشه !
و فکر میکردم که همواره ورودی های ذهنم هم عالی برنامه ریزی کردم.
و این دو خط اخر ناآگاهی بود که من بعد از یک سال به اون پی بردم
که برادر من موضوع مسیر نیست،موضوع ذهن و ورودی های ذهن ماست،این ذهن ما ، افکار، گفتار و احساسات ما است که مسیر رو شکل میده !!! پس جرا تمرکز رو از روی کار کردن روی اصل کاری برداشتی و گذاشتی روی فرعیات ! دنبال این نباش لوله ای که سوراخ شده رو چسب بزنی که آب نیاد بلکه برو شیرفلکه اصلی رو قطع کن آب نیاد !
و شروع کردم روی کار کردن و متمرکز شدن روی ورودی ها دیدم واقعا راست میگفت ؛ اینکه ورودی های مناسب داشته باشیم و افکار درست باورهای درست و احساساتمون عالی باشه به مراتب کاریه که بیشتر نیاز به تمرین داره ،البته که وقتی درستش کنیم جریان اصلی رو دیگه نیازی نیست نگران بقیه مسیر زندگی و اتفاقاتش باشیم چون جریان اصلی درست شده کم کم جریان های فرعی هم درست میشه.
?و دومین اشتباهی که در این بین پی بردم این بود که واااقعا جهل محض بود که فکر کنم من میتونم گاهی اگاهانه به چیزایی که میخوام فکر کنم و گاهی هم افسار ذهنم رو ازاد بگذارم که برای خودش رها باشه و به اتفاقات بد و شرایط غیر دلخواه توجه نکنه !؟
?اصلا امکاان نداره ذهن رو ازاد بگذاریم و ثابت بمونه و هیچ سمتی نره !
و از اونجایی که ذهن ما سااااال های سال مثل یک موش ازمایشگاهی به یک مسیر عادت کرده (مسیر فقر،بدبختی،مشکلات و…) پس بنابراین اگر یک مسیر دیگه در کنار مسیر اول جلوی پاش بگذاریم که مسیری پر از پنیر و نعمت باشه به خاطر عادت هاااای گذشتش(باورهاش) باز ناخوداگاه میره توی مسیر فقر !?
?به قول استاد ذهن ماا خیلی چموووشه،خیلی و باااید حواسمون باشه بهش که مبادا توی مسیر ناخواسته ها نره و قدم برنداره?
?که اگر این مسیر رو بره به چیزهایی که نمیخواد توجه و فکر میکنه مثل بیماری ،قرض،بدهی،مشکل توی روابط و کم کم باورهای مخربی میسازه و احساسامون رو بد میکنه و بر اساس احساس بدمون اتفاقات بد رو قطعا تجربه خواهیم کرد ?
البته تعجبی هم نداره مثل یک جریان آب که قراره به چند درخت ختم شه ، ایا ما حواسمون هست که آب تمیز و پاک باشه ؟ قطعا درخت سالم و پر باری خواهیم داشت ?
اگر هم کثیف و الوده و سیاه و اب فاضلاب باشه،قطعا درخت ها هم روز به روز وضعیتشون بدتر میشه ?
اشتباه اینجاست به جای اینکه کار راحت تر رو انجام بدیم و بریم سراغ جریان اصلی آب،هم دنبال فرعیاتیم،هرچند که کار کردن روی جریان اصلی به نظر دشوارتره اما بااااور کنیم نتیجش تا آخر عمر همراه ماست و تا آخر عمر راحتیم و کمااینکه بسیار سریع تر نتیجه میگیریم?
?١.پس لطفااااا حواسمون باشه هرلحظه به چی فکر میکنیم و یادمون باشه نمیشه در لحظه به هیچ چیز فکر نکرد ! حواسمون به این ورودی ها باشه که همواره روی خواسته ها ،افکار خوب و باورهای خوب باشه و به اونا توجه کنیم و بدونیم اگر رهاش کنیم سریع سمت ناخواسته ها میره و همونارو میاره تو زندگیمون…
?٢.ورودی هارو کنترل کنیم به جای درگیر شدن با شرایط زندگی…!
واقعا ممنونم از شما عزیزان و اینکه مطلب رو مطالعه کردید،واقعا که استاد و گروه عزیزش تغییر بزرگی در من و بقیه به وجود اوردند که قابل ارزش گذاشتن نیست?
شاد و شکرگزار باشیم?_فرزین سلطانی نژاد???
فرزین عزیز سلام
مثال های زیبایی زدین به شما تبریک میگم
سلام اقای تانگو منم به شما تبریک میگم که اینقدر نکته بین هستین
سلام دوست عزیز بسیار عالی قوانین رو درک کردی و توضیح دادین ، کلی انرژی گرفتم و لذت بردم .
موفق ، شاد و سلامت باشید
سلام خیلی خوشحالم که در مسیر هدایت قرار گرفتید ?????