پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 54
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت استاد عزیز و گروه تحقیقاتی
من میخواهم از طریقی که خودم برای کنترل ورودی های ذهنم پیمودم برایتان بگویم.
اولین و مهمترین قدم این بود که باور اشتباه و محدود کننده
“خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو “
را با جایگزین کردن باور صحیحی از ذهنم پاک کنم و ان متفاوت بودن و افتخار کردن به آن بود و یاد گرفتم که کاری که اکثریت انجام می دهند و حرفی که اکثریت می گویند اکثر اوقات صحیح و آنچه که من میخواهم نیست و با تمام احترامی که همیشه برای همه قایل بودم و هستم دیگر نظر و قضاوت دیگران در مورد خودم برایم مهم نبود و متفاوت بودن و متفاوت فکر کردن افتخاری برایم بود.
و از ابتدای راه که با استاد و این مباحث آشنا شدم تصمیم به ان گرفتم .
یادم است که استاد همیشه در سمینار می گفتند : “ من تلویزیون را از زندگیم حذف کردم”
اما وقتی با دیگران زندگی می کنی ، نظر انها هم شرط است . پس فکر کردم بهتر است ابتدا از خودم و کارهای عملی غیر از باور که مربوط به شخص خودم است برای کنترل ورودیهای ذهن شروع کنم . و با اینکه از قبل هم به دلیل مشغله ها زیاد سر کار رفتن و درس خواندن و بچه داری خیلی اهل تلویزیون نبودم اما باز انرا محدود کردم به تنها گاهی اوقات که دیدن برنامه ای را انتخاب کرده باشم و از کتاب خواندن شروع کردم و وقتم را بیشتر به خواندن کتاب میگذراندم و با اینکه قبل از ان کتاب خواندن را دوست داشتم اما زیاد نمیخواندم اما همین جا هم دوباره از استاد عزیز تشکر می کنم من را کتاب خوان کرد.
و میتوانم به جرات بگویم که تمام کتابهایی که استاد معرفی میکردند را یکی پس از دیگری میخریدم و میخواندم و آنقدر دنبال کتابهای خوب و مفید بودم که به طرز معجزه آسایی خیلی از آنها هم به من هدیه میشد و زمانی نبود که من کتابی برای خواندن در دست نداشته باشم و هر جا که میرفتم یک کتاب همراهم بود مسافرت ، در اتوبوس ، تاکسی و ….
و دیگر گوش دادن و دیدن مدام قبلا سی دی های استاد و بعد هم فایلهایی که در سایت میگذاشتند و البته ابتدا که تا مدتی شرکت کردن مداوم در بیشتر سمینارها و کلاسها و کارگاههای عملی استاد بود . یعنی تا مدتی شاید حدود دو سال تمام ذهنم را کاملا درگیر مباحث آموزنده و مفید در خصوص قوانین جهان هستی کرده بودم و واقعا لذت میبردم و هر کجا که میرفتم و هر کاری که میکردم سعی میکردم آنها را در عمل امتحان کنم و نتایج را ببینم .
سلام دوست عزیز
با امید موفقیت شما
بنده هم از کتاب خواندن لذت می برم و کتابهای زیادی در این زمینه خوندم
اگه امکانش هست چند تا از کتابهایی که خوندید رو لطف کنید عنوان کنید ممنون شما خواهم بود
سلام,خدارو شکر میکنم که در جمع شما هستم .میخوام یه نوع باور حتمی رو از زبان قران بهتون بگم:
خداوند در ایه ی 5و6 سوره ی انشراح میفرماید .این ایه با صراحت بهمون میگه منفی بافیامونو تموم کنیم و اجازه بدیم مثبت ها هم خودشونو نشون بدن
اگه واقعا باور کنیم دنیایی که توش زندگی میکنیم بر مبنای باورها و احساسات ما به اون باورها اداره میشه خیلی سریعتر میتونیم به خودمون کمک کنیم
من چند روز پیش یکی از وسیله هامو ازم دزدیدن همه ی اطرافیانم اوم فرد دزد رو نفرین میکردن و کلی حرفهای منفی,ولی من نامه ای نوشتم به کائنات:گفتم میدونم که همه چی از انرژیه و انرژی هیچوقت از بین نمیره و فقط از حالتی به حالت دیگه تبدیل میشه و من مطمعنم اون وسیله با انرژیه بالاتر بهم برمیگرده
چن روز بعدش تو کانال اقای عباسمنش فایل های سه برابر شدن درامد رو دیدم و باخودم عهد کردم که در یکسال اینده دراندم بیشتر از سه برابر بشه دقیقا2 روز بعد برنده ی تخفیف 40 درصدیه سایت اقای عباسمنش شدم
مورد دیگه ای که دوس دارم بگم اینه که همه ی ما ذهن ناخوداگاه داریم و ناخوداگاه هرکسی به نوعی خدمتکار وفاداره اون شخص هست و باورهای مارو همین ناخوداگاه که به سیستم انرژیه اصلیه کائنات وصله اجرا میکنه,و این خدمتکار وفادار هر کاری میکنه به نفع ماست-این یه واقعیته-ما همگی به نوعی از مشکلاتمون نفعی عایدمون میشه,پس بیایم با خودمون روراس باشیم و تو خلوت فک کنیم که چه سودی ازین مشکل میبرم که خودشو پنهان کرده؟؟؟؟اونوقته که میفهمیم اشکال کار کجاس و میتونیم سریعتر به خواسته هامون برسیمدوستان بیاید همه جنبه های پیدا و پنهان خودمونو بپذیریم
مورد اخر اینکه:هرجایی حس کردید دیگه نمیتونید ادامه بدید و دلیلی هم واسه مثبت اندیشی پیدا نکردید فقط به این موضوع فک کنید که شما دی ان ای خداوند بلند مرتبه رو دارید و خون پادشاهی تو رگهای شما جاریه پس قدرت به این عظمت رو تو وجودتوم احساس کنید و هیچوقت نامید نشید
اینو بدونید که ما همین الانم به عنوان شاهکار خلقت موفق و پیروز هستیم
خداوند بزرگ رو شاکرم به خاطر نعمتهای فراوانی که به هر آنکس که فقط از خداوند و نه از کسی دیگه بخواد ارزانی داشته
راستش حدود یک سال پیش وضعیت نا به سامانی داشتم تازه ازدواج کروده بودم و بیکار و بی پول
آدم بب هنر و بی خاصیتی نبودم اما نمیدونستم چرا بیکار بودم
با برنامه های استاد آشنا شدم
چطور درامد خود را سه برابر کنیم
حذف تلویزیون
حذف دوستان ناباب
حذف کردن دوستام خیلی سخت بود اما همونطور که استاد فرمودند وقتی فرکانس من تغییر میکنه به شکل معجزه آسایی دیگه نیستن .زنگ نمیزنن
یادمه حدود 10 سال پیش که کار طراحی داخلی ساختمان انجام میدادم بعضی وقتا که خیلی تو فشار مالی بودم و بیکار بودم به خودم میگفتم من امروز از خونه میرم بیرون و مطمئنم یه کار خیلی خوب برام جور میشه
باور کنید خیلی عالی پیش میرفت و بهم زنگ میزدن و کار جور میشد
10 ماه پیش بود که تو اوج بیکاری یه کار برام جور شد رفتم سر کار اما 15 روز بعدش اخراج شدم
ایمانمو از دست ندادم
15 روز بعدش تو یه شرکت خصوصی رفتم سر کار 45 روز طول کشید
شرکت از کار بیکار شد
بازم ایمانمو از دست ندادم همچنان با سایت عباسمنش بودم نتایجی که دوستان گرفته بودند رو میخوندم و خودمو شارژ میکردم
به طرز معجزه آسایی یه شغلی که چند سال بود در آرزوش بودم بهم پیشنهاد شد
اومدم سر کار
هیچ تجربه ای تو این کار نداشتم
باور درست این کارو با آدم میکنه
من بی تجربه دوساعت برام توضیح دادن و یه شعبه از یه فروشگاه بزرگ رو سپردن به من و خداحافظی کردن و برا یک ماه رفتن مسافرت
خدا رو شاهد میگیرم من بی تجربه در عرض یک ماه بیشتر از خودشون فروش داشتم
بعد از 1 ماه من به عنوان مدیر اون شعبه انتخاب شدم
فقط هر روز حرفای مثبت
جملات تاکیدی مثبت
رو ماشینم 100 تا آهنگ مثبت هست تکراری شدن از بس گوششون کردم اما عوضشون نمیکنم چون مثبت هستند
وضع مالی م عالی شده
درآمدم حداقل 4 برابر شده
همیشه تو جیبم پر از پوله تو کارتم پر از پوله
دیگه شرمنده کسی نیستم به خاطر قرض و بدهی
شرمنده خانم و خانواده نیستم
دارم چیزای جدید و خوب رو هر روز تو زندگیم جذب میکنم
همه اینها به خاطر لیاقت خودم
کمک استاد عزیزم
و خداوند بزرگ که این جهان رو با نظم و قانون آفریده
هر لحظه از صبح تا شب ورد زبون من شده شکر گذاری و زندگیم عالی و عالی تر میشه
میخوام داد بزنم خدایا شکرت
مرسی که خوندین
سلام آقای رستمی
موفقیت هاتون واقعا قابل تحسینه.مرحبا.
عالی بود
خداراشکر خداراشکر
سلام
با توجه به اینکه ما نمیتوانیم محیطی ایزوله برای خودمون ایجاد کنیم و در ارتباط همیشگی با دیگر افراد و جهان بیرون هستیم و اکثر قریب به اتفاق باورهای ما از باورهای خانوادگی ، باورهای اجتماعی رسانه ها و مطبوعات نشأت میگیره بنابراین کنترل آنچه میشنویم ، آنچه میبینیم و کانون توجه کار انرژی بری هست . گوش دادن به فایلهای صوتی ، تکرار عبارات تاکیدی مثبت ،مراقبه روزانه ،تجسم خلاق از راه های شناخته شده ، پرکاربرد و مفید هست.
راجع به خاطرات و آنچه که میتونیم در مورد خاطرات ناخوشایند انجام بدیم تا احساس بهتری داشته باشیم آنتونی رابینز در کتاب قدرت شگرف درون راهکاری رو ارائه داده که تا حد زیادی به تغییر نحوه یادآوری خاطرات ناخوشایند کمک میکنه.
اما گاهی میشه که با انجام تمام این تکنیک ها باز هم جریان های منفی افکار ، احساسات و تجسم اتفاقات ناگوار باعث اختلال در این روند میشه.در این شرایط پرسیدن سوالات سازنده باعث تغییر نگرش و تغییر زاویه دید میشه که باعث میشه هم برنامه ریزی ذهن تغییر کنه ، هم روند تفکرمون رو به چالش بکشیم و هم باعث میشه وقایع روزانه خیلی باعث درگیری ذهنی ما نشه.
هفته گذشته دندون درد داشتم طوری که امکان انجام هیچ کاری برام وجود نداشت و قدرت تمرکز نداشتم. اول درگیر این جریان شدم و تمرکزم روی درد بود. بعد از خودم چندتا سوال پرسیدم که باعث شد حالم خیلی بهتر بشه و متوجه بشم حتی در این شرایط هم نکات مثبتی هست. سوالاتی که از خودم پرسیدم اینا بودن: چکار کنم حالم بهتر بشه؟ چه نکته مثبتی در این شرایط وجود داره ؟ و بعد به این نکات رسیدم:
1. آهسته غذا خوردن باعث میشه مزه ی غذاها رو بهتر و بیشتر حس کنم و از غذایی که میخورم بیشتر لذت ببرم
2. لقمه های کوچکتر باعث میشه غذا رو بهتر بگویم و عمل هضم رو برای معده ام راحتتر کنم
3. اعصاب محیطی بدنم بی نقص و عالی کار میکنه و در مسیر انتقال حس ها به مغزم هیچ ایرادی وجود نداره و گیرنده های درد در مغزم سالم هستن
دو کار دیگه ایی که انجام دادم و در نتیجه تغییر نگرش بود ( که در واقع باعث تغییر کانون توجه ام شده بود) این بود که:
1. بابت تک تک دندون های سالمم شکرگذاری کردم
2. دندون هامو در بهترین و سالم ترین حالت تجسم کردم و احساسش کردم
همه ی این کارها باعث نشد دردم از بین بره ولی حالم و احساس بهتر شد و توانستم به کارهام برسم.
پرسیدن سوالات مثبت و سازنده به صورت آگاهانه باعث تغییر نگرش میشه و تغییر نگرش خود به خود باعث تغییر کانون توجه میشه و در نتیجه همه اینها احساس بهتر هست که باعث ارسال فرکانس بهتر به کائنات میشه.
متشکرم
سلام خانم مهاجر
ممنونم بابت نکاتی خوبی که اشاره کردید
A:
به نام خداوند مهربان باسلام خدمت استاد عزیزم وخدمت تمام خواهران و برادران عزیزم در ابتدا خواهشمندم که تا اخر این تجربه بزرگ و بسیار مهم برای هم خودم و هم کلی نکات مثبت برای شما داره مطالعه کنید چون به اعتقاد من همین موضوع باعث بیداری من شد و خداوند به من تلنگری زد و از اون وضعیت عجیب به جایگاه الانم رسیدم و در تمام جوانب زندگی پیشرفت کردم کمی حوصله کنید چون طولانی هست.
من دو سال پیش یک فایل از استاد عزیز را دیدم ولی توجه نکردم زندگی بسیار عجیبی داشتم بسیار انسان بی اعتماد به نفسی بودم و دیگران از دست من فراری بودند با همه برخورد نا مناسبی داشتم و همسر و مادر و خواهرم همیشه از دست من به امان امده بودند و حتی با هاشون کتک کاری میکردم خوب با خودم میگفتم چون بچه ی طلاق هستم این رفتارم طبیعیه ,کارهای عجیب غریبه زیادی میکردم با یک سری ادم دعوا گر دوست شده بودم و همش اماده دعوا بودم موزیک های غمگین گوش میدادم و از همه طلب کار بودم
و باهشون دعوا داشتم در کارم اصلا موفق نبودم به خاطر نوع برخوردم کاری که دوست داشتم رو ول کردم تولید مبل رو رفتم فست فود زدم که شرایط تعغییر کنه ولی نشد بدهی ها خیلی بیشتر شد چک های برگشتی زیاد شد و من هم پرخشاشگر دوستان نابابی که به زندگیم دعوت کرده بودم حتی میگفتن تنها را نجات تو زدن تو کار مواد است که خدا رو شکر این رو قبول نکردم ولی همش با هام در مورد زندان و رفتن زندان صحبت میکردن و ورودی های مغزم فقط شده بحث در مورد زندان بود وشرایطش همش با خودم تکرار میکردم که من خونم رو از دست میدم میرم زندان اینقد بی پول شده بودم که وسایل خونم رو میفروختم برا امرار معاشمون و همون اتفاق هم افتاد برای دعوا و چک برگشتی رفتم زندان و اونجا فکر کردم و بیدار شدم و خواستم تعغییر کنم و خدا کمکم کرد به سرعت ازاد شدم اونجا کتاب راز رو خوندم و بعد که اومدم.نه خونه داشتم ن وسایل خونه ولی رو.فکرم کار کردم به ندای قلبم گوش دادم و برگشتم سر کار مورد علاقم و سریع خونه رهن کردم چون فکرم رو تعغییر داده بودم هیچ کدوم از ادم های قبل رو دیگه ندیدمشون خونه گرفتم و درامدم بیشتر میشد ولی باسرعت کم چون ترس هایی تو وجودم مونده بود بعد خودم رو بخشیدم و رها شدم و دیگران رو هم بخشیدم و فکرم باز شد مریضی هام رفتن روابطم خوب شد با دیگران و کلی تغییر بزرگ البته گاهی وقتا هم یک مدتی فکرم رو کنترل نکردم و برا همین نتایج پر رنگ نمیشدم ولی هرچی جدی تر ورودی ها رو کنترل کردم نتایج پر رنگ تر و ایمان بیشتر شد الان به خونه بزرگ اومدم که دارم میخرمش به لطف خدا دارم کسب کار خودم رو اغاز میکنم و به طرز معجزه اسایی دست به هر چی میزنم طلا میشه و من بیشتر و جدیتر کارمیکنم خوب در مورد گذشته دیگه صحبت نمیکنم و فرکانسش رو هم نباید بفرستم
ولی خدا شکر بی پولی ها رفتن بی لباسی ها و بی خونه بودن ها خونه مردم خوابیدن ها چون من طرز فکرم رو عوض کردم
الان یک ماه میشه که بسیار روی ورودی ذهنم وسواسی عمل میکنم و زمانی که این مطالب رو مینوشتم یک ایده دیگه به من الهام شد که بسیار جهش بزرگی تو زندگیم ایجاد میکنه حالا کارهایی که من انجام میدم و باعث شد ایمانم به این کار ذهنی و پرهیز از فکرهای نابجا قوی بشه
اول از قران استفاده میکنم سوره بقره :از آیه یک تا پنج الف ،لام ،میم 1-این کتاب که هیچ شکی در آن نیست
همسر مهربانم:
راهنمای پرهیزکاران است 2-آنان که به غیب ایمان آرند و نماز به پا دارن و از هرچه روزیشان کردیم انفاق کنند 3-و آنان که به آنچه به تو و به آنچه پیش از تو فرستاده شده آرند و به آخرت یقیین کامل دارند 4-آنان بر هدایتی از پروردگار خویشند و رستگار عالمند
خب با خودگفتم پرهیز از چی :بعد متوجه شدم از فکرهای بد است چون اعمال من در پی افکارم است و اگر کنترل کنم افکارم رو در مسیر هدایت خدا قرار میگیرم و جزو رستکاران عالم هستم و خیلی جدی گرفتم حتی در زمان مشکلات سیاسی ایران توجهی نکردم و به مسیر و کارم و پرهیز از اون مسائل پرداختم و بعد از گذشت چند هفته تمام دوستانم که اخبار رو دنبال میکردند کاسبی بی رونقی را دارند ولی من هیچ تغییری را احساس نکردم و در کاسبی خود درآمدم بهتر شده است و پولم در حال پس انداز شدن است و تمام تمرکزم روی اهدافم است بعد حدیث امام علی را دیدم که می فرمایند :
مراقب افکارت باش که گفتارت مشود
مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود
مراقب رفتارت باش که عادتت می شود
مراقب عادتت باش که شخصیتت میشود
مراقب شخصیتت باش که سرنوشتت می شود
و الان ایمانم بیشتر شده و چون تو اهداف من احداث کارخانه های بسیار مدرن در تولیا مبلمان و صنایع چوب هست و مدام در تلوزیون در مورد برشکستگی کارخانه ها صحبت میکنند دیگه نگاه نمیکنم و بیشتر مطالعه میکنم باورهای محدود کننده قبلی ام را پیدا کردم و نقطه مقابل آنها را مدام تکرار میکنم . با همکاران بسیار موفق در زمینه مبل صحبت میکنم . دست از تغییر دیگران برداشتم و فقط افراد و همکارانی که خیلی مشتاقند و راهنمایی میکنم و مطالب سایت رو بهشون معرفی میکنم و وارد بحث با هیچ کس نمیشوم و اعراض و روی گردان دند و یاد گرفتم
میکنم دیگه هر آهنگی رو گوش نمیکنم بسیار با وسواس آهنگ ها رو انتخاب میکنم و گوش میدهم موزیک بی کلام گرفتم و صدای خودم و همسرم و ضبط کرده ام و باورهایی که باید در ذهنمان بیایند را به صورت آهنگ خوانده ایم و گوش می دهیم مثال:من بسیار شاد هستم و زندگی من سر شار از فراوانی و نعمت است افکار مثبت من بسیار قوی است و افکار منفی ضعیف است اینها را آهنگ کرده ام و مدام گوش میکنم تو هر فرصتی که بدست می آورم نمازم را می خوانم و از خدا سپاس گذاری میکنم برای همه چی مدام تکرار میکنم اتفاقات خوب فقط اجازه دارند وارد زندگی من شوند از زندگیم لذت میبرم و از کنترل افکارم تا هرروز این فرکانس لذت را به جهان ارسال کنم تا جهان لذت بیشتری را برایم ارسال کند میدانم همیشه احساسم باید خوب باشد برای همین هیجان شادی عشق نشاط که احساست خوب هستند رو جایگزین خشم و ناراحتی و گناه و خستگی که احساسات بد هستند میکنم و برای این یک لیست از احساسات خوب درست کرده ام و در روز از خودم سوال میکنم الان چه احساسی دارم اگر حسم بد بود از توی لیستم یکی انتخاب میکنم و فکر میکنم به اون تا حساسم عوض بشه مثال وقتی ناراحت میشوم و یاد گذشته می افتم سریع سراغ اهدافم میرم و با اطرافیانم درباره اهدافم و کارخانه ام و گروه صنعتی امید صحبت میکنم
با همسرم تماس میگیرم و حرفهتی عاشقانه میزنیم یاد دو فرزندم می افتم و عکسهاشون و نگاه میکنم و…. تا احساسم خوب و عالی بشه دوباره کتاب می خونم فایل های استاد عزیز رو نگاه میکنم از افراد منفی نگر کا مدام به من میگن بازار خرابه بی خیال شو دوری میکنم و در نهایت یک آهنگ شاد میزارم و میرقصم تا تغییر کنه احساساتم. سعی مینم احساس سلامتی و عشق کنم با همکارانم بسیار خوب برخورد میکنم و مدام لبخند میزنم و میخندم چون خیلی احساس خوبی بهم میده چون میدانم که احساس خوب مساوی با افکار خوب و به همه عشق میورزم بیشتر به همسر و فرزندانم .مستند نگاه میکنم و دیدن طبیعت حالم و خوب میکنه همه رو تحسین میکنم و از اونها الگو میگیرم و همین دیگه همتون و عاشقانه دوست دارم و حتی کسانی رو که من رو نمیشناسم و من هم اونهارو نمیشناسم استاد عزیز عاشقانه دوستت دارم .یکم طولانی شد ولی هیچی شونو نمیشد حذف کرد راستی گوشیم و کوک کردم هر یک ساعت یک بار زنگ میزند و نوشتم دنیا به تو آن چیزی رو میدهد که به آن می اندیشی پس زیبا بیاندیش .
دیگه تموم شد در پناه الله شاد و پیروز باشیم خداحافظ
ممنونم دوست عزیز – خیلی خوب بود خیلی …
به نام خالق فراوانی
????خداوند دوچیز را بسیار عظیم آفرید ،یکی آسمان را و از آسمان عظیم تر ،انسان را?????
امام علی
انسان بزرگترین شگفتی آفرینش است و ذهن او قدرتمندترین ابزار موجود در جهان هستی،از دیدگاه بعضی از دانشمندان حوضه انسان شناسی و علوم ذهن ،انسان ها در بدو تولد کاملا با منبع انرژی جهان هستی متصل هستند و ذهن انها کاملا ضمیر ناخوداگاه است (بدون هیچ فیلتر ذهنی و محدودیت ذهنی)و به مرور با وارد شدن ورودیها (به ورودیهای ذهن سوژه میگویند و شامل سه دسته هستند این سوژه ها:1-حواس محور2-فکر محور3-دین محور:وحی و الهام)به ذهن ،ذهن انسان شروع به پردازش میکند و از شخص رفتار تولید می شود و از اینجا فیلتر های ذهنی(فیلتر های ذهنی هر شخص براساس باورها و ارزش های و هویت موجود در ذهن شخص عمل می کنند و مانع ورود اطلاعاتی می شوند که شخص به انها باور ندارد )شروع به کار می کنند ،در حقیقت ????ما انسان ها جهان را آنطور که هست نمی بینیم ،بلکه جهان را براساس تفسیر ها و ادراک هایمان میبینیم?????
و براساس همین ادراک ها و تفسیر هایمان از پدیده ها(عینکی که هر شخص از پشت آن به این جهان نظاره میکند )ما جهان را خارستانی میبینیم که تعدادی گل دارد و یا گلستانی میبینیم که کمی خار دارد ،و براساس همان برداشت هایمان از پدیدارها یا عینک بدبینی را بر چشم میزنیم و یا عینک مثبت اندیشی را
??????از دیدگاه من برای اینکه بتوانیم عینک مثبت اندیشی را برچشم بزنیم و تمرکز خود را بروی نکات مثبت پدیدارها بگذاریم وجهان را گلستانی ببینیم با کمی خار باید 1-باید از انتقاد کردن و قضاوت کردن به شدت پرهیز کرد چون ذهنی که عادت به انتقادکردن ،بکند مدام در همه چیز بدنبال کمبود ها و جنبه های منفی میگردد که با دیدگاه مثبت اندیشی و داشتن حس خوب منافات دارد2-مسولیت 100 درصد زندگی خود را به عهده بگیریم ،با پذیرش اینکه هر اتفاقی چه خوب چه بد که در زندگی مان میافتد ،مسئول آن خودمان هستیم،بسیار آرامش و احساس خوب به سراغ آدم میاید و سرآعاز زندگی اگاهانه و مثبت شروع میشود3-حتما شبها سپاسگزاری از خداوند را برای هر کار کوچک و بزرگ انجام دهیم چون با این کار تمرکز ما از کمبودها و نکات منفی بروی داشته و نکات مثبت سوییچ میشود4-هر شب حداقل پنج اتفاق مثبت در زندگی مان را که در روز برایمان پیش آمده ، یاداور شویم و با یاداوری انها احساسمان رو خوب نگه داریم با اینکار تمرکزمان بروی نکات مثبت می رود ???????
انسانی که مثبت می اندیشد و تمرکزش بروی نکات مثبت پدیده ها است ،هیچ اتفاقی را در عالم شر و بد نمی داند بلکه لحظه به لحظه آن را حساب شده و تحت کنترل خالق بی همتا می داند
تمرکز بروی نکات مثبت شکلی از تفکر است که برحسب عادت در پی به دست آوردن بهترین نتیجه از بدترین شرایط می باشد،طبق ایه الذی احسن کل شی خلقه :همان کسی که هر چیزی را که آفریده است ،نیکو آفریده است،براین اساس ساز و کار جهان خیر محض است و شر و آفات موجود در جهان قابل تفسیر هستند،برای اینکه انسان شاد باشد لازم و ضروری است که تمرکزش بروی نکات مثبت پدیده ها باشد تا زیبایی ها را در درون اتفاق های متفاوت کشف کند …….
??????اگر به جای شکایت برای چیزهایی که ندارید،برای چیزهایی که دارید قدردانی کنید ،احساس بهتری پیدا میکنید….راندا برن?????
نتیجه:در کل اساس مثبت اندیشی و تمرکز بر نکات مثبت و داشتن احساس خوب در هر اتفاقی از دید من ایمان و باور قدرتمند به منبع انرژی هستی (خداوند قادر)است و خیر محض نهفته در هر پدیده ایی است و دیگر هیچ…..از صمیم قلبم برای تک تک دوستان بهترین ها رو از خداوند خواستارم چون ما به هم متصل هستیم و جزئی هستیم از یک کل ?
با سلام خدمت دوستان عزیز و استاد گرامی
ابتدا پاسخ سوال دوم، راهکار برون رفت از وضعیت دشوارچیست و اینکه چه کنیم تادر شرایط سخت به احساس خوب برسیم؟ پاسخ سوال را در قالب یک تجربه بیان می کنم تا برای دوستان ملموس تر باشد.
من دو سال و نیم پیش فرزندی به دنیا آوردم به تن معلول، ابتدا فقط در حال جنگیدن با این وضعیت بودم و دائم پیش انواع پزشکان می بردم شاید از یکی از آن ها جمله ای امیدوار کننده بشنوم بعد فهمیدم که تقلای بیرونی اشتباه است و فقط مسئله را بزرگ میکند متوجه شدم از درون در برابر این اتفاق دارم مقاومت می کنم سپس تصمیم گرفتم بپذیرم که این اتفاق رخ داده است
قدم اول پذیرش رنج
بعد تصمیم گرفتم نگرش خود را نسبت به اصل این اتفاق تغییر دهم باورهایی مثل اینکه شاید من در رخ دادن این اتفاق مقصر هستم و این عذاب الهی است فقط من را ضعیف می سازد باور های جایگزین را باخواندن کتب مختلف گوش کردن به سخنرانی های مختلف عضویت در کانال های تلگرام و صفحات اینستاگرام که پیام های مثبتی دارند ایجاد کردم سپس جملات کلیدی برای خود ساختم و در ذهنم بارها تکرار میکردم مثلا:
*در شرایط سخت رشد صورت میگیرد نه شرایط راحت
*این رنج قرار است مرا برای سطحی بالاتر آماده کند
* این قسمتی از نقشه ی خداوند برای من است
*این اتفاق پاسخ دعاها و درخواست های من است
*دلیل این که چالش بزرگی دارم این است که سرنوشت بزرگی دارم
*مردم عادی مشکلات معمولی دارند اما من از نظر خداوند خاص هستم و خداوند چیزی در درونم دیده که اجازه داده این اتفاق برایم رخ دهد
*اگر اتفاقی خارج از توان کسی باشد هر چقدر خود شخص مقصر باشد باز هم خداوند اجازه ی ورود آن اتفاق به زندگی اش را نمی دهد پس خداوند توانایی حل این مسئله را در من دیده و خوش نیز کمکم می کند.
پس قدم دوم تغییر نگرش نسبت به اصل اتفاق.
هر زمان که فکری ناخواسته به ذهنم می آمد که احساسم را بد می کرد یا صحنه ای می دیدم یا سخنی که حالم را بد میکرد سریع با صدای بلند یا گاهی زمزمه می گفتم این فکر حقیقت ندارد فکری که احساس را بد کند نجوای شیطان است و سخن خداوند نیست و من فقط به سخن خداوند گوش می کنم و این تمرین را به لطف سخنان شما استاد عزیز یاد گرفتم و در تمام طول مدت روز حواسم به احساسم است هر زمان احساسم بد می شود با این جمله آن را دفع می کنم.
پس قدم سوم آگاهی نسبت به افکار و ورودی ها و توجه به احساسمان و استفاده از عبارات تاکیدی برای تغییر احساس
لیستی از جنبه های مثبت اتفاق رخ داده، این لیست می تواند ذهنی باشد و گاهی هم به صورت کتبی نوشته شود من همراه با آن سپاسگذاری می کنم تا موثرتر باشد مثلا خدا روشکر که یکی از دستان فرزندم سالم است و اسباب بازی را می تواند به دست بگیرد خدا را شکر که می بیند و می شنود و از نظر عقلی سالم است خدا را شکر که این اتفاق باعث شد به خاطر هزینه های بالای درمان فرزندم در جستجوی ثروت باشم و با گروه تحقیقاتی عباسمنش آشنا شوم و به مسیر ثروت هدایت شوم خدا را شکر که این اتفاق مرا قوی تر ساخته و اعتماد به نفس دروغینم را نابود و اعتماد به نفس واقعی را در من ایجاد کرد خدا را شکر این اتفاق مرا متواضع تر ساخته و یادگیری ام را بیشتر کرده … این لیست خیلی طولانی است.
پس قدم چهارم سپاسگذاری و دیدن موهبت ها و جنبه ی خوب اتفاق به ظاهر ناخوشایند. اگر خوب تمرین کنیم و از عبارات تاکیدی مثبت کمک بگیریم و این مرحله را خوب انجام دهیم و مدام تکرارو تمرین داشته باشیم محال است به احساس خوب نرسیم.
همه ی اینها نیاز به تلاش ذهنی دارد در ابتدا دیدن جنبه ی مثبت و خوب نگاه کردن به قضایا اندکی دشوار است اما هر چقدر این تمرین رابیشتر تکرار کنیم کم کم آسانتر می شود و به نقطه ای خواهیم رسید که در اولین لحظه به صورت ناخودآگاه دید مثبت و جنبه ی مثبت قضیه را می بینیم و آن جنبه ی خوب برای ما به وضوح از سایر جوانب پررنگتر خواهد بود .
و اگر از این مراحل عبور کنیم راه حل به صورت واضح برایمان آشکار می شود و سر راهمان قرار می گیرد همانطور که برای من شده و مسیر برایم باز شد و اکنون به لطف خدای مهربان فرزندم رو به بهبود است و پزشکان گفته اند بیماری فرزندم قابل درمان است.
اگر در شرایط سخت بتوانیم به این نقطه برسیم روبرو شدن روزانه با اتفاقات ساده تر خیلی برایمان راحت و مثل آب خوردن است …
1٫ کنترل ورودی های ذهنم رو از طریق E f t و از طریق اذکار هو او پونو پونو انجام میدم .
2٫ موسیقی های آرام بخش و ریلکسیشن در حالت آلفا
3٫ یاد گرفتم در زمان حال از نعمت هایی که تو اون لحظه اطرافم هستن لذت ببرم و شکرگذار این لحطه باشم مثل اینکه اگه تو ترافیکم شگر گذار داشتن ماشینی باشم که الان سوارشم . شکرگذار فهمم و حسم از برخورد نسیم به پوستم . از خورشیدی که بالای سرم . از آدم هایی که اطرافم تو ماشین های دیگه با لبخند بهم نگاه میکنن . از اینکه اگه تو ترافیک گیر افتادم و دیرتر میرسم حداقل یکی هست که نگرانم بشه و زنگ بزنه و بگه کجایی و من هم جوابشو بدم مکان دقیقم رو بهش اطلاع بدم و ….
از درخت سبزی که کنار خیابون و داره سبز بودنشو مجانی بهم هدیه میده و کلی موصوع برای شکرگذاری
سلام
لطفا نظرات را داخل یک صفحه بذارید چون سرعت اینترنت برخی مناطق ایران خیلی پرفکت نیست و هیچکس حال ندارد 48 صفحه را باز کند و وقتگیر است. با روش شما فقظ صفحه آخر خوانده می شود.
نظرات بی نظیر هستند انتخاب برنده مشکل است. پیشنهاد میکنم به چند نفر جایزه بدهید.
متشکرم
کنترل ورودی های ذهنی از مهم ترین تمرینها در مسیر موفقیت و رسیدن به ارزوهاس که 2٪تلاش فیزیکی و98٪تلاش ذهنی نیاز است.1-حذف تلویزیون 2-حذف دوستان و اطرافیان منفی3-گوش دادن به فایلهای صوتی وعبارات تاکیدی مثبت4-مطالعه کتاب در زمینه موفقیت5-دفتر شکر گذاری و یادداشت کردن همه داشته ها و سپاسگزاری از خداوند بصورت روزانه6-تخته تجسم ارزوها وگذاشتن در معرض دید در اتاقم7-یادداشت کردن نکاتی که بهم حس خوب میده و چسباندن به دیوار اتاقم8-مراقبه و مدیتیشن وخالی کردن ذهن از افکار منفی9-ورزش کردن و شاد بودن درونی و در لحظه بودن و لذت بردن از تمام لحظات زندگی10-عاشق خدا و رها کردن ارزوها به خدا و ایمان داشتن به تحقق ارزوها
اما نکته اینجاس که همه این تمرینهارو بصورت اگاهانه انجام میدم و ضمیر ناخوداگاه من مدام مقاومت میکنه چون انجام دادن این تمرینها باید در رفتار و عملکرد یا خروجی ذهنم مشاهده میشد بدون هیچ مقاومتی
تجربه ای که کسب کردم این بود که هماهنگی بین ضمیر اگاه و ضمیر ناخوداگاهم با انجام دادن این تمرینها هنوز بوجود نیومده بود
این بود که هرگاه در موقعیت احساس بد مثل ترس و نگرانی وناامیدی قرار میگرفتم از خودم سوالاتی در همون زمینه میپرسیدم و یادداشت میکردم وهر جوابی که حس خوب میداد رو نگه میداشتم و هر جوابی که حس بد میداد رو خط میزدم .اینجوری اگر هم اتفاق ناخوشایندی رخ میداد رو جنبه مثبتش تمرکز میکردم و ایمانم به خدا قویتر میشه و میگم حتما دلیلی داره وخدا میخاد پیغامی به من بده که این اتفاق رو برام رقم زده چون خدا از من بیشتر میخاد که موفق بشم و من چون نمیتونم فکر خدارو بخونم پس دل به حکمتش میدم و صبر میکنم (صبر جمیل)و ارامش میگیرم و درونم احساس شادمانی میکنم از توجه خداوند به خودم
بطور مثال شغلمو اتفاقی از دست دادم حس نگرانی و ترس و ناامیدی از اینکه چه جوری اقساط بانک رو پرداخت کنم تمام وجودمو پر کرده بود.قلم و کاغذ برداشتم و از خودم پرسیدم حالا که بیکار شدم چه جوری قسطامو بدم؟
جواب اول ….اوضاع کار خرابه دیگه کار نیس قسطام میمونه و من شرمنده میشم
حواب دوم…..در ماههای گذشته پرداخت شده زندگی در جریانه و همیشه یک جور نیس خدای دیروز فردا هم هست حتما حکمتی دارد
جواب دوم حس خوب بهم دادو من مدام تکرارش کردم.تا اینکه به لطف الله در یک مکان دیگه با حقوق و شرایط بهتر مشغول به کار شدم
وقتی مدام تکرارش کردم ملکه ذهنم شد و خیلی زود به ضمیر ناخوداگاه اثر گذاشته و عملکرد را در رفتار مشاهده میکنیم
برای ضمیر ناخواگاه خواسته کوچک و بزرگ فرقی نمیکنه این ما هستیم که خواسته را بزرگ به ضمیر ناخوداگاه وارد کنیم یا کوچک واین به قدرت ذهن بستگی دارد و باورهای محدود کننده که برای عر شخص بنا به سبک زندگی گذشته متغیر است