پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 65
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همه. کنترل ورودی های ذهن در واقع همون تقواست که مهمترین کار ما در طول زندگیه و عامل اصلی موفقیت و شکست ماست.
بسم الله
این جهان کوه است وفعل ما ندا ——— سوی ما می آید نداها را صدا
سلام عرض میکنم خدمت همه عزیزان ودوستان بهتر از گلم وخدا را شاکرم که در جمع شماهستم
بگذارید نقش وکنترل ورودیهای ذهن را با یک واقعیت ویک تجربه از زندگی خودم برایتان بگویم که واقعا برایم اتفاق افتاد امیدوارم که مفید باشد :(خیلی خلاصه ) خدمت سربازی را تمام کرده بودم پدرم به رحمت ایزدی رفته بود من بودم با مادری عزیز و سه برادر کوچک وکاری هم نداشتم. خرج مایحتاج ما چند نفر از مختصر کشاورزی کهدر صحرا داشتیم تامین میشد روزگار بهار بود وتصمیم داشتم که به دانشکاه بروم وشروع به درس خواندن کردم در حین درس خواندن این فکر به ذهنم می آمدکه : نکند عموها وپسر عموها طمع زمینها را بکنند وبخواهند مرا اذیت کنند که زمینها را رها کنیم مثلا فلان پسر عمویم …. بخواهد به من زور بگوید یا اذیت کند پوست سرش میکنم اندازه یه حیوان میزنمش برای من واولاد پدر من روداری کنند کسی جرات نمیکرد به پدر من بگه تو .حالا اینها…..
تا تابستان رفتیم کندمها را جمع وخرمنکوب زدیم ودانه ها را آماده فروش کردم هنوز محصول را به کیسه نکرده بودم که دیدم چند تا از اسبها وقاطرها عمویم دارند کندمها را میخورند . این همه زحمت کشیدم نگاه نگاه ……بدو بدو رفتم برای دور کردن حیوانها که دیدم همان فلان پسر عمو ….. یک ودو.. ودرگیری لفظی بعد هم فیزیکی من تنها بودم اونها زیاد .اونجا کاری نکردم
بهارو تابستان هم گذشت وکندمها را فروختم پاییز بود توی ذهنم بود که کسی نمیتونه برای ما روداری کنه . یک روز توی کوچه ای تنها همان پسر عمو ؟!!!!…را دیدم درددل و بعد هم شروع به کتک کاری با دوسه مشت کاراته ولکد انداختمش زمین …..دعوا
بعد هم بزرگان واسطه شدند وبردند دکتر و این جور ماجراها ..
ببینید ورودیهای ذهن چه به روزگار آدم میکنند من خودم اینو خلق کردم من خلقش کردم بعدا فهمیدم این عموهای من با دیدن من وافتادن به یاد پدرم ناراحت میشدند اصلا کاری به این موضوعات نداشتند حالا که قانون فهمیدم دیدم که همش مقصر من بودم…. وامیدوارم موثر باشد
واما کنترل ورودیهای ذهن و….: اولین کار من این است که از خداونددرخواست کمک میکنم وحالم هم خوب میشود از او درخواست میکنم که وقتی فکرم رفت سراغ چیزهای که به درد زندگی نمیخورد مرا با یک نشانه بیدار کند مثل صدای موبایل آژیر کشدن یک آمبولانس و….. بارها اتفاق افتاده که به موضوع بی ربط فکر کردم یا حرف زدم خداوند با یک نشانه به من حالی کرده واز این بابت بسیار سپاسگزارم
از او درخواست و دعا میکنم که فکرم را در زمان حال نگه دارد ودر حال باشم بعد از آن اساسی کاری که من آموخته ام که انجام دهم سوال درست کردن است .این سوال : من چطور میتوانم ورودیهای ذهنم را کنترل کنم فقط چیزهای که به من حال وآرامش خوب میده وارد ذهنم شود ؟ یک سوال درست کردن مثل اشعه لیزر است مثل جرقه ونور در تاریکی است نیتون رابه یاد بیاورید سیب روی سرش افتاد سوال اساسی : چرا سیب بالا نرفت ؟ که باعث شد کاری بزگ انجام دهد
اول روزم رابایک آهنک شاد یا یک کلیب انگیزش یا با یک فایل صوتی از گروه عباسمنش شروع میکنم
رسانه ها ؛ رادیو تلویزیون ، ماهواره نکاه نمیکنم مگر در جهت باورهایم یا تفکراتم باشد
میدانم که کنترل ورودیهای ذهن هم مشکل است هم ساده .مشکلی به این دلیل که 20 یا 30 یا 50 سال است که من به ورودیهای ذهنم که زندگی مرا میسازند توجه نکرده ام وبه مغز من چسبیدند وحالا که باید آنها راتغییر بدهم کمی سخت است ومیدانم که حتما برای اینکه این ورودیها تغییر کنند باید بهای زمان ووقت وپول هزینه کنم وساده بودن آن به این صورت است که اگر من ورودیهای زیبا ودرست وقوانین کیهانی را خوب بلد باشم وبه قول استاد خارپشت باشم همه چیز در زندگی من راحت اتفاق می افتد
وساده بودن آن به این صورت است که اگر من ورودیهای زیبا ودرست وقوانین کیهانی را خوب بلد باشم وبه قول استاد خارپشت باشم همه چیز در زندگی من راحت اتفاق می افتد
_ میدانم هرچه رادرذهن خود تصور کنم وافکار غالب من باشد بزودی در زندگیم اتفاق می افتد
_بااستفاده از فیزیک کوانتوم یاد گرفتم که هر فکری یک موج ویک فرکانس ویک انرؤی است که کوانتوم توانسته آنرا اندازه بگیرد
من در ذهنم زیاد از خداوند سپاسگزارم چون : اومرا دوست دارد وبه من گفته اگر تو از من درخواست کنی وگوش به حرف من کنی من ترا پادشاه میکنم هرجابشر مشکلی داشت پیامبری وهدایت گری فرستاد
-از او سپاسگزارم زیرا این کاررا برایم انجام داد که بین ورودیهای ذهنم وتجلی آنها در زندگیم زمانی وجود دارد تا من و شما بهترینها را راخوب محاسبه کنیم وبخواهیم
سپاسگزاری اولین درس واولین ورودی ذهن من است
چون جود ازل بود مرا انشاء کرد —– برمن زنخست درس عشق املاء کرد
آنکه قراضه ریز قلب مرا ——- کلید در خزاین معنا کرد
عشق همان تفکرات غالب من وشما هستند البته که خداوند به من هم گفت که این عشق باید دو طرفه باشد واگر توکاری بامن نداشته باشی من هم کاری باتو ندارم ودر این عشق وعلاقه بود که خداوند به من آموخت (ان الله لایغییرو……) من سرنوشت کسی باآنهمه قدرتم تغییر نمیدهم مگر شما بخواهید زیبا نیست ؟ نباید شکر کرد ؟
-من در ورودیهای ذهنم جای داده ام که نزدیکترینها به پروردگار تشکر وسپاسگزاری از اوست .
-یکی از مواردی که حال مرا واحساسم را عالی میکند باخودم میگویم کسی که چنین پروردگاری دارد از چه باک دارد چون به من گفت به یاد من باشید تا به یاد شما باشم
-یکی از موادی که حال مرا خوب میکند این بود که پرودگارم پیامبرانی برای هدایتم فرستاد ومهترین پیام آنهاااااااااااااااااااا این بود که ای بندگان خدا شما نمیمیرید شماااااااااااااااا جاودانه اییییییییییییییید یب انها هستید زیبا نیست ؟ نباید تشکر کرد
واز همه مهتر اینکه خداوند به من آموخت که هرلحظه هر لحظه که تو تصمیم میگیری و ورودیهای ذهنت را عوض کنی وفرکانست را عوض کنی وباورت را تغییر دهی خداوند هم همانطور باتو وبرایت ایجاد میکند . آیا ازاین قشنگتر میشود ؟ آیا زیبانیست ؟ آیانبایدتشکر کرد ؟
مورددیگری که حال مرا عالی میکند این است که : خداوند با همه قدرتش .واسطه بین من وخودش قرار نداده نه منشی ای نه دفتری نه…. وگفته من از رگ گردن به شما نزدیکترم . آیا زیبا نیست
درکنترل ورودیهای ذهنم با افراد ، فامیل ، اطرافیان که برخلاف قوانین الهی حرف میزنند توجه نمیکنم
من دیده ها وشنیده ها را مهترینها در ورودیهای ذهنم میدانم
میدانم که یک فکر خوب را هزاران بار تکرار تکرار کرد تا در ذهن نقش ببندد
کتابهایی که به من انگیزه میدهد همیشه میخوانم ووقتی چند صفحه از آنرا میخوانم حالم خوب میشود
من درکنترل ورودیها – دروغ نمیگویم زیرا ایمان دارم که یک راه در جهان وجود دارد وآن راه راستی ودرستی است
من در ذهنم از آدمهای موفق الگو بردای میکنم هرچقدر که آنها را وکارهایشان .باورهایشان را ببینم ذهنم بیشتر وبیشتر قبول میکند که میشود و میتوان در هر کاری وخواسته ای موغق شد
تحسین کردن موفقییت دیگران – برایم مهم نیست چه کسی باشد اما موفقیتدرهر کاری وهر شخصی تحسین میکنم
–موارد زیر نیز حال واحساس مرا خوب میکنند
شادی – ایمان دارم که دارایی انسان به میزان شادی است که تولید میکند اگر شب خواستی بخوابی وبه کارهای روزت نگاه کردی در آن روز خنده بر لب مخلوق پروردگار نهاده ای آن روز تو حرام نشده است
به احسان شادکردن دلی به از الف رکعت در منزلی
-تمام آفرینش ومخلوقات خداوند رادوست دارم وبه آنها عشق میورزم
دیدن الگوهای موفق
صدای بچه که صدا میزند مادر جان (دا لری ) پدرجان . برادر جان . خواهرجان – دیدن پدر ومادر . صدای آب ومخصوصا شرشر آب – آبشار ودرختان وصدای چهچه بلبل و صدای خواندن قرآن – خواندن قرآن – خوبی کردن آبدادن به حیوانات – دیدن وبوکردن گل ها – گلها امضای خداوند بر روی زمین هستند – بارش برف وباران – که وقتی بارش را میبینم میگویم شکر .هنوز آدمهای خوب فروان روی زمین هستند ویک حس عالی که من دارم این است که موقع بارش دعا میکنم که نزدیک اجابت است — دعر رادوست دارم ومیگویم دعا سلاح مومن است —
من برای کنترل ورودیهای ذهنم روی اشتباهاتم توجه نمیکنم – خوبیها وموفقییت هایم را به یاد می آورم – من تقریبا به هیچ کس گیر نمی دهم آدم راحتی هستم – من خیلی خلاق وخونسرد ومتفکر هستم – در دل بدترین موقعیت ها آرامش دارم که اکثرا هم از من میپرسند تو چطور اینقدر آرامش داری – چون ایمان دارم که اگر در اتفاقات به ظاهر بد آرامش نداشته باشم میبازم
از داستان مادر موسی یاد گرفتم که اگر برای موضوعی ناراحت واسترس داشته باشم از آن دور میشوم – غم وناراحتی را قبول ندارم که این مورد باعث شده در بیشتر مواقعه از دیگران بهتر باشم – به خاطر چیزهایی که دارم از خدا خیلی تشکر میکنم
برای کنترل ورودیهای ذهنم از زیبایی و خوشگل بودن خیلی خوشم میاید – در بدترین مشکلات خیلی حواسم هست که به چیزهای خوب توجه کنم ( میگویند یک بزرگی (یادم نیست کی بوده ) بایارانش از یک جایی عبور میکردند وباجسد یک سگ مرده روبرو شدند هرکدام ازیارانش یه چیزی گفتند : چه بوی بدی زبان بسته و…. اما آن بزرگ گفت : چه دندانهای سفیدی ؟؟؟؟!!!!)
مثل مادر ترزا از جنگ خوشم نمی آِأ به صلح توجه میکنم – در ذهنم ساخته ام که در جنگ میان خواسته ام وباورم این باور است که پیروز است ودر ورودیهای ذهنم ساخته ام که اگر میخواهی خواسته ات به تو داده شود باید باتماااااااااااااااااام وجود در مسیر خواته ات باشی
میدانم اولین سخنی که خداوند به محمد ص ؛ آن رحمت اللعابمین گفت : اقراء بود واز این کلام یافتم که سخن سرشار از انرژی است وخداوند از افکار نیک ومخصوصا از رشد وتوسعه حمایت میکند
– در ورودیهای ذهنم ساخته ام که وقتی خداوند وکیهان جدیت ترا در امری ببینند ترا از طرق مختلف هدایت میکنند وتمام انرزیش را به تو هدیه میدهد – آیا قشنکتر ازاین وجوددارد ؟
– یکی از مهترین ورویهای ذهن من این استکه وبا ان حالم واحساسم خوب میشود که در آن روز اول که خداوند به ما گفت : الست ربکم . آیا من پروردگار شما نیستم ؟ وآنقدر مرا دوست داشت که خودش تمام اسماء رابه من آموخت واز من حمایت کرد وبه فرشته دستور داد به انسان سجده کنند .با خودم میگویم در هر مشکلی : توکسی هستی که فرشته ها بهت سجده کرده اند حالا با کوچکترین مشکلی خراب میشوی در این موقع خیلی حالم عاااااااااااااالی میشود
– گرچه حافظ دررنجش زدوپیمان بشکست —– لطف اوبین که به صلح از در ما باز آمد
– من حالم واحساسم عالی میشود وقتی دریافتم که خداوند فرمود ؛ من جهان رابه تسخیر تو درآوردم ؟؟؟
– آیااز این زیباتر میشود ؟ آیانباید سجده شکر به جای آورد ؟
– یکی دیگر از ورودیهای ذهن من ؛ سخن خانم محترم انوشه انصاری است که گفت : خواهش میکنم وتمنا دارم که دنبال آرزوها ورویاهایتان بروید وبه آن جامه عمل بپوشانید واین میرساند که اگر ما ورودی مناسبی هم داشته باشیم ولی هیچ اقدامی وکاری نکنیم درهمان آرزو ورویا میمانیم .
– من دریافتم که تمام جهان انرژی است ودر ورودیهای ذهنم ساخته ام که در این جهان انرژیهای مشابه پیش همدیگر میروند .پس باید مواظب بود چه برزبان می آوری
– من وشما باید فقط روی خودمان وذهنمان کار کنیم واین کار یک روز ودو روز ودو ماه ویک سال نیست به قول قرآن ما باید : هموااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااره وهمیشه ذهن خود راکنترل ودر زمان حال باشیم سیمان که نیست بگوییم آبش کنیم محکم میشود وپایدار –
– مثلا من یکی از ایرادهایی که داشتم میگفتم :چرا من هر روز وآن هم روزی 5 بار یک سری کلمات را را با خدا بگویم (نماز) ؟بعد که قوانین یاد گرفتم فهمیدم که دلیلش چیست ؟ فرض کنید که یک نفربه شما بی مقدمه یک خودکار میدهد اولین حرفی که برزبان شما جاری میشود ممنون وتشکر است . حال این خدایی که این همه زیبایی ونظم ونعمت واین جهان رابه این قشنگی وزیبایی برای ما خلق کرده است .نباید از او تشکر کرد ؟ اصلا بزگان میگویند وقتی قیامت برپاشود خدارا چه احتیاج به نماز وروزه من است ؟ اینها را به عنوان ” هدیه های خداوند بدانید که در مسیر وفرکانس آن صاحب همه ی گنج ها وخزائن این جهان باشید
– آن خسران ابدی وآن اسراف بزگ همین است که خداوند از ما سوال میکند در این عمری که من به شما داده ام چه کرده ای ؟ آیا شادی تولید کرده ای ؟ آیا جهان را جای بهتری برای دیگران گرده ای ؟ آیامشکلی از بندگانم را حل کرده ای ؟ اگر به روی ناامیدی ؛دربسته را باز کرده ای خوشا به حالت …..
– حضور گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ – به نظر این حقیر بزرگترین
– و زیباترین ورودی ذهن ما باید این باشد که او را صاحب همه چیز بدانیم ووقتی ایمانت 100% به او شد وبر او توکل کردی این توکل برایت کافیست .منتهی باید از او درخواست کنیم وراه این درخواست را هم بلد باشیم هرچه خالصتر باشی وهر چه ایمانت به او بیشتر باشد او برابر لیاقت وایمان تو انرژیش را به تو هدیه ارزانی میدهد
– موغق باشید وممنون که وقت گذاشتید واین سخنان پراکنده مرا خواندید وامیوارم که همگی باور کنیم علی رغم همه بدیهایمان خدا همیشه مارا دوست دارد وهیچ وقت لطف ورحمتش را از ما دریغ نخواهد کرد . صد بار گر توبه شگستی باز آ
– خدا همه را دوست دارد با احترام : رحیم
–
با سلام خدمت استاد و تمامی دوستان
استاد عزیز
بنظر من یکی از دلایل بزرگی ک اییینهمه بچه ها خوب ب سؤالات جواب میدن و اییینهمه فوق العاده قوانین رو درک کردن..اینه ک معلم و استاد فوق العاده ای همچون شما رو داریم
معلمی ک قوانین کیهانی رو با ساده ترین روشها و با مثالهایی عالی بیان میکنه و همچنین تجربیات زندگیه خودش رو تلفیق توضیحات میکنه.
اگر ما عالی و فوق العاده جواب میدیم چون شما عالی تر و فوق العاده تر از هر کس دیگه تونسته ای ک ب ما آموزش دهی.
و یاد ی جمله ای میوفتم ک نمیدونم از کدوم پیامبر یا امام هستش ک میگه من تعلمت منه حرفا صرت له عبدا
از هر کسی حتی 1حرف آموختی ..بنده او شده ای
و این است منزلت معلم و استاد بودن
استاد ممنونتیم
خدایا شکرت?
ﺳﻼﻡ ﺧﺪﻣﺖ ﮔﺮﻭﻩ ﻣﻮﻓﻖ اﺳﺘﺎﺩ ﺑﺰﺭﮒ و ﻫﻢ ﻓﺮاﻛﺎﻧﺴﻬﺎﻱ ﻣﻮﻓﻖ ﻣﺎ.
ﻣﻦ اﺯ ﺭﻭﺯ اﻭﻝ ﻛﻪ اﺷﻨﺎ ﺷﺪﻡ اﻭﻻ ﻣﺒﺎﺭﺯﻩ ﻣﻦ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ و ﻓﻴﺴﺒﻮﻙ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪاﻱ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪﻡ ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻡ ﻛﻪ ﺗﻮﻗﻒ ﻛﺮﺩﻥ ﺭﺳﺎﻧﻪ و ﺳﺎﻳﺖ ﻫﺎﻱ ﻣﺠﺎﺯﻱ ﻳﻜﻲ اﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﻛﻨﺘﺮﻭﻝ ﻛﺮﺩﻥ ﻭﺭﺩﻱ ﻫﺎﻱ ﺫﻫﻨﻲ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ و ﺩﻳﮕﺮ ﻫﻤﻴﻦ ﻛﺎﻣﻨﺖ ﻫﺎﻱ ﺷﻤﺎ ﻋﺰﻳﺰاﻥ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ و ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺭاﻩ ﺑﺮاﻱ ﻛﻨﺘﺮﻭﻝ ﻭﺭﻭﺩﻱ ﻫﺎﻱ ﺫﻫﻨﻲ ﻣﻴﺒﺎﺷﺪ و ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺁﻧﻜﻪ ﻫﺮ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﺎ اﻓﺮاﺩ ﻣﻨﻔﻲ و ﮔﭙﻬﺎﻱ ﻣﻨﻔﻲ ﻣﻮاﺟﻪ ﻣﻴﺸﻢ ﺑﻪ ﺗﻐﻴﺮ ﻛﻼﻡ ﻛﻼﻡ اﻓﺮاﺩ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺎﻑ ﺭا ﺗﺒﺪﻳﻞ ﻣﻴﻜﻨﻢ اﮔﺮ ﺩﻳﺪﻡ ﻛﻪ ﻧﻤﻴﺸﻪ ﻳﺎ ﭼﺴﭙﻴﺪﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﻣﻴﮕﻢ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻓﺮﺩ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺭﻩ ﻳﺎ ﻋﺼﺎﺑﺶ ﻛﺎﺭ ﻧﻤﻴﻜﻨﻪ ﺑﺰاﺭ ﺑﮕﻮﻳﻪ ﻭﻟﻲ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭ اﺭﺯﺷﻤﻨﺪ , ﺩﻭﺳﺘﺪاﺷﺘﻨﻲ و ﻣﺤﺘﺮﻡ ﻫﺴﺘﻲ ﻧﮕﺰاﺭ ﺑﺎ ﺣﺮﻑ ﻫﺎﻱ ﻣﻨﻔﻲ ﺧﻮﺩ ﺗﻮ ﺭا ﺧﺮاﺏ ﻛﻨﻪ. و ﺑﺎﺯ ﺑﺎ ﺟﻤﻼﺕ ﺗﺎﻛﻴﺪﻱ ﺧﻮﺩ ﺭا ﭼﺎﺭﭺ ﻣﻴﻜﻨﻢ .. و ﺧﺒﺮ ﺧﻮﺵ اﻳﻨﻜﻪ اﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻋﺎﻟﻲ ﺑﺎ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﻫﺎﻱ ﻓﻮﻕ اﻟﻌﺎﺩﻩ ﻣﺜﺒﺖ و اﻧﺮﮊﻱ ﺑﺨﺶ ﺩﺭ ﺭاﻩ ﺳﺖ ﻛﻪ اﻧﺸﺎاﻟﻠﻪ ﺣﺘﻤﺎ ﺷﻤﺎ ﻋﻀﻮ ﺳﺎﻳﺖ ﺭا ﺑﻴﺨﺒﺮ ﻧﻪ ﺧﻮاﻫﻢ ﻣﺎﻧﺪ.
ﺷﺎﺩ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ و ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺑﺎﺷﻴﺪ ..
با سلام به استاد عزیز و دوستان هم مداری عزیزم
به قول استاد باور همه چیز هست
و میزان نتیجه ای که وارد زندگی مان میشود به اندازه میزان باورهایی هست که میسازیم و
مدت زمانی که صرف ساختنشان میکنیم،به اندازه تعهدی است که نسبت به اجرای آموزش هایمان داریم و قرار دادن خود در محیطی دور از ورودی های نامناسب است
و باید یاد بگیریم که چه دیدگاه ها و مسائلی را نادیده بگیریم و به چه مسائلی توجه کنیم.از آنجاییکه جهان به فرکانس های ما پاسخ میدهد تنها کاری که باید برای ورود خواسته هایمان به زندگی مان انجام دهیم ارسال فرکانس خواسته هایتمان و تنها راه ارسال فرکانس خواسته ها ، توجه به خواسته های مان هست و نشانه توجه به خواسته ها احساس خوب هست و همیشه باید از خود سوال کنیم که چطور میتونیم یک باور قدرتمند کننده تر بسازیم و همیشه در حال صحبت کردن در مورد خواسته هایمان باشیم چه با خودمون چه با دیگران،وبه این باور برسیم که چیزی غیر از فرکانس های ما اتفاقات را رقم نمی زند ودر هر لحظه مواظب افکار و نجواهای ذهنی مان باشیم تا اتفاقات را خودمان رقم بزنیم و بپذیریم که تنها قانون جهان اینست که خداوند یک انرژی است که به آنچه باور میکنیم و در ذهنمان میسازیم شکل میدهد و برای کنترل ورودی های نامناسب باید رسانه های مجازی و تلویزیون و دوستانی که دارای باورهای اشتباه هستند حذف بشوند و اگاهانه ورودی های ذهنمان را کنترل کنیم و بقول ملاصدرا:
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغز هایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان هایتان را از هر گفتار ناپاک
و همچنین میتونیم مثل فردی که روزه میگیرد آگاهانه کنترل ورودی های خود را در دست بگیریم تا به محض اینکه افکاری نامناسب به سراغ مان آمد مطمئن باشیم که این فکر چه عواقب بدی برایمان دارد و با تغییر زاویه دید به احساس خوب برسیم و به نظر خودم بهترین راه استفاده از فایل های استاد هست که تمام قوانین کیهانی و بدون تغییر جهان را داراست و به ما در هر شرایطی احساس ارامش میدهد و تکرار فایل ها بصورت روزمره موجب باورسازی صحیح میشود و اجازه نمیدهد که ورودی دیگری داشته باشیم و تمام تمرکزمان متوجه قوانین کیهانی و ارامش بخش هست
آرزوی پیروزی و بهروزی برای همه دوستان
بنام خدا
سلام به همه دوستان عزیز
من برای کنترل ورودی های ذهنم یه بازی برای خودم اختراع کردم،من تو این بازی یه ساعت دارم که هر موقع که بخوام زمانو متوقف می کنه! این بازی به این شکله که من هر بار با یه موقعیت جدید مواجه میشم یه دکمه توقف این ساعتو می زنم و همه چیز متوقف میشه،تو همون لحظه شروع می کنم به تحلیل دیده و شنیده ها،اگر این اتفاقات مثبت باشند که فبها المراد، ولی اگر منفی باشن چنان نتیجه گیری مثبتی از دل همین اتفاق منفی می کشم بیرون که کوچکترین تاثیر منفی روی من نمیذاره.مثلا اگر یه نفر داره از بی پولی و بدبختی صحبت می کنه،من تو ذهنم تمام افعالشو مثبت می کنم،با اینکه اون فرد داره مدام غر می زنه ولی گوش مت یه فیلتری داره که همه نکات منفی رو مثبت به گوش من می رسونه.این بود شیوه کنترل ورودی ذهن من!
سلام به استاد عزیز و همراهان گرامی.
این متن رو مادرم نوشته و از من خواست که حتما زیر این فایل استاد بگذارم:
من یک مادر 50 ساله خانه دار هستم. که حدود 4ماهه با استاد عزیزمون آشنا شدم. و از فایل های رایگان جناب استاد استفاده میکنم. از زمانی که با ایشان و قوانین جهان هستی آشنا شدم فقط خودم میدانم کجا بودم در زندگی و الان کجام ! برای همین از شما و زندگی بسیار سپاسگذارم.
وقتی فهمیدم که چه ذهن نیرومندی داریم که با استفاده ازون میتونیم زندگی خودمون رو اونطور که دوست داریم بسازیم. سنگ هامو با خودم و ذهنم یکبار برای همیشه واکندم تا بتونم بر اون تسلط داشته باشم و اجازه ندهم هرچیزی وارد اون بشه و کل زندگیمو دست خوش خودش قرار بده.
1_کل باورهای غلطی که از زمان تولدمون تا به امروز به ذهن ما به طریقی خورانده شده بود رو بیرون کشیدم الان دیگه ذهنم ترسو نیست و با یک عالمه باورهای غلط و این خیلی به من کمک کرد تا هرلحظه ذهنم جایی نپره و هرچیزیو درخودش راه نده.
2_موضع خودم و خدا رو در زندگی مشخص کردم. خدا رو دوباره برای خودم تعریف کردم. اون چیه؟ کیه؟ چه صفاتی داره؟ هروقت در زندگی پای خدا به وسط کشیده میشد بخاطر آموزه های اشتباه روی کل تصمیم گیری ها و افکار من اثر میگذاشت. اسم خدا رو برای خودم ( زندگی و عشق ) ترجمه کردم. همین کار ساده نمیدونید جلوی ورود چه افکاری به ذهن منو متوقف کرد.
3_با اینکه خیلی سعی میکردم هرچیزی وارد ذهنم نشه یا هرچیزیو درباره هرکس نبینه و یا نشنوه ولی خیلی سخت بود مثلا: اگر کسی داشت از یکنفر صحبت میکرد (به نوعی غیبت) همینکه وارد ذهنم میشد ، ذهنم مشغول حلاجی کردن میشد و شاید ساعت ها منو با خودش میبرد… یک جمله تاکیدی خوب از خانم اسکاولشین یادگرفتم که برای همه کس و همه جا به درد میخوره “بادا عشق الهی در همگان زنده و متجلی شود” وقتی میبینم کسی داره کار اشتباهی میکنه ، یا غیبت میکنه و یا هرچیز دیگه ای ، که من با دیدن و شنیدن آن ، ورودی های ذهنم از دستم خارج میشه این جمله رو زیرلب تکرار میکنم و همون لحظه ذهنم کلا فراموش میکنه چی دیده و شنیده ! یا حتی اگر صحنه دلخراشی میدیدم ، کسی پا نداره یا روی ویلچره یا گدایی در گوشه ای گدایی میکنه… قبل ازینکه ذهنم مجال ترحم ، ملامت ، یا شکایت کردن پیداکنه این جمله رو تکرار میکنم.
4_از همون اول صبح که بیدارمیشم خودم رو در یک رویای شیرین میبینم. یکجورایی زندگی واقعی خودم و همه مسائلش رو فراموش کردم. هنگام ظرف شستن یا غذا پختن با خودم بلند بلند صحبت میکنم. من طول روز برای هرقسمتی از زندگیم یک داستان جالب درست میکنم با صدای بلند و با تمام احساس برای خودم تعریف میکنم و میبینم که ذهنم همچون بچه ای حرف گوش کن در گوشه ای آرام و ساکت نشسته و داره به حرفها و قصه های من گوش میده. به قول استاد عزیزمون؛ صحبت کردن یک حربه ی قوی ایه که ذهن رو در تسخیر خودش درمیاره و اجازه نمیده هر باور و سخنی وارد ذهن بشه.
5_هر روز 1ساعت به پیاده روی میروم و در تمام این مدت به شکرگذاری سپاسگذاری و قدردانی از زندگی هستم(خدا). این برنامه هرروز من شده و میبینیم که دیگه زمانی نمیمونه که ذهن بخواد منو به طرفی بکشونه.
6_وقتی رفت و آمدها و معاشرت هامونو با مردم اطرافمون چک میکنیم (کجا بریم ، با کی بریم) خیلی به ما کمک میکنه و کارمونو راحت تر . در حقیقت باید جا و مکان ذهن رو یکجورایی امن تر کرد.
7_خواندن کتابهای بزرگانی مثل راندابرن و اسکاولشین که با قدرت ذهن و نیروی عشق کاملا آشنا بودند، شنیدن موسیقی های شادو خوب، دیدن فیلمهای کمدی و هرچیز شادی که تورو به دنیایی پر از شادی و امید ببره…
درکل نتیجه میگیریم، وقتی قراره چیزهایی که میگیم و میشنویم یا میبینیم و قضاوتهای ما درباره آنها و عکس العمل ما نسبت به اون چیزها قراره کل زندگی مارو بسازه با خودت فکرمیکنی آیا ارزشش رو داره که اجازه بدی هرچیزی وارد ذهنت بشه.؟
پس باید ورودی ذهن رو با صحبت کردن با خود، رویاپردازی، گفتن جملات تاکیدی خوب و مثبت، داشتن باورهای درست و عشق ورزیدن به زندگی و همه انسان ها… درتسخیر خودمون دربیاوریم.
با سپاس فراوان از خدای خوبم و شما استاد عزیز ?
سلام به استاد عباسمنش و تمامی دوستان عزیزم که برای خودسازی و تقویت باورهای خودشان وقت می گذارند.
داستانی از خودم را برایتان بازگو می کنم که شنیدن آن خالی از لطف نیست.
من در سال 94 به سربازی رفتم و در آموزشی شرایط تمرینات نظامی شدید بود و صبح ساعت 4 از خواب بیدار می شدیم تا 10 شب نمی خوابیدیم. اما من از ابتدای ورودم به پادگان دوستان خوبی پیدا کردم و اصلا شرایط آنجا را برای خودم سخت نکردم و فقط دنبال لذت بردن بودم و یکی از دوستانم که انجا آشنا شده بودم و به شدت شرایط را سخت احساس می کرد و من با اینکه آن زمان از قانون جذب چیزی بلد نبودم اما همیشه به او توصیه میکردم که فقط از این فرصت لذت ببرد و اما در نهایت استرس و نگرانی بود که بعد از دو ماه که زمان تقسیم سربازان به مناطق مختلف رسید و من با ز هم احساسم خوب بود و خداروشکر من به شهر خودم افتادم و با لباس شخصی و حتی گوشی نیز همراهم میبردم ولی دوستم که نگران بود به یکی از نقاط مرزی سیستان و بلوچستان افتاد.
و در اواخر سال 95 که با استاد و قوانین هستی آشنا شدم و یا اون خاطره افتادم متوجه شدم که اگر ما احساس خوبی در همه حال داشته باشیم اتفاقاتی برای ما خواهد افتاد که احساس های بیشتر و بهتری را تجربه کنیم.
و من بعد از سربازی نیز در عرض دو ماه در آمدم تقریبا دو برابر شد. و من به خداوند توکل کرده ام و منتظر اتفاقات خوب و هستم.
و من توصیه میکنم برای رسیدن به خواسته هایتان فقط از تمام لحظات تان لذت ببرید و احساس خوبی داشته باشید. و باور داشته باشید که خداوند و قوانینی که وضع کرده 100درصد به افکار و احساسات شما پاسخ خواهد داد.
برایتان آرزوی بهترین ها را دارم.متشکرم
سلام
من از سمینار تندخوانی رایگان با استاد آشنا شدم و تمام پولمو جمع کردم بسته تندخوانی را خریدم و ب مدت یکسال تمام فایل های رایگان گوش دادم
خیلی برام جذاب بود حرفهلیی بود که یکبارم از دهن کسی نشنیده بودم
بعد عزمم رو جزم کردم و و تونستم قسمت اول قانون آفرینش تهیه کنم و کم کم همگام با اونفایلی گوش دادم ک گفتن حتما سرکار برو و بیکار نمون و فرکانسمم چون عوض شده بود راحت برام کار پیدا شد و رفتم و هنوز دارم همون فایلهارو ب ترتیب ادامه میدم
یکی از اهداف خریدن بسته روانشناسی ثروته ک ب زودی پولش برام جور میشه و میخرمش و بیصبرانه منتظرشم
درمورد ورودی ها: من یکساله آهنگ غمگین گوش نمیکنم، یکساله تلویزیون ندیدم مگر برنامه طنز و هرموقه در کنار پدرم قرار میگیرم شبکه خبره و سعی میکنم با اعراض کردن یا ترک محیط نشنوم و اگر تو ماشین باشم ویس باورهامو با صدای بلند گوش میدم
ورودی ها توجه ب هرچیزی میتونه باشه فقط جوری ک حالتو خوب کنه
مثلا این آدمی که ب من آسیب زد و رفت کدوم نقطه ضعف منو نشونه گرفته بود و با بهتر کردن خودم و بخشش اون آدم حالمو بهتر کنم
طبیعت انرژی بالایی برای من داره ک سعی میکنم زیاد سمتش برم
فیلم های خوب مثل true man, conversation with god, exam, و … میبینم
2 تا کتاب استاد چند بار از روش خوندم و سعی در اجراش کردم
کتابهای خوبی ک معرفی کردن میخرم و میخونم و الان کتاب از خوب به عالی دارم میخونم
عشق دادن به تمام کسایی ک دور ما هستن و حس خوب دادن و هرگاه راجع به مسائلی صحبت کردن ک نمی خوام بگم عزیزم بهتر نیس راجع به خودمون حرف بزنیم یا پرسیدن سوال حافظه ای ک بتونم بحث عوض کنم
ویس های انگیزشی ک تو اینترنت زیاده یه ورودی عالیه
جملات تاکیدی مثبت، آراسته بودن، درست کردن صندوق چه ک من از طریق آن ب خیلی چیزها رسیدم از خرید گوشی و ساعت و پیدا کردن کار و…
و تمرکز ب نقاط مثبت هر موضوع مثلا این آدم با بودنش تو زندگیم چیو یادم داد یا گم کردن فلان چیز چه درسی داشت و کشیدن نکته مثبتش ب بیرون و …
برای همتون از خدا سلامتی و خوشبختی و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم
خدانگهدار
سلام به همراهان عزیزم
من برای رسیدن به خواسته هام و نزدیک شدن به اونها و کنترل ورودیهای ذهنم از راه های ذیل استفاده میکنم
?توجه به نکات مثبت :
اخبار بد اصلا گوش نمیدم
تایک اتفاق ناراحت کننده برام پیش میاد میگم حتما اتفاق بهتری برای من خواهد افتاد حتما خداوند شرایط بهتری رو برام در نظرگرفته بطورمثال من ١4 سال که یک جای دولتی با حقوق پایین کارمیکنم اخیرا فهمیدم که یک عده با شرایط من میتونن رسمی بشن فقط با یک تفاوت کوچک که قرارداد اونها از بدو ورور با یک شرکت خاص بوده ولی بلافاصله به خودم گفتم شاید اینکه من این قضیه رو فهمیدم (چون خیلی سکرت بوده که بقیه کارمندان متوجه نشوند)ولی من متوجه شدم از طریق دوستانم یک نشانه خوب است شاید برای من هم امیدی باشه و اگر هم این اتفاق نیفته حتما خداوند جای بهتری رو در جهان برام در نظر گرفته و شاید این قضیه باعث بشه که من به آرزوهام که مهاجرت و زندگی در یک کشورایده آلم هست جدی تر فکر کنم و دنبال کنم و حتما خدا داره منو به سمت خواسته هام هدایت میکنه
?سپردن قضایا به دست فرشته نگهبانم که ازطرف خداوند ماموره مراقبت از منه
یک وقتایی که احساس بدی بهم دست میده با فرشته نگهبانم صحبت میکنم استاد توی فایلهای قوانین آفرینش گفتن که خانم استر که مربی تفکر مثبت و جذب بودن به فرشته های نگهبان که توی قرآن هم بهشون اشاره شده میگفتن آبراهام
منم میگم سلام آبراهام جونم میخوام باهات حرف بزنم میخوام خواسته هام رو بنویسم و یک سری از کارهامو بهش میسپارم انجام بده مثلا امتحان داشتم سرکارم میرفتم به آبراهام گفتم تویک کاری کن که وقت آزاد داشته باشم و کارم سبک باشه و تمرکزم زیاد باشه تامن حسابی درس بخونم
یا یک عادت بدی دارم که اضطراب هست و وقتی به خانوادم زنگ میزنم و گوشی رو برنمیدارن فکرهای بد میومد تو سرم بلافاصله با آبراهام صحبت میکنم مثلا میگم با فرشته نگهبان خواهرم صحبت کن و بگو ازش مراقبت کنه تا سالم و سلامت برسه خونه و بلافاصله میرم فایل ترس و ایمان استاد رو گوش میدم یا فایل بعد از طو فان استاد که از سری فایلهای توجه به نکات مثبت بود این فایل ها رو خصوصا موقعی که بحث زلزله داغ بود خیلی گوش میدادم و اصلا اخبار زلزله رو دنبال نمیکردم
توی شبکه های اجتماعی به هیچ وجه اخبار ناراحت کننده رو دنبال نمیکنم وفقط عضو گروه های انرژی مثبت شدم .مثلا تو اینستاگرام صفحات تورها رو فالو کردم و تصاویر زیبای مکان های مختلف توی کشورهای دنیا رو دنبال میکنم یا صفحات مد یا صفحات اخذ مهاجرت رو که به خواسته هام نزدیک بشم
من با مترو میرم سر کار تمام زمانیکه توی مترو هستم یا دارم فایل های استاد رو گوش میدم و تمرینهایی رو که میدن توی نوت موبایلم انجام میدم یا موزیک هایی که بهم انرژی خوب میده دنبال میکنم .بعضی مواقع موزیک گوش میدم و چشامو میبندم و به زندگی رویاییم باهمسر ایده آلم و بچه هامون فکر میکنم به خونه ویلاییمون که هم منظره کوه و دریا و هم منظره جنگل روداره یا شرکتی که دارم و دوره هایی که توش برگزار میکنم و اینکه آدم تاثیرگذاری هستم و باعث میشم حال آدم ها خوب بشه عین استاد عزیزم
سر کارم وقتی از دست کسی ناراحت میشم سعی میکنم غیبت نکنم برای اینکه نمیخوام اون رفتارو جذب کنم و به یک رفتار خوبش فکر میکنم
اگر کسی پشت سر کسی حرف زد اصلا مشارکت نمیکنم یا بحث رو عوض میکنم یا اینکه نکات مثبت اون آدمو رو یادآوری میکنم و به همکارم میگم اینها رو هم باید در نظر داشته باشیم
برنامه هایی که نگاه میکنم از تلویزیون انتخابی هست سریالهایی رو میبینم که روابط عاطفی عاشقانه توش برقراره یا زندگیهای خوب و مرفه و شاد رو نشون میده و فیلم های مستند زندگی ثروتمندان و آدم های بزرگ و تاثیر گذار وشوهای خنده دار
?ساخت باور قشنگ و آرامش بخش
بطور مثال یک سری موانع دهنی برای ازدواجم دارم یک باور برای خودم ساختم
نیمه گمشده ای وارد زندگیم میشه که منو به خاطر خودم میخواد و اصلا منو همینجوری که هستم با همین شرایط با همین اخلاق با همین خانواده با همین وضعیت مالی, ایده آل اون هستم و مثل پرنسس ها بامن رفتار میکنه و خانوادش هم منو خانوادمو دوست دارنو ازدواج ما به راحتی بدون هیچ مسءله ای مثل آب خوردن اتفاق میفته
ساختن باور اینکه هر اتفاقی که برام بیفته در نهایت به نفع منه
?سپاسگزاری
استاد گفتن که نزدیکترین فرکانس به خداوند فرکانس شکرگزاری هست من وقتی دارم راجع به خواسته هام مینویسم احساس میکنم که همین الان دارمشون یکدفعه از حس خوبش لبخند روی لبام میشینه و همون موقع میگم خداجونم سپاس که منو به آرزوهام رسوندی مثلا همین دیشب داشتم راجع به ایده آلهام در روابط عاطفیم با خانواده دوستان همسرو…… مینوشتم یکدفعه یک احساس شعفی بهم دست داد که نگو
?فکر کردن به کارهایی که از پسش براومدم مثل نمره بالا گرفتن توی درسهام یا قشنگ صحبت کردن توی یک جلسه کاری
? خوشحال شدن از شادی و خوشبختی دیگران و تایید کردن اونها
مثلا وقتی همکارامو میبینم که خوشبختن و روابط زناشویی خوبی دارن تاییدشون میکنم و تو دلم بهشون آفرین میگم و یک نشانه خوب در نظر میگیرم که پس آدم های خوشبخت زیادن و اینکه من دارم میبینمشون یعنی من هم در فرکانس اونها هستم
وقتی تو خیابون سینما هر جایی ٢ تا پسر دخترو میبینم که بهم عشق میدن و شادن ناخودآگاه لبخند میزنم و تودلم میگم الهی خوشبخت بشن
مثلا اخیرا فهمیدم که اولین خواستگارم که خیلس دوستش داشتم ولی بخاطر یک سری مساءل ردش کرده بودم بعد ١٣ سال ازون جریان چه شرایط عالی کسب کرده که به ایده آلم نزدیکه و یک ماهه که عقد کرده یکدفعه تو دلم گفتم من باید جای همسرش باشم و انرژیم داشت پایین میومد که بلافاصله براش آرزوی خوشبختی کردم و گفتم که حتما خداوند برای من شرایط بهتری در نظر گرفته و حتما این نشانه ای از سوی خداست که حواسمو جمع کنم و درسشو بگیرم
دوستان کلا به محض اینکه حسم بهم میگه حالت داره بد میشه کاری میکنم که حالم خوب بشه مثل خوردن چای با شکلات تلخ مثل موزیک گوش دادن با صدای بلند و ورزش کردن توی خونه با الپتیکال یا ظرف شستن در حالیکه دارم فایل استاد رو گوش میدم یا جعبه آرزوهامو که شامل چند تا عکس هست که ازتو مجله ها بریدم باز میکنم و نگاه میکنم و از حس داشتن اونها خوشحال میشم یا مرتب کردن خونه
زندگی کردن یعنی همین چیزهای کوچیک و لذت بردن از همین چیزهای ساده و به لطف خداوند و استاد عزیزم یاد گرفتم که با همین چیزهایی که دارم شاد باشم بودن در کنار عزیزانم سقف بالای سرم رختخواب گرم و نرمم و موبایلم که منو با خودش به دنیاهای جدید میبره
شادی و سلامتی و ثروت و خوشبختی و عشق رو برای تک تکتون از خدای بزرگم خواستارم .