پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 69
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2018/01/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2018-01-23 10:37:532024-02-28 11:44:40پس کِی به خواسته ام می رسم؟!شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با عرض سلام خدمت استاد گرامی و دوستان خوبم
من از زمانی که یاد گرفتم ورودی های ذهنم را کنترل کنم و تنها به دنبال ورودی هایی باشم که فقط به من احساس خوب میده، اتفاقات جالبی در رابطه با ورودی های قبلی من که بهشون عادت کرده بودم افتاد و تصمیم گرفتم که مهمترین موارد رو به شما عزیزان بگم:
تلویزیون:
1- اخبار، فقط و فقط خبرهای منفی و جنگ و خشونت و آوارگی را نشون میده و منجر به احساس بسیار بدی برای بیننده میشه. پس قطعا اولویت اول ما برای جلوگیری از ورودش به ذهنمون هست.
2- سریال: در سریال های تلویزیونی معمولاً نقش مثبت سریال، یک انسان کم درآمد و مذهبی (و با یک اسم اسلامی) و لباس و ظاهر معمولی و حتی پایین تر از معمولی، و در مقابل نقشه منفی سریال، یک فرد ثروتمند که از طریق قاچاق یا کلاهبرداری یا هر شغل نامتعارف دیگه ای به ثروت رسیده و معمولا حق مظلومی را خورده، با لباس های آراسته و بدون اعتقاد مذهبی (و با اسامی ایرانی مثل شهرام و کامبیز و …) که این سریال ها قصد دارن باور های منفی و نادرست و کاملا اشتباه در مورد مغایرت دین با ثروت و آراستگی و … (با عجین شدن این ها با یک فرد خلافکار) را به ما نشان دهد.
این هم اضافه کنم سریال های ماهواره بدتر از سریال های تلویزیون، باورهای مخرب خیانت در عشق و دوست داشتن ناپایدار و کسب ثروت و لذت از باند خلاف و … را به ما تحمیل میکنه. پس تمام توضیحاتی که برای تلویزیون دادیم برای ماهواره هم هست(حتی با شدت بیشتر) .
3- حتی برنامه طنز دورهمی با اجرای مهران مدیری (که تنها برنامه تلویزیون بود که من میدیدم) متوجه شدم در آن هم باورهای نادرست را با چاشنی خنده و طنز به ما قالب میکنند. مثلاً در یک نمایش، شخصیت قیمت (سروش جمشیدی) میاد میگه: من با فرهنگ هستنم جلوی بیمارستان همش بوق میزنم (خنده دار) توی استادیوم فحش میدم (خنده حضار) زنگ خونه ی مردم را می میزنم و فرار می کنم (خنده حضار) و … و اینجا بود که متوجه شدم برنامه های طنز به مراتب بدتر از سایر برنامه ها و به صورت نامحسوس به باورهای ما لطمه میزند.
4- برنامه های ورزشی از جمله فوتبال:
این برنامه ها صرفا یک هیجان لحظه ای یا استرس به بیننده میده و مهمتر از همه اینکه وقت با ارزش ما رو میگیره. یک انسان هدفمند که به اهدافش تعهد داره و ساعت های روزش رو طبق برنامه ریزی قبلی سپری میکنه، قطعا نمیاد وقتشو پای فوتبالی بذاره که منافعش برای افراد دیگه هست.
سایر توجهات بصری:
بعد از یادگیری این قانون من همیشه سعی میکنم در بیرون از خانه و خیابان، به افرادی که وضع ظاهری نامناسب دارن و یا رفتار ها و حرکات ناشایست انجام میدن توجه نکنم و در اون لحظه توجهم رو به یک سوژه ی بصری دیگه و یا سوژه ی ذهنی ام ببرم. و الان که به گذشته نگاه میکنم، میبینم متاستفانه من به هر صحنه نامناسبی توجه میکردم و حتی چند لحظه می ایستادم و آن را نگاه میکردم و این توجه باعث پایین نگه داشتن فرکانس ذهنی من میشد.
موسیقی:
از زمان یادگیری این قانون، فقط به موسیقی هایی گوش میدم که بهم احساس خوب بده و حرفی از خیانت عشقی و دلواپسی و افسردگی و … نداشته باشه. خیلی از آهنگ هایی که قبلا دوست داشتم و مدام گوش میدادم، بعد متوجه شدم ترانه هاشون حاوی موضوعات منفی هست و آنها را کنار گذاشتم و بعدش از موبایل و لپتاپم پاک کردم. و سعی میکنم ساعت های زیادی رو به گوش کردن کتاب های صوتی انگیزشی اختصاص بدم.
سایر ورودی های شنیداری:
من قبلا خیلی به حرف اطرافیانم حساس بودم و اگر حرف ناشایستی میشنیدم، ساعت ها فکر منو مشغول میکرد و ناراحت بودم. اما از وقتی قوانین کائنات رو شناختم اگر حرف ناشایستی بشنوم، فورا حواسم را به چیز دیگری (مثلا خاطره زیبایی در گذشته یا اهداف اکنونم) معطوف میکنم.
سپاسگذاری:
من همانند موضوعی که در فیلم راز گفته شد، یک سنگ انتخاب کرده و اسم آن را سنگ سپاسگذاری گذاشتم. این سنگ همیشه همراه من است و بخصوص در لحظه های سخت و پر تنش، با لمس آن، تمام نعمت ها و زیبایی هایی که خداوند به من هدیه داده است را مرور کرده و بابت آنها شکرگذاری میکنم. و با ذهنیت شکرگذاری ورودی های ذهنم را فیلتر میکنم و بدین صورت هرچیزی که به من احساس خوب بدهد را دنبال میکنم.
شکرگذاری، راهنمای من برای کنترل ورودی هاست. به شما عزیزان هم پیشنهاد میکنم با ذهنیت شکرگذاری ورودی های ذهنتون رو کنترل کنید. قطعا نتایج فوق العاده ای خواهید گرفت.
شاد و تندرست باشین. در پناه حق
سلام دوست گرامی من هم برنامه دور همی را خیلی دوست داشتم اما متوجه شدم که مرتب در مورد اتفاقات ناخوشایند و منفی جامعه صحبت میکنه به خاطر همین دیگه نگاش نکردم.دیگر دیدگاههای شما هم آموزنده بود.
به نام و یاد خدا
باسلام و درود
من شب قبل هرروز ”موارد کلیدی” را که از درسهای عباسمنش،تجربیات خودم و اتفاقات دنیای اطرافم است را در سررسید روزانه ام بصورت نکات کلیدی یاداشت میکنم تا تمرکزم را روی آنها نگه دارم
درکنار آن ”باورهای ریشه در عمق وجودم” را که باصدای خودم ضبط کرده ام به تکرار میشنوم و در درون خودم درمورد آنها صحبت میکنم و مدام به خودم یادآور میشوم
کانون تمرکزم را تا میتوانم به ”خواسته های شیرینم” میگذارم با فکر کردن در مورد آنها و با همسرم درمورد آنها صحبت میکنیم
”فایلهای استاد” را مرتبا گوش میدهم و نکات کلیدی هر برنامه و جلسه را یاداشت میکنم و به خودم ”یادآوری” میکنم
من با پذیرفتن این اصل مهم که ”خودم تمام شرایط و جوانب زندگی ام و تک تک افراد و موقعیت ها و اتفاقات زندگی ام را خلق میکنم” و همچنین ”توجه خیلی زیاد به احساسم” که دقیقا بازتاب ارسال فرکانس های من در هرلحظه به جهان هستی است سعی و تلاشم را به کنترل و مدیریت و رهبری کانون توجهاتم که شامل ورودیهایم میشود،خودم و زندگی ام و دنیایم را به سمت بهتر شدن و زندگی بهتر و رسیدن به خواسته هایم هدایت میکنم…
باشد که پروردگار گیتی چراغ راه و هدایتگر همه جهانیان به سمت برترینها و گسترش تمام آسمانها و زمین است.
آرزوی بهترینها و عاقبتی نیک و خوش فرجام برای یکایک شما عزیزان و استاد گرامی و عزیز
سلام. من 31 سالمه، وقتی 25 سالم بود انقدر زندگیو به خودم سخت می گرفتم و هیچ کنترلی روی ورودی های ذهنم نداشتم که از 25 تا 30 سالگی کلی اتفاق های ناخوشایند برام می افتاد. دیگه از یه جایی به خودم گفتم به جای جنگیدن با دنیا و اتفاق های روزمره، برم یاد بگیرم چیکار کنم که یه زندگی پر از آرامش، ثروت، موفقیت داشته باشم، که توو یکی از کانال های موفقیت تلگرام با فایل ((ترس)) استاد عباس منش آشنا شدم و هر روز هی بیشتر و بیشتر جدی گرفتم آموزه هاشون رو، دوستان عزیز من توو زندگیم هر وقت برای یه مدت کوتاهی حتی، کاملا متمرکز عمل کردم و ورودی هام رو کنترل کردم، تمام دنیام عوض میشد، رفتار تک تک نزدیکانم باهام خوب میشد، سلامتیم درجه یک میشد، توو درس هام کلی موفقیت بدست میاوردم، خلاصه با گوشت و پوستو استخون احساس می کردم که الان این همه اتفاق خوب افتاد، فقط به خاطر همین کنترل ورودی هام بوده که توو این مدت انجام دادم.
حالا روش کنترل ورودی هام به این صورت بود که:
دوستان ناخودآگاهتون وقتی هنوز آموزش ندیده باشه اولشه یکم سخته، هی می خوای به ناخواسته ها توجه نکنی ولی چون عادت کردی که توجه کنی همیشه به ناخواسته هات، پس سخته واقعا، ولی اگه مداومت به خرج بدید، یه انگیزه واقعی داشته باشید که کنار بذارید توجه کردن به ناخواسته هارو، مطمئن باشید هر باری که طبق عادت میخواید توجه کنید به ناخواسته ها، با تمرکز و اشتیاق توجهتون رو ببرید به سمت یه (( فکر خوب یا یه خواسته یا منظره خوب )).
اگه فقط برای مدت کوتاهی با تمرکز بالا با همین روش کنترل کنید ورودی های ذهنتون و چشمتون و گوشتون رو، مطمئن باشید ناخودآگاهتون خیلی زود برنامه ریزی جدید میشه و خودش اتوماتیک همیشه توجهش به خواسته هاتون هست نه ناخواسته هاتون.
راه موفقیت توو این مسیر (( اشتیاق ، برای انجام درست این تمرین و رسیدن به یه ذهن پاک و سلامت هست ))
کوه ودریا ودرختان همه در تسبیح اند
نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
خبرت هست که مرغان سحر میگویند
آخر ای خفته سر از خواب جهالت بردار
هر که امروز نبیند اثر قدرت او
غالب آنست که فرداش نبیند دیدار
تاکی آخر چوبنفشه سر غفلت در پیش
حیف باشد که تو در خوابی و نرگس بیدار
کی تواند که دهد میوه الوان از چوب
یا که داند که برارد گل صدبرگ از خار
دل بگردان به سوی اله یکتا هر دم
تا که احساس کنی مستی بی چون و چرا
سلام به استاد ودوستان عزیز
راستش استاد قول دادند که انشاله یک روزی همه دور هم جمع بشیم و از نتایجمون بگیم به صورت حضوری به امید اونروز وبه امید نتایج بزرگترهم برای خودم هم برای استاد وهم برای دوستان .
چندسال پیش توی باشگاه بدنسازی یکی ازبچه ها بنام هادی داشت خودشو اماده میکرد که بره مسابقات استان و ازاونجایی که ایشون سابقه زیادیم نداشت رو اورده بود به انواع داروها و مکملها از هرنوع.و حسابیم داشت خرج میکردکه هر جور شده من باید امسال تو وزن خودم اول بشم و خب دیگه واقعا داشت وحشتناک خودشو تیکه پاره میکرد که هرجور شده منی که دو سالم سابقه ندارم باید اول بشم که همه بگن فلانی بااینکه سن زیادیم نداره تواولین حضورش تو مسابقات اول استان شده.
یکی دیگه ازدوستان بنام افشین که خب هم سنش بالاتر بود وهم چندین سال سابقه داشت ایشونم اماده میشد که بره مسابقات توی همون وزن.البته ایشون کاملا از راه طبیعی و درست کار کرده بود و داشت اماده میشد اصلام ادعایی نداشت و کاملا م خونسرد بودو به قول معروف کوری هم نمیخوند.تا اینکه این دونفر رفتند مسابقات و اتفاقی که افتاد برام خیلی جالب بودافشین توی همون وزن دوم شد و هادی ششم.که البته هادی هنوزم داره باهمون روش ادامه میده به امید اینکه یک مقام خوب کسب کنه و هنوزم نکرده و بدنش شده مثه گوریل و کبد خراب و پوست پرازجوش و غیره که هیچ راهی ام واسه درست کردن بدنش دیگه نیست.
دوستان این داستان واقعیه و واقعیت زندگی خیلی از ماهاست.من وقتی جلسه اول و دوازدهم دستیابی به رویاهارو گوش دادم چقدر از این داستان درس گرفتم که اولا ادم واسه رسیدن به خواسته ش هرچقدر خودشو مثه گربه به در و دیوار بزنه اتفاقا راه رهایی رو بدتر گم میکنه.دوما خواسته رو تا روندش رو طی نکرده باشی بیرون کشیدن کرم از توی پیله کار غلطیه و اینکه به قول انیشتین چرا یه کاری رو وقتی میبینیم اشتباهه باز اون کارو احمقانه تکرارمیکنیم؟
من خوب یادمه که افشین بنده خدا چقدر با ارامش تمرین میکرد و نتیجه مسابقات زیاد براش مهم نبودو قانع بود.و الان میفهمم که واقعا نمیشه با چسبیدن به خواسته ها بهشون رسید.اصلا هدف از رسیدن به خواسته ها چیه؟اینه که به لذت بیشتر برسیم خب پس من همین الانم چیزای زیادی تو زندگیم دارم که میتونم براحتی ازشون لذت ببرم و به خاطرش سپاسگزارخداباشم پس چرا الکی نق میزنم؟
من وقتی بیام از درامد ماهی 2میلیونم لذت ببرم و بخاطرش شکرگزار باشم مطمئنا خدا راه رسیدن به 5میلیونم بهم میگه.اما وقتی بگم ای بابا خدایا این چه وضعشه اخه 2میلیونم شد پول؟همون 2تومنم به واسطه احساس بدی که از شکایت و گله به وجود میاد میپره و درامده میشه 1ونیم میلیون.
ذهن بینهایت چموش و بیقراره. همه ما بواسطه ورودیهای نامناسب از خانواده و تلویزیون و جامعه گفتگوهای غالب ذهنمون در مورد نا خواسته هاس.حتی افراد تحصیل کرده و ثروتمند و موفق هم از این قاعده مستثنی نیستند البته کمتر.اما اگر افسار ذهن رو بتونیم بدست بگیریم و گفتگوهای ذهن رو بتونیم همراستا کنیم با خواسته هامون کم کم توش ماهر میشیم و وقتی توش ماهر شدیم دیگه همیشه احساس عالی داریم و اینجوری به خواسته هامونم میرسیم..البته اولش خیلی سخته ولی کم کم روان میشه اینکار.
من به شخصه وقتی به موفقیتام در اینده فکر میکنم و خودمو صاحب اون چیزایی که میخام میبینم احساس خوبی پیدا میکنم وقتی با خداحرف میزنم و خواسته هامو بهش میگم یاوقتی داشته هامو بیاد میارم و خداروشکرمیکنم و میبینم که خیلی ازمردم دنیا همین داشته های من براشون رویاست احساس خوبی پیدا میکنم.به قول استاد شادی یه موضوع ذهنیه شادی چیزی نیس که بارسیدن به فلان دختر یاپسر یا ماشین بوجود بیاد تو باید از قبل درک کرده باشی که میتونی در هرلحظه شاد باشی وبعد اون موهبت به تو داده خواهد شدو احساس شادی بیشتری باهاش خواهی کرد.
خداوند در سوره یونس ایه 44میفرماید:
خداوند هیچ به مردم ستم نمیکند.ولی این مردمند که به خویشتن ظلم میکنند.
اکثر ما ادمها مصداق همین ایه هستیم که داریم با ورودیهای مزخرف ذهنمون چه بلایی سرخودمون میاریم.من یادمه حدود 20سال قبل چیزی بنام خشکسالی و خشکیدن زاینده رود و دریاچه سد نداشتیم ولی انقدر شروع کردن از بی ابی و خشکیدن بگن و اینو بکنن تو ذهن مردم که فقط در عرض 20سال زاینده رود دیگه کامل خشکیده دریاچه ام دیگه ابی نداره.واز الان هی دارن میگن که اصفهان دیگه جای سکونت نیست تا چندسال دیگه.ومطمئنا این اتفاق میفته بواسطه ایه ای که ذکر کردم.
حالا اگه ما همون موقعها بجای اینکه هی از کم ابی وصرفه جویی بگیم خداروبخاطر این همه ابی که داشتیم شکر میکردیم و احساس خوبی ازش داشتیم هرگز خشکسالی و این وضع زاینده رود پیش نمیومد.
آیات 62 تا64 یونس:
آگاه باشید که دوستان خدا نه ترسی دارند ونه غمگین میشوند.همانها که ایمان اوردند و از مخالفت فرمان خدا پرهیز کردند.در زندگی دنیا واخرت شاد ومسرورند.وعده های خداوند تخلف ناپذیر است.این است آن رستگاری بزرگ.
به نظر من این 3تا ایه ای که ذکر کردم خلاصه کل دوره های استاد عباسمنشه.
شما وقتی بخدا ایمان داشته باشی ترسی نداری نه از تورم نه از بیکاری نه از رکود و دپرس و نگرانم نمیشی چون میدونی خدا باهاته. دیگه از انجام کارای بزرگ نمیترسی از حرف زدن تو جمع نمیترسی.میدونی که وارد هر کسب و کاری بشی عالی نتیجه میگیری.و هم در این دنیا و هم در اون دنیا شاد و مسرور خواهی بود.
دوستان عزیزم مدتیه یک فرمول کیمیاگری پیدا کردم
بعد ازنماز باید ایه الکرسی رو بخونی و بعدش تسبیحات حضرت زهرا و بعدش 3 مرتبه سوره توحید و 3مرتبه صلوات دست اخرم 3مرتبه ایه سوم سوره طلاق رو میخونی.مطمئنا بینهایت برای رسیدن به خواسته ها کمکت میکنه فقط باید معانی اینهارو به خوبی درک کنید.از اعماق وجودتون احساس کنید که چیزی که دارید میگید واقعا اتفاق میفته.
مثلا وقتی ذکر الله اکبر رو میگیدواقعا باور کنید که هیچ نیرویی بالاتر وبرتر از خدا نیست که به شما کمک کنه و فقط باید روی اون حساب کرد.
وقتی میگید الحمد لله داشته هاتونو بیاد بیارید مثل سلامتی خونه ماشین یا فرزند.
وقتی میگید سبحان الله بدونید که خداوند خلف وعده نمیکنه و بینهایت ثروت و خوشبختی وارد زندگیت میکنه چون قول داده.
جالبه که ایه 3 سوره طلاق چقدر فوق العاده قانون رو بیان میکنه بدین صورت که:
و من یتق الله یجعل له مخرجا….و یرزقه من حیث لا یحتسب…و من یتوکل علی الله فهو حسبه…ان الله بالغ امره…قد جعل الله لکل شی قدرا.
وهرکس تقوای الهی پیشه کندخداوند راه نجاتی برای او میگشاید…و از جایی که گمان نبرد خدا روزی به او میدهد…وهرکه در هر کاری بر خدا توکل کند خدا اورا کفایت میکند…که خداوند امرش بر همه عالم نافذ و روانست…و بر هرچیز قدر و اندازه ای قرار داشته است.
و چقدر تعقل در این ایات میتونه مارو در فرکانس خدایی قرار بده وبه تمام خواسته هامون برسونه.واین فرمول رو مثه من حفظ کنید ومرتب تکرارش کنید و بهش فکر کنیدواحساس خوب ازش بگیرید.
منکه شک ندارم یه روزی به تمام خواسته هام میرسم.پورشه 911٫٫٫ویلا در چالوس…درامد فوق العاده و همه چیزای خوب.مطمئنا همه میتونن به تک تک خواسته هاشون برسن اگر فقط باور کنن که لیاقتش رو دارن وزاویه دیدشون رو تغییر بدن و هر لحظه شاد باشن.
به امید روزی که استاد وشاگرد در کنار هم جمع بشن ودر مورد قانون حرف بزنن.
امیدوارم که مطالبم احساس خوبی بهتون داده باشه وبهش رای بدید.
در پناه الله یکتا……………………………..
سلام
احساسم این است که به زودی استاد را از نزدیک می بینم.
سلام دوست خوب ، بسیار عالی توصیف فرمودید همچنین خیلی خوب به آیات سوره یونس و طلاق اشاره کردید از همه دوستان می خوام حتما بارها و بارها در این ایات یاده شده تعقل کنند که به حقایق جالبی دست پیدا خواهید کردو
سلام.
مهمترین تجربه های من در امرِ کنترل ورودی های ذهن چند موردِ که به اجمال با شما دوستان به اشتراک میذارم.
1٫ مراقبه : عجیبترین خلقِ خدا ذهنه. مثلِ یه بچه خوب میمونه. البته بازیگوش. شما وقتی به کارها ، فکرها و هر عملی که انجام میدید کمی دقت کنید و مراقب باشید. کم کم ذهن بهتون مثلِ یک چراغ راهنما هشدار میده که این ورودی که بهش دادید خیلی بدرد بخور نیست. یعنی ذهن شرطی میشه و قبل از هر ورودی چِک میکنه و در صورت تطابق با چارچوبِ درست شما ترخیصش میکنه.
2٫ گفتگو با خدا: به نظرم این عمل باعث میشه که شما با خدایِ درونتون کمی آشناتر و دوستتر بشید و این به مراقبه شما کمکِ شایانی میکنه.
3٫ سکوت: شما هرچقدر حرف بزنید این حرفها تبدیل به فکر میشن. به نظرم سکوت امرِ مهمی تویِ کنترل داره. سکوت. زبان و ذهن. مهمتر از زبان ذهنه اما راهه سکوتِ ذهن از سکوتِ زبان میگذره.
4٫ شرطی شدن: البته اینهم راهش از مراقبه میگذره. چون اول باید به ذهن یاد بدید و بفهمونید چی خوبه و چی بد. اگه مثل بچه بهش بفهمونید بخاری اوفه مطمئن باشید نمیذاره بخاری واردش بشه.
5: دیدنِ زیبایی ها: این یعنی شکرگزاری و خلاص. والبته تمرکز رویِ اون.
6٫ خدمت و عشق : اینهم ورودی مثبت و عالیه .
سلام عرض میکنم خدمت استاد بی نظیرم وتمامی دوستانی که دیدگاه من رو میخونن
از وقتی با استاد آشنا شدم زندگیم خیلی تغییر کرده رابطه من با همسرم خیلی عالی شده و احساس آرامش دارم و خدا رو شکر میکنم
نظرات دوستان رو که خوندم خیلی احساس خوبی داشتم ولی اشکم در اومد چون دیدم چقدر احساس دوستان دامن نزدیکه ومثل هم هستیم این خانواده یی نظیرن و خوشحالم که عضو این خانواده هستم
خانواده ای که از دل و جان کامنت میزارن و راهکار میدن و صداقت دارن
اما من چطور روی باورام کار میکنم
فایلا ی استاد رو گوش مردم هر روز و عبارات تاکیدی روغن ضبط کردم و مدام گوش میدم کتابهای صوتی رو گوش میدم
در مورد روابطم باید بگم روزی نیست که از همسایه ها گرفته تا فامیل به من نگن که چقدر همسر خوبی داری چقدر فرزندانت خوبن و چه زندگی سرشار از آرامشی داری واین حرفا به من ثابت کرده که من تغییر کردم
دوستای من روی نکات منفی دیگران زوم نکنید
نکات مثبت خودتون رو ببینید به خودتون عشق بورزید و از خودتون جلوی آینه تعریف کنید با این کار دیگرانم بهتون محبت میکنن هیچ وقت انتقاد نکنید فقط روی نکات مثبت دیگران تمرکز کنید
اگر دیگران نکات مثبت ندارن خب دلیلی هم نداره که روی نکات منفی شدن زوم کنید
راهکار من اینه
وقتی شما هدفی داشته باشید ذهنتون درگیر هدفتون میشه و وقت نمی کنه به ناخواسته ها توجه کنه
من هدفم تغییر باورام هست به همین علت ذهنم وقت نداره به نکات منفی اطرافیانم تمرکز کنه
رسانه و اخبار و بزارید کنار
من دفتر سپاسگزاری وتمرکز بر نکات مثبت دارم و هر روز صبح و شب از تمام جزئیات زندگیم سپاسگزاری میکنم
یه دفتر دیگم دارم اما ماجرای این دفتر رو لازم دونستم براتون بگم ی شب فایلی از طریق تلگرام دوستم رسید اسمش بود رهایت من نخواهم کرداین فایل گفتگوی خدا بامن بود و من اون شب اشکی ریختم و با خدای خودم عشق بازی کردم چه شبی بود چه حالی داشتم خدا بهتر میدونه توی اون فایل خدا به من گفت:
منم زیبا
که زیبا بنده ام را دوست میدارم
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان
رهایت من نخواهم کرد
رها کن غیر من را
آشتی کن با خدای خود
تو غیر از من چه می جویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه می گویی ؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا
من خدایی خوب میدانم
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم
طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت
که عاشق می شوی بر ما و عاشق می شوم بر تو
که وصل عاشق و معشوق هم آهسته می گویم خدایی عالمی دارد
تویی زیباتر از خورشید زیبایم ،تویی والاترین مهمان دنیایم
که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت می گفتم
مگر آیا کسی هم باخدایش قهر میگردد؟
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی ببینم من تو را از درگهم راندم؟
که می ترساندت از من،رها کن آن خدای دور!؟
آن نامهربان معبود آن مخلوق خود را
این منم پروردگار مهربانت خالقت اینک صدایم کن مرا به قطره ی اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را با زبان بسته ات کاری ندارم
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم
غریب این زمین خاکی ام آیا عزیز حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگری نمی فهمد به نجوایی صدایم کن بدان آغوش من باز است
قسم بر عاشقان پاک با ایمان قسم بر اسبهای خسته در میدان تورا در بهترین اوقات آوردم
قسم بر عصر روشن تکیه کن بر من
قسم بر روز هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن، اما دور رهایت من نخواهم کرد
برای درک آغوشم شروع کن یک قدم باتو تمام گامهای مانده اش با من
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد
بله این متن همون فایل صوتی بود و من اون شب این حرف خدا رو به خاطرم سپردم که گفت:
برای درک آغوشم شروع کن یک قدم باتو تمام گامهای مانده اش با من
ودفتری تهیه کردم و اسمش رو گذاشتم گامهای خداوند
وهر گامی که برداشتم یادداشت کردم و منتظر گامهای خداوند بودم که یکی یکی توی دفترم نوشتم تموم گامهای خداوند رو یروز که دفترم رو مرور کردم دیدم همون یک قدم به ظاهر که من بر میداشتمم که خدا برا من بر داشته و درواقع من هیچ کار نکردم اینه مهربونی خدا واینجاست که میگم خدا برا من کافیه
فایلا ی استاد تک به تکشون نشونه هایی از سمت خدا برا من بوده و چه شبهایی که تا صبح فایلارو نگاه کردم و گریه کردم و سجده کردم در برابر خدای مهربونم
همیشه سر نمازم از خدا میخواستم منو به خودش نزدیک کنه وحتی به اندازه یه پلک زدن من رو به حال خودم رها نکنه واین شد که خدا استاد عباس منش رو به من نشان داد و استاد عباس منشم من و خدای من رو به من نشون داد
استاد الان آرزوی من اینه که این متنم رو خونده باشی خیلی خیلی خدا رو سپاسگزارم که استاد رو در مسیر راه من قرار داد و از استاد سپاسگزارم که مسیر درست رو به من نشون داد واقعا خدا خیلی مهربونه وآرزو میکنم خدای درونم رو پر رنگ پیدا کنم
دوستای من
هر روز سعی کنید حالتون خوب باشه هر وقت از مسیر خارج شدید بدونید خودتون با فکری ناخواسته باعث شدید که حالتون بد بشه و از کسی دلگیر نشید که مقصر خودتون بودید واینطوری راحت دوباره به حالخوب برگردید
عاشقتونم
همتون رو دوست دارم وآرزو میکنم همه ما در مسیر درست قرار بگیریم
برای همتون و همچنین استاد عزیز آرزوی سعادت و خوشبختی در دنیا و آخرت رو دارم خدانگهدار
دوستان مجازی و خانواده بزرگم سلام بسیار خدا را شاکرم که دوستان و خانواده بزرگی دارم که به آنها افتخار می کنم چند روز است که دارم فکر می کنم که چه بنویسم و چگونه شروع کنم گفتم شاید خوب باشد کمی برگردم عقب من خانواده ای داشتم که خیلی موافق نبودند یعنی هر کاری می خواستی بکنی پدر و مادرم می گفتند نه نمی شه کار تو نیست تو نمی تونی اما چون من خدایی داشتم و دارم که رابطه ای عاشقانه با هم داشتیم همیشه دستم را می گرفت و مرا پیش می برد و من مصرانه کار خود را میکردم و حالا کهفکر می کنم می بینم که آنها چقدر خوب بودند وگرنه من الان این نبودم و در تمام طول عمرم هم آنها را محکوم نکردم و گفتم هر کس نظری داره و تقریبا چون شخص خوش بینی هستم کارهایم همیشه پیش می رود و بعد از ازدواج کارهای مختلفی انجام دادم تا در کنار همسرم باشم و حتی وارد آموزش و پرورش هم شدم وبعد از به دنیا اومدن فرزندم در 9ماه مرخصی زایمان من در اضطراب و نگرانی بودم که چطور برم سر کار بچه رو چه کار کنم ولی در آخر برترسم غلبه کردم و از کارم اومدم بیرون .دختر کوچولو ما چون خیلی ریز بود من خودم براش لباس می دوختم چون خیلی پول نداشتیم براش لباس بخریم با تیکه های کوچیک و ریز براش لباس آماده میکردم تا اینکه دوستی منو راهنمایی کرد که بیا جایی رو بهت معرفی کنم که پارچه ارزون بخری تا اینقدر تیکه تیکه به هم وصل نکنی و من هم چند بار این کار را کردم و بعد همسایه ها بهم گفتن برای ما هم بخر بهت پولشو بدیم و من پارچه می آوردم و تو خونه میفروختم و بعد از 6 ماه به طرز معجزه آسایی در یک پاساژ خوب یک غرفه برام جور شد و دوباره بعد از 6ماه ما تونستیم یه مغازه بخریم و واقعا پول در آوردن آسان ترین کار دنیاست ولی باید مواظب فراموشی و روز مرگی نشیم چون بسیار زیان آوره ومارو به گمراهی می کشونه . من سالهاست که بعد از چند تجربه تلخ در آن لحظه و پایانی شیرین بعد از چند سال آنقدر به خدا یقین پیدا کرده ام که میگویی خدایا هر چه تو بدهی چشم و گوش بسته میپزیرم چون همیشه بهترین ها برایم رقم خورده برایتان بهترین ها را از خدا می خواهم شاد باشید و بی غم
سلااااااااام
یادمه اوایل که شروع کردم به جدی بودن تو تمرینها ذهنم خیلی مقاومت داشت و هیچ کدوم از راهکارهای استاد برام موثر نبود یعنی نهایت دو تا چهار روز منو تو حس خوب نگه میداشت و دوباره روز از نو روزی از نوووو…بعد از کلی سعی و خطا و جواب نگرقتن خدا راهو پیش پام گذاشت و فهمیدم ریشه مشکلم چیهههه . همه چیز تو عشق خلاصه میشه و عشق همون خداست…عشق یعنی نهایت حس خوووب…… کلی در مورد خدا مطالعه کردم تا بیشتر بشناسمش..فهمیدم من کلا به خدا بدبینم و باید رابطم با خدا رو درست کنم وقتی رابطم با خدا درست بشه همه چی خود به خود حل میشه…. …به این جمله برخوردم که انگار آب یخ رو من ریختن: خدا عشق منو میخواد محبتمو خدا رابطه با خودش رو از من میخواد…..فهمیدم اصل اومدنم به دنیا دوستی و حرف زدن با خداست…منو برای معاشقه برای خودش آورده … یا ابن آدم خلقت الاشیاء لاجلک؛ و خلقتک لاجلی : ای فرزند آدم تمام اشیاء را به خاطر تو خلق کردم و تو را خلق کردم برای خودم…..دائم خودم رو با این آگاهیها بمباران کردم و به آرامش نسبی رسیدم تازه فهمیدم گمشدمو پیییدا کردم و حالا باید روی رابطم با خدا کار کنم…حس کردم خدا منو تا اینجا نگه داشت تا خودش رو به من بشناسونه و ازم خیلی توقع داره که داره حسابی روی من کار میکنه اگر چه رسیدن به خواسته هام طول کشید ولی اقلا دیگه این موضوع به هیچ وجه آزارم نمیده و راضیم…. حالا باید جدی روی باورام کار کنم با آرامشی که بدست آوردم…دیگه اون مقاومتای قبلی رو ندارام چون خدا رو پیدا کردمو پشتم بهش گرمه..هر روز با خودم این جملات رو میگم مخصوصا وقتی از چیزی ناراحت میشم به خودم یاداوری میکنم که خدا عاشقته و تو رو برای عشقش آورده آروم باش نیاورده که تو رو اذیت کنه و فوری آروم میشم و از چیزی دلخور نمیشم ..این متنیه که هر روز تکرار میکنم: خدا منو آورده برای تفریح برای محبتش آورده تا عشقشو بفهمم و با چیزی جز عشق خدا نمیتونم روبرو بشم .قضیه عشق و رابطه بین منو خداست. من مال خدام و همه عالم و اشائ مال منه به خدمت منه تا عشق خدا روبفهمم. من اینجا مهمونم کسی مهمونو اذیت نمیکنه خدا داره ازم پذیرایی میکنه پس تا میتونم خوش باشم خدا شادی و خوشی مهمونشو میخواد.
واقعا خوشحالم که بالاخره قلق خودم رو تو ایجاد حس خوب و جدی نگرفتن زندگی پیدا کردم…تازه دارم روی این باورم کار میکنم که باعث شده براحتی لحظه حال رو حس کنم و لذت ببرم اوایل با مقاومت شدید ذهنم روبرو میشدم دائم میگفت خب که چی؟ اینم شد کار؟بیکار علاف.کسی با خوشگذرونی نتیجه میگیره؟باید یه کاری کنی این چه کاریه… اما حالا خوشبختانه حس کردن لحظات برام مقدس شده چون خدا رو توش حس میکنم خدا تو لحظه حالهههه این چیزی بود که باید باور میکردم تا بتونم به حس خوب پایدار برسم.حالا با این باور دیگه انجام تمرینات برام مشکل نیست چون خدا رو دارم که میخواد خودش رو از طریق من ظاهر کنه…اوایل باور این موضوع برام رویایی و تخیلی بود اما حالا دارم باهاش زندگی میکنم و خوشم.
سلام دوست عزیز
از خواندن نوشته تون لذت بردم مخصوصا اونجا که آیه قران رو ذکر کردین که خود خدا گفته من همه اشیا رو برای تو خلق کردم و تو را برای خودم
پس ما عزیز دردانه های خداوند هستیم،قدر خودمون،مقام و منزلت و جایگاه خودمون رو بدونیم و از لحظه لحظه این تجربه زندگی در این جهان زیبا لذت ببریم ,با کنترل آگاهانه ورودی های ذهنمون و کانون توجه مون
،بی شک خداوند بیشتر از ما میخواهد ما شاد ،سالم،ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم
سپاسگزارم از شما و از خداوند همچون❤
سلام به استاد عزیز و همه دوستان گرامی
خدا رو سپاسگذارم که این فرصت و به من داد تا بتونم امروز بعد از مدتها عضویت بنویسم
من تا الان فقط از فایلهای رایگان استاد و دو کتاب ایشون استفاده کردم ولی هر روز این فایل ها رو توی ماشینم گوش میکنم من سال گذشته ورشکسته شدم و دیگه مونده بودم که باید چه کار کنم ولی فایلهای استاد و فقط گوش میکردم که یه روز یکی از دوستانم یه پیشنهاد یه کار تولید به من داد بدون سرمایه شروع کردم
منی که در طول مدتی که متاهل بودم نتونسته بودم یه پسانداز کوچیک هم داشته باشم الان هر ماه مقداری پول کنار میزارم
من تو ای چند ماه که کار جدید و شروع کردم به طور اعجاب انگیز به راه های خوب هدایت شدم مخصوصا وقتی که از خودم سوال میپرسیدم که چی بسازم توی این فرکانس بودم که یهو یکی زنگ میزد و بهم میگفت من فلان محصول و میخام شما دارین خیلی برام جالب بود و جالب تر این که من همون پارسال تعهد سه برابر کردن درامد و نوشتم امسال وقتی که نشستم و نسبت به پارسال حساب کردم سه برا بر که هیچی من اونجا درآمدم منفی بود ولی دیدم که بعد از یک سال به 3 میلیون رسیده.
من فقط به فایلهای رایگان استاد گوش دادم وهر وقت با خودم صحبت کردم درباره کارم یه ایده به ذهنم اومد
شاد ، پیروز، موفق، ثروتمند و سعادتمند در دنیا وآخرت باشین
سلام
عرض ارادت خدمت همه دوستان
راستش بزرگترین عامل در رسیدن به خواسته ها رو من فقط آرامش میدونم
هرموقع من خودم استرس داشتم و گیر دادم به خواستم یا عجله داشتم همه چی برعکس شده و به هیچی نرسیدم ولی هروقت که خودم آروم بودم و استرس نداشتم و درواقع شاد بودم به خواسته ام رسیدم و جالب اینجاست که وقتی حالت خوبه و به خواسته ت میرسی اصلا حواست نیست که چطور شد اینطور شد..
در مورد توجه نکردن به نکات منفی هم من یه تجربه بزرگ ودرعین حال ساده دارم و خیلی خیلی خیلی موثر هست و حتما شماهم استفاده کنید قسم میخورم که استفاده کردم و نتیجه اش رو دیدم و اون این هست که هروقت خواست حالتون بدبشه 101 بار با صدای بلند و تمرکز بگید : ?الا بذکرالله(جل) تطمئن القلوب?
بعدا فهمیدم این حرف رو یه جور دیگه پائولو کوئلیو توی کتاب کیمیاگر هم گفته…
الان هم بعد نوشتن این حرفها احساس خوبی دارم
همیشه شاد باشید الهی….????