پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 70

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Ati kia گفته:
    مدت عضویت: 3309 روز

    سلام به استاد جان عزیز و همه ی شما دوستان گرامی

    امیدوارم حال دلتون بسیار عالی باشه و لحظه هاتون پر از دلخوشی

    خیلی خوشحالم که میتونم از تجربیات شما دوستان عزیز بدون هیچ منتی نکته های عالی و کارا برداشت و استفاده کنم.

    چیز خیلی زیادی ندارم برای گفتن، بیشتر دوست داشتم تو این همفکری شرکت کنم.

    هنوز خیلی کامل نمیتونم زندگیم رو کنترل کنم و احساساتم رو، ولی خب خدا رو شکر خیلی از قوانین رو میدونم و دارم روشون کار میکنم.

    من وقتی که حال و هوام داره به سمت حال بد میره یعنی ورودی های ذهنم داره نامناسب و زشت میشه سعی میکنم خیلی سریع ذهنم رو خالی کنم و حواسم رو به یه چیز خوب پرت کنم. به روزهای عالی پیش روم فکر میکنم و اون روزها رو اونجوری که دوست دارم تصور میکنم. گاهی سعی میکنم دوش بگیرم. به خودم برسم… آهنگ های شاد و پر از عشق و انرژی خوب گوش بدم… برقصم… اینا خیلی به داشتن حس خوب کمک میکنن… هیچ هزینه ی خاصی هم ندارن…گاهی آماده میشم و میرم بیرون …جاهایی که شیک و قشنگ هستن قدم میزنم و افکار خوب و زیبا رو با خودم مرور میکنم… قدم زدن تو مراکز خرید شیک حتی وقتی پول خرید رو نداشته باشم… به ویترین مغازه ها نگاه میکنم و لذت میبرم و خدا رو شکر میکنم به خاطر همه ی اون وسیله های زیبا که به زودی من هم بدون هیچ دو دو تا چهار تایی میتونم بخرمشون… تو خیابونا فقط چشمم دنبال ماشین های درجه یک و شیکه و به خاطرشون خدا رو شکر میکنم..

    در طول روز تا جایی که یادم میمونه برای هر چیزی که دارم سپاسگذاری میکنم…

    تا جایی که بتونم روزی دو تا سه تا فایل گوش میدم…

    در طول روز سعی میکنم همواره قوانین رو تو هر کار و مسئله ای پیاده کنم و تقریبا الان تمام مسائل و صحبتها و هر چیزی رو میذارم تو معادله قانون جهان و جوابش رو با قوانین بدست میارم… هر چند که هنوز خیلی راه مونده ولی به قول استاد: آرام آرام نتایج تغییر میکنه… چون من میخوام کلا تغییر کنه زندگیم پس حتما میشه…

    و اینکه سعی میکنم خیلی کمتر از قبل به چیزهای منفی واکنش نشون بدم… وقتی مثلا حرف منفی میشنم یا چیز منفی میبینم کلا در موردش بیخیال عمل میکنم و فقط به قوانین فکر میکنم چون ذهنم کاملا دیگه داره مقاومت نشون میده به هر چیزی که بر خلاف قانونه و سریع جواب صحیح و کار درست رو بهم میگه… مثلا همین الان برادرم داشت این بیت رو میخوند که: هر که در این بزم مقرب تر است/ جام بلا بیشترش میدهند… یه لحظه عصبی شدم و سریع این به ذهنم اومد که درستش اینه: هر که در این بزم مقرب تر است/ جام طلا بیشترش میدهند

    و کلا فعلا درگیر این مقاومتهای ذهنی خوبم…

    و برای همتون باور های عالی و تغییرات بی نظیری در زندگی آرزو میکنم.

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سید علی رضا ذهبی گفته:
    مدت عضویت: 2803 روز

    باسلام خدمت استاد پرانرژی خودم و همچنین همه ی شما مثبت اندیشان که راهتونو پیدا کردید…راستش من برای کنترل ورودی های ذهنم اومدم اول تو هر مسئله ای خدارو در نظر گرفتم و بعد وارد اون اتفاق شدم یعنی از خدا خواستم که اون مشکلاتمو هموار کنه و کرد.برای کنترل ورودی هام در تمام اوقات روز زوم کردم برنگات مثبت یعنی معیار گوش دادن به موزیک شده مثبت بودنش و شاد بودنش از هر اتفاق یا حادثه یا حرف یا خبر منفی چشم پوشی میکنم و کمترین توجه روهم بهش نمیکنم و در عوض همش شکر نعمتهارو میکنم هرچیز خوبی میبینم میگم پولو ثروت بی انتهاس خدایا شکرت از این همه نعمتی که بما دادی تا ما بتونیم خوبو خوشبخت زندگی کنیم و الان جوری شده که این رفتارام رو کل خانوادم تاثیر گزاشته و همه فقط چیزای مثبتو میبینند…ممنونم سید بزرگوار که راه درست زندگی رو بما نشون دادی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    مرتضا استیری گفته:
    مدت عضویت: 2829 روز

    سلام به استاد خیرخواه و عزیز خودم.

    اومدم بگم من از اول سال تحصیلی جون میکندم تا نمره ی ریاضیم یا دروس به ظاهر سخت…”بد”نشه

    و تا فجیع ترین حال ممکن ضعف پیدا کردم و فهمیدم من قراره متمرکز چیز دیگه ای باشم

    اول از همه جای نشستنم سر کلاس که بین افراد هم سطحم بود رو تغییر دادم.بعد هم شروع کردم به باور اینکه میتونم عالی تر از همه باشم…دیگه کم کم دور و برم کسی نبود که منو تو همون مدار قبل تثبیت کنه…

    رشدم شروع شد… من همونی شدم که باید باشم…من “تمام وجودم و شرایطم”حاصل ورودی هام بود.

    به لطف استاد بزرگوار فهمیدم که مشکل تو نوع خوندن و توجه به معلم و روحیه ی کم و…اینا نیست. من توی ریل جدیدی قرار گرفتم و الان که با شما صحبت میکنم در کمال سپاسگزاری از خداوند خوشحالم که فهم تقریبا درست از داستان مدار ها من رو به بهترین دانش آموز مدرسه مبدل کرد.

    (به قول استاد چقققدددددر قوانین دقیق و بی نقص جواب میده~)

    سپاس از اینکه من رو سپاسگزار همیشگی خدای یکتا قرار دادین.

    سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    درخشان گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    دست از طلب ندارم تا کام من برآید

    سلااام :)

    احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب

    بزرگترین و مهمترین قانون این هستی که همه چی بازتابی از همین احساس است

    یادمه اون اوایل که می خواستم ورودی هام رو کنترل کنم، که چی بشه ؟ که توجه ام روی خوبی ها و قشنگیا بره که بعدش احساسم خوب بشه که بعدش دیگه چاره ای برای دنیا و جهان باقی نمونه جز تبلور خوبی های بیشتر در زندگی م.

    برای همین یه دفتر برداشتم (با نوشتن خیلی کیف می کنم و حالم زودتر خوب می شه ، ذهنم خیلی زود از مسائل بی خود خالی می شه ) شروع کردم ..: هر روز صبح سپاس خدایم را می گفتم و می گویم ، می نوشتم و می نویسم و هرروز بیشتر و بیشتر میشه چی ؟ همون نعمت هایی که نمی دیدمشون! …تا حالا یه سر رسید تموم کردم، یه دفتر هم تویه شرکت گذاشتم وقتی می رم اونجا بعضی موقع ها که فرصتی می شه شروع می کنم به نوشتن …

    می دونید چیه .. همیشه پیش فرض ها و افکار غالبمون که باورهامون رو می سازندیه عینک برامون درست می کنند و ما هم از دریچه ی اون عینک خیلی اوقات حق به جانب دنیا رو تماشا و زندگی می کنیم . اما باید این عینک رو گردگیری کنیم تند و تند وگرنه غبار می شینه روش …

    تمرکزم رو گذاشتم روی هدف زندگیم چیزی که لحظه هام رو سرشار می کنه ا ز حس ناب خدا ، هدفی که براش ساخته شدم، یعنی عشق و شوری که از طراحی و معماری بهم دست میده ، انگیزه ای که باعث می شه نبضم تندتر بزنه شادتر باشم، من لحظه های این مسیر رو با هیجان سر می کشم … بنابراین اصلا فرصت گزافه گویی های ذهنم کم و کم تر می شه ، دیگه برای تماشای تلویزیون ،بی خودی بازی کردن یا الکی خوابیدن و غیره .. ندارم .

    حالا وقتی این مسیر رو می رم اون موقع ها که حرفایی تو گوشم شروع می کنه که منو نا امید کنه که اونم یکی از راه های کنترلش پیدا کردن الگوهای خوبه که جایگزین اون قبلی ها بشه . اون موقع هایی هم که الگویی پیدا نمی کنم، خب چه بهتر خودم می شم یه الگو، خداروشکر ما هر کدوممون مثل اثر انگشتای دستمون می تونیم منحصر به فرد باشیم، یعنی هستیم . اینجور موقع ها حرف یکی از استادم خیلی به دلم می شینه که البته آقای عباسمنش هم دقیقا به این موضوع خیلی تاکید داردند .

    اون استادم می گه : “رفیق من نمی دونم چه جووری ! اما می دونم که می رسی . درست مثل جاده ی مه گرفته که با هر قدم مسیر برات روشن میشه ” ، شاید اولش ندونی که چه جورررررررررررررری من برسم به فلان خواستم ! اما چندتا نکته داره اولا که باید اولین قدم رو برداری همون قدمی که داره تو وجودت فریاد می کشه که انجامش بدی .. همون که اگه یه سری تفکرات سد کننده داشته باشیم و ایمان مون به تنها خدای یکتا کمرنگ باشه ، انجامش نخواهیم داد و پشت صدها جاده ی مه گرفته باقی می مونیم … ایمان می خواد رفیق ، ایمان می خواد حرکت توی این راه ، هر قدمت شادی می خواد احساس خوب می خواد ، تا قدم بعدی بهت الهام بشه ، رفیق خوشبختی تو همین جاده است کجا دنبالش می گردی؟ به قول عباسمنش مگه ما رسیدن به خواسته هامون رو برای چی می خوایم ؟ واقعا برای چیه ؟ اگه احساس خوب رو تویه حرکتمون تجربه نکنیم و فراوانی نعمت های خدامون رو به آغوش نکشیم و یا تمام آنچه به ما روزی داده تا بتونیم بهترین ها رو برای خودمون بسازیم و شادی رو انتخاب کنیم . پس کجا قراره اینا پیدا بشه ؟ انتهای مسیر؟؟؟؟

    “انتخاب ” من می تونم انتخاب کنم ” ان مع العسر یسرا ” همانا ” با ” هر سختی آسانی ست . اینطوری نیست که لحظه هام رو انتظار بکشم هی غصه بخورم … هی غر بزنم هی الکی بگم حاااال من چقد خوبه (هرچند که دانشمندا کشف کردن که همین هم چقد خوبه )و بعد یه هو یه خوشبختی تپل از اون پشت بیاد بیرون !

    دوما که “چه جوری” رو دیگه گذاشتم کنار و به جاش می گم : اینم یه جوری بهترین جورشه که منم همون جورم پس اون جور رو خدا خودش جور می کنه دیگه باید شجاع بشم و بزنم به دل جاده …

    خب این از این دو تا نکته .

    واما، یه وقتایی هست این وسط که می خواد حالمون بد بشه که یه اتفاق می افته . .. که دقیقا باورهای ما خودش رو در رفتار ما عیان می کنه اینجور موقع ها من همیشه در اولین فرصت شروع می کنم به حلاجی اون موضوع که من به چی فکر کردم ؟ یا چی تو ذهنم می گذره ؟ و دقیقا ریشه ی یه باوری رو پیدا میکنم !! و جالب اینجاست که وقتی به اون باور فکر می کنم می ببینم که برمی گرده به اینکه من چقد روی بعضی موضوعات فکرم ازخدای خودم منحرف می شه یا خدا رو توش کم رنگ می بینم . یعنی دقیقا ریشه اش می خوره به ضعف در ایمانم به خدای یکتا.

    وقتی قانون آفرینش رو خریدم ، قسمت قدرت کلام و قدرت سوال . تازه فهمیدم که به به ، وقتی می خوام تمرکز کنم به خوبی ها کلامی که در روز با خودم گفتگو می کنم از چه جنسیه ؟ با مسائل که رو به رو می شم، چه سوالایی از خودم می کنم ؟ تازه بهتر فهمیدم که با پرسیدن سوالای قدرتمند توجه میرورد به سمتی دیگر و جواب های قدرتمند می آید( دقیقا مثل همون چه جوریه که گفتم )

    تازه فهمیدم که باید حواسم باشه که چه شخصیتی برای خودم ساختم و خودم رو چه جوری می بینم ؟ حواسم باشه که با خدای خودم، توان انجام هر کاری رو دارم کافیه ازش بپرسم و برم جلو… و مسیر مه گرفته رو کننار بزنم .

    بنابراین یکی دیگه از کارایی که می کنم سوالای خوب می پرسم . مثل اینکه ؛ چه طور می تونم خیلی زیبا درباره ی موضوعی که می خوام صحبت کنم ؟ چه طور می تونم از مامانم برای غذاهای خوشمزه اش تشکر متفاوتی بکنم ؟ و ..

    خلاصه که حواسم هست با کسی وارد بحث نشم چون اصلا لازم نیست که خودم رو به دیگران اثبات کنم ( من باید مسیرم رو برم ، چون اون آدم ممکنه عینکش خیلی غبار آلود باشه ، وقتی راهم رو برم خود به خود آدمایی ک باید می فهمن که عه می شه شیشه ی عینکمون رو پاک کنیم! میشه رنگی هم دید). آدمایی که شاید تفکرات جالبی نندارند به نکات مثبتشون توجه می کنم اگه نشد سعی می کنم بهشون فکر نکنم… واقعا در بعضی مواقع سخت می شه … اما همین که حواسمون رو از اون موضوعات برداریم اننگار که یه صدایی دوباره به گوش می رسه و شنیده می شه همون ندای درونمون اون دوباره فعال می شه ….

    خلاصه که می نویسم و خدام رو شاکرم ، چی تو دنیا قشنگ تر از احساس قدردانی و سپاس (که این احساس وقتی میاد که من یادآوری می کنم فراوانی نعمت ها رو برای خودم ، وقتی که سرشار می شم از فراوانی ها ) و سعی می کنم حواسم به حواسم باشه … همین که توجه م رو به خوبی ها و نکات و ویژگی های مثبت در هر قضیه ای زیاد می کنم به محض اینکه احساسم بد می شه نا خودآگاه می فهمم که قضیه داره از کدوم ورودی آب می خوره ، از حرف فلانی یا از دیدن فلان صحنه و غیره …

    راستی من با نقاشی کشیدن خودم رو وارد دنیای دیگه ای می کنم که این هم سبب ساز احساسات خوب می شه و حتی احساسات بدم رو خنثی می کنه . فکر می کنم هرکسی با توجه به علایق ش می تونه خودش رو وارد دنیای دیگه ای بکنه .

    و اما حرف آخرم

    آقای عباس منش خوشحالم که با شما آشنا شدم. لذت می برم که کلی چیزای قشنگ یاد گرفتم و یاد می گیرم و می تونم با دوستانم به اشتراک بزارم. لذت می برم که خودم می تونم فکر کنم و انتخاب کنم و تصمیم بگیرم … من خدام رو شکر می کنم .

    بهترینم شکر.

    قلبتان پر از حس ناب خدا و نور باران

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سعید گفته:
      مدت عضویت: 3811 روز

      سلام نگین عزیز

      دیدگاه شما بسیار پربار بود

      واقعا ان مع العسر یسرا

      تو دل هر سختی اسانی هست

      ممنونم

      خدا و گواه میگیرم همین لحظه یه خبری به دستم رسید که درامد غیر فعالم را 50% درصد فردا رسد میکنه

      من رو غلتک افتادم

      و روز به روز درامد غیرفعالم بیشتر و بیشتر میشه . من رو غلتک افتادم

      خدایا شکرت بخاطر بی نهایت ثروت که وارد زندگیم کردید/////// خدایا مرسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    محمدرضا محرر گفته:
    مدت عضویت: 2839 روز

    بنام بی نام او

    سال 94، با یک فایل انگیزشی، با استاد عباس منش آشنا شدم، همون که اولش میگفت “باید از خودمون بپرسیم زندگیمون دقیقا همون چیزیه که میخوایم…”. و از اون سال تا زمان عضویتم در این سایت (امسال)، تنها فایلی شد که از استاد گوش دادم. اون موقع من آماده دریافت این آگاهیها نبودم، وگرنه همه چیز مثل الان، در سایت موجود بود.

    از سال 94،زندگیم دستخوش تغییرات بسیاری شد که منجر شد تا امسال یعنی سال 96، به مداری برسم که بتونم آموزشهای استاد رو دریافت کنم. الان که به 2 سال گذشته ام نگاه میکنم، میبینم که تمام تغییرات زندگی ام، ناشی از تغییرات دریافتهای ذهنی ام بوده.

    اصلی داریم بنام GIGO (جی،آی،جی،او) که خلاصه garbage in garbage out هست بمعنی این که اگر به هر سیستمی آشغال وارد شود، خروجی آن نیز آشغال است. من تا سال 94، سالها بود که سیستم مغزی خودم رو با آشغالهایی که همه جا بودند، اشغال کرده بودم. آشغالهایی از طرف رسانه ها، موسیقی ها، فضای مجازی، فیلمها، دوستان، محیط، کتب، و حتی فامیل و خانواده. و این آشغالها بودند که افکار من، کلام من، رفتارمن، عادات من، شخصیت من و در نهایت زندگی و سرنوشت مرا کنترل میکردند. محصول ورودیهای نادرست، من بودم، با باورهای احمقانه در مورد زندگی، اخلاق بد، خشمگین، دائما غر میزدم و دائم الانتقاد. انگار “ماشین آشغال یاب “شده بودم و هر جا و هر کس و هر ایده را بطور بیمارگونه ای، نفی و رد میکردم و ناامیدانه، در بحر افسردگی و لاینحلی، مستغرق بودم.

    اما، کم کم با افکار، کتب، افراد، کلاسها و سمینارهایی آشنا شدم که مرا بعد از دوسال، به همان فایل انگیزشی استاد عباس منش رساند. امسال که دوباره کاملا بطور اتفاقی این فایل برام ارسال شد، کامل گوش دادم. و بعد باخودم گفتم بذار یه سری به سایت آقای عباس منش بزنم و ببینم اونی که این حرفها رو میزد، الان خودش کجاست و به چه چیزهایی رسیده. که دیدم استاد عزیز، به اندازه ای موفق هست که قانع شدم از محصولاتشون و فایلهاشون استفاده کنم. و پس از استفاده از محصولات رایگان و خریداری چند محصول ، متوجه شدم که دوسال پیش من با آموزشهای استاد هم فرکانس نبودم که از سال 94 تا امسال، هیچ استفاده ای از محصولاتشان نکردم.

    ما دارای 5 حس، بعنوان ورودیهای مغزی هستیم که بترتیب حس دیداری، شنیداری و لامسه ( حسی-حرکتی)،ورودیهای اصلی مغز رو تشکیل میدن. اگر فرض کنیم این ورودیها، یک دروازه دارند، برای هریک از این سه ورودی ، بویژه شنیداری و دیداری، یک نگهبان بسیار قدرتمند و تمام وقت میگماریم تا هر چیزی بخواد وارد بشه، باید با اجازه این نگهبان وارد بشه و اون نگهبان، خود ماییم و شعار ما اینه” تنها چیزی میتونه به مغز من وارد بشه که خودم اجازه بدم.” حال این چیز موسیقی باشه، یا یک حرف ناامید کننده، یا یک تصویر ناخوشایند یا یک منظره بسیار زیبا.

    آنچه من از زمستان سال 94 تا روزیکه در سایت عضو شدم انجام دادم تا به سطح فرکانس فعلی (همسطح آموزشهای استاد) دست پیدا کنم، به این شرح هستند:

    1٫ گوش دادن به موسیقیهای مثبت و الهام بخش و روح نواز ( شنوایی)

    2٫خواندن کتب حوزه روانشناسی مثبت نگر ( دیداری)

    3٫ ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشته ای که خودم دوست دارم (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)

    4٫شرکت در سمینارها (شنوایی و دیداری و حسی- حرکتی)

    5٫ شرکت در کلاسهای و دوره های آموزشی خاص در حوزه خودشناسی و روانشناسی (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)

    6٫ پیدا کردن دوستان هم راستا با اهدافم (شنوایی و دیداری و حسی-حرکتی)

    7٫ تعطیلی کامل تلویزیون و فقط دیدن فیلمهای دانلود شده و انتخابی(شنوایی و دیداری)

    8٫ لغو عضویت در بسیاری کانالهای تلگرامی و اینستاگرامی و عضو شدن در کانالهای اساتید درجه یک کشور در حوزه موفقیت و … (شنیداری و دیداری)

    9٫ شکرگزاری و ایجاد افکار مثبت و انگیزشی بصورت ارادی (شنیداری و حسی-حرکتی)

    10٫رویاپردازیهای مثبت (شنیداریو دیداری و حسی-حرکتی)

    11٫ نوشتن آنچه که میخواهم و باید بشود (دیداری و حسی-حرکتی)

    12٫ مرور روزانه باورهای صحیح ( شنیداری)

    ما محصول باورهایمان هستیم و باورهایمان، محصول ورودیهای ذهنی ما. پس با کنترل وردیهای ذهنی، میتوانیم باورهای خوب را بارور کنیم.

    همیشه بهترین خودتان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    محمد احمد گفته:
    مدت عضویت: 2737 روز

    سلام به تمام دوستان عزیز

    یکی از روش های کنترل ورودی ها و در اصل اینکه حالمون همیشه خوب باشه روش سپاسگزاری محضه

    این روش ترکیبی که خالق آن هستم به این صورته که میگه اگر هر اتفاقی افتاد یا…شما خدا را شکر کنید

    مثلا اگر کسی به شما فحش هم دادن خدا را شکر کنید و با صدایی که طرف مقابل بشنود

    این روش شاهکار است

    وقتی روابط بدی با دوست هام داشتم از این روش استفاده کردم

    فکر میکنید چی شد

    معجزه / دوست هام و معلم ها و مردم و….با همگی روابطم خوب شد

    ممکنه همه بگن شما خول شدید ولی توجه نکنید و ادامه بدید که نتیجش شاهکاره

    یک روشی که خیلی خوبه و برای کنترل ورودی هاست روشه هنزفری دائمی است

    این روش بدین گونه است که شما دائما یک هنزفری که میتونه بی سیم باشه تو گوشتون میزارید

    مثلا وقتی سر میز ناهار نشستید معمولا بیشتر مواقع تلویزیون روشن و داره اخبار نشون میده یا این که اعضای خانواده که درک نمیکنند قانون چیه شروع میکنند به زدن حرف های منفی و….که اگر یک هنزفری داخل گوشتون باشه و لبخند به لب داشته باشید حرف هارا نمیشنوید و بعد از مدتی معجزه پشت سر معجزه رخ خواهد داد

    روش بالا را برای یک بار و دو بار انجام ندید بلکه باید ارده داشته باشید و دائما انجامش بدید که تاثیرش معجزه آسا است.

    یک روش دیگری هم هست که میگه عاشق همه چی باش / یعنی حتی عاشق دشمنت

    این روش فرکانس عشق که بزرگ ترین فرکانس ها را تولید میکنه است

    این روش شاهکاره

    بشینید و از کسی که بدتون میاد یا دشمنتونه ویژگی های خوبش را بنویسید و روی اون ها تمرگز کنید اگر هم ویژگی خوبی نداشت بازم عاشقش باشید

    دوستان یک نکته خیلی مهم اینه که شما در مقابل هر چیز مقابله کنید ایستادگی میکنه

    امیدوارم اراده داشته باشید و فقط خواننده و یا بیننده و….نباشید و عمل کنید

    سخت ترین قدم قدم اوله / بعد از برداشتن اولین قدم دیگه عادت میکنید (طبق قانون عادت)

    امیدوارم که اگر دوست داشتید امتیاز بدید

    عاشق همگی تونم /خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    یاسر گفته:
    مدت عضویت: 3767 روز

    سلام عرض میکنم خدمت استاد عزیز و همه دوستانی که آگاهانه تلاش میکنند تا دنیا را جایی بهتر برای زندگی کنند.تجربه من در حفظ ورودی هام و توجه به نکات مثبت اینه که هر وقت در بین همکارانم و یا خانواده در مورد چیزای منفی و ناراحت کننده یا دلسرد کننده صحبت میکنند سعی میکنم توجه نکنم و صداشونو نشنوم و سریع تو اون موقع به حرفهای استاد فکر میکنم چون اونقد به فایل های استاد گوش کردم که دیگه ملکه ذهنم شدن.تلوزیون وماهواره اصلا نگاه نمیکنم فقط اتفاقی تو مهمونی و اینا شاید چشمم بخوره به تی وی.توی ماشینم همیشه به دوره هایی که تهیه کردم و فایل های رایگانی که دانلود کردم از سایت و هر دفعه آپدیتش میکنم گوش میدم .یه دفتر از اول سال دارم که شب ها قبل از خواب شکرگذاری هام رو مینویسم(البته وسط های سال یکم برا نوشتنش تنبلی کردم ولی چند وقته هر شب می نویسم).خیلی تجسم میکنم و روویا پردازی میکنم از این لحاظ قوی هستم و شب ها قبل خاب و صبح ها بعد خاب رویا پردازی و تجسم انجام میدم و طی روز هم بعضی وقتا حواسم میره سمت رویاهام و اینکه بسیار مواظب حرفایی که میزنم و چیزایی که در موردش صحبت میکنم هستم و نیز تقریباً میتونم بگم غیبت و فکرهای منفی در مورد دیگران تقریباً از زندگیم حذف شده و ارتباطاتم بهتر شده خودم میتونم این تغییرات رو حس کنم و درنهایت اینکه به شدت با خدا رفیق شدم و خیلی باهاش حرف میزنم و توکل میکنم بهش.اینها قسمتی از تجربیات من در این تقریبا سه سالی هست که با استاد و قوانین آشنا شدم و درنهایت آرزو میکنم که دوستان و همه مردم عزیز ایرانمون در خوبی و خوشی و فراوانی و ثروت زندگی کنند و دعاگوی خوشبختی تک تک شان هستم.با تشکر از همه عزیزان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    سمانه محمدزاده گفته:
    مدت عضویت: 3490 روز

    با سلام و احترام خدمت استاد گرامی و همه همراهان گروه تحقیقاتی عباس منش

    من اولین باره که میخوام نظر بزارم آخه فکر میکنم راهکارهای که من برای کنترل ذهنم استفاده کردم جالبه

    من بعد یک مدت که با استاد همراه شدم و از نظراتشون استفاده کردم متوجه شدم که ناخودآگاه من با کوچکترین ناراحتی و مشکل با تمام قوا روی اون مشکل متمرکز میشه و به بهانه حل مشکل مدتها درون اون حال بد باقی میمونه تا اون مشکل رو جزئی از خودش کنه ,شاید بهتره بگم فکر میکنم از مشکل داشتن لذت میبرد .پس اولین کاری که کردم تمرکز روی این موضوع بود که باید خیلی زود مشکل رو واسه خودم تموم کنم پس تصمیم گرفتم اول زمانی که به مشکل اختصاص میدم رو هر دفعه پایین تر بیارم تا به حداقل خودش برسه .یادمه اولا میگفتم خدایا مشکلم رو میسپارم به تو تا حلش کنی چون استاد میگن یک مقدار از کارهاتون رو به خدا بسپارین و اگر به طور کل با اون کاری نداشته باشین خدا جوری کارها تون رو حل و فصل میکنه که باوررش هم سخته منم یک مدت اینجوری کار کردم و اتفاقات جالبی هم افتاد که بیانش زمان میبره ولی جای شکر بسیار داره وشاید من که قبلا حتی تا یک هفته درگیر یک موضوع کوچکی که من مشکل مینامیدم میشدم , اون موقع در طی حداکثر نیم ساعت تموم میشد , هی شیطون یادآوری میکرد که باید بهش فکر کنی ولی خودم آگاهانه سرگرم میشدم که فکر نکنم بعدا با یک راهکار دیگه این مدت به چند لحظه کوتاه تبدیل شد : من هر اتفاقی که می افتاد واسم رو میگم این اتفاق به نفع منه و اصلا چیزی به نام مشکل و اتفاق بد وجود نداره و چون ما باور کردیم وجود داره میبینیم و اگر باور کنیم وجود نداره نمیبینیم.حتما این موضوع جوری تموم میشه و یک کاری میشه که به نفع من تموم میشه و اونقدر این فکر تکرار شد که بارها و بارها با یک مشکل به ظاهر بد من به این فکر کردم که به نفع منه و همون اتقاق و مشکل در ادامه جوری شد که به نفع من بود و کلی باهاش کیف کردم و این اتفاقات رو به عنوان نشونه هر وقت مشکلی پیش میآید که میخواد حال منو بد کنه یادآوری میکنم تا بازم به نفع من تموم بشه و میشه و روز به روز این باور قوی تر میشه که میتونم بگم من که یک جورایی مادر غم بودم الان با غم فامیل دور شدیم که روش نمیشه به من نزدیک بشه چه برسه به اینکه بیاد خونم.دوست من باید باور کنیم حتی حتی یک اتفاق بد هم وجود نداره اون موقع حتی یک دونه هم نمیبینی ولی به نظر من اگه قبول کنی که حتی یک کوچلو اتفاق بد یا مشکل وجود داره همون باور کوچک میاد سراغت و حالت رو بد میکنه .

    از اینکه وقت میزارین نظر منو میخونین قبلا متشکرم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  9. -
    امید آقاعلی گفته:
    مدت عضویت: 2880 روز

    به نام خالق عشق

    ملت عشق ازهمه دینهاجداست

    عاشقان راملت ومذهب خداست

    عشق راباپنج وباشش کارنیست

    مقصداوجزکه جزب یارنیست

    سلام به همه عزیزان دل، عاشقتونم ازاین جهت که عاشق خودتون هستید خداروشکروجودم سرشار ازعشقه

    اگربه این باوربرسیم که ( زندگی زیباست ای زیبا پسند*زیبه اندیشان به زیبایی رسند)یا( تنگ چشمان نظر به میوه کنند ما تماشا گران بستانیم) دوستان باور زیبا دیدن فقط و فقط زیبایی میبینه.

    مطلب بعد راجب بحث کردنه( رازجزباراز دان انباز نیست*رازاندرگوش منکر رازنیست)پیروزی دربحث شرکت نکردن دربحثه.

    واماشکرگذاری که بی نهایت کانون توجه را روی داشته ها وخواسته ها میذاره وهمیشه حالتونا عالی نگه میداره.شکرگذاری پلی بین الانت ورسیدن به خواسته هاته قدر بدونید ازاین نعمت بزرگ( ازدست وزبان که برآید* کزعهده شکرش به درآید)

    واما درآخر سپاس از استاد و همه دوستان گل

    خوش باش که هر که راز داند* داند که خوشی خوشی کشاند

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  10. -
    فاطمه نظری گفته:
    مدت عضویت: 2900 روز

    سلام به استاد ارجمند و همراهان گرامی خدا رو بسیار شاکرم که با سایت خوبه استاد آشنا شدم و روز به روز آرامش درونیم بیشتر میشه.استاد عزیز در پاسخ به سوال شما،،من در این مدت از آموزهای شما یاد گرفتم که برای کنترل ورودی ذهن باید سعی کنیم خودمونو آگاهانه کنترل کنیم یعنی اینکه به محض ایجاد افکار منفی باید تمام فکرمونو به سمت اتفاقهای خوبی که برامون پیش اومده ببریم و با احساس خوب اون افکار خوب و مثبت رو مرور کنیم تا بتونیم کم کم افکارمونو مثبت کنیم.من در این مدت واقعا تجربه عالی داشتم ،،و سعی کردم با فرستادن ارتعاش مثبت و ایمان خالص به پروردگار و باور به قوانین هستی خیلی باورامو عوض کنم و با توکل به خدا و مهربونیش به آرامش برسم.و دربهترین زمان بهترین جوابو بگیرم.پس 1-ارتعاش مثبت2-ایمان و باور به خدا و قوامین حاکم بر جهان 3-داشتن احساس خوب4-کنترل ورودیهای ذهن و محدود نکردن زمان برای رسیدن به خواستمون میتونیم خیلی خوب و در بهترین زمان به اهداف و خواستمون برسیم و امیدوارم که همه ما واقعا ایمان راستین و باور خالصانه رو در خودمون به وجود بیاریم.و قبل از هر کاری اول خدا رو ببینیم و از او کمک بخواهیم که صددرصد جواب میده ….ممنون از شما سپاس فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: