پس کِی به خواسته ام می رسم؟! - صفحه 99 (به ترتیب امتیاز)

3059 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مهتاب مباركی گفته:
    مدت عضویت: 2754 روز

    سلام

    بنظر من باید اول باید از ورودی های منفی جلوگیری کنیم مثلا یه کش ب دستت ببندی و هروقت ورودی منفی خواست ب ذهنت وارد بشه مثلا یا خواستی از چیزی شکایت کنی یا غیبت کنی یا داشتی یه اخبار بدو گوش میدادی کشی که دستته رو بکشی اینجور ذهن هروقت بخواد ب این چیزا فک کنه یادش میفته ک درد داره پس سعی میکنه ازین چیزا دور بنونه

    یا مثلا هر روزی که تونستین ورودی های مثبت زیادی داشته باشین اخر روز ب خودتون جایزه بدید یه کاری یه غذای یه فیلمی که دوس دارین ببینین اینجوری تشویق میشین.

    با تشکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    شیدا جمشیدی گفته:
    مدت عضویت: 3326 روز

    سلام به دوستان و استاد عزیز

    من دانشجوی ارشد رشته اقتصاد دانشگاه پیام نور هستم

    در رشته ما درسی به نام درس اقتصاد سنجی که از دروس تخصصی ما است وجود دارد که در واقع پایه ی اقتصاد رو تشکیل میده. از ترم اول همه استرس و دغدغه ی این درس رو داشتیم تا این که ترم سه انتخاب واحد کردیم از اول ترم منفی بافی ها شروع شد و بیشتر دوستان بر این عقیده بوند که رد خواهند شد و با توجه به این که کتاب هم تغیییر کرده بود استاد هم میگفت که این ترم کتاب سخت تر شده ترم پیش خوب بود (در دانشگاه پیام نور سوالات رو استاد طرح نمیکنه از مرکز به همه ی نکات کشور ارسال میشه در نتیجه استاد هم نمیدونه از کجا سوال میاد و همه باید نکته به نکته ی کتاب رو بخونیم و سوالات در مقطع ارشد به صورت تشریحی هست) من هم همانند دوستان دیگر دلهره درس رو داشتم با توجه به این که تعداد زیادی از دوستان در ترم پیش رد شده بودند. به دنبال کمک درسی و این جور چیزا بودم که در واقع بی فایده بود. نشستم برای خودم باورهای قوی ساختم و روی کاغذ آوردم که من در درس اقتصادسنجی بیست گرفته ام و زمانش رو دو هفته بعد امتحان زدم و چسبوندم جایی که همیشه جلوی چشمم باشه و شروع کردم به خوندن فقط وفقط خوده کتاب نه چیزه دیگه ای. تصمیم گرفتن در مقابل منفی بافی های دیگران ناشنوا باشم. هر روز به کاغذ نگاه میکردم و شکر گذاری میکردم که بیست گرفته ام. روز امتحان رسید 7 تا سوال بود که نصفه های زمان اعلام کردم که کاغذم تموم شده و کاغذ جدید میخواهم مراقب ها گفتند ما در نخست جلسه گفتیم که هر کی کاغذ اضافی میخواد اعلام کنه چون زمان آوردنش طول میکشه اولای جلسه اعلام میکنند تا بچه ها مشغول نوشتن هستن بیارن. گفتم من متوجه نشدم (با ذوق و شوق داشتم مینوشتم هیچ صدایی نمیشنیدم) گفتن باشه یکم طول میکشه بیارن، یکم گذشت نیاوردن… منم در یک لحظه استرس گرفتم از اینکه نصف سوالاتم مونده بود و زمان کم بود شروع کردم روی کاغذ سوال ها نوشتم تا اینکه آوردن. خلاصه امتحان تموم شد. یک روز قبل از اون روزی که روی کاغذ نوشته بودم در دانشگاه استاد رو دیدم که یهویی گفت آفرین، احسنت، ورقه تو خیلی عالی نوشته بودی تبریک میگم بهت. ترم پیش از بچه هایی که مُخ اقتصادسنجی بودن نهایتا 18 گرفته بودند تو 20 گرفتی. در یک لحظه چنان شور و شوقی سرتاسر وجودم رو گرفت که فقط میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت. بله قانون جواب می دهد جهان قانونمند آفریده شده عدالت خداوند در قوانین جهان ظاهر میشود.

    به قول استاد نتایج کوچک کنار هم قرار میگرد و باور قوی ایجاد میشود که منجرب به نتایج بزرگ می شود. نتایج کوچک ظرفیت درونی ما رو برای پذیرش عملی شدن آرزوهای بزرگمون گسترده میکنه. شاید بیست گرفتن در درس سنجی برای دیگران زیاد مهم نباشد اما برای من بسیار مهم بود چون چند قانون رو یاد گرفتن:

    نوشتن خواسته ها و جلوی چشم گذاشتن و تکرار آن باعث عملی شدن میشود. پس من اختیار عمل دارم. پس من خودم توانایی انتخاب دارم، من می توانم ذهنم را به هر طرف که میخواهم بکشانم، من کنترل ذهن دارم!!

    سپاس از خداوند که این راه را برایم گشود تا زیبایی های جهان را ببینم و عینک بدبینی خودم را بشکنم…

    زندگی زیباست چشمی باز کن / گردشی در کوچه باغ راز کن / هر که عشقش در تماشا نقش بست / عینک بدبینی خود را شکست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ندا ترکان گفته:
    مدت عضویت: 3637 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان نازنین هم فرکانسیم

    میخوام تو بخش حرفهامو بنویسم

    Part1

    1_بسیار بسیار سپاسگزارم از خدای مهربان که منو هدایت میکنه

    2_بسیار بسیار سپاسگزارم از استاد عزززززیزززززم که این مسابقه رو طراحی کردن

    3_ دستهای مهربان تمام دوستانی که با سخاوت تجربه هاشون رو نوشتن میبوسم ، چون اونا دستی بودن از دستهای خداوند که به کمک من اومدن و منو بیشتر و بهتر راهنمایی کردن و به پاس قدردانی از دوستانم ( چه کسانی که بسیار بسیار کامل توضیح داده بودن و چه کسانی که از کل مطلب نوشته شدشون فقط یک جمله یا متن رو کپی کردم ) به همه 5ستاره دادم ? . امیدوام که از تحربه های هم استفاده و زندگی بهتری رو خلق کنیم .

    Part2

    من از نوشته های دوستان در این بخش خیلییییی استفاده کردم و به خودم لازم دونستم که بیام در قالب تجربیاتم و فقط برای کمک به دوستان بگم که چه جوری ذهنمو کنترل کردم ( البته یکسری از کارها با دوستان مشترکه ) .استاد هم در صحبتهاشون به این مطلب اشاره دارن که قران در قالب داستان و با تکرار بارها و بارها، مطالب رو یادآوری میکنه . اگه تجربیات همه ی یکسانه اشکال نداره در عوض باعث تقویت ایمانمون میشه ( من وقتی مطالب نظرات همین فایل رو میخوندم بارها و بارها به خودم گفتم : ببین از همین روشی که تو داری انجام میدی ، به موفقیت رسیدن ، پس ناامید نشو و پیش برو )

    من تقریبا3 سالی میشه که مطالب استاد رو پیگیری میکنم

    اما ……….. همونجور که 3پله میرفتم بالا ، یهو 4پله برمیگشتم پایین !!!!

    خیلی دلم میخواست پیشرفت کنم ، دلم میخواست از نظر مالی اوضاعم عوض بشه و خیلی چیزای دیگه که همه ی شما هم دنبالش هستین و به همین دلیل همه ی ما اینجا جمع هستیم .

    تابستون امسال نشستم و با خودم فکر کردم… با خودم گفتم اونایی که موفق شدن و میان توی سایت نظر میذارن ،چکار کردن ؟!

    با دقت نظرات رو بررسی کردم و دیدم همه به اتفاق میگن که بارها و بارها و بارها فایل ها رو گوش میدن !

    خب ، درس اول : « باید بارها و بارها فایل ها رو گوش بدم »

    دوباره شروع کردم از فایلهای رایگان و با اپلیکیشن ثروت ( تازه فایل دستیابی عملی به رویاها رو تمام کرده بودم اما یه حس خیلی عمیقی بهم گفت که از فایلهای رایگان استفاده کن )

    استاد گفتن یه مقدار پول بذارید توی کیفتون . اولین دفعه که 50ت گذاشتم ،خرج شد، برای بار دوم گذاشتم و با خودن عهد کردم اگه بمیرمم ، خرج نکنم ، فقط1_2 بار وسوسه شدم اما بهش دست نزدم ، ماه بعد تولدم شدم ، دوباره از کادوی تولدم 100ت گذاشتم توی کیفم و ماه بعد دوباره 50ت گذاشتم ( دیگه بودن اون مبلغ توی کیفم برام عادی شده بود ) اما بعد به خودم جرات دادم و ماه بعدش 100ت گذاشتم و گفتم مطمئنم که هیچ نیازی بهش پیدا نمیکنم و همونجور هم شد و تا الان 500ت گذاشتم توی کیفم ، شاید مبلغ خیلی بالایی نباشه اما هر بار نگاه میکنم لذت میبرم و حالم خیلی خوب میشه و مطمئنم کیفم تبدیل شده به مغناطیس پول .من آدمی بودم که همیشه خرجم از درامدم بیشتر بود . هرچی تلاش میکردم بازم آخر برج کم میاوردم و گاهی از مامانم قرض میگرفتم و اول برج که حقوق میگرفتم بازپس میدادم .

    من همون آدم با همون درآمد اما با این تفاوت که هم پس انداز میکنم ، هم به اندازه کافی خرج میکنم ( با مدیریت درست درآمد ) و هم پول میذارم توی کیفم بدون اینکه بهش نیازی پیدا کنم و یا فشار اقتصادی باشع ، گاهی هم به جای پس انداز محصولات رو میخرم ( دوره عزت نفس و هدفگذاری رو خیلیییی راحت خریدم گه دوره هدف گذاری برای خودش یه جریان مفصل و جالب داره )

    و الان درس دوم : « باید به تمرینات حتما حتما عمل کنم »

    هنوز داشتم رفتار خانمها و آقایون سایت عباسمنش رو تجزیه و تحلیل میکردم که متوجه شدم همشون بسیار فعال هستن .

    اومدم و بخش عقل کل رو بررسی کردم و تقریبا یک ماهی بطور تقریبا فعال سوالها و جوابها رو میخوندم و بعضی از سوالات رو جواب میدادم . توی قسمت های دیگه هم بطور حدی تری دنبال نظرات بودم ،اما در درونم یه حس کمبود هنوز وجود داشت .

    وقتی توی تلگرام پیام اومد که برندگان اعلام شدن ، رفتن و دیدم که خانم مرضیه شادکام برنده شدن . بارها تحسینشون کردم و رفتم چندتایی از پاسخ هاشون رو خوندم … میخواستم از سایت خارج بشم که یه حسی همونجا بهم گفت که برو نظرات روانشناسی ثروت3 رو بخون . وارد شدم و دیدم که 214 صفحه داره . نظرات رو خوندم یه حس قوی بهم گفت که برو از صفحه اول بخون ، نصفه فایده نداره . وقتی رفتم و نظرات 2صفحه اول رو خوندم به پهنای صورتم اشک میریختم که چرا من ندارمش ؟؟؟؟؟!!!! و این شد سوال مهم ذهنم ؛ چرا این محصول رو ندارم و اون افراد چطوری این محصول رو خریدن … و هر شب میومدم و نظرات رو میخوندم ، به خداوندی خدا قسم هر صفحه رو میخوندم میدیدم دقیقا منم این کارها رو دارم انجام میدم ( البته بعد از اون تصمیم جدی ، نه از اول آشنایی و البته نه با اون جزییاتی که دوستان دارن آموزش میبینن ، بصورت کلی تر ) و فهمیدم که کم کم دارم هدایت میشم، شروع کردم به کپی کردن از تمام نوشته های دوستان و گذاشتن توی یه پوشه جداگانه و بعدا بصورتی کاملا مجزا توی صفحه نوت گوشیم دسته بندی کردم و نوشتم جلسه اول : استاد حل مساله بشیم و تمام صحبتهای دوستان رو برای شفاف تر شدن موضوع اونجا گذاشتم . فصل دوم : باور به خدای درون و…….. و یه پوشه کذاشتم به اسم خاطرات دوستان در روانشناسی ثروت 3 و این موضوع تا الان که رسیدم به جلسه 18 هنوز ادامه داره . ارتباط با خدای درون برام خیلی جالب بود ، چطوری؟؟؟؟ بارها میخواستم یه ایمیل بزنم به استاد و ازشون خواهشون کنم که یه فایل خیلییی کوتاه هم شده درباره این موضوع بذارن اما منصرف میشدم و میگفتم هر وقت زمان مناسبش فرا برسه ، میذارن .اما باز یه خلا ء در درونم بود و یه سوال بزرگ . دوستان چطوری میتونن این اتفاقات رو رقم بزنن؟؟، بارها و بارها ذهنمو کنکاش کردم . فهمیدم ایمان قلبی که اونا دارن ، من ندارم ، قبلا هم میدونستم اما نه با این قاطعیت !!!!

    و درس سوم : « ایمان قلبی و محکم به خداوند »

    به خدا گفتم : خدایا هدایتم .

    به همون خدا قسم یه حس محکمی گفت برو راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو گوش بده . رفتم و پوشه رو باز کردم ، با خودم گفتم : حالا کدوم فایل رو گوش بدم !!! خودش گفت : فایل 10 .

    قبلا گوش داده بودم اما صلا یادم نبود فایل 10 چه موضوعی داره .

    وقتی گوش دادم تمام قلبم لرزید ، دقیقا چیزی بود که من نیاز داشتم . آب در کوزه و من گرد جهان میگشتم !!!!

    بارها و بارها گوش دادم و هنوزم گوش میدم و از شنیدنش واقعا لذت میبرم و هر دفعه قلب نیروی جدید میگیره.

    هنوز یه چیز دیگه ایی کم داشتم . شروع کردم به ادامه خوندن نظرات در روانشناسی ثروت 3 و تمرین ها رو باهاشون ادامه دادن . دیدم همشون جملات تاکیدی رو توی نظرات مینویسن و میگن که با صدای خودشون ضبط میکنن . حلقه بعدی رو یافتم . رفتم و تمام جملا مثبت تاکیدی رو درباره ثروت ،خدای درون ، لیاقت و حس خوب نوشتم .

    با خودم گفتم چرا با صدای خودم ؟؟؟؟!!!!!! چرا استاد تاکید داره که با صدای خودمون باشه ؟ یادم به یه مطلبی افتاد که گفته بود اگه شما یکبار به خودتون جمله منفی بگید ، باید چندین بار ( تعداد دقیق یادم نیست ) مثبتش رو بگید تا اون خنثی بشه !

    و درس چهارم : « تکرار جملات مثبت جهت ساختن باورهای قدرتمند »

    4صفحه A4 جمله مثبت داشتم . برای اولین بار چند جمله رو گفتم و یه ضبط 15 دقیقه ایی داشتم . بعدش یه فکری به ذهنم رسید اومدم همه ی جملات رو 7 بار تکرار کردم و فایل شد یکساعت . دوباره یادم به نوشته خانم ستاره بنی نجاریان در روانشناسی ثروت 3 افتاد که گفته بودن برای جملات تاکیدی و شمارشش یه تسبیح دارن . اومدم از هر صفحه 4_5 جمله انتخاب کردم و هر کدوم رو 100بار گفتم ( شمارش با تسبیح بود ) و صدامو ضبط کردم و شد 2 ساعت و همه رو توی یه پوشه جدا گانه گذاشتم و شبها هندزفری میذارم و این 3تا فایل رو موقع خواب تا صبح گوش میدم .

    درسهای اصلی رو داخل یه هرم گذاشتم که متاسفانه الان اینجا نتونستم انتقال بدم

    در وسط هرم ایمان محکم و قلبی به خداوند هست و راس هرم ها : ( بالا ) کنترل ورودیهای ذهن / ( دو طرف پایین ) تکرار و تمرین و تقویت باورهای مثبت رو گذاشتم

    و اما برای کنترل ورودیهای ذهنم :

    *همون اول که تصمیم قطعی گرفتم ،کتاب رویاهای استاد رو مجدد خوندم .

    توی کتاب رویاهایی که رویا نیستن استاد یه جمله دارن که برای تمرکز روی نکات مثبته . و اونم اینه : اگه خدا ازت بپرسه چی دوست داری ، چی میگی ؟ و شروع کن برای خودت ساختن و تجسم کردن .

    اومدم یه خلاقیت بکار بردم و روزهای هفته رو تقسیم بندی کردم به خواسته هام . سوال توی تمام روزها تکرار میشه اما هر روز خواسته فرق میکنه . مثال :

    شنبه ? خدا امروز این سوالو ازت داره : میخوام سورپرایزت کنم ، چی دوست داری ؟ چی میخوای ؟ و در جواب نوشتم : خونه بزرگ و شیک . و عکس دربارش جمع کردم و گذاشتم توی یه پوشه و میرم نگاه میکنم و یه آهنگ مثبت میذارم و همزمان گوش دادن به عکسها نگاه میکنم .

    *از دیگه کارهام مثل بقیه دوستان حذف تلویزیون به مدت 5سال ، حذف گروههای غیرضروری در تلگرام و محدود کردن حضورم در تلگرام و اینستاگرام.

    *و یه مشکل دیگه که داشتم ، اداره و حرفهای منفی و احساسهای منفیش بود . به دوستام و همکارم که توی یه اتاق هستیم گفتم : هندزفری توی گوشمه ، هروقت کارم داشتی با دستهات بهم اشاره کن تا صدا رو قطع کنم و باهم صحبت کنیم . این روش هم خیلی بهم در کنترل ورودیها کمک کرده .

    البته من موقع گوش دادن فایلهای رایگان استاد ( اونا رو انتخاب کردم برای سرکار چون کوتاه هستن و مبحث زود تمام میشه و اگه کاری برام پیش بیاد ‌، تمرکز روی صحبتهای استاداز دستم خارج نمیشه ) موقع گوش دادن هم ، مینویسم و این نوشتن تمرکز منو چندین برابر کرده . گاهی به خودم میگم من بارها و بارها این فایلها رو گوش دادم اما هیچوقت به طور کامل اینهمه مطلب رو با هم و یکجا درک نمیکردم و فهمیدم نوشتنه که باعث تمرکز بسیار زیاد میشه و بخاطر همین نوشتن که تمرکزمو زیاد میکنه اپلیکیشن ثروت رو دوباره گوش دادم و مطالبش رو نوشتم .

    ( دوره ها رو که میخریدم ، توی دفترم مینوشتم اما برای فایلهای رایگان تا این حد وقت نمیذاشتم اما الان فهمیدم که فایلهای رایگان استاد میلیاردها میلیارد ارزش داره و خودش یه گنج و ثروت بینهایته )

    *من ورزش یوگا انجام میدم وقتی استادم سرکلاس میگه که توجهتون در درونتون باشه من بارها به خودم میگم : من نیروی بیکران هستی , هستم و یه حس خیلی عالی بهم میده (تکرار باورهای قدرتمند کننده ) . استادم قبل از کلاسم برامون صحبت میکنه و مباحثشون هم راستا با صحبتهای استاده .

    *و کار دیگه ایی که انجام میدم برای تمرکز و کنترل ورودیهام نظرات دوستانی که موفق شدن رو جمع میکنم ، میذارم توی یه پوشه جداگانه توی کانال تلگرام که برای خودم درست کردم ، هر وقت دلم بهونه میگیره و میخواد بره تلگرام ، میبرمش ، اما نه انلاین بلکه افلاین و به جایی که خودم میخوام ،کانالی که خودم درست کردم ! و نظرات رو میخونم …… و برای همین هم تمام نظرات این مسابقه رو جمع آوری کردم که اونو مطالعه کنم و هر روز به خودم یادآوری کنم که راه موفقیت آسونه ، فقط با قدرت و با اراده آهنین ادامه بده ، بارها به خودم یادآوری میکنم که سالها طول کشیده تا باورها ساخته شده ، نخواسته باش الان و یهویی تغییر کنی . بارها استاد و ارادش رو به خودم یاد آوری میکنم و میگم: اگه تو کسی رو داری صداش رو بشنوی ، حرفها و راهنماییهاشو دریافت کنی ، استاد نداشته و بااراده و خواسته قلبی خیلی شدید رسیده به جایی که میخواسته .

    من هنوز راه زیادی در پیش دارم , هنوز تا رسیدن به ایمان قلبی بالای 80درصد خیلی راه دارم و هنوز برای ارتباط با خدای درونم خیلی ضعیف عمل میکنم اما ایمان دارم که میتونم و موفق میشم .

    استاد با ذره ذره وجودم دوستتتتتتتتتتتتتتتتتتت دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    مهرداد مرادی نظیف گفته:
    مدت عضویت: 3842 روز

    سلام به استاد عزیزم ، خانم شایسته و فرهادی و مدیر فنی سایت عزیز و تمام دوستان خانواده صمیمی عباسمنش پرانرژی

    من واقعا وقتی این همه نظرات بسیار بسیار ارزشمند و فوق العاده رو میبینم ، نظراتی که واقعا همشون گوهر هستن بسیار بسیار بسیار لذت بردم و فقط با دیدن فعلا تا الان 1521 دیدگاه چنان انرژی فوق العاده ایی گرفتم ، چنان احساس عالی پیدا کردم که موهای بدنم سیخ شدن ، تازه هنوز همه نظرات نخوندم ولی چند صفحه ایی که خوندم به یه عاالمه آگاهی و ایده رسیدم .

    استاد وقتی فایل صوتی توی کانال قرار دادین ( منظورم وُیس توی کانال ) و گفتین 10 و 20 سال آینده ایران و جهان چقدر زیباتر و ثروتمند تر و باشکوه تر هست خییییییییییییلللللللللللی احساس عالی پیدا کردم ، چون وقتی بهش عمیق فکر کردم واقعا انگار دیدم که چقدر 10 سال آینده و 20 سال آینده جهان که هرکسی داره روی باورها کار میکنه و هدف داره و جهان جای بهتری برای زندگی میکنه واقعا چه همه افراد ثروتمند و مثبت و زیبا اندیش بیشتر بیشتر میشه و از اونجا که وقتی تمرکز اکثریت روی هرچی باشه اون چیز قدرت میگیره ، چقدر خوبی و خوشی و ثروت و خوشبختی و نکات مثبت و احساسات عالی و… قدرتش بیشتر از نکات غیر از اینا شده و چه جهان زیباتری داریم واقعا الان اینقدر حسم فوق العاده ست که میخوام از درون منفجر بشم ، پر از انرژی و احساس عالی هستم و واقعا ممنونم از شما استاد عزیز ، ممنونم یعنی بسیار بسیار سپاسگزارم و از خداوند ، از پرودگارم که به مسیری هدایتم کرد و انسانی رو برایم قرار داد که یکی از طلایی ترین دستهاش بوده و دوستانی طلایی دارم که این وحدت چند هزار نفری توی سایت همه ی انرظزی ها جمع میشه و یک انرژی واحد فوق العاده قوی ایجاد میکنه و میفرسته به جهان هستی و جواب فوق االعده ایی هم جهان هستی میده ، این وحدت و این تمرکز و زوم شدن باور کنید انرژی فوق العاده ایی به تک تک انسان های روی کره زمین و این وحدت ایجاد شده تحویل میده که نمیدونم چطور توصیفش کنم که چه نعمت هایی سرازیر میشه و چقدر خوبی و نکات مثبت این جهان تشکیل میده.

    استاد از این جمله تون هم که توی کانال قرار داده بودین ( توصیه می کنیم مشغول هر کاری که برای داشتن خواسته ات هستی، رهایش کن و به عنوان تمرینی عملی درباره خواسته ات، این فایل را گوش بده. تک تک نظرات و راهکارهای دوستانت در صفحه این فایل را بخوان و به رسم تشکر از آنها، به نظرات شان امتیاز بده.

    به محض ورود به این صفحه، با حجمی از راهکارها و ایده هایی احاطه می شوی که مدتها به دنبالش بوده ای و انجام آنها، به معنای واقعی کلمه، مستقیما تو را به سمت خواسته ات می برد.

    خواندن آنهمه راهکار برای رسیدن به احساس خوب، جایی برای نگرانی درباره چیزی، باقی نمی گذارد. همین آرامش، چند ده پله تو را در مسیرت خواسته هایت رشد می دهد و این هزاران برابر ارزشمند تر از برنده شدن در این مسابقه است.)

    من چندین نظر از نظرات خوندم و یه عالمه ایده و آگاهی کسب کردم جوری که قرار بود یه کتابی شروع کنم ولی گفتم باید تمام نظرات این فایل بخونم بعدش چون خودِ شخص من روی این قسمت ورودی ها بسیار نیاز داشتم به ایده های بیشتر و الان با یه سرچشمه از ایده رو به رو شدم که میتونم بهترین ایده هارو بگیرم واقعا از تک تک دوستانی که ایده هاشون و نظراتشون قرار دادن و شما استاد عزیز که این بَستر آماده کردید و این منشا و منبع قرار دادین و از خداوند که این وحدت یکپارچه رو ایجاد کرده و کمک میکنه بهتر و عالیتر و باکیفیت تر و کمیت تر بشه بینهایت و بسیار سپاسگزارم ، اینقدر احساسم عالیه نمیدونم چجوری تشکر کنم و توصیف کنم

    واقعا از همتون ممنونم ، همتون دوست دارمممممممممممممم یه عالمه

    آزاد شو از بند خویش، زنجیر را باور نکن

    اکنون زمان زندگیست، تاخیر را باور نکن

    حرف از هیاهو کم بزن، از آشتی ها دم بزن

    از دشمنی پرهیز کـن، شمشیر را باور نکـن

    خود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندان

    تو شـــاهکـار خلــقتی، تحــــقیر را بــاور نکـــن

    بر روی بوم زندگی، هر چیز می خواهی بکش

    زیبا و زشتش پای توست، تقــدیر را باور نکــن

    تصویر اگر زیبا نبود، نقاش خوبی نیستی

    از نو دوباره رســم کن، تصویر را باور نکن

    خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید

    پرواز کـــن تا آرزو، زنجیر را باور نکن

    مهدی جوینی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم درویشی گفته:
      مدت عضویت: 2885 روز

      سلام اقای مرادی نظیف ممنونم از دیدگاه پر انرژی تون واقعا حالم خوب کرد و شعری که توی دیدگاه اورده بودین سپاسگزارم از خدای مهربانم که من رو در این جمع صمیمی قرار داده

      تشکر??

      اقای مرادی من دیدگاهتون رو در بخش نظرات دوره هدفگذاری استاد خوندم

      و خیلی لذت بردم حس کردم چیزایی که میگید خودم نوشتم البته ک من بجای شما ورزش رها کردم چون این باور داشتم که باید سفت بچسبم به درس زبان رها کردم چون به خودم میگفتم وقتی واسش ندارم دوست دارم بدونم الان باور هایی تو ذهنتون گنجوندین من امسال کنکور دارم یکم دچار تضاد شدم بین درس و تغییر باورهام یکم کمال گرا هستم و وقتی ام میخوام برنامه ریزی کنم اصلا حواسم نیست که نباید زیاد درس بگنجونم انا از اون طرف هم اگه تو برنامم درس نزارم حسی بهم میگه کم میخونم میخواستم بدونم شما میتونید به من کمک کنید ؟اواخر شهریور با استاد اشنا شدم و تصمیم گرفتم برای رسیدن به شریف تمام تلاشم کنم و بشم یه مهندس که با اختراعاتش با پروژه هاش تنها ما میتوانیم صرف کنه

      ممنون از دیدگاهاتون????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهرداد مرادی نظیف گفته:
        مدت عضویت: 3842 روز

        سلام به دوست عزیزم خانم مریم درویشی ???

        خیلی خوشحال هستم که دوستانی با تواضع همچون شما دارم که اینطور خالصانه در طلب آگاهی بیشتر هستن.

        بله من خیلی مشتاقم به تمام انسانهایی که خواهان آگاهی بیشتر هستن کمک کنم .

        سوالی که فعلا دارم اینه که شما کدوم نظرات بنده رو در هدفگذاری خوندین تا من دقیق بتونم راهنمایی کنم ؟؟؟؟؟؟

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
        • -
          مریم درویشی گفته:
          مدت عضویت: 2885 روز

          این قسمتی از دیبدگاهتون در قسمت نظرات جلسه اول بود که خیلی زیاد نوشته بودین من یه تیکشو اینجا اوردم

          &

          خواسته های

          واقعی ما چه هستند ؟؟؟

          1) دانستن بهترین و دقیقترین آگاهی و دانش برای رسیدن به هر خواسته ایی یعنی یک فرمولی که بدون هیچ قید و شرطی روی همه مسائل جواب دهد یک راه حل کلی برای کل جنبه های زندگی.

          2) داشتن عالیترین و خارق العاده ترین رابطه با خود که منجر میشود به عالیترین رابطه و شگفت انگیزترین و جذابترین رابطه با خدا و بعد رابطه با تمام انسان ها در بهترین و عالیترین شکل و حالتش.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            مهرداد مرادی نظیف گفته:
            مدت عضویت: 3842 روز

            سلام مجدد ، روزتون خوش

            خب من توضیحات با زندگی خودم شروع میکنم

            من توی یک خانواده ایی هستم که چه طرف مادری و چه طرف پدری موضوع دانشگاه خیلی مهمه و مخصوصا طرف مادری ، یعنی اینکه من در خانواده ایی بزرگ شدم که اکثریت راه رسیدن به موفقیت در درس و دانشگاه میدیدند و میبینن ، مثلا پدر من توی خونه همیشه من پروفسور صدا میزد ، من که بچه بودم نمیدونستم پروفسور چیه ولی بزرگتر که شدم فهمیدم ربط داره به درس و بعد الان فهمیدم معنای واقعیش هیچ ربطی به درس نداره ، خب من بزرگ شدم و وارد بسکتبال شدم ، تو عرض کمتر از یکسال من ازصفر تا 100 بسکتبال گذروندم ، یعنی افتاده بودم روی غلطک و پیشرفت پشت پیشرفت و رشد پشت رشد اونم در بهترین حالتش و با کمترین رنج و سختی، واقعا همه چیز به نفع من بود تا قبل از مرحله تیم ملی ،یعنی هر وقت اسمم برای تیم ملی در میومد من رو جایگزین میکردن یا همون پارتی که همه اش از باورهای خودم بود ، هر سال از چهارم ابتدایی تا اول دبیرستان اینجوری بود که دیگه من کم کم بسکتبال گذاشتم کنار ، عوامل خیلی زیادی نقش داشتن ولی مهمترین دلیلش این بود که ازبچگی ذهن من ساخته شده بود که باید پروفسور بشی و چیزی هم که من دیده بودم و برام مثال زده میشد در حوزه درس بود ، خب من بسکتبال گذاشتم کنار تا درس بخونم ، خب پایه ضعیفی داشتم و نتایج خوبی نمیگرفتم تا اینکه رسیدم به دانشگاه و اون زمان سر در گم و هیچ هدفی نداشتم تا یک هدفی انتخاب کردم و وارد فیزیک شدم و میخواستم خیلیکارها توی فیزیک بکنم و برم دانشگاه های مطرح جهان و … خب گذشت و گذشت تا ترمهای آخر من با استاد آشنا شده بودم و روی خودمم کار میکردم ولی بالا و پایین داشت ، توی درس و دانشگاه خیلی به تضاد میخوردم و همینطور که جلوتر میرفتم میدیدم من که اصلا نه علاقه ایی دارم ونه هیچی و در ضمن تقلب هم زیاد کرده بودم که میگفتم برفرض من مدرک بگیرم این مدرک هیچ ارزشی نداره ، بحث علاقه خیلی برام سوال شده بود ، چون من توی بسکتبال در عرض کمتر از یکسال در چهارم ابتدایی از0 تا 100 مراحل رفته بودم پس چطور توی فیزیک اینطور نشده ، چون شما اگه برید زندگینامه های افراد موفق بخونید به این درک میرسید که وقتی علاقه مند به موضوعی میشد و عشقی سوزان پیدا میکنید به اون عمل ، جوری پیشرفت میکنید که همه متحیر میمونند مخصوصا اگر باورهای سالم و قدرتمند داشته باشید و با اعتماد به نفس بوده باشید . وقتی فر کردم و با سوال هایی که آیا من به این دنیا امدم که اینجوری زندگی کنم ؟؟؟ آیا زندگی همینه که درس بخونی همه بهت آفرین بگن و ازدواج کنی وبچه دار بشی و بخوری وبخوابی و تموم …. وبا این پرسش ها خودم وارد چالش کردم که در آخر منجر به این شد که در ترم 7 انصراف از دانشگاه دولتی روزانه صنعتی شاهرود بدم البته با این باور انصراف دادم که برای خودم یه عالمه باور ساختم که مهم اینه که من هدف معلوم و اضح کنم ، راه رسیدنش بهم گفته میشه ، مگر فقط همین یک راه هست که میشه حتما به موفقیت رسید ( منظورم دانشگاه هست ) و … که فهمیدم همه این مسائل بخاطر باورهای خانواده و محیط جامعه بوده که برام بوجود امده و خب من کسی بودم که واقعا دلم میخواست برم دانشگاههای بزرگ دنیا و … ولی وقتی رفتم الگو پیدا کردم کسانی که بدون تحصیلات به موفقیت جهانی و ثروتای جهانی رسیدن و وقتی اینارو دیدم که مثلا بیل گیتس مارک زاکربرگ یا استیو جابز از دانشگاههای بزرگی همچون هاروارد و استنفورد انصراف دادن و رفتن دنبال واقعیت و اون چیزی که میخواست خب گفتم اگه اونا تونستن منم میتونم به این شرط که مثل اونا فکر کنم و مثل اونا عمل کنم که خدارو هزاران مرتبه شکر با استاد عزیز آشنا بودم و محصولاتش تهیه کردم و عید 96 به صورت جدی و متعهدانه دارم کار میکنم و بسیار نتایج عالی گرفتم . البته داستان من خیلی بیشتر ازاین حرفاست ولی به طور خلاصه گفتم .

            حالا حرف اصلی :

            اول اینکه باید هدفت برای خودت روشن کنی ،یعنی دقیقا بگی میخوای چیکار کنی ؟؟؟ مثلا من داشتم در مورد مارک زاکربرگ میخوندم ، میگفت من هدفم فیسبوک یا شرکت زدن و … نبود ، هدف من این بود که مردم جهان به هم نزدیک تر کنم ، ارتباطهارو به هم ساده تر کنم و بعدش گفت : خب من به این مسیر هدایت شدم و در حرفهاش میگه که دنبال شرکت زدن یا… نباشید فقط هدفتون مشخص کنید جهان شمارو هدایت میکنه حالا از بینهایت راهی که وجود داره ، راه هایی که بهت الهام میشه اززبان کسی یا از کتابی یا از هرچیزی که میتونید فکرش بکنید یا نکنید اما نه راه هایی که دیگران بهت دیکته میکنن و میگن باید بکنی و ….

            نکته بعدی باورهاست

            جهان به این شکل طراحی شده که فرکانس های ما را دریافت و آنها را به شکل

            اتفاقات، شرایط، ایده، تجربه و … تبدیل کرده و وارد زندگی ما می کند.

            وقتی تنها تعیین کننده، فرکانس های ما هستند، پس نباید بخواهیم که دیگران

            دقیقاً به ما بگویند که ایده مان درست است یانه؟

            کارمان درست است یا نه؟

            این کار جواب می دهد یا نه؟

            زیرا فرکانس شما این نتجه را تعیین می کند و نه نظرات دیگران

            هر فردی هم که ایده ای برای شما داشته باشد، این ایده با توجه به افکار،

            باورها و علائق خودش است.

            و حالا اگر فردی باورهایش در آن زمینه محدود کننده باشد یا اصلا اعتقادی به

            آن کار نداشته باشد و نظرش را بگوید، حتی اگر این کار قرار بوده که جواب

            بدهد، اگر شما نظر این فرد را باور کنید، دیگر یا اقدامی نمی کنید یا اگر

            هم اقدام کنید اصلا برایتان جواب نمی دهد

            برای همین است که استاد همواره قوانین را می گوید، راه تغییر باورها را هم

            می گوید اما هیچوقت به افراد نمی گوید که دقیقاً این کار مشخص را اگر انجام

            دهند موفق می شوند

            هیچگاه نمی گوید که اگر سراغ این شغل بروی یا این ایده را اجرا کنی، یا

            معلم یا مهندس یا بازرگان یا … شوی به موفقیت می رسی

            بلکه می گوید، اگر این باور را ایجاد کنی، این نتیجه مشخص برایت اتفاق می

            افتد زیرا این قانون جهان است

            حتی خداوند هم نمی داند که چه کاری برای شما جواب می دهد و چه کاری جواب

            نمی دهد بلکه خداوند قوانینی دارد که می گوید اگر بر اساس این قوانین عمل

            کنی، قطعا این نتیجه مشخص را میگیری

            اگر این فرکانس مشخص را ارسال کنی، این نتیجه مشخص را می گیری. حال می

            خواهی پیامبر خدا باشی یا یک فرد معمولی. در هر صورت قانون برای همه یکی است.

            اگر به قرآن هم مراجعه کنید، بارها این موضوع را خواهید دید

            بارها هر جا که سخن از عذاب آمده است، مثلا عذاب قوم نوح، لوط و… دقیقا

            مشخص کرده که این فرکانس مشخص (کفرو…) نتیجه اش عذاب است

            یا به مادر موسی و پیامیر تأکید می کند “لاتحزن” زیرا می داند که نتیجه این

            فرکانس (غم) قطعاً اتفاقات بد است.

            و در مورد وفور نعمت یا بهشت نیز تاکید کرده که نتیجه این فرکانس مشخص است.

            بنابراین تنها چیزی که تعیین کننده نتایج شماست، فرکانس های شماست و تنها

            کاری که باید انجام دهید، این است که فرکانس های مناسب با خواسته هایتان را

            ارسال نمایید و راهش این است که باورهای قدرتمند کننده را ایجاد کنید تا آن

            فرکانس ها ارسال شوند. که در این حوزه یا با محصولات استاد شروع کنید یا فعلا اگه نمیتونید با فایلهای رایگان استاد که واقعا من خودم به این نتیجه رسیدم که فایلهای رایگان استاد فوق العاده هستن شاید از نظر من از بعضی از محصولات خیلی خیلی بهتر که واقعا جایشکر داره که استاد رایگان قرار میده.

            کتابهای الکترونیکی استاد هم بینظیر هستن که اونا رو هم حتما مطالعه کنید

            نکته بعدی اینه که :

            هدفتون که مشخص کردید و واضح کردید بعدش رهاش کنید ، بهش نچسبید ، وابسته بهش نباشید چون به هرچیزی جز خدا وابسته باشید ازتون دور میشه و هیچ وقت بهش نمیرسین ، یادمِ خود من موقع کنکور خیلی چسبیده بودم به دانشگاه های تهران و … اینقدر چسبیده بودم که واقعا ازش دور شدم ، شما به هرچیزی بچسبید ازتون دور میشه ، به هرچیزی که وابسته باشید

            مثلا دانشگاه شریف خیلی خوبه و به عنوان هدف انتخابش کنید ولی رهاش کنید ، چون مگه تنها دانشگاه شریف که شمارو به موفقیتها میرسونه ، که شمارو به بهترین استاد ها میرسونه ، که برای شما بورس ایجاد میکنه ، یا دسترسی به بهترین امکانات برسونه نه باید بگید دانشگاه شریف از خداش هم باشه که من میخوام برم اونجا یا من لایق خیلی بهتر ازاینها هستم و … من دوستی دارم که پسرعموش رشته زیست شناسی و کارشناسی دانشگاه پیام نور مشهد خونده بود ، کارشناسی ارشد دانشگاه آزاد مشهد و توی دوره ارشدش خیلی خوب کار کرد و هدایت شد به آزمایشگاههای حرفه ایی تهران اونجا با امکاناتش تحقیقش به پایان رسوند و کشفی کرد که تونست بورسیه دکترا بگیره برای ایتالیا و اونجا که داشت دکتراش میخوند از دانشگاه هاروارد باهاش در تماس بودند که بیاد دانشگاه هارواد ادامه دکتراش بخونه و بهش حتی گفته بودن کُرسی هم میدن و تدریس و … ببینید میخوام بگم ربطی نداره شما تو کدوم دانشگاه درس میخونید ، وقتی در مدار قدرتمند باشید و باورهای درست داشته باشید و عاشق کارتون باشید جهان در خدمت شماست و همه چیز به برای شماست ، به نفع شماست یعنی من اینقدر مثال پیدا کرده بودم که از چه دانشگاههای داغونی و با چه معدل های داغونی ولی چه دانشگاههای مطرح آمریکا رفته بودن که برای خودم دیگهباور پذیر شده بودن خیلی خیلی خیلی راحت رفتن به اونجا

            یا یک مثال دیگه که خیلی دوست دارم برید ببینید از آقای جک ما جک ما (به انگلیسی: Jack Ma) (زاده 15 اکتبر 1964) کارآفرین، صنعت‌گر و مدیر ارشد اجرایی چینی است، که در سال 1999 گروه علی‌بابا را تأسیس نمود. وی در حال حاضر به‌عنوان مدیر عامل و رئیس هیئت مدیره گروه علی‌بابا فعالیت می‌نماید.

            توی گوگل سایت رویال مایند سرچ کنید ، وقتی وارد سایت شدید کمی به پایین سایت بروید و قسمت محتوای رایگان روی کلیپهای انگیزشی بزنید و در صفحه ایی که باز میشه ، صفحه دومش انتخاب کنید و ردیف چهارم نوشته کلیپ انگیزشی – شکست های ثروتمندترین مرد چین ببینید البته باورهای محدودی داشتن که اون اتفاقات افتاده ولی میخوام بگم آخرش دانشگاه هاروارد ازشدرخواست کرده اونجا تدریس کنه .

            نکته دیگه تمرکز هست :

            قدرت تمرکز

            خب من از اصل مطلب شروع میکنم فقط تا آخر خونده بشه

            ببین ما فقط یکبار به این دنیا میایم و اصلا هم نمیدونیم تا کِی زنده هستیم ، ممکنه همین یک دقیقه دیگه هم نباشیم و… خب حالا که ما اینقدر فرصت کوتاهی داریم باید به سبک خودمون زندگی کنیم و برای خودمون زندگی کنیم باید این فرصت بسیار مهم و کوتاه با معنی به سر ببریم ، هدفمند ، خلاقانه ، با اهمیت. متفاوت و من میگم میخوام که نشانه ایی از خودم در دنیا به جا بذارم که تا زمانی که بشریت وجود داره ازش استفاده کنه و الگو قرار بده. حالا این دنیا یک سری قوانین داره که من فقط میخوام از یکیش بگم.

            اگر نمیخوای یه آدم معمولی باشی توی کار خودت و میخوای که بهترین باشی توی جهان ، باید برای بهترین بودن تمام وجودت بذاری روی اون کار ، تمام وجودت . باید همه چیز تعطیل کنی و فقط روی اون کارت تمرکز کنی اگر میخوای بشی استیون هاوکینگ ، اگر میخوای بشی آلبرت انیشتین ، اگه میخوای بشی رافائل نادال ، اگر میخوای بشی دیکاپریو ، اگر میخوای بشی مایکل جکسون ، اگر میخوای بشی مایکل جردن ، اگر میخوای هرکسی توی جهان بشی که آدم موفقی بوده باید بدونی رمز موفقیت ، ایجاد باورهای درست و تمام وجود روی یک حوزه خاص و تمام قدرت روی حوزه خاص کار کردنِ یعنی هیچ چیز دیگه ایی نیست ، باید تصمیم بگیری ، تصمیمات سخت بگیری ، تصمیمات

            ادامه در پیام بعدی

            ????

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
          • -
            مهرداد مرادی نظیف گفته:
            مدت عضویت: 3842 روز

            ادامه پیام قبلی

            سخت یعنی دوستان رها کرن ، یعنی تلویزیون خاموش کردن ، یعنی یک سری علائقی که وقت تلف میکنه رو رها کردن ، یعنی شب تا صبح بیدار موندن یعنی صبح تا شب کار کردن یعنی قید اون حقوق و کار و درآمد زدن و تمرکز کردن روی کاری که میخوای ، مثلا وارد یک کاری میشم میگی میام حالا کار کنم و یک آدمی بشم مثل هزاران آدم دیگه ایی که دارن کار میکنند ، کم و بیش یک کارایی میکنند میگم نه من میخوام نفر اول جهان باشم توی اون حوزه ، اگر میخواستم نفر اول جهان باشم باید مثل یک نفر اول جهان برخورد کنم با این موضوع ، باید مثل نفر اول جهان متمرکز بشم .

            پس موضوع کمبود زمان نیست ، کسی که میگه وقت ندارم به این معناست که الویت هاش مشخص نیست وگرنه ما همیشه برای الویتهامون وقت داریم ولی وقتی الویتهامون همه چیز با همه خب معلومه وقت نمیاریم ، چطور رئیس جمهورهای دنیا و رهبران دنیا وقت کم نمیارن یا دانشمندان بزرگ دارن کاراشون انجام میدن و نمیگن ما وقت کم آوردیم. الویت هات باید مشخص باشه ، خواسته هات باید مشخص باشن ، باید بهای رسیدن به اهدافت بپردازی ، به نسیت هر هدف هر خواسته باید بها بدی براش ، اگر هدف بزرگیه باید بهای متناسب با همون بزرگ بپردازی و یکی از اونا بهاش همین تمرکزه

            مثلا میخوای مرغداری بزنی ، تو تمام وجودت بذار روی یادگیری مرغداری بخدا توی 3 ماه به اندازه کسی که 20 سال داره کار میکنه چیزی یاد میگیری و میفهمیش و درکش میکنی و میتونی موفق باشی توش ، 3 ماه در مورد تمام موارد مطالعه کن از 100 ها کتاب تا سایتها و صدتا مرغداری برو صحبت کن ، مصاحبه کن ، بررسی کن ، فکر کن ، ببین چه ایده هایی بهت الهام میشه ، ببین دستان خدا چجوری کارهارو برات انجام میده وقتی تو اینجوری متعهد میشی و اینجوری کارهارو انجام میدی.

            قانون تمرکز یکی از قوانین جهان هستش.

            مثلا توی حوزه نقاشی اگر قراره با عشق واردش بشم تمرکزش میشه شب تا صبح و صبح تا شب داشتم توش کار میکردم. تمام ایده هارو کار میکردم ، به هر تصویری که نگاه میکردم داشتم نقاشیش میکردم که آقا الان این سایه رو کجا بزنم ، نور از کجا بهش بدم ، این قسمت با چی بکشم ، این رنگ چجوری انتخاب کنم که بشینه جاش ، تست میکردم ، هزارن هزار نقاشی میکشیدم و پاره میکردم و از اول و از اول و از اول دباره و دوباره تا طراحی یاد بگیرم تا رنگ روغن یاد گیرم تا دستم سفت بشه

            داستان اینه آدما اون تمرکز لازم نمیذارن ، چرا نمیذارن ؟؟؟ چون باور ندارند که جواب بدهد یا چون یاد نگرفته اند که ذهنشون کنترل کنند ، یاد نگرفتند آشغالهارو بریزن از تو ذهنشون بیرون ، جرئتش ندارن یک سری چیزهارو بریزن بیرون ، جرئتش ندارن که یک سری کارهارو انجام بدن جرئت میخواد ، اگر واقعا میبینی درس بدردت نمیخوره و میری دانشگاه و خودت میدونی داری وقت تلف میکنی و میدونی اون درس فقط برای مدرک میخوای و اون مدرک بدرد کار دولتی میخوره و تو هم نمیخوای بری کار دولتی لحظه ایی درنگ نکن که کنسلش کنی.

            هرکجا توزندگی ، هرکجا به این نتیجه رسیدم که آقا مسیری که دارم میرم وقتمو داره تلف میکنه ، تاثیری برام نداره و به این یقین رسیدم همونجا و همون لحظه کاتش کردم حتی هرچقدر هم جلو رفته باشم اگر حتی 99/99 درصد کامل شده بود همونجا کاتش میکردم و میگفتم نه دیگه یک دهم درصد وقت گذاشتن برای این من از هدفم اصلیم دور میکنه . اگر روی کارت تمرکز نداری یک مسیری که میشه توی یک ماه رفت توی ده ها سال باید بری ، خیلی از افراد دیدم مثلا توی خوانندگی میگه من 20 یا 30 سال دارم کار میکنم ولی میبینی هیچ نتیجه خاصی نگرفته حالا یک نفر دیگه میاد یکسال خوانندگی کار میکنه میشه یک خواننده خیلی خیلی مطرح یا از طرف میپرسی چند سال این کار انجام میدی ، میگه من 20 سال سابقه کار دارم ولی به اندازه یک آدمی که 6 ماه با تمرکز یا 3 ماه با تمرکز کار کرده چیزی یاد نگرفته و پیشرفت نکرده.

            یک مصاحبه بود با مایکل جردن که پرسیدن چطور شدی مایکل جردن گفت خب من عاشق این کار بودم و من با توپ بسکتبال میخوابم ، با توپ میرم دستشویی ، با توپ میرم حمتم ، با توپ میرم مدرسه من تمام زندگیم با توپ بسکتبال یا یک مصاحبه با دیوید بکام بود که چجوری اینقدر ایستگاهی های عالی و حرفه ایی میزنی گفت من از سنین خیلی کم یک دروازه با آشغالها درست کردم و یک لاستیک تایر کوچیک گذاشته بودم بالای دروازه و به مدت چند سال من هر روز از صبح تا شب تمرین میکردم ، توپ یک جور میزدم که از اون سوراخ لاستیک تایر رد بشه ، این باعث شد که من بشم دیوید بکام.

            اینارو باید بدونی ، این الگوهارو باید بری پیدا کنی توی هر حوزه ایی ، اگرمیبینی هر بزرگی توی حوزه خودش به موفقیتهایی جهانی و ثروت و پول رسیده اون در طی سالیان با تمام وجود کار کرده توی اون حوزه و به شهود رسیده توی کار خودش به موفقیت های کوانتومی رسیده تو هم باید همین کار بکنی تو هم باید عشقت پیدا کنی ، مسیرت مشخص کنی و تمام وجودت بذاری توی اون کار و به شکوفایی برسی حالااگر خواستی اون عشق ، عشق واقعیه ، دیدی هوس نیست واقعا هدف خب ادامه اش بده ولی اگر دیدی نه اون چیزی نیست که میخواستی خب عوضش کن و از تجربیات رسیدن به این هدف و موفقیتت واز همین فرمول استفاده کن برای رسیدن به خواسته ایی که میخوای ، تمام وجودت بذار توی چندماه توی چند سال به اندازه یک آدم 80 ساله پیشرفت کن توی اون حوزه ، تمام وجودت باید بذاری با تمام قدرت اگر میخوای زود به نتیجه برسی با احساس خوب ، با باورهای خوب ، با ایمان به این که به موفقیت میرسی ، لحظه ایی نباید تردید داشته باشی که به هدفت میرسی و به همین دلیل با تمام وجودت انجامش میدی .

            اصلا چجور میشه آدم با تمام وجود روی یک نقطه خاص متمرکز بشه ؟؟؟ وقتی عاشق باشه ، وقتی ایمان داشته باشه که جواب میده ، وقتی کاری باشه که دوستش داره ، اونوقت دیگه با تمام وجود متمرکز میشه.

            اگر میخوای به هدفت برسی ، اگر واقعا میخوای توی یک زمان کوتاه مسیرهای طولانی طی کنی باید بهاش بپردازی ،و بهاش هم فقط تمرکز ، تمرکز هم با عشق وایمان به وجود میاد ؛ برای اینکار باید خیلی از حواشی زندگی دور بریزی ، حواشی زندگیتون بریز دور ، حواشی بذارید کنار بخدا نابود میکنه زندگی رو ، حواشی یعنی هرچیزی که تورو از هدفت دور میکنه ، به تو احساس بدی میده ، هرچیزی که بیهوده هستش ، هرچیزی که ثمر خوبی نداره ، در راستای خواسته هات نیست ، در راستای اهدافت نیست به اینا میگن حواشی برای خیلی ها شاید قابل پذیرش نباشه که تلویزیون و ماهواره و دوستان و شبکه های اجتماعی مثل تلگرام و فیسبوک و اینستا و… بذارم کنار ، یک سری رفیق هارو کامل بذارم کنار و اصلا کاری بهشون نداشته باشم ، اصلا قابل قبول نیست براشون که بخوان همچنین کاری بکنید ولی رازش همینه باید تمرکز داشته باشی ، باید تمام وجودت روی یک نقطه خاص باشه ، باید بشی مایکل جردن اگه میخوای ، باید بشی ادیسون اگه میخوای ، باید بشی بنتهوون اگه میخوای ، اون وقت به همه چی میرسی.

            عشق و علاقه رو پیدا کن ، با تمام وجود رووش متمرکزشو ببین چه رکوردهایی میزنی ، ببین چه پاداشی جهان بهت میده ببین چه پیشرفتهایی میکنی ، جهان بهت ایده های فوق العاده میده ، آدمهای فوق العاده توی مسیرت میذاره که بهت کمک میکنن ، اصلا بهت خط و ربت هایی میده فوق العاده شگفت انگیز و عالی و بی نظیر ، الهام بهت میشه ، کشف میکنی ، خلق میکنی ، مثل فیل نایت بنیان گذار شرکت نایک ( کتابش دارم فقط باید بخونی تا ببینی این کفشی که داری خیلی هاش از اید هها و خلق هایی هستش که این آدم و افرادش کردن و الان این کفشهارو ما داریم اون از هیچی شروع کرده بود و توی بدترین زمان اقتصاد آمریکا ) وقتی تمام وجودت بذاری روی یک نقطه خاص حالا میخواد مکانیکی باشه ، ساختمان سازی باشه ، فلسفه باشه ، معلمی باشه ، تعمیر رادیو و تلویزیون باشه ، ریاضی باشه ( مثل مریم میرزاخانی ) برنامه نویسی فیلم سازی و هرچی و….. هرکاری باشه ، تمام وجودت بذار براش ، باورهای درست هم داشته باش ببین به کجا میرسی ، پاداشهای بزرگ میگیری ، حواشی دور کن ، جرئت داشته باش و بهاش بپرداز

            من الان اینا به ذهنم امد ولی خیلی چیزهای دیگه هست که بیشتر باید سوال و پرسش بشه و توی سوال و پرسش بهتر میشه به هدف و جواب رسید آیدی تلگرام من اَتساین مهرداد مرادی نظیف پشت سر هم اما در کل

            ( احساس خوب داشتن در هر لحظه + داشتن باورهای درست + تمرکز بر روی خواسته ها)

            آها چیزی که الان یادم امد این بود که باید در مسیر هدفتون فقط فقط فقط حالتون خوب باشه ، یکیش اینه که ورودی هاتون کنترل کنید و تمرکز کنید روی زیبایی هر چیز دور و برتون

            یک چیزدیگه که الان توی متنتون دیدم اینبود که گفته بودین کمال گرا هستید ، کمال گرایی آفت اهداف هست . خیلی ها میخوان توی یک روز اندازه یکسال پیشرفت کنند و چون پیشرفت نمیکنند ، ناراحت میشن . باور کنید هیچکس در جهان به این شکل پیشرفت نکرده ، اگر یک فرد کمالگرایی باشی که بگی اولین باری که میخوام کتاب بنویسم باید بهترین کتاب دنیا بنویسم هرگززززز کتاب نمی نویسی یا مثلا بگی اگر من اولین شنایی که میکنم اولین شنای دنیا باید باشه هرگزز شناگر نمیشی اگر بگی اولین باری که میخوام رانندگی کنم باید بهترین کارای خاص با ماشین انجام بدم هرگز راننده خوبی نمیشی یعنی توی زندگی یاد بگیر و منم یاد گرفتم که ما آرام آرام پیشرفت میکنیم ، ما باید تکاملمون طی کنیم ، ما باید قدمهارو برداریم ، ما باید پله هارو یکی یکی طی کنیم نه اینکه جهش کنیم یهویی بپریم بریم بالا ، هیچ چیزی در جهان جهشی بوجود نیامده ، کمالگرایی آفت بسیار بسیار بزرگی برای افرادی که خیلی خیلی توقع بی جا از خودشون دارن یعنی من پذیرفتم که یک سری کارهارو خوب انجام نمیدم اما تمرین میکنم و بعدا بهتر و بهتر میشم مثل همین برنامه ها یعنی من وقتی برنامه های سال گذشته ام نگاه میکنم خب خجالت میکشم ازبرنامه هام یعنی میگم یک جاهایی خیلی ضعیف عمل کردم یعنی من همه محصولات سال 87 جمع کردم و دیگه نمیذارم به فروش برسه میگم چقدر اون موقع ضعف در صحبت داشتم داشتم یا قدرت کلامم پایین بوده یا آگاهی هام یک جاهایی ایراد داشته ، یا باورهام ایراد داشته حتی در مورد کتاب خودم ” رویاهایی که رویا نیستن ” میبینم خجالت میکشم که چرا همچین چیزایی نوشتم مخصوصا در حوزه مالی اما اگر اون مراحل طی نمیشد ، اما اگر اون اتفاقات بوجود نمیومد ، اما اگر اون حرکت انجام نمیشد آیا اصلا به اینجاها میرسید که من به این آگاهی های الان برسم ، به موفقیت هابرسم ؟؟؟؟؟ پس باید بپذیریم که ما توی اولین سخنرانیمون ، بهترین سخنرانی انجام نمیدیم ، ما توی اولین تعمیرمون اولین تعمیر انجام نمیدیم ما توی اولین تدریسمون ،اولین تدریس انجام نمیدیم ، ما توی اولین مدیریتمون اولین مدیریت انجام نمیدیم ، اما تلاشمون اینه که هر روزمون بهتر از روز قبلمون باشه ، هر روزمون پیشرفت کنیم پس تاکید میکنم از خودتون انتظار بی جا نداشته باشین ، قدمهارو طی کنید ، مراحل طی کنید ، قانون تکامل یاد بگیرید ، جهان داره با تکامل کار میکنه ، خورشید یک لحظه نورش به زمین نمی تابان ، آروم آروم حرکت میکنه اول یک ذره فضا روشن میشه بعد روشن تر و روشن تر و روشن تر بعد خورشید میاد توی آسمون و غروبش هم به همین شکل یک دفعه نور خورشید از بین نمیره آرام ارام غروب میکنه در تمام جهان مادی ما این قانون تکامل وجود داره ( سخنان بینظیر استاد در جلسه چهارم هدفگذاری در مورد آفتی به نام کمالگرایی )

            نکته دیگه اینه که باید رسیدن به خواسته ات برات کاملا طبیعی باشه . یعنی دانشگاه شریف براتون بزرگ نباشه ، برای خودتون ازش یک بت درست نکنید ، دائما روی احساس لیاقت خودتون کار کنید که خیلی فراتر از دانشگه شریف هستید و با باورسازی رسیدن به هر دانشگاهی برای خودتون طبیعی کنید ، یعنی تا وقتیکه هدفتون براتون طبیعی نباشه نمیتونین بهش برسین استاد هم توی فکر کنم فایل رایگان چه زمانی به خواسته ام می رسم؟ یا پاسخ مسابقه بهترین شیوه کنترل ورودی های ذهن این نکته رو توضیح میدن که البته در راهنمای عملی به رویاها بسیار ظریف و عالی توضیح داده شده که براتون اینقدر رسیدن به اهداف طبیعی شده باشه که انگار همین الان داریشون یعنی برای مثال شما اینجوری که شما الان در دانشگاه شریف هستید ، یعنی برای ذهنتون باید کاملا منطقی و پذیرفته شده باشه و جوری که دیگه احتیاجی به دانشگاه شریف ندارین ، مثلا دیدین وقتی گوشی میخرین بعد چند روز چنان طبیعی میشه که انگار نه انگار تا چند روز پیش دنبال گوشی بودین باید به اون حس برسید که البته برای ذهنتون باید منطقی بشه که همین الان توی دانشگاه شریف هستی که با باورسازی به این مرحله میرسید .

            و نکته دیگه اینکه شما گفتید :

            “” بشم یه مهندس که با اختراعاتش با پروژه هاش تنها ما میتوانیم صرف کنه “”” خب در مورد اینکه هدفتون مشخص بشه صحبت کردم ، و نکته دیگه هم گفتم که مثلا برای مهندس شدن هزاران مسیر هست و نه فقط یک مسیر به نام دانشگاه که البته این نکته به شخص خودتون برمیگرده و هدفتون بشریت باشه یا اینجوری بهتره ، جهانی باشه ، این باشه که بخواین خودتون خوب زندگی کنید وجهان جای بهتری برای زندگی بکنید حالا هرکجای جهان چون شما قرار کارِ جهان ساده تر ، بهتر ، ارزون تر ، سریع تر ، راحت تر بکنید و این شامل تمام مردم جهان میشه ،شما بستر این هدفتون ایجاد کنید هرکسی دوست داشته باشه استفاده میکنه چون به زور نمیشه ما میتوانیم برای کسانی که نمیخوان ایجاد کرد شما کارخودتون بکنید همه چیز درست میشه

            فعلا تا اینجا چیزهایی بود که به ذهنم گفته شد و منم برای شما گفتم

            البته میگم اگر با سوال و پرسش صحبت کنیم خیلی بهتر و ظریفتر و دقیقتر میشه به نتیجه برسیم

            شاد و سلامت و موفق و سعادتمند و ثروتمند باشید

            سوالی بود پرسید ، اگربدونم که پاسخ میدم و اگه ندونم میگم نمیدونم و درضمن الان یادم امد حتما از خانم شایسته هم در مورد موضوعتون سوال بپرسید ، ایمیل به سایت استاد بزنید خانم شایسته جواب های وفوق العاده ایی میدن.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    حمید رضا گفته:
    مدت عضویت: 3637 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    امیدوارم هر جا هستید، زیر سایه خداوند، شاد و سلامت و ثروتمند باشید

    ? توضیح مختصر :

    باید عرض کنم که طبق تجربه، بهترین تصوری که میتونه آدم رو در برابر مسائل سخت و مشکلات، آروم نگه داره، اینه که از دید خداوند به مسائل نگاه کنیم، یعنی اوج بگیریم و فکر کنیم که کنار خداوند ایستادیم و داریم با هم به زمین و آدماش و اتفاقاتش، و همچنین خودمون (در همون لحظه ی ترس و نگرانی) نگاه میکنیم، اونوقت واقعا چه چیزی میتونه واسمون اینقدر بزرگ باشه که بتونه ذهن و زندگیمون رو تحت شعاع قرار بده؟؟؟

    ? پاسخ سوال :

    به نظرم این سوال رو میشه به دو قسمت تقسیم کرد،

    قسمت اول اینکه، در زمان هجوم احساس منفی، به نحوی عمل کنیم که ترس و نگرانی و ناامیدی رو از خودمون دور کنیم (یعنی ابتدا از قسمت منفی به نقطه ی صفر برسیم)

    قسمت دوم اینکه، بعد از این کار، نقطه ی مثبت مسئله رو برای ایجاد احساس خوب، پیدا کنیم و در اون بمونیم (یعنی از نقطه ی صفر به سمت قسمت مثبت پیش بریم)

    توضیح کامل قسمت اول :

    و اما برای اولین مورد، بهترین تصور و کاری که میتونیم انجام بدیم، صحبت کردن با خدا و از دید خداوند به اتفاقات نگاه کردنه، که واقعا بیشترین آرامش رو در انسان ایجاد میکنه و قدرتی به آدم میده که تا یه مدت طولانی اثرش قابل حس کردنه، چون تو این حالت هم از کلام کمک میگیریم، که واقعا قدرتمنده و افسار ذهنمون رو به سرعت به دست میگیره، و همین که به قدرتی پناه میبریم که تمام اتفاقات رو میتونه با زیرکی بینهایتش برامون مدیریت کنه، مثلا من خودم برای اینکه این عمل رو ملکه ی ذهنم کنم، تا یه مدتی فایل صوتی “تفسیر شعر پروین اعتصامی” رو مُدام گوش میکردم که فوق العاده برام تاثیر گذار بود و هنوزم به محض بُروز هر اتفاقی، اون داستان زیبا سریعا به خاطرم میاد و قبل از اینکه ذهنم بخواد شروع کنه به ناشکری و فلسفه بافی، شروع میکنم با خدا صحبت کردن، و در صورتی هم که اتفاق خیلی خیلی بدتری برام بیفته که از توان تحملم خارج باشه، باز هم همین کارو میکنم ولی با این تفاوت که اول هر چی گله دارم، خیلی راحت به خدا میگم، یعنی کلی براش غُر میزنم تا آروم بشم (یعنی از منفی به صفر برسم) و بعد خیلی قشنگ با هم کنار میایم و به وضوح راهنماییم میکنه که چرا این اتفاقات داره برام میفته. مثلا بعضی اوقات میگه میخوام تجربه و قدرتت در مسیری که پیش گرفتی بیشتر بشه تا بتونی مسائل بزرگتر رو راحتتر حل کنی، یا اینکه این اتفاقات، نتیجه ی درگیر کردن ذهنت با مسائل بیهوده و جزئیات زندگی، و خارج شدن از مسیر اصلی زندگیته، که باعث شده مسائل بیهوده ی بیشتری سر راهت قرار بگیره، و واقعا هم همینطوره یعنی به نظر من زندگی مون مثل پله های متوالیه که هر کسی وقتی شروع به پیشرفت میکنه، اول تا جایی که باورهاش بهش اجازه میدن پیش میره، مثلا در شروع کار، تا پله ی دَهُم، و در این مرحله چون باورهاش قدرتمندتر از این مرحله نیست دو تا اتفاق میفته، یا سرعت پشرفتش فوق العاده کُند میشه یعنی اتفاق خاصی دیگه براش نمیفته، و یا اینکه اگه رو خودش کار نکنه ممکنه چند پله به عقب هم برگرده، یعنی اتفاقات ناخواسته ای رو تجربه کنه، و این دو حالت، تَلَنگُریه برای اینکه باز هم با قدرت رو خودمون کار کنیم تا دوباره پله هارو پشت سر هم طی کنه، و این روند بسته به باور هر فردی براش، کم و زیاد، تکرار میشه تا زمانی که به مرحله ای برسه که دیگه این اتفاقات براش کوچیک و کوچیکتر بشن و فقط ازشون درس بگیره و به راهش ادامه بده و این روند باعث قدرتمند شدن ماهیچه ذهنیت و باورها، در آدم میشه، واسه همینه که میبینیم سرعت پیشرفت آدما بصورت لگاریتمیه، یعنی هر چی جلوتر میرن و هر چه اتفاقات جلو راهشون رو راحت تر تجزیه و تحلیلِ مثبت میکنن، جهان میفهمه که این آدم دیگه داره کم کم قانون رو بیشتر درک میکنه و به همین دلیل مشکلات کمتری براش پیش میاره و سرعت پیشرفت رو هم براش بیشتر و بیشتر میکنه

    توضیح کامل قسمت دوم :

    و برای دومین قسمت، یعنی پیدا کردن جنبه مثبت و موندن در احساس خوب هم، به این شکله که اگه دقت کرده باشید آدما وقتی حالشون خوبه، فقط جنبه مثبت وقایع رو میبینن، که با توجه به بخش قبل، وقتی از حالت منفی در میاید و نگرانیتون از بین میره، ذهن خود بخود میگرده دنبال جنبه ی مثبت همون اتفاقی که تا چند لحظه پیش باعث نگرانیمون شده بود، و به سرعت قسمت مثبتش رو بیرون میکشه، و در این زمان با دیدن جنبه مثبت و پیدا کردن حس خوب و از همه مهمتر، احساس داشتن قدرت بینهایتی مثل خداوند در کنارمون، باعث میشه تا مدت خیلی خیلی بیشتری نسبت به اعمال و راهکارهای دیگه، احساس خوب رو تجربه کنیم.

    و با تکرار این دو قسمت، به زودی به مرتبه ای میرسیم که دیگه اتفاقات عادی زندگیمون که ناامیدی رو برامون به همراه داشت، دیگه برامون تکرار نمیشه و یا اینکه اینقدر قدرت درونمون زیاد میشه که دیگه این مسائل به چشممون نمیاد…

    با تشکر

    موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 3009 روز

    با سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان گلم

    من برای کنترل ورودیهای ذهنم وقتی یه اتفاق ناخوشایند پیش میاد سعی میکنم با خدا صحبت کنم وذکر افوض امری الی الله رو باخودم تکرار کنم

    تکرار این باور که خداوند تنها منبع قدرت .ثروت وسلامتی وشادی است به من آرامش وحس خیلی خوبی میده

    مدام با خودم تکرار میکنم که من خودم خالق صددرصد شرایط واتفاقات زندگیم هستم وبا بوجود آمدن این تضادها سعی میکنم مراقب فرکانسها وافکارم باشم

    شمردن نعمتها وداشته هام وسپاسگزاری بابت آنها خیلی احساس خوبی به من میده

    سعی میکنم به نکات مثبت هر اتفاق توجه کنم وفرصتهای این ناخواسته رو براخودم لیست میکنم

    سعی میکنم از چیزی که دوست ندارم صحبتی نکنم مراقب ورودیهای ذهنم باشم بیشتر تنهایی رو ترجیح میدم چرا که راحت میتونم با خدا صحبت کنم

    واقرار میکنم که هنوز هم خیلی وقتها بخاطر اون حس قربانی بودن یا اون حس جلب توجه دیگران با ارسال فرکانسها نا مناسب اتفاقات ناخواسته ای رو به زندگیم دعوت میکنم امید دارم به یاری ولطف الله بتونم زندگی سعادت مند همراه با آرامش وعشق برای خودم بیا فرینم خیلی دوستتون دارم

    از خدای رحمانم سپاسگزارم که مرا به این مسیر هدایت کرد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1602 روز

    به نام خدای مهربانم

    سلام به همه عزیزانم

    روش کنترل ورودیهای ذهن من

    من هر زمان احساس خوبی ندارم با دیدن سریال سفر به دور امریکا فصل یک حالم خوب میشه این فصل از سفر یک انرژی و احساس شور انگیز و عالی داره که بینظیره و عالیییییییی و من پر میشم از احساس خوب

    من با دیدن سریالهای سایت (سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت)کلی باور و انگیزه و احساس خوب میگیرم

    دیدن سریال زندگی در بهشت الخصوص قسمتهایی که مهمان اومد همراه بچه هاشون که چقدر عالی و بینظیره

    من با حذف کامل تلویزیون و سریالها و برنامهای تلویزیونی سعی کردم باورهای محدود کننده رو از خودم دور کنم و کمتر در معرض دیدن و شنیدن این باورها باشم من قبلا یکی از افرادی بودم که امکان نداشت سریال یا برنامه ای در تلوزیون پخش بشه و من ندیده باشم

    من باحذف افراد منفی که امکانش برام بود و توجه نکردن و پاسخ ندادن به افراد منفی که نمیتونم حذفشون کنم و این توجه و پاسخ ندادن باعث میشه دیگه خودشون هم با من در مورد نکات منفی صحبت نکنن

    شکر گزاری و حس کردن و احساس اینکه خداوند همراه و کنارمه و در هر تصمیم و هر لحظه ارامم و اعتماد دارم به خداوند و هدایت خداوند و به قول استاد تسلیم بودن حتی در شرایط به ظاهر بد چون میدونم خداوند برای من خوبی و خیر میخواد خیلی بهم کمک میکنه برای در احساس خوب ماندن

    بعضی کامنتهای دوستان خیلی انگیزه بخش و عالی هست و من پر از حس خوب میشم

    یمی از بهترین وردیها ماندن و گشتن در این سایت هست چون نیاز به فیلتر کردن خوب از بد نداره

    خدایا شکرت

    استاد ممنونم

    خدایا ما را هدایت کن به راه کسانی که به انان نعمت داده ای نه انان که غضب کرده ای و نه گمراهان امین یا رب العالمین

    در پناه خدای مهربانم باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    شاگرد اول کائنات گفته:
    مدت عضویت: 1174 روز

    افراد سمی رو حذف کنیم از اطرافمون

    تلویزیون وفیلم های با اتفاقات منفی نبینیم

    به حرف افراد منفی گوش ندهیم

    دقت کنیم که به تصاویر واتفاقات منفی که رخ میدهند یا در تلویزیون نشان داده میشوند نگاه نکنیم وچشمانمان را به دیدن اتفاقای خوب عادت دهیم

    درهر اتفاقی که نگرانم میکند مینویسم وبه خدا میسپارم با ذکر افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد خیلی آرامش میگیرم وخیالم راحت میشه که به خدا سپردم

    جملات تاکیدی مثبت خیلی بگیم تاثیر داره رو مثبت شدنمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    نجمه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1117 روز

    به نام جان آفرین جان جانان من

    سلام به همه ی دوستان گل و استاد ارجمندم

    من در قدم اول هستم و با استفاده از کنترل ذهن که استاد فرمودند و تکاملی که هیچ وقت نباید فراموشش کنم من تونستم با نوشتن تمرکزم را روی نکات مثبت بگزارم و کنترل کنم خیلی خوشهالم ایمان به خدا سپردن امور به دست خدا و این جمله که لحظه به لحظه دارم یاد اوری میکنم با خدا کارها را سپردم به تو خدا جون کارهام را خودت انجام بده

    و چقدر استرس هام کم شد خدایا مچکرم که جواب میده خدایا شکرتخدایا شکرت خدایا مچککککککککککککرممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    هادی محمدی گفته:
    مدت عضویت: 3466 روز

    با سلام و احترام

    با تکرار و تمرین می توان به نظر من هر نکته ای را به صورت عادت و ملکه ذهن قرار داد البته با توجه به اینکه به آن علاقه یا خواسته انسان باشد .

    یکی از تجربیات من در این زمینه ارتقاء من از کارخانه ای با مدرک دیپلم و بعد از آن با فوق دیپلم بود . الان بعضی از دوستان من در آنجا مشغول به کار هستند . من با اینکه دنبال ادامه تحصیل نبودم و بینشی نسبت به این اینکه نکته نداشتم و همچنین احتیاج مالی نیز نداشتم در آن زمان چون مجرد بودم ولی احساس میکردم دارم در جا میزنم , سعی کردم ارتقاء پیدا کنم با توجه به اینکه حتما میخواستم این حالت پیش بیاد . در مقطع فوق دیپلم نیز از کارخانه فرار کردم و نصف حقوق و سفته ام را تحویل نگرفتم تا هم اکنون و به عنوان شاگرد ممتاز در زمان کارشناسی فارغ التحصیل شدم . به نظر من تامل و تمرکز بر هر خواسته ای در نهایت نمایان خواهد شد .

    از آقای استاد عباس منش و دوستداران ایشان تشکر میکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: