به رسم سپاسگزاری از یک دوست خوب

این فایل به رسم سپاسگزای از یک دوست خوب آماده شده است.
بخشی از پیامهای این فایل:
آگاهانه نکات مثبت و تحسین برانگیز آدم های اطراف مان را ببینیم و مهم تر از همه تمرین کنیم که حداقل با کلام مان، سپاسگزاری خود را به آنها ابزار کنیم یا نکات مثبت شان را به آنها بگوییم.
پیام این فایل، شکور بودن در عمل است.
به عنوان مثال:  آدم های بی نظیری که وارد زندگی مان می شود را به عنوان برکت های خداوند در زندگی مان ببینیم و به خاطر این دستان زیبای خداوند، سپاسگزار باشیم. مهم تر از همه مراقب باشیم خوبی های آدمهای اطراف مان را به چشم وظیفه نبینیم و این خوبی ها برایمان تکراری یا نامرئی نشود.
می توانید در بخش نظرات این فایل بنوسید که:
  • برنامه ی شما برای “شکور بودن در عمل” چیست؟
  • چه ایده هایی دارید برای اینکه ذهن خود را برای “سپاسگزاری” تربیت کنید؟
  • چقدر می توانید قدردانی خود را به آدمهای اطراف تان بیان کنید؟
  • درباره تجربه نعمت هایی بنویسید که نتیجه ی “سپاسگزاری” بوده است.

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار فهیمه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

چقدراین فایل درس داره اونم به زبان تصاویر و اونم با عمل. بماند که در قالب کلمات هم شنیدیم. اما در قالب تصایر و رفتار وعمل استاد میشه درس های زیادی رو گرفت.

چقدر سایت پویاست خدای من. چقدر سایت هر بار منو شگفت زده میکنه که حتی کامنت ها رو هم هدفمند میکنه.

خصوصا برای منی که عاشق نوشتنم و با نوشتن به خودم آگاهی های هر فایل رو یادآوری میکنم یا با نوشتن با خودم حرف میزنم و با نوشتن اصلا آگاهی هایی رو میکشم بیرون که بعدا خودم بیام کامنتم رو بخونم(که تا حالا پیش اومده کامنت های قبلی خودمو بهش برخورد کنم و بخونم و شگفت زده بشم.) و باز هم یاد بگیرم.

اینکه سایت اینقدر پویا و هر روز رو به بهبود هست و برای کاربراش ارزش قائل هست که کامنت های ارزشمند رو منسجم تر وهدفمند تر کنه. بنظرم این خودش یک نوع شکور بودن در عمل هست.

چطوری؟ اینکه مدیر سایت و کسانی که در تولید محتوا و ارائه هرچه بهتر اونا کمک میکنن. حتی میان بعد چندساعت فایل روی سایت اومده، سوالاتی جهت دار و هدفمند رو میذارند. سوالاتی خوب رو میپرسند تا من بهتر از دل این فایل درس هاشو بگیرم. سوالات خوبی که فکر کردن به جوابش به من کلی آگاهی میده. سوالاتی که به من کمک میکنه درک وسیع تر و کاربردی تر از اون سوال در زندگی خودم داشته باشم.

واقعا سپاسگزارم که اینقدر عالی عمل میکنید و هر قدمی که توی سایت برمیدارید در جهت رشد ما و سایت و قطعا خودتون و جهان تون هست و این یعنی گسترش. بنطر من اصلا مکانیزم شکرگزار بودن و سپاسگزار بودن گسترشه، اضافه کردن و اضافه شدنه. شــکر گزار باشید تا خدا بر شـما بیـفزایـد. اصلا یک چیز دیگه الان به ذهنم زد استاد جان دوست دارم اضافه کنم اینکه مگر نمیگیم قوی ترین و نزدیک ترین فرکانس به خدا شکرگزاری و سپاسگزاری هست. مگـر نمیدونیم که جهان در حال گسترشه از اغاز خلقت تا الان و ابد. مگـر خدا نمیخواسته که ما هم مثل خودش خلق کنیم پس یکی از کلیدهایی که ما رو شبیه و هم راستا با قوانین ثابش میکنه همین گسترده کردن و خلق کردن و اضافه کردنه و یکی از کلیدهایی که در قران هم به ما داده همین سپاسگزار بودنه( فکر کنم ارتباط جالبی از دانسته هامو رو به هم وصل کردم و قشنگه اینجوری نگاه کردن این دنیا و این مفهوم.استاد جان خودتون یک توضیحی بدین لطفا…)

حالا میخوام برم سراغ سوال هایی که الان چشمم خورد. و به ایده کامنت نوشتنم افزود.

_ برنامه ی شما برای “شکور بودن در عمل” چیست؟

وقتی خداوند به من نعمتی رو داده ازش درست استفاده کنم و در مسیر خیر و خوبی ازش بهره ببرم.

وقتی آدم های اطرافم یا جهان برای من کاری میکنن، سعی میکنم همونجا سپاسگزار باشم و بگم خدایاشکرت، بگم فلانی ازت سپاسگزار و ممنونم. و اگر اون کار فیزیکی بوده باشه مثلا من همسرم آشپزی میکنه و غذای خوشمزه برامون میپزه قطعا با تشکر زبانی ازش سپاسگزاری میکنم اما با تمام احساسم ذوق زده شدنم رو، خوشحال شدنم رو بهش نشون میدم. اینکه چقدر توی درست کردن این غذا عالی عمل کرده رو بهش میگم و بیان میکنم، سعی کردم همیشه اگر امکانش بوده از اون غذا هم عکس بگیرم و بازهم تشکر کنم و با عشق نوش جان کنم. یکجورایی من با عملم با رفتارم شکر نعمت وجود همسرم رو به جا آوردم، یکجورایی با توجه خوب و زیبا برای کاری که برای من انجام شده سپاسگزاری خودمو نشون میدم.

با خوردن و لذت بردن از اون غذا باز هم سپاسگزاری میکنم و با تمام قلبم خوشحالم. و اینو به خودم میگم همسرمن لطف داشته که آشپزی کرده، خدای من لطف داشته که منو با همچین همسری و همچین ویژگی مواجه کرده.پس باز هم سپاسگزارم.اینقدر سپاسگزارم که انگار اون غذا بهترین غذای دنیا برای من در اون لحظه بوده.

_ چه ایده هایی دارید برای اینکه ذهن خود را برای “سپاسگزاری” تربیت کنید؟

بصورت آگاهانه برای هرکاری که کسی برایم انجام میدهد بگم سپاسگزارم.(بعضی وقتا شده سریع بگم مرسی یا ممنونم. اما بعدش که یاد بیاد حتما آگاهانه از کلمه “سپاسگزارم” استفاده میکنم.)

به ذهنم یادآوری میکنم تمام این چیزهایی که میبینی و داری و برات انجام میشه از طرف لطف خداست پس با سپاسگزاری از خدا و دستان خداوند روی زمین بیشتر به خدا بگو چی میخوای تا بهت بیشتر از این جنس داده شود.

ذهنم رو بهش گفتم و با تمام قلب و روح و جسمم باور دارم که شکر گزاری منو اضافه میکنه، ظرف منو بزرگ میکنه برای دریافت نعمت های ببیشتر. منو وسیع میکنه.پس باید هربار موارد بیشتری برای سپاسگزاری داشته باشم.

یکی از ایده های من برای این موضوع و تربیت ذهنم برای شگرگزاری اینه که:

همیشه یا بهتره بگم اکثر مواقع در تمرین ستاره قطبی از خدا میخوام منو سپاسگزارتر کنه و امروز احساس ناب عشق و سپاسگزاری رو با تمام وجودم حس کنم. و ایمان دارم که این جور فایل ها طبق هدایت الله یکتا برای درخواست های منه.

باورتون میشه من هیچ ایده ایی برای اینکه احساس سپاسگزاری رو قلبی داشته باشم یا در عمل آدم سپاسگزاری باشم نداشتم پس تصمیم گرفتم چندین هفته است هروقت یادم باشه اینو توی تمرین صبح از خدا میخوام.(الان یادم اومد و رفتم تمرین هام دیدم…خدای من. چقدر قشنگ جواب منو دادی.)با پاسخ دادن این سوال ها چقدر منو واضح تر کردی به خودم که من چی میخوام.

ایده سپاسگزاری قبل از شروع غذا خوردن به رسم مسیحی ها که قبلا توی یک فایل گفتین رو اجرا کردم و عالی بود.

یکی از ایده هام که قبلا انجام دادم، تمرین های 28 روز سپاسگزاری خانم راندا برن بود که اونم عالی بود.

_ چقدر می توانید قدردانی خود را به آدمهای اطراف تان بیان کنید؟

خداروشکر الان من خیلی راحت میتونم از هر آدمی حتی یک مامور شهرداری، یک بچه کوچیک با لبخنئ زیباش تشکر کنم. نمیدونم از کی اینقدر راحت تر شدم و این قدردانی رو دارم اما الان که فکر میکنم قبلا خیلی آدم مغروری بودم به سختی از کسی تشکر یا عذر خواهی میکردم. یا ابراز احساساتم نسبت به پدر و مادرمم خیلی ضعیف بود و حتی میشه بگم خجالت میکشم اما الان خیلی بهتر از سال های قبل خودم شدم. و آگاهانه دارم سعی میکنم آدم قدردان تر و شکورتر و سپاسگزارتری باشم.جوری تو ذهنم کد نوشتم که باید به جایی برسم که آدم ها بگن چقدر فهیمه آدمم سپاسگزاری هست از همه چیز و همه کس…این یعنی من با خودم به صلح دورنی رسیدم من با خودم به صلح جهانی و بیرونی رسیدم. این یعنی من در مسیر راستین خدا هستم و آماده شنیدن خودش هستم. یعنی من جهتـم رو به سمت اوست که تنها اوست که شاکر مطلق و قادر مطلق بر همه کارهاست.

_ درباره تجربه نعمت هایی بنویسید که نتیجه ی “سپاسگزاری” بوده است.

سپاسگزاری کردن از لحظه هایی که در پرادایس بودم یا در تمپا زندگی میکردم نتیجه اش شد، آخرین خونه ایی که در شهرمون داشتیم. یک خونه که دوتا در داشت یک سمت رو به یک زمین خالی و کلی درخت سپیدار و یک سمت هم رو به کوچه و خانه ها و آپارتمان.

سپاسگزاری از خدا برای اینکه ما رو هدایت میکنه به بهترین خونه و دقیقا همین شده و الان میتونم بگم در بهترن جایی که میشد باشیم هستیم.

سپاسگزاری از دسترسی و داشتن لپ تاپ شرکت که به من این امکان رو داد، گاهی بخاطر دور کاری میوردم خونه.که باعث شد فایل های استاد رو تو خونه با اون لپ تاپ ببینم و الان من یک لپ تاپ دارم تقریبا شبیه همون لپ تاپ.

سپاسگزاری از تمام جسمم که من میتونم به جرات بگم سیستم ایمنی قوی دارم و جسم سالم و خوبی دارم.

سپاسگزاری از تک تک گل ها و گلدان های خونمون که بهشون هربار اضافه شد.

سپاسگزاری برای داشتن آزادی ام که الان میتونم بگم منو در شرایط و موقعیت و مکانی قرار داد، که هربار آزادی بیشتری رو تجربه کنم.

سپاسگزاری برای وجود دوستان ارزشمند سایت که الان حتی میتونم بگم دوستان نابی از سایت رو باهاشون مواجه شدم و به عنوا نعت وارد زندگی من شده اند.

سپاسگزاری از خداوند برای داشتن پروژه های کاری و تعدادشون بیشتر داره میشه.

سپاسگزاری برای تمام پول هایی که هسرم به حسابم واریز کردن و هربار بیشتر شد.

سپاسگزاری برای آدم های خوب و داره بیشتر و بیشتر میشه.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری به رسم سپاسگزاری از یک دوست خوب
    694MB
    46 دقیقه
  • فایل صوتی به رسم سپاسگزاری از یک دوست خوب
    44MB
    46 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

502 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طیبه» در این صفحه: 2
  1. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 719 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 22 فروردین رو با عشق مینویسم

    سپاسگزاری

    خدایا شکرت ، که این همه زیباییت رو میتونم ببینم و یاد بگیرم

    امروز بعد از 4 روز عکس پروفایلم در سایت تغییر کرد

    وقتی عکسمو نگاه کردم یه لحظه یاد حرفی که زدم و همیشه بهش فکر میکردم افتادم

    یادمه من تو گوگل عکس درختایی رو میدیدم که به شکل قلب بودن و همیشه میگفتم فتوشاپه و یعنی میشه انقدر دقیق شکل قلب باشه

    تا اینکه چند روز پیش تو بهشت زیبای خدا من یه درخت رو دیدم که دقیقا شکل قلب بود و باهاش عکس گرفتم

    و چند ماه پیش هم در تجریش سمت پیاده رو پاساژ ها و نرسیده به میدان یه درختی دیدم که شکل قلب بود و هم زمستون و هم بهار عکسشو گرفتم و همیشه وقتی رد میشم و نگاهش میکنم خداروشکر میکنم که قلبش رو همه جا برای من ارسال میکنه

    من امروز که یک روز بسیار موفقی در انجام کارهام داشتم ، با لذت و با عشق به خودم افتخار کردم و خداروسپاسگزارم که هر لحظه برای رشد من کمکم میکنه

    من امروز که تو خونه تنها بودم در چک لیستم نوشتم که با صدای خودم فایل جدید برای باورایی که در گوگل درایو نوشته بودم رو ضبط میکنم

    چند تا کار رو انجام دادم و شروع کردم به ضبط کردن و با موفقیت و با احساس خوب و خنده و عشق و حال ضبط کردم یه فایل جدید از باورهای قوی در همه جنبه ها

    اولین فایل باور هارو برای سال جدید ضبط شد

    بعد هدایت شدم به فایل جلسه 3 قدم 7 دوره 12 قدم

    درمورد رها بودن بود

    انگار خدا قشنگ داشت بهم میگفت که درمورد کار نقاشی دیواری 22 روزه که چسبیدیا

    رها باش

    فقط از این طریق نیست که تو درآمد کسب کنی و یا چیزایی که دوست داری بخری

    بی نهایت طریق هست که تو میتونی از من ثروت فراوان دریافت کنی

    خودتو درگیر یک چیز نکن و یا نچسب

    خدا از بی نهایت طریق مشتری میشه برات و برات کار میده و خدایی که چند بار تونسته و برات انجامش داده ،صد در صد دوباره انجامش میده

    و متوجه این اشتباهم شدم که من کل این 22 روز رو منتظر بودم که همکار آقای نقاش خداگونه که گفته بود تا هفته اول عید نیستن و بعد میان و بهم خبر میده برم سرکار و وقتی خبر نداد و کار پیش اومده بود و گفت بهم خبر میده ،من هی منتظر بودم و انگار فکر میکردم که فقط از همین طریق میتونم درآمد داشته باشم و منتظر بودم

    خدارو شکر میکنم که انقدر دوستم داره که سریع هدایتم میکنه و ریز به ریز بهم میگه چیکار کنم و دقیق و واضح از بی نهایت طریق باهام صحبت میکنه

    وقتی نجوای ذهنم هی میخواست نگرانم کنه و میگفت چرا بهت زنگ نمیزنن بری سر کار نقاشی ،یاد روزی افتادم که در اسفند ماه یک روزش رو بهم زنگ نزدن و مدام این نجوا هارو میشنیدم و وقتی سعی کردم کنترل کنم ذهنم رو خدا از طریق دیگه هدایتم کرد به همون دیوار اولی که کار کردم

    و به ذهنم گفتم ببین این جریان و نگرانی که خواستی برای من بوجود بیاری رو یه بارم انجام دادی ، و نتیجه اش اونی نبود که تو میگفتی و میخواستی منو بترسونی و نتیجه اش به طرز شگفتی خیر و خوبی بود

    پس الانم من سعیمو میکنم از لحظه ام لذت ببرم و بعد هرچی خیره همون میشه

    من باید لذت ببرم تا اجازه بدم خدا از بی نهایت دستانش به من ثروت و نعمت عطا کنه

    و نچسبم و رها باشم و دست خدا رو باز بذارم و نگم فقط از طریق نقاشی دیواری

    و خدا خودش میدونه از چه طریقی بهم ثروت و نعمت عطا کنه

    راستش امروز من یه حرفی هم گفتم و به اینکه چرا این حرفمو گفتم فکر کردم

    گفتم چقدر سخته کنترل ذهن و باید هر بار آگاه باشم و هر بار یه جور تضاد پیش میاد در مورد همه جنبه ها و من هر لحظه در حال فکر کردن و درس گرفتن اون تضاد هستم و یکم سخته

    اما این حرفمو که گفتم بعدش گفتم ببین طیبه ، سخت تر از روزای اولی که تازه برای تغییر خودت قدم برداشته بودی که نیست ؟؟؟؟هست؟؟؟

    و جواب دادم نه

    خیلی خیلی راحت تر شده برام

    چون یادمه اولین روزایی که شروع کردم مهر ماه 1401 بود و یک سال با کتاب های مختلف شروع کردم و خیلی خیلی سخت بود کنترل ذهنم

    و سال 1402 که مهر ماه وارد سایت شدم و از 7 مهر شروع کردم به گوش دادن فایل های رایگان ،خود به خود سرعت گرفتم و وقتی به تمرینات عمل میکردم ،خود به خود هی برام آسون و آسون تر میشد و هر بار با بوجود اومدن یک چالش و تضاد من سعی میکردم تا حلشون کنم و یاد بگیرم و در عمل اجرا کنم

    و انقدر این کارو ادامه دادم که الان در اینجا هستم و به قدری حالم به نسبت روز اول فوق العاده بهشتیه که وقتی مقایسه اش میکنم ،میگم تو پیشرفت داشتی و دقیقا همه اون روزهارو به یادت بیار و پیش برو و تو میتونی مثل استاد عباس منش و یا بیشتر از استاد بتونی ذهنت رو کنترل کنی

    فقط کافیه که ادامه بدی و استمرار داشته باشی و متوقف نشی

    این مسیر ،مسیری هست که باید ادامه بدی و لذت میبری

    پس حرکت کن و امید داشته باش

    اشکالی نداره پیش میاد که گاهی ذهن صحبت هایی رو بگه و سبب نگرانی بشه. اما تو اربابی این رو یادآوری میکنم طیبه

    تو اربابی و میتونی کنترلش کنی و یادت باشه که خدا جهان هستی رو مسخر تو کرده حتی ذهن رو هم مسخر تو کرده و اربابی

    تو میتونی و میشه. تا اینجا تونستی و خدا کمکت کرده پس از این به بعد رو هم میتونی و میشه

    الان دوباره یه چالش و تضاد و یه الگوی تکرار شونده رو داری میبینی و باید فکر کنی و ببینی که چه باوری داری که منتظری که بهت زنگ بزنن و بری سر کار نقاشی

    وقتی به این فکر کردم و فایل جلسه 8 دوره هم جهت با جریان خداوند رو گوش دادم متوجه شدم که من باور کمبود دارم که اگر این کار نباشه کار دیگه ای هم نیست

    و الان که فهمیدم ایراد باوریم از کجاست ، با عشق در نوشتن باور قوی و تکرار کردنش و الگومعرفی کردن که بی نهایت فرصت هست ،سبب میشم که ذهن رو آروم کنم

    بعد داشتم گوش میدادم و گفتم من میتونم برم جمعه بازار ؟

    چون صبح خواهرم زنگ زد و گفت میای جمعه بازار ؟ درختای و طبیعت در پل طبیعت حقانی خیلی قشنگ شده تونستی بیا

    منم نمیدونستم برم یا نرم

    اومدم نشونه ام رو انتخاب کردم

    قانون آفرینش بخش 6 | تقسیم کار با خداوند

    وای خدای من متن توضیحاتش دقیقا هماهنگ و همون صحبت هایی بود که استاد در جلسه 3 قدم 7 میگفتن

    و تقسیم کار

    و توکل و تقلا نکردن و رها بودن

    ساختنِ رابطه‌ی صحیح با خداوند به عنوان نیرویی که منبع قدرت بی نهایت و بخشندگی بی حساب است؛

    تمرینِ توکل بر این نیرو در عمل؛

    تمرینِ تقسیم کار با این نیرو در مسیر خلق زندگی دلخواه‌مان؛

    وقتی خوندم توضیحات رو با هر خطی که میخوندم یه چیز میومد به یادم

    این جمله :

    شما با پذیرفتن شرایط‌ و تحمل ناخواسته ها به خودت ظلم می کنی. چون ایمان نداری و برای تغییر شرایط حرکت نمی کنی و به خودت ظلم می کنی.

    انگار داشت بهم میگفت ، تو چسبیدی به این کاری که تازه بهت هدیه دادم و سعی نمیکنی دیگه تلاشی بکنی و فکر میکنی فقط از این طریق میتونی شرایطتت رو تغییر بدی

    و قدم برنمیداری

    باید روی باورهات که کار میکنی قدم هاتو هم برداری

    به یادم اومد که من با چسبیدن به اینکه پس کی میگن برم نقاشی دیواری ، داشتم به خودم ظلم میکردم و دست خدا رو باز نذاشتم که برام از بی نهایت دستانش مشتری برسونه و با اینکه در این 22 روز حس خوبی و عالی داشتم اما از طرفی هم میگفتم کی میگن برم و رها نبودم

    و تمرکزمو 100 در 100 نمیذاشتم روی طراحی و یادگیری

    و یا فکر میکردم که فقط از این طریق میشه به درآمد برسم و رها نبودم تا اینکه این جلسه رو نشونه داد بهم و من متوجه شدم که مسیر رو اشتباه میرم و ممنونم از خدا که آگاهم کرد تا به مسیر برگردم

    و سعی و تلاشمو میکنم میدونم که خدا کمکم میکنه چون نمیذاره زیاد در احساس ناخوب بمونم و حتی مشتاق تر از من هست که من هر لحظه حالم فوق العاده عالی باشه و با خدا صحبت کنم

    انگار خدا وقتی دید من متوجه نمیشم سریع به من کمک کرد تا بفهمم، خدا همیشه حواسش بهم هست و سریع کمکم میکنه اینو بارها و بارها همیشه حس کردم و دریافت کردم ،چند روز پیش یه جورایی درک کرده بودم که چرا من دارم تقلا میکنم و هی میگم پس کی میگن برم نقاشی دیواری انجام بدم

    اما درست فکر نکردم و متوجه و آگاه نبودم و یا مقاومت داشتم که خودمو زده بودم به نفهمیدن که من با این افکار چجوری پیش برم

    چون یادمه متوجه شدم اما سعی میکردم یه جورایی خودمو به اون راه بزنم که امروز خدا بهم فهموند

    بعد من که با صدای خودم ضبط کردم باور جدید رو رفتم و برای خودم یه ناهار عالی درست کردم و با لذت و سپاسگزاری نوش جان کردم و فکر کنم در دوره قانون سلامتی برنج حذف بشه و نمیدونم چه مواد غذایی باید مصرف بشه

    فعلا شروع نکردم تا آخر ماه برم آزمایش بدم

    خیلی حس خوبی دارم از اینکه برای بدنم ارزش قائلم. برای روح و جسمم و خودم ارزش قائلم

    خدایاشکرت

    من امروز طراحی چشمی که سفارش گرفتم رو هم تا نصفه های کار انجام دادم و به مژه و ابرو که رسید ترس داشتم و هی با خودم صحبت میکردم و میگفتم تو که چند روزه داری کار میکنی ، نترس فوقش خراب میشه و یکی دوباره طراحی میکنی

    باید تمرین کنی تا یاد بگیری

    و با هر باری که داشتم چک لیستم رو انجام میدادم و تیک میزدم و پاک میکردم از تخته وایت بردم خیلی حس خوبی داشتم

    شب که مادرم از فروش برگشت رفتم بیرون نزدیک ایستگاهمون تا باهم برگردیم خونه ، و یکم پیاده روی کردم و با خدا صحبت کردم

    دقیقا ساعت 9:30 بود تو خلوت شب ، راه میرفتم و با خدا صحبت میکردم و یاد حرفای استاد میفتادم که میگفت وقتی مدارتون تغییر میکنه و در مدار خوبی هستین ،هیچ فرد نامناسبی دسترسی به شما نداره

    این یه کلید خیلی خیلی خوبی بود که گرفتم و حس فوق العاده آرامشی بهم میده

    من نزدیک 10 شب داشتم به راحتی در تاریکی محله مون که چراغاشم روشن نبود راه میرفتم و با خدا صحبت میکردم

    خدایا شکرت

    وقتی ظهر داشتم با خدا صحبت میکردم ،چشمم افتاد به دو تا تابلوی طراحی طلا و جواهراتم ،که بردم و به طلا فروشیا نشون دادم

    یهویی گفتم چه خوب میشه که این دو تا طراحی من گردنبندشون ساخته بشه و یاد آموزشگاهی که رفتم آموزش نرم افزار متریکس رو که سال 1402 تازه وارد سایت شده بودم و بهمن ماه یاد گرفتم و دیگه امتحانشو ندادم

    و یادم اومد که میتونم طرحپو ببرم به اون آموزشگاه نشون بدم که گفته بود اگر مدرکتو بگیری در گروهمون به عنوان طراح استخدامت میکنیم

    حالا دوباره بهم یادآوری شد. نمیدونم نتیجه چی میشه ولی میخوام برم و طرحمو نشون میدم و صحبت میکنم

    امروز یه صحبتی از فایل که استاد میگفتن رو شنیدم

    تاخدا بداند برام عجیب بود نتونستم درکش کنم باید فایل جلسات قدم 7 رو بیشتر گوش بدم

    و نجوای ذهنم با حرفای استاد هی میگفت که استاد گفت نمیتونی درست عمل کنی

    و من سعی میکردم‌که جوابشو بدم و گفتم که این یه تلنگره که من بفهمم و سعی میکنم روی باورهام کار کنم تا شرایطم عوض بشه و وقتی استاد تونسته منم‌میتونم

    شب وقتی برگشتم خونه ، رفتم پشت بوم تا لباسارو بردارم به ماه نگاه میکردم و خداروشکر میکردم ، و میخواستم‌برگردم خونه یه حسی بهم گفت نرو بمون

    و من شروع کردم به سپاسگزاری و گریم گرفت و گریه کردم و تشکر کردم وقتی گریه کردم یه حسی بهم گفت حالا میتونی بری

    نمیدونم اما وقتی سپاسگزاری میکنم و گریه میکنم و حسم فوق العاده عالی بهم عطا میشه

    خوشحالم که سپاسگزار تر شدم و متوجه شدم که در طول روز بیشتر از قبل حالم عالیه و حتی بیشتر از قبل توجهم به زیبایی ها و داشته هامه و بیشتر از قبل با خدا صحبت میکنم

    و اگر تضادی پیش میاد و یا نگرانی پیش میاد این یک آلارمه که من باورهامو درمورد اون موضوع قوی کنم و حتی نجوای ذهن هم با این کاراش که نگران کردنه ،به من کمک میکنه تا رشد کنم و به سمت خدا حرکت کنم

    وای خدای من شکرت

    آره همینه

    خود خودشه

    یهویی این جمله به زبونم جاری شد

    حتی نجوای ذهن هم با این کاراش که نگران کردنه و میخواد با نجواهاش منو بترسونه ، در اصل داره به من کمک میکنه تا رشد کنم و به سمت خدا حرکت کنم و ظرف وجودم رو رشد بدم و متوجه بشم که کجا باید روی خودم کار کنم

    من این جمله رو مینویسم و هر روز تکرارش میکنم تا یادم باشه که حتی نجوای ذهن هم داره در پیشرفت من در مسیر آگاهی و به سمت خدا حرکت کردن کمکم میکنه

    خدایا شکرت

    بی نهایت سپاسگزارم

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت از خدا میخوام

    استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 719 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 11 فروردین رو با عشق مینویسم

    شکرگزاری

    چقدر حس درونی رو خوب میکنه

    من امروز در این روز عید فطر که با عشق چشمامو به جهان هستی باز کردم ، روز بهشتی و فراتر از بهشتیم رو با خدای ماچ ماچی جذابم آغاز کردم

    تمرین ستاره قطبیم که تیک تک تکشون از قبل زده شده و هر روز که تیک هارو میبینم بی نهایت احساسم فوق العاده میشه که مثلا یه روز دیگه قراره سعی کنم تسلیم خدا باشم و دوست داشته باشم خودم رو و با نگاه کردن به آدم ها ،خدا رو به یادم بیارم و توجهم به ریز ترین اتفاقات و هدایت ها باشه و خیلی نوشته های دیگه که تکرار میکردم با احساسی فوق العاده

    وقتی تا ظهر تمرین رنگ روغنم رو به بارم کار کردم

    یه جریانی شد که چون دیدم میتونم انجام بدم و برای مادرم شروع کردم چند تا گل سر بافتنی ببافم که لازمش بود

    بعد از ظهر که شد طراحی های نقاشی دیواری مدرسه محله مونو چیدمان کردم تا به دوستم بفرستم تا درستش کنه و امروز که محله مون دوشنبه بازار داشت ،مادرم رفت خرید کنه و وقتی برگشت ،خواهر و خواهرزاده ام اومدن و براشون شیرینی و میوه گذاشتم

    یهویی دیدم مادرم داره تو آشپزخونه کباب درست میکنه و خوشحال شدم و حاضر شدم تا برم و نون بخرم

    وقتی رفتم یهویی دلم خواست برم تو بلوار محله مون دور بزنم و به مادرم زنگ زدم و خواستم که کباب رو خواهرم بیاره و باهم تو بلوار محله مون که یه جورایی مثل پیاده راه و پارک هست ، بخوریم

    وقتی من نون خریدم رفتم و سمت دیوارای پایگاهی که روز 12 اسفند خدا هدایتم کرد تا بهم کار نقاشی دیواری بده ، نشستم و شروع کردم به سپاسگزاری

    من از 12 اسفند تا الان 11 فروردین که فردا یک ماه میشه

    هرموقع رفتم بیرون ،تا جایی که تونستم رفتم و از کنار اون دیوار رد شدم و به یادم آوردم که آرزو داشتم اون دیوارو رنگ کنم و یک سال بود به صورت جدی هی پرس و جو میکردم که کار نقاشی دیواری انجام بدم

    و خدا در اون رور بهشتی 12 اسفند به من کار نقاشی داد

    و من الان یک ماهه که هروقت گلایی که نقاشی کشیدم و طرح گل سفید و گل نرگس بودن رو میبینم گریم میگیره و سپاسگزاری میکنم

    و این آهنگ رو گذاشتم و تکرار کردم آهنگ رو

    آرامه قلبم به نگات

    راضیه قلبم به رضات

    دلم میخواد که غرق بشم

    تو عطر تو حال و هوات

    که واسه ی من تو بسی

    عشق بدون هوسی

    میخوای که من دریا بشم

    نمی تونه سد بشه کسی

    یا الله یا الله یا الله یا الله

    و هی به نقاشیایی که کار کرده بودم نگاه میکردم و سپاسگزاری میکردم وگریم میگرفت از اینکه خدا بی نهایت لطف داشت و انقدر براش ارزشمند بودم که اعتماد کرد و کار نقاشی دیواری رو سریع بهم عطا کرد

    و طبق باورهای من بهم پاسخ داد

    خدایا شکرت

    من نیم ساعتی نشستم تا خواهرم و خواهرزاده ام بیان ،به قدری اون نیم ساعت رو حالم خوب بود و عمیقا حس سبکی قلبم رو که سپاسگزاری میکردم رو حس میکردم

    خیلی حس خوبی داشتم

    گفتم خدا من دوباره میخوام کار کنم و میدونم که نقاش ها در تعطیلات عیدشون هستن و وقتی بیان کار شروع میشه و دو روز قبل حس کردم که کمی تقلا دارم در اینکه پس کی میرم و از این حرفا

    به خدا گفتم هرچی خیر باشه و تو برای من بخوای ،من به خیرت محتاجم

    و با حال خوب سپاسگزاری میکردم و خواهرم وقتی اومدن کباب رو با نون خوردیم و لذت بردیم و خیلی خیلی خوشمزه بود

    و وقتی خواستیم برگردیم رفتیم تا از سمتی رد بشیم که ماشین kmc همیشه پارک میشد ، وقتی دیدم ماشین اونجا نیست با خودم گفتم ببین درحال تلاش هست و خدا بهش روزی میرسونه

    توهم یاد بگیر که تلاش کنی و پیشرفت کنی در مهارت نقاشی

    وقتی تا دم در خونه خواهرم رفتم و برگشتم خونه فقط میخندیدم و با خدا حرف میزدم تو خیابون خیلی حس خوبی داشتم و از خدا بی نهایت سپاسگزارم

    بارها حرف استاد یادم میومد که میگفتن ، وقتی آرامش دارین و احساستون عالیه ،داره رخ میده

    و فقط باید از لحظه حال لذت ببریم

    خدایا شکرت امروز کلی با خدای ماچ ماچیم صحبت کردم و میخواسم که درمورد نوشتن کتاب کمکم کنه

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: