عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار  مرضیه عزیز به عنوان متن توضیحات این فایل:

خداوندا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم

به نام خدایی که منو خالق زندگیم آفریده

سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ام

من باور دارم لیاقت روابط عالی رو دارم

استاد،استاد همین دیشب وقتی داشتم کامنتهای دوستان رو میخوندم،بیشترین توجه روی خانم شایسته بوده،حتی خود من فکر میکنم تووی کامنت قسمت ۵۹ نوشتم که حس میکنم فرکانس مریم جان تغییر کرده،اصلا ذوق کردنش برای هر چیزی متفاوت شده،فکر کردم دلیلش چی میتونه باشه،یهو اینهمه توجه و زوم کردن روی مریم جان هستش،یادم اومد که تووی قسمت ۵۸ مریم جان گفت داره روی دوره ی روابط کار میکنه‌،گفتم همینه،ایشون دارند روی روابط کار میکنند و اینجوری داره نتیجه میگیره،حالا امروز هم میبینم که فایل امروز مربوط به همین موضوع روابطه

خدای من چقدر فرکانسها دقیق دارند عمل میکنند،چقدر زیبا همه چیز به هم وصله،خدایا شکرت

استاد وقتی فایل امروز رو گوش دادم و نکاتشو نوشتم،متوجه شدم پایه ی این فایل آزادیه که از باور توحید میاد،خدایا خدایا چقدر دقیق داری پاسخ میدی،آزادی‌،آزادی،این روزها اونقدر همه ی اطرافیانم دارند بهم فشار میارند که احساس میکنم توو قفسی هستم که میله هاش دارند فشار میارند و جسممو خورد میکنند،یه تضادی که نقطه ی مقابلش برای من آزادیه،آزادی،فقط از خداوند هدایت خواستم و میخوام،کمکم کنه تا سربلند از این تضاد بیرون بیام

استاد،گفتی دوست نداری کسی نگرانت باشه،بخدا بخدا منم هیچوقت دوست نداشتم کسی نگرانم باشه،چون این نگرانی آزادی منو میگرفت‌،وقتی جایی میرفتم،به مادرم میگفتم بهم زنگ نزنه،چون احساس میکردم با زنگ زدنش،آزادی من گرفته میشه،اونموقعها فکر میکردم دختر سرکشی هستم،اما الان بیشتر دارم درک میکنم که ایمان داشتم خدا مواظبمه‌،وقتی کسی بهم زیاد توجه میکنه احساس خفگی بهم دست میده،الان دارم متوجه میشم چون درون من فقط فقط آزادی میخواد

خدایا من تشنه ی آزادی ام،هدایتم کن

استاد نمیدونی وقتی حرف از آزادی میشه من تموم وجودم به جنبش در میاد‌‌،عطشم بالا میره که من آزادی میخوام آزادی

خدای من وقتی به گذشته فکر میکنم،به هر تضادی که برخوردم،نقطه ی مقابلش آزادی بوده،حتی خانواده ام،پدرم،من پدری رو انتخاب کردم که آزادی منو گرفته،ایمان دارم انتخاب من برای لذت بردن از زندگیم پایه ش آزادی،آزادی،خدایا شکرت

هر تضادی که تا الان بهش برخوردم،یه قسمتی از آزادیمو به دست آوردمه،اما من اون از حد از آزادی رو میخوام که انسان میتونه در این دنیا تجربه کنه.خدایا هدایتم کن

خدای من ویوی پشت سر استاد بی نظیره،معرکه ست،چه پوستری،پوستری که نقاشش خداونده،محشره،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت این بهشت رویایی

خدایا شکرت بابت دستی از دستانت چون استاد عباسمنش و خانم مریم شایسته

خدایا شکرت بابت خودم که تصمیم گرفتم تغییر کنم

خدایا شکرت بابت خودت که منو به راه صراط مستقیم هدایت کردی

خدایا شکرت بابت این گنج بی نهایت سایت استاد عزیزم

خدایا شکرت بابت دوستان همفرکانسم در این گنج که خوندن کامنتهاشون منو سرشار از آگاهی جدید میکنه

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

وقتی ما روی خودمون کار کنیم و باورهای مناسبی رو در جهت خواسته مون جایگزین باورهای محدود کنندمون کنیم لاجرم جهان ما رو هدایت میکنه به سمت خواسته مون،حالا خواسته ی ما روابط عالی باشه،ثروت باشه،سلامتی باشه،آزادی باشه

خدای من باز هم داری بهم یادآوری میکنی که فقط فقط خودم هستم که مسئول زندگیم هستم،داری بهم میگی که همه چیز از درون خودمه،من مسئول صددرصد اتفاقات زندگیم هستم،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت قانون تکرارت

خدایا شکرت بابت قانون فرکانست

خدایا شکرت بابت قانون تکاملت

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

خدایا خدایا کلمه به کلمه ی این فایل وصف حال این روزهای منه،استاد همین دیشب یه یادداشت برای کارفرمام نوشتم،اینقدر بد پاسخ داد،که یه لحظه خواستم بهم بریزم،گفتم مرضیه تو خواستی اونو تغییر بدی در صورتی که مشکل از درونه خودت،این روزها فراری ام از همه ی آدمهای اطرافم،همش دنبال راهی ام برای در رفتن،اما نگو که اونها دارند یه وجه اشتباه از درون خودم رو بهم نشون میدن،خدایا چقدر دارم به آرامش میرسم،اینها همه از درون خودم هستند اونها فقط دستی از دستان خداوند هستند که دارند پاسخ فرکانسهای خودم رو میدن‌،خدایا شکررررررت

کسانی که در حال هدایتند،من روی خودم کار میکنم،خودم رو لایق یه آدمی با چنین ویژگی هایی میکنم،خداوند منو هدایت میکنه به سمت آدمهای مناسب با باورها و فرکانسهای من

مریم جانم با تموم وجودم تحسینت میکنم عزیزم،همیشه حرف شما تووی خونه ی ما هست،همیشه میگم چقدر مریم شایسته درونش اوکی بوده که کنار استاد عباسمنشه،با تموم وجودم تحسینت میکنم که همیشه از مرز محدودیت هات میگذری و بر ترسهات غلبه میکنی،الان یاد سفر به دور امریکا افتادم قسمت ۲۸،و پیام نیاگارا برای شما:فقط خودت باش،آزاد و رها باش از قید هر محدودیتی که آدمها درست کردن و راه خودت رو برو،راهی که بهش علاقه داری و بهت احساس زنده بودن میده

مریم جانم من دیوانه ی این قسمت از سفر به دور امریکا هستم،تقریبا هر روز نگاهش میکنم چون پایه ش آزادیه،آزادی،حرفهای استاد راجب شما،قشنگ داره عملکرد شما رو راجب پیام نیاگارا بیان میکنه،این یعنی شما حرف و عملتون یکیه،بخدا که من خوشبختترین دختر عالمم که عضو این سایت هستم و دارم قوانین خداوند رو عالی درک میکنم

مریم جانم میدونی چیه وقتی این حرفها رو میشنوم،وقتی عملکرد شماها رو میبینم،دوست دارم همین لحظه بدوم و تکاملمو طی کنم،اما باز جمله ایی از شما منو آروم میکنه که شما آروم آروم هدایت شدین به همچین جایی،خدایا شکرت

خدای من،من وقتی آدم توانمند،توحیدی،متوکل باشم،جهان لاجرم از همین جنس آدم رو سر راهم قرار میده،چون همه چیز براساس فرکانسها و باورهای خودمه،خدایا شکرت

انسان وقتی به خداوند توکل میکنه دیگه نگرانی نداره،استاد خدا میدونه از وقتی با شما هستم چقدر توحیدی تر شدمه،چقدر نگرانی هام کمتر شده،تا میخوام لحظه ایی بترسم،محکم به خودم یادآوری میکنم خدا مواظبمه،و اون کاری رو که دوست دارم انجام میدم،خدایا شکرت

توکل یعنی اینکه خداوند حواسس به همه چیز هست یعنی مرضیه آزاد و رها زندگی کن،از هیچ چیز نترس،و همه چیز رو به خدا بسپار که خدا حواسش به همه چیز هست‌

خدایا من خودم رو به تو سپردم،کمکم کن تووی عملم اینو بهت ثابت کنم

خدای من استاد وقتی بالاترین استانداردهای شما رو دارم میشنوم و میبینم،متوجه میشم من خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم،قطعا شما هم روزهایی رو که ما داریم میگذرونیم،گذروندی،تکامل رو طی کردی‌، و هر بار در مدار استانداردهای بالاتری قرار گرفتی‌،این منو خوشحال میکنه مسیری که تهش آزادی مالی،زمانی،مکانی هست،تکامل طی کرده،تکامل با لذت نه با زور،این به من آرامش میده که شما تونستی،منم میتونم،خدایا شکرت

خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

مراحل رسیدن به خواسته

اول شنیدن قانون خداوند

دوم درک کردن قانون

سوم عمل کردن به قوانین در زندگیمون====نتیجه

رابطه ایی که دو تا انسان موحد،توحیدی،متوکل دارند با هم لذت میبرند تا وقتی که با هم هستند،با هم هستند لذت میبرند،با هم نیستند هم لذت میبرند

خدای من همینه توحید و یکتاپرستی‌،من به هیچ چیز و هیچکس وابسته نباشم،تا وقتی با کسی ام لذت ببرم،وقتی رفت ایمان دارم خداوند بهترشو سر راهم قرار میده،تا وقتی دارم زیبایی رو میبینم ازش لذت ببرم و براحتی رهاش کنم برم چون ایمان دارم خداوند زیبایی های بیشتری رو برام در نظر گرفته،استاد تووی سفر به دور امریکا چون توحیدتون رو تووی عملکرد نشون دادی،هر جا میرفتی،با هر ادمی برخورد میکردی نهایت لذت رو میبردی بعد هم راحت رها میکردی و میرفتی و خداوند بهتر و بیشترشو سر راهت قرار میداد

بخدا دارم دیوانه میشم از اینهمه آگاهی،استاد واقعا یه وقتهایی یه درکهایی از فایلهای شما دارم که نمیتونم بنویسمشون،اونقدر همه ی قوانین بهم وصل هستند که با هر جمله ی شما من قانون تکرار،تکامل،هدایت،استمرار،توجه و…رو درک میکنم که واقعا نوشتن رو برای من سخت میکنه،چون اونموقع باید موشکافانه بنویسم در حال حاضر کمی برام سخته‌،امیدوارم در طی تکامل بتونم انجامش بدم،خدایا شکرت

یک رابطه خوب،سرشار از توانمندی‌،استقلال،احترام به عقاید همدیگه،ازادیه،خدایا شکرت

استاد:اونی که هستم،همونی ام که من هستم یعنی آزادی،آزادی

استاد چقدر با جملات شما چراغها داره تووی ذهنم روشن میشه،یکی از دلایلی که چندسالی میشه دوست نداشتم وارد رابطه ایی بشم،همیشه میگفتم اگه من خوبم،خودمم که خوبم،اگه بدم هستم باز خودمم،اینکه کسی بیاد توو رابطه با من بعد بگه چون من بالا سرت هستم تو خوبی وگرنه خودت باشی‌ خوب نیستی،این خط قرمز من بود،سریعا کات میکردم،چون نمیتونستم همچین چیزی رو تحمل کنم،اونموقع نمیدونستم چرا اینجوری ام اما الان با حرفهای شما متوجه میشم چون خواسته ی من آزادی بوده،خدایا شکرت

استاد حس دویدن دارم،بخدا احساس میکنم درونم داره میرقصه،هی دارم بیشتر درک میکنم چرا هدایت شدم به سمت شما،خدایا شکرت

وقتی ما تووی مسیر درست بریم،ادمهایی رو جذب میکنیم که با ویژگی های ما اوکی هستند،دقیقا،وقتی با کسی برخورد میکنم که به ظاهر داره کمکم میکنه اما از وجودش احساس بدی دارم،میگم شاید دستی از دستان خدا باشه ردش نکنم،بعد میگم چیزی یا کسی که از سمت خدا باشه،قطعا باید به من احساس خوب بده،این شخص به من احساس خوبی نمیده،برای همین تصمیم میگیرم و با جسارت ردش میکنم،همینم باعث شد خواسته ایی درون من شکل بگیره،تعامل و دوستی با ادمهای جدید که خداوند خواسته مو مستجاب کرد و هدایتم کرد به این گنج بی نهایت و تعامل و دوستی با ادمهای جدید،خدایا شکرت

خدایا شکرت که داری با این نشونه ها بهم میگی خبرهای خوب در راهه

قرار نیست نگاهمون به روابط،رابطه ایی باشه که تا ابد ادامه پیدا کنه=آزادی

ما انسان هستیم و تغییر میکنیم=آزادی

استاد کلمه به کلمه ی شما پایه ش آزادیه،آزادی بالاترین و بزرگترین خواسته ی منه،خدایا شکرت

زندگی فرصت کوتاهیه،استاد منم میخوام مثه شما از این فرصت استفاده کنم،من مثه استادم دختر با اراده و عملگرایی هستم.خدایا شکرت

قانون اینه که ما روی خودمون کار کنیم و جهان ادمهای مناسب رو وارد زندگیم میکنه

کار من:کار کردن روی خودم

کار جهان:چینش آدمهای اطراف من طبق فرکانسها و باورهای من

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

خدایا شکرت که او وقتی مسیر درست رو نشونم دادی دیگه به شخصی وابسته نشدم

خدایا شکرت که رها از هر انسانی دارم زندگی میکنم

استاد من این جمله رو قبلا از شما شنیده بودم اما درکش نکردم،و الان در مدار درکش قرار گرفتم،خدایا شکرت

بعضی ها یک کویر دارند اما میخوان تووش برنج بکارن

کسی که ایمان به خداوند داره میگه من ثروت میخوام،و روی باورهاش کار میکنه خداوند هم از بی نهایت راه ثروت وارد زندگیش میکنه

کسی که ایمان به خداوند داره میگه من همسر خوب میخوام و روی باورهاش کار میکنه و خداوند هم دستی از دستانشو مطابق با فرکانسها و باورهاش به عنوان همسر وارد زندگیش میکنه

کسی که ایمان به خداوند داره که میگه من خوشبختی میخوام و روی باورهاش کار میکنه و خداوند هم از بی نهایت راه خوشبختی رو وارد زندگیش میکنه

و…

این یعنی محدود نکردن و دست خدا رو باز گذاشتن و ایمان داشتن و متوکل بودن به اینکه خداوند بهترینها رو وارد زندگیش میکنه

خدایا همینطور که داری کمکم میکنی قوانینت رو درک کنم،کمکم کن تووی زندگیم هم اجراشون کنم،تا در دنیا و آخرت سعادتمند بشم،الهی آمین

وقتی من دنبال یه آدمی هستم که با صداقت،درستکار،باایمان،وفادار و…باشه آیا خودم با صداقت،درستکار،باایمان،وفادار و…هستم؟؟؟

اگه هستم که جهان لاجرم اون شخص مناسب با خواسته ی من رو وارد زندگیم میکنه،اگه نیستم که باید روی خودم کار کنم و به طور واقعی نه ادا اونی بشم که میخوام لاجرم جهان اون شخص مناسب رو وارد زندگیم میکنه،خدایا شکرت

وقتی که قانون رو بدونم،و ایمان داشته باشم به درستی خداوند و ایمان داشته باشم که وقتی تغییر کنم جهان اطرافمو با ویژگی هایی که با تغییر من هماهنگه با فرکانسهای وجودی من هماهنگه میچینه بدون نقص،دیگه نگران دنیای بیرون از خودم نیستم،چون باور دارم جهان طبق فرکانسها و باورهای منه که آدمها رو وارد زندگیم میکنه،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت درکم از قوانینت

مریم جانم بی نهایت ازت سپاسگزارم که این فایلها رو داری برای ما میگیری و تدوین میکنی،با دیدن این فایلها خواسته های من فراتر از کهکشان راه شیری رفته،و ایمان به اینکه همه چیز در این دنیا ممکنه،حتی خواسته ایی که هیچ انسانی روی زمین انجام نداده باشه،اما من میتونم و میشود که اون اولین نفره باشم،خدایا شکرت

استاد با تموم وجودم زندگی شما رو تحسین میکنم،واقعا که با دیدن زندکی شما از خیلی از مرزهای محدودیت گذشتم،خدا میدونه که چه مزرهای بزرگتری رو باید بگذرم ازشون،باید تکاملم رو طی کنم،با یاری خداوند و هدایت خداوند که منم میتونم زندگی رو خلق کنم که از تموم جوانبش لذت ببرم،الهی امین

درس این فایل:فقط و فقط روی خودم کار کنم،و یک تغییر اساسی و واقعی کنم،هیچ محدودیتی وجود نداره،کافیه فقط بخوام،که میخوام.

خدایا شکرت که با دیدن این قسمت باگهایی در ذهنمو پیدا کردم

خدایا شکرت الان که دارم کامنتمو به پایان میرسونم سرشار از آرامش و شادی ام

خدایا شکرت‌،خدایا شکرت،خدایا شکرت

ممنونم استاد گرانقدرم

ممنونم مریم جانم

ممنونم از دوستانی که کامنت منو مطالعه میکنند و بهم لایک میدن

پروردگارم بگو از تو چجور سپاسگزاری کنم،تا دلم راضی باشه،بگم آخیش عالی سپاسگزاری کردم،که هر چه میگم خدایا شکرت باز حس میکنم کمه،کاش میشد احساسمو تووی کلمات مینوشتم.خدایا شکررررررررررررررررررررررررررت

راستی استاد دیشب خواب دیدم امریکا هستم

دوستون دارم

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    484MB
    32 دقیقه
  • فایل تصویری عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش
    143MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش
    29MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

709 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «Ramin» در این صفحه: 4
  1. -
    Ramin گفته:
    مدت عضویت: 3301 روز

    سلام به همه دوستان و عباس جون

    داشتم به صحبتهای این فایل فکر می کردم، در مورد اینکه لازم نیست تو روابط، شما اون رابطه ای که دوست دارید را در طرف مقابل درست کنی ،بلکه شما با کار کردن روی خودتون و انجام اعمال ناشی از اون خواستتون ،میتونین اون ارتباط و اون شخص مقابل را در زندگیتون جذب کنید.

    تجربه من در این مورد روی حیوانات است، شاید تعجب کنید که چطوری میشه آدم یک حیوانی رو بدون آموزش دادن دقیقا مثل همون ارتباطی که میخواهد داشته باشه.

    داستان شاید از زمان بچه گی من شروع بشه که ما چند تا گربه تو حیاط مون داشتیم و من خیلی با هاشون بازی می کردم و عاشق اون صدایه قور قورشون بودم (گربه دوستان این صدا رو می شناسند) که وقتی تو بغل آدم آرامش داشتند،این صدا از درونشان بیرون میامد.دیگه بعد از دوران بچه گی و زندگی در آپارتمان و ازدواج هیچ وقت دیگر با حیوانات و گربه ها ارتباط نداشتم. مخصوصا چون همسرم مثل خیلی از خانمها از گربه ها میترسید و از تماس با آنها چندشش میشد هیچ وقت به فکر نوازش و نگه داشتن آنها در منزل و حیاط نبودم . چون همیشه فکر میکردم دوست داشتن آنها منجر به ایجاد نوازش و شاید نگه داشتن آنها در منزل می‌شود که اصلا با توجه به اخلاق همسرم غیرممکن بود.

    الان من چند سالی هست که تو فرکانس سایت و صحبتهای عباس جون هستم و شروع کردم به توجه به خواسته هام که یکی از اینها عکس گرفتن از طبیعت و گلها بود کم کم این تبدیل شد به عکس گرفتن از پروانه هاو زنبورها و حشرات و سپس تبدیل شد به عکس گرفتن از گربه ها (بخصوص) وسگها در حالت فیگورهای مختلف،تا اینکه این توجه تبدیل شد به تهیه غذای آماده گربه و سگ و غذا دادن به گربه و سگهای خیابانی و جاده ای( در هنگام سفر).

    کم کم این توجه و غذا دادن و عکس گرفتن تبدیل به نوازش کردن شد(علیرغم دوست نداشتن همسرم ) و کم کم حساسیت های همسرم هم کمتر شده بود . ولی میدونستم که هر وقت گربه ای رو نوازش می کردم نباید به جایی دست میزدم و حتما باید با آب و صابون دستام رو می‌شستم. در واقع فرکانسی که من داشتم به کائنات می فرستادم، دوست داشتن حیوانات بخصوص گربه ها بود علیرغم ترس همسرم ولی من کار خودم رو میکردم ، غذا دادن، عکس و فیلم گرفتن از آنها و گذاشتن در صفحه اینستاگرامم.

    تا اینکه چند وقت قبل همسرم که از باغ پدر خانمم بر میگشت گفت یک گربه ای تو باغشون آومده که خیلی دوست داره نوازش بگیره، تا اینکه من خودم هفته های بعد اومدم و دیدمش، واقعا هم همینطور بود . البته چون ظاهرش یک گربه زرد معمولی بود من اول زیاد خوشم نیامد ولی به مرور به علت علاقش به نوازش و مشت و مال، منو به خودش علاقه مند کرد. بطوریکه وقتی میرم تو چمنها میشینم و صداش می کنم میاد و خودش را به من می ماله و دیگه امروز اومد روی نیمکت و نشست کنارم، همینطور که نوازشش میکردم چشماش رو بسته بود و من با سیبیلاش بازی می کردم و اصلا چیزی نمی گفت. دیروز که داشتم نوازشش میکردم عین بچه سرش رو گذاشته بود توی دستم و خوابیده بود. کلا در تعجب بودم، که چطور میشه یک گربه باغی(خیابانی) اینقدر فهمیدن و تعلیم دیده باشه بطوریکه حتی موقع بازی و نوازش به هیچ وجه پنجول و یا گاز نمی گیره، یعنی واقعا مثل گربه های خانگی می مونه که از بچه گی تو خونه ها بزرگ میشن.

    بعد از گوش دادن کلیپ عباس جون در مورد عشق واقعی، یادم به این گربه افتاد . حالا که میشه یک گربه بدون آموزش و تربیت را اینطوری علاقه مند و با محبت طبق خواستت در کائنات پیدا کرد چطور نمیشه اون موقع یک نفر انسان با رابطه عاطفی مورد علاقت را در دنیا پیدا نکنی و یا بهتره بگیم در مسیر زندگیت قرار نگیرد.

    واقعا همینه وقتی تو به خواستت توجه بکنی و کاری به اطرافت نداشته باشی و حتی اندازه آزادی و اختیاراتت کارت رو انجام بدی، دنیا خودش برات درست میکنه و در مسیرت قرار میده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    Ramin گفته:
    مدت عضویت: 3301 روز

    سلام آقای عباسمنش

    من الان مدتی است که یک سوال در ذهنم بی جواب مونده و اونم اینه که طبق صحبتهای شما هر کسی باید روی خودش کار کنه، و حتی بر طبق قران ما حتی مسول بچه مون هم نیستیم، پس اگر داره دنیا بهش پسگردنی می زنه و اون تغییر نمی کنه، ما باید بشینیم و نگاه کنیم تا خودش تغییر کنه یا لگد و پتک بخوره، آیا شما اگر پسر خودت هم این مسیر رو اشتباه میرفت و تغییر نمیکرد، هیچ کاری نمی کردی و به خدا میسپاردیش، لطفا جواب بدهید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    Ramin گفته:
    مدت عضویت: 3301 روز

    باتشکر از خانم گوهری ،دوست عزیز

    من کلیپ رو مجددا گوش کردم ، (البته خیلی وقت پیش این کلیپ رو دیده بودم ولی یادآوری خوبی بود)

    چند تا نکته در این کلیپ و موضوعات مورد بحث استاد وجود دارد

    ۱- در اینجا استاد داره به موضوعی اشاره می کنه که یک خانواده می خواهند فرکانس پسر برادر شوهره را ارتقا بدهند با ایجاد یک محیط بهتر . در صورتیکه این پسره اصلا توی فرکانس نیست

    در حالیکه پسر من هم خودش کلا با این مباحث آشناست و هم بواسطه شنیدن مطالب در این زمینه توسط من و مادرش و همچنین مطرح کردن قوانین و موضوعات مشابه در کتابهای خانم لویس هی و استر هیکس خیلی بیشتر از من و مادرش اعتقاد به ذهن داره . بطوریکه من تا حالا همیشه مشوق راه و طرز فکرش بودم . چون همیشه هر کاری رو که میخواهد انجام بده اول به احساسش رجوع می کنه(برعکس من که به عقل و منطق رجوع می کنم) و میبینه حسش خوبه یا نه . مثلا پارسال که من می خواستم برای مسابقات فوتبال به استانبول برم علیرغم فوتبال دوست بودنش با من نیامد و گفت حس خوبی ندارم که من کاملا تعجب کردم .چون اصلا فکرش رو نمی کردم

    ۲- کلا من با موضوع اینکه هر کسی فقط مسئول خودشه و خدا همه را هدایت میکنه و در واقع خدا خودش مسئولیت همه آدمها رو عهده دار است ، مشکلی ندارم . ولی بحث تغییر و اینکه ما میتونیم دستان خدا برای تغییر فرزندمون باشیم یک چیز دیگست

    در این فایل اون خانواده یک فرصت برای تغییر اون پسره ایجاد کردند . البته قبلش باید باهاش صحبت می کردند و این گزینه را به عنوان یک آپشن بهش معرفی میکردند و اون پسر باید با انتخاب خودش می آمد .ظاهرا در این فایل با توجه به توضیحات داده شده با میل خودش نیامده و براش تصمیم گرفتند و یا اینطوری تصور کرده که میتونه بیاد اینجا و خوش بگذرونه و الاف باشه.

    در واقع بحث من آدمی نیست که اصلا تو فرکانس نیست بلکه کسی که بیشتر با ذهنش به خواسته هاش می رسه و در یک جایی این باور سازی تبدیل به عدم حرکت و یا تلاش می شود و یا در جای دیگر تبدیل به عدم مقابله با ترسهاش می شود و در واقع می خواهد با ذهنش فقط به خواسته هاش برسد .

    این جمله استاد خیلی جمله با معنی است که میگه ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته . خیلی مواقع ممکنه ما با ذهنمون به یکسری خواسته هامون برسیم ولی از طرف دیگه برای اینکه بر ترسهامون غلبه نکنیم توی دل ترسهامون نریم و توقعاتمون را در جاهای دیگه کم کنیم . مثلا تا موقعی که توی خونه پدر و مادرمون هستیم به فکر کار کردن نباشیم و از همون امکانات پدر و مادر استفاده کنیم (اینترنت، غذا ، مسکن ، …).

    ۳-در اینجا استاد اشاره به این مطلب داره که ما نمیتونیم سرنوشت کسی را تغییر بدهیم (به سمت خوبی هدایت کنیم یا به سمت بدی و شکست هدایت کنیم). منم قبول دارم .در واقع مسئله ، تعیین سرنوشت آدمها نیست بلکه واسط بودن (دستان خدا) برای اون نشانه و یا هدایت برای فرزندمون است . البته اگر اون نخواست به نشانه توجه کنه دیگه ما مسئول نیستیم.

    در واقع توی مثال رستوران سلف سرویس مثل این میمونه که شما میبینید که یکنفر هست که نشسته و هر کس که غذا میکشه و می خوره در انتها یک سری غذاهای اضافه که بیشتر ورداشته رو میز باقی می مونه. و اون نفر برمیداره و می خوره و الان که وضعیت فرق کرده و

    غذای اضافه روی میز نیست و اون طرف ناراحته ولی بازم منتظره مثل قبل غذا سر میز بمونه و اینجاست که شما نه تنها غذای اضافت رو روی میز نمی گذاری بلکه اون را ور میداری و به بقیه هم میگی بهیج وجه غذای اضافتون رو روی میز نگذارین تا اون آدم مجبور بشه و پاشه بره برای خودش غذا بکشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: