عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار  مرضیه عزیز به عنوان متن توضیحات این فایل:

خداوندا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم

به نام خدایی که منو خالق زندگیم آفریده

سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ام

من باور دارم لیاقت روابط عالی رو دارم

استاد،استاد همین دیشب وقتی داشتم کامنتهای دوستان رو میخوندم،بیشترین توجه روی خانم شایسته بوده،حتی خود من فکر میکنم تووی کامنت قسمت ۵۹ نوشتم که حس میکنم فرکانس مریم جان تغییر کرده،اصلا ذوق کردنش برای هر چیزی متفاوت شده،فکر کردم دلیلش چی میتونه باشه،یهو اینهمه توجه و زوم کردن روی مریم جان هستش،یادم اومد که تووی قسمت ۵۸ مریم جان گفت داره روی دوره ی روابط کار میکنه‌،گفتم همینه،ایشون دارند روی روابط کار میکنند و اینجوری داره نتیجه میگیره،حالا امروز هم میبینم که فایل امروز مربوط به همین موضوع روابطه

خدای من چقدر فرکانسها دقیق دارند عمل میکنند،چقدر زیبا همه چیز به هم وصله،خدایا شکرت

استاد وقتی فایل امروز رو گوش دادم و نکاتشو نوشتم،متوجه شدم پایه ی این فایل آزادیه که از باور توحید میاد،خدایا خدایا چقدر دقیق داری پاسخ میدی،آزادی‌،آزادی،این روزها اونقدر همه ی اطرافیانم دارند بهم فشار میارند که احساس میکنم توو قفسی هستم که میله هاش دارند فشار میارند و جسممو خورد میکنند،یه تضادی که نقطه ی مقابلش برای من آزادیه،آزادی،فقط از خداوند هدایت خواستم و میخوام،کمکم کنه تا سربلند از این تضاد بیرون بیام

استاد،گفتی دوست نداری کسی نگرانت باشه،بخدا بخدا منم هیچوقت دوست نداشتم کسی نگرانم باشه،چون این نگرانی آزادی منو میگرفت‌،وقتی جایی میرفتم،به مادرم میگفتم بهم زنگ نزنه،چون احساس میکردم با زنگ زدنش،آزادی من گرفته میشه،اونموقعها فکر میکردم دختر سرکشی هستم،اما الان بیشتر دارم درک میکنم که ایمان داشتم خدا مواظبمه‌،وقتی کسی بهم زیاد توجه میکنه احساس خفگی بهم دست میده،الان دارم متوجه میشم چون درون من فقط فقط آزادی میخواد

خدایا من تشنه ی آزادی ام،هدایتم کن

استاد نمیدونی وقتی حرف از آزادی میشه من تموم وجودم به جنبش در میاد‌‌،عطشم بالا میره که من آزادی میخوام آزادی

خدای من وقتی به گذشته فکر میکنم،به هر تضادی که برخوردم،نقطه ی مقابلش آزادی بوده،حتی خانواده ام،پدرم،من پدری رو انتخاب کردم که آزادی منو گرفته،ایمان دارم انتخاب من برای لذت بردن از زندگیم پایه ش آزادی،آزادی،خدایا شکرت

هر تضادی که تا الان بهش برخوردم،یه قسمتی از آزادیمو به دست آوردمه،اما من اون از حد از آزادی رو میخوام که انسان میتونه در این دنیا تجربه کنه.خدایا هدایتم کن

خدای من ویوی پشت سر استاد بی نظیره،معرکه ست،چه پوستری،پوستری که نقاشش خداونده،محشره،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت این بهشت رویایی

خدایا شکرت بابت دستی از دستانت چون استاد عباسمنش و خانم مریم شایسته

خدایا شکرت بابت خودم که تصمیم گرفتم تغییر کنم

خدایا شکرت بابت خودت که منو به راه صراط مستقیم هدایت کردی

خدایا شکرت بابت این گنج بی نهایت سایت استاد عزیزم

خدایا شکرت بابت دوستان همفرکانسم در این گنج که خوندن کامنتهاشون منو سرشار از آگاهی جدید میکنه

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

وقتی ما روی خودمون کار کنیم و باورهای مناسبی رو در جهت خواسته مون جایگزین باورهای محدود کنندمون کنیم لاجرم جهان ما رو هدایت میکنه به سمت خواسته مون،حالا خواسته ی ما روابط عالی باشه،ثروت باشه،سلامتی باشه،آزادی باشه

خدای من باز هم داری بهم یادآوری میکنی که فقط فقط خودم هستم که مسئول زندگیم هستم،داری بهم میگی که همه چیز از درون خودمه،من مسئول صددرصد اتفاقات زندگیم هستم،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت قانون تکرارت

خدایا شکرت بابت قانون فرکانست

خدایا شکرت بابت قانون تکاملت

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

خدایا خدایا کلمه به کلمه ی این فایل وصف حال این روزهای منه،استاد همین دیشب یه یادداشت برای کارفرمام نوشتم،اینقدر بد پاسخ داد،که یه لحظه خواستم بهم بریزم،گفتم مرضیه تو خواستی اونو تغییر بدی در صورتی که مشکل از درونه خودت،این روزها فراری ام از همه ی آدمهای اطرافم،همش دنبال راهی ام برای در رفتن،اما نگو که اونها دارند یه وجه اشتباه از درون خودم رو بهم نشون میدن،خدایا چقدر دارم به آرامش میرسم،اینها همه از درون خودم هستند اونها فقط دستی از دستان خداوند هستند که دارند پاسخ فرکانسهای خودم رو میدن‌،خدایا شکررررررت

کسانی که در حال هدایتند،من روی خودم کار میکنم،خودم رو لایق یه آدمی با چنین ویژگی هایی میکنم،خداوند منو هدایت میکنه به سمت آدمهای مناسب با باورها و فرکانسهای من

مریم جانم با تموم وجودم تحسینت میکنم عزیزم،همیشه حرف شما تووی خونه ی ما هست،همیشه میگم چقدر مریم شایسته درونش اوکی بوده که کنار استاد عباسمنشه،با تموم وجودم تحسینت میکنم که همیشه از مرز محدودیت هات میگذری و بر ترسهات غلبه میکنی،الان یاد سفر به دور امریکا افتادم قسمت ۲۸،و پیام نیاگارا برای شما:فقط خودت باش،آزاد و رها باش از قید هر محدودیتی که آدمها درست کردن و راه خودت رو برو،راهی که بهش علاقه داری و بهت احساس زنده بودن میده

مریم جانم من دیوانه ی این قسمت از سفر به دور امریکا هستم،تقریبا هر روز نگاهش میکنم چون پایه ش آزادیه،آزادی،حرفهای استاد راجب شما،قشنگ داره عملکرد شما رو راجب پیام نیاگارا بیان میکنه،این یعنی شما حرف و عملتون یکیه،بخدا که من خوشبختترین دختر عالمم که عضو این سایت هستم و دارم قوانین خداوند رو عالی درک میکنم

مریم جانم میدونی چیه وقتی این حرفها رو میشنوم،وقتی عملکرد شماها رو میبینم،دوست دارم همین لحظه بدوم و تکاملمو طی کنم،اما باز جمله ایی از شما منو آروم میکنه که شما آروم آروم هدایت شدین به همچین جایی،خدایا شکرت

خدای من،من وقتی آدم توانمند،توحیدی،متوکل باشم،جهان لاجرم از همین جنس آدم رو سر راهم قرار میده،چون همه چیز براساس فرکانسها و باورهای خودمه،خدایا شکرت

انسان وقتی به خداوند توکل میکنه دیگه نگرانی نداره،استاد خدا میدونه از وقتی با شما هستم چقدر توحیدی تر شدمه،چقدر نگرانی هام کمتر شده،تا میخوام لحظه ایی بترسم،محکم به خودم یادآوری میکنم خدا مواظبمه،و اون کاری رو که دوست دارم انجام میدم،خدایا شکرت

توکل یعنی اینکه خداوند حواسس به همه چیز هست یعنی مرضیه آزاد و رها زندگی کن،از هیچ چیز نترس،و همه چیز رو به خدا بسپار که خدا حواسش به همه چیز هست‌

خدایا من خودم رو به تو سپردم،کمکم کن تووی عملم اینو بهت ثابت کنم

خدای من استاد وقتی بالاترین استانداردهای شما رو دارم میشنوم و میبینم،متوجه میشم من خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم،قطعا شما هم روزهایی رو که ما داریم میگذرونیم،گذروندی،تکامل رو طی کردی‌، و هر بار در مدار استانداردهای بالاتری قرار گرفتی‌،این منو خوشحال میکنه مسیری که تهش آزادی مالی،زمانی،مکانی هست،تکامل طی کرده،تکامل با لذت نه با زور،این به من آرامش میده که شما تونستی،منم میتونم،خدایا شکرت

خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

مراحل رسیدن به خواسته

اول شنیدن قانون خداوند

دوم درک کردن قانون

سوم عمل کردن به قوانین در زندگیمون====نتیجه

رابطه ایی که دو تا انسان موحد،توحیدی،متوکل دارند با هم لذت میبرند تا وقتی که با هم هستند،با هم هستند لذت میبرند،با هم نیستند هم لذت میبرند

خدای من همینه توحید و یکتاپرستی‌،من به هیچ چیز و هیچکس وابسته نباشم،تا وقتی با کسی ام لذت ببرم،وقتی رفت ایمان دارم خداوند بهترشو سر راهم قرار میده،تا وقتی دارم زیبایی رو میبینم ازش لذت ببرم و براحتی رهاش کنم برم چون ایمان دارم خداوند زیبایی های بیشتری رو برام در نظر گرفته،استاد تووی سفر به دور امریکا چون توحیدتون رو تووی عملکرد نشون دادی،هر جا میرفتی،با هر ادمی برخورد میکردی نهایت لذت رو میبردی بعد هم راحت رها میکردی و میرفتی و خداوند بهتر و بیشترشو سر راهت قرار میداد

بخدا دارم دیوانه میشم از اینهمه آگاهی،استاد واقعا یه وقتهایی یه درکهایی از فایلهای شما دارم که نمیتونم بنویسمشون،اونقدر همه ی قوانین بهم وصل هستند که با هر جمله ی شما من قانون تکرار،تکامل،هدایت،استمرار،توجه و…رو درک میکنم که واقعا نوشتن رو برای من سخت میکنه،چون اونموقع باید موشکافانه بنویسم در حال حاضر کمی برام سخته‌،امیدوارم در طی تکامل بتونم انجامش بدم،خدایا شکرت

یک رابطه خوب،سرشار از توانمندی‌،استقلال،احترام به عقاید همدیگه،ازادیه،خدایا شکرت

استاد:اونی که هستم،همونی ام که من هستم یعنی آزادی،آزادی

استاد چقدر با جملات شما چراغها داره تووی ذهنم روشن میشه،یکی از دلایلی که چندسالی میشه دوست نداشتم وارد رابطه ایی بشم،همیشه میگفتم اگه من خوبم،خودمم که خوبم،اگه بدم هستم باز خودمم،اینکه کسی بیاد توو رابطه با من بعد بگه چون من بالا سرت هستم تو خوبی وگرنه خودت باشی‌ خوب نیستی،این خط قرمز من بود،سریعا کات میکردم،چون نمیتونستم همچین چیزی رو تحمل کنم،اونموقع نمیدونستم چرا اینجوری ام اما الان با حرفهای شما متوجه میشم چون خواسته ی من آزادی بوده،خدایا شکرت

استاد حس دویدن دارم،بخدا احساس میکنم درونم داره میرقصه،هی دارم بیشتر درک میکنم چرا هدایت شدم به سمت شما،خدایا شکرت

وقتی ما تووی مسیر درست بریم،ادمهایی رو جذب میکنیم که با ویژگی های ما اوکی هستند،دقیقا،وقتی با کسی برخورد میکنم که به ظاهر داره کمکم میکنه اما از وجودش احساس بدی دارم،میگم شاید دستی از دستان خدا باشه ردش نکنم،بعد میگم چیزی یا کسی که از سمت خدا باشه،قطعا باید به من احساس خوب بده،این شخص به من احساس خوبی نمیده،برای همین تصمیم میگیرم و با جسارت ردش میکنم،همینم باعث شد خواسته ایی درون من شکل بگیره،تعامل و دوستی با ادمهای جدید که خداوند خواسته مو مستجاب کرد و هدایتم کرد به این گنج بی نهایت و تعامل و دوستی با ادمهای جدید،خدایا شکرت

خدایا شکرت که داری با این نشونه ها بهم میگی خبرهای خوب در راهه

قرار نیست نگاهمون به روابط،رابطه ایی باشه که تا ابد ادامه پیدا کنه=آزادی

ما انسان هستیم و تغییر میکنیم=آزادی

استاد کلمه به کلمه ی شما پایه ش آزادیه،آزادی بالاترین و بزرگترین خواسته ی منه،خدایا شکرت

زندگی فرصت کوتاهیه،استاد منم میخوام مثه شما از این فرصت استفاده کنم،من مثه استادم دختر با اراده و عملگرایی هستم.خدایا شکرت

قانون اینه که ما روی خودمون کار کنیم و جهان ادمهای مناسب رو وارد زندگیم میکنه

کار من:کار کردن روی خودم

کار جهان:چینش آدمهای اطراف من طبق فرکانسها و باورهای من

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

خدایا شکرت که او وقتی مسیر درست رو نشونم دادی دیگه به شخصی وابسته نشدم

خدایا شکرت که رها از هر انسانی دارم زندگی میکنم

استاد من این جمله رو قبلا از شما شنیده بودم اما درکش نکردم،و الان در مدار درکش قرار گرفتم،خدایا شکرت

بعضی ها یک کویر دارند اما میخوان تووش برنج بکارن

کسی که ایمان به خداوند داره میگه من ثروت میخوام،و روی باورهاش کار میکنه خداوند هم از بی نهایت راه ثروت وارد زندگیش میکنه

کسی که ایمان به خداوند داره میگه من همسر خوب میخوام و روی باورهاش کار میکنه و خداوند هم دستی از دستانشو مطابق با فرکانسها و باورهاش به عنوان همسر وارد زندگیش میکنه

کسی که ایمان به خداوند داره که میگه من خوشبختی میخوام و روی باورهاش کار میکنه و خداوند هم از بی نهایت راه خوشبختی رو وارد زندگیش میکنه

و…

این یعنی محدود نکردن و دست خدا رو باز گذاشتن و ایمان داشتن و متوکل بودن به اینکه خداوند بهترینها رو وارد زندگیش میکنه

خدایا همینطور که داری کمکم میکنی قوانینت رو درک کنم،کمکم کن تووی زندگیم هم اجراشون کنم،تا در دنیا و آخرت سعادتمند بشم،الهی آمین

وقتی من دنبال یه آدمی هستم که با صداقت،درستکار،باایمان،وفادار و…باشه آیا خودم با صداقت،درستکار،باایمان،وفادار و…هستم؟؟؟

اگه هستم که جهان لاجرم اون شخص مناسب با خواسته ی من رو وارد زندگیم میکنه،اگه نیستم که باید روی خودم کار کنم و به طور واقعی نه ادا اونی بشم که میخوام لاجرم جهان اون شخص مناسب رو وارد زندگیم میکنه،خدایا شکرت

وقتی که قانون رو بدونم،و ایمان داشته باشم به درستی خداوند و ایمان داشته باشم که وقتی تغییر کنم جهان اطرافمو با ویژگی هایی که با تغییر من هماهنگه با فرکانسهای وجودی من هماهنگه میچینه بدون نقص،دیگه نگران دنیای بیرون از خودم نیستم،چون باور دارم جهان طبق فرکانسها و باورهای منه که آدمها رو وارد زندگیم میکنه،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت درکم از قوانینت

مریم جانم بی نهایت ازت سپاسگزارم که این فایلها رو داری برای ما میگیری و تدوین میکنی،با دیدن این فایلها خواسته های من فراتر از کهکشان راه شیری رفته،و ایمان به اینکه همه چیز در این دنیا ممکنه،حتی خواسته ایی که هیچ انسانی روی زمین انجام نداده باشه،اما من میتونم و میشود که اون اولین نفره باشم،خدایا شکرت

استاد با تموم وجودم زندگی شما رو تحسین میکنم،واقعا که با دیدن زندکی شما از خیلی از مرزهای محدودیت گذشتم،خدا میدونه که چه مزرهای بزرگتری رو باید بگذرم ازشون،باید تکاملم رو طی کنم،با یاری خداوند و هدایت خداوند که منم میتونم زندگی رو خلق کنم که از تموم جوانبش لذت ببرم،الهی امین

درس این فایل:فقط و فقط روی خودم کار کنم،و یک تغییر اساسی و واقعی کنم،هیچ محدودیتی وجود نداره،کافیه فقط بخوام،که میخوام.

خدایا شکرت که با دیدن این قسمت باگهایی در ذهنمو پیدا کردم

خدایا شکرت الان که دارم کامنتمو به پایان میرسونم سرشار از آرامش و شادی ام

خدایا شکرت‌،خدایا شکرت،خدایا شکرت

ممنونم استاد گرانقدرم

ممنونم مریم جانم

ممنونم از دوستانی که کامنت منو مطالعه میکنند و بهم لایک میدن

پروردگارم بگو از تو چجور سپاسگزاری کنم،تا دلم راضی باشه،بگم آخیش عالی سپاسگزاری کردم،که هر چه میگم خدایا شکرت باز حس میکنم کمه،کاش میشد احساسمو تووی کلمات مینوشتم.خدایا شکررررررررررررررررررررررررررت

راستی استاد دیشب خواب دیدم امریکا هستم

دوستون دارم

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    484MB
    32 دقیقه
  • فایل تصویری عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش
    143MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش
    29MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

709 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نوشا» در این صفحه: 1
  1. -
    نوشا گفته:
    مدت عضویت: 3193 روز

    ب نام یکتای قدرتمند،

    استاد عباس منش بی نظیر،خانوم شایسته ی مهربون و تمام اعضای خانواده ی عزیزم سلام،

    این فایل تونو نمیدونم امروز برا بار چندم بود ک گوووش کردم درواقع قبلا گوشش کرده بودم ولی امروز هدایت شدم بهش،

    از صب ک از خواب بیدار شدم بدخلق بودم،سرکارم قشنگ احساس میکردم چقد بی اعصاب و بی حوصله م و تمام تلاش مو کردم ک ذهن مو کنترل کنم و ببینم چه باور اشتباهی دارم ک ب اینجا رسیدم،ب من خیلی کمک کرده خوندن کامنت های اعضای خانواده و براهمین تصمیم گرفتم بیام و تجربه ی خودم و بنویسم ک شاید ب بقیه هم کمک کنه،

    من تو رابطه ای هستم الان ک نسبت ب بقیه ی رابطه های قبلی م بسیار بسیار بهتره و همونیه ک میخام از خیلی لحاظ،باگی ک بهش برخورده بودم یکی دو روز پیش و یکم بهمم ریخته بود اینه ک پارتنرم ب من وابسته شده،درواقع درطی دوماه گذشته ما هرشب همدیگه رو دیدیم و برای ساعت های طولانی کنارهم بودیم(من تنها با سگ م زندگی میکنم و اون با پدر و مادرش)،من دختری هستم ک نسبت ب همسن و سالای خودم مستقل ترم و طرز تربیت خانوادگی مون طوری بوده همیشه ک با استقلال داشتن ما کاملا موافق بودن و حتی تشویق و حمایت مون هم میکردن برا اینکه قوی باشیم و روی پای خودمون واستیم،طوری ک الان من 3سال هست ک با وجودی ک تو شهری زندگی میکنم ک پدر و مادرم هم ساکن همینجا هستن ولی تنها براخودم زندگی میکنم،اینم بگم ک شهر ما سنتیه بیشتر تفکرش و من دختری رو نمیشناسم ک تنها زندگی کنه اینجا،حدود 8 ماهی هم میشه ک دارم زبان میخونم برا مهاجرت و برنامه م هم این بوده ک تنها برم (پیش ازینکه با پارتنرم آشناشم) ولی خب الان طوری شده ک ایشونم میخاد بیاد بامن،

    خلاصه ک،

    دوروز پیش ک روز تعطیل بود من دلم خلوت خودمو میخاست،شب قبل ش برا 6،7 ساعت پارتنرمو دیده بودم و باهم یه سفر کوتاه رفتیم ب یه شهر نزدیک خودمون،کلی خوش گذشت و لذت بردیم و من اخرشب برگشتم خونه ی خودم ک بخابم و ایشونم رف خونه شون،

    فرداش چون خسته بودم ظهر از خواب بیدار شدم و ترجیح دادم روز تعطیل مو بخابم ب اندازه ی کافی ( چون روزای دیگ من 6ونیم صب باید بیدارشم برم سرکار)،بعدش رفتم عصر ب پدر و مادرم سر زدم و باز دلم خاست تا شب کنارشون بمونم،اینکه کجام رو هم اطلاع دادم ب ایشون،درواقع ما رابطه مون این شکلیه ک از همون اول هرکسی هرجایی ک میخاسته بره با اطلاع قبلی میرفته ( اجازه نه ها،صرفا اطلاع).

    شب ساعت 9 ک میخاستم برگردم خونه ی خودم،پیامی ک ایشون داد و احساس کردم لحن ش ناراحته،ازش پرسیدم چیزی شده؟ گف نع.

    اون شب خیلییی پیاماش و مدل حرفاش ناراحت بود و منم دیگ نپرسیدم دلیل شو،فرداشم ماجرا همین بود تا اینکه بعدازظهر دوباره پرسیدم چیزی شده ک از دیشب یجوری هستی؟ ک شروو کرد مسیجای بلند بلند فرستادن ک اره من اولویت م تو رابطه خنده های تو و خوشحالی تو هست بعدش خانواده و زبان و بقیه س ولی تو اینطوری نیستی و هروقت ک دلت خاست منو میدی زیر مبل!

    یجوری بود ک میخاست ب من احساس گناه بده ک من اولویت م تویی ولی اولویت تو خودتی،

    امروز ظهر ک تصمیم گرفتم ذهن مو کنترل کنم و خودمو جم و جور کنم از خدا هدایت خاستم و ب این فایل هدایت شدم و دوباره یادم افتاد ک من نه تنها باید اولویت م خودم باشم،بلکه اصن وظیفه ای جز این ندارم تو زندگی م،

    میدونین،

    خیلی آسونه از این مسیر منحرف شدن،چون مسیریه ک غالب مردم و اکثریت جامعه نمیرن ازش،بنابراین تو در اقلیتی و خیلی وقتا خودتم یادت میره ک راهت درسته یا نع،من خودم گاهی فراموش میکنم مسیرو،تا باز ب احساس م فک کنم و قطب نمامو کار بندازم و بیام یه سر بزنم ب این سایت و یادم بیاد رسالت م چی بود،دوباره بیفتم تو مسیر،

    امروز با فایل تون دوباره ب آرامش رسیدم،یادم افتاد ک من باید فقط رو خودم کار کنم و لایق بشم و بعدش هدایت میشم ب سمت ادمای درست و لایق،

    اون جمله تون ک گفتین ‘ وظیفه ی ما نیست ک ادمای درست و دور خودمون جم کنیم،این وظیفه ی جهانه،وظیفه ی ما فقط اینه رو خودمون کار کنیم’ تمام چیزی بود ک من لازم داشتم بشنوم ش و ب ارامش برسم،

    هزاربار ازتون ممنونم استاد عزیزم،

    این ک رابطه م با این پارتنرم ب کجا میرسه اخرین چیزیه ک میخام بهش فک کنم یا نگران باشم بابت ش،من فقط رو خودم کار میکنم و هدایت میشم بیشک،

    یه شعر قشنگ داره رابرت فراست،مسیر زندگی ما ادمایی رو میگه ک تو راه شما داریم قدم میزنیم،

    تقدیم تون

    ‘ در جایی ک قرن ها و فرسنگ ها با اینجا فاصله دارد،

    دو جاده ی جنگلی از هم جدا میشدند و من،

    من راهی را ک کم گذر بود برگزیدم،

    و تمام تفاوت ها ناشی ازین انتخاب بود’

    دوستون دارم

    با عشق و روشنایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: