عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار  مرضیه عزیز به عنوان متن توضیحات این فایل:

خداوندا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم

به نام خدایی که منو خالق زندگیم آفریده

سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ام

من باور دارم لیاقت روابط عالی رو دارم

استاد،استاد همین دیشب وقتی داشتم کامنتهای دوستان رو میخوندم،بیشترین توجه روی خانم شایسته بوده،حتی خود من فکر میکنم تووی کامنت قسمت ۵۹ نوشتم که حس میکنم فرکانس مریم جان تغییر کرده،اصلا ذوق کردنش برای هر چیزی متفاوت شده،فکر کردم دلیلش چی میتونه باشه،یهو اینهمه توجه و زوم کردن روی مریم جان هستش،یادم اومد که تووی قسمت ۵۸ مریم جان گفت داره روی دوره ی روابط کار میکنه‌،گفتم همینه،ایشون دارند روی روابط کار میکنند و اینجوری داره نتیجه میگیره،حالا امروز هم میبینم که فایل امروز مربوط به همین موضوع روابطه

خدای من چقدر فرکانسها دقیق دارند عمل میکنند،چقدر زیبا همه چیز به هم وصله،خدایا شکرت

استاد وقتی فایل امروز رو گوش دادم و نکاتشو نوشتم،متوجه شدم پایه ی این فایل آزادیه که از باور توحید میاد،خدایا خدایا چقدر دقیق داری پاسخ میدی،آزادی‌،آزادی،این روزها اونقدر همه ی اطرافیانم دارند بهم فشار میارند که احساس میکنم توو قفسی هستم که میله هاش دارند فشار میارند و جسممو خورد میکنند،یه تضادی که نقطه ی مقابلش برای من آزادیه،آزادی،فقط از خداوند هدایت خواستم و میخوام،کمکم کنه تا سربلند از این تضاد بیرون بیام

استاد،گفتی دوست نداری کسی نگرانت باشه،بخدا بخدا منم هیچوقت دوست نداشتم کسی نگرانم باشه،چون این نگرانی آزادی منو میگرفت‌،وقتی جایی میرفتم،به مادرم میگفتم بهم زنگ نزنه،چون احساس میکردم با زنگ زدنش،آزادی من گرفته میشه،اونموقعها فکر میکردم دختر سرکشی هستم،اما الان بیشتر دارم درک میکنم که ایمان داشتم خدا مواظبمه‌،وقتی کسی بهم زیاد توجه میکنه احساس خفگی بهم دست میده،الان دارم متوجه میشم چون درون من فقط فقط آزادی میخواد

خدایا من تشنه ی آزادی ام،هدایتم کن

استاد نمیدونی وقتی حرف از آزادی میشه من تموم وجودم به جنبش در میاد‌‌،عطشم بالا میره که من آزادی میخوام آزادی

خدای من وقتی به گذشته فکر میکنم،به هر تضادی که برخوردم،نقطه ی مقابلش آزادی بوده،حتی خانواده ام،پدرم،من پدری رو انتخاب کردم که آزادی منو گرفته،ایمان دارم انتخاب من برای لذت بردن از زندگیم پایه ش آزادی،آزادی،خدایا شکرت

هر تضادی که تا الان بهش برخوردم،یه قسمتی از آزادیمو به دست آوردمه،اما من اون از حد از آزادی رو میخوام که انسان میتونه در این دنیا تجربه کنه.خدایا هدایتم کن

خدای من ویوی پشت سر استاد بی نظیره،معرکه ست،چه پوستری،پوستری که نقاشش خداونده،محشره،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت این بهشت رویایی

خدایا شکرت بابت دستی از دستانت چون استاد عباسمنش و خانم مریم شایسته

خدایا شکرت بابت خودم که تصمیم گرفتم تغییر کنم

خدایا شکرت بابت خودت که منو به راه صراط مستقیم هدایت کردی

خدایا شکرت بابت این گنج بی نهایت سایت استاد عزیزم

خدایا شکرت بابت دوستان همفرکانسم در این گنج که خوندن کامنتهاشون منو سرشار از آگاهی جدید میکنه

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

وقتی ما روی خودمون کار کنیم و باورهای مناسبی رو در جهت خواسته مون جایگزین باورهای محدود کنندمون کنیم لاجرم جهان ما رو هدایت میکنه به سمت خواسته مون،حالا خواسته ی ما روابط عالی باشه،ثروت باشه،سلامتی باشه،آزادی باشه

خدای من باز هم داری بهم یادآوری میکنی که فقط فقط خودم هستم که مسئول زندگیم هستم،داری بهم میگی که همه چیز از درون خودمه،من مسئول صددرصد اتفاقات زندگیم هستم،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت قانون تکرارت

خدایا شکرت بابت قانون فرکانست

خدایا شکرت بابت قانون تکاملت

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

خدایا خدایا کلمه به کلمه ی این فایل وصف حال این روزهای منه،استاد همین دیشب یه یادداشت برای کارفرمام نوشتم،اینقدر بد پاسخ داد،که یه لحظه خواستم بهم بریزم،گفتم مرضیه تو خواستی اونو تغییر بدی در صورتی که مشکل از درونه خودت،این روزها فراری ام از همه ی آدمهای اطرافم،همش دنبال راهی ام برای در رفتن،اما نگو که اونها دارند یه وجه اشتباه از درون خودم رو بهم نشون میدن،خدایا چقدر دارم به آرامش میرسم،اینها همه از درون خودم هستند اونها فقط دستی از دستان خداوند هستند که دارند پاسخ فرکانسهای خودم رو میدن‌،خدایا شکررررررت

کسانی که در حال هدایتند،من روی خودم کار میکنم،خودم رو لایق یه آدمی با چنین ویژگی هایی میکنم،خداوند منو هدایت میکنه به سمت آدمهای مناسب با باورها و فرکانسهای من

مریم جانم با تموم وجودم تحسینت میکنم عزیزم،همیشه حرف شما تووی خونه ی ما هست،همیشه میگم چقدر مریم شایسته درونش اوکی بوده که کنار استاد عباسمنشه،با تموم وجودم تحسینت میکنم که همیشه از مرز محدودیت هات میگذری و بر ترسهات غلبه میکنی،الان یاد سفر به دور امریکا افتادم قسمت ۲۸،و پیام نیاگارا برای شما:فقط خودت باش،آزاد و رها باش از قید هر محدودیتی که آدمها درست کردن و راه خودت رو برو،راهی که بهش علاقه داری و بهت احساس زنده بودن میده

مریم جانم من دیوانه ی این قسمت از سفر به دور امریکا هستم،تقریبا هر روز نگاهش میکنم چون پایه ش آزادیه،آزادی،حرفهای استاد راجب شما،قشنگ داره عملکرد شما رو راجب پیام نیاگارا بیان میکنه،این یعنی شما حرف و عملتون یکیه،بخدا که من خوشبختترین دختر عالمم که عضو این سایت هستم و دارم قوانین خداوند رو عالی درک میکنم

مریم جانم میدونی چیه وقتی این حرفها رو میشنوم،وقتی عملکرد شماها رو میبینم،دوست دارم همین لحظه بدوم و تکاملمو طی کنم،اما باز جمله ایی از شما منو آروم میکنه که شما آروم آروم هدایت شدین به همچین جایی،خدایا شکرت

خدای من،من وقتی آدم توانمند،توحیدی،متوکل باشم،جهان لاجرم از همین جنس آدم رو سر راهم قرار میده،چون همه چیز براساس فرکانسها و باورهای خودمه،خدایا شکرت

انسان وقتی به خداوند توکل میکنه دیگه نگرانی نداره،استاد خدا میدونه از وقتی با شما هستم چقدر توحیدی تر شدمه،چقدر نگرانی هام کمتر شده،تا میخوام لحظه ایی بترسم،محکم به خودم یادآوری میکنم خدا مواظبمه،و اون کاری رو که دوست دارم انجام میدم،خدایا شکرت

توکل یعنی اینکه خداوند حواسس به همه چیز هست یعنی مرضیه آزاد و رها زندگی کن،از هیچ چیز نترس،و همه چیز رو به خدا بسپار که خدا حواسش به همه چیز هست‌

خدایا من خودم رو به تو سپردم،کمکم کن تووی عملم اینو بهت ثابت کنم

خدای من استاد وقتی بالاترین استانداردهای شما رو دارم میشنوم و میبینم،متوجه میشم من خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم،قطعا شما هم روزهایی رو که ما داریم میگذرونیم،گذروندی،تکامل رو طی کردی‌، و هر بار در مدار استانداردهای بالاتری قرار گرفتی‌،این منو خوشحال میکنه مسیری که تهش آزادی مالی،زمانی،مکانی هست،تکامل طی کرده،تکامل با لذت نه با زور،این به من آرامش میده که شما تونستی،منم میتونم،خدایا شکرت

خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

مراحل رسیدن به خواسته

اول شنیدن قانون خداوند

دوم درک کردن قانون

سوم عمل کردن به قوانین در زندگیمون====نتیجه

رابطه ایی که دو تا انسان موحد،توحیدی،متوکل دارند با هم لذت میبرند تا وقتی که با هم هستند،با هم هستند لذت میبرند،با هم نیستند هم لذت میبرند

خدای من همینه توحید و یکتاپرستی‌،من به هیچ چیز و هیچکس وابسته نباشم،تا وقتی با کسی ام لذت ببرم،وقتی رفت ایمان دارم خداوند بهترشو سر راهم قرار میده،تا وقتی دارم زیبایی رو میبینم ازش لذت ببرم و براحتی رهاش کنم برم چون ایمان دارم خداوند زیبایی های بیشتری رو برام در نظر گرفته،استاد تووی سفر به دور امریکا چون توحیدتون رو تووی عملکرد نشون دادی،هر جا میرفتی،با هر ادمی برخورد میکردی نهایت لذت رو میبردی بعد هم راحت رها میکردی و میرفتی و خداوند بهتر و بیشترشو سر راهت قرار میداد

بخدا دارم دیوانه میشم از اینهمه آگاهی،استاد واقعا یه وقتهایی یه درکهایی از فایلهای شما دارم که نمیتونم بنویسمشون،اونقدر همه ی قوانین بهم وصل هستند که با هر جمله ی شما من قانون تکرار،تکامل،هدایت،استمرار،توجه و…رو درک میکنم که واقعا نوشتن رو برای من سخت میکنه،چون اونموقع باید موشکافانه بنویسم در حال حاضر کمی برام سخته‌،امیدوارم در طی تکامل بتونم انجامش بدم،خدایا شکرت

یک رابطه خوب،سرشار از توانمندی‌،استقلال،احترام به عقاید همدیگه،ازادیه،خدایا شکرت

استاد:اونی که هستم،همونی ام که من هستم یعنی آزادی،آزادی

استاد چقدر با جملات شما چراغها داره تووی ذهنم روشن میشه،یکی از دلایلی که چندسالی میشه دوست نداشتم وارد رابطه ایی بشم،همیشه میگفتم اگه من خوبم،خودمم که خوبم،اگه بدم هستم باز خودمم،اینکه کسی بیاد توو رابطه با من بعد بگه چون من بالا سرت هستم تو خوبی وگرنه خودت باشی‌ خوب نیستی،این خط قرمز من بود،سریعا کات میکردم،چون نمیتونستم همچین چیزی رو تحمل کنم،اونموقع نمیدونستم چرا اینجوری ام اما الان با حرفهای شما متوجه میشم چون خواسته ی من آزادی بوده،خدایا شکرت

استاد حس دویدن دارم،بخدا احساس میکنم درونم داره میرقصه،هی دارم بیشتر درک میکنم چرا هدایت شدم به سمت شما،خدایا شکرت

وقتی ما تووی مسیر درست بریم،ادمهایی رو جذب میکنیم که با ویژگی های ما اوکی هستند،دقیقا،وقتی با کسی برخورد میکنم که به ظاهر داره کمکم میکنه اما از وجودش احساس بدی دارم،میگم شاید دستی از دستان خدا باشه ردش نکنم،بعد میگم چیزی یا کسی که از سمت خدا باشه،قطعا باید به من احساس خوب بده،این شخص به من احساس خوبی نمیده،برای همین تصمیم میگیرم و با جسارت ردش میکنم،همینم باعث شد خواسته ایی درون من شکل بگیره،تعامل و دوستی با ادمهای جدید که خداوند خواسته مو مستجاب کرد و هدایتم کرد به این گنج بی نهایت و تعامل و دوستی با ادمهای جدید،خدایا شکرت

خدایا شکرت که داری با این نشونه ها بهم میگی خبرهای خوب در راهه

قرار نیست نگاهمون به روابط،رابطه ایی باشه که تا ابد ادامه پیدا کنه=آزادی

ما انسان هستیم و تغییر میکنیم=آزادی

استاد کلمه به کلمه ی شما پایه ش آزادیه،آزادی بالاترین و بزرگترین خواسته ی منه،خدایا شکرت

زندگی فرصت کوتاهیه،استاد منم میخوام مثه شما از این فرصت استفاده کنم،من مثه استادم دختر با اراده و عملگرایی هستم.خدایا شکرت

قانون اینه که ما روی خودمون کار کنیم و جهان ادمهای مناسب رو وارد زندگیم میکنه

کار من:کار کردن روی خودم

کار جهان:چینش آدمهای اطراف من طبق فرکانسها و باورهای من

خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت

خدایا شکرت که او وقتی مسیر درست رو نشونم دادی دیگه به شخصی وابسته نشدم

خدایا شکرت که رها از هر انسانی دارم زندگی میکنم

استاد من این جمله رو قبلا از شما شنیده بودم اما درکش نکردم،و الان در مدار درکش قرار گرفتم،خدایا شکرت

بعضی ها یک کویر دارند اما میخوان تووش برنج بکارن

کسی که ایمان به خداوند داره میگه من ثروت میخوام،و روی باورهاش کار میکنه خداوند هم از بی نهایت راه ثروت وارد زندگیش میکنه

کسی که ایمان به خداوند داره میگه من همسر خوب میخوام و روی باورهاش کار میکنه و خداوند هم دستی از دستانشو مطابق با فرکانسها و باورهاش به عنوان همسر وارد زندگیش میکنه

کسی که ایمان به خداوند داره که میگه من خوشبختی میخوام و روی باورهاش کار میکنه و خداوند هم از بی نهایت راه خوشبختی رو وارد زندگیش میکنه

و…

این یعنی محدود نکردن و دست خدا رو باز گذاشتن و ایمان داشتن و متوکل بودن به اینکه خداوند بهترینها رو وارد زندگیش میکنه

خدایا همینطور که داری کمکم میکنی قوانینت رو درک کنم،کمکم کن تووی زندگیم هم اجراشون کنم،تا در دنیا و آخرت سعادتمند بشم،الهی آمین

وقتی من دنبال یه آدمی هستم که با صداقت،درستکار،باایمان،وفادار و…باشه آیا خودم با صداقت،درستکار،باایمان،وفادار و…هستم؟؟؟

اگه هستم که جهان لاجرم اون شخص مناسب با خواسته ی من رو وارد زندگیم میکنه،اگه نیستم که باید روی خودم کار کنم و به طور واقعی نه ادا اونی بشم که میخوام لاجرم جهان اون شخص مناسب رو وارد زندگیم میکنه،خدایا شکرت

وقتی که قانون رو بدونم،و ایمان داشته باشم به درستی خداوند و ایمان داشته باشم که وقتی تغییر کنم جهان اطرافمو با ویژگی هایی که با تغییر من هماهنگه با فرکانسهای وجودی من هماهنگه میچینه بدون نقص،دیگه نگران دنیای بیرون از خودم نیستم،چون باور دارم جهان طبق فرکانسها و باورهای منه که آدمها رو وارد زندگیم میکنه،خدایا شکرت

خدایا شکرت بابت درکم از قوانینت

مریم جانم بی نهایت ازت سپاسگزارم که این فایلها رو داری برای ما میگیری و تدوین میکنی،با دیدن این فایلها خواسته های من فراتر از کهکشان راه شیری رفته،و ایمان به اینکه همه چیز در این دنیا ممکنه،حتی خواسته ایی که هیچ انسانی روی زمین انجام نداده باشه،اما من میتونم و میشود که اون اولین نفره باشم،خدایا شکرت

استاد با تموم وجودم زندگی شما رو تحسین میکنم،واقعا که با دیدن زندکی شما از خیلی از مرزهای محدودیت گذشتم،خدا میدونه که چه مزرهای بزرگتری رو باید بگذرم ازشون،باید تکاملم رو طی کنم،با یاری خداوند و هدایت خداوند که منم میتونم زندگی رو خلق کنم که از تموم جوانبش لذت ببرم،الهی امین

درس این فایل:فقط و فقط روی خودم کار کنم،و یک تغییر اساسی و واقعی کنم،هیچ محدودیتی وجود نداره،کافیه فقط بخوام،که میخوام.

خدایا شکرت که با دیدن این قسمت باگهایی در ذهنمو پیدا کردم

خدایا شکرت الان که دارم کامنتمو به پایان میرسونم سرشار از آرامش و شادی ام

خدایا شکرت‌،خدایا شکرت،خدایا شکرت

ممنونم استاد گرانقدرم

ممنونم مریم جانم

ممنونم از دوستانی که کامنت منو مطالعه میکنند و بهم لایک میدن

پروردگارم بگو از تو چجور سپاسگزاری کنم،تا دلم راضی باشه،بگم آخیش عالی سپاسگزاری کردم،که هر چه میگم خدایا شکرت باز حس میکنم کمه،کاش میشد احساسمو تووی کلمات مینوشتم.خدایا شکررررررررررررررررررررررررررت

راستی استاد دیشب خواب دیدم امریکا هستم

دوستون دارم

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    484MB
    32 دقیقه
  • فایل تصویری عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش
    143MB
    32 دقیقه
  • فایل صوتی عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش
    29MB
    32 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

709 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا بشارتی» در این صفحه: 10
  1. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم

    سلام به مریم الگو ومهربانم

    سلام به همه ی بروبچه های خانواده ی صمیمی عباس منش

    استاد در ادامه متوجه میشین که چقدر زمان مناسبی این فایل برای شخص من روی سایت اومد!

    من از بچه های 12قدم هستم والان تا قدم 11 پیش رفتم، وتقریبا دوساله که دارم روی خودم کار میکنم ونتایج خیلی خوبی توی تمام زمینه ها، چه مالی، چه عاطفی، چه روابط، چه توحید، چه آرامش وچه سلامتی وچه خوشبختی و…. گرفتم واز این بابت از خدای خودم سپاسگزارم که منو توی این مسیر هدایت کرد تا با استاد آشنا بشم وبتونم با ادامه دادن این مسیر زیبا، نتایج زیبایی رو کسب کنم.

    استاد عزیزم من قبل از این توی کامنت های قبلم، گفتم که دوسال قبل چه رابطه ی داغونی با همسرم داشتم، چقدرررررر نسبت به ایشون کنترل داشتم وخودمو عذاب میدادم، لحظه به لحظه ی زندگیم، توی نگرانی برای تمام امور همسرم سپری میشد، نگران مسائل مالیه ایشون بودم، نگران مسائل شغلیه ایشون بودم، نگران خورد وخوراک ایشون بودم، نگران وضعیت سلامتیه ایشون بودم، نگران وضعیت عاطفی وعشق وعلاقه ی ایشون به خودم بودم، نگران وفاداری وتعهد ایشون نسبت به من زندگیمون بودم، نگران تاثیر پذیری ایشون از خانوادشون وحتی از دوستانشون بودم، نگران رابطه ی محترمانه ی ایشون نسبت به خانواده ی خودم بودم، از اونجایی که من قبل از ایشون از همسر سابقم متارکه کرده بودم ویه دختر هم داشتم وایشون یه پسر مجرد واز خودم شش سال کوچکتر بود، نگران از دست رفتن رابطه ی زندگیمون بودم، نگران دیر آمدن وزود رفتن‌ها بودم، نگران پیام‌هایی که به گوشیه ایشون میومد بودم، نگران نصب برنامه اینستاگرام توی گوشیشون بودم، نگران تنها سفر رفتنشون بودم، وخلاصه این نگرانی‌ها هم منو توی یه عذاب ونگرانیه علیم نگه داشته بود گویی همیشه در قفسم، وهم ایشون روز به روز از این رابطه واز این ازدواج پشیمانتر میشد، وقتی میخواستم خودمو توجیه کنم برای تمام نگرانی‌هام، میگفتم آخه من عاااااااااااااشقتمممممم ومیخوام از دستت بدم، ومیخوام به تو صدمه ای برسه، شرک… شرک… شرک… انگار من خدا بودم وداشتم توی زندگی همسرم خدایی میکردم وانگار همسرم خدا بود واگه نبود زندگیه من تموم میشد،،.

    من با خدایی کردنم داعم مراقب همه ی امور زندگیه ایشون بودم، در صورتی که اگه توحید الانم داشتم میسپردم به خدا، خودش همه ی امور ایشون رو مدیریت می‌کرد چون خدا به یه اندازه به همه ی ما آدمها نزدیکه واگر شرک نداشتم وقتی شیطان ذهنم، درون منو مشوش می‌کرد وپر از نگرانی برای از دست رفتن یک رابطه، اگه توحید الانم داشتم، اگه عزت نفس الانم داشتم بهش میگفتم من یک زن پاک وپاک دامن هستم ومن یک فرد متعهد به زندگیه عاشقانه هستم، من به همسرم عشق می‌ورزم واین عشق درونی، عشق خدای درون من است که از طریق من به همسرم نثار می‌شود، واین عشق مقدسوپاک، لایق یه عشق پاکه، یه عشق خالص وناب، واگه همسرم لایق نثار این عشق پاک هست که خداوند از طریق وجود ایشان به من عشق می‌دهد واگر نه که باور به فراوانی دستان خداوند حتی برای پر کردن وجودمان از عشق الهی، کافی بود که آرامم کند به رهایی برسم، وابستگی‌ها را قطع کنم، این وابستگی‌ها وکنترل ها وچک کردن‌هایی که زنجیر طلایی به پای من بسته بود رنگش طلایی وبه رنگ عشق بود اما عنصرش از طلا نبود بلکه آهن زنگ زده ای با روکش طلا بود که به برکت استفاده از برنامه های استاد عزیزم که هدایت خداونده، تونستم حلقه های این زنجیر رو اول کم کم بتراشم وببینم طلایی به نام عشق نیست، بلکه آهن زنگ زده ای به اسم شرک وبی ایمانی است، به اسم ترس هست ووقتی به ماهیت اصلی این زنجیر وابستگی وکنترل پی بردم، فهمیدم چقدرررررر پوچ وبی ارزش است وشروع به پاره کردن حلقه حلقه های این زنجیر رنج آور کردم….

    زندگیه من متحول شد..

    بدون هیچ کار فیزیکی در برابر همسرم

    من فقط روی توحید وایمان خودم کار کردم.

    روی عزت نفس خودم کار کردم.

    روی احساس لیاقت وارزشمندیه خودم کار کردنم.

    من استاندارد خودمو اینطوری بردم بالا:اول خداوند رو نیروی درون خودم کشف کردم فهمیدم من چیزی جدا از خداوند نیستم واحساس من همیشه معیار سنجش رضایت ویا عدم رضایت وخوشنودی این نیروی درونی برای من شد.

    وقتی نگران چیزی میشوم حالا در این موضوع مثلا نگران رابطه ی خودم باهمسرم، ویا نگران امور مالی وروابط وکاریه همسرم میشوم، با خودم می‌گویم لیلا جان تو داری از مسیر درست، از صراط مستقیم خارج میشی، تو داری با نگران. شدنت، خداوند رو از خودت می رنجونی. این نگرانی یه هشدار که تو از مسیرت خارج شدی وبا تکرار باورهای توحیدی وباورهای فراوانی وباورهای لیاقت وعزت نفسم آبی خنک به روی آتش نگرانی‌هایم میریزم وخاموش می‌شود ومن نفسس میکشم ولذت میبرم از این فرصتی که خدا ند به من عطا کرده وبه قول استاد بسیار کوتاه است.

    با خودم میگم آقا، من پاکم، عشقم پاکه، من آدم درستی هستم، کارهای من درسته، پس لایق یه رابطه ی درستم واگه همسرم لایق یه رابطه ی درسته، لایق یه آدمه درسته، کارش درسته میمونه چون این قانون خداست وطبق آیات قرآن این قانون مردان پاک با زنان پاک ومردان ناپاک با زنان ناپاک، آدم‌های هم فرکانس باهم ادامه میدن وادمهای نا هم فرکانس ازهم جدا میشن، این یه قانونه.

    واما از اتفاقاتی که نتیجه ی این تغییر درونیه من بوده براتون بگم البته توی کامنتهای 12قدم کم وبیش گفتم ولی اینجا جاشه وباید بگم.

    اولین نتیجه ی این تغییر واین رهایی از بند خدایی کردن برای کارهای همسرم، راحت زندگی کردن خودم بوده، قبل از این تغییر، صبح با نگرانی چشمامو باز میکردم ومیگفتم آه چه روز مزخرفی، دوباره باید برم رستوران، باید با صدنفر سرو کله بزنم، باید صدتا کا رو ردیف کنم، به فلان کارگر حواسم باشه، کارشو درست انجام بده، فلان مشتری خانم خداکنه امروز نیاد چون احساسم نسبت بهش خوب نیست وفکر میکنم به همسرم نظر داره وخلاصه شروع یه روز عذاب آور منو مثل یه جسد متحرک

    میکشوند به رستوران، باید با ویزیتور نوشیدنی، گوشت ومرغ وسبزیجات سروکله میزدم، نگران پسرم بودم چون اون موقع سه چهار ساله بود، نگران دخترم بودم چون اون موقع مجرد بود و17، 18ساله بود….

    وهزاران رنج وعذابی که فقط وفقط خودم به خودم داده بودم ومیدادم.

    ولی بعداز تغییرم، تصمیم گرفتم همه چیز رو بسپارم به خدا، همه چیز رو وفقط از زندگیم لذت ببرم، همیشه تکرار میکنم «هرچه پیش آید خوش اید». هر اتفاقی برای من بیافته به خیر وصلاح منه. من لایق بهترین رابطه، بهترین زندگی وبهترین احساسم.

    وباورهای توحیدی خودمو محکمتر ومحکمتر ساختم وبه الهامات عمل کردم وقتی خدای درونم گفت مگه نمیگی سپردی به من، خوب دیگه نرو رستوران، بمون خونه استراحت کن، به همسرت چیزی نگو، خودش جای تو یه نفرو استخدام میکنه، وخدا شاهده که من عمل کردم بدون اینکه چیزی بگم، دیگه نرفتم وقتی همسرم پرسید لیلا جان نمیای پس؟ گفتم نه عزیزم میخوام استراحت کنم دیگه نمیام، میخوام از وجود بچه هام لذت ببرم وبه یه هفته نکشید که فردی رو استخدام کرد تا جای خودش کار کنه ومدیریت رستوران که قبلا با من بود رو خودش انجام داد، گاهی وقتا شیطان ذهن میومد میگفت پاشو، پاشو سر زده برو رستوران ببین چه خبره! ببین کارا خوب پیش میره! ببین اوضاع مالی اوکیه! بهم میگفت هیچ کس مثل تو نمیتونه مدیریت کنه! بهم میگفت برو سرزده ببین وقتی یه مشتری سانترال مانترال خانم میاد، برخورد همسرت چطوره؟! ومن تمام این نگرانی‌هایی که ذهنم به پا می‌کرد واتشی به جانم می انداخت رو با ایمانم با توحیدم با تکرار ارزشمندیم، خاموش میکردم، میگفتم من همه چیزو به خدا سپردم، خدا بهترین مدیره، وجای کن مدیریت میکنه از طریق همسرم واصلا در مدیریت خداوند، نیازی به مدیریت همسرم نیست چون همه ی اونایی که به نوعی به کار ما مربوط میشن، کارشونو درست انجام میدن. وبهش میگفتم توی باغ زیبا همه به گلهای زیبا نگاه می‌کنند، بو می‌کنند ولذت می‌برند وخدارو شکر می‌کنند ورد میشن، هر خانم زیبارو وجذابی که بیاد من نگران نیستم چون این طبیعی هستش که همسرم با نگاه پاکش زیبایی اونها رو تحسین کنه، چون اونها گلهای زیبای خداوند در باغ زندگی هستم وحتی خودمم گاهی با دیدن زنان زیباروی وجذاب با ذوق به همسرم می‌گویم نگاه کن احسان جان چقدر خلقت خداوند قشنگه واینا ادا درآوردن نیست، اینارو ساختم وقتی توی سفر به دور آمریکا دیدم استاد چطور داره از اون مدل های خوشگل وخوش اندام توی پارک فیلم میگیره ومریم عزیز من باورش درسته، کارش درسته، اینا شد واسه من الگوو حتی وقتی میبینم که استاد تنهایی ساعت 12شب میره از رقص زیبای عربی اون خانمها توی تمپا فیلم میگیره، باورهای مریم عزیزمن درسته، پس میشه برام الگو، وباورهای منو قوی‌تر میکنه..

    توی این دوسال میتونم بگم هر ماه سفر رفتم بدون همسرم وحتی گاهی سفرهای یه ماهه، ویا ده روزه وکلی لذت بردم وبه خداوند نزدیکتر شدم بدون همسرم وبدون نگرانی های قبلم برای همسرم وتنها بودنش وحتی برای خورد وخو اکش هم نگران نبودم چون به رزاقیت وهدایت خداوند در زندگیه همسرم ایمان داشتم، میگفتم ایشون که صبح تاشب توی رستوران، غذای آماده داره واگرهم بخواد غذای دیگری غیر از منوی رستوران مون رو بخوره خدا هدایتش میکنه…

    توی تمام مدتی که ازش دور بودم گاهی وقتا تماس تصویری داشتیم برای رفع دلتنگیهامون.

    دوستانم وخانواده ی من که باورهای قبل منو دارن گاهی وقتا میگفتن، خوب نیست که تو همسرتو تنها میزاری میری سفر ومن که خوب میدونستم این حرفها از کدوم باورها نشات می‌گیره، میگفتم من سپردمش به خدا ومیخوام در آرامش وآسایش وخیال راحت فقط لذت ببرم… آخه شغل همسر من بهش این فرصت رو نمیده که خیلی سفر بره، منکه نمیتونم خوشی‌های خودمو از خودم دریغ کنم بخاطر یه سری نگرانی‌های مزخرف

    وجالبه که بگم توی این سفر آخرم که 12 روز شمال کشور بودم وکلی جای دیدنی وبکر رفتم وبا 7دای خودم عشق بازی کردم وکنار پدرومادر حالم خوب بود وپسرم که عاشق پدر بزرگ ومادربزرگشه وعاشق محیط زندگیه اونهاست که توی یه روستای ساحلی زیبا زندگی میکنن به نام «میرود» که از طرفی به دریا واز طرف دیگر به شالیزارهای زیبا مشرفه من از عشق کردن پسرم کلی عشق کردم، از عشق کردم والدینم کلی عشق کردم وخودم هم می رفتم فیلبند، لفور، سید کلا، جاده ی کیاسر، جویبار، بابلسر، کنار دریا، توی شالیزار، جنگل‌ها، دریاچه ها، ابرها، رودها آواز پرندگان، بوی باربیکیو، شنا کردن‌ها وبوی برنج شالیزار وباران منو غرق در وجود زیبای خداوند می‌کرد تا اینکه همسرم بعداز 12 روز منو سوپرایز کرد و ستوران و تعطیل کرد واومد پیشم، باهم رفتیم دریا کلی عشق کردیم، شنا کردیم، رفتیم جنگل رفتیم جاده های پر پیچ وخم کیاسر، رفتیم سد البرز، رفتیم ورفتیم چشمه های باداب سورت وانقده از وجود هم و طبیعت زیبا لذت بردیم که من با تمام وجودم از عمق جانم میتونستم صدای خدای درونمون بشنوم که بهم میگفت لیلا جانم لذت ببر، این پاداش ایمان وتوکل تو به منه، این پاداشه اعتماد به منه، پاداش نگران نبودن ودر لحظه خوش بودنته، پاداش سپردن همه ی امور زندگیت وروابطت به منه، عشق کن لیلای من، از این مه، از این بارون، از این جنگل، از این رود، از این لیوان چای دودی که دست توی دست احسانت زیر بارون مینوشتی لذت ببر، از این چنجه کباب هایی که بهترین اشپز که همسرته، توی دامن جنگل زیر نم بارون میخوری لذت ببر….

    ساعتها در حین رانندگیه همسرم سکوت بود بین ما وهردو غرق در خودمون وخدامون

    من با نگاه به طبیعت دیوانه کننده اشک عشق می‌ریختم، وهمسرم با خوردن تخمه کدو ونگاه به طبیعت جاده ای پراز جاذبه های طبیعی، لذت می‌برد، وگاهی هم نقطه ی اتصالی بین ما ولذت بردنمون بوجود میامد هردو بهم نگاه عاشقانه میکردیم وباعشق بهم می‌گفتیم عاااااااااااااشقتمممممم من، درست مثل استاد ومریم اینا دیگه توی زندگیه ما طبیعی شده همیشه جاریه، همیشه هست ومن خدارو میلیاردها بار شکر میکنم بخاطر این تغییراتم

    هیچوقت گوشی من وهمسرم توی جیبمون نیست وهمیشه وسط ولوهست، گاهی اون گوشیه منو برمی‌داره وگاهی من، چون گوشی هردوی ما از یک مدل ورنگ هستش.

    هر کدوم از علایق خودمون لذت می‌بریم، سبک شخصی خودمون رو داریم وهیچ کدوم تلاشی برای تغییر طرف مقابل نداریم، وهمدیگرو با تمام ویژگی های رفتاری پذیرفتیم ودوست داریم، هیچ چک کردن ونگران بودنی در کار نیست.

    شاید باورتون نشه توی اون 12 روز اول که من تنها با پسرم شمال بودم هیچ وقت از همسرم در خواست پول نکردم وهیچ وقت پیام‌های بانکیه خودم رو چک نکردم که ببینم برام پولی واریز کرده یانه، هر پولی هم که واریز میشد اصلا نگاه نمیکردم مبلغش چقدره وکی زده برام، میگفتم خدایا شکرت که هوامو داری واز هزاران طریق برام می رسونی وخدای روزی دهنده ورزاق من چنان وفور نعمت وفراوانیه برکتی در زندگیه من وپدر مادرم به من نشان داد در اون 12 روز که من داعم در حال شکر گزاری بودم ووقتی همسرم به ما پیوست، بدون اینکه من ازش چیزی بخوام صندوق عقب ماشین وتمام صندلی‌ها غیراز صندلی خودش رو پراز مواد غذایی ومیوه وکلمن بزرگ از واسه استاد ینا پراز گوشت ومرغ وکره وپنیر و ماست ولیمو و… وپراز خوراکی‌های خوشمزه برای پسرم وحتی پسته وتخمه کدو وشکلات ونسکافه کرده بود، پتو وچادر مسافرتی وباربیکیو سیار اوارده بود، دوتا گل خوشگل از این گل نخلیا برای تراس ویلای پدرم خریده بود که چقدرررررر از دیدن این گلدانهای زیبا پدرم ومادرم خوشحال شدن که البته ارزش زیادی داشت برای من که همسرم اینکارو خودجوش انجام داده بود وبعد که اومدم تهران وحساب کتابمو چک کردم دیدم بنده ی خوب خدا، همسرم از طرف خدا هدایت شده بود توی اون مدتی که من شمال بودم مبالغ قابل توجهی برام کارت به کارت کرده بود واز همسرم سپاسگزاری کردم ولی اعتبارش رو به خدای بخشنده ام دادم واین رو هدایت خداوندم میدانم که همیشه بهم ثروت ونعمت وپول وبرکت میرسونه…

    خلاصه اینکه خیلی خوشبختم، خیلی خوشحالم وارزش این خوشبختی میلیاردها برابره ارزشه اون هزینه ای هستش که من برای دوره ی عزت نفس و12 قدم تا قدم 11 پرداختمه واصلا ارزش اینها باهم قابل قیاس نیست، چون نمیشه ارزش خوشبختی و رهایی وآرامش رو باهیچ رقمی، ارزش گزاری کرد، وقیمت براش تعیین کرد، من در نهایت آزادی ولذت وسعادت وآرامش زندگی میکنم، همه ی زندگیه من پراز زیباییست ولی….

    ولی شیطان ذهن مراجعه هاش خیلی کم شده ولی گاهی میاد.

    دیشب فوق‌العاده سر همسرم شلوغ بود وبرای تایم شام بامن تماس گرفت گفت میشه بیای پای صندوق، گفتم چشم ورفتم وخانم با لب خندان وظاهری که معمولاً من در مجالس عروسی خانمها رو اون طوری میبینم اومدن وبه همسرم سفارش غذا دادن وبرخورد صمیمی با همسرم داشتن ولی همسرم برخوردش باهاشون خیلی طبیعی وعادی بود، من توجه خاصی نکردم وگفتم خوب سبک شخصیه این شخص این مدله ولی ذهن همش داشت نشخوار می‌کرد که آره همسرت جلوی تو اینطوری برخورد کرد، اگه تو نبودی اینجور واونجور. ومیگفت از این به بعد بیشتر بیا تا پای اینجور خانمها به رستورانتون قطع شه وخلاصه هی میگفت ومیگفت….

    من، منی که این همه نتیجه تو دستمه، تو اومدی منو نگران کنی وخاموش کردمش واز خدا هدایت خواستم، بخدا یه هدایت خواستم

    وخدا منو دیشب ساعت 3 نیمه شب برد به اون فایلی که استاد توی تمپا رفتن ساعت 12شب توی خیابون وصدای آهنگ عربی میومد ورفتن از نزدیک از اون خانمها که رقص عربی میکردن فیلم گرفتن ولذت بردن وتو پیج اینستاگرام گزاشتن، با خودم گفتم خدای من تو چقدرررررر سریع الجوابی، آخه، ببین لیلا جان پوشش وآرایش بنده خدا اون خانمه از اینا که بازتر وبیشتر نبود واینا میرقصند واون خانم بنده خدا فقط می‌خندید وحالا من چرا با این همه باورهای درست که ساختم واین همه نتیجه که گرفتم باید به ذهنم اجازه ی نجوا بدم، ببین چقدر مریم عزیزم وحتی خود تو باورهای قشنگی دارید، ومثال باغ زیبا وگل های زیبا وخوش بو بیادم آوردم وکلی شکر گزاری با آرامش خوابیدم وصبح ساعت 8صبح دیدم این فایل روی سایته وسریع دانلود کردم ودیدم خدااااای من، چقدرررررر به موقع، انگار استاد عزیزم توسط خداوند هدایت شدن که برای محکمتر شدن باورهای من این فایل رو آماده کنند، برای خاموش کردن آتش خانمانسوز ذهن، استاد عزیزم بی نهایت سپاسگزارم.

    عاشقتونم.

    بچه ها میدونم طولانی شد ولی هنوزم دلم میخواد بنویسم!

    همتون رو دوست دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 142 رای:
  2. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    اسوی عزیزم سلام، چقدرررررر اسمت قشنگه نازنین «اسو»

    اسوجان بی نهایت نوشتت رو دوست داشتم، خیلی تأثیر گزار بود، ونکات مهمی رو اشاره کرده بودین، سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    سلام ندای عزیزم

    وقتی کامنت زیبای شمارو خوندم یاد یکی از پاشنه های آشیل زندگیه خودم افتادم که قبلاً جهاد اکبر به راه انداختم ودرستش کردم ونتایج خوبی گرفتم، منم قبلا باور اینو داشتم که باید همسرم منو از لحاظ مالی تآمین کنه واین وظیفه ی اونه وهمیشه برای تمام آرزوهام وخواسته هام روی فعالیت‌ها ی مالیه ایشون حساب میکردم ودرنهایت چیزی جز شکست وسر خوردگی نصیبم نمیشد تااینکه به لطف آشنایی با قوانین درست جهان هستی وتوحید فهمیدم که من با تکیه وتوکل به خداوند خودم به منبع بی نهایت رزق وروزی متصلم وخداوند با ساختن این باور الهاماتش جاری شد در زندگیم ومن عمل کردم وکسب وکار خودمو به راه انداختم وهمسرم هم برای من دستی شد از بی نهایت دستان خداوند که لطف خداوند تقریبا دوساله که در ناز ونعمت زندگی میکنم وبی نهایت شکر گزارم وتنها تکیه گاهم خدا ست. وخداوند پاداش‌ها ی بزرگی به این ایمان وتوکل من برای من ارزانی داشته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  4. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    سلام مریم عزیزم

    واقعا خوشحالم بخاطر این همه تغییر واحساس رضایت وخوشبختی که داری.

    بهت تبریک میگم دوست قشنگم.

    چقدر خوشحالم که کامنتهای لایک شده ی این صفحه همه وهمه هم نظر وهم عقیده ی خودم هستند همه باهم هم فرکانسیم وتقریبا مسیر مشابهی رو تا به اینجا طی کردیم، منم قبل از تغییر خودم هم بسیار کنترل ومحدود شدم وهم بسیار کنترل کردم ومحدود کردم ولی الان زندگی سرشار از رهایی وآزادی وعشق واقعی وعمیق رو تجربه میکنم، برات آرزوی بهترین ها رو دارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    سلام مرضیه جانم

    عزییییییییزم چقدرررررر حس خوبی گرفتم از نوشته ی بسیار روح بخشت، چقدرررررر آگاهی داشت این کامنت زیبا

    چقدرررررر درس داشت

    چقدرررررر مرور بر قوانین داشت

    چقدرررررر شکرگزاری داشت

    چقدرررررر حال منو بهتر کرد

    من عاااااااااااااشقتمممممم مرضیه جانم.

    برات آرزوی رسیدن به آزادی که ارزوشو داری رو دارم. آزادی ارزشمندترین موهبت الهی‌ برای تمام انسانها وتمام هستی وکاعناته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    سلام یزدان عزیز

    کامنت فوق‌العاده عالی داشتین. من همیشه کامنتهای شمارو میخونم وپر از آگاهی ولذت میشم

    پراز آرامش واحساس ناب میشم.

    پراز خدا.

    یزدان عزیزم بخاطر شروع یه رابطه ی درست وآزاد ورها وپر زعشق باتون تبریک میگم. خیلی خوشحال شدم.

    خواندن کامنت شما، تماماً مرور دوباره ی فایل استاد بود برای اینکه بره توی عمق وجودم. سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    سلام اسماعیل عزیزومونای

    دوست داشتنی

    خدایا شکررررررررررت بخاطر این زوجهای هماهنگ وهم فرکانسی که دارم اینجا میبینم.

    چقدرررررر حس خوبی میگیرم از خوندن کامنتهای شما دوستان عزیزم.

    به مونا جان وشما اسماعیل عزیز مبارک باد میگم این زندگیه زیبا وشگفت انگیز ورویایی رو.

    بسیار سپاسگزارم که خوشبختی خودتون رو با ماهم به اشتراک گذاشتین تا باهاش به احساس خوبی برسیم، من تحسین میکنم این روابط زیبای شما وسایر دوستانم رو وهمچنین روابط زیبای استاد ومریم عزیزم وروابط خودم واحسان عزیزم رو، خدایا شکررررررررررت بخاطر این همه خوشبختی ورهایی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    سلام محمد علی عزیز

    شما واقعاً روی عزت نفستون خیلی پیشرفت داشتین که بدون نگرانی برای قضاوت دیگران انقده راحت، خود افشایی کردین واز پاشنه های اشیلتون گفتین، پرده از باورهای اشتباهتون برداشتین واین قدم اوله، که تبریک میگم برداشتن این قدم رو، محمدعلی جان، قدم بعدی رو بردار، پاتو بزار روی ترست، به همسرت اجازه بده این کامنت منو بخونه، بزار این فایل استاد رو گوش کنه، بدون پاداش بزرگی در راهه، انقده خوشبختی خودت وهمسرت برات مهمه که الان اینجایی، پس بهاشو بپرداز، بهای اون حمله به ترسهاته، شکستن باورهای غلط خانوادگی وبومی هستش، لازم نیست در این مورد حتی باهمسرت حرف بزنی، فقط یه تصمیم بگیر که میخوای اوضاع رو بهبود بدی یانه؟ اگه میخوای که بسم الله، ابن کویر تشنه رو رها کن، برو به سمت یه زمین بارور وحاصلخیز وبرنجاتو اونجا بکار، بتاز به این ترسهات، ابن غل وزنجیرهارو باز کن وبشکن، آتش نجواهای ذهنت رو با توحید خاموش کن. پاداش عظیم در راه هست عزیزم. خوشبختی ورهایی تو وهمسر عزیزت رو میبینم اگه به آموزه‌هات عمل کنی. همسر عزیزتو آزاد بزار، بزار اون طور که راحته زندگی کنه، والبته که هیچ انسانی نمیتونه در حق انسان دیگه ظلم وستمی کنه وشما هر فرکانسی بفرستین، همونو دریافت می‌کنید، حتماً شما هم به آزادی ورهایی وخوشبختی واقعی، وبه عشق بدون وابستگی وترس می‌رسید، به امید شنیدن خبرهای خوب. محمد علی جان، کامنتهای بچه هارو بخون ببین چطور همه از شرایط بدتر از شرایط تو، به خوشبختی وسعادت رسیدن، فقط با عمل کردن وپا روی ترسهاشون گزاشتن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    آفرین به تو دختر شجاع وموحد خودم، به آفرین عزیزم

    چقدرررررر عشق کردم با این کامنت زیبا وپراز انرژی، انقده اقتدار وشجاعت وایمان توی کلامت موج میزنه که آدم عشق میکنه دوست دارم ده ها بار این نوشته رو بخونم، دختر قشنگم آفرین به تو که داری روی خودت کار میکنی، ایمان دارم به قانون جهان هستی، که فرد ام فرکانست وارد زندگیت میشه در زمان مناسبش، من عاشقتم عزیزدلم، همیشه کامنتهای زیبای شمارو میخونم ولذت میبرم. عالی بود عالی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    سلام زینب عزیزم… بی نهایت سپاسگزارم بخاطر این همه لطف شما

    عزیز دلم واقعا بودن توی این خانواده ی بی نظیر، آدمو توی صراط مستقیم، مسیر آرامش وتوکل ، مسیر خوشبختی وثروت وعشق وسلامتی، مسیر

    زیبایی وهدایت خداوند قرار میده وتوی این مسیر آدم به تکامل میرسه وقدم به قدم، عمل میکنه ونتیجه میگیره.

    زینب جانم من با هدایت خداوند وعمل به آگاهی‌هایی که از استاد جان ومریم جانم وهمین طور خوندن تجربیات دوستان بی نظیرم دارم مراحل تکاملم رو پشت سر میزارم ودر حال حاضر جنس نجواها رو خوب دارم میشناسم ودر زمینه ی روابط با هرکسی تونستم نتایج خوبی بگیرم، البته هنوز خیلیییییییییییییی جاداره برای کار کردن روی خودم، چون گاهی وقتا در رابطه با بعضی از آدم‌های اطرافم، عزت نفس ندارم وخیلی راحت از طرف اونها، نگران وناراحت میشم، وجالبه که میدونم جنس این ارتباط چیه وداره منو از مسیر درستم خارج میکنه وهربار فرکانسها ی منو از هماهنگی درمیاره، ولی شجاعت اینو ندارم که تمومش کنم ولی مرحله اول شناسایی هستش که من جنس این رابطه هارو شناختم ومرحله ی بعدی که بدون هیچ عمل فیزیکی، فقط کار کردن روی خودمه، روی عزت نفسم، روی خود ارزشیه خودمه رو دارم روش کار میکنم، ومرحله ی بعدی هم عمل به الهامات وهدایتهای خداونده که بارها بهم گفته بگو، به فلانی بگو که روش زندگیه من، سبک زندگی من یه موضوع شخصیه ومن با این روش، کلی حالم خوبه، شما نگران زندگیه من نباش، ولی امان از این نجواها که نه طرف ناراحت میشه، نه طرف قهر میکنه،… به جهنم! خوب طرف ناراحت بشه بهتره، یا خودت، یا خدای درونت؟

    بعدشم اگه تو روی خودت کار کنی لیلا جان، طرف اصلا ناراحت که نمیشه هیچی، بلکه شاید خوشحالم بشه که دیگه قرار نیست نگران زندگیه تو باشه، دیگه قرار نیست، نسخه ی زندگیه خودش رو برای زندگیه توهم بپیچه! دیگه تمام!

    خیلیییییییییییییی باید کار کنم!

    زینب جان، خیلی خوندن کامنت شما، بهم انرژی خوبی داد، عاااااااااااااشقتمممممم من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: