دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مرضیه عزیز به عنوان متن توضیحات این فایل:
خداوندا از شر نجواهای شیطان به تو پناه میبرم
به نام خدایی که منو خالق زندگیم آفریده
سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ام
من باور دارم لیاقت روابط عالی رو دارم
استاد،استاد همین دیشب وقتی داشتم کامنتهای دوستان رو میخوندم،بیشترین توجه روی خانم شایسته بوده،حتی خود من فکر میکنم تووی کامنت قسمت ۵۹ نوشتم که حس میکنم فرکانس مریم جان تغییر کرده،اصلا ذوق کردنش برای هر چیزی متفاوت شده،فکر کردم دلیلش چی میتونه باشه،یهو اینهمه توجه و زوم کردن روی مریم جان هستش،یادم اومد که تووی قسمت ۵۸ مریم جان گفت داره روی دوره ی روابط کار میکنه،گفتم همینه،ایشون دارند روی روابط کار میکنند و اینجوری داره نتیجه میگیره،حالا امروز هم میبینم که فایل امروز مربوط به همین موضوع روابطه
خدای من چقدر فرکانسها دقیق دارند عمل میکنند،چقدر زیبا همه چیز به هم وصله،خدایا شکرت
استاد وقتی فایل امروز رو گوش دادم و نکاتشو نوشتم،متوجه شدم پایه ی این فایل آزادیه که از باور توحید میاد،خدایا خدایا چقدر دقیق داری پاسخ میدی،آزادی،آزادی،این روزها اونقدر همه ی اطرافیانم دارند بهم فشار میارند که احساس میکنم توو قفسی هستم که میله هاش دارند فشار میارند و جسممو خورد میکنند،یه تضادی که نقطه ی مقابلش برای من آزادیه،آزادی،فقط از خداوند هدایت خواستم و میخوام،کمکم کنه تا سربلند از این تضاد بیرون بیام
استاد،گفتی دوست نداری کسی نگرانت باشه،بخدا بخدا منم هیچوقت دوست نداشتم کسی نگرانم باشه،چون این نگرانی آزادی منو میگرفت،وقتی جایی میرفتم،به مادرم میگفتم بهم زنگ نزنه،چون احساس میکردم با زنگ زدنش،آزادی من گرفته میشه،اونموقعها فکر میکردم دختر سرکشی هستم،اما الان بیشتر دارم درک میکنم که ایمان داشتم خدا مواظبمه،وقتی کسی بهم زیاد توجه میکنه احساس خفگی بهم دست میده،الان دارم متوجه میشم چون درون من فقط فقط آزادی میخواد
خدایا من تشنه ی آزادی ام،هدایتم کن
استاد نمیدونی وقتی حرف از آزادی میشه من تموم وجودم به جنبش در میاد،عطشم بالا میره که من آزادی میخوام آزادی
خدای من وقتی به گذشته فکر میکنم،به هر تضادی که برخوردم،نقطه ی مقابلش آزادی بوده،حتی خانواده ام،پدرم،من پدری رو انتخاب کردم که آزادی منو گرفته،ایمان دارم انتخاب من برای لذت بردن از زندگیم پایه ش آزادی،آزادی،خدایا شکرت
هر تضادی که تا الان بهش برخوردم،یه قسمتی از آزادیمو به دست آوردمه،اما من اون از حد از آزادی رو میخوام که انسان میتونه در این دنیا تجربه کنه.خدایا هدایتم کن
خدای من ویوی پشت سر استاد بی نظیره،معرکه ست،چه پوستری،پوستری که نقاشش خداونده،محشره،خدایا شکرت
خدایا شکرت بابت این بهشت رویایی
خدایا شکرت بابت دستی از دستانت چون استاد عباسمنش و خانم مریم شایسته
خدایا شکرت بابت خودم که تصمیم گرفتم تغییر کنم
خدایا شکرت بابت خودت که منو به راه صراط مستقیم هدایت کردی
خدایا شکرت بابت این گنج بی نهایت سایت استاد عزیزم
خدایا شکرت بابت دوستان همفرکانسم در این گنج که خوندن کامنتهاشون منو سرشار از آگاهی جدید میکنه
خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت
وقتی ما روی خودمون کار کنیم و باورهای مناسبی رو در جهت خواسته مون جایگزین باورهای محدود کنندمون کنیم لاجرم جهان ما رو هدایت میکنه به سمت خواسته مون،حالا خواسته ی ما روابط عالی باشه،ثروت باشه،سلامتی باشه،آزادی باشه
خدای من باز هم داری بهم یادآوری میکنی که فقط فقط خودم هستم که مسئول زندگیم هستم،داری بهم میگی که همه چیز از درون خودمه،من مسئول صددرصد اتفاقات زندگیم هستم،خدایا شکرت
خدایا شکرت بابت قانون تکرارت
خدایا شکرت بابت قانون فرکانست
خدایا شکرت بابت قانون تکاملت
خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت
خدایا خدایا کلمه به کلمه ی این فایل وصف حال این روزهای منه،استاد همین دیشب یه یادداشت برای کارفرمام نوشتم،اینقدر بد پاسخ داد،که یه لحظه خواستم بهم بریزم،گفتم مرضیه تو خواستی اونو تغییر بدی در صورتی که مشکل از درونه خودت،این روزها فراری ام از همه ی آدمهای اطرافم،همش دنبال راهی ام برای در رفتن،اما نگو که اونها دارند یه وجه اشتباه از درون خودم رو بهم نشون میدن،خدایا چقدر دارم به آرامش میرسم،اینها همه از درون خودم هستند اونها فقط دستی از دستان خداوند هستند که دارند پاسخ فرکانسهای خودم رو میدن،خدایا شکررررررت
کسانی که در حال هدایتند،من روی خودم کار میکنم،خودم رو لایق یه آدمی با چنین ویژگی هایی میکنم،خداوند منو هدایت میکنه به سمت آدمهای مناسب با باورها و فرکانسهای من
مریم جانم با تموم وجودم تحسینت میکنم عزیزم،همیشه حرف شما تووی خونه ی ما هست،همیشه میگم چقدر مریم شایسته درونش اوکی بوده که کنار استاد عباسمنشه،با تموم وجودم تحسینت میکنم که همیشه از مرز محدودیت هات میگذری و بر ترسهات غلبه میکنی،الان یاد سفر به دور امریکا افتادم قسمت ۲۸،و پیام نیاگارا برای شما:فقط خودت باش،آزاد و رها باش از قید هر محدودیتی که آدمها درست کردن و راه خودت رو برو،راهی که بهش علاقه داری و بهت احساس زنده بودن میده
مریم جانم من دیوانه ی این قسمت از سفر به دور امریکا هستم،تقریبا هر روز نگاهش میکنم چون پایه ش آزادیه،آزادی،حرفهای استاد راجب شما،قشنگ داره عملکرد شما رو راجب پیام نیاگارا بیان میکنه،این یعنی شما حرف و عملتون یکیه،بخدا که من خوشبختترین دختر عالمم که عضو این سایت هستم و دارم قوانین خداوند رو عالی درک میکنم
مریم جانم میدونی چیه وقتی این حرفها رو میشنوم،وقتی عملکرد شماها رو میبینم،دوست دارم همین لحظه بدوم و تکاملمو طی کنم،اما باز جمله ایی از شما منو آروم میکنه که شما آروم آروم هدایت شدین به همچین جایی،خدایا شکرت
خدای من،من وقتی آدم توانمند،توحیدی،متوکل باشم،جهان لاجرم از همین جنس آدم رو سر راهم قرار میده،چون همه چیز براساس فرکانسها و باورهای خودمه،خدایا شکرت
انسان وقتی به خداوند توکل میکنه دیگه نگرانی نداره،استاد خدا میدونه از وقتی با شما هستم چقدر توحیدی تر شدمه،چقدر نگرانی هام کمتر شده،تا میخوام لحظه ایی بترسم،محکم به خودم یادآوری میکنم خدا مواظبمه،و اون کاری رو که دوست دارم انجام میدم،خدایا شکرت
توکل یعنی اینکه خداوند حواسس به همه چیز هست یعنی مرضیه آزاد و رها زندگی کن،از هیچ چیز نترس،و همه چیز رو به خدا بسپار که خدا حواسش به همه چیز هست
خدایا من خودم رو به تو سپردم،کمکم کن تووی عملم اینو بهت ثابت کنم
خدای من استاد وقتی بالاترین استانداردهای شما رو دارم میشنوم و میبینم،متوجه میشم من خیلی خیلی باید روی خودم کار کنم،قطعا شما هم روزهایی رو که ما داریم میگذرونیم،گذروندی،تکامل رو طی کردی، و هر بار در مدار استانداردهای بالاتری قرار گرفتی،این منو خوشحال میکنه مسیری که تهش آزادی مالی،زمانی،مکانی هست،تکامل طی کرده،تکامل با لذت نه با زور،این به من آرامش میده که شما تونستی،منم میتونم،خدایا شکرت
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
مراحل رسیدن به خواسته
اول شنیدن قانون خداوند
دوم درک کردن قانون
سوم عمل کردن به قوانین در زندگیمون====نتیجه
رابطه ایی که دو تا انسان موحد،توحیدی،متوکل دارند با هم لذت میبرند تا وقتی که با هم هستند،با هم هستند لذت میبرند،با هم نیستند هم لذت میبرند
خدای من همینه توحید و یکتاپرستی،من به هیچ چیز و هیچکس وابسته نباشم،تا وقتی با کسی ام لذت ببرم،وقتی رفت ایمان دارم خداوند بهترشو سر راهم قرار میده،تا وقتی دارم زیبایی رو میبینم ازش لذت ببرم و براحتی رهاش کنم برم چون ایمان دارم خداوند زیبایی های بیشتری رو برام در نظر گرفته،استاد تووی سفر به دور امریکا چون توحیدتون رو تووی عملکرد نشون دادی،هر جا میرفتی،با هر ادمی برخورد میکردی نهایت لذت رو میبردی بعد هم راحت رها میکردی و میرفتی و خداوند بهتر و بیشترشو سر راهت قرار میداد
بخدا دارم دیوانه میشم از اینهمه آگاهی،استاد واقعا یه وقتهایی یه درکهایی از فایلهای شما دارم که نمیتونم بنویسمشون،اونقدر همه ی قوانین بهم وصل هستند که با هر جمله ی شما من قانون تکرار،تکامل،هدایت،استمرار،توجه و…رو درک میکنم که واقعا نوشتن رو برای من سخت میکنه،چون اونموقع باید موشکافانه بنویسم در حال حاضر کمی برام سخته،امیدوارم در طی تکامل بتونم انجامش بدم،خدایا شکرت
یک رابطه خوب،سرشار از توانمندی،استقلال،احترام به عقاید همدیگه،ازادیه،خدایا شکرت
استاد:اونی که هستم،همونی ام که من هستم یعنی آزادی،آزادی
استاد چقدر با جملات شما چراغها داره تووی ذهنم روشن میشه،یکی از دلایلی که چندسالی میشه دوست نداشتم وارد رابطه ایی بشم،همیشه میگفتم اگه من خوبم،خودمم که خوبم،اگه بدم هستم باز خودمم،اینکه کسی بیاد توو رابطه با من بعد بگه چون من بالا سرت هستم تو خوبی وگرنه خودت باشی خوب نیستی،این خط قرمز من بود،سریعا کات میکردم،چون نمیتونستم همچین چیزی رو تحمل کنم،اونموقع نمیدونستم چرا اینجوری ام اما الان با حرفهای شما متوجه میشم چون خواسته ی من آزادی بوده،خدایا شکرت
استاد حس دویدن دارم،بخدا احساس میکنم درونم داره میرقصه،هی دارم بیشتر درک میکنم چرا هدایت شدم به سمت شما،خدایا شکرت
وقتی ما تووی مسیر درست بریم،ادمهایی رو جذب میکنیم که با ویژگی های ما اوکی هستند،دقیقا،وقتی با کسی برخورد میکنم که به ظاهر داره کمکم میکنه اما از وجودش احساس بدی دارم،میگم شاید دستی از دستان خدا باشه ردش نکنم،بعد میگم چیزی یا کسی که از سمت خدا باشه،قطعا باید به من احساس خوب بده،این شخص به من احساس خوبی نمیده،برای همین تصمیم میگیرم و با جسارت ردش میکنم،همینم باعث شد خواسته ایی درون من شکل بگیره،تعامل و دوستی با ادمهای جدید که خداوند خواسته مو مستجاب کرد و هدایتم کرد به این گنج بی نهایت و تعامل و دوستی با ادمهای جدید،خدایا شکرت
خدایا شکرت که داری با این نشونه ها بهم میگی خبرهای خوب در راهه
قرار نیست نگاهمون به روابط،رابطه ایی باشه که تا ابد ادامه پیدا کنه=آزادی
ما انسان هستیم و تغییر میکنیم=آزادی
استاد کلمه به کلمه ی شما پایه ش آزادیه،آزادی بالاترین و بزرگترین خواسته ی منه،خدایا شکرت
زندگی فرصت کوتاهیه،استاد منم میخوام مثه شما از این فرصت استفاده کنم،من مثه استادم دختر با اراده و عملگرایی هستم.خدایا شکرت
قانون اینه که ما روی خودمون کار کنیم و جهان ادمهای مناسب رو وارد زندگیم میکنه
کار من:کار کردن روی خودم
کار جهان:چینش آدمهای اطراف من طبق فرکانسها و باورهای من
خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت
خدایا شکرت که او وقتی مسیر درست رو نشونم دادی دیگه به شخصی وابسته نشدم
خدایا شکرت که رها از هر انسانی دارم زندگی میکنم
استاد من این جمله رو قبلا از شما شنیده بودم اما درکش نکردم،و الان در مدار درکش قرار گرفتم،خدایا شکرت
بعضی ها یک کویر دارند اما میخوان تووش برنج بکارن
کسی که ایمان به خداوند داره میگه من ثروت میخوام،و روی باورهاش کار میکنه خداوند هم از بی نهایت راه ثروت وارد زندگیش میکنه
کسی که ایمان به خداوند داره میگه من همسر خوب میخوام و روی باورهاش کار میکنه و خداوند هم دستی از دستانشو مطابق با فرکانسها و باورهاش به عنوان همسر وارد زندگیش میکنه
کسی که ایمان به خداوند داره که میگه من خوشبختی میخوام و روی باورهاش کار میکنه و خداوند هم از بی نهایت راه خوشبختی رو وارد زندگیش میکنه
و…
این یعنی محدود نکردن و دست خدا رو باز گذاشتن و ایمان داشتن و متوکل بودن به اینکه خداوند بهترینها رو وارد زندگیش میکنه
خدایا همینطور که داری کمکم میکنی قوانینت رو درک کنم،کمکم کن تووی زندگیم هم اجراشون کنم،تا در دنیا و آخرت سعادتمند بشم،الهی آمین
وقتی من دنبال یه آدمی هستم که با صداقت،درستکار،باایمان،وفادار و…باشه آیا خودم با صداقت،درستکار،باایمان،وفادار و…هستم؟؟؟
اگه هستم که جهان لاجرم اون شخص مناسب با خواسته ی من رو وارد زندگیم میکنه،اگه نیستم که باید روی خودم کار کنم و به طور واقعی نه ادا اونی بشم که میخوام لاجرم جهان اون شخص مناسب رو وارد زندگیم میکنه،خدایا شکرت
وقتی که قانون رو بدونم،و ایمان داشته باشم به درستی خداوند و ایمان داشته باشم که وقتی تغییر کنم جهان اطرافمو با ویژگی هایی که با تغییر من هماهنگه با فرکانسهای وجودی من هماهنگه میچینه بدون نقص،دیگه نگران دنیای بیرون از خودم نیستم،چون باور دارم جهان طبق فرکانسها و باورهای منه که آدمها رو وارد زندگیم میکنه،خدایا شکرت
خدایا شکرت بابت درکم از قوانینت
مریم جانم بی نهایت ازت سپاسگزارم که این فایلها رو داری برای ما میگیری و تدوین میکنی،با دیدن این فایلها خواسته های من فراتر از کهکشان راه شیری رفته،و ایمان به اینکه همه چیز در این دنیا ممکنه،حتی خواسته ایی که هیچ انسانی روی زمین انجام نداده باشه،اما من میتونم و میشود که اون اولین نفره باشم،خدایا شکرت
استاد با تموم وجودم زندگی شما رو تحسین میکنم،واقعا که با دیدن زندکی شما از خیلی از مرزهای محدودیت گذشتم،خدا میدونه که چه مزرهای بزرگتری رو باید بگذرم ازشون،باید تکاملم رو طی کنم،با یاری خداوند و هدایت خداوند که منم میتونم زندگی رو خلق کنم که از تموم جوانبش لذت ببرم،الهی امین
درس این فایل:فقط و فقط روی خودم کار کنم،و یک تغییر اساسی و واقعی کنم،هیچ محدودیتی وجود نداره،کافیه فقط بخوام،که میخوام.
خدایا شکرت که با دیدن این قسمت باگهایی در ذهنمو پیدا کردم
خدایا شکرت الان که دارم کامنتمو به پایان میرسونم سرشار از آرامش و شادی ام
خدایا شکرت،خدایا شکرت،خدایا شکرت
ممنونم استاد گرانقدرم
ممنونم مریم جانم
ممنونم از دوستانی که کامنت منو مطالعه میکنند و بهم لایک میدن
پروردگارم بگو از تو چجور سپاسگزاری کنم،تا دلم راضی باشه،بگم آخیش عالی سپاسگزاری کردم،که هر چه میگم خدایا شکرت باز حس میکنم کمه،کاش میشد احساسمو تووی کلمات مینوشتم.خدایا شکررررررررررررررررررررررررررت
راستی استاد دیشب خواب دیدم امریکا هستم
دوستون دارم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD484MB32 دقیقه
- فایل تصویری عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منش143MB32 دقیقه
- فایل صوتی عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منش29MB32 دقیقه
یا نور و یا نور و یا نور💖💖💖
یا الله و یا الله و یا الله💖💖💖
یا رب العلمین💖💖💖
نمیدونم چرا اما احساسم اینارو میگه بهم و باوجودی که ربطی به این فایل نداره، ( هرچند هنوز محوِ معجزهٔ این فایلم نه فقط برای خودم که میبینم برای همهٔ هم پاره های نورانی ام) دلم میگه اینجا بنویسش. پس قطعا دلیلی داره. من فقط گوش به فرمانِ دلمم، دل که خانهٔ خداست، اتاقِ فرمان 💖
همین لحظه یه نکته هدایتی به ذهنم اومد.
داشتم کامنت ها رو میخوندم که دیدم چقدر سرعتم توی خوندن کامنت ها بیشتر شده، و البته دقتم هم.
این یعنی تکرار و تمرین مهارتت رو افزایش میده.
اما نکته ای که میخوام بگم این نبود!
همینطور که داشتم با سرعت بیشتر کامنت ها رو میخوندم به یادِ استاد و دوره ها و مهارتِ تندخوانی شون افتادم! گفتم: ببین سانااااز، خداوند از کِی و کجااااااا استاد رو آماده کرده بود برای این روزها و لحظه ها…..
من خودم هربار میام سراغ کامنت ها ( که البته هر روز بیشتر مجذوبش میشم و وقت براش میذارم)، میگم وااااای خدایااااااا من اگر ۲۴ساعتم وقت بذارم کامنتا رو بخونم بازم کمه! تموم نمیشه و من مشتاق و مشتاق تر میشم…
خدااایا چجوری استاد فرصت میکنن در کنار اینهمه کاری که دارن اینحجم از کامنت ها رو با چه دقت و ظرافتی میخونن و منتشر میکنن؟؟؟؟!!!!!
و حالا فهمیدم. خداوند مأموریتی به هرکدوم از ما داده و پیش از اینکه حتی خودمون بدونیم مارو آماده میکنه، میپرورونه، رشدمون میده تا در زمان و مکانِ مناسب به بهترین امکانات مجهز باشیم، تا بهترینِ خودمونو ارائه بدیم، تا دنیا از بهترینِ ما بهشت بشه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پس باز هم دلم آرام گرفت با یادِ معبودم💖
عاشقتونم مّّّن😉💖🌹
پس یادمبمونه:
هر جا، هر موقعیتی، هر انسانی، هر مهارتی، هرچیزی که من در اون قرار میگیرم داره رشدم میده، داره آمادم میکنه، داره منو برای بهترینِ خودم آماده میکنه.
غر نزن بگو وقتم توی فلان کلاس هدر رفت، فلان کارو کاش انجام نداده بودم و …
درسته، الان با آگاهی ها و هدایت هایی که هر روز برام بیشتر و پر رنگتر میشه، درست تر انتخاب میکنم، اما…
حالا به اینم فکر میکنم که هر چیزی که تو گذشتم بوده، حتی به اشتباه، رشدم داده. تضادی بوده که من خواسته ام رو شناختم و به مسیر درست رسیدم تا الان درست انتخاب کنم. از الان به بعد هم همینه. من در حالِ طیِ تکاملم هستم. شاید انتخابِ الانِ من مسیرِ درستم نباشه اما اگر به تضادی هم برخورد کنم، همین تضاده که منو روشن میکنه، که بهم میگه الان با آگاهی، دانایی و تجربه بیشتر میدونی چی میخوای، و این روندِ تکامل ادامه داره… فقط به دیدِ الخیر فی ما وقع بهش نگاه کن. چون چیزی جز خیر وجود نداره.
از اشتباهاتمون نترسیم. اصلا ترس ینی مرگِ واقعی به معنای نیستی! آدمِ موحد با شجاعت میره جلو. آدمِ موحد جسارتی داره که به عرش میرسه برقش..
من یک بار توی تمرین دوچرخه سواری توی سرازیری با سرعت خیلی زیاد، بد زمین خوردم که تا ۱هفته نتونستم برم تمرین و اون شد نقطه ضعفِ من! و بعد از اون همهٔ مسیرهای خاکی و مخصوصا سرازیری برام کابوس شده بود!
همین باعث شد من که تو ۱ماه از صفر به حداقل ۶۰-۷۰ رسیده بودم و حسابی جسور شده بودم، یهو برگردم به صفر! این ترس نذاشت مدتی برم تمرینِ آفرود! از خیلی هیجانات و تفریحاتِ دوستانه و گروهی کنار کشیدم، چون زانوهام میلرزید و دردم یادم میومد و دقیقا اولِ مسیرهای سرازیری من پیاده میشدم و رکاب نمیزدم!
وشیطان که مداااام نجوا میکرد که: بازم میخوری زمین، یادته چه حالِ بدی بودی اونروز؟؟ نرو پیاده شو، تو نمیتونی! تو هنووووز خیلی ضعیفی، هنووووز خیلی باید تمرین کنی، باید اول قوی بشی بعد بیای با گروه، باید جوری ماهر بشی که بقیهضعیف نبیننت!!!!!!! اگه بخوری زمین جلو همه میفهمن تو ضعیفی! مهارت نداری! پیاده شو! اصن چرا اومدی؟؟؟!!!!! تو که نمیتونی! تو که هنوز ضعیفی!! تو که هنوز اول راهی!! ببین بقیه رو چه مهارتی دارن!!! ببین چجوری تو این مسیرای پر پیچ و خم و پر شیب راحت رکاب میزنن! حتی اون پسره ۱۳-۱۴ ساله از تو بهتر رکاب میزنه، ماهر تره! دفعه دیگه اول به اینا فکر کن بعد دستپاچه شو بیا با گروه!!! اصن تو رو چه به این کارا! تنهایی تمرین کن که جلو بقیه ضایع نشی!!!!!!
و من به این نجواها گوش میدادم و ذهنم هر روز فعال تر میشد و من از رؤیاهام دورتر!
در مقابل خدا چیکار میکرد؟؟؟؟
من توی گروهی بودم که شاید دومین بار بود میدیدمشون. خدا شاهده من حتی ندیده بودمشون و اسمشونم نمیدونستم اما بشدت تشویقم میکردن و تکنیک بهم میگفتن و انرژی بهم میدادن. دستانِ خدا به هر شکلی برای هدایتِ من.
حتی مربیِ حرفه ای تیم ملی که کنارم رکاب میزد با تعحب میگفت چرا دنده سنگین میری تو سربالایی اذیت میشی. ولی من تعجب کردم گفتم من خیلی راحت دارم رکاب میزنم! و فکر کردم حتما دوچرخم مشکل داره که من انقدر راحت رکاب میزنم!!! چقدر عزت نفسم داغون بود تو اون روزا!
و من دورتر و دورتر شدم از تیم و گروه و دوستانی که دستِ خدا، هدایتِ خدا بودن برام.
خودم رو دور نگه داشتم و دنیا هم به سازِ من رقصید و دور نگهم داشت!
اما حالا یاد گرفتم:
که نجواها از شیطانه و باید خاموشش کنم چون دیگه این جمله ها شدن استارتِ رکاب زدنِ من:
«بسم الله الرحمن الرحیم
الهی بهامیدِ تو
خدا گاردِ منه
لاحول ولا قوه الا بالله
Let’s do it together love💖
خدا برای من کافیست».
این ترسِ بیهوده خیلی عقب نگهم داشت، منی که مثل برق و باد داشتم پیشرفت میکردم! (که البته این هم بخشی از مسیر تکاملم بوده و به قدرت، اطمینان و لطف معبودم به سلامت ازش گذشتم. و مسئله گذشتن از ترسهاس، مهار کردنشون. ترس هست، همیشه هست، مهم مهار کردنشه. قدرت ندادن بهشه. بقول استاد: حتی با ترس عمل میکنیم و انجامش میدیم و توانمند میشیم)
درصورتی که اون زمین خوردن درواقع کلی تکنیک و آگاهیِ بیشتر به من یاد داد. کلی مهارتم و شناختم بیشتر شد.
دیدم دارم از زیباترین لحظه هایی که همه عمرم منتظرش بودم عقب می مونم! گفتم نترس دختر. تو شجاعترین دختری هستی که من میشناسم، بقول یکی از دوستانِ همرکابم: نترس، ترمزِ عقبو بگیر راحت بیا😂👍 ( خدا تو دلِ ترسهام بهم تکنیک یاد داد که به سلامت بگذرم💖😘 دورش بگردم)
اینا رو که به خودم گفتم دنیا هم سریع بهم پاسخ داد!😍💪
وقتایی که میرفتم پیش مربیم بهم میگفت خیـــــلی حرفه ای و عالی شدی، اصن پیشرفتت فوق العاده اس، همه چی حرفه ای، بهت افتخار میکنم که انقدر شجاعی و زود پیشرفت میکنی. میگفت من شاگردایی دارم که ۱۰ ساله کار میکنن هنوز بلد نیستن مث تو دوچرخه رو حرفه ای جابجا کنن و…..
و من باز زمین خوردم! اونم شب، وسط خیابونی ک از ۲طرف ماشینا به سرعت میومدن و خدای من گاردِ من بود و مثل هاله ای از نور حصاری امن دورم کشید و ماشین ها به امرِ خدای من ایستادن و منو حفظ کرد و با تکنیک هایی که خودش درونم به ناگاه انجام داد من هیچ ضربه ای بهم وارد نشد.
و وقتی بلند شدم فقط سوار شدم و شجاع تر و با اراده تر از قبل توی شیب خیابون رکاب زدم و با لبخندی که از حسِ امنِ وجودِ پروردگارم داشتم به خونه برگشتم😌💖
و به شیطانِ درونم گفتم: خودتم میدونی من چه خدایی دارم😎💪
و از اون روز هر ماشینی یا آدمی که تو مسیر رکاب زدنم منو میبینن، خدا شاهده جوری با کلماتی منو تحسین میکنن که من درجا میگم دیدی خدا با زبانِ اونها بهم گفت آفرین قشنگم که انقد زیبا داری میدرخشی💖💖💖💖💖💖
تعجب میکنم وقتی بقیه غر میزنن که به دوچرخه سوار احترام نمیذارن! خب بله! غر بزنی بهت غر میزنن!!!
من چیزی جز تحسین از جانب خدایم نمیبینم💖💖💖
روزی که فایل موتورسواری استاد رو دانلود کردم، باهاش زندگی کردم. باااارها میذارمش و با آهنگش حال میکنم و خودمو جای استاد میذارم، با دوچرخه😎😍😉😋💪
و خدا میدونه چقدر اون فایل شجاعتِ منو بالا برده💖💖
استاد اون فایلی که شما در مورد هدایتتون و پیدا کردن مأموریتتون در این جهان گفتین، اونجایی که سرکار نرفتین و اون انفجار اتفاق افتاد… و بعد گفتید من فهمیدم که باید اشاعه دهنده توحید باشم و حالا که این هدایت ها و بچه های سایت رو میبینم میفهمم که این کاری بود که خدا میخواست انجام بدم.. اشاعهٔ توحید.
من به جای شما هربار میام سراغ کامنتا اشک میریزم از این عشق و توحیدی که اینجا موج میزنه… بینهایت درود خداوند قطعا بر شما هست همیشه که خدا رو توحید رو و یکتاپرستی رو به ماها میشناسونید.
من عااااااااشقتونم که منو مست و دیوانهٔ معبودم کردین، من عااااشقتونم که منم الان یه عباسمنشی ام، که من اون تیکهٔ پیدا شدهٔ پازلِ نورم 💖💖💖💖
خدایا، معبودم، جان و جهانم، نورِ وجودم، همه زندگی ام…
چه زیبا نوری آفریدی، تبارک الله احسن الخالقین
ببنهااااایت خودت، برای این نورِ زیبا از تو میخواهم
💖💖💖🌹🌹🌹
(تمام چیزهایی که اینجا نوشتم در لحظه یادم میومد و مینوشتم و میفهمیدم و بهم میگفت چه خبر بود و الان چی شدی. انگار خدا خواست بهم قصهٔ این بخش از زندگیمو با زبانِ اینجا بهم بگه. و تازه همین حالا خودم فهمیدم کجاها اشتباه کردم و وضعیت الانم بخاطر چیه… ترمز ها و نجواهای ذهنمو بهم گفت، هرچند این قصه سرِ دراز دارد…)
به نامِ جان و جهانم، همه هستی ام، به نام نور💖
سلام دوستِ زیبایم😍😍😍
من که گفتم چه حیف تموم شد، کاش به آخر نمیرسید این داستانِ معجزهٔ الهی
هرچند میدونم وقتی خدا درونمون شعله میکشه کلام سرِ تعظیم فرود میاره و دلهاست که به هم نور میپراکنند.. دلها با هم سخن میگن، این زبانِ دل است، زبانِ نور.. تمامی ندارد.. تو یک قصهٔ الهی گفتی و دلهای ما تا بهشتِ الهی رفت..
من شخصا ایمان دارم هر زمانی که درونمون خواسته ای عمیقا طلبیده بشه خداوندم بـــی درنگ پاسخ میده. با همین الهامات. که من و تو فقط در دلمان طلب میکنیم و آنسوی این زمین خاکی برایمان با کلامش، با زبانِ پارهٔ باشکوه و نورانی وجودش به تصویر میکشد برای من و تویی که خودمان را یافتیم. مادری جمله ای میگه و فرزندی هدایتگر میشه…
خدایِ من شاهده که من هم با آرامشی که با حضور معبودم در وجودم جلوه گر شده ازش هدایت خواستم، همین دیشب قبل از خواب، و ایمان داشتم هرلحظه هدایتش بر من جاریه و من هرگز از نوشیدنِ جامِ هدایتش سیر نمیشم و این هدایت ها جلوهٔ هرچه بیشتره خودشه برام. خدایم با هدایت هاش خودش رو بیشتر و بیشتر بهمون نشون میده.. و امروز نزدیک تر از نزدیکم اجابتم کرد…
میگن چرا حسین سر داد در راه عشق، در راه معبود؟؟ سر و جانم فدایش، همه زندگی ام، نفسهایم فدایش.. حسین میدانست و جان فدای معبودش کرد که این باشکوه ترین هجرت از این جسمِ خاکیه…
«خدایا من در کلبه فقیرانهٔ خود چیزی دارم که تو در عرش کبرباییه خود نداری، من چون تویی دارم و تو چون خود نداری»
وقتی پیدا میشویم، وقتی یاد میگیریم موحد باشیم، وقتی ابراهیم وار میشویم، چنان غرقِ او میشویم که پر میکند وجودمان را از خودش، از نور، و بقول استاد:« دیگه جایی برای وابستگیِ غیر از او نمی ماند».
آخ خدایِ من…
من توانِ گفتن ندارم…
سکوت شاید زیباترین ستودن باشد وقتی کلام توانی برایش نمی ماند….
بینهایتِ خدا رو برات آرزو میکنم💖💖💖
بنام یگانهٔ هستی، یگانهٔ قلبم💖
سلام نگینِ قشنگم😘😘😘
عاشقتم من که هربار هدایت میشم به کلامِ دلنشینت انگار دارم با این کلمات و این آگاهی ها دعا میکنم و با خدا حرف میزنم. انگار هم خدا باهام حرف میزنه هم من باهاش💖😘
عاشقتم دخترِ درخشان و پرنور😘😘
ممنونم ازت و عاشقانه دوستت دارم💖💖💖💖💖
سلام عشق خوششششگلم😘😍💖
نگین جاااانم عاشششقتم ممممن آخه دختر😘😘😘😘
قبل از اینکه هدایت بشم به این کامنتت توی دلمگفتم برم با نگین یکم حرف بزنم یه سوال در مورد روابط ازش بپرسم، بعد در لحظه درونم گفتم خدا خودش هدایتم میکنه و من جوابمو میگیرم😍💖
بعد رفتم ادامه ورزشم که دیگه آخراش بود و دیگه انگار یادم رفت!
چند دقیقه بیشتر نگذشته بود که دلم گفت بیا توی سایت و خودش خیلی واضح بهمگفت بیا اینجا جوابتو میگیری….
و وقتی زدم کامنتهای لایک شده به خودم گفتم مطمئنم اون کامنتی که باید بخونم کاملا واضحه و همون جوابمه💖
و اینجا بود که اسم تو اومد….
میبینی عشقم چقدر فوق العاده و آسان و سریع هدایت میکنه خدامون؟؟
من میمیرم براش که خیلی خداس💖😍😘💖😍😘💖
که انقدر خوشگل جوابمو داد با نگین جان خودم😘😘😘😘
عاشششششقتم ممممممن💖
یه دنیا بوس و بغل😘💖
قربون خدام برم من الهیییییییییی💖💖💖💖💖💖💖💖
به نامِ پروردگارِ جهانیان💖
سلام عزیزِ دلِ خدا، عزیزِ دلِ من💖😘
پیامت رو که میخوندم احساس میکردم حرفهای ناگفتهٔ من هم بود، و باعث شد یه نکته خیلی مهمی رو بفهمم. آخه فرقه بینِ دونستن و فهمیدن.. حسش کردم حقیقتاً.💖
ما بچه های سایت هم فرکانسی هایی هستیم که در یک جهانِ بینهایتِ نور به سمتِ منبعِ اصلیِ نور، منبع همهٔ خیر ها، در حرکتیم. هر کدوم از ما در یک مدار مشخص مطابق با باورهای اون لحظه مون که البته در حالِ رشد و پرنور شدنه. و زمانی که هر کدوم از ما بقول دوستان رد پایی از خودمون به جا میذاریم و پیامی می نگاریم، و هم فرکانسی های دیگمون میخوننش، درواقع داریم حرفهای ناگفتهٔ همدیگه رو میگیم، و با خوندنشون تکرارش میکنیم و تکرار قدرتمندترش میکنه، و هر یک نفر که به این چرخه اضافه بشه قدرت بیشتر میشه، تکرارِ زیبایی ها، تحسین ها، شکرگزاری ها… قدرت بیشتر بشه ما توانمندتر و بزرگتر میشیم، قدرتِ بیشتر یعنی سرعتِ بیشتر، یعنی نزدیکتر شدن به سرعتِ نور، یعنی زودتر و آسانتر شدن، یعنی به اصل نزدیک و نزدیکتر شدن. و اصل خداست💖
تحسینت میکنم، دوستت دارم و بینهایت ازت سپاسگزارم که نوشتنت قدرتمندترمون میکنه💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
سلام به روی ماهت عزیزِ دلم💖💖💖💖
منم عاشقتم نورِ زیبا😘😘😘
من زبانی برام نمونده که بتونم با زبان سپاسِ پروردگارم گزارم💖
همه وجودم فداش که انقد خدااااس💖💖💖💖💖
همینکه اینجا انقدر تک تکمونو زیبا و درست و دقیق و به جا هدایت میکنه و با وجودِ دل انگیزه هم پاره های نورانی ام منو باز به خودش نزدیکتر میکنه، اینکه دستانِ من و تو به امرِ خودش مینویسه تا قدم به قدم در اوجِ آرامش و درستی تکاملمونو طی کنیم و در راه درست پیش بریم، اینکه قصهٔ من به دل تو مینشینه و کلامِ تو بر دلِ من، ینی جای درستی هستیم، ینی دلم آرام میشه به این هدایتها، به ای محفلِ سرشار از آگاهی و دانایی که بی شک این عشقی که درونش موج میزنه حضورِ خداست.
میبوسمت و برات بینهایت خدا آرزو میکنم💖💖💖😘😘😘
و از خداوندم پایداری و صبر و آرامش در راه خودش میطلبم💖💖💖
من عاااااشقِ خدامم که دوستِ فوق العاده ای مثل نگینم به من داده😘😘😘💖💖💖
ممنونتم که انقد زیبا زیبانگر و پرانرژی هستی💖💖💖
منم دلم پر میزنه روی ماهتو ببینم و پا به پای هم رکاب بزنیم و اصن بریم دور دنیارو بگردیم😍😍😍
قلب هایی چنین نزدیک قطعا روزی جسم هاشون هم به هم میرسن😘😘😘
من عاااشقتم و بوسه بارونت میکنم قشنگم😘😘😘😘😘
چققققدر لذتبخشه داشتنِ دوستانی که هر لحظه داشتنشون آگاهی و دانایی و هدایت و موجِ خداپرستیه… دوستانی که بودنشون در کنار هم پر رنگ شدنه حضور معبوده… دوستانی که بودنشون زمین و آسمون رو زیباتر و با شکوه تر میکنه. و تو قطعا چنین نور زیبایی هستی عزیزِ مهبونم. من عااااشقِ ذوق کردناتم که پر از انرژیه پاک و زلال و خالصانه است چون عمیقا به دل میشینه..
در آغوش گرفتنِ چنین نورِ درخشانی در آغوش گرفتنِ خودِ خداست…
باید هزاران بار این آیه ها رو خوند تا در آگاهی های نابش غرق بشی…
ممنونتم جانِ دلم💖💖💖💖
به امید معبودم انشالله خیلی زود در آغوش میگیرمت😍😍💖💖😘😘
روزی که در مدار هم قرار بگیریم خداوند ما رو به سمت هم هدایت میکنه چون در مسیر درستیم.. مسیرِ نور💖💖💖
باشکووووووه بود باشکوووووه
و چنان قلبم به تکاپویِ سکوت افتاد با این آگاهی ها که احساس میکنم دیگه حتی در بندِ نفسکشیدن همنیستم….
دنبال یه واژه میگردم که بتونم بیانکنم درک و حسِ الانمو!
شاید متفاوت ترین و عمیقترین اما نه!
نیست!
واژه توانِ بیان نداره!
من قلبم با قلبی که این کلام را نگاشته سخن گفت!
پس سکوت کنید واژه ها.
درود خداوندم به وجودِ پر از عشق و نور و مهرت عزیزم💖💖💖
تو فوق العاده
نوری
بینهایت توانمندی
و جسور….
تو بهترینِ خودتی که در لحظه با ایمان و عمل صالح داری دست در دست خدا رشد میکنی و در دنیای نور غرق تر میشی..
عاشقتم که این اتصالهای زیبا و نابِ الهی زیباترین نسبت های زمینیه..
ممنونم از اینهمه مهر و تحسین
قطعا اینها هدایت های خداست
و خدا همه کارش درسته
الهی که ما هم هر لحظه تسلیم تر باشیم، همرنگ تر باهاش بشیم، و نزدیکتر به منبعِ آگاهی و خیر که خود خداست
و در این مسیر ابراهیم وار ثابت قدم باشیم..
برات رؤیای درونت رو در حدِ خدا آرزو میکنم
💖💖💖💖💖💖💖💖
سلام عززززیزززززِ مهربونم💖💖💖😍😍😍😘😘😘
من عاشششقتم…
بخدا انقدر لحظه لحظه غرق معجزاتشم ک دیگه نفس کشیدن یادم رفته😄😍💖🎊🎊🎊🎊
دیشب داشتم با نگین جانم درباره کامنت هامون و نکته های هدایتیش صحبت میکردیم و دقیقا یکیش همین کامنت بود….
الله اکبر……
دقیقا مهر تایید و نشانه بود برام که خدا بهم میگه درسته همینه ادامه بده جسورتر و با اطمینان تر😍😍😍😍😍😍
من فداااااای خدام بشم که انقد خدااااس😘😘😘😘😘😘
الهی شکر که با خودمون هدایتمون میکنه، که این خود، از خودِ خداست…..
الحمدالله….
ممنونم عزززیزم که تو هم دست زیبای خدایی ک دقیقا در زمان مناسب هدایتگر شد…
💖💖💖💖💖💖💖