عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس ‌منش - صفحه 13

709 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم م گفته:
    مدت عضویت: 2747 روز

    به نام خدای بلند مرتبه ، سلام 🌷🌷🌷🌷

    وقتی عنوان فایل رو دیدم ضربان قلبم بالا رفت

    مطمعن بودم این همونیه که توی این روزها به شدت میتونه بهم کمک کنه

    روزهایی که به شدت هدایت خولستم در مورد روابط

    خدایاااااا هزارااااان بار شکرت

    هر چند که در تک تک فایلهای زندگی در بهشت من درسهای بشیار ارزنده یی دارم درمورد روابط دریافت میکنم

    ولی وقتی یه فایل مختص این موضوع اومد مطمعن بودم که یک نشانه ست

    رابطه یی که شما دارید برام شده یه الگو در تمام جنبه ها

    وقتی میگید خداوند هدایتتون کرده توی رابطه یی که می خواستید و قرار نیست که چیزی رو درست کنید

    فقط و فقط باید روی خودمون و باورهامون کار کنیم

    استاد عزیز مدتی است که در این مورد خیلی آزاد تر و رها تر شدم و دیگه خیلی کمتر داره هر روز برام تغییر دیگران

    هر چند گاهی فراموش میکنم و تا میبینم احساسم داره هراب میشه میفهمم که یه جای کار ایراد داره و متوقف میشم

    من مدتها روی تغییر اطرافیانم همسر دوست فرزند کار میکردم اما غافل از اینکه من باید تغییر کنم و چه ضربه هایی خوردم

    بحث لیاقت خیلی بهم در این مورد کمک کرده وقتی خودم رو لایق بدونم دیگه بحث نمیکنم

    جدل نمیکنم

    فقط روی خودم کار میکنم و خداوند آدمهای مناسب رو وارد زندگیم میکنه

    و

    وقتی میگیر نمیتونید نگران کسی باشید چون نگرانی با توکل منافات داره وقتی ایمان داری که خداوند هوای همه چیز رو داره

    دیگه نگرانی درباره موضوعات و آدمها معنایی نداره

    نگرانی یعنی وابستگی ، یعنی خلع

    استاد مثل شما تا به حال ندیدم که اینقدر رها باشه اینقدر متوکل

    امروز چیزی پیش آمد در خانواده برای برادرم و خوب اولش خیلی به هم ریختم و گفتم چرا من نمیتونم کاری بکنم

    اما ساعتی بعد که خوب فکر کردم یاد جنله ی شما که همیشه میگید ؛ که همه ی ما به یک اندازه به خداوند نزدیکیم و هر زمان که صدایش کنیم پاسخ میدهد

    و ما مسعول شادی و خوشبختی هیچ کس نیستیم

    به جز خودمون و زمانی که من درست روی خودم کار کرده باشم میتونم به دیگران هم کمک کنم

    و نگرانی هیچ معنایی نداره

    در روابط ، چه همسر چه فرزند چه خانواده و. .

    و یادم باشه انسان متوکل باید همواره روی ایمان و توکلش کار کنه و هر روز بهبودی وجود داره و متوقف نمیشه

    وقتی درست روی خودم همیشه کار میکنم هیچ وقت توی روابطی قرار نمیگرم که یا مظلوم واقع بشم و یا ظالم

    چیزی که قبلا احساس قربانی شدن رو به شدت حس میکردم ولی الان به لطف خدای مهربان و آموزه های بی نظیر شما

    از زمین تا آسمان عوض شده م ،

    طوری که آدمهایی وارد مسیر زندگیم میشن که خودشون در سطح خوبی از مدار هستن و واقعا هم من از بودن با آنها لذت میبرم و هم اونها

    و همیشه میگن ما با تو خیلی راحتیم و انگار سالهاست میشناسیمت

    و خودم حس میکنم هر بار بهتر از قبل داره میشه نوع آدمها و روابطم

    استاد عزیز شما و خانم شایسته نازنین برام بهترین الگو از دو تا انسان موحد و توحیدی و عاشق و بدون وابستگی هستید که از وجود هم بی نهلیا لذت میبرید

    اون اولا که ازتون درباره رابطه رویاییتون شنیدم خیلی برام جا نمی افتاد که یعنی چی

    که میگفتید رابطه یی دارید که توی هیچ کتاب د افسانه یی ندیدید

    ولی با این زتدگی در بهشت و سفر به دور امریکا

    هر بار برایم قابل درک تر و شدنی تر میشود

    چنین رابطه ی رها و عاشقانه و توحیدی که هر روزش براتون انگار اولین روزه

    گاهی از ذوق این رابطه یی که دارید اشک توی چشمام جمع میشه و خداروشکر میکنم که دارم یه همچین رابطه یی رو می بینم و باورش و معنای واقعی رابطه عاشقانه برایم قابل درک تر و باورپذیرتر میشود

    رابطه یی سرشار از توانمندی، سرشار از استقلال

    چقدر این جملتون برام قابل تامل بود که میگید من یه ویژگی هایی دارم که راحتم با اونا و نمیام مخفیشون کنم و اگر تو مسیر درست باشم ، هدایت میشم به ادمی که با ویژگی های من اکیه ، و خوشحاله که طرف مقابلش چنین ویژگی های داره

    این یعنی جهان پر از فراونی و تنوعه سلیقه ست ، و خیلیا از چیزایی که من هستم و دارم خوششون میاد چرا من زور بزنم یکی از ویژگی های نت خوشش بیاد یا برعکس

    وقتی خداوند این همه فراوانی قرار داده

    و چقدر این دیدگاه آرامش بخشه هروقت هم که اوی نبودیم به هر دلیلی راحت می تونیم بریم سراغ زندگی خودمون

    این باز هم یعنی ایمان ، و نگران هیچ چیز نبودن ، نه حرف مردم ، نه آینده

    و بدونم که ما انسانیم و تغییر میکنیم و خواسته ها و دیدگاه هامون ممکن تغییر کنه

    پس نچسبم به یه جا به زور برای اینکه از اون کویر برنج برداشت کنم

    باید رها باشم و ایمان به هدایت خداوند

    استاد عزیز توی مدت اخیر توی روابط کاری به جایی هدایت شدم که اینقدر محترمانه و خدب برخورد میکنن و حتی ساعت کاری رو اونطور که من دوست داشتم قبول کردن ، چیزهایی رو که بلد نیستم با آرامش و احترام بهم یاد میدن

    از بودنم در اونجا خیلی خوشحالن اون آدمها و آدمهایی با دیدگاه های عالی به کار و ایده های خلاقانه ، و واقعا من کار خاصی براش اتجام ندادم خیلی راحت هدایت شدم به این شرایط

    خدایا شکرررت

    و اینکه میگید خداوند خودش همه چی رو می چینه کنار هم ، دارم به چشم میبینم

    و فقط من باید هر روز روی پایه های باوریم کار کنم

    و اهمیت ندادن به نظر دیگران که چقدر داره بهم کمک میکنه

    اهمیت ندادن به نگاه ادمها؛ گاهی نجواها میاد سراغم

    اما به قول استاد عزیز یه فرصت کوتاه برای زندگی داریم ، پس باید اونطور که احساسم درش راحته حرکت کنم و از لذت ببرم

    و همواره خودم رو لایق بهترینها بدونم و خودم رو به اون حد برسونم که لایق دریافت نعمتهای بهتر و بیشتر بکنم

    و استانداردهام رو در هر چیزی همواره بالاتر ببرم و بسپرم به خداوند که خودش بهترین طراح و هدایتگر برام

    استاد عزیز بی نهایت ازتون ممنونم برای این فایل توحیدی که چقدر برایم به موقع بود

    خدایاشکرررت

    هزاران بار سپاس

    🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌵🌴🌴🌳🌳🌲🌱🌱🍀🌲🌲🌳🌴🌵🌵🌵🌴🌹🌹🌹🌹🌸🌸🌸🌹🌹🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌻🌻🌻🌻🌼🌼🌼🌸🌹🌼🌻🌻🌹🌹🌼🌼🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    الهام 🌳 گفته:
    مدت عضویت: 2353 روز

    سلام استاد عزیزم

    چه فایل به موقع و به جایی

    پریشب ی سوالی برام درباره ی روابط پیش اومد که نگران کسی که باهاش تو رابطه ام شدم و اون هم جواب نمیداد، زدم رو نشانه ی امروزم اما جواب خاصی که باید رو نگرفتم…

    گفتم خدایا من با این رابطه چیکار کنم … چون به لطف بودن تو این سایت رابطه ای خیلی فوق العاده ای داریم خداروشکر …

    از خدا سوالم رو پرسیدم و خوابیدم

    صبح به هوای دیدن زندگی در بهشت رفتم تو سایت دیدم چیزی نذاشتین…

    اما به جاش ی فایل بینظیر گذاشتید …

    ی فایل فوق العاده ک جواب سوال من بود …

    اول از خدا بعد از شما سپاسگذارم استاد.

    نکته هایی که تو این فایل گفتید واقعا جذاب بود که میخوام بنویسم اینجا بمونه و بتونم مرور کنم…. الان ۲ روزه ک میخوام کامنت بذارم برای این فایل بالاخره بعداز تقریبا ۴ بار گوش دادن گفتم وقتش شد…

    نکته ی اول: قرار نیست ما کسی رو تغییر بدیم و درستش کنیم به اون شکلی که دوست داریم.

    نکته: وقتی ما رو خودمون کار میکنیم و باورهای مناسبی داریم ماهدایت میشویم( کلید واژه ی زندگی استاد) به آدم هایی که درست هستند یعنی با توجه به فرکانس و باورهای ما ، هم فرکانس ما هستند، قرار نیست کسی رو تغییر بدیم همون چیزی هستند که باید باشند.

    نکته: اصلا تمرکز کردن روی روابط برای تغییر فرد مقابل یکی از بزرگترین اشتباهات که افراد توی روابطشون دارند.

    نکته:به دنبال آقا یا خانم x نباشید و بگید که من فقط با این آدم به این نام که میشناسمش میخوام ازدواج کنم، گفتن این حرف منافات داره با کسی که در حال هدایت.

    کسی که در حال هدایت میگه که من میخوام رو خودم کار کنم خودم رو لایق یه آدمی با همچین ویژگی های کنم و یه همچین عشق و زیبایی و لذتی را تجربه کنم.

    نکته: اگه تو رابطه ای هستی که داری ی سری چیز هارو قایم میکنی و ماسک میزنی، بدون رابطت مشکل داره و اعتماد به نفست ضعیفه.

    وقتی ما تو مسیر درست میریم آدم هایی رو جذب میکنیم که با ویژگی های ما اوکی هستند . نه اونا قراره مارو تغییر بدهند نه ما اونارو قراره تغییر بدیم.

    وقتی با ویژگی های من طرف اوکی باشه، لازم نیست چیزی رو مخفی کنم که مثلا ی سری چیزهارو نبینه ک ناراحت نشه.

    و تو این فایل ی چیزی که خیلی توجه من رو جلب کرد و شوکم کرد ، اینکه استاد شما میگید تا حالا نشده بگم مثلا ی آدم هزارتا ویژگیه خوب داره یه ویژگیه بد هم داره بیایم با دعوا بحث یا نه اصلا مثل دوتا آدم بزرگ وعاقل بشینیم راجع به اون ویژگی هایی ک دوست نداریم از هم ، صحبت کنیم باهم و حلش کنیم…

    یعنی من دیگه اصلا این رو نمیدونستم چون تا بوده دیدم که مثلا آدما میشینن باهم راجع به مشکلاتشون صحبت میکنن ک مثلا حل شه…

    خدایا ما کجاییم … ایشالا بتونیم هرروز آگاهیمون رو افزایش بدیم…

    من چون خودم رو لایق رابطه ای بینظیر میدونم ۱/۵ سال با فایلای شما تونستم رابطه ی خیلی خوبی خداروشکر داشته باشم…

    اما قسم میخورم که همچین چیزی رو‌هیچ وقت نشنیده بودم ک حتی لازم نیست باهم برای اون یدونه ویژگی ک دوست نداریم هم صحبت کنیم…

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها

    و به خودم قول دادم که نه نگران کسی باشم و نه بخوام که کسی نگرانم باشه… البته ذاتا هم خیلی هیچ وقت خداروشکر اینجوری نبودم…

    ما همه خدارو داریم و برامون کافیه و خودش نگهداره ماست و در آخر

    یه جمله ی زیبای دیگه از استاد مینویسم و تمام میکنم این کامنت رو …

    زندگی یک فرصت کوتاه است و باید قشنگ از آن استفاده کنی…

    عاشقتونم …🌴🌴

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سحر سحر گفته:
    مدت عضویت: 2042 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم شایسته گل .استاد وقتی توی فایلتون گفتید که میخواین دوره عشق و مودت رو به روز رسانی کنید شوکه. شدم .چند وقته همش تو دلم میگفتم کاش این دوره به روز رسانی میشد چون میخوام بخرمش .بارها شده درخواست هایی از خدا داشتم و شما به سوال من جواب دادید من موندم ازکجا می فهمید.خواهشا این دوره و جهان بینی توحیدی رو به روز رسانی کنید البته اگر لازم دیدید چون من عاشق کیفیت وبه روز رسانیم ایشالا میخوام خدا کمکم کنه تمام دوره هارو بخرم و مثل شما استاد شم.راستی استاد اگر یه آدم با ویژگی های عالی روبخوایم جذب کنیم اون ویژگی رو از خدا بخواهیم کافیه یابایداون ویژگی هارو در خودمون ایجاد کنیم تا جذبش کنیم ??/میشه اینارو توبروز رسانی توضیح بدید..ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سمانه امیری گفته:
    مدت عضویت: 2433 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و مریم خانم شایسته و همه دوستان هم فرکانسی. من به خوبی دوستانم نمیتونم بنویسم و قوانین و باورهایی که از فایل های ارزشمند استاد درک میکنم رو با شما به اشتراک بگذارم. اما دیروز در حالی که خسته بودم و کلافه از مسیری که در روابطم هستم و نوعی از سردرگمی و سرزنش بابت دور شدن از خدا و آموزه های استاد عباس منش در وجودم بود تصمیم گرفتم تمام وجودمو با کامنت ها و فیلم های استاد عباس منش بمباران کنم نمیدونم چطور اون حس کرختی و کلافگی رو بنویسم میخواستم برای خودم احساس خوب به ارمغان بیارم. تصمیم گرفتم فایل های زندگی در بهشت رو یکی یکی دانلود کنم و ببینم و در کنارش کامنت هارو بخونم. به محض اینکه وارد قسمت محبوب ترین دانلود ها شدم دیدم یه فایل جدید گذاشتن به اسم عشق از نظر استاد عباس منش دیگه نتونستم لحظه ای درنگ کنم فیلم با بهترین کیفیت دانلود کردم و نمیتونم بگم که چه احساس فوق العاده ای داشتم انگار خدا داشت با من حرف میزد تسکینم میداد و راه درست بهم یادآوری میکرد چون قبلا یکبار خیلی عالی این مسیر رفتم و آزادی و وابسته نبودن واقعا حس کردم اما باز دور شدم اون روزا بهترین روزای زندگیم بودن من بودم و خدای خودم و بی وقفه با اون حرف میزدم تمام روز من با خدا بود با خدا شروع میکردم و با خدا تموم میکردم. همون روزا ویژگی فردی که دوسداشتم وارد تجربه ی عاشقانه ی زندگیم بشه رو نوشتم که البته اون ویژگی هایی که نوشتم مطابق با مداری بود که اون روزا بودم. مدتی بعد خواستگاری برای من اومد و عجول بودنم در اینکه باید هر چه زودتر از قوانین نتیجه بگیرم موجب شد تا خیلی از استانداردهایی که تو نوشته هام بود رو نادیده بگیرم که البته به دلیل احساس عدم لیاقتمم بود یعنی خودم رو لایق خیلی از اون مشخصاتی که میخواستم شریکم داشته باشه نمیدونستم و البته که این احساس عدم لیاقت قسمتیش برگرفته از باورهایی بود که خانواده به من القا کرده بودن.که ازدواج با فرد مناسب بستگی داره به رشته ی تحصیلی و محل زندگی و ثروت و غیره یعنی عوامل بیرونی. عاقبت اون عجول بودن و نادیده گرفتن خواسته های درونیم خواسته هایی که همیشه از ته قلبم نشات میگرفته و حالا باور دارم که خدا تمام اون چیزایی که دوسداشتم شریکم داشته باشه رو مدام تو قلبم بهم یاداوری میکرده، احساس بد بود. من در اون رابطه خوشحال نبودم راضیم نمیکرد حسی از عدم توجه کردن به خودم رو داشتم انگار که با انتخابم کاملا به خودم بی توجهی کرده بودم. رابطه به شکل بدی تمام شد و برای من دو سه هفته حال بد رو به همراه داشت و سرزنش خودم که در تمام شدن رابطه خودم رو مقصر میدونستم چون که اطرافیانم میگفتن که پسر پاک و خوبی بود کم پیدا میشه همچین آدم سالمی.اما هر چه که گذشت بابت اون اتفاق که منجر به تمام شدن رابطه ی اشتباهی شد خدارو هرروز شکر میکنم. اون آدم اون مسیر اون شکل زندگی، زندگی من نبود هرگز خودم رو در اون زندگی نتونستم تصور کنم.اما برای من درس های زیادی داشت برای من واضح تر شدن خواسته هام از خودم و زندگیم رو داشت انگار منو با خودم آشتی داد. بعد اون تجربه فهمیدم که خوب بودن پاک بودن سالم بودن که معیار انتخاب همسر در بسیاری از خانواده های سنتی ایرانی هست خیلی نسبیه و برای هر کس معنی متفاوتی میتونه داشته باشه خودت بودن و بدون ترس از قضاوت دیگران خودت رو زندگی کردن و مخفی نکردن از دیگران خیلی شجاعت میخواد و من همیشه اینو برای خودم میخواستم و دوسدارم که شریک زندگیم هم خودش باشه و بخاطر صلاح و تایید گرفتن از دیگران خودش عوض نکنه. من ادمی با عزت نفس بسیار پایین فردی رو انتخاب کرده بودم که حتی عزت نفسش از من هم پایین تر بود آدمی که قدرت تصمیم گیری در زندگیش رو نداشت. خدا هواسش به بنده هاشه حتی خدا هواسش به خواسته ها و آرزوهای بنده هاشم هس خدا خیلی هواسش به همه چیه و هرگز نمیخواد که به بنده هاش آسیبی برسونه پس نگرانی معنایی نداره نگرانی در مورد هر چیز و هر کس یعنی باور به اینکه قدرت من از خدا بیشتره و من باید هواسم به همه چیز باشه و همه چیو تحت کنترل خودم قرار بدم. امروز مجددا اودم تو سایت تا کامنت های فایل عشق از نظر استاد عباس منش بخونم و واقعا که چه کامنت های عالی و پر از درس و باورهای عالی. اما اتفاق جالب اینجاست که بعد از خواندن کامنت ها اومدم قسمت نشانه های امروز من رو چک کنم و دیدم فایل عشق از نظر استاد عباس منش اومد بالا حتی لحظه ای شک کردم و از سایت خارج شدم مجددا امتحان کردم اما دیدم نه چشمای من اشتباه ندیدن. قدم در مسیری که خدا هر لحظه داره باهات حرف میزنه و راهنماییت میکنه همین سایت عباس منشه من هیچ وقت از دیدن فایل های استاد و خواندن کامنت ها خسته نشدم و برعکس هر بار که به سایت میام کلی معجزه و نشانه از طرف خداوند برام به همراه داره. استاد این فایل در بهترین زمان روی سایت قرار گرفت انگار همه چیز طوری اتفاق افتاده بود تا من روز جمعه این فایل ببینم و مطمئن بشم که عهدی که با خودم بستم درسته و باید ادامه بدم باید پایداری به خرج بدم تو این مسیر باید عجله رو بذارم کنار چون که خدا هیچ وقت دیر نمی کنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    الناز شهریور گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    احساس کردم باید ثبت کنم،تا بیشتر در وجودم نهادینه بشه و یادم همیشه بمونه که کار من چیه

    الآن تاریخ 5,18 هست،همین شیش ماهه پیش بود،یا شاید بیشتر هشت ماه پیش،روزی نبود که دعوا نداشته باشم،با مادرم یا برادرم و همیشه هم کتک می‌خورم!😂

    همش شرک،همش احساس عدم لیاقت،همش نجوا،همش احساس بی ارزشی که من لیاقتی ندارم و انسانی اضافی ذر این دنیا هستم و کسی من رو نمیخواد،انسانی که باید باسختی لیاقت خودش رو به خودش اثبات میکرد،هدفم چیزی بود که از بچگی مطمئن بودم این عشق مورد علاقمه ولی این قدر نجوا میومد و تایید میکردم که زیر باور ها دفن شده بود و باور دیگه نداشتم که این علاقه اصلی من باشه و اصلا من اومدم به این جهان تا این رو تجربه کنم،هدفم کنکور بود نه این که وارد رشته مورد علاقه ام بشم بلکه مثلاً من از این دنیای ظالم بیرون اومدم و یه آخیش گفته باشم!!!کسی که انگار تمام وظیفه ها همش روی اون بود،کار خونه،کار بیرون،شاید ساعتی یا حتی روزی خیلی زیاد ۱۰،۲۰ یا ۳۰ سوال می‌تونستم حل کنم اگر میتونستم،یعنی تمام شرایط جوری پیشرفت می‌رفت که من همون ۲۰ تارو هم حل نکنم،همش به خاطر خودم بود،همش،چون یادمه قبل از این که تعهد و جهاد اکبر بدم و قبل از این که رشدم شروع بشه داشتم نجواها رو تایید میکردم،خودم این باور و شرایط رو ساخته بودم،قبول دارم

    اتاقی که درش بودم اصلا نور نداشت،یک پنجره که اون هم روبه رو به ساختمون های مجتمع بود و هیچ نوری به اتاقم اون جور وارد نمیشد،اتاقم یک یا دولامپ زرد شمعی که نور زیادی هم ندارن داشت و من برای خوندن توی روز باید از چراغ مطالعه استفاده میکردم،

    الآن داخل اتاقی هستم که یک دیوارش فقط پنجره از بالا به پایینه،رو به حیاط و دقیقا چون یک باغچه کوچیک اون تهش داره دیگه حشره ای وجود ندارد که بخواد از پنجره وارد اتاق بشه،روزی بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ تا سوال حل میکنم و دارم حالا روی سرعت و کیفیت و تمرکزم کار

    میکنم،یه چراغ فوق العاده پرنور داخل اتاق که که حتی با وجود این که واقعا پرنوره،چون همش نور از بیرونه موقع روز،دیگه این چراغ زورش نمی‌رسه که اون قد روشن کنه با این که پرنور ترین چراغی بود که برای اتاق گذاشتم!وقتی مادرم یا برادرم می‌خوان وارد اتاق شن قبلش در میزنن،میگم بفرمایین اما دوباره در میزنن که مطمئن شن من أماده هستم برای ورودشون،همه کار های رو خدا با دست هایش انجام میده،مادرم خاله ام یا هر کسی،دیگه نیاز به من نیست که دست به چیزی بزنم،اون زمان یک جور هایی با تمام فامیل ها قهر بودم یا همش یک حس کینه یا نفرت بود،الآن انگار همه پر از محبتن و همیشه خبرم رو میگیرن و با محبت با من برخورد میکنن،هر روز فراوانی،برام لباس هدیه میاد غذا،راحتی،این آرامش این سکوت،این هماهنگی،این هدایت خدا و احساسش،

    میخوام بگم از کجا شروع شد تا یادم باشه من چیکار کردم که الآن دارم این شرایط رو تجربه میکنم،

    همش از من شروع شد،یادمه،داشتم از مدرسه برمیگشتم و همین جور هم داشتم متن ایمیل شده فکر کنم قدم هشت رو میخوندم(اون زمان قبل از شروع رشدم به خاطر باور های نادرستم میگفتم مثلاً فقط در زمان مسیر میخونم یا گوش میکنم که مثلاً من وقت ندارم،اما الآن هر روز فرصت ها و نعمت های بیشتری رو تجربه میکنم)

    متنش این بود که آدم هایی که روی خودشون درست کار نمیکنن و گه گاهی کار میکنن مثل آدم های فلجی میمونن که به جای این که بیان روی خودشون کار کننن تا درست بشه عصا دستشون گرفتن،و بعد به خودم نگاه کردم،و از خودم بدم اومد که من داشتم این طور به این دیدگاه و باور ها نگاه میکردم،در شرایطی که اتفاق می‌افتاد مثل همون آدم قبلی بودم چون اساسی نکرده بودم و فقط به عنوان عصا ازشون استفاده میکردم یا نگاه میکردم،جهاد اکبرم از اون جا شروع شد،دیگه نه تنها در بین راه بلکه در خونه،در مدرسه هم میخوندم(من همیشه از قانون ها پیروی نمیکنم،به منطق رجوع میکنم،اگر احساس میکردم که این قانون بی منطقه اهمیت نمی‌دادم و گوشی میوردم و استفاده میکردم)

    در روابط،همش شرک بود،از اون جایی بود که من شروع کردم به کار کردن روی نجواها،هر بار نجوا از شرک می‌گفت و من از توحید و میگفتم نه،ببین،قدرت دست خداست و این ها قدرت ندارن،مگه قلب من داره میتپنه به خاطر این هاست؟!!یعنی استاد میگه من اول روی خودم کار کردم،روی باور هام کار کردم،و بعد خدا جهان رو هماهنگ کرد و من هدایت شدم رو بهتر درک میکنم،و هر بار اوضاع بهتر و بهتر شد،هر بار بهتر و بهتر،یادمه،داشتم روی این باور کار میکردم که من نمیخواهم دیگه دست بزنم به کار خونه چون خودم هدف دارم و این ها،هر بار از تکنیک ها و روش های مختلفی استفاده میکردم(قانون منظورمه)هر بار تعهدم رو تکرار میکنم که الناز تو تعهد دادی(این تعهد مال بعد از زمان شناختن هدفمه که در زمان مناسبش اون رو هم تعریف میکنم)یا این که میگفتم ببین موقع کار کردن تصور کن داری سوال حل میکنی،کم شده بود،اما هنوز نرفته بود،چند ماهی بود داشتم روش کار میکردم،دیگه بار آخر گفتم خدایا کمک کن چیکار کنم و همو موقع گفت برو سمت مجله(یه مجله که حدود ۵۰ نفر فکر کنم رتبه برتر ها رو مشخص کرده بود و مصاحبه کرده بود)و بعد گفت این منطق رو تکرار کن،این که مگه این ها دست به ظرفی زدن؟!!!!!مگه دست به لباسی زدن؟!!!!و با تمام وجود منطقه می‌گفت نه،خوب معلومه کسی که تمرکزش روی هدفشه مگه زمان برای این کار ها هم میازره؟!!و بعد احساسم تغییر کرد و تازه بود که داشتم درک میکردم استاد میگه منطق برای باور هاتون بسازین یعنی چی،و هر بار برام منطقی شد و هر روز تکرارش کردم و همون آخرین بار با عزت نفس و ایمان به مادرم گفتم ببخشید من نیاز دارم تمام زمانم رو روی هدفم بزارم تا نتیجه دلخواهم رو بگیرم،و چند ساعت بعدش گفت که تو دیگه نیاز نداری دست به چیزی بزنی و فقط به هدفت فکر کن،کسی که قبلاً هر بار می‌گفت تو وظیفته منم کار دارم،البته به خاطر خودم بود،و قبل از این حرف،حرق نزدم که دعوا کنم و یا بگم بسه،میدونستم که ربط به فرکانس خودم داره و از خداهدایت میخواستم که چی کار کنم

    یعنی وقتی استاد میگه من با کسی حرف نزدم که مثلاً تو این جور باش یا من این جور باشم یا کسی رو قانع کنم،من یاد خودم میافتم،نگفتم که مثلا،مادرم این طور نباشه یا این طور باش یا این درسته یا اون غلطه،به خدا من از خدا هدایت خواستم و قانون رو بیشتر خواستم که باور کنم و خدا هدایتم کرد به اون فرکانس و گفت این طور فکر کن و عمل کن و کردم و نتیجه اینه،

    زمانی که داشتم روی خودم کار میکردم،گفتم خدایا،من بهت ایمان دارم،کارِ من عمل به تعهدمه و کار تو هماهنگ کردن و همه کار هارو انجام دادن،گفتم من ایمان دارم اگه من روی خودم کار کنم و ادامه بدم تو من روبه جای بهتر هدایت میکنی،مادرم و برادرم رفتن که خونه ببینن،من حتی این دوسه بار نرفتم و حتی یک کلمه هم نگفتم و که مثلاً حواستون باشه که مثلاً چنین اتاقی داشته باشه با این ویژگی،تمام توجه ام روی برنامه بود و وقتی اتاق رو دیدم اصلا یکهو جا خوردم،فقط جا خوردم،فقط جا خوردم و در تمام اون یک هفته یا چند روز اول داشت اشک از چشم هام جاری می‌شد که دقیقا خدا چه چیزی رو هماهنگ کرده و هر با هم سپاسگزاری میکنم انگار که تازه وارد اتاقم شدم،اولاش تمرکزم از برنامه می‌رفت یا هرچیزی،روی باور هام کار کردم و از خدا هدایت خواستم،هدایت خواستم تا هدایتتم کنه بگه چه زمانی کار کنم و چه زمانی برنامه انجام بدم تا هم قدم روزانه ام رو برداشته باشم هم روی باور هام کار کنم،و همش هدایت خداست،دارم این ها رو مینویسم که الناز،توی روی خودت کار میکنی،کیفیت باور هات رو می‌بری بالا تر و لیاقتت رو مبری بالاتر و جهان هدایت میکنه،خدا هدایت میکنه،به خدا تمام رشدم هدایت خدا بود،همین چند روز پیش هدیه یه لپتاب ۸ میلیونی بهم داده شد،بهترین کیفیت،اصلا میبینمش روحم رو نوازش میده،و …

    خیلی رشد های دیگه کردم،این فقط یک بخشی بود که خواستم بنویسم تا یادم باشه من روی خودم کار میکنم و کاره من عمل کردنه و کار خدا هماهنگ کردن،یادم باشه کار من چیه و من چه طور الآن این قدر پیشرفت کردم،یادم باشه این که من هر بار نجوا ها رو کنترل کردم و هر بار منطق هارو تکرار کردم،هر بار توجه کردم به نعمت ها و سپاسگزاری کردم،هر بار از هدایت خواستم و نشونه ها رو تایید کردم و تحسین کردم این نوع کار کرد جهان رو،هر بار عمل کردم به الهام و از خدا الهام خواستم،همش هدایت خداست،سپاسگذارم که به تمام این فرکانس ها هدایتم کردی و لیاقتم رو یادم اوردی،بعدا یک روز وقتی قلبم گفت در زمان مناسب میخوام از اول بنویسم،که کجا بودم،چی شد،چه بارو هایی رو تغییر دارم و چه تغییر هایی رو تجربه کردم و روند پیشرفتم رو بنیوسم،به وقتش،این قسمت رو قلبم گفت بنویس تا یادت باشه تو روی خودت کار کردی و جهان تمام کار ها رو کرد،الآن هم همینه،

    سپاسگذارم،خدایا شکرت،بعدا هم میام مینویسم که این فایل چه تاثیری روم گذاشت و چه باور غلطی رو فهمیدم که همین یکی دور وز پیش فقط حسم بد میشد و لی نمی‌فهمیدم داره از کجا آب میخوره،و میام مینویسم.

    هدایتشان کرد که یادم اوردی،سپاسگذارم،ند روی خودم کار میکنم و جهان من رو هدایت میکنه،همش همینه به خدا،خدایا شکرت

    مریمم سپاسگزارم،آفرین که داری روی خودت کار می‌کنی واقعا آفرین،با این که داری این روابط رو تجربه میکنی اما داری روی روابطط و باور هات کار میکنی،واقعا آفرین،تحسینت میکنم،استادم،واقعا اعتماد به نفستون رو تحسین میکنم،این قد با خودتون راحتین،اعتماد به نفس یعنی این که خودت رو قبول داری و با خودت راحتی،این که موقع حموم هابیت اما این قدر راحتین که نکنه مثلاً کسی من رو این جور ببینه،چه قد لذت بردم از این عزت نفستون،واقعا تحسینتون میکنم،واقعا،👏👏👏👏💞💞💞🌹🌹🌹🌹🌹

    و هر بار به خودم میگم الناز تو هم همین اعتماد به نفس رو داشته باش و خودت رو قبول داشته باشی،خدایت شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      مرضیه پری پور گفته:
      مدت عضویت: 2749 روز

      سلام الناز جانم

      چقدر لذت بردم از خوندن کامنتت عزیز دلم

      تحسینت می کنم برای درک عالیت از قانون و اینکه تمرکزت رو روی خودت و ساخت باور هات گذاشتی و اینقدر عالی نتایج عملکرد عالیت رو گرفتی

      بله عزیز دلم کافیه ما روی خودمون و باورها مون کار کنیم، خدا آدم ها و شرایط اطراف مون رو مدیریت می کنه، این قانون ثابت و غیر قابل تغییر جهانه.

      منتظر خوندن نتایج بی نظیرت هستم عزیزم

      برایت از تنها فرمانروای جهانیان بهترین‌ها را خواستارم 😘😘😘😘😘😘😘😘🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      غزل گفته:
      مدت عضویت: 2207 روز

      سلام الناز عزیز خیلی خوشحالم بابت پیشرفت هات .خدارو شکر برای این کامنت زیبا و این حس خوبی ک گرفتم و یه نکته جالب من همین امروز داشتم ب لپ تاب گرفتن فکر میکردم و الان کامنت شما رو خوندم😍نمود قانون🤩 هداااااایت 🥰

      امیدوارم شاهد پیشرفت هر روزت باشم و هر روز کلی اتفاقای خوب برای هممون بیوفته .در پناه خدا❤

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مونا شين گفته:
    مدت عضویت: 4030 روز

    سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته مهربان

    استاد جان هر فایلی که روی سایت قرار میگیره دقیقا همان فایلی است که من باید در آن زمان بشنوم. اینقدر دقیق به شما الهام میشود که درباره چه چیزی صحبت کنید که شک نمیکنم که پاسخ سوال روزم را در فایل روز میگیرم.من حتی میخواستم درخواست کنم که برای دوره عشق و مودت آپدیت بگزارید اما شما خودتون فرکانسش را دریافت کردید.حقیقتا این روزها خواستگارانی دارم که بسیار از لحاظ اجتماعی سطح بالایی دارند اما گاهی از لحاظ درک قانون هستی در فضای فرکانسی بسیار متفاوتی می باشند.تا جایی که این سوال در ذهن من نقش گرفته که آیا کسی میتواند از شاگردان شما نباشد و بالای 90 درصد از قوانین زندگی اشراف داشته باشد؟منظورم این است که آیا منی که سالهاست با محصولات شما سطح و استانداردهای خود را بالا برده ام برای رسیدن به یک رابطه ایده آل میتوانم فردی را جذب کنم که از اموزشهای شما اطلاع ندارد ولی با من هم فرکانس است؟استاد عزیز این که فرمودین ما عباس منشی ها جز 1-2 درصد کل جامعه هستیم واقعا به خود من هم ثابت شده و حتی تستی روانشناسی انجام دادم که پاسخش همین بود که شما جز 2 درصد زنان کمیاب جهان هستی. من که خاص بودنم رو مدیون شما هستم.امیدوارم در آپدیت محصول به سوالم نیز پاسخ بفرمایین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2268 روز

    به نام خداوندی که تنها فرمانروا وصاحب اختیارجهانیانه

    به نام خدایی که متناسب با باورها وفرکانس هام هر لحظه من رو هدایت میکنه.

    خدایاشکرت شکرت شکرت بابت این درخت های زیبا واین بلندی وکوتاهی درختا که زیبایی درختا بیشتر شده – خدایاشکرت برای این ریاچه زیبا وبزرگ و گوارا-خدایا شکرت بایت این کلبه زیبا وبا این درهای جدید بی نهایت زیباتر شده خداقوت استاد وخانم شایسته عزیز-این تصویر داره فریاد میزنه بی نهایت نعمت هست وبا تصویر این زیبایی در آب دریاچه خیلی لذت بردم وباز نمایشگر دوبرابر شدن این فراوانی زیبایی ونعمت هست. به به چقددر زیبا شده کل نرده ها رو برداشتین واقعا خدا قوت خدایاشکرت بابت صدای پرنده ها وقورباغه ها و خورشید در حال غروب. خدایاشکرت برای سلامتی استاد وخانم شایسته عزیز – خدایاشکرت برای تهیه این فیلم سرشار از آگاهی وچند روزی بود به شدت نیاز به همچین آگاهی داشتم وهمینی اسمش رو تو تلگرام دیدم گفتم این همونه که من میخوام بدون معطلی اومدم دانلود کردم واز دیروز تا حالا ۴ و۵ باره دیدم و دوست دارم بهتر درکش کنم به کمک خدا. مهر تاییدی بر درکی بود که بدست آورده بودم واقعا خدایا شکرت.

    خدایا شکرت بابت اینترنت که آزادی مکانی بهمون داده و تونستم دانلود کنم خدایاشکرت برای سلامتی چشم وگوشم که این آگاهی وزیبایی ها رو دیدم وشنیدم وخدایاشکرت برای سلامتی انگشتانم که الان دارم این متن رو تایپ میکنم.

    درست کردن فرد مورد نظر:

    خدارو هزاران مرتبه شکر که فردی در زندیگتون هست که اونجوری میخواین هست اصلا قرار نیست که شما درستش کنید.

    خیلی از افراد در رابطه فکر میکنن من وارد رابطه ای میشم و اون فردمورد نظر رو درستش میکنم.

    وقتی روی خودمون کار کنیم وباورهای درست داشته باشیم ما هدایت میشیم به آدم هایی که درست هستند یعنی با توجه به باورها وفرکانس های ما هم فرکانس ماهستند قرار نیست ما اونا رو تغییر بدیم اونارو ودرستشون کنیم همون چیزی هستند که باید باشن.

    اصلا تمرکز کردن در رابطه برروی تغییر دیگران یکی از اشتباهاتی است که افراد در رابطه شون دارند.

    به دنبال آقا یا خانم x نباشید نگید من میخوام با این آدم به اسم فلانی ازدواج کنم این کار منافات داره با کسی که در حال هدایته, اون کسی که در حال هدایته میگه آقا میخواهم روی خودم کار کنم خودم رو لایق یه آدمی با یه همچین ویژگی هایی بکنم. اینکه اسمش چیه یا کیه اصلا مهم نیست یه رابطه ای که یه همچین ویژگی هایی داشته باشه ویه همچین عشقی یه همچین زیبایی ولذتی رو تو اون رابطه تجربه کنم.

    نگرانی برای عزیزان و دیگران:

    اینکه میگن عشق واقعی عشقیه که یه کسی باشه که تو نگرانش باشی یا او نگرانت بشه این عشقه، این مزخرفه ، به نظر استاداین عشق نیست این وابستگیه ، این خلا عاطفیه . چیزی که من میخوام اینه که یه آدم قوی باشم یه آدم توانمندی باشم تو رابطه با یک آدم قوی وتوانمند دیگه .یه آدم توحدی وموحدی باشم تو رابطه با یک آدم که توحیدی وموحد هست نه اینکه من بخوام بسازمش . به همین دلیل من اصلا نمیتونم نگران باشم من نمیتونم نگران آدم های دیگه باشم.

    وقتی انسان به خداوند توکل میکنه دیگه نگرانی نداره . توکل یعنی اینکه خداوند حواسش به همه چی هست. نگرانی یعنی اینکه خدا که وجود نداره من باید از مثلا عشقم محافظت کنم من باید نگرانش باشم وبا نگران بودن وزنگ بزنم عزیزم حالت خوبه نگرانت شدم بعد اونم بگه آی چقدر رابطه رویایی که یکی نگران من میشه ولذت ببره. این رابطه مزخرفه. این رابطه دوتا آدم ضعیفه باهم. دوتا آدمی که خلا عاطفی دارند .

    مخفی نکردن خودم وویزگی هام :

    من یکسری ویژگی های دارم وبا اون ویژگی ها خوب وراحتم نمیام خودم رو مخفی کنم من اگر در مسیر درست باشم هدایت میشم به یه آدمی که با ویژگی های من راحته نه اینکه به زور بخواد اوکی باشه خودش همینجوری هست همینجوری راحته لذت میبره خوشحاله ، اصلا دوست داره طرف مقابلش همچین ویژگی هایی داشته باشه.

    اگر تو رابطه ای هستی که داری یکسری چیزها رو قائم میکنی وماسک میزنی بدون رابطه ات مشکل داره ، اعتمادبه نفست ضعیفه . اگر مسیری رو که داریمیری مسیرت درسته بگو آقا این مسیر منه قرار نیست همه ما مثل هم باشیم یه چیزهایی من بهش علاقه دارم یکسری ویژگی ها دردرون من هست در یکسری افراد نیست این تنوع جهانه قرار نیست همه مثل هم باشند . ولی وقتی ما در مسیر درست بریم آدم هایی رو جذب میکنیم که با ویژگی های ما اوکی هستند نه قراره اونا مارو تغییر بدند نه قراره ما اونا رو تغییر بدیم . وقتی با ویزگی های من اوکی باشه نیاز نیست من چیزی رو مخفی کنم که بگم من یکسری چیزهارو ماسک بزنم اینو نبینه اونو نبینه که ناراحت نشه فلان نشه. نه آقا من خیلی راحت میگم این ویژگی های منه این شخصیت منه وهیچی هم برای مخفی کردن ندارم اگه با این ویژگی ها اوکی هستی میتونیم با هم ادامه بدیم .

    نداشتن نگاه تا ابد به ازدواج ادامه دادن:

    هر وقتم اوکی نبودیم هر کدوممون به هر دلیلی با ویزگی های طرف مقابلمون اوکی نبودیم نمیخواستیم خیلی راحت میتونیم بریم دنبال زندگی خودمون ، قرار نیست نگاهمون به روابط یک رابطه باشه که باید تا ابد ادامه پیدا کنه . نه ما انسانیم تغییر میکنیم ممکنه من الان یکسری ویزگی ها داشته باشم بعدن بخوام یه آدم دیگه ای بشم طرف مقابلم ممکنه نخواد ممکنه بخواد بره تو یه فضای فکری دیگه اون آزاده منم آزادم مگه قراره همدیگه رو زندانی کنیم یه رابطه عاطفی درست این ویژگی رو داره و من به کمتر از بهترین قانع نیستم در روابطم من تو هیچ چیز از زندگیم کمتر از بهترین رو نخواستم.

    منهیچوقت نتونستم در روابطم استانداردهام رو پایین نگه دارم مثلا یه آدم نامناسبی باشه . من گفتم یک رابطه لذت بخش میخوام زندگی یک فرصت کوتاهه از نظر من و من این فرصت کوتاه رو قشنگ میخوام ازش استفاده کنم در روابطم.

    وقتی انسان با باورهای درست حرکت میکنه وروی خودش کار میکنه در رابطه هدایت میشه به فردی که کاملا هماهنگه مثل دوتا چرخ دنده کاملا چفت میشن تا زمانی که مثل هم اند باهم زندگی میکنن ولذت میبرند وقتی هم که تغییر کنند خیلی راحت میرن دنبال زندگی خودشون .

    مگه برده گرفتم که بیام بگم آقا تو این کار نکن اون کارو نکن تو اینجوری نباش تو اینجوری نباش. به ضم اینکه من عاشق توام بیام تورو نابود کنم بیام تورو محدود کنم زندگی رو از تو بگیرم چون عاشق توام واسمش رو بزارم عشق .نه بابا شما میخواید زندگی کنید منم میخوام زندگی کنم اگر من تو مسیر درست باشم یه آدمی رو جذب میکنم که اون اوکیه با این قضیه با این ویزگی های که من دارم

    یه رابطه دو انسان متول توحیدی و موحده اینه با هم هستند لذت میبرن و با هم نیستند هم لذت میبرن.

    قانون رو در روابط رو به یاد بیارید قانون این نیست که در روابط ما آدم ها رو تغییر میدیم ما اصلا کاری به آدم ها نداریم ما روی خودمون کار میکنیم آدم های مناسب وارد زندگی ما میشن. حالا این آدم ها میتونه رابطه همسر ، دوست دختر ف دوست پسر باشه میتونه همکار باشه میتونه رئیس باشه میتونه کارمند باشه میتونه همسایه باشه هر کسی میتونه باشه. من روی خودم کار میکنم جهان بقیه کارها که چینش افراد اطراف من چه افرادی قرار بگیرن کارجهانه کار من نیست کار من اینه که روی خودم کار کنم. واجازه بدم جهان کار خودش رو انجام بده نچسبم به یه آدم خاص نچسبم به یه نفر و بگم من فقط میخوام در این زمین که کویره برنج بکارم نمیشه این کارو کرد . کسی که ایمان داره میگه من میخوام برنج بکارم خداوند هدایتم میکنه به زمینی که برنج بکارم یا برنج برداشت کنم. نمیاد مولفه ها رو ثابت کنه . کسی که به خداوند میسپاره همه چی رو به خداوند میسپاره رو خودش رو ایمانش کار میکنه رو توکل روی لیاقتش کار میکنه .

    یه رابطه حوب سرشار از توانمندی ، استقلال، آزادی و احترام به عقاید همدیگه است

    منی که میخوام تو رابطه خوب باشم آیا خودمن لایق هستم آیا من لیاقت دارم تو این رابطه ؟ آیا خود من اون آدم مناسبه هستم؟ من دنبال یه آدم مناسبه میگردم آیا خودمن اون آدم مناسبه هست؟ من بیام روی خودم کار کنم وخودم رو اون آدم مناسب کنم خداوند کارش رو انجام میده . اگر من آدم مناسب باشم خداوند آدم مناسب رو میاره تو زندگیم بدون شک. به همین دلیل نیاز نیست که ما آدم ها رو تغییر بدیم . من حتی در آموزشام هم دنبال این نیستم که شما رو تغییر بدم من آموزش ها رو میدم میگم هرکس تو این مدار باشه میاد ومیشنوه و استفاده میکنه هر کی هم که نیست نیست.

    داستان کسی که میخواد فامیلش رو نگه داره و میخواد اون جوری که دوست داه باشند مثل کسیه که میخواد کویر رو نگه داره ومیخواد توش برنج بکاره. من میگم کاری به فامیل ندارم من روی خودم کار میکنم وخداوند آدم های مناسب رو میاره ممکنه فامیل من نباشند.

    اگر انسان پایه های باوریش رو خوب بچینه زندگی در تمام جنبه ها خوب میشه اگر روی خودش کار کنه اگر خودش رو لایق کنه روی اعتماد به نفسش کار کنه اگه روی باورهای درستش کار کنه اگه روی ایمانش کار کنه اونوقت لازم نیست مواظب چیزی باشه در رابطه نگران باشه. لازم نیست که بخواد چیزی رو کنترل کنه . خداوند درست همه چیز رو درست میچینه بغل هم.

    آیه قرآن: مردان پاک برای زنان پاک و مردان ناپاک برای زنان ناپاک.

    یعنی وقتی آدم قانون رو میدونه وایمان داشته باشه به درستی خداوند وایمان داشته باشه به اینکه وقتی من تغییر میکنم جهان اطراف من رو با ویژگی های که با تغییر من هماهنگه با فرکانس های وجودی من هماهنگه میچینه بدون نقص این کارو انجام میده. اونوقت دیگه نگران بیرون نیست روی خودش کار میکنه .اونوقت نگران نیست که من یه آدمی رو بیارم که این ویزگی رو داشته باشه. میگه من روی خودم کار میکنم واون آدم با این ویژگی میاد که نمیخواد من درستش کنم نمیخواد من این ویزگی رو بهش تلقین کنم این ویزگی رو بهش بقبولونم خودش همینجوری هست.

    نکته مهم واصل مطلب: خداوند با توجه به فرکانس های تو همه چی رو اطراف تو هدایت میکنه. پس موضوع مهم فقط کار کردن روی خودمون هست

    ممنون استاد بابت این آگاهی های ارزشمند خدایاشکرت شکرت

    تا اینجا صحبت های استاد رو تایپ کردم واز اینجا به بعد مربوط به خودم هست.

    من کاملا موافقم وبه نظرم طبق تجربیات خودم چسبیدن به کسی هم خلا عاطفی وعدم لیاقته هم باور اینه که آدم خوبه کمه وواسه همین حاظره معیارهاش رو بیاره پایین (عدم باور فراوانی) . واای من به دلیل این مسئله خدامیدونه چقدر خودم رو اذیت کردمه .

    شکر خدا از وقتی باسایت شما آشنا شدم این شجاعت در من ایجاد شده ک اهل مخفی کردن به هیچ کسی نیستم وسعی میکنم خودم باشم .

    اینکه نخوام دیگران رو درست کنم از وقتی با کتاب تئوری انتخاب آشنا شدم جدی شروع کردم به کار کردن که فقط روی خودم کار کنم وبه قول استاد نخوام نقش خدا رو برای تغییر زندگی دیگران بازی کنم راست میگم خودم رو درست کنم و موفق بشم و نگران بودن عزیزانم کنارم نباشم وسعی کنم توکلم و لیاقتم رو افزایش بدم ودارم تکاملم رو طی کنم که با این فیلم خیلی قشنگ راهنمام شدین متشکرم.

    ونگاه تا ابد بودن بودن در ازدواج برام غیر قابل قبول بود چون عموم همچین باوری دارند منم فکر میکردم باید این شکلی باشه ولی به خودم میگفتم اگر من رشد وتغییر کنم و اون فرد نخواد یعنی حکم با هم ادامه بدیم البته تو فایل مصاخبه هاتون دیدم ومتوجه شدم از اون موقع. خداراشکر وخیلی خوشحال شدم که مسیر درست را دارم درک میکنم واز خدا میخوام که کمک کنه در مسیر درست عملگرا باشم.

    من لایق روابط عالی هستم.

    اگر یه رابطه سرشار از آزادی واستقلال ولذت میخوایم باید به قانون عمل کنم وفقط روی خودمو کار کنم وایمان داشته باشم که خداوند اون افراد با این ویزگی هایی که میخوام به سمت من هدایت میکنه.

    خداراشکر طی این مدتی که باسایت هستم تو ارتباطم با هر کسی به تضاد میرسیدم سعی میکردم ومینشتم بررسی میکردم چه مسئله رو درون من هست که این شخص داره بهم یادآوریش میکنه که درستش کنم چون این آدم ها آینه من هستند. با طی کردن تکاملم

    آفرین برتوانمندی خودم که این همه متن رو تایپ کردم وبه درک بیشتر خودم کمک کردم

    سپاس فراوان از شما استاد عزیز وهمه دوستان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  8. -
    نازنين گفته:
    مدت عضویت: 2247 روز

    وای وای استاد تو چیکار کردی با دله من؟؟؟ خدا پیام منو به گوشتون رسوند؟؟؟ دقیقا تو روزهایی که داره یه اتفاقایی تو زندگی زناشوییم میوفته و خداوند از در و دیوار نشونه‌هاشو به سمتم سرازیر میکنه که نازنین! اگه آرزوهای بزرگ داری باید بتونی وابستگی‌هاتو سر ببری، شما یه همچین فایلی بذاری که منو از خوابی توهم‌زا بیدار کنه

    من در حاله تغییرم، من درحال رشدم، من فرکانسام متفاوت شده و حالا زمین و زمان داره بهم نشون میده که این جایی که الان درش هستی مناسب با تویی که داری از پیله بیرون میای نیست، باید جسارت داشته باشی که وجودتو از شرایط فعلیت بکنی و خودتو رها کنی در جریان هدایت الله.

    استاد هرروز که داره میگذره من احساس میکنم چقدر غریبه‌ام با همسرم، چقدر اونو نمیفهمم و چقدر اون منو نمیفهمه، ۱۰ روزه بین مایی که تو این ۴سال زندگی مشترک قربونت برم از زبونمون نمی‌افتاد، هیچ کلامی رد و بدل نشده، ۱۰روزه که خداوند داره نشونه‌هاشو یکی پس از دیگری به سمتم میفرسته که یه تصمیم بگیرم که نیاز به جسارت داره، اما چه کنم با این حساب و کتابای ذهنی که پای حرکتمو سست کرده، چه کنم از این جسارتی که باید باشه و نیست از این ایمان و توکلی که باید باشه ولی نیست یا حداقل کمه، انقدر کم که توانم رو برای گرفتن به تصمیمی اساسی گرفته. دو روز پیش انقدر این جدال بین قلب و ذهنم بالا گرفته بود که احساس خفگی بهم دست داده بود، ناچارا میخواستم با خانم فرهادی تماس بگیرم که منو برای خرید دو دوره عشق و مودت و راهنمای عملی که بینشون تردید داشتم راهنمایی کنه اما بازم تردید کردم، تردید چقدر کشنده است!!!

    استاد تو حساس ترین نقطه زندگیمم، دیروز داشتم با خودم فکر میکردم که کاش میشد جسارت و ایمان رو برای یکی دو روز از کسی قرض گرفت و باهاش حساس ترین تصمیم زندگی رو گرفت و بعد پسش داد، اما همه اینا ساخته و پرداخته ذهنیه که با دو دوتا چهارتا کار میکنه، سیستم هدایتی خداوند که این حساب کتابارو بر نمیداره، خدا فقط یه اقدام میخواد که از سره توکل عمیق درونی باشه

    این روزها هرروز دارم از خدا نشانه میخوام گفتوگوی هرروزم با خدا اینه که نشانه بیشتر نشانه بیشتر نشانه بیشتر و حالا این فایل شما که انگار تیر خلاص خدا برای من بود ولی سر خودمو که نمیتونم کلاه بذارم پشت همه این نشانه خواستنای بیشتر در واقع یه احساس نیاز به تضمین نهفته است، تضمینی که منطق ذهن میخواد اما در مکانیزم جهان خداوند معنایی نداره.

    هربار که فایلاتونو گوش میکنم با خودم میگم استاد بگو، استاد از ساک قرمز به دست با دو بچه کوچک به تهران رفتنت بگو، از جسارتایی که به خرج دادی از ایمان نشون دادنات در برابر هدایت رب بگو، بگو تا اون قسمت از ذهنی که میگه پس بعدش چی میشه ساکت میشه اونی که داره نجوا سر میده که با وضعیت تو طلاق، شدنی نیست ساکت بشه اون صدایی که میگه تو مستقل نیستی، خانوادت مخالفت میکنن و مردم چی میگن ساکت بشه

    من هرروز از خدا هدایت میخوام برای تصمیمی که میدونم چیه ولی هنوز به ورطه عمل نرسیده، نمیدونم قراره چی بشه اما اینو میدونم که هرطور شده باید ایمانمو در عمل نشون بدم چون «ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      شیرین حمزه ای گفته:
      مدت عضویت: 2702 روز

      سلام نازنین عزیز، دوست خوبم🌹

      هدایت شدم به خوندن کامنت شماویه حسی بهم گفت که تجربه خودم روازتصمیمی که گرفتم وبهایی که برای ازادی خودم پرداختم بنویسم شایدکمکی باشه برای شمادوست عزیزم..

      من زندگی مشترکی داشتم که تبدیل به جهنم شده بودبرام وازاونجایی که من تحت هیچ شرایطی نمیتونم تحت سلطه کسی بودن روبپذیرم وازادی برام اولویت زندگیمه، تصمیم گرفتم جدابشم، من ۲۳سالم بوداون زمان ویه دختر۸ساله هم داشتم شغلی هم نداشتم مدرک تحصیلی معتبری هم نداشتم خانوادم هم که طلاق براشون بدترین جنایت بودانگاروگفتن که اگه طلاق گرفتی دیگ اسم ماروهم نیار، امامن به حدی تشنه ی ازادی بودم وشب وروزبه رویای مستقل شدن فکرمیکردم که اصلا به بعدش فکرنمیکردم میگفتم من جدامیشم حالا بعدیه چیزی میشه دیگ.. وباتمام این مانع هامن جداشدم ازشوهرم وبایه مقدارپس اندازی که داشتم یه اتاق ۲۵متری اجاره کردم وبادخترم زندگیموشروع کردم تازه دخترم مدرسه هم بودوهزینه تحصیل اونم بود، تنهاکاری که بلدبودم ارایشگری بودومیگفتم توخونه کارمیکنم وخرجمودرمیارم، خداشاهده تمام دارایی که برام مونده بود۷۰هزارتومن بود، امامیدونین چی شد۳روزبعدکه توخونه جدیدرفته بودم یه کاربرام پیداشدخیلی معجزه وار،وازاون هم خداوندچه دستها که برای کمک به من فرستادوچه راه هاکه برام بازکرد.. من نگران نبودم چون ازادشده بودم وخوشحال بودم ازاینکه ارامش دارم وآزادم وبه همین دلیل هم خداوندکارخودشوانجام میداد، من قانون رونمیدونستم اونروزااماایمانم خیلی قوی بود، باورای مخرب زیادی داشتم اماایمانم حتی ازالانم هم قویتربودوهمون باعث شدکه من ازهیچی نترسم وادامه بدم الان که ۱۷سال میگذره ازاون روزا..پدرومادرم وکل فامیلم باافتخاردرموردمن صحبت میکنن وچقدمورداحترامم، چون خودم میدونستم مسیرم درسته وادامه دادم، بقیه چیزادیگ خداخودش برام درست کرد… ایناروگفتم نه اینکه بخوام بگم شماهم طلاق بگیر، نه.. خواستم بگم وقتی ازتصمیمی که داری واسه انجام کاری باتمام ایمان وقدرت قدم برداری خداوندایمانت روکه ببینه راه هاروبرات بازمیکنه عزیزم،.. اگه توی زندگی مشترکت عشق هست وشماتصمیم بگیری که این عشق روقویترش کنی خداوندراهشوبهت نشون میده واگرم بخواین ازاین زندگی جدابشین بازم خداراهشوبهتون نشون میده امافقط بایدازهمون راه باریکه قدم بزاری حرکت کنی اونوقت به جاده بازترومسیرهموارهم میرسی…

      براتون ارزوی قلبی سرشارازعشق وایمان الهی میکنم🙏💖

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      مربی گفته:
      مدت عضویت: 1890 روز

      بنام خالقی بی همتا

      سلام به دوست عزیزم نازنین

      انشالاه خدا بهت ایمان و جسارت لازم برای قدم برداشتن و پا گذاشتن تو دل ترسهات رو بده.

      وقتی کامنتت رو خوندم یه جورایی درک کردم که تصمیمت چقدر میتونه سخت و کنترل نجواهای ذهن و درک بین الهامات و نجواها سخت باشه.

      نمیدونی چی درسته و چه غلط؟

      نمیدونی کدوم بهتره و بهت کمک میکنه.

      یه الهام میرسه که ارومت میکنه و خوشحالت میکنه اما باز بعدش میبینی دوباره میبینی نجواهای به شکلهایی دیگه از زاویه هایی دیگه درگیرت میکنند.

      تجربه این تغییر ها و این جور تصمیمات رو داشتم.

      من مجردم و حالا که فکرش رو میکنم میبینم واقعا ایمان میخواد یه همچین حرکتی و یه چنین تصمیمی اما سختی این به دلیل تصمیمه نیست که سختش کرده، به دلیل باورهای قبلی به خاطر اون ترمزهاست که سختش کرده و این تصمیم میتونه در زندگی خیلی خیلی بهت کمک کنه، بیشتر از اونچه که فکرش رو میکنی.

      به قول استاد که میگفت اونقدر وزنم بالا رفته بود و چاق شده بودم که میخواستم از در کابین کشتی پیاده بشم دیدم از در رد نمیشم و اونجا بود که دیگه عزمم رو جزم کردم برای کاهش وزن و میگفت وقتی تونستم وزنم رو کم کنم اونقدر انگیزه و اعتماد بنفس و قدرت و خودباوری بهم داد که نقطه عطف زندگیم شد و تمام اقداماتم و حتی همون مهاجرتم از بندر عباس به تهران هم به خاطر اون عزت نفس و خود باوریه بود.

      مطمئنم این موقع ها تنها چیزی که میتونه کمک کننده باشه، اینه که در مرحله اول به درستی قانون ایمان داشته باشی که خودت خالق زندگیت هستی و توانایی بهتر کردنش رو داری.

      دوم اینکه بگی من تحت هر شرایطی میخوام فقط به قانون عمل کنم و مطمئنم که به قانون عمل کنم نتیجه صد در صد به نفع من خواهد بود.

      انشالاه که خیره.

      به قول یکی از بازیگرا که میگفت کی میگه طلاق یه شکسته در زندگی.

      شکست میتونه یه نقطه عطف و شروع یک موفقیت و زندگی فوق العاده باشه.

      هر چه خیر است برایت پیش میاید.

      تنها چیزی که میتوانم بگویم اینست که ما در هر لحظه در حال هدایت از سمت خداوند هستیم و خداوند حامی کسیه که بهش توکل میکنه.

      در هر لحظه هر چقدر هم که در یک ثانیه پیشش تصمیمی را گرفته باشیم که به نظرمون اشتباه بوده الان با خوب کردن احساسمون با این دید که درست ترین انتخاب بوده و میتونه هدایت خداوند باشه، میتونیم دوباره به نیروی هدایت وصل بشیم و ازش درخواست هدایت کنیم.

      به خدا می سپارمت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    نهال گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    به نام خداوند مهربانم که فرمانروای کل کیهانه و همواره درون منه❤

    چقدر این فایل به موقع به دست من رسید خدایا شکرت عاشقتم من…

    عاشقتم که همواره منو هدایت میکنی به بهترین ها، آگاهی هایی که دقیقا بهشون نیاز دارم رو در بهترین زمان به دستم میرسونی…

    من سعی کردم آنچه در کودکی یاد گرفتم و الگوی ذهنی من در روابط شده رو از وجودم پاک کنم و یهو همه چی تو زندگیم به هم ریخت، وقتی شروع کردم همه چی عالی بود احساسات عالی رو تجربه میکردم و با خداوند وجودم هماهنگ بودم، هدایت شدم به سمتی که آنچه درونم هست و خدایی نیست رو پاک کنم و اون موقع همه چی بهم ریخت…

    هر آنچه من در کودکی تجربه کرده بودم و باعث رنج من شده بود دوباره و دوباره برای من اتفاق افتاد

    تا این بار دریچه ای پیدا کنم و از اونجا طوری به زندگیم نگاه کنم که احساس عشق کنم…

    اون اتفاق ها برام تکرار شد تا عشقی که در کودکی نتونستم به خودم و جهان اطرافم بدم رو این بار ببخشم به خودم و جهانم.

    دارم تلاش میکنم دارم روی خودم کار میکنم و از خدا میخوام بیشتر و بیشتر منو رها کنه از هر آنچه که درون منه و خدایی نیست….

    خدا رو شاکرم که در ادامه مسیر تکاملم منو به راحتی و به زیبایی هدایت کرد به این فایل آگاهی بخش و الهام بخش استاد قدرتمندم

    و ازش می خوام این آزادی و رهایی و این احساس قدرت بی نهایتی که استادم داره تجربه میکنه رو به من هم عطا کنه

    می خوام به مرحله ای از توحید برسم که استادم رسیده و من هیچ کجای دنیا چنین انسان رها و آزادی رو ندیدم

    رها از هر آنچه که خدایی نیست

    رها و بی نیاز …

    خدایا شکرت میکنم که منو تو این مسیر آوردی با وجود تمام فشارها و رنج هایی که من ناخوداگاه به خودم تحمیل کرده بودم تو عاشقانه مرا در آغوش گرفتی و هدایتم کردی به نور به روشنایی به رهایی به بی نیازی به عشق به قدرت…

    چون که من روزی سر به سجده گذاشتم و از تو خواستم. من این استاد قدرتمند را از تو خواسته بودم و تو به زیبایی خواسته ام را اجابت کردی. چقدر من از تو ممنونم خدایا که راه را نشانم میدهی معلم را در مسیرم قرار میدهی و تمام مسیر هر آنچه باید انجام دهم تا به تکامل برسم را هر لحظه و هر لحظه به سادگی و به زیبایی به من الهام میکنی.

    خدایا شجاعت غلبه بر ترس هایم را به من بده، قدرت عمل کردن بی چون و چرا به ندای درونم و الهاماتم را به من بده، خدایامنو در این مسیر صبور و ثابت قدم کن.

    خدایا منو انقدر عاشق خودت کن که جایی برای غیر نماند.

    الهی آمین یا رب العالمین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 2492 روز

    استاد عزیزم سلام

    بعد از ابتلای من به بیماری که شایع شده مجبور بودم به مطب نرم از خدا خواستم کمکم کنه تا این مدت فرصتی باشه برای پیشرفت بیشتر من و دقیقا همانطور بود

    ارتباط نزدیکی که با همسرم پیش اومد و مراقبت های ایشون از من باعث شد من بیشتر قدر روابطم رو بدونم و سپاسگزار باشم

    من این مدت خیلی بیشتر از هرزمان تمرکزم رو روی سلامتی گذاشتم و خدای زیبای من چقدر به من اگاهی داد و باورهای توحیدی درونم شکل گرفت

    من متوجه شدم که افکار منفی که اواخر داشتم باعث ضعیف شدن روح و جسم من شد و این امر باعث شد تا با وسواس بیشتری روی کنترل ذهنم کار کنم

    خانواده من از شهر دیگه ای که زندگی میکردن برای مراقبت بیشتر من اومدن خونه ما

    بعد از گذشت بیست روز من کاملا حالم خوب شد و به کارم برگشتم و البته پرانرژی تر از قبل

    دیروز زمانی بود که باید مامان بابام برمیگشتن به شهر خودشون و من احساس وابستگی نگرانی ترس دلتنگی داشتم

    در حدی که بعد از ماه ها برای اولین بار بعد از شروع قدم ها گریه کردم یعنی از وقتیکه دارم روی قدم ها کار میکنم خیلی مستقل و ازاد شده بودم اما رفتن خانوادم خیلی من رو بهم ریخت

    ذهنم رو کنترل کردم و گفتم فاطمه تو الان باید ایمانت رو نشون بدی تو الان باید صبر و تمرکز بر نکات مثبت و ازادی و اثبات کنی والا اینهمه کار کردن روی خودت هدر میره

    ارام شدم و گفتم خدایا هدایتم کن

    این هدایت رو دوشب قبل یعنی یک شب قبل از انتشار این فایل و قبل از رفتن خانوادم از خدا خواستم

    دیروز صبح وقتی از خواب پاشدم طبق معمول وقتیکه هنوز توی تختم بودم سایت رو باز کردم و واااااای خدای من چی میدیدم

    فایل استاد درمورد روابط و ازادی و شکستن وابستگی و نگران نبودن و اعتماد به خدا داشتن

    خدای من انگاری فقط خدا از استاد خواسته بود این فایل ضبط شه تا من هدایت شم و ارام شم و ایمانم صدها برابر شه

    قلبم ارام گرفت با خنده و شادی از خانوادم خداحافظی کردم

    در حالیکه روز قبلش با گریه و زاری من مامان و بابا و خواهرم هم گریه میکردن

    اما امروز با ارامش من انها هم انگاری ارام شدن

    نه ترسی بود و نه غمی….

    خدایا شکرت

    استاد ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: