عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منش - صفحه 37
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-08-07 07:36:372020-12-01 07:48:19عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ…. خدا مرا بس است، معبودی جز او نیست، بر او توکل کردهام و او صاحب اختیار عرش عظیم است.(129 توبه)
سلام سلاااام سلاااام استاد عزیزم… سلام به عزیز دل استادم
سلام به دوستان مدار بهشت
اول نکات این حلسه رو می نویسم و بعد تجارب خودم:
ادم ها فقط دستی از دستان خداوند هستند که دارند پاسخ فرکانسهای خودم رو میدن
من هر فرکانسی که به جهان ارسال کنم، جهان لاجرم زوج از همون جنس فرکانس، به سمتم هدایت می کنه…
تو مسیر نور شدن چرا وابستگی وجود نداره؟؟ چون هر لحظه قرار بهترش رو دریافت کنی پس بابد تمرین کنم اون لحظه با تمام وجود لذت ببرم و نگران هیچی نباشم و از چیزی نترسم چون عاقبت امور «فقط» دست خداست.
خدایا منو هدایت کن به زوجی که اونجوری که من می خوام هست، قرار نیست من درستش کنم یا تغییرش بدم… خب ساراجان راهش فقط اینکه روی خودت کار کنی و اون ویژگی ها رو در خودت بسازی و فرکانسش رو به جهان ارسال کنی چون انرژی جنس خودشو گسترش میده و در این صورت اون زوج به سمت تو هدایت می شود
جنس رابطه ای که می خوام تجربه کنم، می خوام که این ویژگی ها رو داشته باشه: آرامش باشه… آزادی باشه… عشق بی قید و شرط باشه… احترام باشه… اعتماد باشه… صداقت باشه… بدون توقع و انتظار باشه… همکاری باشه… لذت و شادی باشه… بال پرواز هم باشیم…
ویژگی های اون فردی که می خوام، اینجوری باشه:
خدا رو عمیقاً باور داشته باشه…. قانون فرکانس رو عمیقاً باور داشته باشه… خودش رو و توانایی هایی که خدا بهش داده رو عمیقاً باور داشته باشه و هیچ محدودیتی رو به قدرت این باورها نپذیره… همواره توجه اش به نور و گسترش نور باشه… اعتبار همه چی رو بده به خداوند و زندگیش کاملاً هدایتی باشه… به قوانین احترام بزاره و رعایت کنه… پشت همه ی رفتارهاش منطق باشه… صادق باشه یعنی حرف و عملش یکی باشه… ثروتمند باشه… ازادی زمانی و مکانی و مالی داشته باشه…
خدایا منم دارم روی این ویژگی ها کار می کنم، تو به کار کردن من نگاه نکن، من به اندازه توانم دارم کار می کنم… تو به اندازه وهاب بودنت بهم ببخش… من لایقشم و انک انت الوهاب
تحسین می کنم مریم جان رو که هر بار تمرین می کنه از محدودیت هاش عبور کنه و بر ترس هاش غلبه کنه
نه می خوام کسی نگران من باشه چون ازادیم رو محدود می کنه و نه می خوام من نگران کسی باشم که هم ازادی اون و خودمو محدود می کنم… اگر ایمان دارم که عاقبت امور فقط دست خداست دیگه اینا چیه؟؟…
این نگرانی ها عشق نیست بلکه خلأ عاطفیه… وابستگی…
اخه این چه رابطه ای که من همش بابد نگران باشم… نگران اینکه نترسه، ناراحت نشه
توکل= خدا حواسش به همه چی هست
نگرانی= خدا که وجود نداره من باید حواسم به همه چی باشه
وقتی خلأ داری این جنس فرکانس، افرادی رو میاره تو زندگیت که اونم خلأ داره و زندگی میشه جهنم و به قول قران فسق و فاسد شدن و زیان
ولی وقتی فردی خلأ نداره و از درون پر، فردی هم کنارش قرار می گیره که اونم خلأ نداره و پر و این رابطه میشه رابطه ای که سرشار از توامندی و استقلال و احترام و آزادی و لذت و ارامش … و نتیجه اش میشه به قول قرآن لعلک ترضی و فلاح برای طرفین
تو رابطه درست نه من قرار کسی رو تغییر بدم و نه کسی قرار منو تغییر بده… نه قرار من کسی رو کنترل کنم و نه اون منو… پس دیگه ماسکی ندارم که نگران باشم بفهمه… بدون ماسک یعنی: این شخصیت منه، این ویژگیهای منه اگه راحت نیستی تو رو به خیر و ما رو به سلامت
نکته: نگاه به رابطه نباید یه نگاه ابدی باشه… چون جهان در حال تغییر… چون انسان همواره در حال تغییر…
سارا جاااانم آفرین بهت که داری تمرین می کنی به کمتر از بهترین قانع نباشی مخصوصاً در روابط
زندگی یه فرصت کوتاهه و من می خوام لذت ببرم و از این فرصت استفاده کنم… من فرصت اینو ندارم که دیگران رو تغییر بدم که بعد از تغییرش، لذت ببریم
کج فهمی: چون من عااااشق توام از زندگی محدودت کنم، در بندت کنم، ازادیت رو ازت بگیرم، برده ات کنم که هر چی گفتم، بگی چشم
من روی خودم کار می کنم… این سهم منه
سهم جهان و خدا اینکه عوامل بیرونی رو برام می چینه
سهم من اینکه: نچسبم به عوامل بیرونی خاص و اجازه بدم جهان کار خودشو بکنه… مثال کویر و برنج…
کسی که به خداوند ایمان داره، همه چی رو بهش میسپاره… روی ایمانش کار می کنه، روی توکلش کار می کنه… روی لیاقتش کار می کنه…
تصور چک کردن اونی که تو رابطه ای، احساس خفت و خواری میده… احساس ضعیف بودن… احساس پوچی
قانون هم مداری: الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ… مردان پاک برای زنان پاک… و مردان ناپاک برای زنان ناپاک… مردان منافق برای زنان منافق… قانون هم مداری مثل قانون جاذبه است نمی تونه کار نکنه… پس دیگه نگران هیچی نیستم چون بدون هیچ خطایی این قانون داره کار می کنه… پس میام روی خودم کار می کنم
===================================
تجارب خودم:
امروز آزمون آموزش خانواده داشتم… که خدا دستی از دستانش رو آورد که کارت آزمون رو برام بیاره و امروز هم با وسیله ی شخصی خودش منو رسوند به ازمون و بعد خیلی راحت اومدم خونه…
یکم با جزئیات بگم… دیشب قرار بود این دوست عزیزم بهم بگه که چه تایمی و کجا با هم هماهنگ باشیم برای رفتن به آزمون… دیشب پیام نداد و من با خیال راحت خوابیدم و صبح گوشیم رو چک کردم دیدم پیام نداده… یه لحظه خواستم ناراحت بشم … بعد آگاهی اومد بالا که مگه تو برای جور کردن این فرد تقلایی کرده بودی که الان برای حفظش تقلا کنی… کار خودتو بکن اکه خبری نشد با اسنپ برو و اونحا کارت رو ازش تحویل بگیر… یعنی اینجا قشنگ دیدم رشد مداریم رو… الهی شکر این به فضل خداست و به لطف اموزش های این سایت بهشتی…
صبح پیام داده بود ولی بدستم نرسیده بود… خلاصه با این همکارم عزیزم رفتم آزمون و در مسیر هم داشتم قرآن می خوندم سوره ص که خیلی بی نظیر و دوستم و همسرش رو گاهی خیلی تحسین می کردم که حرف همو می فهمن… حرف برای گفتن دارن… ویژگی های مشترک دارن…
اونجا هم جای خاصی نبود کیف هامون رو بزاریم و همه نق میزدن که این چه وضعیه… ولی من خیلی راحت کیفم رو گذاشتم و رفتم … و اونجا کلی تحسین شنیدم
موقع برگشتن هم دوستم گفت همچنجا جلوی اداره پیاده میشی؟؟… اولش گفتم آره… ولی قلبم گفت اینجا جاشه که تمرین درخواست توحیدی رو انجام بدی فارغ از نظر دیگران… و گفتم که براتون امکان پذیره منو تا خونه برسونید؟؟… اون شخص هم با نهایت احترام پذیرفت… منم کلی ذوق کردم که تسلیم جریان هدایت شدم
خلاصه استاد عزیزم اینا قبلاً نبوده … اینا رو به فضل خدا خلقشون کردم… پس می تونم رابطهی ایده آلم رو هم خلق کنم… فقط باید جا نزنم… باید ادامه بدم
تو ماشین هم که صحبت نتایج شد، تو دلم گفتم عاقبت امور فقط دست خداست… نه من… پس من نگران نیستم… و خوشحالم که در این پروسه از همون اولش که ثبتنام برای این آزمون بود تا نخواندش و وقت گذاشتن برای درک قرآن تا آزمون دادن و …. همش تسلیم جریان هدایت بودم… این برام خیلی ارزشمند… فارغ از نتیجه…
و یه چیز جالب بگم که سوال های ازمون مخصوصا 15 سوال اول خیلی مطابقت داشت با مطالبی که اون روزها در قرآن خونده بودم… و مابقی سوال ها رو هم راحت می تونستم با تشخیص اصل از فرع پاسخ بدم به جز سوال هایی که اسامی صاحب نظران خاصی بود…
الهی شکر برای این همه رشد و توکل
رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِـحِینَ
به نام خدای خوبی ها و زیبایی ها
سلام به استاد نازنین
قبل هر چیز بگم چقدررررر این تصویر پشت شما بی نظیر بود غروب افتاب و اب زلال و درختای خوشگل و سایه هایی که از درختا و خونه روی اب افتاده بود همه اینا کنار هم یه صحنه رویایی بود استاد چیزی که من فقط تو نقاشی ها و کارتون هادیدم و چقدر شگفت زده شدم و دیدم که همچین چیزایی رو یه سریا دارن زندگی میکنن
خیلی لذت بردم ازش این صحنه
در مورد صحبت های قشنگ شما امروز با چشمای پر از اشک اومدم تو سایت تا اروم بگیرم و هدایت بشم
وقتی حرف های شما رو شنیدم با لحظه لحظه امروز خودم تطبیق دادم
هر لحظه ای که امروز حالم خوب نبود و میشه گفت کل روز تقریبا برمیگرده به ریشه اعتماد نداشتن به خدا
فهمیدم که نگرانم سر خیلی چیزا هنوز نگران میشم از ورود پول نگرانم از رفتن مشتری نگران از رفتارهای همکار و خیلی نگرانی دیکه که یه روز ادمو میگیرن ازش چیزی که هیچوقت دیگه برای من تکرار نمیشه امروز من گذشت با کلی حسرت که کاش بهتر گذرونده بودم کدومشون ارزش اینو داشت که من روزمو خراب کنم ؟چرا چیزایی که میخوای نباید پیش بیاد وحید؟چون استاندارد های خودت پایینه
چرا مشتری کار مرجوع میکنه چون استاندار پایین کارت باعث میشه چرا نگرانی از اینکه دیگه خرید نکنه جون استاندار ایمانت پایینه چون به خدا توکل نداری فک میکنی خودت باید درست کنی در صورتی که من اصن توانش رو ندارم
چرا بعضی از رفتارهای همکارت ناراحتت میکنه چون استاندار خودت پایینه و این ادم هدایت شده سمتت
وقتی من میام انگشت اشارمو میچرخونم رو به خودم چاره جز بهتر شدن ندارم چاره ای نیست جز اینکه استانداردهای من بالا بده بره
وقتی من یه ادم درست و قوی باشم رابطه عاطفی درست تجربه میکنم وقتی رشد میکنم نگران نیستم که رابطه عاطفی من تموم بشه یا این همکار بره یا این مشتری بره
وقتی من درست و با استاندار بالا باشم همکار بهتر میاد مشتری بهتر میاد رابطه بهتر میاد
چون همه اینارو خدا اورده پس وقتی توکل کنم بهش و اعتماد داشته باشم که میتونه بهترم بیاره پس نگران نیستم
کلا وقتی ادم خدارو فراموش نمیکنه و بهش توکل داره ارامش خاصی داره نگرانی براش بی معنا میشه درست مثل شما
چقدر ایمان دارین که جز نگران خودتون و ااگاهی هاتون بودن نگران هیچ چیز و هیچ کس نیستین چون قبل از هرچیزی خدارو میبینین
چقدر این قدرت در شخصیت و استقلال جذابه
چقدر کیف میده وقتی خودت باشی و خودت
چقدر خوبه فقط خودتو بهبود بدی تا همه چیز با تو هماهنگ بشه
چقدر خوب شد که یادم اومد تنها چیزی که قدرت تغییرش رو دارم خودمم
امروز وقتی مشتری مرجوع کرد چک فلان شد اون یکی مشتری رفت همکارم دیر اومد که از همه بیشتر عصبیمکرد و هی با خودم گفتم دیگه فایده نداره باید تموم بشه
همه و همه جمع شد تا اومدم اینجا یادم اومد که فقط خودم بهتر بشم
جهان هماهنگ میشه با من ادم های مناسب شرایط و مشتری های مناسب میان فقط تو باید بهتر بشی وحید
خدارو شکر که این فایل دقیقا به موقع دیدم و خداروشکر که اینجام تا به اگاهیی برسم
درسته شما درمورد عشق ورابطه درست صحبت کردین ولی اون استاندارد ها و اینکه خودت بودن و خودت رو ساختن از همه چی بیشتر تو گوشم صدا داد اعتماد به خدا و نگران نبودن اون قدرت در شخصیت از همه بیشتر برام جذاب بود و خدارو شکر میگم خیلی این فایل حالم رو خوب کرد و باعث شد دوباره بنزنین بزنم و راه بیوفتم
ممنون از ش0ما استاد عزیز و همه دوستان🫡️
سلام وحید جان و دوست همفرکانسم
کامنتت رو خوندم و تحسینت میکنم
که داری ایراد کار رو پیدا میکنی
خودشناسی و اعتراف مهمترین کلید رشده
و شما دارید در این وادی قدم برمیدارید
حال و هوای کامنت شما رو دریافت کردم
حسم گفت بهتون پیشنهاد بدم که دوره 12قدم رو شروع بکنید
چون این دوره خیلی میتونه در باب خودشناسی و کنترل ذهن و خلق خواسته ها کمکتون بکنه
امیدوارم روز به روز رشد بکنید و شاهد موفقیت های بزرگ ازتون باشیم.
شاد و خوشبخت باشید.
به نام خداوند زیبایی ها
قدم 105
سلام به همه عزیزان خصوصا استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیز
برای یاداوری خودم:
یه نکته بزرگی که در زندگی من و اطرافیانم هست و حتا توی سایت اینه که ما باورهای اشتباهی نسبت به خداوند داریم . میگیم اینو میخوام ولی رفتارمون خیلی متفاوت و ضد و نقیض هست و میگیم عه چرا به خواستم نمیرسم و درک نمیکنیم
یکی باورهای اشتباه که ریشه تنومندی داره همین باورهای مذهبی هست که اکثرا نادرست هست و توقعاتی ایجاد کرده که مرد رو خدا کردن یا زن باید فلان باشه یا کلا دید ابزاری نسبت به زن دارن و این در تو این مذهب و این دین وجود داره و من نشنیدم و ندیدم که یه بار بگن ابراهیم نمونه این انسان توحیدی که زن و بچش رو در بیابان رها کرد چون باور به خدا داشت. چون باور داشت کسی نیست جز خداوند و اینجا اینو از استاد شنیدم
خیلی ها از جمله من که این فایل استاد رو میبینیم میگیم به به و چه چه میزنیم که چه حرفای خوشگلی استاد میزنه و هزارتا از این قربون صدقه ها ولی کدوممون عمل میکینم؟
اما خودمون از جمله من اینقدر وابستگی و تکیه به غیر خدا داریم که حد نداره. از پدر و مادر و همسر و وسایل و…
مادر من انچنان از لحاظ مالی به پدرم وابسته هست که انگار اون مسئول زندگی بقیه افراد خانواده هست و خود پدرم هم این سیستم رو پذیرفتن که مسئولیت خوشبختی بقیه به گردنشه
یادمه موقعی که با خانواده زندگی میکردم پدر و مادرم به شدت روی خواهرم که کار میکنه حساس هستن که ببینن چکار میکنه با کسی هست و دنبال گوشی چک کردن هست و یا جایی میخواست بره میگفتن باهاش برو. مگه میشه یه انسان رو همیشه کنترل کرد و تو قفس نگه داشت ؟ این مریضیه و روح ادم رو میخوره
مگه میشه ادم ها را کنترل کرد؟
کسی که وابسته باشه ضربه شدید میخوره نمونش خودم و اطرافیانم
با یه نفر در ارتباط بودم اینقدر طرف مقابل منو چک میکرد که خفه میشدم و این با ذهن من که اویزون بودن رنجه سازگار نیست و باعث ادامه دار نشدن رابطه شد چون من احساس میکردم تو زندانم
یا بالعکس خودم همین اشتباه رو کردم و وابسته شخصی شدم و دنیا هرچقدر بیشتر دست و پا میزدم منو بیشتر دور میکرد
مورد بعدی تو فیلم های پرت و پلای تلویزیون ایران که قبلا میدیدم عشق و عاشقی رو جوری معرفی میکردن که همش وابستگی و مواظبت میخواد. طرف برای به حساب عشق فلان کار رو میکرد و به دل مسائل میزد که بگه عشق اینطوره یا توی کتاب های قدیمی ایران مثل لیلی و مجنون و شیرین و فرهاد و …..
تو جامعه ایران طوری هست که یه مرد نباید بازن صحبت کنه یا یه زن نباید با مرد غریبه صحبت کنه یا حتا با فامیل خودش نمیتونه ارتباط داشته باشه و این جوری میگن طرف غیرت داره و انگار ابهت داره که این رفتار را داشته باشه
و خداییش اگر طرف با مرد با زن غریبه صحبت کنه اکثر اقایون و خانم ها حسودی میکنن یا دپرس میشن چون عزت نفس ندارن و رها نیستن.
یا طوری از همسرشون انتظار دارن زندگی رو تامین کنه یا که غذا درست کنه و پخت و پز کنه که انگار اون شخص خداست و نباشه طرف فلج میشه
انقدر مثال توی ذهنم داره میچرخه که هرچقدر بنویسم تمامی نداره ولی اصل موضوع یه چیز هست
یکی از دلایلی که چندین ساله از خانواده جدا هستم اینه که من توجه زیاد منو خفه میکنه .
من ادم هستم که باید ازاد باشم و برای خودم تنها باشم
در کل و نتیجه همه حرف هام اینه که باورهای من نسبت به خداوند اشتباهه و این بزرگترین پاشنه اشیلی هست که دارم و تمام باورهای مخرب دیگه از این باور تغذیه میکنن و تا رفع نشه تغییر انچنانی صورت نمیگیره
به نام خدای بخشاینده و مهربانم
سلام ب همه عزیزان
نشانه امروزم
استادجان چه خوشبختم ک الگویی چون شما رو در روابط دیدم و دیدم و تحسین کردم و گفتم عهههه پس میشه؟ پس میشه جور دیگه ای هم بود جور دیگه ای هم زندگی کرد؟ میشه رابطه رو سپرد ب خدا و نخوای خودت مواظب چیزی باشی، میشه این مسئولیت مواظب بودن و نگران بودن رو بندازی گردن جهان فرکانسی، چه آرامشی نصیبم شد.
قبلا بخاطر باور های اطرافیان میترسیدم و یه جورایی از این مسئولیت بزرگ چک کردن و نگران بودن بدم میومد و ب همین خاطر وارد رابطه عاطفی نمیشدم، فراری بودم و حتی اون موقع ها ک از قانون اطلاعی نداشتم میگفتم خدایا خودت ب وقتش اون فردی رو ک مناسب من هست سر راهم بزار. با اینکه دوست داشتم تجربه کنم ولی هیچ وقت خودم پیش قدم نشدم حتی با نگاهی.
آزادی آزادی آزادی، اولویت اول و آخرم بوده و هست، نمیتونم اجازه بدم کسی جلوی آزادی فکری، عملی، رفتاری، تصمیماتم رو بگیره، حتی پدرم و یکی از ترمزهام این بود ک وارد رابطه ای نمیشدم. آزادی ای ک مرا فراری داد از کار اداری، آزادی اهرم لذت قوی بود ک برم ب دل ناشناخته هایم، همون آزادی را حالا بیشتر و بیشتر میخوام تجربه کنم و مرا فراری میدهد از مغازه ای ک ساختمش و حالا بعد از یکسال تجربه دارم خرابش میکنم. قشنگ متوجه میشم متعلق ب یک جا نشستن و بی حرکتی نیستم، در و دیوار و این اجناس ب من میگن تو متعلق ب اینجا نیستی، ارزش تو بالاترعه، تو باید بری. و من تا کمتر از 2 ماه دیگه مغازه رو میبندم انشالله و خودم رو میندازم تو بغل خدا. میخوام برام خدایی کنه، میخوام جایزه خوب بگیرم، دلم چالش جدید، مهارت های جدید، افراد جدید میخواد، قلبم آزادی رو فریاد میزنه، آزادتر از این هم میشه، لذت بخش تر از این هم میشه، قرار نبوده بیای این دنیا زجر بکشی ک. رو قدرت خدا حساب کن نه رو عقل محدود خودت، روزی 100 بار ب نجواهای شیطان میگم من نمیییدوووونم، ب بقیه ک نصیحتم میکنن و میگن اشتباه میکنی میگم نمیدونم ولی میدونم اینجارو نمیخوام.
در روابط سطحی ای ک وارد شدم، ب محض دیدن علائم وابستگی با قرار دوم سوم کات کردم، چون داشتم خفه میشدم زیر بار احساس مسئولیت حال خوب کن بودن، من ابزاری برای حال خوب کسی نیستم، ارزش من بالاتر بود من وسیله ای نبودم، من خودِمن روحِ من ارزش داشت نه حضور جسم مادی ام در کنار اون افراد. ب من مربوط نیست ک ب من وابسته شدی اون مسئله عزت نفس خودت هست، من هیچ عذاب وجدانی نمی گیرم.
همیشه میگفتم خدایا اول و آخر، ظاهر و باطن این رابطه تو هستی، تو برام هدیه میخری، تو منو میبری کافه، تو منو بردی مسافرت، این آدم دست تو بود، از اون فرد بسیار تشکر میکردم و قدردان بودم، اما اما در تک تک لحظاتم خدا رو می دیدم و همین توحید باعث میشد دلسوزی بیجا نکنم و سریع قطع کنم اون رابطه رو.
شاید اون افراد تمام ویژگی های مورد نظر 80، 90 درصد دخترها رو داشتن و بسیار انسان های محترم و متشخصی بودن، ولی ولی اولویت های من خیلی فرق داشت، اون رابطه بوی خدا رو نمیداد، قلبم راضی نمیشد، مدام الگویی چون شمارو در ذهنم داشتم و میگفتم میشه میشه، من اون نوع تجربه رو میخوام، هیچ محدودیتی وجود نداره، ب خودم میگفتم باید بیشتر روی بهبود شخصیتت کار کنی، با هر تجربه من خواسته هام واضح تر میشد، از اون 3 فردی ک آشنا شدم، هر بار فرد بعدی بهتر و نزدیک تر ب اولویت هام بود، حتی آخرین فرد در مورد قوانین بسیار باهم صحبت میکردیم و سررشته ای هم داشت، ولی ولی عزت نفس و احساس لیاقت اون فرد برام مهم تر بود.
من همه چیز را با هم میخواستم، من دنیای فراوانی رو باور دارم، اگر من دارم هر روز روی بهبود شخصیتم کار میکنم فرد مقابل هم باید روی بهبود شخصتیش هر روز کار کنه، من لایق چنین فردی هستم، من دارم خودم رو لایق تجربه چنین رابطه ای میکنم.
همیشه از حفاظت خداوند حَظ کردم، ک چطور مرا مانند گل رز قرمز در شیشه محافظت کرده و جهان فرکانسی اش اجازه نداده افراد ناجور وارد حیطه من بشوند، حتی در حد درخواست، با اینکه حس میکردم چقدر خواهان هستن ولی اجازه نداشتن، چقدر این قوانین فرکانسی جهان و مدار خیال آدم رو جمع میکنه، شما تو قدم گفتین اصلا آدم های نامناسب دسترسی ندارن ب شما. این جمله تون رو بارها ب خودم گفتم و دیدم اون افراد از اطرافم غیب شدن.
گرچه انسانم و اجتماعی و خواهان تجربه عشق و محبت دیدن و داشتن تجربه های زیبا و رسیدن ب آرامش بیشتر، ولی ب خودم یادآوری میکنم چیدن خداوند و قوانین ثابت اش، و مدارها رو ک ابر و باد و مه و خورشید دست ب دست هم میدن تا اون لحظه اون ثانیه اون فرد رو ببینی، نیازی ب زور فیزیکی نیست. و خیالم راحت میشود و عجله ام تبدیل ب آرامش میشه.
خداروشکر برای حضورتان در زندگی ام، میدانید از چه ضررهایی جلوگیری کردم با یادآوری الگویی چون شما، ب کم تر از بهترین راضی نبودم و استانداردهای بالایی رو خواستم. سپاسگزارم
سلام استاد عزیز مریم خانوم دوستان دیگه
استاد راستش من درحال حاضر شاید بشه گفت درحال گذروندن یکی از سختترین تضادای زندگیمم
همیشه مشکل در مسایل عاطفی برای من خیلی بزرگ و زجر اور بود دلیلشم مشخصه مثل روز روشنه عزت نفس پایینم و وابستگی ای ک به افراد پیدا میکردم و دوست نداشتن خودم و لذت نبردن از تنهاییام دلیل اصلی ای که باعث مشکلاتم میشد و من تقصیر اون ادما مینداختم درحالی ک مقصر اصلی خود من بودم
این کامنتو به عنوان ردپایی ازخودم میزازم تا هفته های بعد و ماهای اینده ک دیدمش ببینم همون اتفاقی ک میخاستم برام افتاده و امید بگیرم برای ادامه دادن مسیر و بدونم ک درسته و چ قدر تغییر کردم
من تازگی و چندروزه دارم به صورت جدی تری روی خودم کارمیکنم و دقیقن بعد اون تضاد عاطفی به جای اینکه بشینم بزنم تو سرخودم و خودمو قربانی بگیرم و اون ادمو فوش بدم یا هرکاری ک قبلن میکردم البته نمیگم اینا نیس و نبوده میاد سراغم این احساسات اما زود دیلیتشون میکنم و بیشتر سعیمو میکنم
خیلی به فکر فرو رفتم و به حرفای شما رسیدم ک تو روابطم فقط داره اسم ادما عوض میشه و قیافشون وگرنه از اساس یکسری مشکلات تو هر روابطم هست مثل نادیده گرفته شدن مورد عشق قرار نگرفتن و اررش نداشتن برای طرف و من اینارو پذیرفتم ک تو وجودم دارم و جهان ب وسیله اون ادما فقط درون منو و باورم نسبت به خودمو هربار ثابت کرد با فعل گذشته حرف میزنم چون دگ واقعن خسته شدم ار این مسایل تکراری و مطمعنم و مطمعن شدم ک دگ هرگز این اتفاقات نمیفته چون من تصمیم جدی ای برای تغییر دارم
در حال حاضر اون ادم نسبتن زیاد از صبح تا شب تو فکرم میاد اما نکته مثبتش اینه ک همزمان حسمو خوب میکنم و سعی میکنم با دید مثبتتری قضیه رو ببینم اما هنوزم هس تو فکرم
حتی تصور بودنش با بقیه حالمو بد میکنه و بعضی وقتام چکش میکنم و یکسری فکرای چرت و پرتی ک درموردش تو فکرم میاد
و تهه ذهنم این هست که چرا منو دوست نداشت چرا برای موندنم تلاشی نکرد چرا خوبیامو ندید و منو نخاس و توقعی ک دارم ک باید برای موندنم تلاش میکرد باید منو دوست میداش منک اینقد ویژگیای خوبی دارم و …
و البته اینا همش طبیعیه چون فقط دوسه روز گذشته اما بااینحال تو همین دوسه روز من تغییرات مثبتی داشتم و حتی نشونه هاییم دیدم و نسبت ب قبلم ک یک رابطرو تموم میکردم و اوضاعی ک داشتم و روند فراموشی الان داره بهتر پیش میره براهمینم خودمو سرزنش نمیکنم و به خودم میگم
منک دارم قانونو یاد میگیرم بااستفاده از قانون جواب سوالاتمو درمورد رابطه ای ک داشتم میدم مثلا درمورد اینکه چرا برای موندنم تلاشی نکرد یا چرا اونقد منو دوست نداش و ازاین سوالا میگم ک
ساجده تو فقط و فقط نتیجه باورا و فرکانساتو دیدی تو یکسری باورایی درمورد رابطه داشتی و متعاقبش یکسری فرکانسایی به جهان ارسال کردی و جهانم از طریق این ادما و یاحتی ادمای قبلی نتیجه فرکانساتو بهت برگردوند همین و بس پس دلیلش این نیس ک تو بی ارزشی یا دوست داشتنی نیستی تو فقط باورای غلطی داری چون تو هیچی از بقیه ای ک روابط خوبی دارن کم نداری و حتی بیشتر از هرکسی لیاقت یک رابطه فوق العاده و عاشقانه و وفادارانه رو داری
بعدشم تو خودتو اونجور ک باید هنوز دوست نداری و باارزش نمیدونی و احساس لیاقتت کمه (البته الان دارم روی خودم کارمیکنم و هرروز بهتر میشم) ولی در گذشته ک تو اون روابط قرار گرفتم همچین ویژگیایی داشتم پس چ توقعی بوده ازاون ادما ک منو دوس داشته باشن و بااررش بدونن وقتی خود من اینطور نیستم پس توقعی از ادما نیست
و الانم ک این احساساتو افکارو دارم
شیطان بهم میگ ببین تو تااخر عمرت قراره تو فکر این طرف باشی ببین رفت با یکی دگ دوستت نداش بااون خوشحاله باتو نبود تورو دوس نداش اونو دوس داره وای خیلی فکرای چرتی میاد تو سرم و من یکسر دارم باهاشون میجنگم و بضی وقتا فک میکنم میگم نکنه واقعن نکنه هیچوقت فراموشش نکنم نکنه اون خیلی ادم خوبی بود نکنه بهترین مردی بود ک میتونستم تو زندگیم داشته باشم نکنه از دستش دادم
و بعد باتموم این فکرا یک صدایی تو قلبم میگ
همع اینا میگذره و این ادم یجوری فراموشت میشه ک انگار ن انگار ی زمانی تو زندگیت بوده و فقط درسایی ک از رابطه باهاش گرفتی یادت میمونه و به رشدت کمک میکنه و نتیجه اینوک همین حالاهم دارم میبینم ک این تضاد چقد باعث شده من جدی حرکت کنم برای رسیدن به خواسته هامو و اصن انگار ی جرقه ایو تو وجودم زده خدایا شکرت و من چن مدت بعد ک خیلی دیدم نیس برمیگردم و این کامنتو دوباره میخون م و میبینم ک قلبم درست میگفت و این روزا چقد راحت و زود گذشت و من چقد فرق کردم و این ادم چه قد راحت فراموش شد برای همیشه و اونوقت از تهه دلم میگم خدایا شکرت
سلام
کامنت دوم برای فایل عشق واقعی از دیدگاه استاد عباس منش
کامنت اول رو وقتی نوشتم که فقط کامنت منتخب رو خونده بودم ولی الان چند ساعتی هست که مشغول کامنتهای این فایل خیلی باارزش بودم . دیروز پیش یه بنده خدایی بودم و بهشون گفتم استاد اینهمه فایل رایگان عالی دارن . از اونا استفاده کن.
این توصیه دقیقا برای خودم مناسبه جالبه به زبان خودم هم جاری شد .
درک تفاوت بین وابستگی و دلبستگی بسیار بسیار ظریفتر از اون چیزی هست که من دقیقا من فکرشو میکنم . فکر میکنم این تفاوت رو یه ذره درک کردم . ( خدام داره بهم لبخند میزنه. منم خیلی دوست دارم عشق جانم ) آره یه ذره …
درسته از رابطه سابقم خیلی درس گرفتم خیلی تونستم ایمانم رو در عمل نشون بدم خیلی خودمو تحسین میکنم ، اما بعد از خوندن تعداد بیشتری از کامنتهای دوستانم دلم میخواد اینو بنویسم خطاب به شخص خودم که :
نه عزیزم این تفاوت بین این دو ویژگی ها رو فقط کمی درک کردی لطفا به خودت سخت نگیر فقط همینطوری ادامه بده . مسیرت درسته . نشونه ها دارن میان . ازت میخوام روابط رو در همه نوعش دوست خانواده همکار عاشقانه روابط هم کلاسی و… ببینی .
کامنت نوشتن من شبیه دفترچه خاطرات دوران مدرسه ام شده . پر از درد و دل کردن با خدا.
ممنون از همه دوستان باارزشم با قلم ارزشمندشون . خیلی خیلی ممنونم خدای همه کاره قدرتمند مهربانم
سلام دوست عزیزم
لطفا به خودت سخت نگیر فقط همینطوری ادامه بده
احساس کردم این جمله بامنه
و بعدش مسیرت درسته نشونه ها دارن میان
راستش من تازگی و چندروزه با یک تضاد عاطفی درگیرم یا بهتره بگم در حال گذر کردن ازش هستم و این روزا واقعن کنترل ذهن برام سختترین کار دنیاست بااینحال دارم تموم تلاشمو میکنم و سعی میکنم ک مسئولیت این اتفاقو قبول کنم و دنیامو از نو بسازم
و شیطان داره تموم تلاششو میکنه تا منو از مسیر منحرف کنه هی منو یاد اون ادم میندازه و ترغیب به چک کردنش میکنه و هربار ک اینکارو میکنم حسم بد میشه اما باز سعی میکنم خودمو تو حسو حال خوب بیارم و اینجا بهم میگ دیدی تغییر نکردی دیدی همون ادمی دیدی فایده نداره
ولی من ب خودم همین حرف شمارو میزنم و میگم
لطفا به خودت سخت نگیر تو در مسیر درستی نشونه ها دارن میان و تو میبینیشون فقط ادامه بده قرار نیست یهویی از این رو به اون رو بشی همین ک هربار بهتر میشی این باارزشه و نتیجه بخشه
اروم اروم همه چی درست میشه و این ادمو فراموش میکنی
ممنونم ازت بابت این یاداوریت و نشونه ای ک از جانب خداوند بهم دادی دوست عزیز
امیدوارم روابط خیلی خوبیو تجربه کنی
سلام .
عشق واقعی از دیدگاه استاد
خیلی جوونتر بودم به نظرم عشق واقعی عشقی بود که تعهد درش هست از سمت طرف مقابل.
ولی با استاد و قوانینی که اموزش دادن متوجه شدم عشق واقعی یعنی اون احساسی که به خودم و به خدای خودم دارم . یعنی احساس لیاقت و ارزشمندی و استقلال و توکل و تقوی خودم . عشق واقعی اینه چون از دل این دونه ها میوه اون رابطه توحیدی مدنظرم خارج میشه . پس این عشق واقعیه .
خدایا شکرت که اینقدر قشنگ هدایتم میکنی که طوری روی خودم کار میکنم که ویژگی های مثبت رو در خودم ببینم پرورش بدم اونها رو و فقط و فقط خودمو بهتر کنم .
کبوتر با کبوتر باز با باز . طرف مقابل من حضور داره در جهان هستی فقط باید بهش زمان بدم به خودم زمان بدم که ظاهر بشه بوسیله هر چه بهتر کار کردن روی خودم .
ترمزهامو پیدا کنم و رفعشون کنم. همه فایلها و آموزشها پیوستگی خیلی زیبایی با هم دارن . خدایا شکرت که من ازادی زمانی دارم و میتونم روی فایلها اونطوری که میخوام کار کنم. خدایا شکرت واقعا .
خیلی خوشحالم این روزها دقیقا دارم مثل اولین سالی که روی سایت کار میکردم کار میکنم . یعنی با تمرکز و تعهد و جدیت بالا و تو این مسیر چقدر تو قشنگ دستم رو میگیری خدای عزیزم.
به قول دوست عزیزم خدایا شکرت بابت قانون تکرارت شکرت بابت قانون تکاملت
من چطوری ام ؟ خب طرف مقابلم هم همون شکلی خواهد بود .
قانون خیلی ساده ست ظرف من امسال متوجه درک این مطالب شده خدایا شکرت .
دوست دارم بهتر و سالمتر و مثبت تر و زیباتر بشم . خب بسم الله . بریم دیگه . طرف مقابلم هم همین میشه همینه اصلا .
من یه رابطه توحیدی میخوام طبق ذهن خودم یه رابطه سالم . خب بسم الله لیلی جان . خودت توحیدی تر باش
حالا خیلی خوب درک میکنم چرا روابط پاشنه آشیل من هستن و اینکه چرا شخص مورد نظرم رو بهتره بگم ویژگی های مدنظرم رو هنوز در عالم فیزیکم باهاش برخورد نکردم ، چون قرار بر بهترین بوده و هست برام . خدایا شکرت . همیشه این حرف رو این ور و اون ور میشنیدم ولی الان درکش میکنم. تو خدای عزیزم دلت میخواد که من در عزت باشم در شادی باشم
خدایا شکرت درست درک کردم تنها رابطه ابدی تنها عشق ابدی تو هستی . آدمها همه یه روزی میرن حتی اون بهترین دستت هم . ممنونم که یادم دادی فرق وابستگی و دلبستگی چیه و ممنون که همیشه بهتر از قبلی رو سرراهم گذاشتی . همیشه اینطوری بوده برام.
خدایا شکرت اینجا بالاخره فهمیدم تو کویر برنج نکارم یعنی چی
چه لذت زیادی داره حتی درک کردن این حرفها . دیگه عمل کردن بهش که دیگه هیچ ولی مهم عمل کردن هست .
خدایا کمکم کن اول درست درک کنم و بعد درست عمل کنم.
اصلا قصد نداشتم برای این فایل کامنت بذارم . نمیدونم چی شد یکدفعه .
ولی حسش خیلی خوبه . مرور و تکرار آگاهی ها و درک جدید و بعد درخواست از خدا. همینطوره داره همه چیز بهتر میشه آرامش من سلامتی من زبیایی من شادی من ثروت من . همه چیز در حال بهترشدنه . خدایا شکرت همیشه
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
زمانی که باورهای مناسب داشته باشیم:
به سمت اشخاصی هدایت می شویم که رفتار مناسبی داشته و با ما هم فرکانس هستند و لازم نیست ما آنها را تغییر دهیم. تلاش برای تغییر فرد مقابل:
بزرگترین اشتباهی است که اکثر افراد در روابط خود مرتکب می شوند. به دنبال شخص خاصی برای داشتن روابط خوب نباشیم ما همواره در حال هدایتیم بر روی خود کار کنیم و خود را لایق افرادی با ویژگی های مورد نظر خود بدانیم تا :
عشق و لذت واقعی در روابط خود را تجربه کنیم.
به جای تغییر شخص مقابل:
باورهای خود را تغییر دهیم تا رفتار او به نفع ما تغییر کرده یا به راحتی از زندگی ما حذف شود زمانی که باورهای مناسب در زمینه ی روابط داشته باشیم:
در مدار شخص مورد نظر قرار گرفته و لاجرم به او برخورد خواهیم کرد نه اینکه سعی کنیم رفتار و شخصیت طرف مقابل را با بحث دعوا و درگیری تغییر دهیم
عشقی که در فیلم و سریال و کتاب ها تعریف می شود احساس خلا و وابستگی است
باید فردی با شخصیت قوی و توحیدی باشیم تا به سمت اشخاصی با چنین ویژگی هدایت شویم:
اینگونه احساس قربانی شدن نداریم فکر نمی کنیم در حق ما ظلمی صورت گرفته و رابطه ای عالی با طرف مقابل داریم.
همواره به دنبال:
استانداردهای بالا در روابط خود باشیم و به کمتر از بهترین رضایت ندهیم طبق سبک شخصی خود عمل کنیم و اجازه دهیم طرف مقابل هم طبق سبک شخصی خود عمل کند
اگر در روابط خود همواره به دنبال مخفی بودن و پنهان کاری هستیم: نشانگر این است که شخصیت قوی با عزت نفس بالا نداریم.
به راحتی می توانیم رابطه ی خود را ترک کرده و هیچ اجباری برای ادامه دادن روابط تا پایان عمر وجود ندارد. ما هر بار در حال تغییر و تحول هستیم. اگر رابطه ی کنونی ما رضایت بخش نیست به راحتی آن را قطع کنیم
همواره:
به دنبال بهترین ها باشیم و به چیزی کمتر از آن راضی نشویم زندگی بسیار کوتاه است باید به درستی از آن استفاده کنیم
قانون:
ما باورهای خود را تغییر داده افراد مناسب خود به خود به زندگی ما جذب خواهند شد
چینش افراد اطراف ما : کار جهان است کار ما نیست. اجازه دهیم جهان کار خود را به درستی انجام دهد اجازه دهیم خداوند افراد مناسب را به سمت ما هدایت کند و
نخواهیم در کویر برنج بکاریم.
مولفه ها را ثابت نگه نداریم تمام کارها را به خداوند سپرده بر روی باورهای خود احساس لیاقت و ارزشمندی کار کنیم
اگر به دنبال فرد مناسبی هستیم از خود سوال کنیم که :
آیا خودمان فرد مناسبی هستیم؟
اگر فرد مناسبی باشیم افراد مناسب لاجرم به سمت ما هدایت خواهند شد
به دنبال هماهنگ کردن خودمان با دیگران نباشیم. بر روی باورهای خود کار کنیم افراد هماهنگ با ما وارد زندگی ما خواهند شد. به این نقطه برسیم که :
تنها بر روی باورهای خود کار کنیم تا افراد مناسب به سمت ما هدایت شده یا رفتار آنها به نفع ما تغییر کند.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
105مین تحول زندگی من
موضوع فایل:عشق واقعی از نظر استاد عباس منش
عرض سلام و احترام فراوان به استاد و خانم محترمش
زمانیکه در مدار زندگی قرار میگیری انسانها و افراد هم راستا با افکار و باورهای ما در مسیر مون پدیدار میشن،و جهان خودش افراد خارج از دایره فرکانسی ما رو از جریانات و مدارات ما خارج میکنه،
سعی کنیم نگران کسی نباشیم،چون نگران کسی بودن و شما هم نگران کسی دیگه ای باشی حتی خواهر مادر بچه یا همسرت،این چه رابطه ای باید باشه که بقول خودت متوکل باشی اما نگرانی هم داشته باشی،زمانی میتونی نگران باشی که به وجود خدا اعتقاد و التیامی نداری و نگاه شرک آلود در وجودت ایجاد میشه،
قرار نیست در روابط زیاده روی کنی و حتی اونقدر تندروباشی تا محدودیت در روابط بوجود بیاد و همسرت یا طرف مقابلت قربانی خواسته های شما باشه.
در رابطه با همسرم طوری باهم راحت و ریلکس هستیم که چیزی برای پنهان کردن نداریم تمام رمز کارتها و رمز موبایل منو همسرم مشخصه و جفتمون چیزی برای پنهان کردن از هم نداریم،حتی من قبل از شنیدن فایلها و عضو شدن در سایت استاد خیلی نگران دوری از همسرم بودم بدون هم جایی نمیرفتیم اما الان که دارم این کامنت نگارش میکنم همسرم فرستادم خونه بابام تو شمال تا یک هفته هم خودم و هم همسرم بدور از هم در پناه پروردگار عالم بتونیم باورهای درست خودمون رو از طریق هدایت و ایده های جدید ایجاد کنیم تا خواسته های جدید برامون پدید بیاد،
تمام ویژگیهایی که شما داری براساس قانون پایه ریزی میشه،شما روی خودت کار میکنی جهان انسان یاافراد مختلف و همسو با افکار تو سر راهت هدایت میکنه و وارد مدارت میشه،من که میخوام در رابطه عالی باشم واقعا من آدم مناسب هستم هیچ نیازی نیست ما خانواده و افراد و دوستانمون رو عوض کنیم وقتی طبق قانون عمل کنی مخفی کاری نداشته باشی افراد همسو با باورهات وارد زندگیت میشن،جهان آدمهای دایره و پیرامونت رو چیدمان میکنه.
ما برای خودمون زندگی میکنیم،اونقدر روی عزت نفس و اعتماد بنفس و لیاقتت و باورهات کار کن و از زندگیت لذت ببر و با آرامش باش،تو برای خودت زندگی میکنی نه برای دیگران یا برای کسب تایید دیگران،
سپاسگزار خداوند فاضل و رزاق و وهاب و مهربان که امروز هم سالم سلامت تونستم آموزه ها و آگاهی های ناب سایت را دریافت کنم و بهره مند بشم از سایت ارزشمند استاد عباس منش عزیز.
سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان همفرکانسی قشنگم .میخام فقط بگم خدایا شکرت بخاطر هدایتی که شدم .واقعا امروز نیاز داشتم ب این فایل.دقیقا پاشنه ی آشیلم رو توی روابطم دیشب پیدا کرده بودم و دلیلی برای مطمعن شدنش میخاستم .شکر که حسم ب یقین تبدیل شد.خدایا شکرت هر وقت باهات صحبت میکنم دقیقا جوابمو ب جا میدی و منو توی مسیرم قاطع تر میکنی .من واقعا پاشنه ی آشیلم توی روابطم وابستگیم بود و میدونم وقتی کسی بهم محبت میکنه کاملا بهش وابسته میشم و فهمیدم که باید این باگ رو هدایتش کنم ب سمت بهبود.من همیشه رابطه ای که دوست دارم رو تصور میکنم و مینویسم در موردش اما همیشه اونی که میخاستم نبود و اینکه استاد ب نکته ی خیلی مهمی اشاره کردن آیا من خودم مورد مناسبی برای رابطه با طرف مقابلم هستم .مرسی استاد جان که ی چیزایی رو توی وجود من روشن کردین .ممنون که هستین.