هر زمان که آیهای درباره ابراهیم میخوانم، به وضوح می بینم که جنسِ این آیات متفاوت است. یک عشق ناب میان خالق و مخلوق است. هر زمان که واردِ قرآن می شوم و با نامِ ابراهیم روبرو می شوم، شخصیتِ این انسان، مرا به وجد می آورد:
شیوه ی تسلیم بودنش در برابر ربّ. شیوه موحد بودنش. حنیف بودنش… همهی رفتارهای این انسان، وجودم را به شدّت متحول می کند.
برای من، ابراهیم، نمادِ یکتاپرستیِ ناب است. یکتاپرستی ای که آنچنان در وجودش به درستی ریشه دوانده، آنچنان عمیقاً جزئی از شخصیتِ وجودی اش شده، که او را تسلیم ِ امر ربّ گردانیده، آنچنان ربّ را بعنوانِ نیروی برتر که مدیریت همه ی جهان به دستِ اوست، که محافظِ هر جنبنده ای است، که بدونِ اذنش برگی از درخت نمی افتد، باور دارد، که می تواند از هر آنچه که با “تسلیم بودنش در برابر ربّ” مغایر است، دست بشوید.
می تواند بی هیچ تردیدی درباره درستی یا نادرستی عملش، مملو از یقین، هاجر و طفلِ شیرخواره اش را در بیابان رها کند و با اعتماد به ربّ، فرزندش را به قربانگاه ببرد و از همه ی امتحانات، سر بلند بیرون بیاید و تا آنجا پیش میرود که می تواند خلیل الله و رفیق خداوند باشد.
هیچ چیز حتی جانِ فرزندش، قادر نیست ذره ای تردید در اعتمادِ او به ربّ، ایجاد کند.
به راستی ابراهیم کیست؟
کدامیک از ما قادر است تا آن اندازه تسلیم امرِ ربّ باشد، که فرزندش را قربانی کند؟
بی دلیل نیست که خداوند در قرآن از هر فرصتی که پیش میآید، به گونهای از ابراهیم یاد می کند، که ما در صحبت هایمان از دوستداشتنیترین آدمِ زندگی مان. در هر مناسبتی که در قرآن پیش آمده، خداوند به نوعی خاص او را اسوهای حسنه میخواند.
همواره آرزویم این است که “ایمانِ راستین ابراهیم و تسلیم بودنش در برابر ربّ “، اولویت اصلیِ زندگیام باشد. بتوانم آن را در رفتارم بروز دهم و نیز بتوانم آن را به شما و همهی افرادی که میخواهند خوب زندگی کنند و کمک کنند که جهان جای بهتری برای زندگی باشد، توصیه کنم. زیرا همواره به خودم میگویم، اگر ابراهیم توانسته رفیق خداوند باشد، ما هم میوانیم.
اگر او به چنین حدّی از اعتماد و تسلیم در برابر خداوند رسیده، ما نیز می توانیم. زیرا هیچ چیز نمی تواند از این بالاتر باشد، که انسان، پایه های تمامِ زندگی اش را بر “اعتماد به قدرتی بچیند و رفیق نیرویی باشد که برگی بدون اذنش از درخت نمی افتد و اتصالمان با او دائمی است.
اعتمادی که سبب بشود ، افسار ۱۰۰درصدِ زندگیمان را به این نیرو بسپاریم و به پشتوانهی اهدانا الصراط المستقیم، از عهدهی کنترل ذهنمان در هر شرایطی برآییم، از مرز ترس ها و محدودیت های ذهنی مان فراتر برویم تا هم فرکانس با صراط الذین انعمت علیهم غیر المغضوب علیهم ولا الضالّین بشویم.
اعتمادی که چنان شرک را از وجودمان بزداید که از ما خلیل اللهِ دیگری، بسازد.
پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش، چیزی نیست جز:
«آموختنِ این جنس از اعتماد به خداوند و توانایی اجرای آن در عمل»
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD214MB18 دقیقه
- فایل صوتی «اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش16MB18 دقیقه
روز سوم سفرنامه
عیدقربان
ایمان حضرت ابراهیم .اون زمان فرزندش رو به همراه همسرش دربیابان رها میکنه ومیره
و اعتماد کنیم که خداوند نگهدارش هست وبزاریم بریم
اره چنددرصد از ما این کار رو میکنیم
من خودم اصلا نمیتونم این کار بکنم من ایمان خیلی ضعیفی دارم من خدای که به این عظمت و بزرگی هست ومرا بوجود آورد وبه من همه چیز داده رو هنوز نتونستم بپذیرم ایمان من خیلی ضعیف هست خیلی
خدای که این استاد و این سایت رو به من داده و هزارتا کارهای دیگه برایم انجام داده بهم فرزندان سالم داده و خودم در سلامت هستم وهزاران نعمت دیگه
اره من هنوز ضعیف هستم هنوز نتونستم به خدای خودم ایمان داشته باشم چرا ؟ چون من باور ندارم چون توی دلم هزارتا شک و تردید و دلهره و ترس هست
ترس از آینده ترس از گذشته ترس از اتفاقاتی که هنوز برایم بوجود نیومده و هزارتا ترس وتردیدهای دیگه
بااینکه خداوند هرلحظه داره باهام حرف میزنه ولی من انقدر افکار بیهوده دارم که هنوز نتونستم صدای نوید بخش و الهام بخش وارامش بخش رو بصورت واضح بشنونم
چرا چون خودم رو لایق نمیدونم
ولی دارم کار میکنم روی خودم و تمام سعی رو میکنم تا بتونم به خودم نزدیک بشم و صدای ارامش بخش خداوند رو بشنونم
اره استاد جان تا لحظه مرگم کار میکنم و یقین دارم من هم مثل شما وخیلی از بچه های سایت بالاخره دیوار سیمانی این باورهای پوسیده رو میشنکم وازاد میشم و متولد میشم اون وقت طمع ازادی واقعی رو میچشم
امسال این عید قربان میخام نفسم رو قربانی کنم
وایا امید به الله تمام سعی رو میکنم
استاد جان این رو یاد گرفتم که هرچیزی نیاز به تکامل داره ما یک شبه بوجود نیومدیم میلیاردها سال طول کشیده تا انسان بوجود آمده
پس نباید توقع داشته باشیم یک شبه همه چیز رو درست کنیم
بقول شما استاد جان من باید صبر کنم من باید استقامت داشته باشم
اون وقت هست که خداوند جواب تلاش های من رو میدهد
اینها رو نوشتم تا بدونم من درچه مرحله از رشد هستم
من باید خیلی بیشتر از اینها روی خودم کار کنم
تا بتونم وارد ترسهام بشم
اما باید از ترسهای کوچیک شروع کنم وبعد وارد ترسهای بزرگتر بشم
استاد من قبلا از سگ خیلی می ترسیدم ولی الان نه بعضی موقعها سگها رو نوازش میکنم
الان که فکر میکنم حتی از آدمها هم می ترسیدم ولی الان خیلی بهتر شدم
اینها همون پیشرفتهای کوچک من هست من وارد ترسهام شدم
حتی توی حوزه کاریم به صاحبکار گفتم من میتونم انجام بدم وبه من اجازه داد تا اون کار رو انجام بدم وقتی انجام دادم اصلا استرس ترس نداشتم و همون موقع به خدا توکل کردم وکارم رو عالی انجام دادم
کلا دیگ من اون آدم ترسو نیستم خیلی عوض شدم
مریم مثل قبل نمیترسه از آدمها از سگ از مادرشوهرش حتی از پدرش این مریم ما قبلا خیلی از باباش وحشت داشت الان خیلی باباشو دوست داره اخلاق خوب بابا رو می بینه وخیلی خوشحال هست که عاشق باباش شده
اره استاد جان این مریم خیلی پیشرفت کرده
درست بعضی موقعها مشکلات مریم رو احاطه میکنند اما مریم نباید تسلیم مشکلات بشه چون خودش قربانی میشه
باید راه حل پیدا کنه براشون
ولی قبلا مریم زار زار گریه میکرد و خودش رو قربانی میدونست اما الان تمام سعی اش رو میکنه از مدار قربانی خارج بشه
اگر استاد تونسته پس من هم میتونم
به امید روزهای عالی برای همه عزیزان
بنام خدای یگانه
روز سوم سفرنامه
مقام حضرت ابراهیم فرد خاص وبه عنوان الگو هست درقران وبه مقام خلیفه الله ی رسیده
بارها خداوند به پیامبرانش گفته پیروی حضرت ابراهیم باشید که او موحد بود ومشرک نبود وازتمام آزمایشات ما سربلند بیرون آمد
بچه خیلی خوبه بچه همه چیز رو تو زندگی عوض میکنه بچه بهت عشق میده آرامش میده حس خوب میده مخصوصا لحظه ای که بچه ات رو برای اولین بار میارند درآغوشت میزارند و وقتی برای اولین بار بچه ات چشمهای کوچولو ش باز میکنه و تو بهش نگاه میکنی بعد کم کم رشد میکنه اولش شروع میکنه به خزیدن بعد راه میفته بعد بزرگ و بزرگتر میشه هرچی بزرگتر بشه بازم برای من بچه هست انگار بزرگ نشده
واقعا استاد خداوند چه نعمت بزرگی به ما داده که الان این نعمت رو داریم خدایا هزاران بار شکرت
با همه این شرایط بچه نمیتونه هدف زندگی یک فرد باشه
بهترین حمایتی که ما میتونیم از بچه هامون داشته باشیم اینه که بچه هامون حمایت نکنیم
با این شرایط ببین ابراهیم کی بود وقتی احساس کرد برو ماموریت اون بچه رو تنها گذاشت وفقط از خدا یک درخواست کرد خدایا مردم رو دوره اینها جمع کن اینها تنها نمونند و باور داشت
تفاوت ابراهیم با خیلی از ماه ها اینه که تسلیمه اینک باور داره خداوند حمایتش میکنه
بچه رو میزاره وبعد از ۲۰ سال برمیگرده نه برای اینکه نوازشش کنه بلکه قربانی کنه در راه خدا
کی میتونه همچین کاری بکنه
چقدر حضرت ابراهیم تسلیم بود
تسلیم بودن یک پله بالاتر از هرچیزه دیگی هست
تسلیم به معنای که من رها میکنم خودم رو من خودم رو میسپارم بخدا
من ایمان دارم که خداوند هدایتم میکنه کمکم میکنه
من تا این حد تسلیم هستم که اگر احساس کنم خداوند ازمن میخواد که فرزندم رو قربانی کنم من این کار رو انجام میدم
وبه همین دلیل هست که حضرت ابراهیم انقدر برجسته ی تو قرآن
خداوند هر کجا میخواد از انسان کامل حرف بزنه از ابراهیم صبحت میکنه
ما راه درازی داریم که به اونجا برسیم و به نظر من میرسیم
خدا کمک کن که در این مسیر حرکت کنیم
یاد یک فامیلم میفتم که خیلی دوست داشت شرایطش رو عوض کنه یک شهر بزرگتر بره
بهش گفتم برو یک شهر بزرگتر
گفت :میترسم انتقالی نمیدم من کار ندارم برم اونجا چیکار کنم
تفاوت ادم ها توی همین ترسهاست
تسلیم بودن وایمان داشتند به این معناست که من ایمان دارم که خداوند به من کمک میکنه
من ایمان دارم که شرایط جوری پیش میره دستهای خداوند جوریی پیش میاد که من توی این شهر غریب که دارم می رم تنها نمیمونم بارم روی زمین نمیمونه
کارم حل میشه هیچ ایده ای ندارم کار هم ندارم هیچکس رو نمیشناسم درامد هم ندارم زن و بچه هم دارم اینها خرج دارند ولی
می رم توی دلش من توکل میکنم به اون وایمان دارم که این کار انجام میشه
این اون چیزی هست که تو باید برای خودت ایجاد کنی اگر میخواهی توی زندگیت موفق باشی
اگر میخوای واقعا پیشرفت کنی
این اون چیزی هست که خیلی ها ندارند اره واقعا استاد الان که این جملات رو شنیدم اشک از چشمانم سرازیر شده اره استاد من ندارم من حتی نمیتونم ۳ فرزندم رو رها کنم وبرم واقعا
اره میخوام برم یک شهر بزرگتر و هیچی ازخودم ندارم حتی ایمان اونوقت میگم چرا نمیشه
حالا میفهمم من ترس دارم ترس ازدست دادن بچه هام ترس اینکه اگر من به تنهایی برم باید چیکار کنم حالا می فهم چرا خوابهای که میبینم بیشتر اوقات درونش فقط ترس هست
خداجونم من ایمان ندارم من ترس دارم کمکم کن امدوم پیشت تا خودم رو قوی کنم مثل ابراهیمت
اره استاد عزیزم
منم خیلی دوست دارم توی هر شرایطی کار کنم که این ایمان بودن و این شرایط رو ببینم تسلیم بودن
نشانه تسلیم بودن احساس خوبه
نشانه ایمان داشتند احساس خوبه
وقتی من تسلیم باشم وایمان داشته باشم وبدونم خداوند خیر من رو میخواد وبدونم که خداوند من رو به راه درست هدایت میکنه بدونم که خداوند منو تنها نمیزاره من حالم خوبه من پشتم گرمه پیش می رم من ناامید نمیشم من خسته نمیشم
ترسها منو دربرنمیگیره شجاع میشم حرکت میکنم
میگم من حرکت میکنم خداوند به من حرکت میده
من ایمان دارم که کمکم میکنه من تسلیم امر پرودگار هستم
خدایا کمکم کن تا بتونم در مقابل تو تسلیم باشم
پروردگارا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
خدایا منو حمایت کن تا ابراهیمت باشم
بنام خدا
امروز روز سوم سفرنامه هست اول یکبار فایل رو گوش دادم وبعد کامنتهای منتخب رو خوندم
ممنون از دوستانم بابت کامنتهای بی نظرشان
چقدر خوب حس تسلیم رو توضیح دادن رها داشتن احساس خوب اعتقاد به رب ایمان داشتن همه چیز رو به او سپردن آرام ور ها بودن
همینطور که کامنتهای رو مطالعه میکردم رسیدم به کامنت خودم که لایک خورده بود استاد حالا می فهم چرا میگید ردپا بزارید از خودتون من فرق کردم وقتی کامنت قبلی رو میخوندم یادم توی مسیر بودم و نگران از اینکه خداوند خودش فرموده در قرآن
که من حتمن شما رو آزمایش میکنم با ازدست دادن مالتان جانتان گرسنگی تشنگی ازدست دادن عزیزانتان
ومن وقتی این آیه یادم میومد یک ترس عجیبی داشتم ومدام گریه میکردم
ولی الان مثل قبل نیستم بهتر شدم اما بازم بهتر تر میشم این رو مطمئن هستم
من امروز از صبح با خدای خودم حرف زدم و دارم متوجه میشوم که من یک خالق و هستم من خلق کننده هستم همه چیزی با اجازه من وارد زندگی ام میشه نه چیز دیگه
امروز دخترم بهم زنگ زد و یک خبری داد که اعصابم بهم ریخت همون موقع مچ ذهنم رو گرفتم گفتم سکوت من دارم به خودم ستم میکنم نفس عمیق کشیدم و حسن رو خوب کردم و اون خبر بد تا شب رفع شد چرا
چون من خواستم چون من خلق میکنم
دوستان گفتند بودند استاد چقدر داره فایلتون تکامل شما رو نشون میده میکاییل رو فرستادید ایران
مثل حضرت ابراهیم که در راه خدا میخواست اسماعیلش رو قربانی کنه
و الان شما این کار رو توانستید انجام بدید استاد عزیزم تبریک میگم بهتون دمتون گرم
چه اتفاقی جالبی امشب برای من افتاده منم امشب دختر شش سالم ازم دور شده که تا حالا بدون من جای نمی مونده اما امشب جدا از من رفته خونه عمه اش
سرشب دعا کردم خدایا فرزندم رو به تو میسپارم واروم شدم
ومن میتوانم فقط باید تکاملم طی بشه
الان نسبت به قبلم رها تر شدم از فرزندم خدایا هزاران بار شکرت
خدایا من یک عشق ناب میخوام خالق ومخلوق خدایا من یک ایمان وصف ناپذیر میخوام
بسم الله الرحمن الرحیم
روز سوم سفرنامه
سلام بخدای خودم واستادعزیز ومریم عزیز
ابراهیم کسی بود که خدارو باور داشت وبه خداایمان داشت طوری که تونست همسروبچه اش رو رها کن وبره اما ایا ما این کار رو میکنیم مریم تو خودت چقدر خدارو باورکردی ایا میتونی از بچه هات رها بشی تا بخداوند برسی
کاری که ابراهیم کرد ترک از وابستگی ها بود یعنی برای رسیدن به خداوند باید از همه چیز بگذری تا به او برسی حالا با خودت فکر کن میتونی این کار رو انجام بدی
یادم میاد دفعه قبل که این فایلو گوش دادن نشستم مدام گریه کردم نمیدونم هرروز تا یک هفته مدام اشک میرختم که ایا منم میتونم مثل حضرت ابراهیم تسلیم باشم اولش مقاومت داشتم ولی بعد کم کم اروم شدم
تسلیم بودن وسپردن کارها به دست تنها قدرت جهان
استاد میخواستم دوسه روز پیش گوشوارهای دختر وکوچکم رو بفروشم که فایل عزت نفس رو بگیرم دختر کوچولوم میگفت مامان گوشواره من نفروشم من گوشوارها رو در اوردم ولی به خودش هیچی نگفتم رفتم بازار تمام طلا فروشیها بست بود اون شبش من تا صبح فکر میکردم که باید چیکار کنم بتونم فایل عزت نفس رو بگیرم یک روز اروم وقرار نداشتم چون میخواستم سال جدید رو با گرفتن فایل عزت نفس شروع کنم همونطور که از خداوند کمک میخواستم یکباره بخودم امدم ندای دردرونم گفت مگر تو خالق نیستی مگر تو بخدا ایمان نداری چرا میخواهی گوشواره فرزندنت رو بفروشی مگر استاد از بندرعباس اومد تهران چیزی باخودش اورد استاد تمام اون چیزها رو هدیه داد به یک زن وشوهر وهیچی با خودش نیاورد
بعد ندا اومد برو فایل توخالق زندگیت هستی رو نگاه کنم بعداز اون فایل ارامش عجیبی سراسر وجودم را فراگرفت و خوشحال شدم گفتم من خلق میکنم گفتم خداوند کمکم میکنه نمیدونم چطوری ولی فایلو درزمان مناسبش بهم میده دیگه تقلا نداشتم که من باید هرجوری شده فایل دوره رو بگیرم بلکه ارامش گرفتم وشروع کردم به گوش دادن فایلهای رایگان عزت نفس
بعد از اون هدایت شدم به کتاب رویای که رویا نیستم اونجا فهمیدم باید خواسته ام رو واضح بگم و کودک شوم وتجسم کنم تا به خواسته ام برسم
وبعد دختر کوچولوم رو صدا زدم گفتم حسنا حسنا بیااینجا گوشوارهایش رو گوشش کردم وبهش قول دادم که نفروشمشون دخترم خیلی خوشحال شد بعد رفت پیش خواهرش گفت بهش مامان دیگه گوشوارهامو نمیفروشه دختر نازم 😂
حالا میفهمم که ابراهیم چه رفیق جوون جوونی خداوند هست وچقدر به خدا ایمان داشت
وقتی تسلیم خداوند میشوی واجازه میدهی تا خداوند برایت کارها روانجام بده تودیگر ناراحت نیستی نگران نیستی بلکه احساسی خاصی داری وامیدوار وخووشحال هستی
استا میدانم خداوند به وقتش فایل عزت نفس رو به من میده پس من تصمیم دارم تا در این سفرنامه تا اخرین قدم هرروز ردپای بزارم تا هدایت بشم به دوره عزت نفس
خدایا به ما کمک کن که مانند حضرت ابراهیم بتوانم در درگاه توتسلیم باشیم ودراه تو هرلحظه وهرثانیه قدم برداریم
خداوند مارابا صالحان مشهوره بفرما
بنام خدای مهربون
سلام به خانواده صمیمی واستادگرامی خانم شایسته عزیز
مقام حضرت ابراهیم در قرآن به عنوان یک فرد خاص و اسطوره وبه عنوان الگو بارها بارها تکرار شده وبه مقام خلیل الله رسیده بارها خداوند در قرآن به حضرت موسی مسیح و پیامبر گفته است پیرو حضرت ابراهیم باشید که او موحد بود ومشرک نبود واز تمام آزمایشات ما سربلند شد
حضرت ابراهیم حضرت اسماعیل رو رها میکنه میره وقتی بهش وحی میشه بچه شیر خواره رها میکنه میره
چند درصد از ما حاضریم بچه مون رو در بیابان رها کنیم بریم و اعتماد کنیم که خداوند نگهبانش هست هدایتگر هست
من خودم باید فکر کنم اونم خیلی زیاده 😭😭
ببین ابراهیم کی بود وقتی احساس کرد بره ماموریت بچه رو تنها گذاشت وفقط از خدا یک درخواست کرد و گفت خدایا مردم رو دور اینها جمع کن و باور داشت
تفاوت ابراهیم با خیلی از ماها اینه که تسلیم هست اینه باور داره که خداوند حمایتش میکنه بعداز ۲۰سال برمیگرده نه برای اینکه قربون صدقش بره برای اینک یک خوابی دیده که فرزندشو رو در راه خداوند قربانی کنه
کی میتونه همچین کاری کنه تسلیم یعنی یک پله بالاتر ازچیزدیگی تسلیم ینی اینکه من رها میکنم من میسپارم خودم رو به خدا من ایمان دارم که خدا کمکم میکنه و من تسلیم هستم تا این حد که فرزندم رو قربانی کنم من این کار رو میکنم به همین دلیل هست که خداوند هرکجا مثال بزنه از ابراهیم میگه
تفاوت آدمها توی ترسهاشون هست
تفاوت ایمان داشتن وتسلیم بودن من ایمان دارم که خداوند به من کمک میکند من ایمان دارم شرایط جوری پیش میره اتفاقات پیش میاد که من تنها نمیمونم بارم روی زمین نمیمونه من یک ایده دارم کار هم ندارم ولی می رم توی دلش و ایمان دارم این کار انجام میشه و این اون چیزی هست که تو باید در خودت ایجاد کنی
این اون چیزی هست که خیلی ها ندارند ایمان وتسلیم بودن درمقابل خداوند و ایمان داشتن به اینک هدایت میشوم مورد حمایت قرار میگیرم که خداوند بی نهایت دست داره که به ما کمک میکنه
من تسلیم پروردگارم هستم همیشه احساسم خوبه چون ایمان دارم خداوند هست خداوند منو حمایت میکند نشانه تسلیم بودن احساس خوب هست
وقتی من تسلیم باشم و ایمان داشته باشم خداوند خیر منو میخواد منو تنها نمیزاره من حالم خوبه من احساس خوبی دارم من پشتم گرمم پیش می رم من خسته نمیشم ناامید نمیشم ترس ها منو در برنمیگره شجاع میشم حرکت میکنم خداوند به من برکت میده
من ایمان دارم کمکم میکنه من تسلیم امر پروردگارم هستم اگر یک اتفاق بدی برام بیفته برای فرزندم بیفته نمیرم ۱۰سال عذا داری کنم نمیرم خودکشی کنم ولی استاد عزیز خوشا به سعادتت ولی من به این مرحله نرسیدم 😔 و باید بشینیم فکر کنم و خیلی روی خودم کار کنم خیلی تا بتونم مثل شما بشم
اگر یک عزیزمو ازدست بدم زندگیمو از دست نمیدم حتمن خوب بوده برام من تسلیم خداوند هستم
اتفاقات جزی از طبیعت جهان هستی است که عزیزم رو ازدست بدم من تسلیم هستم نسبت به اتفاقاتی که برایم بوجود میاد
خدا ماروهدایت کند هرروز به این قضیه فکر کنیم ومن هم همینطور که چطور ایمانمون رو بالا ببریم
اگر ابراهیم تونسته ما هم میتونیم
اگر استادم تونسته من هم میتونم
از خدا میخام که کمکم کنه به ما که وارد ترسهامون بشیم حرکت کنیم و ایمان داشته باشیم که الله مارو حمایت میکند
پروردگار تنها تورا می پرستم و تنها ازتو یاری میجویم
این فایل رو انگار تا حالا بحث تسلیم رو نشنیدم انگار اینها برایم تازگی داشت
بنام خدا سلام به استاد عزیز ومریم گرامی و دوستان سایت
بحث ابراهیم خلیل الله کسی که خداوند اون رو خیلی دوست داره بخاطر ایمان و تسلیمش
استاد من هم هنوز احساس میکنم نه ایمان خوب دارم و نه تسلیم شدن در برابر خداوند
استاد شما میگفتید برید قران رو بخونید داستان پیامبران رو من چند روز پیش رفتم کتابخونه کتاب تفسیر نور رو گرفتم اما میخاستم از اخر قران شروع کنم بخوندن ولی تفسیر اخر رو نداشتن اونجا به خدا گفتم خودت بگو تفسیر چه سوره های رو بردارم که جلد ششم یوسف رعد ابراهیم حجر نحل رو اوردم خونه وقتی این فایلو گوش دادم رفتم قرانم رو بردارم بخونم یک حسی بهم گفت تفسیر بردارتا اون لحظه فکرشو هم نمیکردم سوره ابراهیم هم داخلش باشه رفتم کتاب رو برداشتم موندم دیدم تفسیر سوره ابراهیم هست شروع کردم به خوندن تا به این ایه ۱۲ رسیدم تفسیر ش این بود
خدایی که هدایت کردحمایت هم میکند پس تنها بر او توکل کنیم
لازمه پیمودن راه خدا تحمل سختی هاست
هم باید برخدا توکل کرد هم باید دربرابر مخالفان صبر و مقاومت کرد
چقدر تفسیر این ایه بهم ارامش داد یعنی درراه خدا بودن سختی هم هست وباید تحمل وصبر کرد
امروز دچار یک تضاد شدم اولش حالم بد شد بعد اومدم فکرمو عوض کردم توفکربودم ایه ای که صبح خونده بودم توی فکرم اومد
که شیطان میگوید مرا سرزنش نکنید من جز وسوسه ودعوت کاری نداشتم انحراف از خود شما بود با ترستون ناراحتیتون
تسلط نداشتن شیطان بر انسان هم مورد تایید خداوند هست وهم خود شیطان به ان اقرار دارد خداوند میگوید تو بر بندگان خالص من تسلطی نداری (۲۲)سوره ابراهیم
موقعی که این ایه بذهنم اومد که شیطان هم میگوید تو با ترس و بی ایمانی به سوی من اومدی فهمیدم نجوا شیطان هست و تونستم به لطف الله حالم رو خوب کنم و از تضاد بیرون بیام
حالا هم میخام از این بعد سعی ای بیشتری کنم تا به این نیرو بیشتر تکیه کنم خدای خوبم کمکم کن هم به من و هم به عزیزان سایت ودوستان گرامی واستاد ارجمند تا به ایمان قوی مانند ابراهیم خلیل دست پیدا کنیم
بنام پروردگارجهانیان
چقدرخوبه به خدا دل سپردن چقدرخوبه ازصبح تاشبت رو بایکی باشی که بهت احساس رهایی وارامش میده امروز روز سوم سفرنامه من هست چه همه چیزهای جدید یاد گرفتم چقدر خوبه که بایکی باشی باهاش حرف برنی دیگرنگران وناراحت نباشی وبدونی اون همه ی کارهارو برات انجام میده چقدر خوبه رهازندگی کردن خدای من خیلی دوست دارم عاشقتم چقدر خوبه باورهای قدیمی رو شکستن چقدرخوبه که هرلحظه از زندگیت هدایت میشی خدایا چرا تا بحال تورو درک نکردم خدایا ازت میخوام شب روزم تو باشی همه زندگیم تو باشی
استاد ممنونم بخاطر همه چیز