«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 103

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Leila گفته:
    مدت عضویت: 1464 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم خوش قلبم

    خدایا ازت سپاسگزارم که منو به این سایت هدایت کردی

    خدایا ازت سپاسگزارم که من بخشی از روزم رو در این سایت الهی سپری میکنم

    خدایا ازت سپاسگزارم که دارم تلاش می‌کنم باور هام رو تغییر بدم

    من فکر میکنم مهم ترین هدفی که تو زندگیم داشتم همینه اینکه روی خودم کار کنم و رشد کنم و به آرامش برسم

    واقعیت اینجاست که من هر وقت تو سایت هستم به احساس آرامش میرسم خدایا شکرت

    خدایا کمکم کن تو این مسیر بمونم و هر روز بیشتر از قبل رشد کنم

    آرامش چیزی هست که من همیشه از خدا خواستم

    الان میدونم که فقط و فقط با تغییر باور هام هست که میتونم به آرامش برسم

    خدایا خودمو می‌سپارم دست خودت رهام نکن …

    درباره ی داستان حضرت ابراهیم باید بگم که خیلی ایمان میخواد که آدم جگر گوشه اش رو بخواد قربانی کنه

    اصلا تصورش هم سخته

    اما من میدونم که ابراهیم عاشق بود عاشق پروردگار خودش بود و ایمان داشت که بهترین اتفاق رو پروردگار در مسیر اون قرار میده

    خوش ب حالش به خاطر اینهمه ایمان

    اصلا وقتی آدم به خدا ایمان میاره وقتی همه چیز رو می‌سپاره به خدا همه چیز خود به خود به بهترین شکل ممکن درست میشه

    نمیدونم چرا ما یادمون میره…

    تو زندگی خودم داستان های زیادی رخ داده که وقتی به خدا اعتماد کردم همه چیز درست شده…

    چقدر حس اعتماد به خدا شیرینه

    چقدر آرامش بخشه

    من واقعا دلم میخواد درباره ی ایمان حضرت ابراهیم بیشتر تحقیق کنم تا کمی از این ایمان در وجود من هم ایجاد و نهادینه بشه

    خدایا خودت کمکم کن

    خودت هدایتم کن

    خودت کمکم کن تو این مسیر زیبا و پر از آرامش بمونم و هر روز از روز قبل تلاشم رو برای تغییر افکارم و باور هام بیشتر کنم

    من دلم آرامش میخواد و میدونم با دل سپردن به تو آروم میشم

    خدایا ازت سپاسگزارم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    عارفه گفته:
    مدت عضویت: 1214 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    به نام الله پروردگار ابراهیم و من🥰

    بله پروردگار منو و ابراهیم

    دقیقا درست میگید استاد ما باید کاری کنیم انقدر تسلیم خدا باشیم انقدر توحیدی باشیم که جز اورا کمک رسان نخوانیم

    من که خودم یه خراش به دست بچم میخوره از دیدن خون غش میکنم چطور میتونه تسلیم باشم

    راهش اینه بدونم خدای ابرهیم همون خدای منه و خدا قدرت بی نهایته

    پس میخوام که به معنای واقعی بتونم توحیدی زندگی کنم و متوجه نجوای شیطان از حق بشوم

    و حتما آشنایی هرچه بیشتر با حضرت ابراهیم این قدرت در من بیشتر میکند

    من راه گمکرده ای هستم که چند وقتیست به هر سو کشیده می‌شود و انگار خود را گم کرده است من اینجام و هدایت شما به سمت فایل های روز شمار تحول من

    و ردپایی از خود به جا میزارم تا یاد باشم چه بودم و چه زندگیه توحیدی منتظر من است

    مرسی استاد

    مرسی مریم جان🥰

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    عادل رضایی گفته:
    مدت عضویت: 2165 روز

    سلام به استاد عزیز و همه هم خانواده های عزیز عباس منشی

    شکر خدا که روز سومم داره تموم میشه و استاد من ی ترسی رو داشتم که از بچگی باهامه و به کسی هم نگفتم که دیشب بهم الهام شد که تو همش حرف میزنی چرا جرات نداری. رو بری تو دلش،واقعیتش من خیلی از تاریکی‌میترسم،تاریکیی که نوری ازت دیده نشه نه توی شهر یا اطراف شهر،تاریکی مطلق به دور از مردم و آدمیزاد،خلاصه دیشب خییییلی با خودم کلنجار‌رفتم که بیخیال،گرگ هست،سگ هست،خوک هست،جن هست خیلی خیلی از نجوا که که سراغ آدم میاد،و منم خیلی میترسیدم و گفتم که اشکال نداره هرچی پیش بیاد من میرم،من ی نرم افزار دارم که هر روز ی آیه برام میاره و باور‌نمیکنید آیه امروزم چی بود،

    آیه ۹ سوره مزمل:و ترجمه آیه اینه:

    همان پروردگار شرق و غرب،هیچ معبودی جز تو نیست و او را نگهبان و وکیل خود انتخاب کن🥹🥹🥹

    اشک تو چشام جمع شد گفتم خدایا من حتما امروز‌باید این کارو بکنم نشونه از این واضح تر ینی،

    وسایلمو جمع کردم واقعیتش الانم نمیدونم به کجا قراره برم هیش مقصدی ندارم ولی اینو میدونم که باید برم و میخوام که دو شب هم بیرون بخوابم جوری که چراغی رو نبینم ایمان دارم که خدا خودش هدایتم میکنه و الهامات خودش رو به قلبم میفرسته

    ان شالله که برگشتم از نتایج این ترسمم براتون مینویسم

    در پناه الله یکتا شادو سربلندو سعادتمند در‌ دنیا و آخرت باشین😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 1562 روز

    روز سوم سفرنامه

    اعتماد به خدا و تسلیم بودن

    واقعا مسیر طولانی دارم با ابراهیم شدن چون میبینم خیلی وقتا نگرانی و استرس چنان زندگی و فکرم رو درگیر میکنه که اصلا هیچ شباهتی به یک بنده تسلیم ندارم چون بنده ای که بخدا اعتماد داره و همه چی رو به اون واگذار میکنه نه از اتفاقی یا کسی ترسی داره و نه نگران میشه اما خب چون سالهای زیادی با باورهای نادرستی زندگی کردیم این ترسها هم سراغم میاد. وقتایی که بخدا اعتماد کردم و رفتم تو دل ترسهام وااقعا چ ارامش بزرگ و دستاوردهای بزرگی بعدش نصیبم شده مثل شبی که تنهایی تصمیم گرفتم تنهایی برم تو پارکی که نزدیک به ساحله و روشناییش خیلی کمه و پر از سگه و معمولا هم خلوته. وقتیکه تصمیم گرفتم خیلی میترسیدم و چندبارم خواستم برگردم اما گفتم اگه اعتماد داری بخدا باید بری و روبرو بشی و رفتم و زمانیکه رفتم نزدیکتر یک مسیری رو دیدم که ارتفاع تقریبا 4-5 متری بود که باید پایین میرفتم تا میتونستم به ساحل برسم و از ارتفاع هم ترس دارم البته قبلا چون ی بار از این ترس از ارتفاعم عبور کرده بود برای بار دوم برام راحتتر بود و راحت رفتم و روی شن های نزدیک ساحل نشستم با اینکه اونشب گرم بود و حس میکردم زیاد دووم نمیارم اما همین ک از اون صخره اومدم پایین و کنار ساحل نشستم نسیم خنکی هم شروع ب وزیدن کرد و ی حس خنکی خااصی رو همراه خودش داشت حس میکردم خدا داره نوازشم میکنه و اینقد ساکت و اروم بود همه جا و ارامش خیلی خاصی داشت هنوزم که تجسمش میکنم ارامشش رو حس میکنم. چندین بار نجواها اومدن که پاشو بسه دیگه حتی چندبار صداهای عجیب و غریب هم شنیدم اما میگفتم توجه نکن اینا همش توهمه هیچ صدایی نیست. خدا جونم مواظبمه بوقتش منو از دیده ها پنهان میکنه یا بقیه رو از من دور میکنه. حتی زمانیکه بابام تماس گرفت و در مورد ی موضوعی خیلی عصبانی بود و با من با تندی صحبت کرد من ارامشم بهم نخورد در صورتیکه من قبلا سریع نسبت به رفتارهای تند بقیه واکنش نشون میدادم ولی اونجا اونقد غرق در ارامش بودم ک هیچ چیزی قادر نبود اونو بهم بریزه و بعدش هم شروع کردم به روی ماسه های کنار دریا اسم خودم و خدا رو نوشتم و دیدم چققد من بهش نزدیکم تفاوت اسمامون تو ی حرفه و کلیییی حس خود برتر بینی بهم دست داد😁😁 و همینجور باهاش حرف میزدم و رو ماسه ها کلماتی رو مینوشتم و بعد تقریبا یک ساعت یک خونواده رو دیدم ک اومدم پایین و رفتن تو دریا و چققد تحسینشون کردم و خدا رو شکر کردم وااقعا تسلیم بودن در برابر خدا و تو دل ترسها رفتن نعمت بزرگیه.

    تو دل هر ترسی رفتن یعنی اعتماد بخدا داشتن و تسلیم او بودن

    ارامش و شادی که درحال تجربه کردن هستیم یعنی نزدیک بخدا بودن، چون نگرانی و ترس و استرس یعنی دور بودن از خدا

    عاااشقتم خدا جونم برای درک و اگاهی الانم و برای حس ارامشی که الان تو وجودم حس میکنم💚

    استاد عزیزم مرررسیییی برای فایل های بینظیرتون هرچقد هم ک گوش بدم کمه و باید بارها و بارها گوش داد و نوشت تا از ریشه اون باورهای نادرستمون خشک بشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    نغمه کیانی گفته:
    مدت عضویت: 1543 روز

    استاد جان این اولین کامنت من هست …در حیرتم از اینکه تو جامعه ای ک فکر میکردم تندروی های مذهبی رواج داره و نمیشه حقایق رو گفت اما شما چه دلنشین عقاید و باورهاتون رو مطرح میکنیدو چه زیبا که افراد زیادی چنین فایل هایی از شما رو ب گوش دل میشنون و کامنت های زیبا و پربار میذارن اون هم افرادی از همین جامعه!

    خداروشکر ک چنین افرادآگاهی تو کشورم هستن ..افتخار میکنم ب وجودشما …اافتخار میکنم ب مسیری ک توش هستید واستادجان یک دنیا ممنون از فایل های نابتون ممنونم ک جلوه درستی از قران رو بهمون نشون میدید وب همراهیم با دوستای هم فرکانسی جدیدم هم میبالم ..خداروشکر ک عضوی از شما هستم وامیدوارم انتایج عالی و عالیترم رو باهاتون ب اشتراک بذارم هرچند تا ب حالش هم نتیجه گرفتم☺️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    رضوان بنی اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1472 روز

    سلااااام

    دوست دارم که از نتایج و معجزات روز سوم بگم

    امروز من کلی چیز یاد گرفتم

    اینکه توی همه شرایط نگرش مثبت داشته باشم و تمرکز روی زیبایی ها بزارم و در نهایت به زیبایی های بیشتری هم هدایت میشم

    ۲ اینکه ادم یا شرایط خاصی نیست که تورو به جایی برسونه یا باعث پیشرفت تو بشه که تو در نهایت به اون ادمه یا شرایط وابسته بشی فقط فرکانس هایی که تو از قبل فرستادی ادم ها و شرایط رو به وجود میاره و دستی از دستان خداوند باعث میشود که تو به خواستت برسی

    و اینکه از نتایج امروز

    دوست جدید توی این شرایطی که ما تازه مهاجرت کردیم پیدا کردم که ثروتمنده و ایرانیه و اتفاقا هم شهری خودم هست

    یه پیشنهاد کاری بهم شد از طرف یه ادم خیلی بزرگ که بهش شنا یاد بدم☺️☺️☺️

    کلی امروز با ادم های بزگ اشنا شدم و اتفاقا با بزرگترین اون ها توی استخر هتل شنا کردیم و با هم ارتباط خوبی برقرار کردیم و کلی از تواناییم تعریف کرد اون ادم

    خدایا ازت سپاسگزارم که به من راه های درست رو نشون میدی

    و اینکه درمورد تسلیم بودن اگه که واقعا در برابر الهامات خداوند تسلیم باشی پاداشش رو هم ۱۰۰۰ برابر در نهایت خواهی دید

    و در اخر اگه که به جای خوب قصه نرسیدی یعنی هنوز پایان اون قصه نیست باید که صبور باشی بلکه هر پایانی تازه شروع ماجرا میتونه باشه

    رضوان

    ۱۸

    استاد عزیزم عاشقتونم ممنونم از اموزه های فوق العاده تون که نظیرشو جایی ندیدممممم توی دنیا تا الان😍❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    لیلا گفته:
    مدت عضویت: 1097 روز

    به نام خداوند مهربان

    نمی‌دونم چقدر از صحبت های این فایل فهمیدم ولی این می‌دونم با هر بار گوش دادن به این فایل چیز های بیشتری میفهمم حرفی که همیشه استاد میزنن

    من تو این فایل کنترل ذهن متوجه شدم احساس خوب اتفاق خوب حتی اگر با باور های خودمم شرایط بدی رقم زده باشم ولی میتونم تو دل همون شرایط بد با کنترل ذهنم با اعتماد به خداوند با احساس خوبم نتیجه تغییر بدم و به نفع خودم تمومش کنم من سازنده زندگی خودم هستم

    بار ها برام اتفاق افتاده که توانستم کمی با عزت نفس بیشتری تو شرایط مختلف قرار بگیرم هنوز خیلی کار دارم ولی از وقتی روی خودم کار کردم بهتر ذهنم کنترل میکنم و عزت نفس و اعتماد به نفس بیشتری دارم باج نمی‌دهم از باج دادن و کوتاه اومدن تو هر شرایطی خسته شدم همون قانون اهرم رنج و لذت من به رنج به ناتوانی رسیدم که می‌خوام خودم تغییر بدم و به لذت برسم خداشکر حالم خوبه ولی من دنبال حال بهتری هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    Saba Keyani گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    خدای من چقدر زیباست حرفهای استاد و چقدر به دل میشینه.

    خدایا در عجبم چرا با اینکه مدام دارم به خودم یادآوری میکنم که تنها قدرت مطلق جهان خداست و من باید روی خودش حساب کنم گاهی از یادم می‌ره ترس ها منو در بر میگیره و به هر ریسمانی چنگ میزنم جز خودش

    . فکر میکنم منم که باید یه فکری بکنم برای این مسأله .

    منم که باید ی راهی پیدا کنم یه کاری بکنم در حالی که اگر ارام‌ بنشینم و تسلیم باشم و‌بگم خدایا من نمی‌دونم تو میدونی تو برای من تصمیم بگیر تو بگو چی کار کنم تو منو ببر تو هدایتم کن تو کارها را برام انجام بده تو منو به راه راست هدایت کن من میخام فقط روی تو‌ حساب کنم روی قدرت تو‌که همه چیزه و همه چیز تویی و یگانه قدرت جهانی.

    .‌مگر نه اینکه خودت در قرآن به ما یادآوری کردی پیمان الست را. مگر از ما قول نگرفتی که تو را به عنوان پروردگار و‌رب جهان فراموش نکنیم و ما قول دادیم گفتیم قالو بلی.

    پس چی شده که الان یادمون می‌ره که بابا فقط رو‌خودش حساب کن نه عوامل بیرونی چرا وقتی پول میخاستی رفتی به مردم رو انداختی. چرا رفتی دنبال وام‌ چرا به بقیه گفتی سفار شتو‌ بکنن و‌ برات پارتی بشن.اینا را به خودم میگم که یادم نره که همه چیز توحیده. که یادم باشه اون کی بود وقتی بهت گفت مهاجرت کن به شهر دیگه .‌د

    ر دل تو آرامش و ایمان قرار داد و نگرانی ها را ازت دور کرد . در حالی که تو‌ن پولی داشتی نه جایی برای خوابیدن چ‌نه درآمدی و‌نه کاری. اون کی بود که بدون اینکه تو سختی بکشی و زحمت بیفتی برات همه چیز شد . و کلی پاداش داد برای شجاعتت برای ایمانت برای اقدامت.جز اینکه خودش این موهبت ها را بهت داده بود و خودش هم به خاطر داشتن این موهبت ها دوباره بهت پاداش داد. کی رو میشناسی مهربان تر از او به خودت و کیا می‌شناسی رحیم تر از او به احوالت.‌ یا غیاث المستقیثین. ای پناه کسی که هیچ پناهی جز تو ندارد .‌‌مرا دریاب.

    تسلیم شدن یعنی من به شرایطی که توش هستم راضی ام و به نکات مثبت اون توجه میکنم وشکرگزارم و به خدا اعتماد دارم که منو به سمت بهترین مسیرها و‌ادم ها هدایت می‌کنه.‌

    یعنی من نگران نیستم من قلبم آرومه من اطمینان دارم من ایمان دارم که بار من روی زمین نمیمونه که خدا دستمو میگیره که خدا منو بالا میاره که خدا کارها را برام انجام میده که هدایتم می‌کنه . که من تنها نیستم. او بامنه عاشق منه منو دوست داره من نزد خدا محبوبم من نزد خدا مقدسم من نزد خدا دوست داشتنی ام. تو منو پذیرفته با همین چیزی که الان هستم و منو هدایت می‌کنه به مسیر خواسته هام. من فقط باید آروم باشم و خودم را بسپارم به جریان هدایت الهی و بدونم که هر اتفاقی بیفته برای من خیر مطلقه.

    خدایا ازت میخام کمکم کنی من هر لحظه به این آگاهی ها عمل کنم و‌ در مسیر توحید و ایمان قدم بردارم و عالی عمل کنم. خدایا شکرت برای همه چیز برای وجود استاد که ما را آگاه میکنن و‌هدایت میکنن به صراط مستقیم.

    برای کامنت های پر ارزش بچه ها که هدایت و آگاهی و راه روشنیه برای کسانی که می‌اندیشند و‌ اجازه میدهند خدا آنها را هدایت کنه به مسیرخواسته هاشون. خدایا شکرت برای تضاد های زندگیم که خواسته هامو شفاف می‌کنه خدایا شکرت برای قدرت اراده توکل ایمان و‌تجسمم . خدایا شکرت برای این فرصت نوشتن دیدگاه و شکرگزاری . خدایا شکرت برای همه چیز و‌برای این لحظه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1177 روز

    سلام

    روز سوم سفرنامه

    ممنون بابت فایل عالی و بسیار تاثیر گذار .

    باورهایی که من با گوش دادن به این فایل برای خودم ساختم ، امیدوارم برای دوستان مفید باشه و با جوابهای دوستان کاملتر هم بشه:

    ١- من به خدا ایمان دارم و باور دارم قدرت مطلق جهان خداست.

    ٢- من برای رشد و پیشرفت فرزندم حمایت بی جا از فرزندم نمیکنم.

    ٣- من از حضرت ابراهیم الگر میگیرم و همیشه تسلیم فرمان خدا و حکمت خدا هستم.

    ۴- اگر اتفاقی برای میافته یا عزیزی رو از دست میدم حتما خدا برای من خیری در نظر گرفته و من تسلیم پروردگارم هستم.

    ۵- با تسلیم بودن و ایمان داشتن به خدا اجازه میدهم با بینهایت دست من رو حمایت کنه.

    ۶- نشانه تسلیم بودن حال خوب و احساس خوب داشتن است.

    ٧- من باور دارم زندگی با ایمان و توکل به خدا سراسر عشق- شادی- سلامتی- ثروت و خیر است.

    ٨- من باور دارم میتونم مثل حضرت ابراهیم رفیق خدا باشم.

    ممنونم از استاد عزیر و خانم شایسته

    در پناه خدا باشید🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1663 روز

    به نام خدا🪴

    سلام استاد عزیز و خانم شایسته جان و دوستان عزیز سایت🌺

    روز سوم سفرنامه💗💜

    حضرت ابراهیم موقعی که الهامی از طرف خدا دریافت میکنه و باید ماموریتی رو انجام بده، همسر و فرزندش رو توی بیابان رها میکنه و به الهامش توجه میکنه👌💗

    اصلاً هم به نجواهای ذهنش اهمیت نمیده که اینها گناه دارن، مگه میشه یه زن و بچه رو تنها توی بیابون رها کنم و حتما نجواهای زیادی داشته و تونسته اونها رو کنترل کنه و به ندای قلبش گوش کنه🌾🌻

    ولی خیلی از ماها هدف و کل زندگیمون بچه هامون هستن و هیچ هدفی برای خودمون نداریم، هدفمون تنها خوشبختی بچه هامونه☹

    این اشتباهه که هدف زندگیمون فقط بچه هامون باشه، ما بهترین حمایتی که میتونیم از بچه هامون داشته باشیم اینه که اونها رو حمایت نکنیم👏🏻👏🏻⚜👌

    حضرت ابراهیم وقتی احساس میکنه که باید به ماموریتی بره، زن و بچش رو تنها میزاره و به خدا میگه که مردم رو دور اینها جمع کن، اینها تنها نمونن و اینو باور داشت⚜🌻

    تفاوت ابراهیم با خیلی از ماها اینه که تسلیم خدا بوده، باور داشته که خدا حمایتش میکنه😊🪴

    تسلیم به این معناست که من رها میکنم خودمو و به خدا میسپارم

    ایمان دارم که خدا حمایتم میکنه، کمکم میکنه🌺

    تفاوت خیلی از آدمها توی ترس هاشونه،

    تسلیم بودن و ایمان داشتن یعنی که من ایمان دارم که خدا همیشه کمکم میکنه

    شرایط رو برام جوری پیش میبره

    اتفاقات به شکلی پیش میاد که من به راحتی کارم حل میشه

    اگه به شهر غریبی هم برم، خدا دستاشو برای کمک به من میفرسته

    بارم روی زمین نمیمونه

    اگه ایده‌ای هم ندارم

    هیچ کسی رو هم نمیشناسم

    درآمدی هم ندارم

    زن و بچه هم دارم

    میرم تو دلش، به خدا توکل میکنم

    ایمان دارم که خدا کمکم میکنه و کارم به خوبی انجام میشه

    ایمان دارم که هدایت میشم، مورد حمایت خدا قرار میگیرم

    خدا بی نهایت دست داره که به من کمک کنه👌💜

    نشانه تسلیم خدا بودن احساس خوبه

    نشانه ایمان، احساس خوبه☘

    چون وقتی که تسلیم باشیم و ایمان به خدا داشته باشیم و بدونیم که خدا همیشه خیر ما رو میخواد و مارو به مسیرهای درست هدایت میکنه، تنهامون نمیزاره

    پس حالمون خوبه

    احساس خوبی داریم

    با خیال راحت به پیش میریم

    و کارهامون رو انجام میدیم

    ناامید نمیشیم

    خسته نمیشیم

    ترس ها ما رو دربر نمیگیره

    حرکت می‌کنیم

    ایمان داریم که خدا کمکمون میکنه👌🌾

    ما باید وقتی که عزیزانمون رو هم از دست میدیم باید تسلیم خدا باشیم نسبت به اتفاقاتی که برامون به وجود میاد، باید بدونیم که این اتفاقات جزئی از طبیعت جهان هستیه

    به خودمون بگیم حتماً برامون خوب بوده، تسلیم خدا باشیم و نریم ۱۰ سال عزاداری کنیم♻️💗

    اگه یه آدمی تونست یه کاری رو توی جهان انجام بده، ما هم میتونیم اون کار رو انجام بدیم👌💜

    اگه حضرت ابراهیم تونست به این مقام برسه، ما هم میتونیم. سعی کنیم که قلب و ایمان و باورمون روبه ابراهیم نزدیک کنیم

    از خدا بخواهیم کمکمون کنه که مثل ابراهیم عمل کنیم

    ترس هامون رو دور بریزیم

    بریم توی دل ترس هامون

    حرکت کنیم و ایمان داشته باشیم که خدا حمایتمون میکنه⚜🌻

    اگه به خدا ایمان داشته باشیم، زندگی آروم و بدون دغدغه و نگرانی و بدون ترس و پر از آرامش رو تجربه می کنیم، زندگیِ پر از نعمت و سلامتی و خوشبختی و زیبایی،😊🥰

    فقط باید روی باورهامون کار کنیم

    حضرت ابراهیم اونقدر یکتاپرستی توی وجودش ریشه کرده بود و جزئی از شخصیتش شده بود که همین کارش باعث شده بود که

    اینقدر تسلیم خدا باشه و خدا رو به عنوان یه نیروی برتری که همه جهان رو مدیریت میکنه👌

    از هر جنبنده‌ای محافظت میکنه 👌

    برگی بدون اذنش از درخت نمیفته رو باور کرده بود👌

    این تسلیم بودن در برابر خدا باعث شده بود که از هر چیزی که در برابر پروردگارش مغایرت داره دست بکشه👏🏻🌾

    اینقدر تسلیم خدا بود و سرشار از یقین، که میتونست بدون تردید و ترس درباره درستی یا نادرستی کارش

    زن و فرزندش رو توی بیابون رها کنه و حتی جان فرزندش نتونست ذره ای شک و تردید در اعتمادش به خدا ایجاد کنه👏🏻👏🏻🪴

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان♻️ در پناه الله یکتا شاد، سالم، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید☘☘⚜🌻🌺💗🌾🪴

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: