«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 11 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
باسلام
تعهدمن برای روز سوم و کامنت!
قربانی کردن!
ابراهیم واقعا کی بود؟
تسلیمه و باور داره که خداوند هدایتش میکنه
حضرت ابراهیم یکبار بچرو رها کرده و بعد 20سال اومده دنبالش تا قربانی بکنه!!
چرا؟چون واقعا تسلیمو رهاست
چون ایمان داره به عالی بودن نتایجی که خدا واسش رقم میرنه
چون مطمعنه خدا بد نمیخواد
چون خودشو عقل کل نمیدونه نسبت بخدا
چون خودشو صاحب تر از خدا نمیدونه نسبت به همه ی امور و بنده های این دنیا حتی پسرش
بعد اونوقت من حتی جرات ندارم،غرورمو قربانی کنم
ترسامو قربانی کنم
باورهای قدیمیو فسیلم قربانی کنم
چون میترسم
چون اونقدر به خدا وصل نیسم ک بدونم واسم بد نمیخواد
چون اونقدر خدارو قادر و عالم نمیدونمو فکر میکنم شاید نتایجی رخ بده که به ضرره من باشه!
ابراهیم گردنه بچشو گزاشت که قربانی کنه
گوشته تنشو
اما من برای هزارتا چیزه مادی،هزارتا بالاپایین میکنمو تهش میگم نه نمیتونم بگذرم
بچه ندارم ولی حداقل که میتوننم بفهمم چقدر برای ادم عزیزه
من اون قدر وابسته ی این دنیا شدم که حتی نمیتونم از کل سرمایم یا حتی مثلا نصفش یا نه یک دهمش بگذرم چه برسه بچم…
این وابستگیو باید قربانی کنم و کم کم دارم روش کار میکنم
قربانی برای راحتی خودمه،قربانی برای لذته بیشتر خودمه
اما بازمم نمیکنم
تا این حد باورای مخرب
که باید خشکشون کنم و تخم باورای جدیدمو هروز اب بدمو نهال و درختای قوی رشد بدم توی وجودم
تسلیم ینی نشینم بعدشو با مغزو باورایخرابم،پیش بینی کنم و تردید کنم
بلکه ایمان دارم خدا کمک میکنه،خدا حل میکنه
اینک نگران ایندمم،نگران تورمم و هزارتا نگرانی
یعنی من تسلیم نیسم
یعنی من رها نیسم برای تدبیر خدا
چون اگه بودم،در لحظه بهترین لذتو میبردم
خیلی بهتر از قبلم اما بیشتر باید بشه
شکر برای همین پیشرفته ظاهرا کمم
سلام استاد جانِ جانانم و سلام استاد شایسته عزیزم
روز سوم سفرنامه من
اینکه من چقدر تسلیمم،بنظرم خیلی کم ،اتفاقا من همیشه در تقلا بودم،امروز با خواهرم صحبت از مهاجرت شد،گفتم مهاجرت بمن همیشه استرس میده،خواهرم گفت چون همه مهاجرت های زندگیت از روی اجبار بوده،جهان مجبورت کرده،من اقدام کردم اما با ترس و غصه و رنج فراوان و عذاب،من یک بار در سن 19 سالگی بخاطر دانشگاه مهاجرت کردم علرغم همه وابستگی ام به خانواده،یک بار در سن 26 سالگی بخاطر کار،یک بار دیگر در سن 34 سالگی ان هم بخاطر کار،اما قشنگ ترین مهاجرت من در سن 29-30 سالگی بود که تنها خاطره من از مهاجرت هست که نه تنها با عذاب نبود بلکه با لذت و شوق فراوان بود،من با خودم فکر کردم دیدم چون تسلیم نیستم چون مثل حضرت ابراهیم نیستم که طفل شیرخواره را با مادرش در بیابان بتونم رها کنم و ایمان داشته باشم که خدا حافظشان هست،طفل چیست من حتی نمیتوانم در این سن پدر مادرم را رها کنم،خدایا من کجا هستم و بنده های محبوبت کجایند،7-8 ماه پیش که تازه به صورت مسمتر به سایت سر میزدم مغزم پر از حرفهای استاد در مورد مهاجرت بود،اما حرفهایی که بهشان ایمان نداشتم،میگفتم دوست دارم از کشور مهاجرت کنم چون مهاجرت های قبلی من همه در داخل کشور خودم بودند اما بعد متوجه شدم من میترسم از مهاجرت من میترسم از رفتن به دل ناشناخته،با اینکه خیلی راحت میتوانم با ادم ها ارتباط برقرار کنم و دوست پیدا کنم،دلیل این ترس از عدم ایمانه،ایمان به اینکه خدا هدایتگر و حافظ منه و با توکل به او راهها باز میشود،من هنوز مثل ابراهیم نیستم تا وابستگی هایم را قربانی کنم،چقدر اعتراف به اینها سخته،اما خوشحالم که متوجه میشوم و ان شالله خدا هدایتم میکنه تا مسیر رشدم را طی کنم و مثل ان مهاجرتم که سرشار از شورُ شوق بودم و زندگی در ان شهر که قبلا از آن همیشه ازش فوبیا داشتم تبدیل شد به قشنگترین خاطرم و ان شهر جز دوست داشتنی ترین شهرها برای من،به خودم گفتم درسته سایر مهاجرت هایم با رنج بوده اما من توانستم مهاجرت زیبایی هم داشته باشم ان هم وقتی بود که آن زمان در تسلیم ترین حال روحی خودم زندگی میکردم،باز هم بابت این فایل های بینظیر سفرنامه هم از لحاظ محتوا هم دسته بندی بینهایت سپاسگزارم
به نام خداوند حکیم
سلام و عرض ارادت خدمت آقای عباسمنش استاد گرانقدرم و مریم خانم عزیزم و دوستان گرامی
همیشه با امید به رحمت الهی زندگی کرده ام ، شاید بهترین قوانینی که در طول عمرم رعایت کرده ام ، همین امیدواری بوده ، و نتایج بسیار زیبایی هم گرفتم از امیدواری به خدا ، سپردن امورم به خدا خیلی نتیجه گرفتم ، ان شاءالله روز های آینده در طول سفرمون ، تعریف میکنم.
اما با تغییر مدارم ، مدل امیدواری هایم نیز قوی تر و با احساس آرامش بیشتری شده است.
راستش هنوز به مرحله تسلیم شدن کامل نرسیده ام .
خیلی چیزها رو رها کردم ، اما هنوز تقلا میکنم ، حتی در ذهنم.
به خدا و رحمتش ایمان دارم ، ولی به توحید عملی نرسیده ام ، ان شاءالله به اونم می رسم .روی خودم کار میکنم ، روی باورهایم ، یقین دارم نتیجه میگیرم .
همان امیدواری هایم بود ، که به این مسیر الهی ، به این خانواده ی باعظمت، هدایت شدم .خدا را سپاسگزارم
خیلی از صحبتهای استاد ارجمندم در این فایل ، نیایش است ، جملات تاکیدی مثبت است .
آنها نوشته ام ، با صدای خودم ضبط کرده ام ، گوش میکنم و لذت می برم .
تکرارشون به روح آدم جلا میده ، پاکسازی میکنه ، آرامش میده .
خدایا شکرت عاشقتم.
درپناه نور و عشق الهی باشید.
سلام به استاد عزیزم و مریم خانم زیبا.
من این فایل رو از روزشمار تحول زندگی من فصل اول دیدم و چقدر برام جالب و پر نکته بود.
همیشه از بچگی بهم میگفتن و الان هم میگن که تو چقدر سر نترسی داری و چه کارهایی میکنی.
از بچگی همیشه به خدا توکل داشتم و همیشه وقتی با خودم میگفتم که خدا مراقبمه کارهام واقعا عالی انجام میشده یا از یک کار شری در امان میموندم.
نوجوان که بودم همیشه نماز هام اول وقت و در مسجد محله میخوندم و خودمم تنهایی بدون کسی میرفتم مسجد و بر میگشتم و از همون زمان به حرف کسی اهمیت نمیدادم و کاری که حسم بهم میگفت درسته انجام میدادم.
هر چند منم مصون از علفهای هرز منفینگری نبودم و نیستم اما همیشه از خدا خواستم از همون بچگی ، که کمکم کن بتونم از زندگی لذت ببرم.
زمانهایی که رابطم رو با خدا تقویت میکنم و ایمان من قویتر میشه نتایج جالب و عظیمی میگیرم و زمانی که ذهنمو کنترل نمیکنم دوباره اسیر افکار منفی میشم.
قبلا تصور میکردم این طبیعیه که گرفتار افکار منفی بشم، اتفاقات بد پیش بیاد و…. اما از وقتی با شما آشنا شدم دیدم نه، طبیعی نیست که به اتفاقات بد عادت کنم. اگر من بر بدبختی و سختی ها آسون بشم خدا هم منو در همون جهت حمایت میکنه و اگر در جهت خوشبختی و آسانی ها حرکت کنم خداهم بر همون جهت هدایتم میکنم.
خدایاشکرت که همیشه هدایتم میکنم و بهم قدرت انتخاب دادی که چه چیزی رو انتخاب کنم، فقر یا ثروت، آرامش یا استرس، بیماری یا سلامتی و….
سلام خدمت استاد عزیزم وخانوم شایسته ی عزیز
بابت این فایل بی نظیر متشکرم
مگه میشه یه نفر اینقدر ایمان واعتماد داشته باشه.
یعنی میشه ما هم یکمی از این اعتمادی که ابراهیم به خدا داشت رو ما داشته باشیم
من خودم یه مادر هستم اصلا تصور اینکه اتفاقی برای بچه هام بیافته دیوونه میشم.
از امروز میخوام بچه هامو بسپرم به خودش ودیگه نگران آینده اونا نباشم وبه خدا اعتماد کنم
توی صحبت های استاد که میگفتن بهترین حمایت از بچه هامون حمایت نکردنه. منم میخوام از امروز این حرف استاد رو سرلوحه ی کارام بکنم وهمچنین مثل خلیل الله به خدا اعتماد کنم.
خدایا شکرت که وارد این دوره شدم روزبه روز بیشتر رشد میکنم
به نام خداوند عزیزم
سلام به استاد جان و خانم شایسته عزیز و بچهای گل سایت
استاد چقدر این بحث توحید و اسم حضرت ابراهیم فرکانسش عجیبه که هر وقت ازش فایلی از شما میشنوم یا مطلبی توی قران میخونم ، نه تنها سیراب نمیشم ازش ؛ که اتفاقا هر روز تشنه تر میشم و دوس دارم بازم از توحید و ابراهیم بخونم و بشنوم ؛
من چند ساله به عنوان تمرین فیلم ابراهیم خلیل الله رو هر چند ماه یکبار میبینم و با اینکه خیلی زیاد دیدمش ولی هر بار دوباره میبینمش واقعا منقلب میشم ، مخصوصا اون صحنه هایی که با قدرت و با توکل قوی به خدا با نمرود حرف میزنه ، یا اونجاهایی که از توحید و یگانگی خدا با پدرش آذر و اطرافیانشصحبت میکنه ؛ اونجایی که تو صحرای گرم عربستان زن و بچش رو رها میکنه ، اونجاهایی که شیطان بخاطر تفرقه انداختن بین هاجر و ساره نجوهای زیاد میکنه و ابراهیم تو اون لحظات سخت چجوری ایمانشو نشون میده و با خدای خودش صحبت میکنه ؛ چون فیلم به صورت تصویری هست انگار خیلی بیشتر بمن میچسبه و ملموس تره ؛
چقدر زیاد این بحث توحید که طی این سالها از فایلهای شما و آیات قران یاد گرفتن شخصیت منو رشد داد ، از آدمی که پر از شرک و ترس بودم ، از ادمی که چقدر زیاد آدمهای دیگه رو بت میکردم و فکر میکردم اونا قدرت خاصی دارن ، چقدر منو شجاع تر کرد ، چقدر آرامش منو بیشتر کرد وقتی که فکر میکنم فقط یه قدرت تو جهان هست ، چقدر خواسته های منو در دسترس تر کرد برام که با وجود این خدا هیچ خواسته ای واقعا غیر ممکن نیست ؛ من نباید آرزوهامو دفن کنم ، باید از خودش بخوام ، اونی که تمام کهکشان و ملیاردها سیاره رو اینقدر راحت مدیریت میکنه ، براش کاری نداره زندگی منو مدیریت کنه ، براش کاری نداره منو راحت به آرزوهام برسونه ؛
واقعا از شما بابت این فایلهای با ازرش ممنونم ، طی این سالها که با شما هستم چقدر بحث توحید بمن کمک کرد و بزرگم کرد ؛
عاشقتم استاد جان
خداست که معبودى جز او نیست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبک او را فرو مىگیرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آنِ اوست. کیست آن کس که جز به اذن او در پیشگاهش شفاعت کند؟ آنچه در پیش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مىداند. و به چیزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمىیابند. کرسى او آسمانها و زمین را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نیست، و اوست والاى بزرگ. (255) در دین هیچ اجبارى نیست. و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است. پس هر کس به طاغوت کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، به یقین، به دستاویزى استوار، که آن را گسستن نیست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. (256) خداوند سرور کسانى است که ایمان آوردهاند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مىبرد. ولى کسانى که کفر ورزیدهاند، سرورانشان [همان عصیانگران] طاغوتند، که آنان را از روشنایى به سوى تاریکیها به در مىبرند. آنان اهل آتشند که خود، در آن جاودانند.(257)
.
.
ترجمه ی آیه الکرسی
.
اگر روزی هزار بار این متن رو بخونم باز که انگار بار اولم هست که میخونمش
سلام از روز سوم سفرنامه تحول زندگی
به راستی اگر همواره تویه این مسیر زیبا باشیم و طبق قانون عمل کنیم ورودی ها وکانون توجه امون کنترل کنیم و باورهای مناسبی بسازیم که روح و ذهن ماروهماهنگ کنه و ایمان داشته باشیم بخدا اونوقت چرا خداهمه چیز برای ما به بهترین نحو نچینه؟
خدایی که میگه تو به قوانینم عمل کن من همه چیو برات درست میکنم
وتنها کاری که لازمه ما انجام بدیم اینکه بهش اعتماد کنیم و تسلیمش باشیم
خدایا ازت میخام تویه این راه هرلحظه هدایتم کنی و کمک کنی بهم تا ثابت قدم بمونم
من لایق روابط خوب سلامتی آرامش و ثروتم و ایمان دارم اگر تویه مسیر درست باشم بهشون میرسم
خدایا ایمان مارو هرلحظه بخودت بیشتر کن که همه چیز تویی ای معبود من
سپاسگذارم استاد بابت فایلهای عالیتون و آگاهی های نابتون و سپاسگذارم ازشما بانو شایسته عزیزم
سلام
داستان توحید در عمل الان برام واضح تر شده
تازه دارم میفهمم عمل اینجا یعنی چی
یعنی نترس بودن
یعنی حالت خوب باشه وقتی همه میگن دلار میشه فلان تومانا!
یعنی حالت خوب باشه وقتی میگن بدبخت جهان سوم زندگی میکنی!
یعنی حالت خوب باشه وقتی پول یک سانت از خونه های بالاشهر تهرانم نداری ولی امید داری به اینکه خدا خلف وعده نمیکنه!
آره یعنی امید!
تسلیم بودن یعنی حال خوب
یعنی احساس خوب
یعنی رهایی
یعنی بسپار خدا خودش اوکی میکنه
یعنی هدایت میشی
یعنی خداکارارو میکنه کافیه تو آروم باشی
کافیه تو سرتو بندازی پایین بزاری خدا خدایی کنه تو بندگی کنی
و البته کار سختیه این توحید در عمل! خصوصا وقتی که بارها به شیطان ذهنت ناخودآگاه باج دادی و جا زدی و گذاشتی ترس ها بهت غلبه کنن
داستان ابراهیم داستان خاصیه
اول از همه شروع میکنه به گشتن راجب خدا
فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ الْآفِلِینَ ﴿76﴾
زمانى که شب بر او پرده انداخت، ستارهاى دید و گفت این پروردگار من است، آنگاه چون افول کرد، گفت افولکنندگان را دوست ندارم
فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ ﴿77﴾
آنگاه چون ماه را تابان دید، گفت این پروردگار من است، و چون افول کرد گفت اگر پروردگارم مرا راهنمایى نکند بىگمان از گمراهان خواهم شد
فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَهً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ ﴿78﴾
آنگاه چون خورشید را تابان دید گفت این پروردگار من است، این بزرگتر است، و چون افول کرد گفت اى قوم من، من از شرکى که مىورزید، برى و برکنارم
از ستاره و ماه گرفته تا خورشید
تا میرسه به خدا
بعد میره جلوی پدرش می ایسته و میگه بابا دارید بت میپرستید؟!
یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءَنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا ﴿43﴾
پدرجان از علم [وحى] چیزى به من رسیده است که به تو نرسیده است، پس از من پیروى کن که تو را به راهى راست رهنمایى کنم
قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا ﴿46﴾
گفت: ای ابراهیم! آیا تو از معبودهای من روی گردانی؟ اگر [از بت ستیزی] باز نایستی، قطعاً تو را سنگسار می کنم، و [تا از من آسیبی به تو نرسیده] زمانی طولانی از من دور شو.
حالا بعد از این دیالوگ ابراهیم به پدرش چی میگه؟
قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا ﴿47﴾
ابراهیم گفت: سلام بر تو، به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می خواهم؛ زیرا او همواره نسبت به من بسیار نیکوکار و مهربان است.
حالا بعد از اعراض کردن و دور شدن از پدرش به چی میرسه؟ پاداشش چی بود؟
فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَکُلًّا جَعَلْنَا نَبِیًّا ﴿49﴾
پس هنگامی که از آنان و آنچه جز خدا می پرستیدند، کناره گرفت، اسحاق ویعقوب را به او بخشیدیم وهر یک را پیامبر قرار دادیم.
بعد دیالوگ هاش با بت پرستان
بعد نترسیدنش از اینکه گفتن میندازیمت توی آتیش!
بعد سرد شدن اتش براش
قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ ﴿69﴾
[پس او را در آتش افکندند] گفتیم: ای آتش! برابر ابراهیم سرد و بی آسیب باش!
بعد نجات از قوم لوط و ادامه داستان
تا میرسه به تولد فرزندی که باور نداشته خدا بهش میده
خدا میگه فرزندت رو رها کن برو
میگه چشم!
میگه برو سرشو ببر
میگه چشم!
واقعا چقدر ایمان قوی داشته
شما مقایسه کن با موسی که از پیامبران پر نام در قرآنه
وقتی میگه برو پیش فرعون میترسه میگه هارون هم باشه
شما مقایسه کن با مریم که وقتی بچه دار میشه آرزو مرگ میکنه
همین تفاوت ها نشون دهنده ایمان ابراهیمه!
همینا باعث شده بشه رفیق خدا
دوست خدا
عشق خدا
واقعا ایمان خیلی بالایی داشته
ولی به خودم یادآوری میکنم
عباس!
نشونه ایمان احساس خوبه
نشونه ایمان ارامشه
نشونه ایمان نترسیدنه
نشون ایمان غمگین نشدنه
و یادت باشه همه چیز در تکامل رخ میده!
توقع نداشته باش یروزه بشی ابراهیم یا ابراهیمی عمل کنی
وقتی استاد با این همه غلبه به ترس میگه هنوز فاصله دارم با ابراهیمی عمل کردن
نخواه خودت رو مقایسه کنی و توی دام شیطان بیافتی
فقط یادت باشه کسی که توکلش به خداست نه ترسی داره و نه غمی
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی (از حوادث آینده عالم) و هیچ حسرت و اندوهی (از وقایع گذشته جهان) در دل آنها نیست.
و توکل کنندگان همواره فقط بر خدا توکل میکنند(همواره …)
به نام خدای مهربان و روزی رسان
سلام و احترام
روز سوم /«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش
همین الان که دارم این کامنت رو میدازم ،، توی ماشینم در یک شهر دیگه داخل یه پارک پر از درخت های بلند و زیبا هستم.
نشانه هایی رو دریافت کردم که باید اسنپ رو از توی گوشیم حذف کنم و این کارو انجام دادم و با اسنپ قطع همکاری کردم . و من مدت ها به این درامد دو قرون دو هزار اسنپ عادت کرده بودم.. ولی دیگه متوجه شدم اینجا جای من نیست.. و این خیلی بی ایمانی من رو نشون میده که من از کار مورد علاقم نمیتونم پول بسازم بنابراین چسبیدم و عادت کردم به اسنپ !!! اینکه من از توانایی ها و خلاقیت خودم استفاده نکنم و اسنپ بزای من پول بسازه به نظرم بی ایمانی من رو نشون میده !!!
از قطع همکاری با اسنپ ترس داشتم ولی بر ترسم غلبه کردم و این کارو انجام دادم.. اسنپ به اندازه ی کافی کابر راننده داره و اتفاقی براش نمیوفته با این کار من ،، ولی من یه ذره احساس جسارت بیشتری پیدا میکنم و دیگه وقتم رو اینجا هدر نمیدم !!
طبق جلسه ی قبلی که گفته شد اگر حس میکنی یه جایی هستی که داره بهت ظلم میشه و تو چرا ظلم رو پذیرفتی ؟؟!! بنابراین من دیگه جایی کار نمیکنم که حس میکنم داره به من ظلم میشه !!!
من اصلا ادعایی در بحث ایمان و توکل ندازم چون خیلی توش ایراد دارم،، ولی حسم میگه دیگه اسنپ رو بیخیال شو ،، یه زمانی اسنپ کار میکردم ،، ولی دیگه حس میکنم خیلی بچه بازی شده و باید کنارش بذارم.. الانم حس سبک بالی بیشتری دارم !!!
موضوع بعدی :
در مورد بحث بچه و ازدواج و اینا خب من هنوز ازدواج نکردم و نمیدونم حس بچه داشتن چطوریه !! ؟؟ ولی یه چیز رو خوب میدونم که من میخوام دنبال رویا ها و اهداف خودم برم و نمیخوام وقتم رو با بچه داری هدر بدم .. من میخوام به ارزوها و خواسته های خودم برسم.. و بیزازم از یک زندگی روتین و عادی که ملت دنبالشن که فقط یه خونه و بچه و اینا داشته باشن !!!
به نظرم بچه دار شده هم یک باور عموم مردمه ،، چون اکثر ادم ها به زندگی همدیکر نگاه میکنند و دیدن که همه بچه دارن پس ما هم باید بچه داشته باشیم ،، حالا بریم با بقیه مسابقه بدیم که بچه دار شیم و بگیم ما هم بچه داریم و کارخانه جوجه کشی راه بندازیم خخخخخخ ..
نه اقاااا ،،، من میخوام به ارزوهام برسم. و میخوام ارزوهام رو خودم به دستشون بیارم و میخوام اون عکسایی که روی دریم بوردم گذاشتم رو خودم به دستشون بیارم،، نه اینکه مثل دیگرانی باشم که رویاهاشون رو فراموش کردن و خودشون رو فراموش کردن و به ارزوهاشون نرسیدن و حالا میخوان خودشون رو وقف فرزنداشون کنن تا شاید اونا به ارزوهاشون برسن و مثلا خوشبخت شن !!!
نه نه ،،، من اهدافم و خواسته هام و رویاهام رو خودم میخوامشون !!!
و به چند موردش هم رسیدم توی بحث ورزش،، ولی حد رویاهای من بالاتر ازین حرفاس !!
و میدونم هرچقدر بتونم ایمان و توکل و جسارتم رو بیشتر کنم به اون ها هم میرسم …
و خب این یک روند تکاملیه و من باید روی خودم خیلی کار کنم . .
خب اینم از رد پای من از روز سوم ،، خدایا کمکم کن گام ها رو تا انتها بردارم
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز
کامنت رو خواندم و بهت تبریک میگم که پا روی ترس هاتون گذاشتید و خواستی برای خودت کار کنی
امیدوارم موفق باشی
فایلهای توحیدی استاد رو حتما گوش کن
و
فکر میکنم دوره دستیابی عملی رو برای خودت تهیه کن و خوب به آموزه های اسناد عمل کن
و اما
این که گفتی بچه دار شدن مانع رسیدن به اهداف میشه رو اصلأ قبول ندارم
که اگه دقت کرده باشید همین حضرت ابراهیم هم با وجود داشتن بچه به چه مقام بالایی رسیدن که شدن دوست خدا و بچه دار شدن او نه تنها مانعی براش نشد که بلکه پله ای شد برای رشد ایشون.
و
من این رو به وضوح تجربه کردم.
برات آرزوی خوشبختی و موفقیت دارم