«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 124 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
خدایا سلام. استاد عباسمنش عزیز سلام
خانم شایسته مهربون و بزرگوار سلام
راستشو بخواید حال و احساس خوبی رو قبل اینکه فایل و کامنتهای روز سوم ببینم وبخونم، تجربه نمیکردم.
ولی نمیدونم البته میدونم که هروقت میام سمت سایت استاد عباسمنش حال واحساس کاملا تغییر میکنه.
البته این تجربه رو قبلآ ها هم برای تغییر حال و احساسم با چیزها و روشهای دیگه هم تجربه کردم ولی همگی به بن بست رسوندن منو.
وازخدای خودم میخوام منو به راه راست و درست هدایت کنه که دیگه اینجا انتهاش واسم به بن بست رسیدن نباشه و آزادی و رهایی رو تو این مسیر و تواین سایت و این شخص دوستداشتنی (استادعباسمنش) تجربه کنم و به رویاهام وآرزوهام و ازهمه مهمتر حال و احساس فوقالعاده عالی رو وجدید رو تجربه کنم.
قبل ازاینکه روز سوم تحول زندگی رو شروع کنم با ی تضاد روبرو شدم و طبق گفته های استاد سعی کردم بهش توجه نکنم و بیخیال ازکنارش رد شدم وبه خیال خودم هم که تونسته بودم اینکارو بکنم، ولی بعداز چنددقیقه ای احساسم خیلی بد شد و همش داشتم فکرمیکردم نکنه مریض شدم که انقد حال و احساسم بد شده.
ولی وقتی ریز شدم دیدم این احساسم هنوز بخاطر اون تضاد که بد شده وفهمیدم که نتونستم درونی وقلباً ازاون تضاد بگذرم یا به نفع خودم استفاده کنم.
امیدوارم که بتونم اگه با تضادی روبرو میشم، ازش برای بهبود اوضاع و شرایطم استفاده کنم واجازه ندم حال و احساسمو خراب وبد کنه وازش بعنوان اهرمی برای رسیدن به خواسته هام استفاده کنم.
خدایا ازت درخواست میکنم کمکم کنی تا تسلیم تو که تنها فرمانروای عالم هستی، هستی رو به اجرا بزارم و ازت درخواست میکنم به اندازه ظرفیتم تضادی سرراهم قرار بگیره یا اصلا تضادی قرار نگیره🥰🥰یا اگه گرفت، بتونم ازش بعنوان اهرم برای رسیدن به خواسته هام استفاده کنم
استاد عباس منش بی نظیر از خدا برات بهترین هارو درخواست میکنم تا بتونی هر روز و هروز خودتو به تعالی برسونی و هم کمک کنی انسانهای بیشتر از هرقوم ونژاد و مملکتی رو ازبند اسارت نفسشون نجات بدی البته اگه خودشون بخوان.
خانم شایسته مهربون امیدوارم همیشه سرحال و سر زنده وسلامت ببینمت که تلاش زیادی برای بهبود سایت انجام میدی.
اینم از روز سوم تحول زندگی من
امیدوارم بعداز این دوره 3 ماهه انسان بهتری از همه جهات شده باشم
امروز پنجشنبه 30/02/1400
ساعت 18:01 تهران خیابان دولت روبروی دفتر محل کارم💞🤩
سلامی دوباره به خانواده صمیمی استاد عباسمنش …
روز سوم از سفر نامه و باز هم گذاشتن رد پا …
7 مهر 1400 فرزندم به دنیا اومد …
الان حتی بخاطر کلاس زبانم نمیتونم پیش کسی بزارمش برم کلاس چون فکرم پیششه …
حتی موقعی که میخوام برم دکتر یا آزمایش بدم فکرم پیششه که یوقت گریه نکنه بخاطر گشنگی …
چون وقتی بغض میکنه دلم ریش ریش میشه …
شبایی ک نمیخوابه و بهونه میگیره و گریه میکنه منم دلم میخواد گریه کنم ک اون گریه نکنه …
خیلی سخته …
شاید اگه مادر نمیشدم نمیتونستم درک کنم مادر هارو …
نمیتونستم این همه نگرانی هاشونو بفهمم …
الان ک مادر شدم واقعا سخته …
ایمان…
یکم درکش برام سخته …
با باورهایی که از خانوادم گرفتم میگم …
اینکه حضرت ابراهیم چطور دلش اومد همسرش رو وسط بیایون ول کنه بره درصورتی که خانواده های ما تا 40 روز کناز مادر و بچه میمونن که وقت جن و پری اذیتشون نکنه ، جنیان بچه رو با بچه
خودشون عوض نکنن ، و به قول خودشون چلشون بریزه …
کلی تو روز 10 و روز 40 با شعر و دعا مادر و بچه رو غسل میدن و عین خیالشون نیست که دارن شرک میگن …
کلی هم نماز اول وقتی و قران میخونن …
خندم میگیره ک این ایمان رو دارن …
خندم میگیره که جن و پری که خدا اونارو رام کرده و به دستور خدا هستن رو بزرگ میکنن و قدرت رو میدن دست اونا …
خندم میگیره ک فکر نمیکنن …
به مادرم گفتم مگ هاجر زن حضرت ابراهیم زن نبود ک پیامبر ولش کرد رفت مگ اون خدارو نداشت ؟
چرا حضرت اسمائیل جنی نشد ؟
چرا برا مادر و فرزند اتفاقی نیوفتاد ؟
میگه چون خدارو داشتن !
بعد میگم چرا بچه های آمریکایی ها جنی نشدن و خیلی هم سرحال و شادن میگه اونا کافرن و خدا اونارو رها کرده و کاری بهشون نداره !
چرااااااااااااااااااااااااااا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا یکم فکر نمیکینیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعد حرف بزنیم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چرا هرچیزیکه خوبه رو برا خودمون میخواییم و بی ایمانی خودمون رو نمیبینیم ؟؟؟؟؟؟
حالا بریم سراغ گوگل چیست تا یکم اطلاعات بیشتر در باره ایمان پیدا کنیم تا خودمم بهتر بفهمم معنی ایمان رو …
بالاخره تحقیق باید کرد …
ایمان چیست ؟؟؟؟؟؟؟
ایمان یه باور قلبه که به زندگیمون جهت و مسیر درست رو نشون میده و حتی درست زندگی کردن که نقش مهمی داره برای ارزش گذاری برای اندیشیدن برای عملکردهامون …
ایمان قدم اول به مسیر بندگیه …
حالا نقش ایمان چیه ؟
ایمان، گرایش قلبی و وابستگی فکری و اعتقادی و روحی بهیک موجود برتر، به یک آفریدگار توانا، به یک مکتب نجات بخش، به یک زندگی دیگرپس از این دنیا (معاد)،به یک کتاب مقدّس که از سوی خدا
نازل شده است (قرآن)، به پیامبرانی که سفیرانِ الهی برای هدایت بشرند، به وحی و ما وراء الطبیعه و… است.
اینها و برخی امور دیگر، «متعلّقات ایمان»اند، یعنی اینها را باید قبول داشت و در پی این پذیرش و باور،عمل کرد.
به تعبیر قرآن، پیامبران الهی مأمور بودند تا بذر این ایمان را در دلهای مردم بکارند و زندگیها را در سایه ایمان، از صفا و معنویت و پاکی و عدالت برخوردار سازند.
مردم هم، اغلب عقلشان در چشمشان بود. چون بهدیدهها و شنیدهها و محسوسات، بیشتر مأنوس بودند، پذیرشِ «خدای نادیدنی» و «فرشتگانِ نامرئی» و «جهان آخرت» برایشان دشوار بود. از این
رو گاهی سرسختی و لجاجت نشان میدادند و «خدای یکتا» باورشان نمیشد و به «زندگی پس از مرگ»، کافر میشدند و به پیامبران، نسبتهای ناروا میدادند.
پیامبر اسلام فرموده است:
«ایمان، اعتراف زبانی، شناخت و پذیرش قلبی و عمل با اعضا و جوارح است».
این تعریف از ایمان، ریشه در قرآن کریم دارد.
در قرآن هم، درباره ایمان، روی دو جنبه «باور قلبی» و «عمل» بسیار تأکید شده است.وقتی قرآن میخوانید، بارها و بارها بهتعبیر «آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالحات» برمیخورید؛ یعنی ایمان در کنار
عملِ خوب و شایسته است. اگر ایمان را یک نهال و درخت بدانیم، «عمل» میوه و ثمره آن است. آیا شما میتوانید قبول کنید که کسی بهخدا، قیامت، بهشت وجهنم، وحی، قرآن، پیامبران و فرشتگان،
ایمان و عقیده داشته باشد، ولی رفتارش مثل آدمهای غیر معتقد به خدا و قیامت باشد؟
ایمان باید از «دل» به «اعضا» سرایت کند و از «درون» به «بیرون» جاری شود و باور درونی در عمل خارجی انسان اثر داشته باشد، وگرنه چه ایمانی؟
بعضی از ایمانها سطحی و تقلیدی و متعصّبانه است؛ برخی هم عمیق و براساس شناخت و تفکّر و بصیرت. بههمین دلیل میگوییم دو نوع ایمان داریم: یکی «ایمانِ مستقرّ» و دیگری «ایمانِ
مستودع».
«ایمان مستقرّ» مثل درختی کهنسال، ریشهدار و استوار است و به این زودیها از بین نمیرود و مؤمن، با شنیدن شبههها، بهشک نمیافتد. امّا «ایمان مستودع» حالتی شبیه خانه اجارهای و اشیای
عاریهای دارد، همیشگی واستوار نیست؛ زود زایل میشود و رنگ میبازد و چون براساس منطق و برهان نیست، با کمترین آسیب از بین میرود، یا حدّ اقل از تأثیر گذاری در زندگی شخص، باز
میماند.
به چه چیزهایی باید ایمان داشت؟
در آغاز، اشارهای به متعلّقات ایمان کردیم، ولی گذرا بود. اینک کمی با تأمّل بیشتر به این مسأله مینگریم، آن هم براساس آیات قرآن. قرآن، هم صفات مؤمنان را بیان میکند، هم تکلیف و وظیفه
صاحبان ایمان را، هم نشانههای زندگی همراه با ایمان را، هم این را که به چه چیز باید «ایمان» داشت.
همه شما میدانید که گام نخستِ مسلمان بودن، ایمان به خداوند است، به عنوان آفریدگار و مدبّر جهان و روزی دهنده موجودات و هدایتگر همه هستی و انسانها. ولی علاوه برایمان بهخدا، به امور
دیگری هم باید عقیده داشت، از قبیل:
«ایمان به آخرت» (حیات جاویدان پس از مرگ، در سایه عمل دنیوی)؛
«ایمان به ملائکه» (موجوداتی که در همه هستی پخشند و مطیع و مجری فرمان پروردگارند)؛
«ایمان به کتب آسمانی» (مجموعه پیامهای خدا برای سعادت بشر که توسّط وحی برپیامبران نازل میشود)؛
«ایمان به پیامبران» (افراد برگزیده از سوی خدا و فرستاده شده به سوی مردم)؛
«پیامبر اسلام» (بهعنوان آخرین سفیر الهی و برترین پیامبران)؛
«قرآن» (آخرین و کاملترین کتاب آسمانی)؛
«آیات خدا» (چه سخنان خدا در قرآن کریم، چه نشانههای وجود خدا در جهان).
گاهی در بیان ایمان، به مهمترین رکن مسلمانی اشاره میشود، یعنی ایمان به «مبدأ» و «معاد».
نکات یاد شده، در برخی از آیات قرآن آمده است، از جمله در این آیه: «کُل آمَنَ باللّهِ ومَلائکتِهِ وَکُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ»1. در آیه دیگری، کسانی را که به خدا، فرشتگان، کتب آسمانی، فرستادگان الهی و روز
قیامت کفر میورزند، گمراه شمرده است: «وَمَنْ یکفُرْ بِاللّهِ ومَلائکتهِ وَکُتُبهِ وَرُسُلِهِ وَالْیوْمِ الآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً بَعیداً»2.
راستی، مؤمن کیست؟
به فرموده قرآن، مؤمنان خدا را باور دارند، مطیع فرمان اویند، از قیامت بیمناکند، توکّلشان برخداست،از گناهان پرهیز میکنند، پیوسته در پیانجام اعمال صالحند، اهل تقوا و ایثارند، در راه خدا
انفاق خالصانه میکنند، نام خدا دلهایشان را آرام میکند، با نماز و عبادت به خدا نزدیک میشوند، به مژدهها و وعدههای الهی امیدوارند، در راه خدا با دشمنان میجنگند، کفّار ر به سرپرستی خود
نمیگیرند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند، جانشان را در راه دین فدا میکنند، دوستدار خدا و رسولند، اگر خطا و گناه کنند توبه و استغفار میکنند، راستگو و درست کردارند، به پدر و مادر
خویش نیکی میکنند، در قیامت شادمانند، به عهدی که با خدا بستهاند وفادارند و… خیلی صفات و ویژگیهای دیگر، که در این مختصر نمیگنجد.
ایمان، مؤمن، مؤمنون، آمَنوا، یؤمنون، از واژههایی هستند که فراوان در قرآن کریم به کار رفتهاند.
شما خودتان میتوانید به کمک کشف الآیات یا فهرستهای موضوعی قرآن، آیات مربوط به ایمان را مطالعه کنید. یک دنیا مطلب خوب و خواندنی در «کتاب خدا»ست، کتابی که بهترین کتابهاست.
پانوشتها:
1 بقره (2)، آیه 285.
2 نساء (4)، آیه 136.
قرآن را فراموش نکنیم و با آن بیشتر مأنوس باشیم.
بریم کتاب خدا رو بخونیم اگه دوست داریم زندگی بهتر داشته باشیم …
بریم مطالعه کنیم درمورد زندگی پیامبر ها و زنانشون …
امااااااااااااااا ….
با دید غیر مذهبی ….
بدون تعصب …
با فکر …
با مکث کردن و سرچ کردن لغات یا جمله ها …
در آخر هم تشکر میکنم از گوگل که هست …
برای اینکه تو وقتم ، زمان هام کمکم میکنه …
مرسی که هستی گوگل …
مرسی که هستین …
اول از همه سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان بعد به دوستانی که اینجا کامنت میزارن و زحمت میکشن تا چراغی باشند برای هدایت بیشتر ما. استاد عزیزم واقعا تا حالا اینگونه به حضرت ابراهیم فکر نکرده بودم چون تا حالا از دید یک مادر نگاه نکردم موضوع رو و این کار حضرت ابراهیم فقط،یک ایمان و یک اتصال به منبع صددرصد رو میخواد که ما باید تا اخر عمر روی این موضوع اعتماد به خدا روی خودمون کار کنیم چون شامل تمام بخشهای زندگی همه تصمیمها هم صحبتهامون همه رفتارهامون خلاصه هم جزییات زندگی به نگرش و اعتماد ما به خدا و مشرک نبودن برمیگرده .بزارین یه خاطره از اعتمادم به خداوند بگم یک روز توی خیابون راه میرفتم یه نفر ازم تقاضای کمک کرد من فقط بیست هزارتومن روی اون کارتم پول بود هرچند روی کارتهای دیگه هم زیاد نداشتم ولی در یک لحظه به خدا گفتم خدایا بیا یه کاری کنیم من این پول رو میدم برای کمک به این بنده خدا تو هم قول دادی هر کس که در راه خدا انفاق کنه تو هزار برابر بهش میدی من همه بیست هزار روی کارتم رو بخشیدم و در کمال ناباوری دو روز بعد مبلغ هفت میلیون تومان از جایی که اصلا فکرش هم نمیکردم یعنی عقل جن هم نمیرسید پول نقد بهم داده شد و من بودم که فقط،حیران و متحیر از لطف و بخشندگی خداوند که اشک میریختم .ولی اون لحظه که با خدا حرف زدم توی خیابون قشنگ انگار داشتم با یه دوستم حرف میزدم توی دلم که گفتم این کارو برام بکن و بهش اعتماد داشتم که برام میکنه .خدایا شکرت که این موقع شب میشینم باهات حرف میزنم باهات عشق میکنم و فقط منتظرم شب بشه بچه هام بخوابن و بیام باهات حرف بزنم چقدر لذت بخشه خدای مهربونم .شکرت میکنم به خاطر گوش دادن به این فایل اینکه این مطالب رو بهم میگی .
🌸با نام و یاد خدا سلام🌸
روز سوم
واقعاچیزی که وجودم، درونم ، روحم بهش نیاز داره توحیده
چقدر این ایمان به خدا ، این رها بودن و توکل کردن به خدا روی زندگیمون تاثیر می زاره حتی توی تصمیمات سخت!
واقعا کی می تونه فرزند خودش رو قربانی کنه؟؟؟ آخه کی؟!؟!؟!
من حتی یه جوجه رو هم به زور می تونم فشارش بدم، می ترسم بمیره
اون وقت حضرت ابراهیم میاد به پسرش میگه من می خوام قربانیت کنم؟
راستش من اولین باره این داستان حضرت ابراهیم رو می شنوم ، اصلا نمی دونستم !!
تا اینکه استاد گفت و من اولش اصلا نتونستم باور کنم!!!! بعد که داستان حضرت ابراهیم رو خوندم فهمیدم که ماجرا از چه قراره!!!
ایمانی که حضرت ابراهیم داشت نشون داد که این توحید و ایمان به خدا حد و مرز نداره !! هر چقدر هم روش کار کنی بازم جای پیشرفت و بهتر شدن داره
عزت نفس هم همین طوره ، بقیه باورا هم
انتها ندارن که ! بازم جای پیشرفت و بهتر شدن دارن
چقدر خوبه که فکر کنی که واقعا یه نفر همیشه پشتته و همراهته و فارغ از اینکه چجور ادمی هستی و چه کارهایی کردی بازم درش به روی تو بازه و آمرزنده و بخشنده ست چقدر بهت حس خوبی میده که فکر کنی کار ها رو برات انجام میده ، تو رو هدایت می کنه
حیف که ما خودمون رو ازش دور می کنیم، خودمون رو در ترس ها و بهونه ها غرق می کنیم
و نمی زاریم که صداش بهمون برسه،نمی زاریم هدایتمون کنه ، تسلیم نیستیم ، رها نیستیم
خودمو میگم من توحیدم قوی نیست ، تسلیم نیستم
ترس هایی دارم که باید باهاشون روبهرو شم
دوست ندارم بزارم ترس ها بر من غلبه کنن و مانع پیشرفتم بشن
دوست دارم برم تو دلشون و به خودم شجاعت بدم و ازشون درس یاد بگیرم.
من قبلا از اتاق خودم هم می ترسیدم 😃
وقتی باید می رفتم بخوابم ، اتاق تاریک می شد و من هم نه که تخیل قوی داشتم با وسایلای توی اتاقم تو تاریکی شکل های ترسناکی می ساختم. حتی وقتی نصف شب بیدار می شدم ، مامان و بابام رو بیدار می کردم بعد برم دستشویی ، البته این ترس رو دیگه ندارم وقتی که با داداشم قایم موشک بازی می کردم ، مجبور می شدم که توی اتاقای تاریک برم که پیدام نکنه ، اولش می ترسیدم ولی بعد دیگه عادی شد و ترسم از بین رفت.می دیدم که خودم بهش شکل دادم و بزرگش کردم و بهش قدرت دادم و هیچی برای ترس نبود.
یه داستانی رو هم شنیده بودم که خیلی برام جالب بود:
یک کوهنورد می خواست شب از یک کوه بلند بالا بره اونم به تنهایی چون می خواست افتخار فقط مال خودش شه.
هوا سرد بود بود و مرد داشت از کوه بالا می رفت که پاش لیز خورد و وقتی داشت سقوط می کرد فکر کرد که الانه که بمیره اما طناب محکم شد و مرد رو نگه داشت.مه پایین رو پوشونده بود و زمین معلوم نبود .مرد که ترسیده بود فریاد زد کمکم کنید
و صدایی اومد : از من چی خوای؟
مرد گفت: خدایا کمکم کن
صدا گفت: به من اعتماد داری؟
مرد گفت: اره
صدا گفت : پس طنابت رو ببر
ولی مرد هیچی نگفت … و کاری نکرد.
تا اینکه فردا بعدش اون مرد رو پیدا می کنن و می بینن که یخ زده
مرد فقط یک متر با زمین فاصله داشته !!!! اگه طنابش رو می برید می تونست نجات پیدا کنه!!!
این مرد اگه تسلیم بود و طناب رو ول می کرد می تونست نجات پیدا کنه ولی این کار رو نکرد.
سلام آقای عباسمنش و دوستان گل
به قول خودتون باید یواش یواش با دقت در موارد توحیدی ابتدا از کودکی تا بزرگی خودمون مواردی که هر کدام از ما داشتیم را پیدا کنیم چرا که بلاخره هر کدوممون تو یک موردهایی توحیدی بودیم خودم در مورد کار کردن همیشه سعی کردم توحیدی باشم به هیچ عنوان برا کار چاپلوسی کسیو نکردم و خدارا شکر تا حالاهم به هیچ عنوان بیکار و لنگ کسی نشدم اگر به این موارد تو وجود خودمون ودیگران دقت کنیم وادامه بدیم و صفر ویکی نگاه نکنیم در هرمورد الگو پیدا میکنیم ودر صورت ادامه از صفر دور و به یک نزدیک میشیم ودر این مسیر با ادامه دادن تکامل هم طی میشه و بعدش به قول استاد بوم بوم بوم نتایج هم میآید، ممنون از فضای ارائه نظراتمون
خداوندااا ممنون بابت نشانه هایی که در اختیارم گذاشتی، نمیدانم این فایل چه تاریخی ضبط شده است اما
امروز شنبه۱۸ تیر ۱۴۰۱ و فردا ۱۹ تیر روز عید قربان هست، از صبح که بیدار شدم داشتم فکر میکردم که عید قربان چه پیامی داره و دنبال فرصت بودم که تو اینترنت دنبالش برم از طرفی صبح داشتم فکر می کردم که شهرمو عوض کنم بخاطر آلودگی هوا و این فکر به شکل لحظه ای اومد و رفت، ولی گفتم قبلش چند تا فایل گوش کنم طبق تعهدی که به خودم دادم، نمی دونم انگار خدا حرفمو شنید و عنوان فایل رو که دیدم موهام سیخ شد چون فایلها را به ترتیب گوش می کنم و بین این همه فایل چیزی که تو ذهنم سوال بود برام اومد و چه صحبت هایی که هر کدام پیامی است از طرف خداوند و نکته بعدی وقتی استاد گفتن با دوستشون که معلم هست در مورد جابجایی صحبت کردن و جالب اینجا بود که من معلم هستم و جواب چیزی که در ذهنم آمد در لحظه از طریق دستان خداوند برایم داده شد، سپاسگذار شما و خداوند رحمتگر و مهربانمان هستم.
باسلام
خدمت همه دوستان وهمراهان
در هر کلام استاد نکته ای نهفته اس
و واقعا ذهن آماده و آراسته از هر چیزی میخاد که به به این نکات و آگاهی ها پی ببریم
در سریال زندگی در بهشت همواره بر تبسم و لبخنده و رضایتی قلبی که در چهره استاد هست توجه میکردم والان دریافتم زمانی که شما لبخند و تبسم برلب داشته باشی همراه با تفکر وانرژی مثبت هدفدار ومستمر ی تکنیک قوی هست در جهت کنترل و مدیریت ذهن
و اما در باب تسلیم بودن زمانی که استاد میگن اگر ابراهیم توانسته دوست و رفیق خدا باشه پس ماهم میتوانیم
پس ماهم میتوانیم و این مسیر طی کنیم
با تسلیم بودن محض خدا
پس ماهم می توانیم قلبمون باورمون و ایمانمون مثل ابراهیم بخدا نزدیک کنیم
خدایا چقدر حس حضورت در کنارمن بهم آرامش میده
خدایا ازت ممنونم
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیز و عشقم و مریم بانوی بینظیر و عزیزدل و همه ی دوستان دوست داشتنی و آگاهم
خدایا بینهایت سپاسگزارم برای این فضای روحانی که هر وقت از همه ی دنیا و دغدغه هایش و نجواهای شیطان خسته میشم میام اینجا و از همه ی دنیا جدا میشم و حالم عالی میشه و دوست دارم که تا آخر عمر همینجا باشم و تعلیم استاد رو ببینم و نوشته های مریم بانو رو بخونم و کامتتهای دوستان عزیزم رو با عشق مطالعه کنم و حالم بهتر و بهتر بشه.
من خیلی و با تمام وجودم هر روز تمام سعیمو برای کنترل گفتگوهای ذهنم و ورودی های ذهنم انجام میدم و سعی میکنم که زیباییها و نکات مثبت و تواناییها و موفقیتها و خوبیها رو ببینم ، به همه عشق بدم ، آسان بگیرم ، از لحظه ی حال لذت ببرم ، با خدا حرف بزنم و عشق بازی کنم و از هر خواسته و آدمی رها باشم و توجه و نظر دیگران برام مهم نباشه و همه ی توجهم به خدا باشه و مدام با خودم تکرار میکنم که یادم باشه و مطالعه و تمرین و گوش دادن فایل و نوشتن و قرآن خواندن و…
خلاصه که تقریبا بیشتر زمانم رو مشغول رسیدگی به خودم و باورهام و پاکسازی درونم هستم ولی گاهی اوقات نجوای شیطان چنان درون ذهنم جولان میده و حالمو بد میکنه که خیلی طول میکشه تا بتونم خالمو خوب کنم ، و هنوز در زمینه تسلیم بودن به خدا خیلیییی اشکال دارم به ویژه در بعضی از زمینه ها مثل زمینه ی پیشرفت در کارم و یا پولسازی و ساختن باورهاشون
میدونم که باید برای خدا رها کنم و دیگه نگران نباشم و آرام باشم و مطمئن و باور احساس لیاقت و ارزشمند بودن رو بسازم و به هیچ عامل بیرونی امید نداشته باشم. ولی نمیدونم چه کار کنم؟
وقتی این فایل رو شنیدم و این همه توحید حضرت ابراهیم رو دیدم و در قرآن هم که میخونم خیلی در فکر فرو میرم که چه باورهایی داشته که تونسته تا این حد موحد بشه و از صمیم قلبم از خدا میخواهم که منو به سمت توحید هدایت کنه که از هر خواسته ای مهمتره و هر چی پیش میرویم بیشتر به مهم بودنش پی میبریم و از طرفی وقتی استاد با این همه توحید و اعتماد به رب و حرکتهای متوکلانه که حتی برای فوت فرزندشون دو ساعت بیشتر ناراحتی نمیکنن و بعد تسلیم خدا میشن و میگنکه خودش داده و خودش هم میگیره و … میفرمایند که من هنوز خیلیییی راه دارم ، من خیلی در فکر فرو میرم و میبینم که مسیر با اینکه بسیار زیبا و روشنه ولی خیلی هم سخته ،
من امروز برای کاری رفتم که قبلش خیلی تصور کردم که طوری که میخوام باشه و حالمو خوب کردم خواسته ام رو به خدا گفتم و رها کردم. و سعی کردم تسلیم باشم و آرام بودم ( نا گفته نماند که من در زمینه ی این کارم خیلی دچار چالش میشم و ذهنمو درگیر میکنه و حالمو بد میکنه و هر کاری میکنم که باور درست بسازم که به خواسته ام برسم ولی بااینکه خیلی توانمندم تا حالا نتونستم به چیزی که میخوام برسم و میدونم به خاطر احساس نیاز و باورهای اشتباهم و قطعا موحد نبودنم هست و از استاد و دوستان میخوام که لطفا راهنماییم کنید که چطور بتونم خیلی راحتتر و زودتر باورهامو تثبیت کنم؟)
ولی بازم کارم اونطوری که خواستم نشد و البته همش خوب بود فقط یک قسمتش اوکی نبود که حالمو بد کرد و ناگفته نماند که خودم هم به گفتگوهای ذهنم بها دادم.
خلاصه که بازم خدارو شکر برای این مسیر روشن و پر از موفقیت و خدایا هدایتم کن تا بتونم آرامش و شادی و توحید رو درون خودم پیدا کنم و همیشه و در هر شرایطی خواسته یا ناخواسته ،خوب یا به ظاهر بد بتونم به سادگی عشق و آرامش و توحید رو در خودم پیدا کنم.
در پناه حق پاینده باشید.
درود بی کران به تمام هم مداری های عزیزم
کامنت چهارم من
اعتماد به رب
این فایل برای من جای فکر و حس خیلی داره من خب تجربه ازدواج و فرزند رو ندارم که بتونم خودم رو حتی درصد کمی در این جایگاه بزارم اما مثال ها و تجربه های دیگری در زندگی من بوده مثلا جای که باید اعتماد می کردم به خدا و ایمان
می داشتم نداشتم و پا پس کشیدم که نکردم و رها نبودم نگفتم تو کارت رو کردی تلاشتو کردی ول کن دیگه و بسپار به خدا نکردم الان پشیمون نیستم چون یک پشیمونی فایده نداره دو تجربه به دست آوردم رها کنم و تسلیم باشم
سپاسگزارم از یکایک عزیزانم
سلام و درود
واقعا بی نظیر بود چقدر خوبه که الگویی مثل حضرت ابراهیم و ایمانی مثل حضرت ابراهیم داشته باشیم که البته نیازه که خیلی روی خودمون کار کنیم چقدر راهم طولانیه تا برسم به اون ایمان ابراهیم گونه.چقدر قشنگه که من باشم و تو باشی و قلبی پراز شوق خالق .
لذت بخش تراز لحظه ای سراغ ندارم که با تو سخن بگویم و سرشار از اشک و شوق نشوم.
از امروز میرم دنبال ایمانی که بهم انرژی بده تا در راه نمونم و بهم توانایی بده راهمو ادامه بدم.میرم میگردم دنبال ابراهیم ها میرم پیدا میکنم زندگی هایی مثل زندگی حضرت ابراهیم رو.
در پناه خالق بی همتا