«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 38
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
با سلام خدمت خانواده صمیمی و بزرگ عباسمنش
به نظرم دلیل اوج ایمان حضرت ابراهیم و تسلیم بودن ایشان ، بخاطر درک درست و دقیق و بی نقص حضرت ابراهیم از خداوند و قوانین حاکم بر هستی بوده است.
اعتماد کامل و یقین و باور قلبی که حضرت ابراهیم در مورد خداوند به آن رسید، باعث آرامش قلب و سکون دل حضرت شد تا جایی که برای بریدن سر فرزندش ذره ای تردید به خود راه نداد چون می دانست چنان باور قدرتمندی به خداوند دارد که خداوند هم، طبق قوانین حاکم بر هستی، بازتابِ باورش را به او بر می گرداند.
به عبارتی حضرت ابراهیم با اقدام به قربانی کردن فرزندش، نفسش را قربانی کرد و خود را برای خداوند خالص گردانید و به اوج ایمان و باورش به خداوند،مهر تایید الهی زد.
و حال این داستان برایم این پیام را داردکه:
هر چقدر ترس ها و تردیدهایم کمتر، توکلم بیشتر، بودن در احساس خوبم مستمرتر، اعتمادم به وعده های الهی بیشتر و باور و یقینم به قوانین هستی و خداوند عمیق تر باشد،در مسیر هدایتی هستم که حضرت ابراهیم به اوج آن هدایت رسید.
داشتن قلبی آرام و مطمئن به خداوند و وعده های او را برای همه دوستان آرزومندم.
سربلند و پیروز باشید
چاقو قربانی سر بریدن سررررررررر بریدن احتمالا بابای رمینا هم بهش الهام شده بود که سر دخترش با داس ببره اخه اینا چیه
دنیا داره به سمت گیاه خواری پیش میره اونوقت شما حرف از سرررررررررر بریدن انساااااااان میزنییییییید واااای
به نام فرمانروای هستی
آگاهی های این فایل ذهن منو روز ها و روز ها میتونه مشغول خودش بکنه،میتونه کاری کنه روز ها و روز ها بهش فکر کنم،این اگاهی ها به شدت منو احساساتی میکنه…
عشق حقیقی،ایمان و تسلیم بودن را باید از ابراهیم آموخت
شخصیت هایی اینچنین تسلیم امر پروردگار بودن و ایمان داشتند به او چه نتایجی گرفته اند که یکی از اون ها همین ماندگاریشون در تاریخ برای هزاران سال هست.اینکه بعد از هزاران سال هنوز باشی و یک الگو باشی برای یک جامعه
تسلیم بودن امام حسین دقیقا به من اطمینان میده،پیرو آیین ابراهیم بودن یعنی چه؟اینکه تسلیم امر الله بودن چیه؟
اینکه خودت،همسر،فرزند،برادرت را قربانی راه او کنی،تا این اندازه تسلیم بودن او چه فرکانس الهی بالایی دارد که از آنجا بسیار دوریم…
آگاهی های این جلسه منو یاد بیتی از مولانا میندازه:
“خُنُک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش،بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر”
مولانا خودش این راه رو رفت (مولانا شخصیت بزرگی داشت میان علما،پادشاهان و … عالم بوده،میان همه یک فرد خاصی بوده )اما هنگام دیدار با شمس،شمس با او حرفی زد که مولانا تمام گذشته ی خودش رو فراموش کرد و تسلیم شدن رو یاد گرفت (مولانا:”زاهد کشوری بُدم،صاحب منبری بُدم،کرد قضا دل مرا،عاشق و کف زنان تو”) و همه میبینیم که مولانا چقدر در تاریخ ماندگار شد و حتی چقدر با دیگر شاعران متفاوته،چقدر اشعارش توحیدی تره و…
امیدوارم بتونیم پیرو حقیقی آیین ابراهیم باشیم
سپاسگزارم از خداوند بابت اینکه این اگاهی ها را از زبان استاد عباسمنش عزیز جاری کرد
سپاسگزارم از خداوند بابت این طبیعت بینظیری تو تصویر هست،صدای جیرجیرک ها،حجم سبزی چمن ها و درخت ها منو یاد باغ خودمون میندازه که چند هفته ای اونجا بودم و واقعا تجربه ای متفاوت از قبل رو اونجا داشتم (بعد از دیدن سریال زندگی در بهشت) که امیدوارم تجربیات شگفت انگیزم رو بزودی باهاتون به اشتراک بگذارم
چقدر به خدا ایمان داریم؟چقدر بهش اعتماد داریم؟چقدر باور داریم ک بزرگترین نیروی خیر این دنیاس،چقدر ؟خوبه ک یک چکاب ایمان هم داشته باشیم همین الان ب دلم افتاد انجامش بدم ک ببینم چقدر زندگیم رو ب دست پرقدرتش سپردم چقدر ب تدبیر و ذکاوتش ایمان دارم.ترسیدم از مواجه شدن با خودم و باورم ی ترسی ک میدونم بعدش ی جهش هست ی جهش زندگی ساز
ممنونم استادم
ممنون مریم جون
دوستتون دارم
به نام خدایی که حضورش همیشگی و هدایتش دائمیست
روز سوم سفرنامه
۱۴ شهریور ۹۹ _ ۴ سپتامبر ۲۰۲۰
استاد عباسمنش عزیزم سلام
خانواده ی دوست داشتنی عباسمنش سلام
سپاسگزار خداوندم به خاطر اینکه امروز هم تونستم تعهدمو حفظ کنم .
سپاسگزارم که این قدر موضوعات خوب برای فکر کردن به من میده .
موضوعاتی که هرکدومشون میشه ساعتها بهش فکر کرد و بعد فکر کردن بهشون احساس عجیبی پیدا میکنم ، امروز تحت تاثیر قرار گرفتم از این حجم از اعتماد به خدا …
نکات روز سوم این سفر پر برکت :
💡فقط یک عامل زندگیات را در این دنیا و آن دنیا رقم میزند و آن باور های خودت است .
💡از توحید عملی نه برای فرار از جهنم یا پاداش در جهان دیگر بلکه برای ساختن بهشت دلخواهت در همین جهان بهره ببر .
💡توکلو تسلیم بودن در برابر رب یعنی بتوانی در شرایطی کانون توجهت را کنترل کنی و از درون به احساس خوب برسی که اوضاع اصلا مطابق میلت نیست .
💡در شرایط نادلخواه بی آنکه ایده یا راه حلی داشته باشی یا روی قول و کمک فردی بتوانی حساب کنی !
به خود بگو : من از درون خود را به آرامش میرسانم .
و یقین داشته باش ، باور داشته باش :
محال است که تو به احساس اطمینان قلبی و آرامش برسی و آن شرایط هر چه قدر هم نادلخواه به نفع تو تغییر نکند .
💡[برگرفته از کامنت یکی از دوستان]
پروردگارم :
وقتی از دید قوانین به وجودت میاندیشم درستی ، عدالت و لایتناهی بودنت برایم روشن تر ، در نتیجه اعتمادم به تو بیشتر و زندگیم در تمام جهات ارتقا باورنکردنی یافته است .
💡ابراهیم نمادِ یکتاپرستیِ ناب
یکتاپرستی که آنچنان در وجودش به درستی ریشه دوانده ، آنچنان عمیقا جزئی از شخصیت وجودی اش شده که او را تسلیم امر رب گردانیده . آنچنان رب را به عنوان نیروی برتر که مدیریت همه ی جهان به دست اوست ، که محافظ هر جنبنده ای است ، که بدون اذنش برگی از درخت نمی افتد ، باور دارد که
⭐میتواند از هرآنچه که با تسلیم بودنش دربرابر رب مغایر است ، دست بشوید⭐
هیچچیز حتی جان فرزندش قادر نیست ذره ای تردید در اعتماد او به رب ایجاد کند .
💡از همه ی امتحانات سربلند بیرون بیاید و تا آنجا پیش می رود که میتواند خلیل الله و رفیق خدا باشد♥
💡ایمان راستین ابراهیم و تسلیم بودنش دربرابر رب اولویت اصلی زندگیت باشه و تلاش کن تا در رفتارت بروزش بدی .
💡اگر ابراهیم توانسته رفیق خدا باشد ؛ تو هم میتوانی .
اگر او به چنین حدی از اعتماد و تسلیم در برابر خداوند رسیده ؛ تو هم میتوانی .
💡به پشتوانه ی (اهدنا صراط المستقیم) از عهده ی کنترل ذهنمات در هر شرایطی برآییم .
از مرز ترس ها و محدودیت های زندگی مان فراتر برویم .
💡اعتمادی که چنان شرک را از وجودمان بزداید که از ما خلیل اللهِ دیگری بسازد .
💡پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش چیزی نیست جز :
آموختن این جنس از اعتماد به خداوند و توانایی اجرای آن در عمل .
💡پیرو آیین ابراهیم باش که او موحد بود و مشرک نبود .
💡تسلیم بودن یعنی : ایمان داشتن به اینکه هدایت میشی ، به اینکه مورد حمایت قرار میگیری . خداوند بی نهایت دست برای کمک به ما داره .
💡نشانه ی تسلیم بودن ، نشانه ی ایمان احساسِ خوبه !
💡سعی کنیم نزدیک کنیم ایمانمون رو ، باورمون رو به ابراهیم …
ترس هامونو بریزیم ، بریم تو دل ترس هامون و حرکت کنیم و ایمان داشته باشیم که الله مارو حمایت میکنه .
💡هرجا به خدا توکل کردم کارم انجام شده به بهترین شیوه ، بهترین روش … با دست هایی که هیچ وقت فکرشو نمیکردم و ایده ای براشون نداشتم .
نمیدونم چی بگم و چی بنویسم !
چی میشه گفت درباره ی این حد از اعتماد به خدا ، این حد از تسلیم بودن ، این حد از باور داشتن …
وقتی فایل رو گوش میکردم اون جایی که درمورد رها کردن هاجر و فرزندش در بیابان بود این یادم اومد که مگه فقط همین بود ؟
کدوممون یادش رفته آتشی رو که بر ابراهیم سرد شد ؟
مگه میشه این همه به خدا اعتماد داشته باشی ؟
این به ذهنم رسید که اگه من باشم فوق فوقش دیگه ته ته باور داشتنه اینه که بگی خب قراره در راه خدا بمیرم . کی میتونه این قدر اعتماد داشته باشه که باور داشته باشه که حتی بعد انداختنش وسط اتیش قرار نیست اتفاقی براش بیفته ؟
به نظرم حضرت ابراهیم مطمئن بود و باور داشت که مشکلی براش پیش نمیاد …
وقتی بدونی که همه چیز خداست ، همه چیز جلوه ای از خداست ، به قول استاد وقتی بدونی خدا هم سرده هم گرمه ، هم عشقه هم نفرته ، خدا هم خوبه هم بده ، هم بالائه هم پایینه … (بستگی داره خدا برا تو کدومشه ؟) اون وقته که میتونی مثل ابراهیم باور داشته باشی که حتی اون آتیش هم خود خود خداست … خدایی که عاشقته ، خدایی که حمایتت میکنه ، خدایی که تنهات نمیذاره .
ایمان ابراهیم به همچین خدایی آتش رو بر اون سرد کرد .
خدا همون آتیش داغیه که برای ابراهیمش که این قدر بهش باور داشت سرد شد .
مگه میشه این قدر بهش باور داشته باشی و اونکاری برات نکنه ؟
و چه قدر فاصله هست بین به زبون آوردن این حرف ها و عملی کردنشون تو زندگی !
یه چیز دیگه اینکه استاد گفت وقتی تسلیم رب باشی حتی اگه عزیزتو از دست بدی زندگیتو از دست نمیدی !
ماها معمولا طوری رفتار میکنیم انگار مطمئنیم طرف مقابلمون همیشه کنارمون هست ، ولی حقیقت اینه که تو حتی نمیتونی مطمئن باشی این آدمی که الان باهاش تند حرف زدی ، بداخلاقی کردی ، به خاطر موضوعات سطحی آرامش هردوتونو بهم زدی … یه لحظه بعد هم کنارت هست یا نه ؟
بیشتر وقتا اون گریه ها و عذاداری های ده ساله به خاطر نبود اون آدم نیس به خاطر خودته ! به خاطر پشیمونیت از رفتارت ، از عصیانیتای الکیت ، از بداخلاقیات سر مسائل بی ارزش ، از اینکه چرا عشق بیشتری بهش ندادی ، چرا لحظه هایی که داشتین پر از حس خوب نکردی !!
پس قدم اولم برای اینکه بتونم تو این مورد تسلیم امر خدا باشم اینه که با کسایی که دور و برم هستن درست رفتار کنم ، سر چیزای الکی اعصاب خودم و اونا رو خورد نکنم ، وقتی حس خوبی ندارم عصبانیتمو سر بقیه خالی نکنم … حتی به نظرم نیازی نیست کارای عجیب غریب بکنی یا کارایی رو بکنی که تا حالا نکردی همون لبخند ساده ی رو لبت ، کنترل کردن خودت موقع عصبانیت ، خوب نگه داشتن حالت حتی تو شرایط به ظاهر سخت تا ترکشات به دور و بریات نخوره کافیه …
همین که جو رو متشنج نکنی ، حتی اگه طرف مقابلت عصبانی بود تو واکنش شدید نشون ندی … همین کارای به ظاهر ساده ولی مهم
هرچه قدر هم اون موضوع به نظرت مهم بیاد ، اینو بدون مهمتر از لحظه های خوب بودنت در کنار عزیزانت نیست … لحظه هایی که ممکنه یه روزی حسرت همین سادگیاشونو بخوری …
به نظرم همین که بعد از ازدست دادن کسی پشیمونی از خودمون نداشته باشیم تا حد زیادی به تسلیم بودن در برابر خداوند کمک میکنه .
به نظرم تسلیم بودن در برابر خدا وقتی معنی پیدا میکنه که تو اون شرایط قرار بگیری وگرنه همه میتونن ادعا کنن که تسلیم خدا هستن ولی هرکسی تو عمل نمستونه به این حد برسه .
وقتی شرایط به ظاهر سخت میشه باید یه خدا اعتماد کنی .
اعتماد به خدا یعنی چی ؟
یعنی حتی اگه اتفاقات نادلخواهت هم بود به خدا باور داشته باشی و به خودت بگی که خداوند مراقب من هست ، خدا بهترینو برای من میخواد و هر لحظه منو حمایت میکنه … پس الان شرایط هرچی هم که باشه مطمئن باش برای رسیدنِ تو به بهترینِ خواسته ات هست .
وقتی بتونی این اطمینان قلبی رو داشته باشی ( اطمینان تو به خدا باعث میشه هر اتفاقی هم که بیفته بدونی در مسیر رسوندن تو به خواسته ات هست ، بدونی خدا حواسش بهت هست ، تو همه ی این لحظه ها کنارته و تنهات نمیذاره ) اون وقته که به آرامش درونی میرسی ( وقتی به آرامش درونی برسی این آرامش کم کم به همه ی جنبه های زندگیت وارد میشه ) … و وقتی در هر شرایطی تو آروم باشی ،نگرانی نداشته باشی ، اون وقته که میتونی بگی به خداوند اعتماد داری و در عمل تسلیم خداوند هستی .
کامنتمو با این تموم میکنم اونجایی که استاد تو فایل گفت خدا هست . یه لحظه از خودم پرسیدم واقعا هست ؟
خودم جواب خودمو دادم ، آره فاطمه هست
خدا هم جوابمو داد با آهنگی که قبلا توسایت تو کامنت یکی از بچه ها خونده بودم
امیدوارم حس خوبم از این آهنگ به شماهم منتقل بشه⭐
خدا همینجاست
تو قلب خونه
تو عطر پاک گلای پونه
خدا همینجاست
تو عطر بارون ، تو چشم خیس منو خیابون
خدا همینجاست
بین من و تو ساده ساده عین من و تو
خدا همنیجاست
تو لحظه هامون بین نماز احساس و بارون
خدا همینجاست
تو بی کسی هام وقتی که از عشق معجزه می خوام
خدا همینجاست
واسه همیشه چشماتو وا کن معجزه میشه
خدا همینجاست
لحظه به لحظه وقتی که قلبی از عشق بلرزه
خدا همینجاست
تو این دقایق منتظر ماست دلتنگ و عاشق
خدا همینجاست
خدا همینجاست♥
در پناه الله ای که همیشه هست ، پر از حس خوب ، آرامش و آگاهی های ناب باشید 🌠
۱۰:۲۰ p.m
با سلام خدمت استاد عزیز خانم شایسته مهربون و دوستان عزیزم💖💖
روز سوم سفرنامه…
اعتماد به رب…
هر زمانی که احساسم بده که وجودم پر ترسه که از آینده نامعلومم میترسم که افسرده هستم که نگرانم..یعنی هیچ اعتمادی به پروردگارم ندارم. که اگه داشتم حالم خوب بود شاد بودم نگران هیچی نبودم
باید اعتراف کنم الان که دارم این مطالب رو مینویسم درگیر مسائلی هستم از جمله بیماری مادرم که خیلی وقته بیماره و حال روحی بسیار بدی داره و مدتیه خیلی بدتر شده و واقعا از همه لحاظ ذهنم روحم و جسمم درگیره و نگران. و این فشار رو احساس میکنم و میفهمم که در حال حاضر چقد فاصله دارم با دیدگاهی که استاد بیان میکنن از حضرت ابراهیم.
خیلی روی ذهنم کار میکنم و آگاهانه نگرانی رو دور میکنم از وجودم. خصوصا زمانهایی که داخل سایت هستم حالم عاالیه
چقدر با شنیدن توصیفات استاد از حضرت ابراهیم به زبان قرآن، حالم دگرگون شد و چشمام پر از اشک..واقعا شخصیت ابراهیم چقدر بزرگ و والا بوده…یک انسان کاملا توحیدی
شاید ما فکر کنیم اون زمانی که حضرت ابراهیم همسر و فرزندش رو در بیابان رها میکنه و میره چقد وجودش استرس و نگرانی بوده که قراره چی بشه ولی من شک ندارم که در اون لحظات شاد و سرمست بوده چون اعتماد کامل داشته به پروردگارش .چون تو زمانی اعتماد صددرصد داری که با وجود تمام مشکلاتت شااد شاد باشی. رهااای رها. چون شک نداری که خداوند به بهترین طریق مشکلاتت رو حل میکنه و ایمان به رب یعنی این. اگه میگی توکل میکنم به خدا و در وجودت ذره ای نگرانی باشه یعنی توکلت کامل نیس فقط زبانی هس. و به هیچ چیزی وابستگی نداشته باشی حتی عزیزانت مادرت پدرت همسرت و بچه هات و اینکه اونا رو خدا آفریده و هر زمان بخواد به نزد خودش برمیگردونه و اونا رو هدف و اولویت زندگیت قرار ندی.
خدای خوبم اگه من با تمام وجود همیشه و همیشه به تو متوسل باشم و از تو فقط یاری بخوام دیگه چی کم دارم؟ بخدا هیچی
با تمام وجودم میخوام که ذره ای از این اعتماد ابراهیم به رب رو تجربه کنم و همین که در سایت استاد عباسمنش هستم و عاشق آموزه هاش یعنی راهم رو درست انتخاب کردم…خداروشکر میکنم بابت این سفرنامه دلپذیر که قراره کلی اتفاقات فوق العاده عالی رو تجربه کنم
خییلی دوستون دارم و امیدوارم در پناه خداوند همیشه شاد باشید و متوکل💙💚💙💚🍎🍀🌹
سومین روز از سفر من:
چند روزی بود داشتم به این فکر میکردم که چرا با اینکه این مدت انقدر رو خودم کار کردم ولی هنوزم بعضی وقتا احساسم بد میشه بعضی وقتا دوباره نجواها برمیگرده و میترسم و از خدا خواستم کمکم کنه بفهمم چرا و امروز رسیدم به این جمله ( نشانه تسلیم بودن احساس خوبه) و دقیق که فکر کردم دیدم واقعا اره من هنوز خیلی وقتا کامل تسلیم خدا نیستم هنوز ایمانم به خدا اونقدری نشده که شرایط بدو ببینم و خیالم کامل راحت باشه که همیشه الخیر فی ما وقع هس البته باید اینم اضافه کنم که وقتی به یکسال پیش فکر میکنم نسبت به اون موقع خیلی خیلییی بهتر شدم چون قبلا اینجوری بودم که وقتی یکم شرایط جوری که من میخواسم نبود سریع ناامید میشدم و حالم انقدر بد میشد و حتی گریه میکردم ولی الان فقط در حد یک حس گذراست که این هم به یاری خدا کامل از بین میره.
درباره حضرت ابراهیم واقعا یک انسان کامل از هر لحاظ بوده این حجم از تسلیم بودن در برابر خدا و اعتماد به رب انقدری بوده که خدا لقب دوست خودشو به ایشون داده به نظرم یکی از بهترین الگو های توحید عملی زندگی حضرت ابراهیمه ( ابراهیم نه یهودی بود نه مسیحی بلکه او حق گرا و تسلیم در برابر خدا بود)
اصلا اسلام یعنی تسلیم بودن در برابر خداوند ولی کدوم یکی از ما به اندازه حضرت ابراهیم مسلمانیم؟!
این چیزیه که خیلیا ندارنش ایمان داشتن و تسلیم بودن در برابر خداوند ایمان به اینکه هدایت میشیم و واقعا من هربار ایمانم کامل شد خیلی زیبا هدایت شدم ایمان به اینکه مورد حمایت قرار میگیریم به اینکه خداوند بی نهایت دست داره که میتونه مارو کمک کنه هزار بار شده از جایی که فکرشو نمیکردم دقیقا همون لحظه ای که فهمیدم هیشکی بهم کمک نمیکنه و هیشکی جز خدا کنارم نیست( تسلیم خدا شدم) مورد حمایت قرار گرفتم و دست های خدا کمکم کردن اینارو مینویسم که یادم باشه چندین و چند بار این اتفاق افتاده مینویسم تا ایمانم بیشتر بشه تا بیشتر بتونم در هر شرایطی خودمو تسلیم خداوند کنم و ایمان داشته باشم هدایتم میکنه کمکم میکنه و اگه خدارو داشته باشم نیازی به هیچکسی ندارم و بدونم خداوند خیر منو میخواد ( الخیر فی ما وقع) و هیچ وقت منو تنها نمیزاره چون همینا باعث میشه من حالم خوب بشه من خیالم راحت باشه که ی نیروی عظیمی هست به من هر لحظه کمک میکنه پس نا امید نمیشم ادامه میدم حتی اگه ظاهر شرایط بد باشه حتی اگه تضادهای زیادی ببینم بازم با شجاعت ادامه میدم و ایمان دارم خداوند کمکم میکنه و میگم هر اتفاقی بیوفته برای من خوبه برای من خیره .
از خداوند برای هممون خیر و شادی و تسلیم بودن در برابرش رو میخوام.♥️
سلام استاد عزیزم و همه دوستان . استاد شما با اینکه اینهمه روی ذهنتون کار کردید با جرات میگید باید بیشتر کار کنم روی ایمانم روی ذهنم یه لحظه به خودم نگاه کردم دیدم چقدر پرت بودم از خودم که با یه هدایت کوچیک به خودم میگفتم دیگه تموم شد من به خدا نزیک شدم و همین باعث مغرور شدنم و خبر نداشتم که مغرور شدم و سقوط و سقوط بیشتر واقعا خدا عاشق ماست که با تمام اینهمه جفا دنبال بهانست بریم سمتش.
الله اکبر
دیروز این فایل رو گوش دادم چند بار و کامنت دوستان رو هم میخوندم
شب تو مجلس روضه امام حسین بودم گفتم (به دلایلی چند وقتیه خسته م از نظر روحی و جسمی) گفتم خدایا من خسته م دیگه واقعا درست کن خودت . آخه من که یار و یاوری جز خدا ندارم . ینی هیچ کدوممون نداریم.
قرآن باز کردم آیات شریفه ای اومد.
همان آیه که فرشتگان بر ابراهیم خلیل نازل شدند و به تولد پسری دانا بشارت ش دادند . ابراهیم فرمود آیا با آن که به پیری رسیده ام بشارت م میدهید و فرشتگان پاسخ دادند تو را به بشارتی درست و به حق مژده دادیم بنابراین از مایوسان نباش .
ابراهیم فرمود چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش مایوس می شود .
چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش مایوس می شود ؟؟؟
با اکو بخوانید لطفا
تو دلم زنگ خورد فهمیدم من هر چه هستم و هر چه کردم بنده خداوندم . هرگز نباید مایوس باشم . خدایا شکرت . اگر مدتی وضع و حالم بد شده چون از منبع خودمو دور کردم . البته خدا نزدیک بود من خودمو کنار می کشیدم. خدا جونم واقعا شکرت . بهم گفتی هرگز ولم نمیکنی. پس بر من واجب شده که هرگز از مایوسان نباشم . خدایا شکرت شکرت شکرت
و جالبه همون شب احساس کردم حال م بهتر شده . و فردای اون شب یعنی امروز انقدر حالم خوب شد که نماز شکر خوندم . خدایا واقعا شکرت . من نذر داشتم حالم خوب بشه زندگی مون خوب بشه سفره ابوالفضل پهن کنم تو خونه م . انشالله روز تاسوعا نذرمو ادا میکنم .
بنام خدای مهربان
.
من مجید ناصری امروز در تاریخ 99/5/25 قصد دارم نظر شخصیمو در مورد روز سوم سفرنامه صمیمی . در رابطه با تسلیم بودن ابراهیم بنویسم:
.
فهرست موضاعاتی که میخواهم در این کامنت ازشون صحبت کنم اینه:
_
1.توضیح در مورد آیه (بدون اذن خدا برگی از درخت نمیوفته)
.
2.نشانه تسلیم بودن چیست؟
.
3.چطور تسلیم خدا بشیم؟
.
4.جمله ای ک آقای عباسمنش گفت(اگر خود خدا هم ظاهر بشه)
_
🚩توضیح در مورد آیه(هیچ برگی بدون اذن خدا نمیوفته)
.
قرآن توی یکی از آیه هاش میگه هیچ برگ درختی بدون اذن الله نمیوفته ولی واقعن معنی عمقی این آیه چیه؟
.
🚫من شخصا همین الان بدون اینکه از خدا اجازه بگیرم رفتم و از درخت یک برگ کندم . حتی میتونم بدوم اینکه از خدا اجازه بگیرم یا حتی بدون اینکه خدا بهم اجازه بده میتونم تمام درخت ها رو بکنم چه برسه به یک برگ
.
🚫گنجکش ها و پرنده ها و حیوانات بدون اینکه از خدا اجازه بگیرن برگ های درختان رو میکنند
.
🚫باد و باران و هزاران عوامل بیرونی بدون اینکه از خدا اجاه بگیرن برگ درختان رو میکنند
.
ولی چرا این اتفاق میوفته؟
به این دلیل که همه چیز خداس و منم جزوه همه چیزم یعنی من خدام .
.
ب این خاطر ک اراده ی من و اراده ی همه چیز اراده ی خداس وقتی من برگ درخت رو بکنم انگار خدا برگ درخت رو کنده چون من و خدا یکی هستیم.
.
ما نباید خودمون رو جدا از خدا ببینیم . بلکه باید خودمون رو خدا(روح) بدونیم
🚩(نشانه تسلیم بودن چیست؟)
.
اقای عباسمنش میگویند نشانه تسلیم بودن احساس خوب است ولی من با این حرفشون کاملا مخالفم چرا؟
.
احساس خوب نشانه ی اینه ک ما در حال توجه ب چیز درست و ارسال فرکانس درست به جهان هستیم. خیلیا تسلیم نیستن ولی احساسشون خوبه.احساس خوب یعنی ایمان و باور داشتن.
.
تسلیم بودن در مقابل خدا معنای دیگری و نشان های دیگری رو داره.
.
نشانه تسلیم بودن اینه که خودت رو کاملا فراموش کنی و خودت رو در مقابل (خدا) تسلیم بدونی
.
ولی خدا چیه؟ همه چیز خداس . یعنی در مقابل همه چیز تسلیم باشی . هر اتفاقاتی ک به سمتت میاد رو از طرف خدا بدونی . هر الهامی ک بهت بشه ک باید انجامش بدی رو باید انجامش بدی . یعنی اگر تو صورتت مشت زدن ، بهت ظلم کردن سکوت اختیار کنی و اینارو از طرف خدا بدونی یا بقولی طرف همه چیز بدونی. یعنی اگر خدا گفت باید بری تو اتیش یا پسرتو بکشی باید فقط انجام بدی مقاومت نکنی. این تسلیم بودن واقعیه.
.
باید خودت رو کامل فراموش کنی.
.
مهمترین باور برای تسلیم بودن در مقابل همه چیز یا تسلیم بودن در مقابل خدا چه باوریه؟
.
این باوری ک الان میخواهم معرفی کنم همون باوریه ک به ابراهیم این توانایی رو داد ک این سفر رو شروع کنه و دوام بیاره:
.
🚫باور: من روح هستم .
.
ما اکثرا خودمون رو جسم میدونیم ، خودمون رو ذهن میدونیم
.
ولی ادمی مثل ابراهیم یا سلیمان یا … : باورشون این بود که من روح هستم که وارد لباسی به نام جسم و ذهن شدم که خودم رو محقق کنم که از طریقش بتونم گوهر الهیم رو خلق کنم . خیلی سخته خودت رو جسم ندونی و خودت رو ذهن ندونی یعنی خودت رو به کلی فراموش کنی. و با خدا یا همان همه چیز یکی بشی .. ابراهیم ذهنش رو کاملا پاک کرد از طریق یک جمله تاکیدی بدون ذهن شد.(No Mind)
.
یعنی ابراهیم در اخر مسیر روح خالی بود .بدون ذهن شد
.
اونجا ک خدا یک جسد رو تخت پادشاهی سلیمان گزاشت این بود ک خدا به سلیمان گفت یادت باشه تو جسم نیستی تو روح هستی به سلیمان اینو یاداوری کرد.
_
جمله که اقای عباسمنش در این کلیپ گفت: (حتی اگر خود خدا ظاهر بشه)
.
اقای عباسمنش از این حرفتون تو این کلیپ مشخصه ک خدا رو جدا از خودتون میدونید شاید خدا رو توی اسمون ببینید و و خودتون رو روی زمین
.
ولی خدا جدا از شما نیست ک بخواهد خودش رو برات ظاهر کنه یا برای کسی ظاهر کنه . اگر کل زندگیت رو منتظر بشی ک خدا خودش رو برات ظاهر کنه هیچوقت خدا رو پیدا نمیکنی، میدانید چرا؟
.
چون خدا خودتی . خدا روح توئه ، تو در اصل روح هستی که وارد این بدن شدی ک خودت رو تجربه کنی . و خدا خودش رو از طریق تو معرفی میکنه . اگر تو(انسان) وجود نداشتی ، خدا چطور میخواست خودش رو معرفی کنه؟
_
شاید بعضیا فکر کنن سفری که ابراهیم شروع کرد سفر خیلی اسونیه ، اسم این سفر(خلق گوهر الهیه) ولی این بزرگترین چالشی ک بشر میتونه با اون روبرو بشه . شاید اصلاً موفق نشی ، اونم تو برهه زمانی بلند میتونی به این جایگاه برسی .
.
میدونید شاعر شاهنامه فردوسی کسیه ک این سفر(خلق گوهر الهی)رو شروع کرد و به مدت سی سال شایدم بیشتر در این سفر موند. میدونید نظر فردوسی در مورد این سفر چیه؟
.
.
فردوسی در مورد این سفر توی فصل آغاز کتاب شعر (ستایش خرد) در مورد سفر خلق گوهر الهی میگه:
.
🛇کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کردهٔ خویش ریش
🛇هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
.
معنی شعر: خرد یعنی آگاهی که در یافت شده و تبدیل به عمل شده رو خرد میگویند.
و میگه اینجا هیچکس خرد نداره چون کار پر زحمت و سختیه ک بخواهی همیشه طبق اگاهی هایه سخت این سفر زندگی کنی این سفر دلتو ریش ریش میکنه سفر وحشتناک و طاقت فرسایه
.
تو بیت بعد میگه: فقط انسان هوشیار و آگاه و دیونه اون رو انتخاب میکنه.
.
یعنی این ادمی که این سفر رو انتخاب میکنه واقعن دیونن میدونه این سفر خیلی خیلی سخت و وحشتناک ولی بازم واردش میشه . برای مثال میدونه آتیشش میزنن ولی بازم وارد اتیش میشه .این ادم دیونن ، و کاملا خودش رو فراموش کرده. .. علی میدونه که اگر بره تو تخت پیامبر کشته میشه شاید اسیر بشه و شکنجش بدن ولی بازم میره تو تخت چرا؟ چون به قول فردوسی دیونن و خودش رو فراموش کرده
.
بعدش تو مصرع اخر میگه . فقط خویش بیگانه داند ورا . خویش بیگانه کیه؟ همان خود واقعیمونه ، یا بقول خانم شایسته (اصلمونه) . خویش بیگانه روح ماست و روح ما خود خودِ خداوندِ …. ما در اصل روح هستیم که وارد لباسی بنام بدن و ذهن شدیم که خودمون رو تجربه کنیم و خودمون رو توی تجربیاتمون بشناسیم .. این لباس بدن و ذهن ب ما این فرصت رو میده ک ما خود واقعیمون رو تجربه کنیم
.
ما نامیرا هستیم از بین نرفتنی و جاودان هستیم . وقتی ما میمیریم بدن فیزکیمون رو همینجا ول میکنیم و میریم ب سمت ادامه سفرمون… چرا؟ چون ما بدن نیستیم . ولی باور 99.999 انسان ها اینه که من جسم هستم من ذهن هستم…
.
ولی باور درست اینه ک من روح هستم
.
ولی خیلی سخته بخوای سفر خلق گوهر الهی رو شروع کنی چرا من این حرفهارو میزنم چون من این سفر رو شروع کردم و خدا بهم این اگاهی ها رو داد و کارهای وحشتناکی انجام دادم ولی بخاطر اینکه عزت نفسمو یا همون فونداسیونم رو خوب نساخته بودم شکست خوردم و احساس گناه منو گرفت و مدارم سقوط کرد. و الان دارم از صفر شروع میکنم ب این خاطر از سفرنامه دارم شروع میکنم
_
.
سفر خیلی سختیه و خیل وحشتناکه شاید ب هیچ وجه موفق نشید فقط تعداد قلیلی تو این سفر موفق میشن اونم تو برهه زمانی بلند مدت
.
برای ارضای کنجکاوی وارد و سمت این سفر نروید باید خودتو و همه چیزتو کامل فراموش کنی باید بر علیه خودت بشی .
.
یادتون باشه:
.
فقط هشیوار دیوانه خواند اورا
داستان های پیامبران توی قران داستان سفر خلق گوهر الهیشون هستش قران ب روایت کلمات داره به ما میگه این اشخاص اینگونه گوهر الهیشون رو خلق کردند
.
دیدی پیامبرا چ سختی و چالش های نفس گیری داشتند؟
.
شاید الان ذهنتون توهم بزنتش بگه این سفر اسونه منم میتونم ولی وقتی تو شرایطش قرار بگیرید و تکامل مناسبش رو درست طی نکرده باشید چنان ترسی به سراسر وجودتون حمله ور میشود ک سرتا پاتون رو فلج به تمام معنا میکنه
.
و از همه مهمتر همیشه یادتون باشه ما هیچ تعهدی نسبت به خدا نداریم . یعنی ما مجبور نیستیم بخاطر خدا کاری بکنیم . خدا اصلن به ما نیاز نداره . خدا غنی و حمیده .. خدا فقط بهترین هارو برا ما میخواهد و بی قید و شرط فارغ از اینکه ما چه کسی هستیم و چ باورها و جایگاهی داریم خدا بی نهایت عاشقمونه چرا؟ چون خدا عشقه و عاشق خودشه .. چون ما خدا هستیم .. اگر خدا مارو دوست نداره ب این معنیه ک خودشو دوست نداره . چون ما و خدا یکی هستیم
.
اقای عباسمنش شما واقعن فوق العاده هستید و تکاملتون رو عالی طی کردید و خوب متمرکز هستید من واقعن تحسینتون میکنم و دوستون دارم . و برام خیلی ارزشمند هستید و بخاطر تمام تلاشتون سپاسگذاری میکنم