«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 59 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بسم الله الرحمن الرحیم
أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ ۖ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِیُّ وَهُوَ یُحْیِی الْمَوْتَىٰ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿٩﴾
آیا به جای او سرپرستان و معبودانی برای خود گرفته اند؟ در حالی که سرپرست و معبود واقعی خداست، و تنها اوست که مردگان را زنده می کند و فقط اوست که بر هر کاری تواناست؛ (9)
10
وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُکْمُهُ إِلَى اللَّهِ ۚ ذَٰلِکُمُ اللَّهُ رَبِّی عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ ﴿١٠﴾
و آنچه را [از امور دین، عقاید و احکام] در آن اختلاف دارید، داوری اش با خداست. این است خدا پروردگار من، بر او توکل کردم و به او باز می گردم. (10)
11
فَاطِرُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ جَعَلَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا وَمِنَ الْأَنْعَامِ أَزْوَاجًا ۖ یَذْرَؤُکُمْ فِیهِ ۚ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ ﴿١١﴾
آفریننده آسمان ها و زمین است. از خودتان برایتان جفت هایی قرار داد، و از چهارپایان هم جفت هایی آفرید. شما را با این [تدبیر حکیمانه] زیاد می کند. هیچ چیزی مانند او نیست و او شنوا و بیناست. (11)
12
لَهُ مَقَالِیدُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَیَقْدِرُ ۚ إِنَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿١٢﴾
کلیدهای آسمان ها و زمین فقط در سیطره مالکیّت اوست. رزق و روزی را برای هر کس که بخواهد وسعت می دهد و یا تنگ می گیرد. یقیناً او به همه چیز داناست. (12) شوری
به نام خالق زیبایی ها
روز 3
خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم بابت هدایتم به این مسیر توحیدی
استاد جان چقدر زیبا این اصل حقیقی و ثایت جهان را به زیبایی بیان می کنید.
حقیقتا توحید اصله. استاد جان هممون عینا دیدیم وقتی از همه جا بریدیم و وصل شدیم به خودش چنان درهایی رو به رومون باز کرده، چنان ورق برگشته که خودمان حیران میمونیم.
ولی متاسفانه با این که تو زندگیمون می بینیم ولی بازهم فراموش می کنیم.
به خاطر همینه که استاد همیشه می گن اگه دیگه روی باورهات کار نکنی، نتایج برمیگرده انگار نه انگار که قبلا روی باورهامون کار کردیم.
استاد جان بی نهایت ازتون سپاسگزارم بابت این فایل های ناب که باعث میشه فکر کنیم به جهان هستی، به سیستمی بودن خدا فکر کنیم. و ببینیم که خداوند مثل یک آینه عمل می کند هر باورهایی که ما نسبت به خداوند داشته باشیم. همونو تو زندگیمون می بینیم.
خدایا شکرت
رد پای من در روز سوم سفرنامه
با درود خدمت استاد ، خانم شایسته عزیز و هم سفران هم فرکانسم
وابستگی به هر کسی از خانواده ، فرزند ، همسر و … و چیزهای دنیوی خانه ، پول ، ثروت و … و جایگزین کردن آنها با نیروی برتر ، یعنی خدا ، رب العالمین باعث جدایی از همه چیز در دنیا و آخرت میشود و تسلیم شدن به او باید کامل و ابراهیم وار باشد که با اینکه سخت ترین کار دنیاست تنها راه نزدیکی به خداست و اگر به خدا نزدیک شوی او همه کس تو شده و تو را در آغوش میگیرد و همه ی کارهایت به بهترین شکل و ممکنترین راه به مقصد می رسد .
من تصور کردم حتی تصور آنهم مشکل ترین است که به جای ابراهیم باشی که فرزندت نه اصلا نمیتوانم فرد نه موجود دیگری که با او اخت دارم را قربانی کنم حتی گیاه که صدایی ندارد اما از خدا می خواهم این قدرت را به من هم بدهد تا با تکامل از همه چیز بگذرم ، البته اگر ابراهیم توانست من هم می توانم و شدنی می شود ، البته می دانم که این به معنای بی احترامی به دیگران نیست ، بلکه نشان دادن اهمیت خدا نزد توست ، خدایا کاری کن که من هم در عمل به ابراهیم نزدیک شوم و بتهای درونم را بشکنم و به تو نزدیک شوم ، ولی چقدر سخت است که بگذری اما تنها راه است.
اصل مطلب درک این است که تنها لایتناهی اوست و باید به او بازگردیم همانطور که از دمیدن او ساخته شدیم ، باید صبر کنیم با امید و احساس خوب همیشه با ما باشد که تنها راهنمای ما برای رسیدن به اوست و شکر خدای را که من در این راه و نزدیک شدن به او هستم.
به رسم تشکر از دست بزرگ خدا استاد عباس منش و خانم شایسته مهربان قدردانی میکنم تا خودم هم ظرفم بزرگ شده و مانند آنها بتوانم این شدنی که آنها انجام دادند را انجام دهم ، همه ی ای اعتبارها برای خداست و شکرگزار و سپاسگزار او هستم.
سلام عالی عزیزم
چقدر خوب نوشتی
خیلی خوبه که توی این سن کم به این آگاهی رسیدی عزیزم
وقتی کامنتت رو میخوندن خیلی خوشحال شدم (اول میخواستم بگم غبطه خوردم ولی خوب فکر کردم،دیدم غبطه نیست این خوشحالیه ) که توی 18 سالگی به این آگاهی رسیدی ودرک خوبی از قانون داری
کامنتت رو سئو کردم که بارها بخونمش چون خیلی چیزها رو هم برای من یاد آوری کرد که ما چقدر زود وراحت به خدا شرک میورزیم
عزیزم ایشالله که روز به روز در این را ثابت قدم تر بشی وبه راحتی بتونی به قانون توی لحظه به لحظه زندگیت استفاده کنی ولذذذتش رو ببری
از دور میبوسمت عاطی جون
پیروز ومانا باشی
به نام خدای وهاب و زیبایی ها
سلام به استاد جان جان جان من و مریم جان عزیزم و دوستان عالی و بینظیرم
روز سوم
الهی شکرت
من خیلی راجبه این موضوع فایل فکر کردم و به خودم گفتم چه چیزهایی رو باید قربانی کنم .
اولش من دچار کج فهمی هایی شدم و اشتباه متوجه شده بودم .اما این باور در من خیلی خوب کار میکنه که خداوند من رو هدایت میکنه و حواسش بهم هست و خداروشکر من متوجه اشتباهم شدم و باعث شد، من به خاطر نعمت هایی که دارم با تمام وجودم سپاسگزاری کنم ، خدایا شکرت .
امروز یک سری اتفاقاتی افتاد و متوجه شدم چه چیزهایی رو من باید قربانی کنم اول از همه شرک بعدش تعصباتم ، قضاوت کردن درباره ی دیگران( البته خیلی کم شده ولی باز هم وجود داره)، جهل ، کمال گرایی، توجه به نکات منفی (البته این هم خیلی کمتر شده ولی باز هم وجود داره )مهم بودن نظر دیگران دوباره ی من .
طبق قانون تکامل و احساس خوب و توکل به خدای مهربانم میتوانم شخصیتم رو به بهترین شکل تغییر بدهم .
الهی آمین
خدایا شکرت
دوستتون دارم آرامش من
سلام استاد عزیز
من مدتی هست که دارم کارهامو به خدا میسپارم و سعی میکنم تسلیم باشم با دیدن فایل روز سوم و درسی که از حضرت ابراهیم میگیرم برای تسلیم محض بودن،فکر میکنم فاصله دارم و باید روی خودم کار کنم اما استارت زده شده و این فایل هم امروز به من یادآوری کرد که باید با ایمان به خدا بسپارم همه چیز رو ،زندگیم رو
من قبلا وقتی جایی یا مسافرتی میرفتم به همسایه میگفتم حواست به خونه ما باشه ولی الان مدتی هست به کسی نمیگم و میگم خدایا به خودت سپردم و واقعا بعدش دیگه هیچ نگران نیستم و استرسی ندارم
از خداوند میخوام به همه ما سپردن و تسلیمی از جنس تسلیم ابراهیم عطا بفرماید
در پناه نور باشید
به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیرخواسته هایمان هدایت میکند
و ابراهیمی که دوست نزدیک خداوند بود
در این کتاب ابراهیم را یاد کن که وی بسیار راستگو و پیغمبر خدا بود(41).
آندم که به پدرش گفت: ای پدر!چرا بتی را پرستش می کنی که نه می شنود و نه می بیند و نه تو رااز چیزی بی نیاز می کند(42).
ای پدر!علمی برای من آمده که برای تو نیامده مرا پیروی کن تا تو را به راهی راست هدایت کنم(43).
ای پدر!بندگی شیطان مکن که شیطان عاصی درگاه خدای رحمان است(44).
ای پدر!من بیم آن دارم که از خدای رحمان عذابی به تو رسد و دوستدار شیطان شوی(45).
گفت: ای ابراهیم مگر از خدایان من روی گردانی؟اگر بس نکنی تو را سنگسار می کنم و آنگاه باید مدتی دراز از من جدا شوی(46).
ابراهیم گفت: سلام بر تو باد.برای تو ازپروردگارم آمرزش خواهم خواست که او به من مهربان است(47).
و از شما و آنچه سوای خدا می خوانید کناره می کنم و پروردگارم را می خوانم شاید در مورد دعای پروردگارم کم اطلاع نباشم(48).
و همینکه از آنها و بتها که به جای خدا می پرستیدند کناره گرفت اسحاق و یعقوب را بدو بخشیدیم و هر یک را پیامبر قرار دادیم(49).
و از رحمت خویش به آنهاعطا کردیم و ذکر خیر بلند آوازه ای به ایشان دادیم(50).
کی میتونه همچین اعتماد و باوری به خداوند داشته باشه که بچه اش رو رها کنه با اعتماد به خداوند
تسلیم باشه
به الهاماتش عمل کنه
تسلیم بودن به معنای رها کردن و تسلیم خودم به خداوند هست تا همه چیز را خداوند درست کند
تفاوت آدم ها در قدم گزاشتن در دل ترس است
من باید باور داشته باشم که اتفاقات و دست های خداوند به گونه ای پیش می رود که اتفاقات به صورت مثبت پیش میروند
ایمان به اینکه هدایت میشویم
وقتی من تسلیم باشم و بدانم خداوند تنها خیر من را میخواهد و همیشه حامی و پشتیبان من است پس به خداوند اعتماد میکنم
من احساس بسیار خوبی دارم، شجاع میشم
من ایمان به خداوند دارم و خداوند من رو هدایت میکنه
اگه یک انسان درهرکجای جهان توانسته کاری انجام دهد پس من هم میتواانم
خیلی مواقع الگوهای موفق رو میبینم و به خودم میگم واقعا این انسان چطور تونسته در این مسیر انقدر موفقیت به دست بیاره و بعد میبینم چه باورهای خالصی داشته چقدر به خداوند ایمان و باور داشته و باور کرده که خداوند در همه حال بهش کمک میکنه و پشتیبانشه
دیروز داشتم مصاحبه استاد محمود فرشچیان رو میدیدم که چقدر برام جالب بود از اینهمه نگاه توحیدی و متواضع بودن در برابر خداوند که با چشم بسته نقاشی میکشیده و چقدر زیبا در این مسیر خداوند دستان آسیب دیده اش رو شفا داده بود
صحبت های استاد فرشچیان:
برای من معجزه بود. به عنایت خداوند در حال حاضر دست راستم از جوانی ام بسیار قوی تر و بدون لرزش است!
داستان از این قرار بود که بنده می خواستم کتاب سومم را چاپ کنم، ناچار بودم فرم های کتاب را با خودم به آلمان ببرم اگر احیاناً چند صفحه ای گم می شد همه کار من عقب می افتاد، یادم هست که ناچار بودم با دست خودم این صفحات را حمل کنم، قطار راه آهن آلمان که می خواست تغییر جهت دهد، دست من لای در قطار رفت و تمام عضلات دستم پاره شد، انقدر درد شدید بود که بی تاب شدم، مقداری آلمان مداوا کردم، اما افاقه نمی کرد، به آمریکا آمدم و دو تا از دکتری بزرگ آلمان که ورزشکاران را عمل می کردند گفتند اگر دستت را عمل نکنی، عضلات دستت ضعیف تر می شود و از کار می افتد و اگر هم بخواهی عمل کنی باید 6 ماه در گچ بماند. من خیلی ناراحت شدم.
از دفتر تولیت آستان قدس رضوی مرحوم آقای طبسی تماس گرفتند و به من گفتند که ضریحی برای حضرت علی ابن موسی الرضا طراحی کنم و بسازم، من خیلی خوشحال شدم و در دلم یک نوری یا یک لطفی ساری و جاری شد، آن زمان درد دستم بسیار دردناک و مشقت آور بود البته ناگفته نماند که چند جلسه ای هم فیزیوتراپی رفتم که اگر می رفتم یا نمی رفتم تفاوتی نمی کرد چون درد دستم همچنان ادامه داشت؛ وقتی این طرح و کاغذهای بزرگ و پهناوری که طرح ضریح روی آن هست را روی میز کارم پهن کردم، خدا گواه است که وقتی قلم را به دست گرفتم، کوچک ترین دردی احساس نکردم، طرح های ضریح را انجام دادم و دست راستم شفا پیدا کرد.
یک نکته ای را می خواهم بگویم و آن اینکه ضریح، گل و بوته ها، نقره و طلا یا کاشی کاری، همه وسیله است که ما بدین وسیله به درگاه الهی تقرب پیدا کنیم، وقتی زائر در مقابل ضریح قرار می گیرد اسما الله را می بیند، در دلش با خدای خود راز و نیاز می کند. در اروپا هم بزرگان مسیحی و مسلمانان به واسطه ائمه اطهار و بزرگان دین به درگاه الهی تقرب پیدا می کنند. باز تأکید می کنم نقوشی که می بینید وسیله ای است برای هدایت و ارتقای انسان. این اتفاق برای من هم افتاده، مخصوصاً در مورد ضریح حضرت علی ابن موسی الرضا، حضرت امام حسین و شاه عبدالعظیم حسنی که بنده افتخار طراحی آن را داشتم، در حقیقت به منِ کمترین و ناچیزترین منت گذاشتن و اهمیت دادند و ساخت این ضریح ها نصیب من شد و موجب گردید هدایت و ارتقا معنوی پیدا کنم.
با دیدن الگوهای بسیار مناسب و موفق فقط میتوانم به خودم بگویم که اگر این انسان توانسته پس من هم میتوانم و خداوند همه چیز را مدیریت میکند
در پناه خالقی باشید که قدرت خلق زندگی را به ما داد
سلام استاد عزیزم نمی تونم وصف کنم چقدر برام با ارزش و قابل احترامین و چقدر باورتون دارم. خدا رو شاکرم برای افرینش انسان بی نظیری چون شما و برای این که منو به سمت اموزش های شما هدایت کرد.
مصمم شدم تا تک تک فایل های رایگان و سپس دوره هاتونو با گوش جان بشنوم و به توصیه هاتون عمل کنم.
امیدوارم هر روز بیشتر از قبل تسلیم خداوند بشم و شاگرد اول مکتب شما بشم. بزرگترین ارزوم اینه که روزی بتونم وارد مدار شما و خانم شایسته عزیزم بشم و لذتی که از زندگی می برین رو من هم تجربه کنم.
خدا پشت و پناهتون
بنام خدا
با سلام خدمت دوستان
چه مفهوم دوست داشتنی هست این توکل که خودش از تسلیم بودن میاد به خاطر شرایط کاری چندین بار مجبور شدم شرکتهای مختلفی رو عوض کنم مثلا یه بار بهم گفتن تا اخر ماه باید نیرو کم کنیم و تو لیست تعدیلی اولش شوک شدم ونگران ولی از اونجایی که اطمینان داشتم خدا هوامو داره توکل کردم و سر یک هفته یه کار جدید تو یه شرکت بهتر با حقوق دوبرابر شرکت قبلیم برام پیدا شد و مشغول شدم خدا رو شاکرم و دلم میخواد بتونم توکل و تسلیم بودن به خدا رو در خودم تقویت کنم به قول استاد وقتی یه نفر بتونه یه کاری رو انجام بده بقیه هم میتونن اونو انجام بدن اگر ابراهیم تونست به این درجه از تسلیم برسه پس این کار شدنی هست.
سلام به پروردگار مهربانی ها
به استاد عزیزم آقای عباسمنش و بانو مریم جان شایسته
موضوع ایمان و توکل که در زندگی ابراهیم مطرح شد واقعا آخرشه
منم این جنس ایمان و توکل رو یه زمان هایی داشتم و شاید انگشت شماره
در حد همون ایمان و توکل نتیجه گرفتم
کارهام ردیف شده عالی
یکی از این شرایط این بود که کرونا بود و پدر و مادر من کرونا داشتن من بشدت وابسته مادرم بودم
و اون زمان ترس از کرونا به یک بحران تبدیل شده بود و رنگ و روی مادرم نشان از مرگ میداد
یادمه با خودم گفتم خدایا من سهم خودمو انجام میدم بقیش دیگه از توان من خارجه
تو بخوای مادرمو ببری من کاری از دستم برنمیاد
خلاصه تو اون وضعیت رفتم خونه مادرم و موندم
ترسی از کرونا نداشتم که بگیرم
گفتم تا خدا نخواد برگی از درخت نمیفته
پرستاریشون کردم یسر خرید بودم آشپزی میکردم و بچه هام همرام بودن
و اینکه استاد میگه وقتی قلبت آرومه مشخصه توکل داریم یا تسلیمیم
من واقعا قلبمم آروم بود و راحت کارهامو میکردم
خلاصه نتیجه اون توکل و تسلیم بودن این شد اولا پدر و مادرم خوب شدن
دوما من کرونا هم نگرفتم
عجیب بود همسفره دو تا آدم کرونایی باشی باهاشون غذا بخوری کرونا نگیری
تجربه برام عالی بود از قدرت خدا
خدایا کمکم کن باز هم قدرت رو به خودت بدم با قلبی آروم و ایمانی راسخ قدم بردارم
سفرنامه روز سوم️
سومین تعهد
سلام به دوستان هم فرکانسی عزیز…
ابراهیم کسی هست، که قرآن میگه پیرو دین ابراهیم باشید
ابراهیمی که تونسته بر احساساتش غلبه کنه.
کسی که زن و بچهاش رو میسپره به خدا و میره تا 20 سال بعد. این کیه؟؟
عزیزانشو ول میکنه میره چرا چون خدا خواسته
چقدر آدم میتونه خدا رو قبول داشته باشه
چقدر از ماها تمام زندگیمون اینه که بتونیم خونه بخریم، ماشین بخریم تا بعد بتونیم ازدواج کنیم.
آنچنان ربّ را بعنوانِ نیروی برتر که مدیریت همه ی جهان به دستِ اوست، که محافظِ هر جنبنده ای است، که بدونِ اذنش برگی از درخت نمی افتد، باور دارد، که می تواند از هر آنچه که با “تسلیم بودنش در برابر ربّ” مغایر است، دست بشوید.
خدایا کمکم کن. کمکم کن تا بتونم تو رو قبول کنم.
خدایا من ازت زندگی خوب میخوام زندگی راحت و دوست داشتنی و میخوام در حال خوب، در زندگی پر از عشق تو رو بپرسم نه در زندگی که همش سختی باشه و بخوام عذاب بکشم.
خدایا من ازت ثروت و پول و قدرت و زن و زندگی میخوام.
رفیق های صمیمی میخوام ازت.
تمام زیبای های این دنیا رو میخوام
و چون دنیای دیگه ای هم هست پس تمام زیبایی ها و لذت های دنیای پس از مرگ هم میخوام ازت.
من این فکر میاد سرم که خدا رو فقط واسه نیازهام میخوام اگه نیازی نبود پس احتیاجی به خدا هم نداشتم. نمیدونم فعلا تازه دارم شروع به درک کردن میکنم.
راستی… من قبلا خیلی دوست داشتم در مورد خدا فایل ببینم، بشنوم. فکر کنم.
خدا رو شکر که این سایت هست و این فایلها. که من بتونم در مورد خدا بیشتر بدونم.
خدایا مرسی.
تسلیم بودن در برابر خداوند
من باید تسلیم خداوند باشم، آقا من باید بپذیرم که داشتن احساس خوب تنها و تنها، خودش خیـــلی میارزه. من باید قبول کنم که این دنیا سرگرمی و بازیه. پس بیام بازی کنم. بازی رو شروع کنم.
سعی کنم که یکبار صبح و یکبار شب دعا کنم، با خدا و خودم در مورد خواستههام صحبت کنم.
23:18
1403/3/16
فعلا …
به نام خداوند یکتا
از رب مهربونم میخوام که کمک کنه تا بتونم افکارمو درست به نوشتار تبدیل کنم
روز شمار تحول زندگی من
روز سوم
من با گوش دادن مکرر به دو فایل قبلی در هفته گذشته تونستم مدارمو ارتقا بدم و نتایج قابل قبول و زیبایی گرفتم که توضیح دادم.
و دوروز بدون تمرین و کنترل ذهن گذشت و من امروز به راحتی متوجه شدم مدارم اومده پایین و چیزایی که اون هفته درک کرده بودم و نوشته بودم داخل نوت گوشیم نمیتونستم درک کنم و بفهمم!
خیلی برام جالب و عجیب بود
اصلا چقدر این بحث مدار پیچیده و غریبه
بچه ها دوستای گلم تمرین و تکرارو جدی بگیرید
حالا میفهمم دلیل اینکه نماز چنبار در روزه ینی چی
ما هرچی تمرین و تکرار داشته باشیم ایمانمون قوی تر میشه توکلمون بیشتر میشه و نتایج قشنگ تر و بزرگ تر
بعد نتایجو میبینیم و دوباره این چرخه قوی تر ادامه پیدا میکنه
اما جایگاه این فایل ها و این تمرینا و تکرارا توی این چرخه کجاست؟
الان میگم بهتون
بچه ها من فهمیدم که این فایلا و کامنتا و صحبت بقیه نجواهای ذهنی مارو کنترل میکنه
ینی صحبتایی ک اینجا میشه حرفایی که ما رد و بدل میکنیم باعث میشه شیطان صداش کمتر و کمتر به گوشمون برسه و همین که صدای شیطان کم بشه ما میتونیم صدای اصلی که صدای خدا جونمه بشنویم
و همین کارو تموم میکنه و ما حسمون خوب میشه
ولی اگه فاصله بگیریم و بگیم عه حسم خوب شد عه من قانونو فهمیدم و دور شیم ازین راه دوباره صدای زشت شیطان میاد
و این باعث میشه ما فکر کنیم نتیجه هایی که گرفتیم شانسی بوده و ربطی ب قانون نداشته و دلسرد بشیم ازش
بچه ها دوستای گلم و از همه مهم تر به خودم میگم
اگه یبار دوبار نتیجه گرفتین این خطو دیگه ول نکنین
دارم به خودم میگم مهتاب دوباره یکاری کن اون صدا خوشگله تو مغزت پلی شه و خاموش کن بقیه چیزارو
و یه نکته دیگه در مورد صحبت استاد واسه حمایت نکردن
حرفتونو کاملا قبول دارم
من کارشناسی مهندسی معماری دارم
و از بچگی همیشه شاگرد اول بودم
و پدر مرحومم و مادر عزیزدلم بی سواد هستن
ینی من هیچوقت هیچ حمایتی نداشتم
و همیشه خودم تکالیفمو مینوشتم و درسمو میخوندمو برنامه ریزی میکردم
و حتی یادمه سعی میکردم به مادرم نوشتن یاد بدم و تا حدودی هم موفق شدم
و الان میبینم چقدر پدر و مادر ها تو خونه سعی میکنن به بچه هاشون کمک کنن و حتی تکلیفاشونو مینویسن اما دریغ از پیشرفت بچه!
همون خدایی ک من بهش وصلم دیگرانم بهش وصلن
و خطی از من به بقیه وجود نداره
مثل یه دایره که خدا مرکز باشه و ما همه از دایره با شعاع به مرکز وصلیم
و یه چیز دیگه ما وقتی مثل ابراهیم به یه تضاد بر میخوریم برداشتمون اینه ک خدا میخاد منو امتحان کنه ببینه چقد میتونم سختی بکشم چقد میتونم تحمل کنم این بدبختیو
اما اصن این نیست
قربانی کردن اسماعیل ینی کشتن ترس و شجاع بودن ازینکه خدا کمک میکنه و تا تضاد دیدی نترسی بگی بابا خدا هست توجه نکنی رد شی هرچی شیطان اومد اون تضادو گنده کنه با سنگ بزنی بهش بگی برو بابا من وقت ندارم ب این توجه کنم من به چیزایی که میخام توجه میکنم خدا حلش میکنه برام
و بعد خدا اینقد قشنگ جواب نترسیدنشو داد
بچه ها ما یه پله بالاتر از ذهنیم
باور کنید همه حیوونا مغز دارن
مغزشون مثل یه سیستم میگه الان غذا بخور الان جفتگیری کن الان فرار کن پس فرق ما چیه با اونا؟
افرین ما مغزو کنترل میکنیم
که تمرکز کنه رو چیزی که ما میخوایم ازش داشته باشیم
تمرکز کنه تا ما بتونیم حس خوب بگیریم روحمون حالش خوب بشه انرژی خدایی بفرستیم و به خواسته هامون برسیم
خدایا
اینا چیه من مینویسم؟
چقدر اگاهی به من دادی
قربونت برم
بعد ازین کامنت میرم برای قسمت چهارم و کامنتای زیبای بچه ها
دوستون دارم