«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 60

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدحسین بلاغی گفته:
    مدت عضویت: 1625 روز

    سلام خدمت استاد و تمام دوستان عزیز ! چقدر این فایل زیبا بود ! چقدر بیان ایمان ابراهیم به خدا بود … ابراهیمی که واقعا خلیل الله است و بهترین صفت برازندش همینه … تسلیم بودن نتیجه اش حس خوبه ینی اینکه خدا به ما کمک میکنه ، هرچی بخوایم رو بهمون میده ، از ما محافظت میکنه ، چقدر زیبا بود خداااایا شکرت

    از خدا همچین ایمان و تسلیم بودنی رو برای هممون خواستارم 🌱🌱

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    امید اسدی گفته:
    مدت عضویت: 1689 روز

    سلام

    امروز که با خودم فکر میکردم دیدم که خیلی از افراد یا شاید خود من در گذشته که خیلی پیرو روحانیون بودم . خیلی محکم می گفتیم که ما خودمون رو وقف خدا کردیم . و ادعای زیادی هم داشتیم .

    به لطف قانون جذب و استاد حالا من درک درستی از تسلیم بودن در برابر خدا دارم و می فهمم که این کار خیلی مقدس و نتایج گران بهایی در زندگی ما دارد .

    حضرت ابراهیم الگو و اسوه من از بچگی بوده چون با توحید و ایمانش کارهایی را انجام داد که من وقتی به آن فکر میکنم شجاعت و شهامت آن را در خود نمی یابم .

    من خودم وقتی در کاری مثلا درس خواندن می خواستم موفق شوم .افکاری سراغم می آمد که می گفت کسایی هستن که از تو بهترند،کسایی هستن که نمی گزارند تو موفق شوی ،تو بخاطر منطقه زندگی ات توان مقابله با کسانی که در شهر های با امکانات زیاد زندگی می کنند را نداری … خلاصه از این افکار شرک آلود خیلی به سراغم می آمد و آرامش را از من می گرفت .

    ولی وقتی که روی خودم در این زمینه کار کردم . دیدم چقدر آرامشم زیاد شده و افکاری که مربوط به نا امیدی است چقدر کم شده و این آرامش بعد از آن همه فشار و استرس که قبلا بخاطر افکار شرک آلود داشتم موهبت بزرگی بود که خدا به من داد.

    من توانستم در حالی که در یک مدرسه عادی بدون امکانات بودم قبول شوم در مدرسه تیزهوشان که فقط هفت نفر در رشته مورد نظر من ظرفیت داشت .

    من به راحتی قبول شدم و حتی کمتر از بقیه افراد که هزینه زیاد و تلاش فراوان کردند تلاش و وقت گذاشتم.

    البته من نمی گم که انسان موحد هستم من هم باور های شرک آلود دارم ولی تغییر این باور ها نتایج خیلی بزرگی در زندگی من و همه ما می تواند داشته باشد .

    چند ماهه دیگه کنکور دارم . خیلی به خاطر باور های شرک آمیزی که از محیط دریافت کرده ام اذیت شده ام ولی سفت و سخت دارم تلاش میکنم که این باور هارا از بین ببرم .

    امیدوارم خداوند همه ما را هدایت کند تا زندگی ای توحیدی داشته باشیم

    ممنونم از این سایت پر برکت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محبوبه صداقتی گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    🌺به نام خدایی که جان آفرید

    سخن گفتن اندر زبان آفرید

    خداوند بخشنده‌ی دستگیر

    کریم خطا بخش پوزش پذیر

    عزیزی که هر کز درش سر بتافت

    به هر در که شد هیچ عزت نیافت🌺

    نوشته ی سوم سفرنامه ام با نام خداوند ِ

    جان آفرین که عزت ، همه ‌مخصوص اوست و هر آنکه تسلیم امر رو باشد ، آغاز می کنم.

    (و للله العزه جمیعا )

    سلام به استاد عزیزم و هم خانواده های هم فرکانس من که دیده ی زیباشان ، نوشته ی مرا

    می خواند.

    استاد ِ ما از حق گرا بودن حضرت ابراهیم می گفتند.

    در مورد تسلیم بودن و‌ اعتماد تمام و کمالش به پروردگار که سبب شد فرزندش رو هم به خاطر کلام خداوند به قربانگاه ببره‌.

    چرا که به پیام خداوند ایمان داشت . ایمان داشت که اگر خداوند این طور می خواد پس این درسته ‌. خدا به بهترین شکل هدایتش می کنه .

    و این ایمان در اسماعیل هم بود که سر سپرد و گفت اگر خداوند فرموده پس باید تسلیم باشیم پدر .

    من ابتدا باید ذره ای کوچک از این تسلیم بودن رو وارد زندگیم کنم ،اون وقت سراسر از هر طرف آرامش و خوشبختی میاد .

    و ذره ذره به اسلام‌ خودم بیافزایم‌.

    قدم و قدم با درک بهتر و بیشتر قوانین کیهانی ، سرسپردگی ما هم در برابر الله مون بیشتر میشه و ما ابراهیم گونه تر میشه .

    ابراهیم گونه یعنی خدا گونه .

    یعنی همان که در محمد هم بود.

    یعنی همون چیزی که روح همه ی ما هم هست .

    پس برای کسب این ویژگی باید فاصله ی ذهن و روحم رو کم کنم .

    هر چه بیشتر از دغدغه های نفسانی و شیطانی فاصله بگیرم و بهشون توجه نکنم ، بیشتر رنگ خداوند رو می گیرم .

    همون طور که الله عزیزمون فرموده ابراهیم برای همه ی ما الگو و اسوه ای نیکو است از یکتا پرستی و سر سپردگی.

    الان در این مکان و این جایگاه نمی تونم میزان حق گرا بودن ابراهیم رو متوجه بشم .

    اما با توجه به جایگاهم و مدارم اگر آنچه رو که از حق گرایان می شنوم و درک می کنم ،بیشتر و بیشتر در عملم نشون بدم . بیشتر رشد می کنم . بیشتر ذهنم رنگ روحم‌ رو می گیره.

    فاصله هرآن کمتر میشه . هر لحظه به ابراهیم بودن نزدیک تر میشم .

    و اون سرپردگی اگر به حد اعلاش برسه ، چه بسا که ما هم خلیل خداوند بشیم .

    چه دلنشین هست که خداوند تو رو دوست خودش معرفی کنه .

    و بگه جایگاه امنش نزد منه.

    ( فی مَقعد صدق ، عند ملیک مقتدر ).

    باور دارم که من به این دنیا برای اینکه خدمت بزرگی به بشریت کنم پا گذاشتم .

    به دنیا اومدم که در یک تخصص به سر حد اعلا برسم . و خدمت ماندگاری انجام بدم .

    اما هنوز نتونستم پیداش کنم .

    چرا تسلیم گونه این رو به خداوند نسپرم که خداوندا در بهترین مکان و بهترین زمان به من الهام کن که اون کار چیه .

    و تو چون به پروردگارمون اعتماد داری ،از هر لحظه ات لذت ببر .

    مسیرت رو به شادی و در حال کسب توحید بیشتر بگذرون و توحید رو وارد عملت کن .

    توحید عملی چیزی نیست که پیشتر به تو‌ آموخته بودند .

    انجام کارهای فیزیکی که به زور انجامشون می دادی که خداوند تو رو به بهشت ببره یا وارد جهنم نکنه . در حالی که دلت پر از نگرانی و دلهره بود . با زاری و نگرانی خدا رو صدا می زدی که نشون بدی تو هم در عمل موحدی .

    نه این نیست ،

    این رو کسایی به تو آموختند که خودشون از توحید بی بهره بودند . و اسلام رو وارونه شناخته بودند .

    اسلام‌ یعنی اون قدر به الله مهربان اعتماد داشته باشی ، ایمان داشته باشی ، توکل کنی که همون طور که نگران کمبود اکسیژن جو نیستی نگران چیزی نباشی‌.

    بگی خداوند منو به بهترین راه ها هدایت می کنه .

    بگی هر حرفی که خداوند متعال بزنه ، عین حقه .

    حقیقته .

    باید سرسپرده ی اون باشم .

    چرا ؟

    چرا سرسپرده باشم ؟

    چون خداوند بهترین ها رو برای من می خواد.

    ایمان قلبی و یقین تمام دارم که خداوند بهترین ها رو برای من می خواد .

    و اگر می گه این راه رو برو ، بدون نگرانی و با سرسپردگی برو چرا که خداوند برای تو بهترین ها رو در این مسیر قرار داده .

    پسرت رو به قربانگاه ببر .

    و‌ پسر، تو ، پدرت رو در این راه یاری بده و تو بیشتر از بیشتر تسلیم باش .

    چرا که خداوند برای شما بهترین ها رو در این راه قرار داده .

    البته که نجوا های شیطان هم هست .

    شیطان دشمن آشکار و عیان که قسم خورده انسان ها رو گمراه کنه .

    و کارش تنها دادن وعده های دروغینه .

    هیچ کنترلی بر انسان داره ، نمی تونه به زور تو رو از مسیر هدایت دور کنه . اما اگر به وعده هایش گوش بدی از اصحاب جحیم‌ خواهی بود .

    برای اینکه از اصحاب جحیم‌ نباشی ، تنها باید از شیطان دوری کنی ، قرار نیست بجنگی.

    فقط کافی هست در مسیر هدایت خداوند باشی .

    چرا وقتی که در صراط مستقیم هستی ، همزمان نمی تونی در انحراف از این مسیر باشی .

    همونطور که هم زمان نمی تونی به دو تا چیز فکر کنی .

    همونطور که وقتی به خداوند فکر می کنی ،نمی تونی هم زمان به شیطان فکر کنی .

    و همون طور که وقتی در ذهنت افکار غیر خدایی هستند ، افکار خدایی نمی تونند اونجا باشند .

    (چرا که

    همین که آفریده ای نگاهمان را به خویش معطوف کند ما را از راه آفریدگار باز می دارد. )

    در ابتدای مسیر ، یا بهتر بگم پیش از شروع مسیرت با خداوند عهد بستی که جز او را عبادت نکنی ،شیطان رو عبادت نکنی و تنها خداوند رو عبد باشی که این راه مستقیم هست .

    ( أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ،وَأَنِ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ)

    و عبادت یعنی چه ؟

    عبادت از واژه ی عبد میاد ، به‌معنای پرستش و اطاعت خاشعانه و نهایت خضوع است.

    همون طور که ابن سینا گفته :(العباده هیَ غایه الخضوعِ و التّذلّل)

    عبادت نهایت سرسپردگی هست ، نهایت ابراهیم گونه بودن هست .

    عبد ، سر سپرده و تسلیم آیه ی( وَتَوَکَّل عَلَى اللَّهِ ۚ وَکَفىٰ بِاللَّهِ وَکیلً) است .

    بر خداوند توکل می کنه و برایش کافی است که خداوند حافظ و مدافع او باشه .

    برایش کافی است که هدایتگر او خداوند است .

    کشتی جهان ناخدایی دارد که اگر در برابر او اسلام تمام و کمال داشته باشی در این جهان با نهایت شادمانی و ثروتمند و سلامتی و عزت نفس و روابط عالی زندگی می کنی .

    و پس از مرگ به گونه ی رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً به لقای الله مهربان می رسی .

    هم تو از او خوشنودی و هم او از تو خشنود است .

    پس رسالت بزرگ من به من گفته میشه و من با اعتماد و اطمینان اون رو به خداوند می سپارم .

    نگران مسائل مالی نیستم چرا که می دونم هر چه بیشتر برای این جنبه ی زندگیم آگاهی های ناب خداگونه رو کسب کنم ، ثروتمند تر میشم .

    و پروردگارم رو سپاس که در این سایت آگاهی های فراوانی هست .

    به خداوند اطمینان دارم او یاریگر من خواهد بود تا پله های تکاملم رو طی کنم و هر روز بهتر و شاد تر و توحیدی تر از دیروز زندگی کنم .

    بهترین منابع هدایت من رو متناسب با جایگاهم در صراط مستقیم به من هدیه می ده ، در اختیارم قرار می ده تا روز به روز بهش نزدیک تر شم .

    چرا که هر چه از خداوند بخواهی به تو می دهد .

    بهشت بخواهی بهشت

    جهنم بخواهی ،جهنم می دهد .

    نگران روابطم نیستم ، روابط خانوادگی و اجتماعی خودم رو به خداوند می سپارم ..

    نگران رابطه ی عاطفی خودم نیست .

    اگر تسلیم پروردگارم ، باید وقتی نشانه هایش رو درک کردم ، خاضع و سرسپرده باشم و با توکل کامل به او ،به الهام و گفته هایش عمل کنم .

    چرا که من رو به بهترین ها هدایت می کنه .

    🌺خداوندم سپاسگزارم از تو 🌺

    استاد عزیزم ممنونم که به من فرصتی دیگر برای نوشتن دادید ❤️ جدیدا عاشق این شدم که خودم رو بیان کنم .آرامشم رو بیشتر می کنه . راه رو برام شفاف تر می کنه.❤️

    سپاسگزارم استاد قشنگ همه ی ما

    و قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه ی اشکال .

    🌺ناتانائیل همچنان که می گذری ،به همه چیز نگاه کن و در هیچ جا درنگ نکن. به خود بگو تنها خداست که گذرا نیست…🌺

    🍀در پناه الله یکتا🍀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    امیر مجیدی گفته:
    مدت عضویت: 1621 روز

    درود

    داستان حضرت ابراهیم برای من همیشه نمادی بود از وابستگی هایی که انسان توی دنیا براش به وجود میاد و حضرت ابراهیم واقعا به خوبی از پس این امتحان بر اومد و ثابت کرد که عزیز ترین های زندگیش را اگر نیاز باشه باید قربانی بکنه و این دنیا یک جای بی نهایت زیباست ولی باید بدون وابستگی از این زیبایی لذت برد ما مالک هیچ چیز در این دنیا نیستیم امانت هایی برای تجربه خودمون در این جهان بهون داده میشه که باید یاد بگیریم در نهایت لذت از آنها وابسته نشم…واقعا سپاسگزارم از خداوند که به بهترین شکل ممکن و با چه راه ها و هدایت های زیبایی با ما صحبت میکنه. فایل را گوش میدادم یاد یک تجربه شخصیم افتادم که در اون تجربه من تنها تنها شده بودم و با اینکه انقدر درگیر اون مسله بوده الان میفهمم که چقدر اون موقع پروردگارم مرا هدایت کرده و اینکه ما هیچ وقت به حال خودمون واگذار نمیشیم یک حس بی نهایت قشنگی هست….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    محمدصادق عکاف گفته:
    مدت عضویت: 1623 روز

    چقدر زیبا …

    ایمان ناشی از اعتماد قلبی به الله

    اعتمادی که ناشی از رها کردن همه چیز است

    چقدر زیبا ابراهیم همه و همه را رها کرد

    و آغوش الله چقدر امن و زیباست

    چه معبود زیبایی

    بیشترین زیبایی را در یکی بودن الله میبینم

    آنجایی که اعتماد صد در صدی به او میکنی و جریان رحمتش را به سویت میباراند…

    چه معبود زیبایی که قوانین را طوری نوشته که عزتت کوچکترین خدشه ای نبیند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1846 روز

    سلام مریم عزیزم،سپاس بابت جمع آوری این مطالب☺استادبینظیرودوستان هم فرکانسی عزیزم درسایت سلااااام🥰

    من متعهدشدم که هرروز، روز شمارتحول زندگی من رو دنبال کنم تاغذای روحم باشه وبتونم هرروز درمسیرهدایت باقی بمونم،داستان ابراهیم اشک منوسرازیرکردهمیشه منقلب میشم باهاش،وقتی کوچیک بودم لکنت زبان شدیدی داشتم وتقریبامیشه گفت لال بودم🤭(البته الان به لطف پرودگارم عالیم وکلام بانفوذوتآثیرگذاری دارم وشغلم جوریه که تنهابا کلامم پول میسازم وعاشق شغل پردرآمدوفوق العادم هستم )اون موقع ها خیییلی عذاب کشیدم وتومسخرهای اطرافیان ودوستانموهمکلاسیام به پیشنهادمامان گلم میومدم استخاره میگرفتم تاآروم شم،ودراکثرموارد داستان ابراهیم میومدومامانم برام توضیح میداد که ابراهیم دوست خدابودوتسلیم بودومن احساس میکردم که احتمالامنم دوست خدام که هربارداستان ابراهیم میادتواستخاره هام.

    اونموقع هابه شدت ضعف عزت نفس داشتم وخودمودوست داشتنی نمیدونستم واین احساس که خدادوستم داره درمن درونی نبود و فقط باخوندن معانی اون آیه ها برای ساعاتی حس خوب داشتم

    امروزه درحال عبور کردن ازرابطه های عاطفی هستم تاخودم روبیشتردوست داشته باشم تابتونم اون عشق خالص وناب وهمیشگی که رابطه من باپرودگارم هست رو تجربه کنم

    وای که اگربتونم ازعهدش بربیام واینههههمه توجهی که به بندش دارموبه خودش داشته باشم،حتما کنفیکونی که به خودم قول دادمو رقم میزنم

    سپاس مهربان پرودگارم که توخودت مشتاق ترازمن برای برگشتنم به مبدا هستی

    امروز بااین آگاهی که تسلیم باشم به شهودم اجازه ی به سطح رسیدن بدم وجزدرمسیرهدایت قدمی برندارم زندگی میکنم وبه زودی نتیجه ی این به صلح رسیدن باخودموباشمادوستان جانم به اشتراک میذارم💪❤💚

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    زهره اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 1640 روز

    به نام خداوند یکتا

    بنظرم داستان حضرت ابراهیم رو میشه به خیلی از موضوعات بسط و گسترش داد در واقع قربانی کردن فرزند می‌تونه یه استعاره از خیلی وابستگی ها باشه حالا می‌تونه فرزند باشه ، همسر باشه یا دارایی و چیزهای دیگه ای که به هر نوعی برای ما عزیز هستن و ما به اونها دلبستگی داریم ، هر کدوم از ما به یه نوعی یه وابستگی در زندگیمون داریم مثلا ممکنه پولمون و از دست بدیم و یا پدرمادرمون یا فرزندمون و از دست بدیم و چون به خداوند اعتماد نداریم و نمی‌تونیم در واقع به قول استاد big picture رو ببینیم امیدمون و از دست می‌دیم و اینکه ما بازیمون کوچیکه ، درواقع اگر بتونیم خودمون قبل از دست دادن دل بکنیم از وابستگی ها در وجودمون اونها رو در راه رضای خدا قربانی کنیم و به خواست و اراده خدا راضی و‌مطمین باشیم میتونیم امیدوار باشیم که در مسیر ابراهیم قرار گرفتیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    منا و امید گفته:
    مدت عضویت: 1600 روز

    سلام و درود خدمت استاد و خانم شایسته گرامی و خانواده عزیز عباس منشی

    وقتی فایل رو گوش دادم واقعا تحت تاثیر ایمان و اعتماد حضرت ابراهیم به خداوند قرار گرفتم و گفتمم تو ذهنم بگردم ببینم این ایمان و این درجه از تسیلم بودن رو میتونم تو دور و بریای خودم و حتی جامعه پیدا کنم.

    چیزی که بعد از کلی فکر کردن بهش رسیدم این بود که برای پدرومادرها بعد از به دنیا امدن بچه ها تمام هدف و زندگیشون میشه بچه، ارامش و اسایش و و فراهم کردن همه امکانات برای بچه هاشون بطوری که دیگه کاملا هدف ها و ارزوهای خودشون رو فراموش میکنن و فقط تمرکز میکنند روی بچه هاشون که دیگه ثمره زندگیشون رو فقط بچه هاشون میدونن اینکه بچه رو به یه جایگاهی برسونن و ازدواجش رو ببین و…. من اطراف خودم خیلی زیاد میبینم که پدر مادر ها وقتی فرزندشون موفق میشه و بعدا ازدواج میکنه انگار دیگه خیالشون از بابت زندگیش یه قدری راحت میشه میگن که آلان میتونیم که دیگه با ارامش بمیرم و نگرانی نداریم اصلا انگار قبل از بچه ها هیچ هدفی نداشتن که بهش برسن.

    یه نمونه دیگه وقتی یکی از والدین فوت میکنه بقیه اول از همه میگن طرف بچه کوچیک داره یا نه بچه هاش همه ازدواج کردن و رفتن پی زندگی خودشون. اگه بچه کوچیک داشته باشه میگن طفلک بچه هاش چکار کنند چطوری زندگیی کنن کی خرجشون رو بده از این به بعد( اینجا یه باور شرک آلود هست که زندگی اون بچه و خوشبختی و بدبختیش و روزیش وصل به والدینشه که الان دیگه از دست رفته😑فقط به حرف میگن که روزی هرکسی رو خدا میده ولی در واقعیت باورش ندارن که والدین یکی از دست های خداست)

    اینجا ایمان و باور و اعتمادی که حضرت ابراهیم به خداوند داشته خودشو نشون میده وقتی طفل شیرخوارش رو بهمراه مادرش در بیابان های مکه رها میکنه و فقط میگه خدایا مردم رو دروشون جمع کن و میره برای انجام ماموریتی که خداوند بهش داده. هرکس دیگه ای بود که حتی ایمانم داشت ولی اگه یه کوچولو به نجواهای شیطان گوش میداد که تو این بیابان ادم بزرگم زنده نمیمونه چه برسه به یه بچه سست میشد خصوصا با عشقی که پدر و مادر به فرزندش داره ولی حضرت ابراهیم اونقدر باورش قوی بوده که توجهی به این نجواها نداشته

    تسیلم بودن و باوری که حضرت ابراهیم به خدا داشته رو ما خیلی فاصله داریم که بهش برسیم ولی نشدنی نیست اگه حضرت ابراهیم تونست ماهم میتونیم (طبق علم سیستم عصبی تمام انسانها یکسانه) اما نه یه شبه و فوری بلکه با تلاش و تمرین و ادامه دادن مسمر اوایل که شروع میکنیم قدم ها کوچیک و کند پیش میره صدا نجواهای ذهنیمون که از طرف شیطانه قوی تره ولی هرچی ادامه بدیم و پیش بریم سرعت قدم ها بیشتر میشه.

    رها کردن بچه در بیابان رو که ازش بگذریم میرسیم به اینکه حضرت ابراهیم بعد از ۲۰ بخاطر خوابی که دیده و ایمانی که به خداوند داره برمیگرده که جگرگوشه ش رو قربانی کنه در راه خداوند که هیچ پدرو مادری حاضر به این کار نیست قربانی که هیچ حاضر نیست خاری به پای بچه ش بره مگر کسی مثل حضرت ابراهیم که به اون درجه از تسیلم بودن و رها بودن رسیده باشه و همه رو به خدا بسپاره که از عشق به فرزند بگذره بخاطر حرف خداوند

    بخاطر همینه که هرجا نمونه انسان کامل بخوایم خداوند از حضرت ابراهیم اسم میبره.

    وقتی ایمان داشته باشیم که خداوند همیشه به ما کمک میکنه همیشه مارو هدایت میکنه میریم در دل ترسامون و حرکت میکنیم چون ایمان داریم و میدونیم که شرایط و اتفاقات جوری پیش میره که ما درمونده نمیشیم

    فرق آدما همسن ایمان و تسیلم بودنشون در برابر خداونده . که نشانه ایمان و اعتماد به خداوند احساس خوبه احساس ارامشه و بدون نگرانی بودنه که نتیجه ش میشه اتفاقا خوب

    در پناه خدا

    ثروتمندو سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    Farzad Roozbahani گفته:
    مدت عضویت: 3493 روز

    خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش

    بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

    مولانا

    من جز قمار کردن چاره دیگه ای ندارم تنها کارتی که برام مونده اهمیتی نداره چیه ولی من عاشقم اگر ببیازم اگر ببرم

    اگر ببازم مردم اگر ببرم مردم

    سپاس خداوند را که هدایت گر بندگان هست

    من فرزاد روزبهانی یک جوان 18 ساله هستم به زودی وارد 19 سالگی می شم همواره به دنبال حقیقت بودم از وقتی کوچک تر بودم به همین خاطر لطف خداوند هادی شامل حالم بوده و از سالها پیش به استاد هدایت شدم از اونجایی هم که سن مناسبی با استاد آشنا شدم وجودم چون کشتزار آگاهی های استاد را پذیرفت و همواره ذهن آزادی داشتم قبل تر ها هیچ چیز رو نشدنی نمی دونستم آزاد به آرزو هام فکر می کردم با بزرگتر شدن منطق بیشتر می خواد افسار ذهن رو بگره دستش اما لطف خداست که هنوز ذهن آزادی دارم هرچند با نجوا هایی

    الان زمان زمان تصمیم گیریه وقت عمل دیگه تایید سخن های استاد کافی نیست ، ایمان بدون عمل حرف مفته

    امروز از خواب بلند شدم روز سوم سفرنامه یه بحثی با پدر مادر شروع شد راجب کار و هدفم که آخر چیکار می خوام بکنم می دونید من همین الان بهترین شرایط برای رفتن در یک کار دولتی خوب رو دارم به راحتی ولی از اون ور وعده های خدا وعده های ایمان که میگه تو لیاقتت بیش از این هاست تو ایمان داشته باش و قدم بردار هزار برابر این حقوق کارمندی رو می تونی داشته باشی می دونید من دوست دارم آزاد باشم دوست دارم در زمین سفر کنم ولی کارمندی بال پروازم رو می بنده من دوست دارم پرواز کنم خدا بهم میگه تو اصلا اهل اینجا نیستی خودتو کوچک نکن ایمان داشته باش و در راه من قدم بردار تا اصلا از پول و هر مادیاتی بی نیازت کنم از اون ور هم وعده شیطان که میگه نه اصلا چرا رو هوا حرف می زنی اصلا معلوم نیست از کجا معلوم ولی من نمی تونم در برابر چنین خدایی کوتاهی کنم و آن همه لطفی که همواره به من داشته رو نادیده بگیرم و نمک خورده نمکدون بشکنم ، اصلا چطور می تونم حکایت اون آدم هایی بشم که به قول قرآن بعد از ایمان آوردن کافر شدند ، چطور می تونم این همه نتیجه لطف و رحمت و نعمتی که خدا به من عطا کرده رو نادیده بگیرم

    اصلا بزار مختصرش کنم اصلا چطور میتونم وقتی زندگی و جان و تنم شده او وقتی هر نفسم هر امیدم هر عشقم به خاطر اونه چطور می تونم بدون او باشم چطور می تونم توی این دوزخ دوام بیارم جایی که ببینم خبری از وجود او نباشه برام دوزخه سوزان تر از آتشه

    مردن بهتر از اینطوری زندگی کردنه

    همونطور که در دعای کمیل می خوانیم

    “خدایا، پروردگارا، جز تو که را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در کارم را از او درخواست کنم”

    و اکنون با این قسمت از دعای کمیل خیلی ارتباط برقرار می کنم

    اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر کنم

    و گیرم اى خداى من‌ بر سوزندگى آتشت صبر کنم، اما چگونه چشم‌پوشى از کرمت را تاب آورم یا چگونه در آتش، سکونت‌ گزینم و حال آنکه امید من گذشت و عفو تواست

    پس به عزّتت اى آقا و مولایم سوگند صادقانه مى‌خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذارى‌ در میان اهل دوزخ به پیشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان

    و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان‌که خواهان دادرسى هستند و هر آینه به آستانت گریه کنم چونان که مبتلا به فقدان عزیزى مى‌باشند

    و صدایت مى‌زنم: کجایى اى سرپرست مؤمنان، آرى کجایى اى نهایت‌ آرزوى عارفان، اى فریادرس خواهندگان فریادرس، اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانیان‌

    اصلا من تا همینجا به همین خاطر دوام آوردم امید وصل این تنها دلیل رفع خستگی هام بوده پس چطوری می تونم چشم بپوشم از این وعده های الهی و برم سراغ نجوای شیطان اصلا نمی تونم

    من باید تسلیم بشم با الگویی چون ابراهیم خلیل و پا در آتش بزارم درحالی تمام وجودم شهادت می دهند این آتش جز توهم دیداری نیست این جهان جز توهم ناشی از ذهنیتم نیست در همین آتش گلستان سرسبزه آتش همون ترس های منه همون نجوا های منه که باید پا روشون بزارم و از دل همین آتش به وصل می رسم

    ببر به نام خداوندت

    که لطف خنجر ابراهیم

    به تیز بودن احکام است

    حسین صفا

    اکنون درجایگاه یک قمارباز هستم قماری برای عشق قماری که حتی اگر هیچ هم نداشته باشم و همه چیزم را ببازم بازم میخوام قمار کنم و ببازم چون ابراهیم زن و بچه رو قمار کنم و ببازم فقط به امید او باخت و برد برام مهم نیست فقط قمار کنم در راه او

    در مورد خودم این کار های دولتی و نجوای کمبود رو فدا کنم سر ببرم قمار کنم به امید او فقط امید او

    من مجنونم که برای وصل لیلی اگر همه هستی شو ببازه فقط برای لیلی می بازه

    یک ذره ز حسن لیلی ات بنمایم

    عاقل باشم اگر تو مجنون نشوی

    من دیگه بعد از این همه دیدن حسن لیلی چطور می تونم تسلیم ترس ها بشم من دیگه مجنونم می کوشم تا مجنون تر هم بشم

    قمار می کنم و قمار می کنم ، می بازم و می بازم ، شادم و شادم

    این قاعده ایمان آوردن به غیبه

    از خدا می خوام قوت و توکل و ایمان این قمار رو بهم بده و همواره یاری ام کنه که من بدون او نیستم که نیستم

    خنک آن قمار بازی که بباخت آنچه بودش

    بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر

    مولانا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      فاطیما گفته:
      مدت عضویت: 2310 روز

      من مردم .مردم برای کامنتت .تمام تنم مور مور شد .چند صفه کامنت خوندم .از فکر کامنت تو ذهنم همچنان درگیر مونده .برگشتم دوباره گشتم کامنتت رو پیدا کردم .اومدم برات پیام بزارم .کلی تحسینت میکنم .تو ماهی تو عشقی. احسنت به تو .احسنت یه تو خیلی کامنتت بهم حس خوب وغریبی داد بای چند بار بخونمش روی تک تک حزفات خوب فکر کنم به گمانم چیزی در من درحال شدن است .وای خدایا شکرت .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    دختر محبوب خدا گفته:
    مدت عضویت: 2113 روز

    سلام و درود

    فایل کوتاه ولی واقعا عالی بود .

    خیلی ذهنم را درگیر کرد و بهم تلنگری زد که ایمان خودم را محک بزنم.دارم الان از خودم میپرسم واقعا ایمانت چقدره؟؟

    خواهرم بعد ۹سال پارسال فرزندی به دنیا اورد که بعد چند روز از دنیا رفت.از لطف خدا امسال دوباره باردار شد,امروز که با خواهرم صحبت میکردم خیلی راحت داشتم بهش میگفتم تو این دنیا بچه و خونه و ماشین و … همش گذراس اخرش باید همه را بزاری بری,اون میگفت درسته ولی بچه ی چیز دیگه هس. تا مادر نشی نمیفهمی بچه چه عشقی داره.

    امشب وقتی حرفهای استاد شنیدم وقتی تصور کردم که اگه من بچه ای داشته باشم و ۲۰سال اون ندیده باشم و بعد این همه سال بخوام اون را قربانی کنم وقتی خودم را تو اون موقعیت گذاشتم واقعا ی لحظه ترسیدم.

    تا الان خیلی جاها تو زندگیم تلاش کردم جنگیدم و کم اوردم,خیلی جاها دلشکسته شدم ولی هرموقع زمین خوردم فقط خدا را صدا زدم و الان که فکر میکنم میبینم دقیقا جایی خدا دستم را گرفت که تسلیم شدم.

    شاید تا امروز فکرمیکردم ایمانم به نسبت خودم خوب بوده باشه ولی الان وقتی به ایمان حضرت ابراهیم فکر میکنم,وقتی میبینم استاد با اون همه درک و معرفتش هنوز میگه باید رو خودم کار کنم میفهمم که راه زیادی را باید برم تا به اون درجه از تسلیم بودن برسم.

    خدایا ازت میخوام ما را به راه راست هدایت کنی.

    خدایا ازت میخوام اونجا که شیطان ما را وسوسه میکنه نور ایمانت را در قلبمون زیاد کنی و بتونیم مثل ابراهیم اون را از خودمون دور کنیم و تسلیم تو باشیم.

    خدایا ازت سپاسگذارم بابت راهی که بهمون نشون دادی و راهنمایی که در مسیرمون قرار دادی.

    از استاد عزیزم ممنونم که اگاهی خودشون را در اختیار ما قرار میدن.

    خدایا چنان کن سرانجام کار تو خوشنود باشی و ما رستگار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: