«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 62

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    هدیه گفته:
    مدت عضویت: 2087 روز

    سلام و درود به استاد و خانم شایسته که چه نعمت گران بهایی را با ما به اشتراک میگذارند هزاران بار سپاس سپاس

    دوستان چند بار این صحبت ها را گوش کنید، چه زمزمه هایی را از درون حس کردم فقط خدا میداند….. هر لحظه که به این ایمان و یقین حضرت ابراهیم می اندیشم قلبم را میبینم که درد میگیرد، چیزی در سینه ام باز میشود . . . و من کجا بودم در تمام آن لحظاتی که تو با من بودی و من غافل از تو. . . . فکر میکردم با ایمانم ، مدعی هم بودم که من بنده شکرگزار و با دین و ایمانی هستم . . . و ای داد از خودم . . . یقین نداشتم به بودن خدا و اینکه خدا هست و میتوانم راحت تکیه دهم و نظاره کنم و لذت ببرم . . . سبک و بی دغدغه . . رها باشم و تسلیم دست او همچو مرده ای در دست غصال . . . که او هوای مرا دارد و یار با وفایی است . . اما آیا من هم ایمان دارم؟ من باور دارم؟ من اعتماد به او دارم یا نه؟

    این سوالات را که از خود میپرسم فقط اشک میریزم که چقدر به خود پیچیدم و عقلم را بزرگتر از توکل کردن و باور داشتن به او

    که او فرمانروای جهانم است میدانستم و فقط لغلغه زبانم بود از سر سستی میگفتم توکل به خدا اما کدام توکل؟ به خودم ظلم میکردم ، خودم را گول میزدم

    تو به حقیقت برو بگو آمده ای آن خدا حتما تو را میپذیرد ، در قربانگاه تسلیم باش که او مهربانترین است بر تو

    این جمله استاد که اگر ابراهیم توانسته خلیل و رفیق خدا باشد پس من هم میتوانم را وقتی میخوانم تمام عصاره جانم و لیاقتی که در وجودم دارم را میبینم و دیگر چه میخواهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ذوالفقار گفته:
    مدت عضویت: 1570 روز

    به نام خدا

    ممنونم از خدای مهربانم که مرا به سوی بهترینها هدایت میکند

    خدایا ممنونم ازت که بهم کمک میکنی تا بتونم قدم قدم به سوی تو بیام و بهت نزدیکتر بشم

    من باید بتونم برای خودم هدف داشته باشم نه بچه هام

    اگر بتونم خودم رو به آرزوهام برسونم میتونم بچه هامم رو طوری بزرگ کنم که ازمن الگو بگیرن و بتونن به همه خواسته هاشون برسن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    طاها گفته:
    مدت عضویت: 2033 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    من خیلی وسواس داشتم از بچگی تا حالا که ۲۳ سالمه در هر زمینه ای که وجود داره ( اگه تونستید راهنماییم کنید ) و تا حالا اصلا خدا رو قبول ندارم و باهاش صحبتی نگردم و خواسته ای ازش ندارم و کلا رابطه ای نداریم و در زندگیم برای هر چیزی استرس داشتم .

    حالا به ته خط رسیدم و می خوام روی اعتمادم به خدا کار کنم و بشناسمش . یه خاطره ای دارم که نشون میده خدا بی نهایت دست داره و از جایی که انتظارنداری بهت کمک میکنه و نباید بترسی و وسواس به خرج بدی و خودت و بقیه رو دیونه کنی .

    🙏💚

    دندون اسیابم از ترس و استرس و دندان کروچه در خواب شکسته بود و بهد از چند ماه من می خواستم برم دندون پزشکی و دندونام رو درست کنم .

    اخرای سال بود و حدود ۱ ماه که از هرکسی که در طول روز میدیدم میپرسیدم کجا دندون پزشکی خوبه ‌. از ارایشگر بگیرید تا کارمندای بانک . خلاصه یه دکتر خوب پیدا کردیم و به متبش زنگ زدم و گفتن که با بیمه شما قرار داد نداریم و …. دیگه داغون شدم . حالا خدایا چه کنم کجا برم . چند روز بعد یه لیست از درمانگاه ها یا مطب هایی که با بیمه ما قرار داد داشتن رو پیدا کردم و دونه دونه و میرفتم پیششون .اولی رو پیدا کردیم و رفتیم داخل درمانگاه بعد از کلی بررسی گفتن ما با بیمه شما کار نمی کنیم و فلان و یه اشکالی پیش اومد . اومدیم تو ماشین و با همراه مادرم گفتم خدایا بسه دیگه. زنگ تک تک درمانگاه ها میزنم هر کدوم جواب داد و نزدیک بود میریم اونجا . ( اینقدر خسته بودم میگفتم هر کدوم نزدیک بود در اولویته ) زنگ چند درمانگاه زدم و دورترین درمانگاه گفت که الان بیاید دکتر معاینه کنه . خیلی خوب بود که یه درمانگاه پیدا شده که هم قرار داد داره و هم دکتر الان حاظره و یه هفته ای نوبت میده بهمون . خلاصه تندی با سرعت رفتیم که تا دکتر هست معاینه کنه . همین که وارد درمانگاه شدیم واویلا درب و داغون چی میبینی . گفتیم برگردیم چه کنیم خدایا . از طرفی دندونم داشت خراب میشد . خلاصه رفتیم دکتر معاینه کرد با خنده و شوخی و مسخره بازی د نوبت داد برای چند روز دیگه و گفت بیمه شما جوره که میتونید ۴ میلیون رایگان دندون هاتون رو ترمیم کنید و فلان بهمان .

    من خوشحال بودم که بالاخره یه دکتر پیدا کردیم حالا اگه نمیشناسیمش و برند نیست حداقل دکتر بد اخلاقی نیست.

    رفتیم عکس بگیریم برای دندون ها . منشی رادیو لوژی پرسید که دکتر شما فلان هستن ؟

    من که نپرسیده بودم اسم دکتر چیه فقط اسم درمانگاه رو میدونستم و گفتم نمی دونم و داشتم شاخ در می اوردم بعد که عکس رو بردم درمانگاه دندان پزشکی و از منشی اونجا پرسیدم فامیل دکتر چیه . فهمیدم همون دکتری هستن که ما دنبالشون بودیم و در مطبشون با بیمه ما قرار داد نداشتن .داشتم از خوشحالی بال در می اوردم . یعنی دقیقا چیزی که تو اسمون دنبالش بودیم رو توی زمین دیدیم .

    البته زمانی که نا امید شدیم از تمام محاسبات و برنامه ریزی هامون . زمانی که گفتیم میزنیم به دریا .

    من تازه تصمیم گرفتم خدا رو بشناسم و بهش اعتماد کنم . چون در کودکی تا حالا خیلی استرس داشتم و هیچ لحظه شادی نداشتم با اینکه در رفاه بودم می ترسیدم یه روزی همه چیز رو از دست بدم.

    خدایا کمکم کن از بهترین راه خودت رو بشناسم و بهت اعتماد کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    Begenj Qaravi گفته:
    مدت عضویت: 2970 روز

    هدف برای خودت داشته باش نه برای بچه هات.

    بهترین شکل حمایت از بچه هامون حمایت نکردن از آنهاست.

    هرجا برم، هر کاری بکنم، کارم حل میشه، بارم رو زمین نمیمونه، باور دارم و ایمان دارم به خدا. با توکل به خدا میرم به سمت پیشرفت. ایمان دارم که حمایت میشم و هدایت میشم.

    نشانه ی ایمان و تسلیم بودن احساس خوبه. خداوند منو در مسیر درست قرار میده. ناامید نمیشم. شجاع میشم. من حرکت میکنم خدا بهم برکت میده. من تسلیم امر پروردگارم. اگه اذا اصابتا مصبیتا بشه من تسلیمم. اونا رو جزو نظام طبیعی قلمداد میکنم.

    هرکی هر کاری رو تونسته من هم میتونم. خدایا منو هدایت کن و حمایت کن ابراهیم وار زندگی کنم و تسلیم باشم. نسبت هر اتفاقی من تسلیم هستم.

    خداوند همیشه هست و داره منو حمایت میکنه پس من همیشه حالم و احساسم خوبه. پشتم گرمه، پیش میرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    سروش قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2110 روز

    گوم گوم بزن بریم

    این فایل بی‌نظیر بود خداروشکر یعنی امروز به عنوان روز سوم سفرنامه (که البته برای من روز چهارمه) ی احساس عجیب غریب دیگه ای داشت. اینکه آدم بشنوه ابراهیم خلیل اللهه. دوست خداست. بزرگی خدا گاهی برامون انقدر بد گفته شده که فک میکنیم مثلا ی آدم گنده ایه اون بالاها و دوستیم که نمیشه باش داشت اصن ازش بترس نری جهنم بری بهشت همین. ولی توی قرآن مسلمونا داره میگه آقااا جان من ابراهیم خلیل اللهه. همه ماااا ی ابراهیم بزرگ درونمون داریم. فقط با فرکانس های خودمون خفش کردیم و روشو پوشوندیم. حالا دیگه نمیتونیم تسلیم بی چون و چرای امر حق باشیم. نمیتونیم قربانی کنیم برای حق. میخوام بگم اینکه خدا به ابراهیم گفت اسماعیلدو قربانی کن معنیش حتما این نیست که برو چاقو بزار رو گلوش سرشو ببر، نههه این قربانی درونیه این قربانی فرکانس ها و احساس و عواطف و… نادرستیه که آدم درمورد فرزندش داره و در مورد هرچیزی. ما باید بتونیم قربانی کنیم. من همیشه با قربانی کردن حیوانات تو روز عید قربان مشکل داشتم. چون میدیدم خب ی حیوونو میکشن و ی غذای حسابیم آدم میخوره تموم. دیگه همین بود عید قربان شد گوسفند و شتر و گاو کشتن و دیگه همین دیگه. نههههه آقاااا تازه عید قربان از بعدش شروع میشه. عید قربان نمیگه بیا ی حیوونو بکش. میگه بیا قربانی کن. قربانی چیه؟ قربانی رها کردن افکار منفیه، گذاشتن بار سنگین باورهای اشتباهه، پاک کردن قلبه از من میدونم ها و ناراحتی ها، خالص شدن برای خداونده، تسلییم شدن در برابر امر حقه بدون مقاومت و قضاوت…

    آدم به جاایی میتونه برسه مثل ابراهیم که نگه چرا قربانی کنم و نههه اینو من میدونم اشتباهه و نمیشه و مقاومت نکنه در برابر امر حق. بگه چشم و من تسلیمدم انجامش میدم.

    اینجاااس که هر شرایطی و تاکید می‌کنم هرررر شرایطی به سود آدم رقم میخوره. مااا توی زندگیمون باید اول از همه اول هرکاری تسلیم بودنو یاد بگیریم. تسلیم بودن چیه احساس خوب. وقتی آدم احساسش در هر شرایطی خوبه خب تسلیمه. میدونه خدا فقط خوبشو میخواد پس حالشم خوبه حتی اگه به ظاهر شرایط بد باشه آدم اوکیه و شرایط به سود خودش برمیگردونه با این ایمانش و احساس عالی. احساس خوب = اتفاقات خوب.

    این کلید که ینی شاه کلید زندگی خداگونس. خدا یعنی آرامش شادی یعنی احساس خوب در یک کلمه. اینکه آدم نترسه و اگم ترسی هس پا روش بزاره و بره جلو در هرحال حتی با نبود هیچ تضمینی از هیچ کسی یا نبود هیچ راه حلی و نبود… آدم بره جلو و اولین قدم یعنی خداشاهده که من خودم این اتفاق برام افتاده وقتی ی قدم تو نمیدونم و ایده ای ندارما برداشتم 110 قدمم جهان برام برداشته و منو هل که هیچی با توپ پرت کرده بالا. این قانون زندگی ماست. تسلیم امر حق باش و از زندگی لذت ببر. خودش بقیشو برات حل میکنه. این زندگی ابراهیم گونس. دوست خدا بودنه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    مریم اشکی گفته:
    مدت عضویت: 1577 روز

    به نام الله یکتا

    سلام استادعزیزم ویدالله

    چقدرقشنگ کاری روک حضرت ابراهیم کرده بودروبرامون توضیح دادین واقعاتاالان بااین دیدگاه به این مسئله فک نکرده بودم حتی ازفکرش هم آدم دیوونه میشه وچه عظمتی داشته حضرت ابراهیم چقدریکتاپرست ازخدامیخوام ماهم توی این مسیر کمک کنه تا باقدرت ادامه بدیم و میدونم که موفق میشیم باکمک الله وشمااستادعزیز

    باآرزوی بهترینها برای شما استادعزیز وهم فرکانسی های عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    محسن شیرازی گفته:
    مدت عضویت: 1884 روز

    سلام

    تا امروز فکر میکردم با نتایجی فوق‌العاده‌ای که سید تا الان بهشون رسیده پس لابد به ته قانون، ایمان و باور رسیده. با اینکه تو فایل‌های دیگه شنیده بودم که میگفت من هنوز هم باید رو خودم کار کنم، فکر میکردم اینو برای ما میگه که تا یه ذره نتایج خوب گرفتیم دیگه بیخیال کار کردن روی باورهامون نشیم. وگرنه خودش که دیگه میدونه باورهای خودش در بهترین حالت ممکنه

    اما وقتی این فایل رو گوش دادم. دیدم خود استاد عباسمنش هم داره اعتراف میکنه که از لحاظ ایمان هنوز به درجه حضرت ابراهیم نرسیده و وقتی سید تصور میکنه که اگه تو شرایط حضرت ابراهیم قرار بگیره و قرار باشه کاری که ایشان با فرزندش کرد رو بکنه (به دستور خداوند) بازم دست و دلش میلرزه. خود سید داره میگه باید بیشتر رو خودم کار کنم تا به اون درجه برسم.

    خدای من این فایل چی رو داره یاد من میده؟؟؟

    دو تا نکته طلایی:

    اول اینکه سید هیچوقت نمیگه اون مقام و اون درجه از ایمان و تسلیم بودن فقط برای حضرت ابراهیم بوده و ما نمیتونیم به اون درجه برسیم. خیلی قاطعانه میگه میشه و فقط باید بیشتر رو خودم کار کنم. یعنی مسیر بازه. دری بسته نشده. اتفاقا حضرت ابراهیم مثالیه که خداوند جلوی ما گذاشته که ببین میشه فقط باید رو خودت کار کنی و از قوانین تبعیت کنی.

    دوم اینکه با بیشترین و بزرگترین نتایجی هم که گرفتیم فکر نکنیم که به اعلا درجه ایمان و باور رسیدیم و باورهامون در بهترین حالت ممکنه و بهتر از دیگه جا نداره که بشه. این مسیر تمومی نداره. مدارها سقف ندارن. برای مثال مگه تو جهان هستی یه فضاپیما میتونه به انتهای کهکشان‌ها برسه؟؟ اصلا مگه انتهایی داره؟؟ میلیاردها سال میتونه بره جلو بدون اینکه به تهش برسه. چون اصلا انتهایی وجود نداره. مدارهایی هم که ما طی میکنیم دقیقا همینجوریه. انتهایی ندارن. حتی اگه به درجه ایمان خلیل الله هم که رسیدیم نباید فکر کنیم اینجا آخرشه. از اون بیشتر هم میشه رفت جلو.

    و این دوباره همون فراوانی رو یادم میاره. اینکه نعمت‌ها انتهایی ندارن. فقط تو باید تا اونجا که میتونی بری جلو تو مدارها و بیشتر و بیشتر نصیبت بشه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    کورال گفته:
    مدت عضویت: 2090 روز

    به نام خدا و به یاری خدا

    سلام به دوستان عزیزم . وقتی این فایلو گوش میکردم ، با خودم فکر کردم این مرتبه از ایمان حضرت ابراهیم انقدر بالاست که حتی الان شاید نتونم با زبان طلبش کنم . ولی تا همین جا هم هرچقدر دیدم توحیدی تر شده ، ترس هام کمتر شده . قبلا از اینکه مردم به من صدمه بزنن میترسیدم ولی حالا به میزانی که ایمانم تقویت میشه ، ترسهام کمرنگ میشه . خدایا شکرت که داری منو با توحید آشنا میکنی و به زندگیم رنگ و بوی دیگه ای میدی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 1835 روز

    بنام خدای مهربان

    شکر خدای یکتا رو که این همه آگاهی زیبا رو درست وقتی‌که بهش نیاز داریم (میایم تو فرکانسش) بهمون گفته میشه.

    چه هم‌زمانی جالبی‌ . یه اتفاق به ظاهر خیلی بد واسم افتاد که اگر خودم رو کنترل نمیکردم الان نمیدونم چه اتفاقات بد دیگه‌ای رو داشتم تجربه میکردم. اما به لطف خدای مهربان تونستم رها کنم. تونستم ازاد باشم و این فایل چقدر بهم کمک کرد. چقدر آگاهی داد. چقدر بزرگتر شدم‌ .. بخدا گاهی با شنیدن یک جمله کل مسیر زندگی عوض میشه. و فکر میکنم همینه. اینه‌ خودشه. خدایا شکرت واقعا‌. همین چند ساعت پیش بود که تصمیم گرفتم حالم روخوب کنم و الان از شدت شوق بار ها کلمه رو مینویسم و درستش میکنم.. خدایا شکرت واقعا. من رهاش کردم من آزادد بودم. من حالم رو خوب نگه داشتم‌ .‌ بخدا همینه. ما هم باید به آیین ابراهیم به شیوه‌ی ابراهیم عمل کنیم‌ خودم رو میگم. باید از پس همین چیزا بر بیام و نه اینکه ادا در بیارم باید در عمل توی زندگی خودم هم استفاده کنم.. خدایا شکرت واقعا

    خیلی خوشحالم‌.

    باورتون نمیشه کارا داره جوری پیش میره انگار یه نفر فقط اومده داره یکی یکی حل میکنه مسائلمو. چقدر این خدا مهربونه. چقدر صادقه‌ . چقدر به قول و وعده‌ش عمل میکنه. چقدر قوانین دقیقی داره‌ .. خدا میدونه من تا آخر این سفر کجا باشم و چه اتفاقاتی برام بیوفته.

    بخدا تا حالا نشده انقدر جواب سوالامو. یه جا بگیرن . چقدر خوب با اتفاق امروزم یکی شد‌ .. بت وابستگی، بت ترس و خیلی بت ها ی دیگه رو باید میشکوندم. و خدا رو شکر. خودم حس میکنم از پسش بر اومدم. خیلی خوشحالم

    باید ادامه بدم

    باید ابراهیم بشم

    باید تسلیم بشم

    باید پارو نزنم

    خدایا من‌ اینجام‌ . اینجام که زندگی کنم و عشق تو رو روی زمین گسترش بدم

    ازت ممنونم خدای خوبم

    از شما استاد عزیز هم ممنونم که عاشقانه این آگاهی ها رو در اختیارمون قرار میدید. بخدا اینها میلیاردها تومن می‌ارزه. متشکرم استاد.

    به دستان گرم خدای مهربان می‌سپارمتون.‌‌

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    باران گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    ردِّ پای من در روز سوم سفرنامه

    فهمیدم که عشق یکطرفه نمیشود.

    شکّی در این نیست که پروردگار خدایی اش را در حق ابراهیم تمام کرد، و ابراهیم بندگی اش را..

    و ابراهیم اولین مسلمان جهان شد، آنچنان الله در جانش نفوذ کرده که نمیتواند سرسپرده نباشد، نمیتواند موحد نباشد، نمیتواند که واله و شیدا نباشد..

    ابراهیم خواست و تلاش کرد تا فهمید خالق کیست و راه راست چیست و رب یعنی چه..

    پس دیگر درنگ را جایز نمیداند، هرآنچه را که به او میرسد میگوید چشم

    مگر میشود ایمان داشته باشی و اعتماد نداشته باشی؟!! مگر میشود ایمان داشته باشی و باور نداشته باشی؟!!

    و خدا لبخند میزند و به خود آفرین میگوید، مگر خدا میتواند به خواسته های این بنده ی حقیقت جو، که حقیقت یافته، بگوید -نه- ؟!!

    پس هرآنچه را که ابراهیم خواست گفت چشم

    و این شد داستان عشقی ناب

    خدا گفت: ابراهیم رها کن، ابراهیم گفت: کردم

    ابراهیم گفت: حمایتشان کن، خدا گفت: کردم

    خدا گفت: قربانی کن، ابراهیم گفت: بی شک

    ابراهیم گفت: خدایی کن، خدا گفت: بی شک

    و عجین تر شدند دو دوست قدیمی باهم…

    حقا هرآنکه چون ابراهیم بدون چون و چرا سر تعظیم در برابر امر خالقش فرود آورد و ایمانی محکم به رحمانیتش داشته باشد، میشود خلیل الله.

    خدای مهربان الهام کننده ام، که فرمانروای هستی هستی، مرا با خود آشنا کن..موحدم کن..همه چیز عمل است، عملگرایم کن..

    با میل و خواهش به تو میسپارم هدایتِ سکّان زندگیم را…

    سپاسگزارم از خدای بخشنده ام

    و سپاس از مهربانی شما،

    دوستدارتان بارانِ فروردین ماهِ ۱۴۰۰🌻🌻🌻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: