«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 64 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/07/abasmanesh-5.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-09-12 09:33:282024-06-08 22:16:13«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندششاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم و خانواده خفن عباس منش.
من الان روز پنجم سفرنامه هستم ولی می خوام مثالی رو براتون بزنم که دیروز برام اتفاق افتاد و حاصل تسلیم بودن در برابر امر الله هست.
این چند روز تمام تلاشم این بود که سعی کنم تسلیم باشم که سرکشی نکنم که زندگیمو بسپرم به جریان هدایت پروردگارم و دست و پا نزنم واسه اینکه حالا چی میشه چی نمیشه بزارم خودش زندگیم را جلو ببره. اونه که از همه آگاه تره نسبت به صلاح من.
من کنکوری هستم و یک مدت بود که درس نمی خوندم و بیانگیزه شده بودم اما سعی میکردم که حسم رو خوب نگه دارم و از خدا کمک بخوام و حرکت کنم دیروز از خدا می خواستم که خدایا یه راهی جلو پام بذار خدایا بهم کمک کن خدایا تو بهتر از همه میدونی که صلاح من چیه من تسلیم امر تو هستم هر چی بگی من میگم چشم کمکم کن تو خودت تو قرآنت گفتی که هر کس که بخواد از قدرت و تواناییم بهش میدم. من ازت می خوام بهم بده خودت گفتی باید بهم بدی تو خدای منی تو فقط میتونی بهم بدی بهم قدرت بده به من توانایی هاتو بده من از جنس توام.
دیروز ظهر قبل از اینکه بخوابم به فکر تو ذهنم اومد که برو مشاور درسی بگیر خیلی تعجب کردم همون لحظه چون من حتی یک درصد هم فکر نمی کردم به این که بخوام مشاور بگیرم و حتی مخالف بودم باهاش. وقتی بیدار شدم گفتم خدایا من نفهمیدم تو بودی باهام حرف زدی چی بود الان، منو آگاه کن با نشونه ها باهام حرف بزن و راه رو بهم نشون بده.
می خواستم برم درس بخونم یه حسی بهم گفت برو قران بخون الان. میخواستم از سوره آل عمران ادامه بدم چونکه قرآن و شروع کردم به خوندن و وسطای سوره آل عمران بودم یه چند تا آیه خوندم بعد نمیدونم چیشد رفتم جلوتر اصلا نمیدونم کدوم سوره بود فقط میدونم معنی آیه این بود: این سخن حق است از جانب پروردگارت است که هرگز از تردیدکنندگان مباش..🙃 اون لحظه حال من دیدنی بود گفتم خدایا اصلا میشد واضح تر از این باهام حرف بزنی؟؟؟تو داری با من چیکار میکنی🥺
همون لحظه رفتم پیام دادم به یه گروه مشاوره که جالبه بدونید همونم خدا برام واضح کرد که از فلانی بگیر،،بهشون پیام دادم برا مشاوره،در این بین یه نجوایی میومد تو ذهنم که حالا بابا چی؟باید کلی باش سر و کله بزنی تا پول مشاور و بده،بعد به خودم میگفتم نه فاطمه این شرکه این یعنی رزق و از خدا نمیبینی اینا نجواهای شیطانه خدا خودش این فکر و توی ذهن تو آورده خودشم برات شرایطشو میچینه .اصلا تا وقتی خدا هست تا وقتی تمام قدرت دنیا هست باید ذهنت درگیر این باشه که بابام پول نمیده؟مگه بابات کسی جز خداست؟مگه بابات تحت کنترل انرژی ای بجز خداست؟ و سعی کردم با این افکار اون ذهن سرکش و خاموش کنم و به جاش تمرکز کنم روی اینکه خداوند باهام حرف زده اونم در واضح ترین حالت ممکن❤️
بابام اومد خونه..خودش بحث درس و اینارو شروع کرد و من گفتم بابا میخوام مشاور بگیرم.بچه ها باورتون نمیشه انگار اون از قبل آماده بود انگار مشتاق تر از من بود. بدون اینکه حتی یه کلمه بگه چرا یا اینکه نیازی نداری یا اینکه اله و بله گفت باشه بابا برو گوشیمو بیار بریز حسابش🙂 یعنی من چی بگم؟بنظرم همه چی خیلی واضحه. اینکه روی خودش حساب کنی و همه چی رو بدست خودش بسپاری و برات شاهکار میکنه خیلی واضحه.
اینکه سرکشی نکنی و سر تسلیم بسپاری بهش…دیوانت میکنه با الهاماش با نشونه هاش با راهی که برات انتخاب میکنه که هیچوقت خودت تنها نمیتونستی ❤️الهی شکرت الهی صد هزار مرتبه شکرت.
عاشقتم. عاشقتممم…میدونم که تو هم عاشقمی میدونم دوسم داری چون داری هدایتم میکنی چون من از هدایت شدگانم ❤️
استاد خیلی خفنی.سپاسگزارم ازت❤️
سلام به استادعزیزم ومریم مهربان ودوستان عزیزم
امروزسومین روزسفرنامه ام رامی نویسم
من به هدایت شدن ، توسط پروردگارم درزندگی ام ایمان دارم،وتک تک جوابهایم رادربیشترمواقع ازهمین سایت میگیرم،بااین که خیلی نزدیک به مهاجرت کردن هستم اما هرچی نزدیکترمیشم نجواهابیشترکارشون روانجام میدن،
بازهم هدایت شدم که ایمانه،باوره که به توقدرت قدم برداشتن رومیده که ازنقطه امنت خارج بشی،
واینکه اگرحتی یک نفرتونسته موفق بشه پس من هم قطعا میتونم،واینکه استاد استادعزیزم چقدرقشنگ درمورد وابستگی هامون درمورد بچه هاحرف زدید،واینکه تنهاحمایت ماازبچه هااینه که ( حمایتشون نکنیم) واقعاکی میتونیم حمایت نکنیم موقعی که بدونیم وایمان بیاریم که :یکی هست که خیلی قدرتمنده وازدستش همه چی برمیادوکلاحواسش به بچه ماست.
چقدرآرامشبخشه بدونی که نیازنیست واسه بچت دست وپابزنی براخوشبختی اش براآینده اش،آخه تودیگه چی میخوای بهترازاین دستش تودستشه وهیچوقت هم رهاش نکرده ونمیکنه،
و لازمه اینکارایمانه،باوره،
امیدوارم همه درراهی که میرویم سربلندباشیم وموفق.
خدایاهزاران مرتبه شکرت
استاد عزیزم چقدر خوب فایل رو که گوش میدادم قلبم باز میشد و میفهمیدم که چقدر این آگاهی داره به من کمک میکنه یعنی فقط روی خدا حساب باز کردن یعنی فقط خودش را دیدن یعنی این که فقط از خودش بخاهی من چند روزی بود که هنذفری خراب شده بود گفتم دیگه نمیگیرم تا اینکه بتونم یه هنذفری بی سیم بلوتوثی بگیرم و راهی هم براش معین نکردم فقط گفتم میخام و درخواست کردم استاد عزیزم باورت نمیشه تا چند روز گذشت و هی میگفتم بخرم با سیم یه حسی میگفت نه باید بتونی اون بخری تو درخواست کردی تو گفتی مطمئن باش اجابت میکنه تا اینکه یا روز دوستم گفت احمد برات کادو اوردم تا باز کردم خشکم زد که یه هنسفری بی سیم بلوتوثی سفید بود واقعا خشکم زد بعد گفتم خدایا مرسی که جواب دادی یعنی الان که استادم دارم یادش میفتم قلبم باز میشه و مو ب تنم سیخ میشه اینجا بود که فهمیدم اره فقط خودش فقط خودش خدا یه انرژی همون قل هو الله احد که بفهمی نصف راه رفتی به قول خودت تموم مشگل مردم تو شرک جمع شده و تموم آسونی ها تو توحید
استاد عزیزم واقعا سپاس گذار خدا هستم که دستی از طرف او شده ای برای من 🤩🤩
سلام
چقدر اخرای این فایل قابل تامل بود
اینکه از خودمون هر روز بپرسیم چیکار کنم که ایمانم هرروز بره بالاتر و قدم در مسیر تسلیم بگذاریم همان مسیر زیبایی ک ابراهیم رفت
تسلیم ترین بنده خداوند.
چقدر آیاتی ک در قران ریشه سلم آورده شده زیباست و قوت قلب میده
چقدر قران غریب هست واقعا و چ کم توجهی میکنم ان شالله هر روز توجهمون به قران کلام خداوند بیشتر بشه بیشتر رومون تاثیر بزاره و بهش بیشتر عمل کنیم
خدایا شکرت ک چقدر امکانات و تکنولوژیو راه هس که ب ما کمک کنه به سمت حقیقت بریم به سمت خوبی و زیبایی حرکت کنم
به راه راست هدایت بشیم راه کسانی ک بهشان نعمت داده ای نه راه گمراهان.
آیه ای زیبا درمورد تسلیم :
بلی من اسلم وجهه لله و هو محسن فله اجره
عند ربه و لاخوف علیهم و لا هم یحزنون
اری هرکس روی خود را تسلیم خدا کند درحالی که نیکوکارباشد پاداش او نزد پرودگارش است و نه ترسی بر آنهاست و نه اندوهگین میشوند.
ایه ای در مورد تسلیم بودن حضرت ابراهیم:
اذ قال له ربه اسلم قال اسلمت لرب العالمین
آنگاه که پروردگارش به او گفت: تسلیم باش
گفت: تسلیم پروردگار عالمیان هستم.
و آیه ای ک در ادامه ایات صحبت ابراهیم با خداوند بود ک از خدا درخواست میکرد و نظرم جلب کرد
اینکه حضرت ابراهیم باوجود این همه تسلیم بودنش میگفت ک خدایا توبه ما رو بپذیر همانا تو بسیار توبه پذیر و مهربانی
یعنی ابراهیم با وجود خلیل الله بودن باز از خدا درخواست پاکی میکرده و خیلی از خدا میخاسته که تسلیمش باشه
پس واقعا لازمه منم هرروز از خدا این درخواستو بکنم این حس گناه رو از انسان دور میکنه
(توبه پذیر: میخاد بگه خدا بسیار دنبال بهانس ما به سمتش برگردیم )
و هرچی ایمانمون بالاتر بره این رفتو برگشتای ماهم کمتر میشه و بیشتر پیش خودشیم
میشه اینم گف ک از ایه ابراهیم با اون خوبیش درخواست توبه میکرده پس توبه از هرکی قبول نیس در حالی ک تو ایات دیگه کلی گناهو خدا گفته و بعد گفته ک اگر توبه کنید ما از خطای شما درمیگذریم
و ایه اینو میگه ک ابراهیم هم با اون درجه بسیار بالاش امکان خطا به نسبت بزرگی خودش داره و تکاملش طی کرده (و اینقدر پیروز شد در ازمایشات خداوند، بخاطر درخواست
واقعی خودش ازخدابوده واقعاازخدامیخواسته ایمانش و تسلیم بودنش خیلی بالابره) پس اینقدر بخودمون سخت نگیریم درمورد اشتباهاتمون و درسشو برای زندگی بهتر بگیریم و مثل خدا که اینقدر راحت بعد اصلاح خودمون از اشتباهاتمون میگذره ماهم بگذریم از خطامون و اصلا خودمونو سرزنش نکنیم
خدایاشکرت که تونستم این مطلبو بنویسم و ردپای سفرم رو به جا بگذارم💗
سلام دوستان عزیز
۴سال بعد ازدواجم خداوند در اوج نا امیدی به من یک پسری عطا کرد و قبل بارداری من یک زنی از آشناها خواب دیده بود که من باردارم و غار حرا هستم و از من میپرسه که بچم چیه منم میگم پسره و اسمشم گذاشتم ابراهیم😍بعد مادر شوهرم به من زنگ زد و گفت مطمعنم زود باردار میشی همچین خوابی برات دیدن و بعد دو ماه در اوج نا امیدی که من کلی کیستو بیماری تو بدنم بود و برای درمان بیماری بیمارستان بستری شدم شب از من ازمایش گرفتن گفتن خانم به شما نمیتونیم دارویی بدیم شما مشکوک به بارداری هستید منم خندم میگرفت که من دارم از درد میمیرم این همه من دکتر رفتم باردار نشدم اینا توهم زدن من اون موقع کیست های ۹و ۸سانتی بیش از چندیدن کیست که دیگه من راحت نمیتونستم بشینم چون شکمم پر کیست بود و فرداش منو مرخص کردن و گفتن باید بری ازمایشگاه خصوصی ازمایش بارداری بدی شبش به خواهر شوهرم پیام دادم یه نیت برای من بگیر و بخواب اون موقع همسرم بیکار بود میگفت شاید من منظورم برای کار همسرمه و راچع به اینکه بیمارستان همچین چیزی گفتن هم چیزی نگفتم صبحش زنگ زد و گفت یه خواب دیدم برات ولی فکر کنم ربطی به نیتت نداشته باشه گفت خواب دیدم تا یه بچه داری باهاش بازی میکنی و…بعد گفتم بیمارستان به من همچین چیزی گفتن پناه بر خدا برم ازمایش بدم ببینم چی میشه عصر همون روز رفتم ازمایش دادم و جوابش بارداری من بود🥺و من خیلی خوشحال شدم چون اصلا باورم نمیشد و سریع تحت نظر دکتر شدم اخه من کلی کیست داشتم و دکتر بهمدارو داد و کیست ها هم کم کم کوچک شدن و سونو سلامتدادم تابچه هم پسره همسرم گفت حتما باید اسمشو ابراهیم بزاریم خلاصه شاید باورتون نشه بچه من دقیقا شب قربان دنیا اومد و همه شگفت زده شده بودن از این خواب و اتفاقات و من برای اسمش کمی مقاومت داشتم گفتم اسم بروز تر بزاریم و همسرم رفت یک روحانی تو بیمارستان کار میکرد و باهاش صحبت کرد گفت همچین خوابی دیدن و…..بعد شاید باورتون نشه روحانی گفت اسم منم ابراهیمه و گفت بی حکمت نیست این همه اتفاق و ما هم اسم بچمونو ابراهیم گذاشتیم و پسرم الان اول ابتدایی میخونه بک بچه باهوش و دوست داشتنی و من هیچوقت نرفتم قران بخونم که ابراهیم شخصیتش چجوری بوده و الان که اینارو از استاد میشنوم خیلی خوشحال میشم که از محبوبترین پیامران پیش خدا بوده از خداوند متعال میخوام که همه ما را به راه راست هدایت کنه دارم عاشقانه فایلهای رایگان استاد عشق را گوش میدم و از خداوند میخوام که معنی کلمه توحید را با پوستو گوشتو استخونم درک کنم و تو زندگی اجرا کنم و یک انسان موحد باشم
عاشقتونم و از استاد عزیرم به خاطر فایلهای بسیار ارزشمند تشکر و قدر دانی میکنم🌹
خداروصدهزار مرتبه شکر
خیییلی خیلی برات خوشحالم عزیزم
که انقدر زیبا خداوند به خواسته قلبی تون رسونده ،
داستان تون خیلی حس خوبی داشت ،
امیدوارم که با درک و آشنایی بیشتر به قوانین جهان به همه خواسته های خیرتون برسید و به بهترین مسیرها هدایت بشید .
به نام یگانه خالق هستی
این روزها همش تلاش میکنم تمرکزمو بر درونم بذارم و به خودم یادآوری میکنم که همه چیز از خودمه.وقتی به یک مصاحبه کاری میرم قبلش سعی میکنم فکرمو کنترل کنم رو این اصل که اونچه به صلاحم باشه خداوند برام جور میکنه.من خصوصیات کار موردعلاقه م رو برای خدا نوشتم مطمئنا هدایتم میکنه به سمتی که باید. از وقتی که رو ترمزهای ثروتم کار میکنم به سمت شرکتهای شیک با حقوق بالا هدایت شدم. همش بخاطر آموزه های شماست استاد.ممنونم ازتون. سعی میکنم تسلیم خداوند باشم. میرم به مراکز خرید و به فراوانی زیادی که جریان داره توجه میکنم و احساس لذت و شادی میکنم بخاطر اینهمه ثروت. و در باقی روز سعی میکنم همه چیزو به خداوند بسپارم. قبل مصاحبه کاری میگم خدایا کلامم کلام تو , رفتارم رفتار تو. مطمئنم که به زودی اون شغلی که میخوام نصیبم میشه.این کامنت مربوط به سومین روزشمار تحول زندگیم بود.مریم جان واقعا ازتون ممنونم بخاطر این دوره ای که گذاشتید. قبلش همش سردرگم بودم و نمیدونستم کدوم فایل رو گوش بدم ولی الان با برنامه شما حرکت میکنم و مطمئنم روز بروز توکلم به خداوند بزرگ بیشتر میشه.سپاس💕💕💕💕💕🌷🌷🌷🌷🌷🌷🍀🍀🍀🍀
روز سوم
برگی از تحول روز شمار زندگی من
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز وسلام به همسفران گرامی که هم قدم و همگام هستیم و از این سفر معنوی لذت میبریم
امید آن دارم که ما هم بتوانیم ابراهیم گونه عمل کنیم
و آنقدر ایمانمان نسبت به خداوند محکم شود که هیچ تر سی و هیچ واهمه ای نتواند مارااز پای دربیاورد..یکی از نشانه های ضعف در ایمان به خداوند همین ترسهایی است که ما با آن دست و پنجه نرم میکنیم ..اگر خودمان را تسلیم خداوند کنیم اگر به او ایمان قوی و توحیدی داشته باشیم اگر بدانیم که او ما را حمایت میکند و حامی ماست خیلی راحت میتوانیم توی دل ترسها برویم و با ترسهامون بجنگیم…خیلی دوست دارم به چنین مرحله ای برسم که طعم لذت تسلیم واقعی را بچشم
تسلیم در برابر امر خداوند
ما اگر در برابر اتفاقات زندگی امان تسلیم امر پروردگار شویم خداوند اینقدر رحمن و رحیم است که خودش تمامی مسیرها رو برامون باز میکنه و مارا هدایت میکند
من خیلی دارم روی خودم کار میکنم که در وحله اول بر ترسهام غلبه کنم واز چیزهای خیلی کوچک شروع کردم مثلا به عنوان مثال من از دریا و موجهایش میترسیدم و وقتی با همسرم به شمال مسافرت میرفتیم از لذت بردن توی آب خودمو محروم میکردم
اما اینقدری از آشنایی ما با قوانین نگذشته بود که سفر دیگری داشتیم به شمال و دریا همونجور که نشسته بودم لب ساحل یک حسی قشنگ با من صحبت میکرد که برو جلو و نترس ما مواظبت هستیم باور کنید وقتی به خودم اومدم دیدم داخل آبم و بدون یکذره ترس با بچه هام داریم شنا میکنیم…
اینکه برای محکم شدن واقعا باید به قول استاد تو دل ترسها رفت ..و خودمونو بسپاریم به دست کسی که هر لحظه در کنار ماست و نگهدارنده ماست .حامی ماست و خودش مارو هدایت میکنه …انشاا که بتوانیم باورهای ابراهیمی را در درونمون تقویت کنیم
اگر حضرت ابراهیم زن و بچه شیرخواره را در بیابان خشگ و بی آب و علف رها کرد و آنقدر ایمانش محکم بود که خداوند حمایتش میکند پس ما هم میتوانیم در برابر مشگلات و اتفاقات زندگی امان تسلیم امر خداوند شویم …
حتی در بدترین شرایط و اوضاع نابسامانی که در زندگی برایمان به وجود آمده. تسلیم امر خداوند شویم واجازه دهیم که خواست و اراده خودش صورت بگیرد که مطمعنا پایان و عاقبت خوشی در انتظار ماست….
امین یا رب العالمین
شادو پیروز و سعادتمند باشید در پناه ایزد منان …
سلام و درود خدمت استاد عزیزم و مریم جان شایسته
با عشق ، اولین کامنتم رو در سایت استاد عزیزم ثبت میکنم به امید پیشرفت روز افزون و آگاهیهای بیشتر
استاد عزیزم
سپاسگزارم که با این نگاه توحیدی چشم ما رو نسبت به مسائل بازتر و دیدمان را وسیع تر میکنید
هرسال عید قربان میآمد و من بیتوجه به اینکه چقدر عمل یک فرد میتواند توحیدی و خالصانه باشد که سالهای سال ماندگار و روایتش معرف همه باشد.
بعد از این صحبت شما تازه متوجه شدم کاری که فقط برای خدا انجام شود چطور صدای آن همه دنیا را پر میکند و ماندگار میشود
بعد از صحبتهای شما،نام ابراهیم را در نرمافزار قرآنی قابل سرچ،جستجو کردم.خواندن فقط چند آیه،مهر تاییدی بود بر صحبت شما که شخصیت حضرت ابراهیم حقیقتا خاص و رفتار و گفتارش خداگونه بوده است.
قبلا زیاد قرآن را خوانده بودم و نام ابراهیم را زیاد دیده بودم،اما هرگز توجه نکردم که چرا این همه از ایشان نام برده شده،واقعا دلیل چیست؟
قرآن که برای ما کتابی هدایتگر است،هرکلمهاش معنایی برای آگاهی بیشتر و هدایت به ما میرساند،پس این همه تکرار نام ابراهیم هم دلیل بر راه درستیست که او انتخاب کرد و ماهم هدایت میشویم اگر اینگونه ایمان داشته باشیم.
آیهای که میفرماید ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی،او یکتاپرست و تسلیم خدا بود.
یادم میآید در فایلی از گفتگو با دوستان شما گفتید که مسلمان نیستید و یکتا پرست هستید…
چه شباهت عجیبی
چقدر خوشحالم از این شباهت و این مسیر درست
چقدر تحسین میکنم شما رو
در آیه۸۰سوره انعام حضرت ابراهیم میفرماید که خداوند مرا هدایت کرد
چقدر پیام آیات واضح و تکمیلکننده هم هستند
یعنی که هرکس تسلیم خداوند باشد،پروردگار او را هدایت میکند
یا در آیه ۸۳ همین سوره،به زیبایی به مدار و قوانین الهی اشاره شده(نرفع درجات من نشاء)
خدایا سپاسگزارم که چشمم به حقایق آیات قرآن باز شد
خدایا سپاسگزارم که لایق درک این همه آگاهی و زیبایی هستم
سپاسگزارم که آموزه های یکی از بهترین بندگانت هدایتگر زندگیام شده
خدایا سپاسگزارم
مدت زیادی بود که استاد را میشناختم اما تازه چندماهی ست که هدایت شدم به شنیدن این همه آگاهی و به طور جدی عمل به آموزهها را در پیش گرفتم
خلاصه که زیبایی هایی که خودم از این فایل درک کردم را با دوستان به اشتراک میگذارم که حتی اگر یک نفر را آگاهتر کند من به اندازه یک دنیا خوشحال میشوم
خدایا سپاسگزارم که در این مسیر زیبا هستم
به نام او که جان را فطرت آموخت ⭐⭐⭐
سلام بر استاد بزرگوارم ، مریم عزیزم و دوستان گل تر از گلم 🥀🥀🥀
روز سوم از فصل اول سفرم :
از بچگی هممون این کلمه (( توحید )) رو شنیدیم ولی راستش من نه هیچ وقت عمیقا بهش فکر کرده بودم و نه میخواستم که فکر کنم . واقعا نمیدونستم توحید چیه ؟؟!!!!
از همون کودکی میدیدم و میشنیدم که :
فلان دکتر و میریم حالا توکل به خدا ولی …
فلان شراکت و شروع میکنیم حالا توکل به خدا ولی….
فلان سفر رو میریم حالا توکل به خدا ولی….
فلان تعمیرکارو میگیم بیاد سر ماشین حالا توکل به خدا ولی….
یادم میاد این کلمه مهم (( ولی )) همیییشه شروع هر کار و حرکتی که نگرانی داشت یا ریسک داشت یا حتی خیلی عادی بود ، درش بود و البته هنوزم هست و از خدا چه پنهون منم داشتم و هنوزم دارم اما الهی شکر دارم تمرین میکنم ، تکاملم رو طی میکنم تا بهتر شم و رشد کنم و برای اعتماد بیشتر به ربم در جای جای زندگیم کوچیک کوچیک شروع کردم و دارم پیش میرم و صد البته نتایج بزرگ و کوچکشم دیدم .😊💪
چطوری ؟؟؟
توجه به الگوهای عالی مثل زندگی ابراهیم حنیف و آتش و ذبح سر فرزند نازنینش
مادر موسی و رها کردن فرزندش
موسی و تعقیب فرعونیان و فرار قومش
یوسف و چاه و رسیدن به اوج عزت و شوکتش
محمد و پیروزیهاش که به گوش جهانیان رسید
ولی هنوز ذهن نجواگرم من و توو خیلی جاها نگه میداره ، میترسونه ، از کاه برام کوه میسازه و من ی جاهایی استپ میکنم .
اما خدا گواهه که دارم تلاش میکنم که به قول استاد یادم بیاد که من فقط باید به یک قدرت در جهان تکیه کنم ، باور کنم و ایمان واقعی داشته باشم . بدانم و مطمئن باشم که من از اویم و او از من …. چه بینهایتی است در من ………………
ولی الان چراغ راهم روشنه.
رو . الان قلبم بازه به روی هدایت های خدای تواناترینم. همش از خدا میخوام که من و کمک کنه تا بتونم بیشتر درکش کنم و حس کنم کنارمه ، با منه ، در وجودمه تا بیشتر شجاعت و قوت بگیرم برای حرکت و نترسم برای عاقبت کار .
اگه ابراهیم این بزرگ مرد کل تاریخ بشری تونست.
خوب منم میتونم به شرطی که ذره ذره تکاملم روطی کنم . نا امید نشم . قدم بردارم ، شک نکنم ، به وسوسه ها و نجواهای شیطان تن ندم و توکل واقعی کنم به الله و انجام بدم اونچه که باید انجام بشه.
خدایا خودت دستمو بگیر و منو هدایت کن به درست ترین مسیر ممکن و
شجاعتی بهم عطا کن که رهرو راه ابراهیم خلیل الله باشم
و بدانم و بفهمم که تنها و تنها و تنها قدرت مطلق و توانای کل تویی نه بندگان تو ،
درک کنم که اومدم خودم و تجربه کنم ، از موهبتهای عظیمی که در وجودم نهادی نهایت استفاده رو بکنم و نترسممممم از بعدش.
و پیش برم مثل یک سربازی که تنها سلاحش تویی و بس
و چه پیروزه و سربلند این سرباز 🙏🙏
《《《 من شیرین احتشامی ؛ ✋
اینجا و در این روز قسم میخورم به خدای مهربان قدرتمند و هدایتگرم که کار مهمی که سه ساااله عقبش انداختم فقطططط به خاطر ترسها و بی ایمانی ام شروع کنم و قدم بردارم و نترسم از نتیجه اش ، نتیجه هرچه بادااا بااااد…با امید به اینکه خداوند حمایتگر ~ هدایتگر ~ و حفاظتگر منه ، و انشالله بیام و خبرای خوبش و اینجا ثبت کنم . امید به الله….》》》
برای خودم و برای تک تک شما خانواده عزیزم در این راه الهی گامهایی ابراهیم گونه ، قلبی ابراهیم گونه و اتصالی ابراهیم گونه طلب میکنم .
((((( آمین )))))
بماند به یادگار
شیرین ♥️
شیرین جون .ممنون از کامنت قشنگت
شک ندارم ک خیلی زود خبر موفقیتت رو ثبت میکنی اینجا
چون تو راه درست رو انتخاب کردی و مطمعنم قدم اول رو برداری بقیش بهت الهاممیشه و اونجوری ک فکرش رو نمیکنی همه چی اوکی میشه واست
منم دیروز ی قدم کوچیک برداشتم و رفتم تو دل ترسم ک خداروشکر نتیجه خوب بود
خوشحالم از قدمی ک برداشتم
خدا خودش تو این مسیر کمکمون میکنه
وقتی انقد علاقه و شور و اشتیاقمون رو میبینه
فائزه عزیزم سلام 🙌
دوست خوبم ، چقدر خوشحال شدم از کامنتی که برام گذاشته بودید ، دقیقا قبلش داشتم به کار جدیدم و ابعادش فکر میکردم و این که چقدر شجاعتر شدم و بعد گفتم برم تو سایت که دلم ی ذره شده .آخه چند روزه تو سایت نیومدم ولی فایلها رو میشنوم خداروشکر . اومدم دیدم کامنت زیباتو ، نازنینم دوبار کامنتت رو خوندم و قلبم شاد شد ، انگار خداوند از زبان و کلام تو باهام حرف زد . خواهرم چه خوش نوشتی که توام با ایمان قدمی برداشتی برای هدفت و چه خوشتر که جواب قدمت هم مثبت بوده برات . الهی شکر 🙏👏👏
آره فائزه جانم ، آره …
خدا همیشه پاسخگوی ماست و این چقدر دل منو گرم میکنه . عزیزم برات خوشحالم و بسیار سپاسگزارم برای کامنت قشنگی که برام گذاشتی ، خدارو شکر که کامنتم و دوست داشتی و برام آرزوهای خوب کردی و انرژی دادی خوشگلم 😙😙🌹
امیدوارم توام بیای اینجا و از پیروزیهات بگی و ما خوشحال شیم و تحسینت کنیم که صد البته همین الانشم قابل تحسینی فائزه جانم .👍
برات یک دنیااااا آرامش در پرتو الطاف الهی و ایمانی پایدار و قلبی گرم به وجود همیشگی خداوند آرزو میکنم.
دوستدار شما
شیرین ♥️
درود فراوان
این فایل به قدری رسا، شیوا و دلنشین تا اعماق وجودم نفوذ میکنه که امید در دلم روشن میشه
بقول استاد بارها به خودم میگم اگر ابراهیم تونست خلیل الله بشه حتما من هم میتونم فقط کافی حتی دوستی با خدا هم از خودش بخوام
بارها شده خواسته ای داشتم و شک کردم؛ به تواناییش، به عظمتش، به برآورده شدنش، حتی گاهی اندازه خواسته خودم رو کوچیک کردم (که مثلا الان ماشین نخواه اول دوچرخه بخواه، کوچیکش کن تا برآوده بشه) انگار برای خدا اندازه خواسته من محدودیت داره و براساس ابعادش میزان برآورده شدنش فرق میکنه و اینجاست که میفهمم چقدر کم توکل دارم و چقدر کم تسلیمم؛ یا اگه خواسته ام برآورده نشه خشمگین میشم و منت سرش میزارم که چرا ندادی مگه من از تو نخواستم؟
وقتی الان مینویسم متوجه میشم چه باورهایی در درونم رخنه کرده و چقدر با ذهن کوچکی نگاه میکنم
امیدوارم روزی برسه تسلیم و توکل محض بخشی از وجودم بشه و ایمان صددرصد به معبودی که اینطور با بنده اش عشق بازی میکنه
آمین