«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 68 (به ترتیب امتیاز)

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمد زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1934 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته بزرگوار و همه دوستان .

    باز هم وقفه ای در دیدن فایلهای این سفرنامه افتاد که من مجددا فایلهای روز اول و دوم رو در دو روز متفاوت دیدم و امروز فایل روز سوم رو مشاهده کردم.اتفاقی که همین دیشب برای من افتاد و گوشی موبایلم کاملا خاموش شد و ظاهرا امیدی به درست شدن آن نیست.همان دیشب درحالی که کاملا شوکه و ناراحت بودم به این فکر میکردم که تنها کاری که باید انجام دهم کنترل ذهنم است.اینکه به قول استاد در این فایل تسلیم باشم.شاید به نظر این موضوع در مقابل قربانی کردن فرزند کوچک باشد ولی این را میدانم که قطعا تسلیم بودن و مدیریت ذهن در مقابل تضادها روند تکاملی رو خواهد داشت.پس ابتدا باید سعی کنیم در همین مواردی که به ظاهر کوچک هستند شروع کنیم.و موضوع جالب اینکه درحالی که در ذهنم میگفتم حتما خیری در این قضیه هست دوست موبایلی ام بدون اینکه من حرفی بزنم،یه گوشی موبایل داد بهم و گفت این پیشت باشه بدون گوشی نباشی تا ببینیم چیکار میشه کرد.گوشی واسه من خیلی مهمه چون شغلم با تلفنه کلا.فایلهای سایت رو کلا با گوشی دیدم و خیلی از کارای دیگه.خداروشکر که به نظر خودم خیلی عالی تونستم ذهنم رو کنترل کنم، در شرایطی که واقعا خراب شدن گوشی برای من از نظر مالی و کاری و از همه نظر من رو دچار چالش میکرد.به لطف الله یکتا الان با گوشی که دوستم رایگان در اختیارم گذاشت فایل روز سوم رو دیدم.این برگ از سفرنامه هم با این خاطره بماند به یادگار.

    انشاالله در زمان مناسب استاد عزیزم رو ببینیم و ایشون رو غرق در بوسه های خودم بکنم.به یاری الله.خدانگهدار همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    زهرا یکتاپرست گفته:
    مدت عضویت: 1850 روز

    بنام الله یکتا..سلام استاد عزیز ومریم جان..ودوستان هم فرکانسی برگ سوم از سفرم..چقدر زیباس اعتماد ابراهیم به رب وقتی این فایل رو گوش دادم خیلی به فکر رفتم وای خدای من ایمانم چقدر ضعیفه..اونکه بچشو قربانی کنه ابراهیم بوده حالامن برا یه چیز کوچیک مثلایه مبلغی که لازم دارم چشم به دست همسرمم واعتماد به رب رو فراموش کردم چرا که دستان خدا بینهایته چرا از خودش نخواستم چرا باقلبم نسپردم به خودش اره باورهای محدود که همیشه خواستم زود بدست بیارم نتونستم بسپارم بخدا و صبر کنم وبا ارامش ادامه بدم اره باید خیلی روی باورهام کار کنم من عاشقانه میخوام با خدا رفاقت کنم واقعا دوست صمیمی ندارم همیشه خدارو کنارم در وجودم حس میکنم ولی راه برارفتن زیاده ابراهیم کجا ومدار من کجا استاد منم خیلی به اینکه فقط باید باخداباشی و تنها به اواعتماد کنی توزندگیم تاکید دارم ولی باورهای اشتباهی که از بچگی دیدم وشنیدم همیشه برا حل مسائل بدنبال افراد بودن هیچ وقت حتی والدین خودم که خیلی مذهبی هستن از ته قلبشون تو مسائل بهش اعتماد نکردن من ذهنم باورهام بیمارگونه اذیتم میکرد ولی خیلی دنبال حقیقت دنبال یافتن خدا بودم الان خدا رو دروجودم یافتم وهر لحظه باهاش حرف میزنم مثل یه دوست..خدایاسپاسگزارم ازت توبهترین دوستم درتمام زندگیم بودی وخواهی بود ایمان دارم حتی مادرم هم برام رفاقتی نداشته وبا واژه دوست صمیمی خیلی بیگانه بودم ولی الان به داشتن چنین دوستی که هر لحظه بامنه میبالم ودر کنارش عزت نفسم هم بیشترو بهترمیشه خدایا عاشقتم چه حس زیبا ولذت بخشیست حس عاشقی به تو تک فرمانروای قلبم..استاد عزیزم وخانم شایسته مهربان ودوست داشتنی خیلی دوستتون دارم واقعا شما برام دستان خدایید..سپاس فراوان🌺🌺🌺🌼🌼🌼🌼

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3385 روز

    درک رابطه ی توحید عملی و قانون فرکانس میتواند به کل زندگی را

    تغییر دهد. زیرا وقتی به جای اصل روی فرع تمرکز میکنم به همان

    سمت می روم در حالی که تمام نعمت ها و احساس های خوب در اصل است .

    در توحید در یگانگی در باور به وجود تنها یک قدرت تنها یک قدرت

    تنها یک رفیق تنها یک همراه تنها یک عشق.

    و هماهنگی با این تنها همه چیز .

    نیرویی که برایم همه چیز میشود

    برایم عشق میشود در روابطم

    برایم ثروت می شود در کسب و کارم

    برایم سلامتی میشود در جسم و جانم

    قدرت میشود در بازوانم توان در پاهایم

    و ایمان در دلم.

    نیرویی که خیر و شر را به من الهام میکند و نعمت های بی انتهایش را

    روانه ام میکند با دستانش حمایتم میکند .

    من بندگی خداوندی را میکنم که فرمانروای جهانیان است

    کسی که قدرت تنها در دست اوست.

    خداوندی که از بی نهایت راه به من نعمت میدهد.

    تنها کافیست تسیلم او باشم و به قدم های الهام شده عمل کنم

    و در جایی که اصلا فکرش را نمیکنم او به من همه چیز میدهد.

    و بهترین اتفاق زندگی من شناخت توحید بوده و است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    محمد حامد همایی گفته:
    مدت عضویت: 2376 روز

    إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ :‌ بی تردید ما به تو خیر فراوان عطا کردیم

    وقتی کسی که صاحب تنها میلیاردها میلیارد کهکشان هست از (فراوان) حرف میزند،‌ آیا ذهن میتونه درک کنه که چقدر خوبی‌ها و نعمات بهش داده شده؟

    چقدر این ذهن کافر هست!

    فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ : پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن

    در چندین مقاله متوجه شدم که معنی ریشه‌ای صلاه (یا همون نماز) به معنی دعا و استغفار هست، و چه بسا وصل شدن به اون نیرو. و جالب هست که باید برای نشون دادن این ایمان قربانی داد، نه قربانی کوچک، قربانی به بزرگی یک شتر که در اینجا از (نحر) استفاده شده. شاید این نشون دهنده بزرگ فکر کردن و داشتن خواسته‌های بزرگ باشه.

    إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَرُ : یقیناً دشمن تو خود بدون تبار و نسل است.

    دشمن من کسی نبوده جز ذهنم. با نجواهای شیطانیش. با آوردن ترس‌ها به وجودم که (اگه نشد چی؟)، (اگر کسی کمکت نکرد چی؟)، (اگر بی پول شدی؟)، (اگر آبروت رفت؟)، (اگر حرفت نسنجیده بود؟) و … .

    این نجواها جز حدس و گمان نیست که به قول قرآن:

    وَإِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا یَخْرُصُونَ : اگر از بیشتر مردم روی زمین پیروی کنی تو را از راه خدا گمراه می کنند؛ آنان فقط از گمان و پندار پیروی می کنند، و تنها به حدس و تخمین تکیه می زنند. الأنعام ۱۱۶

    (با دست‌هایی که هیچوقت فکرش رو نمیکردم و هیچ ایده‌ای براشون نداشتم) :‌ و او را از جائی که گمان ندارد روزی می‏دهد (الطلاق ۳)

    (و خیلی زندگی قشنگیه، خیلی زندگی آرومیه، خیلی زندگی بی دغدغه و بی ترسیه … ) : از روزی پروردگارتان بخورید و شکر او را بجا آورید؛ شهری است پاک و پاکیزه، و پروردگاری آمرزنده (سباء ۱۵)

    برای همه بهترین‌ها رو از خداوند آرزومندم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    یونس اشرفی گفته:
    مدت عضویت: 2018 روز

    🌹سلام خدمت استاد گرانقدر و اعضای خانواده عزیزم 🌹

    سومین روز از سفرنامه خواستم تجربه خودمو در مورد باور اینکه اگر ما طبق سنت الهیی طبق قوانین خداوند عمل کنیم ((همون کنترل ذهن ..کنترل کانون توجه .. احساس خوب ..افکار غالب مناسب و فرکانس مناسب )) و باور داشته باشیم ک تو این مسیر عمل ب قوانین ✅خداوند مارو هدایت میکند به مسیر های درست ..خیلی خوشگل میچینه کنار هم اتفاقات و شرایط و ادم هارو برای ما و✅ خداوند مارو هدایت میکند تو این مسیر اگر با امید و احساس خوب حرکت کنیم

    من خودم از وقتی ک قوانینو فهمیدم به اندازه درکم و به همون اندازه که بهش عمل کردم نتیجه گرفتم و از مسیر های نادرست خارج شدم و خداوند منو به راه راست هدایت کرد و شرایطم هر روز در شهر خودم در کنار خانواده ام (پدر و مادر) بخوبی داشت پیش میرفت و من در راستای قوانین حرکت میکردم لااقل سعی خودمو میکردم تا اینکه یه پیشنهادی شد بهم برای رفتن به ی شهر بزرگ تر و یه کار جدید .در صورتی ک تو کار قبلی من تقریبا مهارت کسب کرده بودم و در حال رشد بودم …بعد از اون پیشنهاد من به خودم گفتم شاید این ی نشانه است از جانب خداوند برای هدایت من و پیشرفت بیشتر من و حسم بهم گفت برو در صورتی ک از نظر هر کس دیگه ای شاید احمقانه به نظر می رسید ولی من پیش خودم گفت اگر من دارم در مسیر قوانین جهان هستی حرکت و عمل مبکنم و باور دارم ک خداوند هدایتگر و حامی من است باید تو عمل اینو نشون بدم و اومد به این شهر و از صفر کلوین شروع کردم یعنی شاگردی ی کار جدید استقلال و استارت ی زندگی جدید و تک تنها تنها به امید خداوند و هدایت و حمایت او و قوانینی ک بر جهان وضع نموده و تو این مسیر خیلی باعث شده تو همه ای ابعاد رشد کنم بزرگ تر بشم بدلیل تضاد هایی ک تو مسیر مواجه میشم باهشون و واقعا نمیتونم با کلمات توصیف کنم فقط همینو میدونم که اگر ما در مسیر قوانین جهان هستی همین قوانینی ک استاد بارها و بارها روشون تاکید دارن حرکت کنیم و به هدایت و حمایتت الله این انرژی منبع ایمان باور داشته باشیم و تو دل ترس هامون بریم با این ایمان و امید انوموقع است ک معجزات خداوندو میبینم اونموقع است که دستان خداوند هدایتش و حمایتش میبینم ….خداروشکر میکنم بابت استاد عزیز و تمامی اعضای خانواده ….خداروشکر میکنم بابت قوانین ثابت و بدون تعغیرش بابت هدایت و حمایتش

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مجید رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 1797 روز

    سلام به هممه عزیزان

    به نظرم تسلیم بودن آرامش میاره و میوه این آرامش هدایت هست.

    من خیلی وقتها درخواستهام رو به خدا میگفتم ولی در عمل عکسش برام اتفاق می افتاد ، یا اتفاقاتی می افتاد که به مزاجم خوش نبود ، مسلما نجواهای ذهنی اذیتم میکردن ولی با یه فالی که به قران زدم و هدایتی که در حالت آرامش از یگانه دوستم گرفتم ، فهمیدم اینا همه شون به خاطر درخواستهام هست یا دارم امتحان میشم و یا ساخته میشم و … که همه شون عین خیر و رحمت هست و به نظر من تسلیم و توکل به هم گره خوردن و چقققققدر توکل نعمت گرانبهایی هست .

    ممنون از یگانه دوستم و شما دوستان گل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    صبا گفته:
    مدت عضویت: 2059 روز

    سلام روزه سوم از سفرنامه

    من قبلا همیشه تصور میکردم که یه فردی میاد در زندگیم و حامی من میشه منو به رایگان میبره ژاپن هزینه زندگیمو میده برام شغل مورد علاقمو فراهم میکنه و …. یه حامی تمام و کمال و مهربون

    هیچوقت فکر نمیکردم که حامی من خدای من باشه و من با خدای خودم قراره این مسیر رو طی کنم نه انسان محدود …. بله با منبع و قدرت بی نهایت ..

    و اون منو به سادگی به هرجا که میخوام میبره ..

    خدایا ازت سپاسگذارم که حامی من شدی

    و من فقط باید باورد کنم بهت تمام و گمال ایمان بیارم

    سه روز به خودم فرصت دادم تا از اینترنت دور بمونم و با اینکه هنوز خانوادم کنارمن ولی خب اینجور تنها ترم و میخوام این سه روز فکر کنم …

    به جایگاه خودم و به افکار دیوانه واری که در ذهن من نمایان میشه که چجوری درست کنم نادیده بگیرم

    به دو بخش تقسیم شدم که یک بخش من حالش خیلی خوبه و یک بخش من حالش خیلی بد….

    و من میخوام با اون بخش خوب حال اون بخش بدمو خوب کنم البته و صدرصد با کمک خدا چون حس ضعیفی دارم و خدا قدرت مطلقه

    در یک کتاب خوندم که اولین قدم برای خود شناشی اولین قدم برای خدا شناسیه … من خدام و میخوام این قدرت رو باور کنم در زندگیم جریان بدم

    و من بدون خدا هیچم …. واقعا هیچ

    دیروز داشتم خودم رو به عنوان یه معلم تصور میکردم با اینکه ازین شغل خوشم نمیاد ولی تجربه کردنش جالبه و در همون حین یه بیت از حافظ مدام به ذهنم میومد

    سعدیا مرد نکو نام نمیرد هرگز

    آنکه مردست نامش به نکویی نبرند

    با اینکه من اصلا شعر هارو دنبال نمیکنم و نمیخونم ولی این بیت رو به خوبی تو ذهنم به یاد داشتم

    بهش که فکر کردم کفتم واقعا چ زیباست و چقدر سعدی شعر هاش عمیقن چقدر این فرد عمیق فکر میکرده و چقدر زیبا مینوشته …. و واقعا به اون چیزی که میگفته اعتقاد داشته بهشم رسیده هیچ وقت نمرده و همه ما میشناسیمش

    وقتی استاد از حضرت ابراهیم حرف میزد دوستداشتم که یبارم شده اون حس توحید رو تو کل وجودم احساس کنم . نه به همون شکل ابراهیم بلکه از یه مسیر جدید که وقتی اون احساس اومد سراغم بگم خدایا پس اینه توحید به تو …

    دوستدارم رفیق جون جونیه خدا باشم و خدا همینجور راجب من سخن بگه

    راه درازی دارم و ازین سفرنامه شروع کردم امیدوارم که بتونم از پسش بر بیام

    خدایا شکرت که منو هدایت کردی

    من ازین فایل فهمیدم که نباید نگران چیزی باشم و همه چیزو به خدا بسپارم اون به بهترین شکل کمکم میکنه و حامی من میشه

    و تصمیم گرفتم که من بخش خودمو انجام بدم روی خودم کار کنم تمرین نقاشی کنم مدیتیشن کنم ژاپنی رو خیلی عالی یاد بگیرم و اون بخش خودشو انجام بده و منو به همه خواسته هام برسونه

    خدای من من میخوام باورت کنم میخوام انسانی توحیدی باشم میخوام ایمانم قوی باشه به تو … پس تو هم دست منو بگیر هم در این دنیا هم در دنیای اخرت

    (خیلی ذوق کردم این جمله اخرو گفتم قبلا هیچوقت ازین حرفا نمیزدم 😂ولی واقعی و از ته قلبم گفتم )

    این سه روز رو هم فقط و فقط و فقط به خودم و به خدای خودم خودم اختصاص میدم و دو نفری کلی باهم وقت میگذرونیم … خوش میگذرونیم

    سپاسگذارم استاد مرسی که همراهمی توی این مسیر

    سپاسگذارم خدایا بریم که کلی باهم خوشبگذرونیم 💖

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    عرفان موشکاف گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    به نام خدایی که هدایتگر دائمی ماانسان هاست

    باعرض سلام به استاد عزیزم وخانواده صمیمی ام

    راستش این اولین کامنتی هست که بروی سایت میزارم وذهنم پر از نجواهایی که مرا منصرف ازاین کاربکنه ولی اینبار دیگه باتوکل به خدای مهربانم تصمیم به این کار گرفتم چون بارها وبارها میخواستم کامنت بزارم(ردپایی از خودم به جای بزارم)ولی نجواهای ذهنم مانع از این کار میشدن(شاید کامنت گذاشتن،کار ساده ای باشه ولی ذهنم خیلی دربرابرش مقاومت میکرد ویه حس عدم لیاقت داشتم که البته به لطف ربّ العالمین دارم روی خودم کار میکنم وایمانم رو قوی تر میکنم😉)

    واقعا از خداوند سپاس گزارم بابت این آگاهی های نابی که ازطریق شما استاد عزیزم به من وتمام کسانی که درفرکانس این آگاهی ها هستن رو آموزش میده.

    من همیشه شیفته ایمان واعتماد حضرت ابراهیم به خداوند بودم و این انسان بزرگ رو یک الگویی توحیدی درزندگی ام قرار دادم وبه یاری خداوند،امیدوارم که هم من وهم تمام مردم بتوانند روزی به درجه ایمان و توکل ابراهیم نبی برسیم

    برای شما دوستان عزیزم شادی،سلامتی وزندگی سرشار از توحید وموفقیت را آرزو دارم❤😎

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    زهرا خداباور گفته:
    مدت عضویت: 1896 روز

    سلام استاد گلم

    وای خدای مننننننن

    دیوااااانه شدممممممممم

    من فقَط 18 سالمه و بچه دار نشدم اما با این صحبت های تاثیر گذار شماااا واقعا هوش از سرم رفت و ازیک زاویه ی جدیدی به این موضوع نگاه کردم

    انگار کر و کور و لال بودم و قبلا نمیفهمیدم ولی با این فایلتون چشمام باز شد گوش هام تازه شنیدن رو یاد گرفت

    خدای من حضرت ابراهیم چه عشقیه

    من بچه ای که ندارمو حاضر نیستم ی تار مو ازش کم شه چه برسع به اینکه مادرشم😂😂😂

    خدای منننن عاشقتم من تسلیمم

    من میخوام از فقط بنده ی تو باشم و تو فقَط برام خدایی کنی

    چقدر جسارت و شجاعت تو حضرت ابراهیم موج میزنه که اصلا قابل مقایسه با شجاعت هیچ فردی توی جهان نیست

    آدم های زیادی ورزشکار و دلیرن اما کدومشون میتونن چاغو بزارن زیر گلوی بچشون؟

    خدایا من بدون تو هیچم توهمه ای تویی که عزت میدی به کسی که عزت نفس میخواد

    تویی که بالا میبری هر کسی که روی خودش کار کنه

    تویی که قوانین به این پر سود و منصفانه ای رو وضع کردی و به تک تک ما فرصت تجربه ی این زمین و هدایای بی نظیرشو دادی

    ربوبیتت پرشکوهه و من عاشق تسلیم شدن توام

    چه پادشاه دست و دل بازی چه قدررر قدرت نامحدودی و چقدر به من قدرت و عزت و ثروت میدی چون من خود توام من مثل قطره از دریا به عنوان جانشین تو وارد جهان مادی شدم تا به گسترش این دنیا کمک کنم

    خدایا شکررررررت که با او یکی هستم😍❤️🌙🌈💝

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    حمیده خانم گفته:
    مدت عضویت: 3289 روز

    سلام

    این فایل تفکربرانگیز هست و باعث شد به شخصیت حضرت ابراهیم خیلی فکر کنم.

    توحید ویکتاپرستی،،، ایمان به رب، یقین به پرودگار یه جورایی انگار خلل ناپذیر بوده در وجودش

    چه شخصیتی و چه رشدی چه جایگاهی

    تو آتیش بره آتش براش گلستان بشه

    توسن خیلی بالا بچه دار بشه بچه کوچیکش رو و همسرش رو تو بیابون رها کنه ببین چه جوری بخداوند اعتماد کامل داشته

    چه افکاروباورها و نگرشی نسبت بخدای خودش داشته.. چه نگرشی چه باورهایی در مورد الله داشته

    اقدام به قربانی کردن اسماعیل و انجام فرمان خدا

    وقتی فکر میکنم منو به این سمت میبره که ابراهیم چقدر خودش و فرزندش جزئی از خداوند میدونسته

    به کل می اندیشیده یعنی بخدا می اندیشیده

    مثل همین آیه که میگه ما از خدا هستیم و بسمت او بازمیگردیم

    ابراهیم چقدر اینو پذیرفته بوده…باورداشته باشه

    چه جهان بینی داشته که تونسته اینکارهارو بکنه

    انگار باخداوند یکی شده بوده

    … وحدانیت…. همه چیز یه چیزه… همه چیز خداست همه چیز بخشی از خداست

    من یاد این واژه میفتم وحدانیت

    چقدر ابراهیم با خدا یکی بود من اینو میفهمم

    و همیشه فکر میکنم به ابراهیم به زندگی ورفتار و ایمان ابراهیم

    و بخداپرستی ابراهیم

    و نکته ای که استاد در مورد پدرمادرها گفت واقعا بچه نمیتونه هدف زندگی باشه

    ما روح های مجردی هستیم که هرکدوممون به این دنیا میام تا خودمونو تجربه کنیم و مسیر علائقمون رو دنبال کنیم

    چرا با پدر مادرشدن آدما رویاهای خودشونو فراموش میکنن و در نهایت این طرز فکر به اینجا ختم میشه که یه روز به اون بچه ها فشار میارن که مطابق میل اونارفتار کنن

    میدونید انگار پدر و مادرا میخوان بچشون به اون چیزایی ک اونا نرسیدن برسه

    توقع خواهند داشت از اون بچه

    بنظر من این طرز فکر به اینجا میرسه

    و حسرتی در وجود آدما شکل میده چون از خواسته های خودشون روحشون گذشتن و پاسخ مناسبی که ارضاءشون کنه پیدا نمیکنن قلبشون راضی نخواهد شد

    چرا آدما فکر میکنن پدرو مادر بودن لازمش ایثار وازخودگذشتگی هست؟

    این طرز فکر اشتباهی هست که در جامعه ما پررنگ هست

    خدایاشکرت سپاسگزارم

    💟💟💟💟💟💟

    استاد سپاسگزارم

    🌺💜🌺💜🌺💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: