«اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش - صفحه 8

2070 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه لطفی گفته:
    مدت عضویت: 3092 روز

    سلام به استاد گرامی و دوستان نابم خیلی خوشحالم که مطالب استاد رو درک می کنم و می فهممشون و حس خیلی خوبی کل وجودم رو در بر گرفته و هر روز از خدا سپاسگزاری می کنم که مرا هدایت کرد به بهترین و عالی ترین راه که انتهایش رفاقت با خداست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    زهرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2852 روز

    سلام و خدا قوت به استاد عزیز و دوستان گرامی .استاد واقعا چقدر ایه های قران وعظمت حضرت ابراهیم را زیبا و دلنشین تفسیر میکنی واقعا لذت میبرم و پر از شوق و اشتیاق برای شنیدن بیشتر و بیشتر صحبتهایتان هستم وتبریک به دوستانی که در این مسیر به موفقیتهای زیادی رسیده اند .استاد گرامی بی نهایت سپاسگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3348 روز

    سلام

    همیشه دوباره دیدن فایلهای شما عالی است

    تشکر

    وَ اذکرْ فِی الکتابِ إِبْراهِیمَ إِنَّهُ کانَ صِدِّیقاً نَبِیاً؛2

    و در این کتاب به یاد ابراهیم(ع) پرداز، زیرا او پیامبری بسیار راستگوی بود.»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مهدی نوری گفته:
    مدت عضویت: 3391 روز

    ?? ?? سلام خدمت استاد عزیزم ?? ??

    استاد عزیز داشتم به این فایل گوش میدادمم و سوالی که برای من و ششما پیش آمد آیا حاظریم با اینکه خداوند به ما میگه چنین کاری را کنیم انجام دیهیم و یا نه ؟ من خیلی فکر کردم اما در خودم چنین ایمانی را ندیدم و باید بر روی خودم بار ها و بار ها کار کنم تا چنین ایمانی را در خود یابم

    به راستی ایمان ابراهیم و تسلیم بودن ابراهیم برای امر خداوند یک الگوی بسیار بالایی است

    ?? امیدوارم موفق باشید ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3348 روز

      سلام

      به نظر من ایمان کامل به خدا داشتن شجاعت و شهامت زیادی می خواهدمنم یکسره دارم این کارا امتحان می کنم . اینکه با دل زندگی کنی شجاعت می خواهد

      در پرتوی اله یکتا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        مهدی نوری گفته:
        مدت عضویت: 3391 روز

        ممنونم از اگاههی خای که با من و دوستانم به اشتراک میگزارید

        امیدوارم همیشه موفق و پیروز باشید

        سلام بر تو ای خدای مهربان که در وجود من هستی ، ای خدای که از تمام چیز ها آگاه هستی ، ای خدای که جواب تمام سوالات را میدانی ، ای خدایی که در درون من هستی و در حل مساییل به من کمک میکنی ، ای خدای درون من که تمام ایده ها را داری ، ای خدای درون من که تمام راهکار ها را برای پیشرفت من در هر حوزه ای داری ، ای خدای درون من که جواب تمام سوالات را میداند ، ای خدای درون من که همیشه و همجا در منار من و با من هستی ، ای خدای درون من که هیچوقت من را ترک نمیکنی ، ای خدای درون من که هیچوقت با من قهر نمیکنی ، ای خدایی که رابطه اش با من بد و یا دور نمیشود ، ای خدایی که در درون من هسستی که کا ها را برای پیشرفت کاری من انجام میدهی ، ای خدای درون من که فرمان روای کل کیهان و هستی هستی ، ای خدای من که در درون من هستی منو دوست داره عاشق منه منو میبوسه منو میپرسته و با من قهر نمیکنه ای خدای که رب العالمین هستی ، ای خدایی که کمک میکنی تا من به تمام خواسته های خودم برسم ، ای خدای که از طریق نشانه ها قبلم افراد و احساس و …. با من صحبت میکنی ، ای خدایی که در زمان مناسب من را هدایت میکنی ، ای اربابی که در درون من هستیکه خیلی گردن کلفتی خیلی باهوش خیلی مهربان خیلی ثروتمند خیلی عالم خیلی بخشنده که وظیفه تو هست که به من کمک کنی تا من در مسیر خواسته هایم قرار بگیرم سلام ! سلام و تو را شکر میگویم به خاطر تک تک نعمت های که به من دادی هستم نعمت های چون این انگشتانی که الان می نویشند تا دستی از دستان خداوند باشم ، نعمت های چون چشمانم که این مطلب را میبیند و کمک میکنی تا چشمی دیگر این متن را به درستی بخواند ، نعمت های چون دهانم که میتواند حرف بزند و گوشم که میتواند بشنود و بینی که میتواند تنفس کند ، نعمت بزرگی چون داشتن تو ، توی که از قبل با من بودی اما من بیخبر ، سپاسگزار این پا های هستم که منو به سمت افراد درست شرایت درست و موقعیت درست هدایت میکنه ، تو را به خاطر سلامتی خودم شکر میگویم به خاطر تمام نعمت های که به من دادی و من آن ها را نمیبینم تو را شکر میگویم ”

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 3346 روز

    سلام

    حضور استاد عزیز.عرض میکنم شما که استاد به تمام معنای ما هستید لطفا در فایلهای صوتی وتصویری هرزمان که قرار است به قران رجوع کنید واز ایات قران در سخنرانیهایت استفاده کنی اول از همه ایه قران را به لفظ عربی بیان کنید.چون تلفظ ایات قران با صدای دلنشین شما تاثیر بسزایی درذهن ما دارد.در ضمن خدا را سپاسگزاریم که چنین نعماتی را به ما عرضه داشته : زندگی زیباست زمانی که بعداز خدا در کنار شما هستیم احساس آرامش میکنیم: استا د ما را ببخشید . ارادتمند شما اسکندری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3348 روز

      نَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یک مِنَ المُشْرِکینَ شاکراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛1

      به راستی ابراهیم، پیشوایی مطیع خدا و حق گرای بود و از مشرکان نبود و نعمت های او را شکرگزار بود، خدا او را برگزید و به راهی راست هدایتش کرد.»

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    بهنوش خادم حمزه گفته:
    مدت عضویت: 3192 روز

    با سلام وقدر دانی از زحمات شما

    استاد عزیز میشه لطفا واقعه عاشورا رو با قوانین افرینش توضیح بدهید؟من واقعا مدتهاست دنبال توجیح این اتفاق هستم و به نتیجه قانع کننده ای نرسیدم.اگر خدا امام حسین رو دوست داشت پس این همه بلا برای چی؟ ایا امامان ما قوانین رو نمیدونستن؟یا حتی مسئله ضربت خوردن حضرت علی.به ما همیشه گفتن که حضرت علی با این که میدونستند قراره تو مسجد شهید بشن رفتن.چرا؟؟؟؟؟؟؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    m hasani گفته:
    مدت عضویت: 3676 روز

    با درود و احترام حضور جناب آقای عباس منش و همه دوستان این سایت صمیمی و دوست داشتنی

    شنیدن نام ابراهیم برای من همیشه یادآور تسلیم بودن است و به راستی به زندگی انسان که بیشتر توجه می کنم حلاوتی که در تسلیم رضای حق بودن وجود دارد توصیف نشدنی است . وقتی خود را تسلیم رضای حق می دانیم جهان برای ما رنگ و بوی دیگری دارد امیدوارم همگی بتوانیم به این مرحله از تکامل انسانیت دست یابیم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    سیاوش ملایی گفته:
    مدت عضویت: 3904 روز

    اگر خداوند فقط لحظه‏ای از یاد می‏برد که عروسکی پارچه‏ای بیش نیستم و قطعه‏ای از زندگی به من هدیه می‏داد، شاید نمی‏گفتم همه‏ی آنچه که می‏اندیشیدم و همه‏ی گفته‏هایم، اشیاء را دوست می‏داشتم نه به سبب قیمت‏شان که معنایشان، رویا را به خواب ترجیح می‏دادم، زیرا فهمیده‏ام به ازای هر دقیقه چشم به هم گذاشتن 60 ثانیه نور از دست می‏دهی. راه می‏رفتم آنگاه که دیگران می‏ایستادند، بیدار می‏ماندم به گاه خواب آن‏ها و گوش می‏دادم وقتی که در سخنند و چقدر از خوردن یک بستنی لذّت می‏بردم. اگر خداوند فقط تکه‏ای از زندگی به من می‏بخشید، ساده لباس می‏پوشیدم، عریان یله می‏شدم زیر نور آفتاب، نه فقط جسمم بلکه روحم را عریان می‏کردم. اگر مرا قلبی بود تنفرم را می‏نوشتم روی یخ و چشم می‏دوختم به حضور آفتاب. نه فقط با خیال ونگوک شعری از بندتّی را روی ستاره‏ها نقش می‏زدم بلکه ترانه‏ای از سرات شباهنگی می‏شد که برای ماه می‏خواندم. اشک به پای گل‏های سرخ می‏ریختم تا درد ناشی از خارهایشان را درک کنم و همچنین سرخی بوسه بر گلبرگ‏هایشان. الهی اگر تکه‏ای زندگی از آن من بود برای بیان احساسم به دیگران یک روز هم تأخیر نمی‏کردم، برای گفتن این حقیقت به مردم که دوستشان دارم و برای شوق شیدایی انسان را قانع می‏کردم که چه اشتباه بزرگی‏ست گریز از عشق به علت پیری، حال آن که پیر می‏شوند وقتی عشق نمی‏ورزند. به یک کودک بال می‏بخشیدم بی آن که در چگونگی پروازش دخالت کنم. به سالمندان می‏آموختم که مرگ با فراموشی می‏آید نه پیری. ای انسان‏ها چقدر از شما آموخته‏ام. آموخته‏ام که همه می‏خواهند به قله برسند حال آن که لذت حقیقی در بالا رفتن از کوه نهفته است. آموخته‏ام زمانی که کودک برای اولین بار انگشت پدر را می‏گیرد او را اسیر خود می‏کند تا همیشه. آموخته‏ام که یک انسان فقط زمانی حق دارد به همنوعش از بالا نگاه کند که دست یاری به سویش دراز کرده باشد. چه بسیار چیزها از شما آموخته‏ام، ولی افسوس که هیچکدام به کار نمی‏آید وقتی که در یک تابوت آرام می‏گیرم تا به همت شانه‏های پر مهر شما به خانه‏ی تنهائی‏ام بروم. همیشه آنچه را بگو که احساس می‏کنی و عمل کن به آنچه می‏اندیشی. آه که اگر بدانم امروز آخِرین بار خواهد بود که تو را خفته می‏بینم با تمام وجود در آغوش می‏گرفتمت و خداوند را به خاطر اینکه توانسته‏ام نگهبان روحت باشم شکر می‏گفتم. اگر بدانم امروز آخرین بار خواهد بود که تو را در حال خروج از خانه می‏بینم، به آغوش می‏کشیدمت. فقط برای آن که اندکی بیشتر بمانی، صدایت می‏زدم. آه اگر بدانم امروز آخرین بار خواهد بود که صدایت را می‏شنوم، فرد فرد کلماتت را ضبط می‏کردم تا بی‏نهایت‏بار بشنومشان. آه که اگر بدانم این آخرین بار است که می‏بینمت فقط یک چیز می‏گفتم؛ دوستت دارم بی آنکه ابلهانه بپندارم تو خود می‏دانی. همیشه یک فردایی هست و زندگی برای بهترین کارها فرصتی به ما می‏دهد، اما اگر اشتباه کنم و امروز همه‏ی آن چیزی باشد که از عمر برای من مانده، فقط می خواهم به تو یک چیز بگویم؛ دوستت دارم، تا هیچ‏گاه از یاد نبری. فردا برای هیچکس تضمین نشده است، پیر یا جوان. شاید امروز آخرین باری باشد که کسانی را می بینی که دوستشان داری، پس زمان از کف مده عمل کن، همین امروز شاید فردا هیچوقت نیاید و تو بی‏شک تأسف روزی را خواهی خورد که فرصت داشتی برای یک لبخند، یک آغوش، اما مشغولیت‏های زندگی تو را از برآوردن آخرین خواسته‏ی آنها بازدشتند. دوستانت را حفظ کن و نیازت را به آن‏ها مدام در گوششان زمزمه کن، مهربانانه دوستشان داشته باش. زمان را برای گفتن یک متأسفم، مراببخش، متشکّرم و دیگر مهرواژه‏هایی که می‏دانی از دست مده. هیچکس تو را به خاطر افکار پنهانت به یاد نمی‏آورد، پس از خداوند خرد و توانایی بیان احساساتت را طلب کن تا دوستانت بدانند حضورشان تا چه حد برای تو عزیز است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      آینا راداکبری گفته:
      مدت عضویت: 3348 روز

      سلام

      تشکر از متنتون

      عالی است

      «إِنَّ إِبْراهِیمَ کانَ أُمَّهً قانِتاً لِلَّهِ حَنِیفاً وَلَمْ یک مِنَ المُشْرِکینَ شاکراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَهَداهُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ؛1

      به راستی ابراهیم، پیشوایی مطیع خدا و حق گرای بود و از مشرکان نبود و نعمت های او را شکرگزار بود، خدا او را برگزید و به راهی راست هدایتش کرد.»

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: