جهان مانند آینه عمل می کند

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

این فایل فقط در قالب نسخه صوتی است.

نزدیک‌ترین فرکانس به فرکانس خداوند‌، «به معنای خالقی که می‌گوید باش و همان لحظه موجود می‌شود»‌، فرکانس سپاسگزاری است و راه سپاسگزار بودن‌، از مسیر تمرکز بر زیبایی های اطرافت‌، دیدن آنها و تحسین‌شان می‌گذرد.

تصمیم بگیر تا امروز زندگی‌آت را به «فقط تمرکز بر نکات مثبت» اختصاص دهی و فارغ از اینکه شرایط چیست‌، چه نگرانی‌هایی داری و چه ناخواسته‌هایی برایت بوجود آمده‌ و چه چیزهایی می‌خواهی اما نداری، تصمیم بگیر امروز بی خیال همه‌ی آن نگرانی‌ها و ناامیدی‌ها شوی و فقط مشغول پیدا کردن اتفاقات و نکاتی در اطرافت شوی که دوست‌شان داری.

سپس تلاش کن فردا هم‌، دوباره «فقط برای یک روز»‌، این تصمیم را دوباره بگیری و عملی سازی.

به اندازه‌ای به ویژگی خداگونه ان اقول کن فیکون نزدک‌تر می‌شوی که‌، می‌توانی این مسیر را ادامه دهی.

زیرا جهان مثل آینه عمل می‌کند و کانون توجه تو را به تو بازمی‌گرداند.

این جهان کوه است و فعل ما ندا       سوی ما آید نداها را صدا.

به عنوان اولین قدم برای خلق یک اتفاق دلخواه‌، نکات مثبت امروز زندگی‌ات را در بخش نظرات این فایل بنویس


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

جهان مانند آینه عمل میکنه و کانون توجهم رو بهم برمیگردونه

️ زندگیم توسط فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال میکنم ایجاد میشه

️ توجه من به هر چیزی در زندگیم سبب گسترش اون چیز در آینده زندگیم میشه که الان دارم بهش توجه میکنم

به هر شکلی که توجه میکنم

صحبت کردن، فکر کردن، دیدن، نوشتن در موردش

️اگه به نکات منفی زندگیم توجه کنم اساس منفی و اتفاقات ناراحت کننده رو به زندگیم دعوت میکنم

️اگه در مورد مشکلاتم با کسی صحبت کنم گله و شکایت کنم و غر بزنم اتفاقات بد رو به زندگیم دعوت میکنم

️ شرایط عالی و اتفاقات بسیار عالی زمانی در زندگیم شروع میکنه به رخ دادن که تصمیم بگیرم آگاهانه کانون تمرکزم رو از روی نکات منفی زندگیم بردارم

️ وقتی اتفاق بدی در زندگی رخ داد تلاش کنم آگاهانه تمرکزم رو از روی اون نقطه ای که دوسش ندارم بردارم و به نقطه‌ای که دوست دارم بزارم

️ من باید همون چیزی رو که دوست دارم به دست بیارم فرکانسش رو ارسال کنم

️ حتی در بدترین شرایط زندگی بازهم نکاتی هست که توجه کردن به اونها بهم احساس خوبی بده، نکاتی که امیدوار کننده باشه

باز هم میتونم چیزایی پیدا کنم در زندگیم که اگه نباشه اوضاع از این هم بدتر میشه و با تمرکز بر روی اونها به احساس خوب برسم

️اگه میخوام ببینم که تمرکزم درسته یا غلط باید ببینم احساسم خوبه یا بده

اگه احساسم بده تمرکزم روی چیزاییه که نمیخوام،اگه احساسم خوبه، تمرکزم روی چیزهاییه که میخوام

️یعنی در هر لحظه نگاه کنم چه احساسی دارم اگه قلبم غمگینه و حالم گرفته، ببینم در اون لحظه یا چند دقیقه قبل یا چند ساعت قبل توجهم روی چه ناخواسته هایی از زندگیم بوده که این طوری اتفاقات نامناسب رو وارد زندگیم کردم

️ من با توجهم به چیزهایی که در زندگیم هست دارم اتفاقات رو رقم میزنم

️ اگه پام درد میکنه توجه کنم به دستی که سالمه

اگه رابطه عاطفیم به مشکل برخورده توجه کنم به نعمت های دیگه ای که دارم

اگه میخوام خوشبخت بشم باااااااید این کارو انجام بدم

راه دیگه ای ندارم

️ من میتونم فارغ از اینکه شرایطم چیه و چه نگرانی ها و ناخواسته هایی دارم فقط به نکات مثبت زندگیم متوجه کنم

️ من میتونم بیخیال همه نگرانی‌ها و ناامیدی هام بشم و فقط مشغول پیدا کردن اتفاقات و نکاتی در اطرافم باشم که دوستشون دارم

️توی رفتار با همسر و فرزندم یا دوستان ببینم به چیه اون ها توجه میکنم به ظاهر زیبایی که دارن یا کار اشتباهی که انجام میدن

️من هر لحظه خودم دارم زندگیم رو خلق میکنم هیچ کس هیچ قدرتی توی زندگی من نداره

منم هیچ قدرتی توی زندگی دیگران ندارم که بخوام زندگیشون رو تغییر بدم

چون هر کدوم زندگیمون رو با فرکانس های ارسالی خودمون خلق میکنیم

️ اگه میخوام اتفاقات خوب زندگیم بیشتر و بیشتر بشن باید در موردشون هی صحبت کنم، توجهم رو به خوبی ها بیشتر کنم

️جهان مانند آینه عمل میکنه

️من هر قسمتی از زندگیم رو که به آینه نشون بدم از همون قسمت رو برام توی زندگی در آینده بیشتر میکنه

با حس خوب اتفاقات تغییر میکنه

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل صوتی جهان مانند آینه عمل می کند
    13MB
    14 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

2210 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمیه» در این صفحه: 8
  1. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    بسم الله النّور

    سلام استاد عباس منش عزیز

    الان ساعت 4:10 صبحه و من ساعت 3:50 دقیقه بیدار شدم و اول از همه همینطور که تو تخت نشسته بودم تو ذهنم تمرین ستاره قطبی رو انجام دادم و بعدش هم فایل عکسای دریم بوردم رو نگاه کردم و لذت بردم و بعد هم کلیپ کوتاهی از یه خونه دوبلکس بسیار زیبا رو دیدم و بعد از جام بلند شدم و اومدم تو سالن پشت میزم ، که خدارو شکر می کنم به خاطر داشتن این میز جمع و جور که فکر کنم حدود 17 ساله که داریمش. میز به سبک سنتی هست و نیاز به صندلی نداره و من رو زمین می شینم و خیلی این ویژگی رو دوست دارم احساس راحتی می کنم و اگه ساعت ها پشت این میز باشم خسته نمیشم. خداروشکر می کنم برای داشتن این میز عالی. وقتی اومدم پشت میزم ستاره قطبی رو نوشتم و بعد هم تمرین آخر فصل اول رو نوشتم دیروز تولد پسرم بود و قراره که امشب خواهرشوهر بزرگم برای شام بیان و خودشون هم میخوان کیک تولد پسرم رو بگیرن و این برام خیلی ارزشمنده . توی انجام تمرین نوشتم که اگه توان مالیم بالا بود امروز و امشب چه کارهایی می کردم و خیلی حس خوبی از انجام این تمرین داشتم و دیدم که چقدر ثروتمندی قشنگی زندگی رو بیشتر و بیشتر میکنه. بعد از انجام این تمرین شکرگزاری نوشتم ، هم به مواردی که تو تصویرسازی نوشته بودم و تو ذهنم انجام داده بودم اشاره کردم و براشون شکرگزاری نوشتم و هم به چند مورد از اتفاقات خوب دیروز اشاره کردم. لحظات خیلی قشنگ و رویایی ای رو دهنم تو تصور کردم و برای تک تک اون لحظه ای زیبا از خداوند متشکرم ، برای غذایی که درست کرده بودم ، برای کادوی خفنی که برای پسر عزیزم گرفته بودم و برای لحظات شادی که با هم داشتیم شکرگزارم . در مورد اتفاقات دیروز هم چند موردش رو می نویسم ، من سه فرزند نازنین دارم یه دختر چهارده ساله و دو پسر 9ساله و 7 ساله. مدت ها بود شاید دو سه سال بود که پسرام به خواهرشون التماس میکردن که باهاشون بازی کنه ، و دخترم اصلاً قبول نمیکرد و همیشه هم از وجودشون غر میزد ،منم ناراحت میشدم. تا اینکه چند وقت پیش از خدا هدایت خواستم دیدم خداوند بهم میگه درسته که یه خانواده خوب داری اما باید داشتن روابط خانوادگی خوب رو ازم بخوای! دیدم من تو دریم بوردم چنین عکسی ندادم و خیلی کم این لحظات خوب و خوش رو تصور می کردم.از تو اینترنت دو تا عکس شادو قشنگ از خانواده ی پنج نفری دانلود کردم و اضافه کردم به اون عکسا ، فک کنم الان حدود سه هفته هست که‌ تصور لحظات خوب و خوش بین اعصای خانواده رو به تصویر سازی روزانه ام اضافه کردم. از همون روز اول هم رابطه بین من و همسرم هر روز داره قشنگ تر و قشنگ تر میشه و هم رابطه من با بچه هام و هم رابطه ی بچه هام با پدرشون و هم رابطه ی خود بچه ها با هم. پسرام با هم خوب بودن اما الان رابطتشون خیلی زیبا تر شده . با خواهرشون هم خیلی خوب بودن اما الان واقعاً زیباتر شده . و دیروز بعد از دو سال صحنه ای رو دیدم که برام مثل معجزه بود. دیدم که دخترم نشسته پیش برادراش و خودش صدام کرده که مامان ببین چی درست کردم!و دیدم که اومده تو بازی برادراش و نشسته با این پازل ابری ها یه قلعه درست کرده و باهمدیگه داشتن با خوشحالی و شادی زایدالوصفی بازی می کردن . منم سریع گوشی رو برداشتم و ازشون عکس و فیلم گرفتم . خیلی قشنگ بود این صحنه خیلی قشنگ بود و من بودم که این رابطه ی زیبا رو خلق کردم ، خدایا شکرت شکرت هزاران هزار مرتبه شکرت. و یه نکته فوق العاده مهم دیروزم درک من از نحوه ی هدفگذاری بود. داشتم تو عقل کل پرسش و پاسخ دوستانم رو میخوندم که هدایت شدم به یه پاسخ زیبا و روان که یکی از دوستان نوشته بودن و خیلی قشنگ توضیح داده بودن که چجوری هدفگذاری کنیم که بتونیم انجامش بدیم و این خییییلی خیلی برام مفید بود و اصلاً انگار تیکه پازل گم شده ی کارای من بود ، من همه کار می کردم اما تو هدفگذاری این جنبه یعنی تکامل رو رعایت نمیکردم و به خودم سختی میدادم. با خوندن این پاسخ خیلی چیزا یاد گرفتم و از همون دیروز رویه ی فکریم رو تغییر دادم و رفتم تو دفترم نکاتی که باید رعایت کنم رو نوشتم و این بهم آرامش درونی زیادی داد. دیروز یه فیلم مصاحبه با خانم فاطمه دانشور رو دیدم که درس های زیادی ازش گرفتم . چقدر الان همه چیز هزاران برابر راحت تر شده به لطف تکنولوژی . به راحتی میشه صدها فیلم مصاحبه خوب رو سرچ کرد و دید. یه کاری هم چند وقته انجام میدم اینه که هر روز صبح یه کلیپ سفر به دور آمریکا رو آنلاین می بینم و نکاتش رو به خودم یادآور میشم و از اولین فایل دانلودی هم شروع کردم به دوباره دیدن فایل ها و الان دو سه روزه که رسیدم به این فایل و دارم کامنتاش رو میخونم. خدایا شکرت . خدایا شکرت که تونستم تمرین این صفحه رو انجام بدم. اینا فقط تعداد کمی از اتفاقات خوب دیروز و امروز من بود. خدایا شکرت به خاطر احساس آرامشی که تو قلبم دارم و همیشه برام سوال بود که این ایمانی که استاد میگه یعنی چی و چه جوری بفهمش و چجوری مومن واقعی باشم ؟! حدود یه هفته است که از همین فایل ها و محصولات استاد به این مفهوم رسیدم که ایمان همون آرامش قلبی توست! ببین چقدر آرامش درونی داری به همون اندازه ایمان داری! و اصلاً این مفهوم باعث شده بفهمم که خییییلی پرت بودم ! و سر مسائل خیلی خیلی جزئی درونم بهم میریخت شاید ظاهر آرامی داشتم ها اما درونم نه! الله یکتا بر من منت گذاشت که من رو تو مدار شنیدن این مفهوم گذاشت . دوست دارم بیشتر درکش کنم و بیشتر بهش عمل کنم . خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت این مهمترین سوالی بود که سال ها و سال ها دنبال درکش بودم . امیدوارم که بتونم بیشتر و بیشتر درکش کنم و بیشتر و بیشتر عمل کنم . الا بذکرالله تطمئنّ القلوب ……

    اللّهمّ ثبّت اقدامنا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    برگی از روزشمار تحول زندگی من، روز چهارم

    بسم الله النّور

    سلام استاد عباس منش عزیز، من عاشق این فایلم ، که بسیار بسیار دقیق و زیبا و به زبانی ساده و شیوا اصل قانون رو توضیح دادین.دلم میخواد وقت داشتم و تمام جمله هاتون رو اینجا می نوشتم.

    “فکر کن که هرررر لحظه باید روزه باشی ، روزه ای که تمرکزت باید فقط روی نکات مثبت باشه ،بر روی چیزهای خوب زندگیت باشه!….تصمیم با توئه! که تمرکزت رو روی چیزای نامناسب بذاری یا چیزای مناسب! ….در هرررر لحظه از زندگیتون نکاتی هست که مثبته .نکاتی هست که توجه کردن به اونا به شما احساس خوب میده . نکاتی هست که امیدوار کننده هست… با تمرکز کردن بر روی اونها و مهمتر از اون با رسیدن به احساس خوب، یعنی اگر می خوای ببینی که تمرکزت درسته یا غلطه ببین که احساست خوبه یا احساست بده؟! ” اگر احسات بده ، تمرکزت بر روی چیزهاییه که نمی خوای! اگر احسات خوبه تمرکزت بر روی چیزهائیه که میخوای! در هر لحظه نگاه کن چه احساسی داری؟ قلبت شاده یا ناراحته؟! قلبت بازه یا گرفته اس ، غمگینه ….!”

    وای من عاشق این قسمت این فایلم که به قلبمون نگاه کنیم و ببینیم چه حالی داریم؟ و قلب ما نشون میده که لحظاتی قبل یا روز قبل و یا روزهای قبل به چی توجه کردیم؟! و این خیییییلی به من کمک کرده، وقتی که حالم بد میشد اولش نمی فهمیدم که چی شده و چند روز تو حال بد میموندم اما با این فایل یادگرفتم از خودم بپرسم من که حالم خوب بود چی شده یهو حالم بد شده؟! و اکثر مواقع پیدا می کردم جایی رو که اشتباه کردم و حواسم به نقطه ی تمرکزم نبوده و احساسات و افکارم رو از مدار درست خارج کردم ! و یادمه اوائل که اینطور میشد از خودم ناراحت میشدم و برای همین بیشتر طول می کشید تا از اون حال بیام بیرون. اما چند وقته که اولاً خیلی کمتر پیش میاد که حالم بد باشه که این خودش یعنی توانایی کنترل ذهنم بیشتر شده و تونستم زمان بیشتری و روی نکات مثبت بیشتری تمرکز کنم . و دوماً اگر هم پیش اومده باشه که حالم بد باشه ، معمولاً نمی گردم ببینم چکار کرده بودم فقط میگم میدونم یه جایی یه روزی از مسیر خارج شدم ، و بعد به خودم میگم اما من بیشتر مواظب افکارم بودم پس این احساس بد هم گذراست و سعی می کنم زودتر کاری کنم که حالم خوب بشه . درسته که یه جاهایی تو زندگی واقعاً سخته که حالمون رو خوب نگه داریم اما با تمرین و تکرار و تلاش دیگه روزی میرسه که این کار برامون عادت میشه و ما خیلی راحت تر این کار رو انجام میدیم. نتایجی که از این سبک زندگی به دست میاریم انگار با آدم حرف میزنه و خودش عامل محرّکی برای پیشروی در این مسیره.

    واقعاً پرورش مهارت کنترل ذهن در جهت بهتر شدن زندگیمون ، که ذهن خودمون هم هست نه ذهن دیگران، خیییییلی راحت تره تا جون کندن های فیزیکی هر روزه و هر روزه با ساعت ها تحمل فشار کار بی وقفه! و فقط باید استقامت ورزید و تکامل رو رعایت کرد و به میزان موفقیت خودمون در پرورش این مهارت، توقع نتایج داشته باشیم.

    به امید اینکه همه ی ما و همه ی جهانیان به این مهارت دست پیدا کنیم و عجب بهشتی میشه این دنیا(شاید این که همه ی مردم جهان به این مهارت مجهز بشن شدنی نباشه اما قلباً دوست دارم چنین روزی برسه و گاهی بهش فکر می کنم و تصورّش بهم احساس خوبی میده)

    ممنونم استاد عباسمنش و مریم بانوی عزیز، از اینکه وقت میذارین ومحتواهایی تا این حد پربار ضبط می کنید که هر کدومش خودش در حکم چندین جلسه کلاس قانون هست . خدا حفطتون کنه و خیر کثیر به شما عطا کنه

    خدایا از تو بسیار بسیار سپاسگزارم برای چنین رزق و روزی ارزشمندی که برای گوش جانم فراهم کردی ، و تا این حدّ باعث پیشرفت من شده. باعث تغییرات اساسی ای در من شده…. سپاسگزارم….

    پیش به سوی روز پنجم سفرنامه

    اللّهم ثبّت اقدامنا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    به نام ❤حضرت دوست❤

    که هر چه دارم از اوست

    سلام استاد عباسمنش عزیزم🌹

    کامنت آخری که زیر همین فایل گذاشته بودم در مورد تضادهایی بود که واقعاً با عبور از اونها رشد کردم و گاهی وقتا از اینکه اینقدر در حل مسئله ها نسبت به گذشته پیشرفت داشتم احساس فوق العاده خوبی پیدا می کنم

    اما الان میخوام در مورد تغییراتی که نسبت به بیستم آذر ماه ۹۸(روز ورودم به این سایت زیبا) داشتم بنویسم.

    من از سال ۸۵ با قانون جذب آشنا شده بودم و هرازگاهی خیلی کم در موردش می خوندم بدون اینکه کار خاصی انجام بدم همونطور آروووم پیش رفتم تا اینکه

    آذر ماه ۹۸ با شما آشنا شدم و خدا روهزززززاااااران هززززززااااار شکر از این آشنایی.من که بسیاااار آدم مضطربی بودم از همون اولین فایل ها آرامش عجیبی گرفتم که این آرامش هر لحظه بیشتر و بیشتر میشه.

    اون موقع ما تو آپارتمانی که پدر عزیزم کاملاً رایگان در اختیار ما گذاشته بود زندگی می کردیم.چند سالی بود که می خواستیم به شمال مهاجرت کنیم اما به دلایلی فقط در حد حرف مونده بود، تا اینکه اوایل دی ماه ۹۸دوباره مسئله مطرح شد اما این بار فرق می کرد و ما مهاجرت کردیم.پیشرفت های زیادی تو این مدت داشتیم از همه لحاظ.

    چه تجربه های شیرینی بدست آوردیم که یقیناً اگر این مهاجرت نبود خبری از این تغییرات نبود.یه جورایی دست خدا رو بیشتر و بیشتر از همیشه احساس کردم ، اصلاً خود خداوند مهربان رو جور دیگه ای پیدا کردم.

    من همیشه عاشق طبیعت بودم ، وقتی قم بودیم هم از همون طبیعت قم لذت می بردیم، اینجا تو شمال دیگه طبیعت با قدم به قدم خاک این استان عجینه و هر لحظه و هر لحظه لذت می بریم از این نعمت فوق العاده با ارزش🙏❤

    بچه هام آزادی بیشتری پیدا کردن تقریبا هر روز تو هوای دل‌انگیز اینجا دوچرخه سواری می کنن🙏 ، راستش گاهی هوس می کنم کاش خودمم یه دوچرخه داشتم🤲😍

    گاهی پیاده روی میریم🙏 که امیدوارم بیشتر بشه.

    من عاشق گل و گیاهم و تو قم که بودیم بالکن رو پر کرده بودم از گل های زیبا که البته موقع مهاجرت همه رو هدیه دادم به خواهرها و برادرام🙏. و اینجا که اومدیم از نو شروع کردم و دوباره صاحب یه عالمه گلدون قشنگ شدیم ضمن اینکه حیاط پشتی این خونه که تنها سرسبزی اش چهار تا درخت بود و در کمال تعجب زمینش خشک خشک بود و هیچ علفی نداشت! من همون هفته ی اول تو حیاط در چند زاویه گل کاشتم و جالبه که الان یه چمن رونده فوق العاده زیبا در اومده و همه جا رو پوشونده بدون اینکه ما کاری براش کرده باشیم.گلهای ریز سفید داره که وقتی هوا یه کم آفتابی باشه گلهاش باز میشن و اصلا دیوانه میشم.جدیداً یه گیاه رونده ی دیگه هم در اومده که گلهای ریز آبی داره وااااااای دلم رفت. دارم از جایی حرف میزنم که ذاتش سرسبزیه اما این حیاط هیچ نشانی از سرسبزی نداشت.ما تیر ماه امسال به این خونه نقل مکان کردیم و طی این مدت اینجا اینقدر عوض شده🙏 ….

    تو قم که بودین تو بالکن خونه مون یه قفس داشتیم و دو تا مرغ داشتیم و از تخم مرغ تازه شون استفاده می کردیم🙏.اما وقتی به شمال اومدیم پارسال حدود پنجاه تا مرغ و خروس و جوجه داشتیم و چقدر لذت می بردم🙏. اینجا الان ده تا مرغ و خروس داریم که هم از صدای قوقولی دو تا خروس سفید خوشگلمون لذت می بریم و هم از تخم مرغا استفاده می کنیم و چه لذتی داره وقتی میری می بینی که مرغا تخم گذاشتن🙏😍🤩

    ارتباطم با فرزندانم خییییلی شیرین تر و هدایتی تر از قبل شده.🙏

    ارتباطم با همسرم خیلی صمیمانه تر و زیباتر از قبل شده ضمن اینکه احساس می کنم وابستگی های بیخودی داشتم که از بین رفته …🙏

    ارتباطم با خانواده ی خودم و خانواده ی همسرم هم خیییییییلی بهتر و زیباتر شده…🙏

    و یکی از مهمترین تغییرات ،درآمد همسرم هست که نسبت به دی ماه پارسال دو برابر و نیم شده 🙏😍و همینطور کار خودم . من چند سال بود که تدریس نمی کردم اما اسفند ماه ۹۹ تصمیم گرفتم که تدریس آنلاین داشته باشم، بیست و یکم فروردین ماه امسال اولین جلسات کلاس هام تشکیل شده و چقدددددددر لذت بخشه برام.🙏😍

    خونه ای که توش زندگی می کنیم هم حیاط جنوبی داره و هم حیاط شمالی و یه حیاط مسقّفه و موزائیکه‌ و یه حیاط طبیعیه (همون که بالاتر نوشتم)این نعمت بسیار بزرگیه که امکانات بسیاری رو در اختیارمون گذاشته🙏

    هفته ای یه بار صبح زود میریم از یکی از همسایه ها که چند تا گاو داره، شیر گاو تازه می خریم که وقتی عطر شیر تازه ی در حال جوش تو خونه می پیچه من دیوووونه میشم . دو سه روز پیش صبح که نم نم بارون هم بود من و همسرم با هم رفتیم شیر گرفتیم.هم یه پیاده روی رویایی شد چون هوا هنوز تاریک بود ، هم وقتی برمی گشتیم از نونوایی سر کوچه نون داغ گرفتیم و دو تا چونه خمیر هم گرفتم و تو ماهیتابه نون روغنی درست کردم با عسل خوردیم واااااااااای که چه طعمی داره ، و همراه با شیر داغ تازه! آخخخخخخخ خدا جون! من چجور شکر این هممممممه نعمت رو بگم؟ مست شدم، دیوااااانه شدم من ! چجور شُکر این دیوانگی رو بگم من ؟!چجور شکر این حاااااااالِ خوشِ دلم رو به جا بیارم!؟ وقتی شکرگزاری می کنم و تو باز بر نعمتت می افزایی ، این افزایش و این قانون رو چجور شکر کنم؟! گاهی حجم نعمت های ورودی به حدّی زیاده که وقتی میخوام بنویسم دست و پامو گم می کنم ….

    می خوامت خدااااااا جون، دوستت دارم مهربان الله یکتا! یه نعمت دیگه الان یادم اومد که سال ها دلم میخواست و اون هدیه دادن بودن از دستاورد خودم ! که به پدر و مادرم هدیه بدم از درآمد خودم و ماه پیش تونستم 💪.ماه پیش برای مادر عزیزم مقداری پول واریز کردم و اینقدددددر خوشحال شد و من که اصلاً چه حالی داشتم خدااااااا. این دو سه روز آینده هم که بچه ها پول کلاس رو واریز کنن میخوام به پدر عزززیزم هدیه بدم و واااااای از احساسی که خواهم داشت.پدرم همیشه به ما کمک می کرد اما من همیشه دوست داشتم که من بهشون هدیه های میلیونی و میلیاردی بدم و اینو حس می کنم که به لطف الله روزهایی خواهد رسید که این آرزوی من محقق میشه و من مثل الان مست خواهم شد از لطف الله یکتا❤🤲

    از کنترل ذهنم بگم که خیییییییلی بیشتر شده ، خیلی بهتر از قبل می تونم ذهنم رو به سمت خواسته ها هدایت کنم.خییییییلی راحت تر می تونم از ناخواسته ها اعراض کنم گرچه خیییییییییلی جای بهتر شدن هست اما نسبت به دو سال پیشم یک دنیاااا تغییر کردم.جالبه خبرهای ناخوشایندی که تو فامیل رخ میده من بعد از چندماه می شنوم با اینکه ارتباط دارم! برعکس خبر های خوب خییییلی زود به گوشم میرسه …..

    من در کل آدم خوش بین و شادی هستم اما یه محدوده ی زمانی بر اثر افکار محدود خودم به شدت افسرده شده بودم و دیگه شادابی قبل رو نداشتم اما از سه سال پیش سعی کردم که برگردم به روزهای شادابیم و وقتی وارد سایت استاد شدم سرعت برگشتم خییییلی بیشتر شد و حتی درجه ی شادابیم خییییلی بیشتر از اون روزهای خوب قدیمم شده و الان از سی روز هر ماه شاید دوسه روز حال خوشی نداشته باشم که مطمئنم همون دو سه روز هم دیگه کمتر کمتر میشه.الان یادم اومد که یه مسئله ای بود که شاید روزی نبود به خاطرش اذیت نشم اما الان شاید چند ماااه می گذره و یادم میافته و اون لحظه هم به خودم میگم این مال گذشته اس و هیچ ربطی به الان من نداره و ازش گذر می کنم …. و الان خودم رو خییییییلی بیشتر از قبل دوست دارم😘

    و از انرژی جسمی و سلامتیم بگم که من آسم دارم الان خیییییییییلی حالم بهتره و یه بخشی از آلرژیم که اصلاً با هیچ دارویی کنترل نمیشد و چون با دارو و بی دارو فرقی نمی کرد و به شدت هم روی معده ی من تاثیر بد میذاشت دیگه دکترم بهم گفته بود که براش دارو استفاده نکنم تا حداقل وضعیت معده ام با یه قلم داروی کمتر بهتر بشه . اما الان حدود سه ماهه که چند روز یه بار اون آلرژی برام پیش میاد در حد خیییییلی خفیف که اصلاً من مبهووووووتم که خدااااااااا چکار کردی با من؟!و خب وضعیت معده ام هم در نبود اون مشکل خییییلی بهتر شده و راااااااحت شدم واقعاً و همینطور تنفس بهتری دارم با اینکه چندین ماهه که مصرف داروی آسم هم کمتر شده😍

    به لحاظ انرژی هم با یه تغییر سبک ساده تو تغذیه آشنا شدم که انرژی ام دو صد چندان شده و دارم حالشو می برم

    خلاصه که استاد جان! متشکرم که اول خودت به معنای حقیقی کلمه خوب زندگی کردن، بهتر و بهتر زندگی کردن رو تجربه کردی و به دیگران هم این دانایی و توانایی رو آموزش دادی و هنوز هم آموزش میدی.خدا حفظت کنه استاد جانم🤲❤

    از خداوند عزیزم هم هررررر چقدررررر تشکر کنم کمه.شکرت مهربان شکرت هزززززززااااااااررررررااااااان هزززززااااااااررررررررر

    و ❤خدایی❤ که از رگ گردن به من نزدیک تر است….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    به نام حضرت دوست…که هرررر چه دارم از اوست

    سلااااااااام یه سلاااااام پر انرژی به همه ،یه سلاااااااام پرررر انرژی به استاد عزیزم

    امروز دارم رد پای روز چهارم سفرنامه ام رو می ذارم و خییییییلی خوشحاااااالم. حال دلم عجیب عالیه و خداوند رو هزاااااااران هزااااااار بار شاکرم.

    وقتی که رد پای روز سوم رو گذاشتم تضادهایی برام پیش اومد که دستاوردشون تمرین عملی این باور بود که “جهان مانند آینه عمل می کند!” و خییییلی هم گذر ازش سخت بود یه جاهایی تا لبه ی تیغ نا امیدی رفتم ، اما نا امید نشدم💪🤩 و بارها با خودم زمزمه کردم که اگه تو حال بد بمونی باختی! و وقتی تمامِ ، تاکید می کنم تماااااام تلاشم رو می کردم که حاام خوب بشه و خوب بمونه یهو به درکی جدید از قانون هدایت می شدم و اتفاقاً بعد از چند ساعت اون حقیقت رو تو یه مقاله از خانم شایسته ی عزیز می خوندم و این نشونه بود برام که راهت درسته و درکت بالاتر رفته و حال دلم عالی می شد .از اینکه می دیدم که دستاورد دست و پنجه نرم کردن با اون تضاد، رسیدن به درک بالاتری از قانون بوده حال دلم عجیب، عالی می شد و اصلاً انگار پرواز می کردم و به احساسی می رسیدم که فوق العاده برام ارزشمند و شیرین بود.

    دو روز پیش هم متوجه یه مسئله ای شدم که با این که خییییییییلی تو ذهنم بزرگ و سخت بود،اما من از همون لحظات اول فقطططط به حل مسئله فکر کردم، در صورتی که نجوا همه اش میگفت بدبخت شدی بیچاره شدی! بریز دور هر چی خوندی!و جالب بود که همه اش من رو به گریه تشویق می کرد! اما هدایت الله همه اش میگفت در هر حالتی که هستی همون رو باز پس می گیری و گریه ای که از جنس بدبختی و بیچارگی باشه نمی تونه به تو آرامش و آسایش هدیه کنه و …. و و باید بگم که من همیشه طبق سفارش استاد عباسمنش عزیزم کامنت بچه ها رو می خونم و نکته برداری می کنم و بعضی هاش رو هم به عنوان جملات تاکیدی رو کاغذ می نویسم و می زنم روی دیوار جلوی چشمم و بارها تکرارشون می کنم و جمله ای که چند وقته که روزی چند بار از ته دلم تکرارش می کنم این جمله ی زیباست که :

    🌟یا الله احساسم رو خوب کن ،یا الله فلان کار رو برام انجام بده …و یا الله هدایتم کن…

    و این جملات رو از یکی از نازنین های همین سایت یاد گرفتم تو کامنت های فایل “اعتماد به رب” قسمت سوم سفرنامه،لینک کامنت👇

    abasmanesh.com

    این کامنت عااااالیه و این جملات بسیار هدایت کننده اند.سید محسن عزیز! از تو ممنونم که این جملات ناب رو نوشتی که خییییلی کمکم کرد.الهی که حاااال دلت همیشه عااااالی باشه دوست عزیز.

    و من پریروز هدایت مستقیم الله رو درک کردم تو حل اون تضاد البته این مسئله چیزی نیست که با یک روز حل بشه و من با پیروی لحظه به لحظه از هدایت الله تا ۷۰درصد مسئله رو حل کردم و بقیه اش رو هم باید تدریجی و تکاملی به نتیجه برسونم،من پریروز آگاهانه ،حتی برای حرف زدنم و کلمه هایی که قرار بود از زبانم جاری بشه از الله یکتا کمک خواستم و بی نظیر هدایتم می کرد .اون شب احساس کردم که چه هیجان و خوشحالی و سبکی زایدالوصفی قلبم رو پرررر کرده ،خییییلی راضی بودم از اینکه تمام این سال ها رو خودم کار کردم و مزه ی دلچسب کنترل ذهن رو اینقدر واضح چشیدم و قطعاً طبق قانون نتایج شگفت آوری رخ خواهد داد، چون ذهنی رو که می تونست اون روز با افکار منفی اش جهنمی به پا کنه ،من به آرامی کنترلش کردم. دیروز به همسرم گفتم اگر من فقط دو ماه پیش متوجه این مسئله می شدم قطعاً بازخورد من طور دیگه ای بود و معلوم نبود که چقدر اشتباه عمل می کردم!درسته که این مدیریتِ پریروز من تکاملی بدست اومده اما باید بگم که کار تمرکزی روی سفرنامه هم سهم زیادی در کنترل ذهن من داره و احساس می کنم من که تا الان دو سال و دو ماهه که تو سایت استاد آگاهی کسب کردم ، دارم با تمرکز روی سفرنامه به طور عملی آگاهی ها رو اجرا می کنم و این حس خیلی خوبی بهم میده و این چند روز خییییلی خوب اینو درک کردم که خالق زندگیم هستم و حتی تضادهایی که در نتیجه ی افکار محدود ساااال های گذشته ام رخ میده ، من با خودم میگم وقتی قانون اینقدر دقت بالایی داره و جهان مثل آیینه داره همونایی رو به من بازتاب میده که یه روزایی خودم به جهان در قالب فرکانس عرضه کردم اتفاقاً نا امید که نمیشم هیچ، تازه به خودم میگم عجب قااااانونیه و من چقدر راحت می تونم ازش در جهت خلق خواسته هام استفاده کنم و با یادآوری این که ذات آینه اینه که هر آنچه جلوش بذارن انعکاس میده بدون تغییر، پس این منم که باید با دقت و ظرافت، فرکانس دلخواه خودم رو ارائه کنم تا دقیقاً نتیجه ی دلخواه خودم رو دریافت کنم.وقتی میگم با دقت و ظرافت یعنی به قول استاد حقیقتاً شبیه روزه هست ! وقتی می خواهیم روزه بگیریم باید به چندین اصل همزمان پایبند باشیم تا درست باشه و نمی تونیم بگیم امروز خییییلی گرسنه ام حالا یه کم غذا که اشکال نداره عوضش تشنگی رو تحمل می کنم ! یا من هم تشنگی و هم گرسنگی رو رعایت کنم اما زبان و نگاهم رو کنترل نکنم! یعنی نمی تونیم قانون رو دور بزنیم! مثلاً تمرکز بر نکات مثبت داشته باشیم اما شکر گزار نباشیم یا مثلاً شکر گزار باشیم و تمرکز بر نکات مثبتم داشته باشیم اما ورودی ها رو کنترل نکنیم! یا مثلاً باور فراوانی رو نسازیم و یا همه ی اینا رو داشته باشیم اما پای عزت نفسمون همچنان شدید بلنگه!و هیچ کاری هم براش نکنیم ، چون درست کردنش درد داره! مثلاً علیرقم میل باطنی مون پای صحبت هر کسی بشینیم ،فقطططط به این دلیل که اینقدر عزت نفس نداریم که وارد اون بحث نشیم و یا نتونیم خودمون با عزت نفس به بحث ، سر رشته ی دلخواه بدیم و یا هر عکسی یا هر خبری رو نگاه بکنیم یا اجازه ی جاری شدن هر فکری رو به ذهن بدیم و و و و

    کنترل ذهن دقیقا مثل یه پازله!باید تمامی قطعاتش رو با عشق و علاقه کنار هم بچینیم تا در نهایت به تصویر زیبای نهفته در پس پازل دست پیدا کنیم !

    از اینکه اینجام خوشحالم! از اینکه امروزم با دیروزم یکی نیست خوشحالم!

    و از خداوند بسیااااااااااااار سپاسگزارم که من رو آفرید.جهان به این زیبایی رو آفرید ،قانونی تا این حد شگفت انگیز آفریده.سپااااااااس سپااااااااااس سپاااااااس! ❤ تو ❤ را فراوان سپاااااااااس! ای نازنین الله یکتا😘❤

    جانی و دلی! ای دل و جانم همه “تو”

    در پناه نازنین الله یکتا شاد و سلامت و ثروتمند باشید😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    به نام خداوند مهر

    آفریننده ی گردون سپهر

    به نام عشق …

    به نام شور…

    به نام شعور و سروووور…..

    چقدددددددر حااااااالم خوبه استاد عزیزممممم

    اینجایی که الان ایستادم، تا به الان، بهترین جایگاهی هست که در زندگیم تجربه کردم❤ از همه لحاظ ! به قول جان دلم ، استاد عزیزم در تمامی جنبه های زندگی ! و زیبا تر اینکه هررررر روز و هررررر لحظه داره به سمت پیشرفت میره و من نه تنها نگران از دست دادنش نیستم بلکه قانون بهم میگه با همین فرمون تمرکزی برو جلو و بببین! و ببین که ریزش باران نعمت ها به طور تکاملی، تصاعدی خواهد شد…. 😍😍😍

    بارالها! معبودا! تو را سپاس! تو را فرااااااوااان سپاس! که جهان و هررررر آنچه در آن هست جز باران دائمی فراوانی و نعمت ها نیست و علاوه بر این حجم عظیم فراااااوانی ،قانونی که جهان را بر اساس آن پایه نهادی گویی مادر فراوانی است و تنها عمل طبق آن، زایش فراااااوانی را در زندگی ام سرعتی باور ناپذیر می بخشد! کدام قانون بشری را می توان یافت به این دقت و ظرافت ؟ که عمل به آن قانون نه تنها خسته کننده و دست و پاگیر نیست بلکه هر چه به آن پایبند تر می شوم نتایجی دو صد چندان بیشتر می بینم و به قول استاد عباسمنش عزیزم چرخ عمل به آن هر لحظه در وجودم بیشتر روغن کاری می شود و من سرمست! و من سرمست می شوم و …..

    میخوام تمرین این صفحه رو بنویسم🙂شاااااااااد و خوشحاااااااال و سرمست و جاااااام به دست!!!!… آری ! ترک این مِی نخواهم نکرد! ترک این باده را بر خود حرااااام کرده ام! و جسورانه جام را بالاتر می گیرم! از “الله یکتا” باده ای خااااالص تر و نااااااب تر و سرمستی آور تر طلب می کنم! و “او”! این سااااااقیِ شیرین لب و سیمین تن نه تنها برایم نااااااز نمی کند، بلکه بیشتر و بیشتر و بیشتر در جامم “مِی” می ریزد و مرا سرمست تر و سرمست ترررر می کند ……. وااااااااااااای ربّ العالمینِ زیبای من! دوست دارمت! می بویمت! می بوسمت! معشوقی که معشوق همگانی و معشوق منی! در همه جاااایی و در منی! واااااااااای ……

    و تمرین این صفحه:

    دیروز بامداد، مثل همیشه از خواب ناز بیدار شدم (سپاسگزارم🙏) با صدای آلارم گوشیِ شکسته اما غیور و با وفای خودم 🙏که داستانش رو یه جایی تو این خونه براتون گفتم و هنووووز تمام قد ایستاده، از خواب ناز ۴ ساعته ی 🙏خودم بیدار شدم(سپاسگزارم برای تک تک نعمت های جمله ی قبلی🙏 )

    بعد از تمرین ستاره قطبی🙏 (که با اینکه خییییلی ازش جواب گرفتم🙏، اما ذهنم هنوز خیییلی مقاومت به انجامش داره اما من تسلیم نمیشم🙏 و …)

    سپاسگزاریم رو نوشتم🙏 و چقددددر این کار رو دوست دارم 🙏و وقتی شکرگزاری می نویسم دوست دارم زمان بایسته و من بنویسم و بنویسم و بنویسم🙏… روزی به این آرزوم می رسم🙏 ، روزی که به لحاظ مالی🙏 و زمانی🙏 و مکانی🙏 چنان آزاااااد خواهم بود که هرررر کاری رو که دوست دارم🙏 ،هر مقدار که دوست دارم انجام بدم🙏، البته الان هم جز این نیست که کارهایی رو که دوست دارم انجام میدم🙏 اما به لحاظ زمانی باید آزاااادی بیشتری رو درک کنم تا هررر قدر که دلم می خواد انجام بدم و یقین دارم چنین خواهد شد🤲🙏💪

    بعد از شکر گزاری به این صفحه اومدم تا مطالعه ی کامنت های این صفحه رو ادامه بدم🙏 و قبلش طبق هدایت🙏 ، نوشته ی بالای این صفحه رو خوندم🙏 و این بار به قول بچه های عزیز🙏 این سایت از مدار بالاتری جمله ی زیر رو درک کردم🙏 و احساس بسیاااار خوشایندی از این درک بیشتر داشتم🙏 👈 نزدیک ترین فرکانس به فرکانس خداوند به معنای خالقی که می گوید باش و همان لحظه موجود می باشد، ❇فرکانس سپاسگزاری است❇ و راه سپاسگزار بودن ⬅️از مسیر تمرکز بر زیبایی های اطرافت ، دیدن آنها و تحسین شان می گذرد➡️🙏🙏🙏🙏 و این جمله بوم بوم تو مغزم صدا کرد 🙏🙏🙏و همچنین جملات بعدش🙏 با اینکه تمرکز بر نکات مثبت از مهمترین کارهای روزانه ی من هست🙏 به حدی که در خواب های من هم نفوذ کرده 🙏 اما این بار از دریچه ی دیگه ای این جملات رو درک می کردم🙏 و عظمتش برام به حدی بود که همون لحظه سجده کردم 🙏و شکر و درخواست درک بیشتر و بیشتر نسبت به قانون داشتم 🙏 و بعد شروع کردم به نوشتن نکات مثبت از چراغ مطالعه ای که جلوم روشنه گرفته تا پوست تنم همه رو نوشتم🙏🙏🙏 و وااااااااای که چه اتفاق های فوق العاده مثبت تری دیروز برام افتاد😍🙏🤲

    ✔نکته های کاربردی و مهمی که دیروز تو مطالعه زبان بهش رسیدم🙏

    ✔دیروز صبحانه رو با نون تازه ای که دخترم گرفته بود نوش جان کردیم البته هر روز نون تازه می خوریم🙏

    ✔بارون می اومد😍 و من چتر پسرم که سبز رنگه و عکس بن تن داره😀 دادم به همسرم و گفتم چتر داشته باشی بهتره!🙏 ایشون هم نگاهی کرد و با لبخند🙏 گرفتش منم در تایید لبخندش گفتم مهم نیست🙏 که دیگران چه فکری میکنن مهم اینه که تو خیس نشی و سرما نخوری!🙏 و این به نظر من یعنی یه دستاورد مهم🙏 چون شاید تا همین دو سه ماه پیش حاضر نمی شدیم چنین کاری بکنیم نه من و نه ایشون! و نتیجه این بود که با این که مسیر پیاده رویش تا خیابون اصلی زیاده اما خیس نشده بود و یخ نزده بود تا بخواد به خاطر نگاه دیگران زندگی کنه!دیگرانی که اینقدر درگیر مسایل خودشون هستند که شاید حتی گذر انسان ها رو هم نبینن! چه برسه چتری که تو دست شون باشه و بیشتر از اون اینکه چه رنگ و چه طرحی داشته باشته!!!🤣🤣🤣 و تازه حتی اگه ببینن و براشون عجیب و مسخره هم که باشه مهم نیست !

    ✔دیروز موقع کار با کاین مستر برای تولید محتوای تدریس خیاطیم با هدایت الله قابلیتی رو کشف کردم که شاید افرادی که سال ها با این برنامه کار کردن هم ازش مطلع نباشن💪و چقددددر هم علاوه بر افزایش سرعت در تولید محتوا به کیفیت و زیبایی کارم هم اضافه شد🙏

    ✔برای بهتر و سریع تر انجام شدن تکالیف مدرسه ی پسرم دیروز هدایت الله رو واضح دریافت کردم و خییییییییلی زودتر از همیشه کارش رو انجام داد🙏

    ✔برای ناهار ماکارونی🍝 درست کردم و خیییییلی خوشمزه تر از همیشه شد به حدی که من که ناهار نمیخورم‌ عطر و بوش وسوسه ام کرد و موقع جمع کردن سفره یه قاشق خوردم و یه کوچولو هم از ته دیگ🙃😉🙏

    ✔دیروز قطع کردن هررررر گونه فعالیت اضافه در واتساپ بهم الهام شد به طوری که گفت تعهد باید بدی گفتم چشم، چقدر پیام هایی که تا حالا به خاطر دل دیگران جواب دادم با اینکه وقت نداشتم !چقدر وضعیت ها رو در واتساپ بازدید می کردم فقط به این دلیل که اون هم وضعیتی که من گذاشتم رو بازدید کرده…….. واااااااااااااااااای پروردگارم من رو ببخش❤ و تصمیم قاطع گرفتم که از این به بعد فقط بخش مربوط به کارم رو چک کنم و الان هم الهام شد که تو با تلگرام کار می کنی و بگو شاگردات همون جا پیام بذارن، تمرکز… تمرکز …..منم میگم چشمممممممم! عاااااااشقتم مهربان ساقیِ همیشه شراب به دست من !!!!!

    ✔دخترم یه ظرف غذاخوری داره 🍱که خیلی سال قبل از به دنیا اومدنش خاله ی کوچیکش بهش داده!!!🙏 خیلی هم به این ظرف حساسه😉 دیروز موقع نهار آوردش و به من گفت سه تایی با هم (خودش و دو برادرش🤩) تو این ظرف غذا می خوریممممممم !!!!…🙃قاااااانون جواااااب میده حتی تو این مسااااائل !به صورت اکسیری حتی در جزئی ترین مسائل زندگیت سرک می کشه و ماهرانه کیمیاگری می کنه! چه صحنه ی زیبایی بود🤲🙏❤ .ظرف کوچیک بود اما بارها و بارها برای خودشون غذا کشیدن و نوش جان کردن 🙏و چقدددددر هم خوش گذروندن 🙏و این ریسمان محبت خواهر برادری بود که این وسط محکم تر و محکم تر میشد🙏 ….معشوق افسونگر من!جلوه گری تا به این حدّ! فرااااای تصور من است! الحمد لله ربّ العالمین!🙏🙏🙏🤲🤲🤲❤❤❤

    ✔کلاس دیروزم عااااااالی بود 🙏(تدریس آنلاین🙏🙏🙏 زبان) از مدت ها قبل از شروع کار آنلاینم تا به الان طبق هدایت الله پیش رفتم و عاااااااالی نتیجه داده 🙏🙏🙏، همه ❤اوست❤ و من هرررررر چه داااارم از اوست🙏🙏🙏🙏

    ✔دیروز از خداوند پول خواستم مبلغ مشخص و خداوند از دو تا از دستانش دوبرابرش رو بهم رسوند، یکیش حقیقتا حیرت آور بود برام🙏🙏🙏🙏🙏 و البته ایمان به قانون در دلم محکم تر و پررررررر رنگ تر از همیشه شد!🙏❤🤲

    ✔و بعد از کلاسم یه شاااام دلچسب خوردیم 🙏(میرزاقاسمی😋😋😋) پسر کوچیکم خیلی دوست نداره اما قبلا بهش می گفتم مادر شام همینه و باید بخوری طفلی هم میخورد اما دیشب رفت کنار و گفت دوست ندارم! و نیومد🙏 . منم بلند شدم بازم طبق هدایت الله🙏 براش دو تا نیمرو 🍳زدم🙏 و خیییییییلی خوشحال شد🙏 و چه برقی زد چشماش🙏!حالا جالبه که من تو غذا به بچه ها سخت نمی گیرم و اتفاقاً بعد از مدتی بچه هام عااااااشق همون غذا میشن! 🙏🙏🙏💪اما تازه دیشب فهمیدم🙏 که تو این یه مورد رفتارم متفاوت بوده! و اصلا هم حواسم نبود! و سپاااااسگزارم که دیشب متوجه شدم چراکه باورهای محدود کننده گاهی زیر همین پوسته ها و در همین مسائل جزئی به ظاهر بی اهمیت جا خوش کرده و خب پیدا کردنش قدم اول هست و بعد قدم های بعد میرسه….🙏🙏🙏

    ✔🥂🔪🍽🍶🫖همیشه به حدی خسته بودم که ظرف شام رو نمی تونستم بشورم و صبح زود🙏 قبل از صبحانه می شستم! اما دیشب سرحال بودم 🙏و نه تنها ظرفارو شستم 🙏بلکه همه رو سرجاش گذاشتم🙏 و یه نگاه مقتدرانه ای هم به آشپزخونه ی مرتب و تمیز انداختم 🤣🤣🤣🤣و لامپ رو خاموش کردم و بعد هم مراسم شب بخیری جگرگوشه ها رو اجرا کردم🙏 و احساس کردم چقددددررر بیشتر از همیشه دوستشون دارم 🙏

    ✔و همین احساسِ عشقِ چندبرابر رو نسبت به ❤عزیز دلم❤‌ هم داشتم🙏❤🤩

    ✔و با این فکر که فردا چقددددر زیباتر از امروزِ زیبای من خواهد شد خوابیدم….

    ✔و امروز هم یه صبح دل انگیز بارونی دیگه رو شروع کردم….🙏🙏🙏

    ✔و میخوام روز زیبای دیگری رو رقم بزنم و با الگوگیری از ربّ النّوع زیباییها ، عشق ، مستی و فراوانی و شادی و….. من هم عشق بیشتری خلق کنم و آن را در جام زندگی امروزم بریزم و باااااااااااااااز سرمست شوم از حجمه ی عشق بر قلبم ، بر جااااانم ، بر وجود و بر سجودم ! باشد که این شور و سرمستی بیشتر و بیشتر و بیشتر شود نه فقط برای من که برای همگان! عاااااااشقم بر همه عااااالَم که همه عااااااااالم از اووووست….!❤❤❤

    و باز هم می رسم به ❤خدایی❤ که از رگ گردن نزدیکتر است … !

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    سلااااام نرگس عزیز!

    چقدررررر زیبا نوشتین!خدااااای من!شکرت!هزاااار مرتبه شکرت!چه حال خوبی دارم!حالم خوب بود اما الان عالیتر شده!

    امروز اومدم اینجا داشتم کامنت میذاشتم ،اینقدر غرق این صفحه شده بودم که یادم رفت که باید به جوجه ها و اردکامون خوراک بدم.کامنت رو رها کردم و رفتم حیوونکیا حسابی گشنه شون بود و وقتی برگشتم دیدم گوشیم دست دخترک نازمه و داره گوشی گردی میکنه،گوشی رفت دست دختری و کامنت هم که معلوم نشد کجا رفت.اولش یکم حالم گرفته شد و زود گفتم نه،مهم نیست.حالِ دوباره نوشتن اون همه خط رو نداری،حالِ خوندن کامنت عزیزای همراه این کلبه ی قشنگ رو که داری!

    خوندم و رسیدم به اینجا!یک دنیا ممنونم!امروز نکات مثبت زیاااادی داشتم و کامنت شما هم شد داغ ترین نکته ی مثبت امروز من تا اینجای روز البته الان دیگه غروبه و هوای شمال دم غروب فوق العاده اس!و روزی که تا اینجاش اینقد قشنگ سپری شده هزاران هزارررر مرتبه شکر داره!خدایاااا!مهربان خدای من!که وقتی اسمت بر دلم جاری میشه حال دلم یه حال دیگه ای میشه دوستت داااارم خداجون.ازت ممنونم برای همه ی داده ها و نداده هات!

    ازت ممنونم که اینجا هستم تو این خونه ی قشنگ!

    حال دل همتون خوب باشه و خدایی!که اگه فقط همین رو داشته باشیم همه چی داریم!

    ❤❤❤❤❤…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    سلام الهام خانم

    وقتت بخیر و نیکی🌹

    عجب نکته ی زیبایی رو یاد آور شدین.وای خدای من!اکثر آدما وقتی بهشون گفته میشه خواسته هات رو تجسم کن میگن چطور چیزی رو که اتفاق نیافتاده و ملموس نیست تجسم کنم؟؟؟

    در حالیکه روزها و ساعت ها میتونن اتفاق بدی رو که هنوز پیش نیومده و ممکنه هیچ وقت هم پیش نیاد رو با جزئیات تجسم کنن!!!

    پس این ثابت میکنه همه مهارت تجسم خلاقانه رو داریم منتها اقلیت انسان ها این مهارت رو در مسیر درست استفاده میکنند.

    مثل ورزشکاری که مهارتش در ورزش بوکس رو در مسابقات استفاده کنه و باعث پیشرفت خودش بشه و برعکس افرادی که همین ورزش رو یاد می گیرند و کوچه و خیابون میشه رینگ بوکسشون و …هر دو گروه یه مهارت رو یاد گرفتن اما یه ورزشکار متعهد با این مهارت به رویاهاش میرسه.

    ما هم باید مثل اون ورزشکار متعهد ،به تجسم خلاقمون که پدیده ی بینظیر خداوند هست

    پر و بال بدیم در تمرکز بر نقاط مثبت زندگیمون.

    بازم از شما ممنونم الهام و هومن🌹

    از خداوند بسیار سپاسگزارم

    از استاد که چنین فضای بینظیری رو فراهم کردن بسیار سپاسگزارم

    برای تک تک اعضای این خونه موفقیت در دین و دنیا و آخرت رو آرزومندم🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2034 روز

    به نام حضرت دوست❤

    که هر چه دارم از اوست….

    سلام ریحانه ی عزیز

    چه سوال خوب و مهمی پرسیدین عزیزم.حتما تا حالا بارها و بارها خودتون به جواب این سوال رسیدین اما من دوست دارم در موردش کامنت بذارم😊در واقع به خاطر درک بهتر خودم از قانون! و مخصوصاً که خودم هم به تازگی این درس مهم رو گرفتم و حقیقتاً پایداری در این درس و عمل بهش خیلی مهم هست برای همه ی ما!

    این مسئله که ما کاری رو شروع می کنیم اما بر خلاف تصور ما مسائلی پیش میاد که به زعم‌ ما مانع پیشرفت هستن به نظرِ الانِ من طبیعیه!اما اینکه ما چجوری به این به اصطلاح موانع نگاه می کنیم خییییلی مهمه! تو این مدت که با قانون آشنایی بیشتری پیدا کردم و بیشتر بهش پایبند شدم توی تمام کارهام با تضاد روبرو شدم! حتی تو مسائل ساده ی روزمره! اما چون بارها و بارها و بارررررها تو فایلها از استاد جانِ دلم شنیدم که تضاد باعث پیشرفته ،تضاد باعث بروز و وضوح خواسته های ماست سعی می کردم طوری نگاه کنم که حداقل کمی حرف استاد رو درک کنم! یادمه اوائل وقتی با چنین وضعیتی روبرو می شدم ناراحت می شدم و می گفتم آخه من که دارم تمام سعیم رو می کنم پس چرا…؟؟؟؟😅😅😅بسته به حجم تضادِ پیش آمده، بعد از گذشت چند دقیقه یا چند ساعت و یا چند روز و یا حتی چند هفته ….. نهایت به خودم اینطوری می گفتم که این چیزی که الان هست (تضاد)نتیجه ی گذشته ی من هست و فلان جا اینطور گفتم یا فلان کار رو کردم و خب الان هم دارم نتیجه اش رو می بینم!!!(ترمز!) و بعد به خودم امید می دادم که آینده که اینطور نمیشه! چون من دارم رو خودم کار می کنم و قطعا همه چی اوکی خواهد بود و بی نقص!🤣بعد با روش هایی که بلد بودم حال خودم رو خوب می کردم… خلاصه تضاد هم تموم می شد و مسائل یکی یکی حل می شدن و …..

    اما از فروردین امسال که کار آنلاینم رو شروع کردم ، بارها و بارها با تضاد مواجه شدم که دوست دارم از همین جا و همین لحظه به بعد این تضاد هارو آسانسور بنامم!!! چرا؟! چون تجربه ای که تو این مدت کسب کردم دید وسیع تری نسبت به این “آسانسورها” پیدا کردم! فرض کنیم یه قطعه الماس تو طبقه ی چهلم یک ساختمان برای ما گذاشتن و ما خودمون باید بریم و بگیریمش🤩 اما این ساختمان آسانسورهاش یه جورایی مخفیه!و ضمناً اینطوری هم نیست که مستقیم شما رو ببره به طبقه ی چهلم! شما باید از پله ها استفاده کنی و تو مسیر پله ها یه سری هدایا ی دیگه تعبیه شده و هر چقدر شما بیشتر به این هدایا توجه کنی و قدردانشون باشی به اون آسانسور نزدیکتر میشی! آسانسور کارش اینه که سریع تر تو رو به مقصد برسونه! این نقاشی ها رو دیدین که اول یه طرح می بینید بعد یهو متوجه میشید که یه طرح دیگه هم توش مخفی بوده بعد هر چی از زاویه ی دیگه ای بهش نگاه می کنی باز یه طرح دیگه میبینی….! حکایت این تضادها هم همینه! به نظر من همیشه و تو همه ی کارها برای بهتر شدن زندگی ما این آسانسور ها هستن به شرط اینکه فقط به درِ بسته ی آسانسور نگاه نکنی که پس کیِ باز میشه؟!بلکه به هدایایی که تو مسیر بهت داده شده نگاه کنی و سپاسگزار باشی (تجربه هایی که کسب کردی فقط به خاطر اینکه اون کار رو شروع کردی ، انسان های خوبی که از این طریق باهاشون آشنا شدی، تکنولوژی هایی که به خاطر کارت دیدی و استفاده کردی، خلاقیت هایی که بروز دادی و یا حتی از دیگران دیدی ، انسان هایی که مخرب پیشرفت تو بودن و بدون اینکه تو متوجه باشی کائنات اونارو به نفع تو تغییر داده و یا خودبخود مسیرشون از تو جدا شده و منافع مالی و معنوی زیادی که تا همون نقطه بهشون رسیدی و و و ….) همین که وجودت سرشار حس شکرگزاری از این داشته ها میشه ناگهان در آسانسور باز میشه (حل مسئله) و تو بعد از وارد شدن تازه متوجه میشی که این درِ بسته آسانسور بوده برای بهتر شدن کارهای خودت! و من تو این مدت بارها اینو دیدم و برام پیش اومده! با مسئله ای در کارم مواجه شدم و اولش جا می خوردم حتی ناراحت هم شدم اما همین که افسار ذهنم رو به دست گرفتم و سعی کردم فقط قانون دان نباشم و بلکه به قانون عمل کنم، کائنات عجیب من رو سورپرایز کرده و می دیدم اون چیزی که فکر می کردم مانع کارم هست نه تنها مانع نبوده بلکه یک سکوی پیشرفت بوده برام! اینارو نمیگم که قشنگ حرف زده باشم! حقیقتاً تجربه کردم و وقتی برمی گردم به کسب و کار خودم نگاه می کنم و روزهای قبل و بعدِ اون “آسانسور😉” رو با هم مقایسه می کنم خودم مبهوت میشم که خدااااااااایا آخه تو چقدددددددر بنده هات رو دوست داااااری!!! آخه تو چقدددددر به فکر راحتی شون هستی! دلبرااااااا ! حقّا که تو “لیلی” ای هستی که خود “مجنون” تری!!!!!!!!

    معشوقی هستی که خود عااااااشق تری! معشوقان همه عشوه گری و خنیا‌گری دانند! اما تو ناز می خری و رفع نیااااز می کنی!

    و در آخر باز هم می رسم به ❤خدایی❤ که “از رگ گردن به من نزدیک تر است…”

    شاااااااااد و سلاااااااامت و ثررررروتمند باشید…. ❤❤❤💋💋💋

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: