جهان مانند آینه عمل می کند - صفحه 186 (به ترتیب امتیاز)

سلام استادجان..امروز روز چهارم و چه تمرین قشنگی.

امروز من واسه اولین بار میوه آواکادو خریدم.از طعمش خوشم نیومد ولی خب چون تابحال نخریده بودم و کنجکاو بودم ببینم چ طعمی داره خریدم.بعد متوجه شدم میوه فروشه چندنوع میوه جدید دیگه هم داره.مثل پاپایا ک تقریبا طعمش مثل انبه بود.البته انبه خوشمزه تره.بعد میوه های دیگه هم داشت ک خیلی قشنک بودند خیلی.باخودم گفتم هربار میرم ی نمونشو میخرم تا تست کنم ببینم چ طعمی دارند.الان ک دارم اینارو مینویسم دارم فکر میکنم چرامن وقت بیشتری رو داخل میوه فروشی نگذروندم و حسابی با حواس جمع و بادقت میوه هاشو ندیدم.حتی میتونستم ازشون عکس بگیرم و باین ترتیب باین زیبایی ها بیشتر توجه کنم.اینم برمیگرده باین ک من یاد نگرفتم دقت کنم و متمرکز بشم رو خوبیا.عادت نشده برام.ازکنار زیبایی ها براحتی میگذرم و شاید حتی دیگه اصلا حرفشم نزنم ولی تا دلت بخاد از نازیبایی ها تعریف میکنم و تودلم حرص میخورم.از رفتارای نادلخواه دیگران هی تو ذهنم مرور میکنمو حرص میخورم و ازین نوع نادلخواه ها هی بیشتر میبینم.

چ تمرین قشنگی.باعث شد من بشینم فکر کنم تایادم بیاد ک چ چیزای قشنگی امروز دیدم.یکی دیگه از چیزای خوبی ک امروز دیدم و بوشو استشمام کردم و روحمو نوازش داد بوی خوش چمن کوتاه شده بود.چقدر من این بورو دوست دارم.ازهرجا ک رد میشم و این بو ب مشامم میخوره،سعی میکنم آهسته تر رانندگی کنم تا بتونم بیشتر این بو رو استشمام کنم.

یکی دیگه از چیزایی ک من خیلی دوست دارم و روحمو نوازش میده و امروز اتفاق افتاد،شاگرد میوه فروشه بود ک دم مغازه رو با آبپاش قدیمیا هستا با اون آبپاشی کرد و بوی خاک آب خورده ب مشامم رسید و خنکای اونجا رو من با پوستم احساس کردم.دلم نمیخاست ازونجا برم.یادم باشه ازین ب بعد بیشتر باین زیبایی ها توجه کنم.امزوز ی ماشین تویوتای خیلی قشنگ و باکلاس دیدم.اسم مدلشو بلد نیستم ولی هروقت توخیابون میبینمش تاخوداگاه میگم ایووول اینو میگند ماشین.یکی دیگه از اتفاقهای خوب امروز این بود ک من تونستم محصولمو امروز ب ینفر جدید معرفی کنم و ایشون هم عاشقش شده بود و ازم خاست تا عکس از نمونه کار براش بفرستم.

امروز واسه ی جشن عروسی سفارش شیرینی شونو من بردم.و ی ایده جدید ک ب مشتری پیشنهاد دادم این بود ک عکس عروس داماد رو روی تک تک شیرینی هایی ک سفارش داده بودند بزنیم و کار جالبی شد.

البته این هنر همسرمه و من درکار فروش و بازاریابی کموبیش کمکشون میکنم.همسرم واقعا دست پنجه قشنگی داره.اینم یکی دیگه از زیبایی های امروز.

آها..یکی دیگه از زیبایی های امروز این بود ک من ظهر ک بچه ها از مدرسه تعطیل میشدند داخل خیایون بودم و دختر و پسر کوچولوهایی رو دیدم ک قدهای ریزه میزه داشتند و با فرم مدرسه و کوله و کیفشون داشتند از مدرسه میزدند بیرون.واقعا خیلی بامزه بودند.

استادجان یک دنیا ممنونم بابت این فایلها و تمرینهای ارزشمند.از مریم عزیز هم صادقانه تشکر میکنم.چقدر باعشقید شماها..سپاسگذارم و دوستتون دارم