چگونه از تضادها «اهرمی برای تحقق خواسته ها» بسازیم - صفحه 8

373 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    من و خدا گفته:
    مدت عضویت: 1668 روز

    سلام خدمت استاد عزیزمممممم. استاد جان چی بگم من انقد حالم عالیه، حالم توپه توپه خدایا شکرت

    استاد جان امروز این مسئله تو ذهنم بود که بیام ماجرایی که برام پیش اومده رو بنویسم که هی کار هام نمی زاشت ولی الان تصمیم گرفتم تا بیام و بنویسم

    دوستان ثروتمند قضیه از این قراره که دیشب یکی از دوست هام به من زنگ زد و خلاصه باهم صحبت کردیم و یه وویس که از حرفایه خودش گرفته بود برام گلی کرده بود و گذشت و گذشت و گذشت و گذشت

    رسید به این جمله(همه مشکل دارن) دوستان شادم اصلا اینو که گفت من رفتم تو فکر که خدایا مشکل من چیه

    هی فکر فکر فکر فکر اصلا هیچیییییی

    یعنی یه دونه مشکل نیومد به ذهن من که آقا همه مشکل دارن اینم مشکل من

    خداروشکر به لطف الله قدرتمندم آرامش دارم، امنیت دارم، توکل دارم، هدف دارم، در حال بدست آوردن هدف هستم، حالم محشره محشره، در مدار خواسته هایم هستم، این همه نعمت دارم که هرچیزی بنویسم تموم نمی شه، یه خدای قدرتمند دارم که رابطم باهاش روز به روز بهتر و صمیمی تر می شه(خدایا شکرتتتت)

    یعنی دوستان من هرچی گشتم هرچیییی هیچی به ذهنم نیومد،

    خلاصههه من اومدم تو سایت و گفتم بشینم این فایل استاد عزیزم را ببینم(دقیقا یادم نیست کدوم فایل بود😂💖)

    استاد من فهمیدم من هم تضاد دارم،من هم به مشکل بر می خورم ولی طرز نگاهم فرق داره، بهش به چشم مشکل، حس بد نگاه نمی کنم بهش به چشم یه فرصت برای شکر گزاری، برای حس خوب و رشد نگاه می کنم و این باعث شده من در زندگیم هیچ مشکل نداشت باشم.

    الهی به امید تو💖💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    آزاده گفته:
    مدت عضویت: 2212 روز

    سلام به استاد نازنینم و سلام خدمت همه دوستان عباس منشی ام اول از همه خداروشکر می کنم بابت اینکه در این مسیر الهی قرار گرفتم و تا آخر عمر در غفلت و بی خبری نموندم.

    استاد حرف هاتون انقدر درست و منطقی که تا شروع به گوش دادنش می کنم ذهنم میگه خوب معلومه خدایی که این کیهان با این عظمت را آفریده مگه دوست داره بنده اشو اذیت کنه خدای مهربونم می خواد به هر طریقی نعمت هاشو به ما ارزانی کنه ولی ماها چشم و گوشمون و ذهنمون با باورهای بی پایه و اساس پر شده و جایی برای هدایت خدا در دل هامون نمونده و فقط عجز وناله می کنیم و میگیم خدایا اصلا چرا منو آفریدی برای اینکه زجر بکشم ولی اگر قوانین کیهان رو بدونیم باید دو تا کار انجام دهیم که من خودم بعد این فایل همین کارها رو انجام میدم در مقابله با تضاد و مشکل اول خدا رو شکر می کنم که حواسش به من هست و میخواد من تمام نعمت و خوشبختی را تجربه کنم کار دوم هم این که با رسیدن به تضاد با جهت دهی حس و حالم به احساس خوب سریع خواسته امو با وضوح کامل بنویسم و تجسم کنم و از خدا بابت اینکه خواسته منو برآورده می کنه تشکر کنم.

    استاد چقدر زندگی از دریچه قوانین الهی زیبا و عادلانه هست.

    در انتها برای همه بصیرتی را می خواهم که هر روز بیشتر و بیشتر قوانین کیهانی را با گوشت و پوستمون درک و در زندگی بکار ببندیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سینا براری گفته:
    مدت عضویت: 2045 روز

    به نام خداوند یکتا و بخشنده

    سلام به همه ی دوستان عزیزم

    سلام به استاد عباسمنش و خانم شایسته ی نازنین

    سوالی که مطرح شد این بود که چرا خداوند به شیطان اجازه داد که انسان را وسوسه کند

    چی میشد که اصلا نجوا و شیطانی وجود نداشت و هیچ عمل منفی و ناروایی که شیطان در گوش ما میخونه نباشه و همش عشق همش ثروت همش زیبایی بود و فقر و بدبختی و گرسنگی و تضادی وجود نداشت

    یعنی اولین باری که این جمله رو شنیدم مات و مبهوت شدم از این آگاهی ناب که

    استاد گفتند (زندگی ما بهشت میشود اگر که به تضاد و مسائل زندگی جوری نگاه کنیم که بگیم اینا موهبتن اینا اومدن تا ما رشد کنیم تا جهان پیشرفت کنه )

    نگاهی که کاملا متفاوت هست بآ آنچه که در ذهن مردم هست با آنچه که مردم در موردش حرف میزنند

    همینه که منو خیلی به وجد میاره خدایا شکرت

    و چقدر خوب میشود اگر که منی که الان به این آگاهی رسیدم و کلی هم تایید کردم نه من و هر کس دیگه ای که

    همچین دیدگاهی دارد فقط در مقام حرف نباشه بلکه عمل کنیم به آن ها چون عمل کردن به قوانین هست که باعث ورود نتایج به زندگی ما میشود

    یعنی باور کنیم که خداوند نازیبایی را خلق کرده تا زیبایی را ببینیم و به سمتش حرکت کنیم

    و با وجود شیطان خدا را بیابیم و به سمتش حرکت کنیم و با وجود فقر و درکش ازش دوری کنیم و به سمت ثروت و فراوانی حرکت کنیم و نه فقط در مقام حرف بلکه با تمام وجود درک کنیم ارزش تضاد را تا در برخورد با تضاد عمل بکنیم به این آگاهی ها

    دنیای بدون تضاد دنیای پس از مرگ هست که در جهنم همش نازیبایی هست و بدی که جاودانه هم هست

    و در بهشت همش زیبایی و عشق همش خوبی که اینجا هم جاودانه هست و به قول قرآن ما نه پیر میشیم نه گرسنه میشیم و اصلا تضادی وجود ندارد و هرچه را بخواهیم در اختیار داریم

    ولی دنیای فیزیکی اینطور نیست و یک جهان دو قطبی هست

    دنیایی که همه چیز خوب و بد زشت و زیبا وجود دارد

    و باید درک بکنیم این آگاهی را

    وقتی به تضاد و مسئله ای برخورد میکنیم باید نگاهمون این باشه که خدآیا شکرت این مسئله باعث شد که من بفهمم که چیو میخوام و این خواسته های من مشخص شد و من بیام به سمت خواسته هایم حرکت کنم و بنویسم تا به وضوح برسم و خدا را شکر کنم

    نه اینکه ناسپاسی کنم و گله و شکایت کنم از خداوند

    مثال خیلی زیبا از استاد که از بچگی به مدت طولانی در منطقه ای گرم و خشک و کویری و بی آب و علف بزرگ شدن و این تضاد باعث شده خواسته اش را که زندگی کردن در جایی که جنگل انبوه توش باشه و پر از درخت و سر سبزی باشه و وقتی استاد خواسته اش مشخص شد چون به قوانین آگاهی داشت و درک کرده بود در مورد خواسته اش نوشت و به جای تمرکز بر تضاد توجهش رو خواسته بوده

    و هدایت شدن به ویلای بی نظیرشان در شمال و هر کشوری هم که رفتن با همچین مکانی احاطه شدن

    زمانی مشکل و تضآد به ما کمک خواهد کرد که درک کنیم که این مشکل آمده تا من در مورد خواسته ام به وضوح برسم و حرکت کنم به سمتش نه اینکه رو تضاد قفل باشم

    یا باید خودمون آگاهانه به سمت خواسته هامون با سرعت و پر انرژی حرکت کنیم یا اینکه اونقدر با مشکل و تضآد احاطه میشیم تا مجبور به حرکت بشویم که اگر حرکت نکنیم نابود میشویم

    پس به جای مقاومت الان که قانون را درک کردیم خواسته های خود را بشناسیم و با تمام وجود و پر انرژی به سمت آنها حرکت کنیم

    وقتی خودمان آگاهانه به سمت خواسته حرکت میکنیم جهان از این مکانیزم برخورد با تضاد کمتر استفاده خواهد کرد و اونوقته که تضاد ها و مشکلات ما به مراتب کمتر خواهد شد

    بیایم هر روز برنامه ی روزانه برنامه ی هفتگی برنامه ی ماهانه تنظیم کنیم برای خواسته هایمان اول خواسته های خود را مشخص کنیم و به سمتش حرکت کنیم تآ مجبور به برخورد با تضاد و مشکل نباشیم و حرکت کنیم

    این قانون بسیار فرار هم هست و در برخورد با تضاد باید خیلی زود به خودمون بیایم و یادآور بشیم قانون را به خود نه اینکه همان آش باشه و همان کاسه و همون مسیر قبلی را بریم

    ما باید بارها و بارها این موضوع را تکرار کنیم و گوش بدیم به این فایل و خواسته ای که در من شکل گرفت خرید این دوره ی ارزش تضاد هست تا بیشتر تمرکز کنم رو این قانون طلایی تا با بند بند وجودم درکش کنم

    ما قرار نیست آدم آهنی بشیم بلکه قبلا اگر در برخورد با تضاد یک ماه یک هفته طول میکشید که به خودمون بیایم الان بشه دو روز یک روز بشه یک ساعت بشه ده دیقه

    و اونقدر تکرار کنیم این قانون را تا به بهترین شکل ازش استفاده کنیم چون یک مسیر تکاملی هست

    یعنی با برخورد با تضاد دفترمونو برداریم خدا را شکر کنیم و خواسته ی مان را مشخص کنیم و به وضوح برسیم و قدم به قدم مشخص کنیم چگونه به خواسته برسیم و چه باور هایی را ایجاد کنیم برای رسیدن به خواسته و عملگرا باشی

    خدایا هزاران مرتبه شکرت خدایا نمیدونم چطوری این همه زیبایی و عشق را شکرگذار باشم این همه زیبایی که در این مسیر قانون و درک آن هست و من دارم درک میکنم

    خدایا شکرت

    امیدوارم جز افرادی باشم که عمل کنم به قانون در مسیر برخورد با هر تضادی با این قانون زیبا دست به عمل بزنم

    خدایا نگهدار هممون باش و کمکمون کن همیشه به یاد خودت باشیم و در مسیر توحید حرکت کنیم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    فرحناز کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1683 روز

    سلام خدمت استاد بزرگوار بسیار مچکرم ازاین فایل زیبا که دید شخصی من را نسبت به تضاد ها در زندگی روشن کرد وخدا را شکر که هرروز با توان بیشتر دراین مسیر قدم برمیدارم و احساس فوق العاده زیبای در زندگی برایم روشن شده است از شما استاد مهربان مچکرم و امیدوارم در تمام مراحل زندگی شاد وموفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    میلاد ثقفی مرام گفته:
    مدت عضویت: 1682 روز

    سلام خدمت سید حسین عزیز خدا کنه همیشه شاد سرحال باشید اگر شیطان نبود ما خدایی نمیتوانستیم بشناسیم و دنیا بی مشکل فقط برای بهشته که همه چی عالی و بهترینه شیطان فقط اونجا وجود نداره چون تمام انسانهای بهشت خدارو دیدن درک کردن وجود خدارو با تمام خودشون باور دارن یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ندا موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1717 روز

    استاد عزیز قبل از آشنایی باتنمج شما و همسر فوق‌العاده اتون حتی جسارت فکر کردن به خواسته هام رو نداشتم حتی وقتی در فایل های اولیه می گفتید از خدا بخواه نمی دونستم چی بخوام چطور بخوام ولی الان می خوام راحت از خدا می خوام راحت می نویسم و به همین مرحله هم رسیدم خیلی خیلی برام ارزشمند هست در این ۳۸ سال زندگی حتی یکبار نشده که بتونم خواسته هام رو با ایمان بنویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    کمال صباغ چی گفته:
    مدت عضویت: 2315 روز

    سلام امیدوارم که حال همه دوستان خوب باشه

    خیلی خوشحالم که اکنون در این جمع موفق هستم

    چقدر حرف های استاد در این فایل برام جذاب هست و خوشحالم که این آگاهی رو امروز دارم

    من این فایل رو قبلا هم گوش کرده بودم و باز هم که گوش میکنم منو تو فکر میبره که دنیای مادی چقدر جالبه اینکه ما از طریق تضاد خواسته هامون رو بفهمیم و به سمتش حرکت کنیم با انگیزه قوی تر و منو یاد یه اتفاقی تو زندگیم انداخت که تونستم از طریق قانون تضاد با هدایتی همراه بشم که نتیجش رسیدن به خواستم بود

    بعد از فوت پدرم چند سال بعد مادر من با یه آقایی ازدواج کرد و من با اونها زندگی میکردم .من یزد زندگی میکردم و چون ناپدریم کرج بود ما به کرج اومدیم و من هم راضی بودم چون میخواستم از یزد بیام بیرون و کرج رو بیشتر دوست داشتم اومدم کرج ولی باز هم مشکلاتی داشتم اینکه خانواده من این قوانین رو قبول نداشتند و اگر راجبش صحبت میکردم کسی همراهیم نمیکرد از طرفی بعد از دیدن یکی از فایل های استاد که گفته بود برای کنترل ورودی های ذهن تلویزیون رو کنار گذاشتم و خیلی بهم کمک کرد من هم تصمیم گرفتم دیگه تلویزیون نبینم اما پدر مادرم مدام تلویزیون میدیدند و این منو اذیت میکرد (تضاد) و از طرفی نیاز به یه فضای اروم داشتم که روی خودم کار کنم و بتونم با ادمایی که قوانین رو میفهمند در ارتباط باشم خب اون خونه رفت وامد زیاد داشت و ارامش منو به هم میزد ولی خواستش رو داشتم که خودم مستقل بشم و ترس هایی داشتم اینکه من تازه از یزد اومدم کرج و کار ندارم و کرج یا تهران رو اصلا بلد نیستم کجا برم خونه پیدا کنم کسی رو نمیشناسم به کی بگم که با تصمیمم موافق باشه پولشو از کجا بیارم و … و خب چون حرکتی هم نمیکردم اتفاقی نمی افتاد طبق قانون تا اینکه اتفاق عجیبی افتاد که به ظاهر اتفاق بد و ناخواسته ای بود اما شکر خدا و با استفاده از قانون تضاد تونستم با هدایتی همراه بشم .. داستان این بود که مادرم از کرج خوشش نمیومد و میخواست برگرده یزد و ناپدریم هم یزد رو دوست داشت چون اصالتا یزدی بود و مادرم به خاطر من اومده بود و با اینکه همیشه میگفتم مامان من دوست دارم تنها باشم و راحتم قبول نمیکرد اگرم میرفت یزد نگران من بود .. تا اینکه یک روز بچه های ناپدریم به مادرم گفتند که ما وقتی شماها یزد هستین نمیخوایم پسرت تو این خونه تنها باشه و او نباید تو این خونه باشه وقتی مادرم این حرف رو بهم زد روزهای اول خیلی ناراحت بودم که اونا به من میگفتن داداش و حالا میخوان که من برم بیرون چرا اینکارو کردن بعد یاد حرف استاد افتادم که میگفت تضاد داره خواسته واقعیتو بهت میگه ونشستم فکر کردم که این اتفاق داره به من میگه وقت مستقل شدنه و من نمیخوام برگردم یزد و باید مستقل بشم حالا هم که اینجوری شده پس این یه نشونست اما از طرفی مادرم میگفت اونا گفتن کمال یعنی من تو این خونه تنها نباشه پس من یزد نمیرم و کرج میمونم با اینکه نمیخوام و لی در عوض کمالم هست پیش خودمون در حالیکه من میخواستم یزد نباشم و اینجا هم مستقل باشم از مادرم .. این تضاد اول بود

    توی همین اتفاقات یه دفعه خواهرم از یزد تماس گرفت که شوهرش حالش به هم خورده و رفته برا ازمایش بیمارستان بستری شده مادرم با ناپدریم میرن یزد برای خواهرم اتفاقی که میفته ازمایش شوهر خواهرم نشون میده یه تومور تو سرش داره و مجبور میشن بلافاصله عمل کنن و متاسفانه شوهر خواهرم در عرض ۳۵ روز زمانی که بعد از عمل میارنش خونه فوت میکنه (تضاد دوم) باز هم ناراحت شدم و باز هم یاد قانون افتادم که خواسته واقعیم به وضوح رسیده . مادرم به خاطر خواهرم و بچه های کوچیکش مجبور شد بره یزد و من هم تو اون خونه تنها و باید میرفتم اینجا گفتم خدایا این هم یک نشونست و حالا باید عمل کنم تا به خواستم برسم

    شروع کردم دنبال کار گشتن بعد از چند روز تو سایت یه کار فروش پیدا کردم توی تهران و رفتم برای مصاحبه و گفتن بیا سرکار ومن از کرج میرفتم تهران سرکار و حالا دنبال خونه میگشتم ولی ترس داشتم که چجوری پیدا کنم .پول پیش من ندارم وسایل خونه من ندارم کسی رو نمیشناسم ولی به خودم گفتم با وجود ترس باید حرکت کنم خدا کمکم میکنه. وقتی جسارت نشون میدی و مصمم هستی روی تصمیمت جهان کمکت میکنه تا به خواستت برسی اینو باور داشتم . من این یک سال و خرده ای که کرج بودم با یه سری گروه ها میرفتم طبیعت گردی و اونجا یه چند تا دوست پیدا کرده بودم به چند تاشون زنگ زدم و داستان رو گفتم گفتند ما ازمون کاری بر نمیاد تا اینکه یادم اومد یه دوستی تو طبیعت گردی باهاش اشنا شدم که ایشون تو تهران تنها زندگی میکنه که اتفاقا دو بارم خونش رفته بودم و اولین باری هم که خونش رفتم صحبت شد و راجب دنیا و مسایل روانشناسی صحبت کردیم چون رشتم روانشناسیه و من از استاد عباسمنش براش گفتم و خیلی مشتاق شد و همون شب فایل فقط روی خدا حساب باز کنیم رو بهش نشون دادم و خیلی خوشش اومد و بار بعد هم رفتم خونش و کلی راجب قوانین صحبت کردیم خلاصه بهش زنگ زدم و گفتم من دنبال خونه تو تهران هستم جایی سراغ داری فک میکنید چی جواب داد؟؟

    یعنی هنوز یادم میاد مو بر تنم سیخ میشه

    گفت کمال اتفاقا من تا چند وقت دیگه میخوام برم شهرستان پیش خانوادم و دیگه کلا پیش خانوادم باشم و نمیدونستم این خونه رو چیکار کنم اگه تو بیای هم این چند وقت من تنها نیستم هم اینکه خواستم برم میدمش دست تو

    جای خوبی هست صاحبخونش خیلی ادم خوبیه و اجارشم خیلی مناسبه به محل کارمم خیلی نزدیک بود و من پشت تلفن اروم اروم اشک میریختم .. من نه پول پیش داشتم نه وسیله خونه بهش گفتم من اینا رو ندارم گفت ببین پول پیش که من دادم دیگه نمیخواد تو هم اروم اروم خواستم برم بهم بده گفتم وسیله خونه چی گفت فعلا که با همیم من همه چی دارم بعد خواستم برم کم کم وسیله جور میکنی بعدشم من یخچال و گاز و اینا رو کاریش ندارم میزارم همینجا بمونه تو استفاده کن..گفتم باشه و گفت منتظرتم و تلفنو قطع کردم .

    به خدا میگفتم خدایا تو چجوری جورش کردی به فکرمم نمیرسید از چه راهی جورش میکنی فقط ایمان داشتم و به آنچه ایمان داشتم عمل کردم.. خدا بهترین برنامه ریزه به نظر من واقعا عاشقشم و سریع جمع و جور کردم و اومدم تهران و به مادرم که یزد بود گفتم من دارم میرم بهم میگفت تو چجوری خونه و پول پیش و وسایل خونه و کار رو جور کردی گفتم خدا دیگه و ماردم گفت برو خدا به همرات و بعد ها هم نگرانیش از تنها زندگی کردن من برطرف شد و الان دارم تو خونه خودم و تنها (چون دوستم اکثرا شهرستانه پیش خانوادش ) با ارامش تمام این متن رو برای شما مینویسم و خدا رو شاهد میگیرم همون ارامشی که یک روزی خواستم بود و تو دفترم مینوشتم الان مدت هاست دارمش من از برج خرداد اومدم تو این خونه عالی ..نه تلویزیونی هست اکثرا تنهام دوستم هم که باشه افکارش تا حد زیادی با هم دیگه مشترکه و کار خودمونو انجام میدیم .. پول پیش رو الان بهش دادم و وسایل خونه هم از یزد برام جور شد با اینکه هنوز دوستم نرفته . با خیال راحت دارم روی قوانین کار میکنم و خدا رو بی نهایت سپاسگزارم به خاطر تضاد های زندگیم و اینکه هدایتم میکنه ..

    خدایا مرسی که هستی

    همتونو به خدای بزرگ میسپارم

    فعلا خدا نگهدارتون باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      فاطمه قمری فرزاد گفته:
      مدت عضویت: 1357 روز

      سلام.

      آقای صباغ چی عزیز خیلی حس خوبی گرفتم از حرفهای شما.خدا رو شکر میکنم که تونستید با کنترل ذهن به یکی از خواسته هاتون برسید.

      همین آرامشی که الان دارید باعث میشه هرروز با سرعت بیشتری به سمت خواسته هاتون حرکت کنید.

      براتون بهترینها رو آرزو میکنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سارا شکری امیدوار گفته:
      مدت عضویت: 852 روز

      سلام اقا کمال عزیز

      چقدر خوب تونستین از دل تضادها خواستتون رو واضح بخوایین

      چقدر لذت بردم و تحسینتون میکنم ارامشتون رو در برخورد با تضادها و متوکل بودنتون رو و خواستن از رب قدرتمند کل جهانیان رو

      امیدوارم الان که این متن رو میخونید خودتون صابخونه شده باشین و غرق در ارامش و خوشبختی و ثروت، مستقل در تمام ابعاد زندگیتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    نرگس نوشادي گفته:
    مدت عضویت: 2399 روز

    به نام خدا به نام خالق به نام تنها رب جهانیان

    به نام خدایی که هر لحظه با منه همراه منه عاشق منه ….

    سلام

    سلام به استادی که همیشه با شنیدن حرفاش اشک ریختم

    اشکی از سر شوق

    اشکی برای شادمانی قلبم برای درک آگاهی های جدیدی که تو هر فایل هدیه میده به ما

    استادم با هیچ زبانی نمیشه از شما تشکر کرد

    قدردانی منو پذیرا باشید استاد جانم

    و چقدر این فایل کن فیکون کرد منو

    منو برد به نرگس سالها قبل

    نرگسی که تو هر تضاد و تو هر مساله فقط و فقط بقیه رو مقصر می دونست همیشه مقصر اصلی همسرم بود بعدش خانواده ش و همیشه خودم رو یک قربانی میدیدم و مدام در حال تعریف کردن این مشکل با دوستانم و خانواده خودم بودم و اون نقش منِ قربانی رو براشون بسط میدادم و اونا همه متفق القول منو تایید میکردن و من بیشتر و بیشتر لذت میبردم که اینهمه آدم دارن حمایتم میکنن و فوج فوج مسائل و مشکلات رو دعوت میکردم به زندگیم

    زندگی رو اگه مث فتح قله کوه اگه در نظر بگیرم من الان تو سربالایی صعودم به لطف الله مهربانم و آموزه های استاد نازنینم و الان که از این نقطه به پایین کوه نگاه میکنم واقعا خنده م میگیره چرا داشتم اونجوری دست وپا میزدم تو باتلاق

    و استاد استاد استاد شما مث نور تابیدی به زندگیم و قسم میخورم که زندگی امروزم هیچ ربطی به سه سال پیش نداره

    من یاد گرفتم که از تضادهام فرار نکنم بلکه با توجه به آیه ان مع العسر یسری نترسم و دنبال راه حل این تضاد در خود اون تضاد باشم

    من یاد گرفتم راجع به تضادهام با هیچ کسی صحبت نکنم حتی با خدا هم درد دل نکنم

    یاد گرفتم که ظرفم رو بزرگ کنم تا از تضادهام بزرگتر بشم و این ظرفه بزرگتر نمیشه مگر اینکه تضادهای کوچیکم رو درست حل کنم و اون ماهیچه رو قویترش کنم تا برای حل مساله بعدی آماده باشم

    من یاد گرفتم تمرکزم بر زیبایی ها باشه تا جذب نازیبایی ها پس ورودی هام رو کنترل میکنم و به لطف الله یکتا سه ساله تلویزیون و ماهواره ندیدم

    یاد گرفتم که ‌، روی پرورشِ توانایی و بهبودِ دائمیِ خودم کار کنم تا به جای فرار از مسائل‌ یا ناامیدی و مستأصل شدن در برابر تضادهای زندگی، با وضوح بیشتری خواسته‌ هام رو بشناسم و به مسیر خلق‌شان هدایت بشم و به قول قرآن، « تا رشد کنیم».

    خوشحالم که یاد گرفتم از شخصیت من قربانی تبدیل شدم به یه شخصیت خالق ، به یه شخصیتی که توانایی تغییر شرایطش رو داره ، به شخصیتی که مسولیت ١٠٠٪؜کارهاش رو برعهده داره و نمیندازه گردن همسر و جامعه و حکومت و خانواده و ….

    البته نمیگم کاملا دارم عمل میکنم ولی میگم که یادگرفتم این آگاهی ها رو و به مقدار قابل قبولی عمل کردم و نتیجه گرفتم آرامش حال حاضر زندگی من نتیجه این عمل کردنه و هنوز هم راه زیادی پیش روی منه و از خدا میخوام که به من توفیق بیشتر عملگرایی به این آگاهی ها داده بشه و من باید طوری بشم که اگر با تضادی برخورد میکنم خیلی زود به احساس خوب برسم و در احساس بد نمونم و به وضوح برسم و سریعا خواسته هامو بنویسم و خداروشکر کنم بابتش که جای دست و پا زدن تو تضاد به یه وضوح جدید رسیدم و چه لذت بخشه این میزان رشد شخصیتی

    خدایا شکرت برای درک این آگاهی های بی نظیر

    خدایا شکرت

    استادم در آغوش خدای مهربان باشید

    ❤️❤️❤️❤️❤️❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    نادر گنجی گفته:
    مدت عضویت: 3462 روز

    درود بر شما جناب آقای عباس منش

    استاد عزیز ، شکر خدا شما همه چی تمام هستید و تنها آرزویی که من می تونم برای شما داشته باشم ؛ سلامتی و طول عمر باعزت برای شماست .

    بنده از شاگردان قدیمی شما از طریق سایت هستم و اکثر فایل های سایت رو از چندین سال قبل دانلود کردم و دارم .

    غرض از این کامنت ، گله ای از مسئولین سایت هست . از فایل 386 « ظلم به خود از دیدگاه قرآن » در صفحه 4 به این ور ، گزینه دانلود فایل ها به شکل معمولی حذف شده و تنها دانلود با کیفیت HD امکان داره . لطفاً غیر از هزینه نت برای دانلود ، به فکر حجمی که همه فایل ها در هارد سیستم ما دربرمی گیرن باشین .

    استاد نازنین ، بدجور معتاد دیدن فایل های شما شدیم . پسر 6 ساله ام ، هر شب موقع خواب حتماً باید از فایل های استاد رو ببینه و بعد بخوابه .

    سپاس بی نهایت بابت همه تأثیرگذاری که در ذهن مخاطبین خودتون دارید .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    AMIN گفته:
    مدت عضویت: 1683 روز

    سلام به دوستان عزیز وقتتون بخیر.

    استاد جونم من خیلی وقته که دارم از قوانین در زندگیم استفاده میکنم و از اون زمانی که شروع به تغییر کردم و احساسم رو همیشه عالی نگه داشته بودم تا الان هر روز اموزش میدیدم و عمل میکردم،واقعا هم نتیجه گرفتم و اصلی ترین نتیجه هم ارامش،سلامتی،پیشرفت و رفاه بود.

    اما در این یک ماه اخیر من به یک اتفاق به ظاهر بدی برخورد کردم و یکجورایی انقدر درگیرش شدم که اصلا قوانین رو یادم رفت:))) ولی خدا رو شکر امروز هم که در همون کاری که انجام میدادم باز به تضاد برخورد کردم بهم الهام شد تو مسیر برگشت به خونه به این فایل گوش کنم و الان این صحبتهای شما حکم معجزه رو داشت برام و دقیقا فهمیدم که این تضاد برای اینه که خواستم رو جزئی بدونم!(واقعا همینطور بود من نمیدونستم که چی باید از خدا بخوام تا تو کاری که خیلی بهش علاقه دارم حرفه ای شم و حالا با این تضاد کامله کامل فهمیدم که باید چی کار کنم!وای خدا که دیدگاه چقدر در زندگی مهمه.خدایا شکرت که منو تو این مسیر قرار دادی.استاد ازت خیلی ممنونم.این فایل انگار فقط برای من ساخته شده بود:)) شوخی میکنم》

    انشالله همتون در زندگی شاد و موفق باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: