ارزش ابزار

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

آیا تا به حال این تجربه را داشتی که به خاطر اینکه کمتر هزینه کنی کاری انجام دهی اما نه تنها نتوانستی صرفه جویی کنی بلکه صدها برابر هم مجبور شدی بیشتر هزینه کنی؟

ذهن فقیر، همیشه همه چیز را گران می‌خرد. این نوع تفکر بخاطر کمتر هزینه کردن، همیشه با انتخاب‌ها و خریدهایش در دراز مدت هزینه‌های بسیار گزاف و حتی گاهی ضررهایی جبران ناپذیر متحمل می‌شود.

ذهن فقیر، بخاطر هزینه کمتر، ایده‌اش خرید خودرویی دست دوم است و این ایده فقیرانه با هزینه‌هایی همراه می‌شود که در دراز مدت از یک خوردوی نو و با کیفیت هم گران‌تر تمام می‌شود. از زمان و هزینه‌ای که صرف عبور و مرور به تعمیرگاه‌ها یا خرید قطعات یدکی می‌شود، زمان‌هایی که در جاده و خیابان از کار می افتد تا به خطر انداختن سلامتی‌ و تصادف به خاطر کیفیت پایین خودرو و …

ایده ذهن فقیر استفاده از نیروی کار غیر متخصص است فقط برای اینکه دستمزد کمتری بپردازد. اما نه تنها مسئله‌ حل نمی‌شود بلکه به خاطر رفع مسائل بغرنجی که نیروی غیر متخصص ایجاد می‌کند، گاهی افراد تمام زندگی‌شان را می‌پردازند.

نمونه‌اش پیمانکاری است که به خاطر استفاده از نیروی انسانی ناکارآمد یا وسایل بی کیفیت، مجبور به تخریب کامل ساختمان شده‌اند. یا آن ساختمان بر سر ساکنینش آوار شده است.

ذهن فقیر همیشه آماده است تا نه تنها با ایده هایش شما را گرفتار کند بلکه همه چیز را برایت گران تمام کند.

کافی است خودروی نامناسب و ارزان، در وسط یک جاده خاموش شود

کافی است ظرف ارزان، در حین غذا خوردن شکسته و شما را از آن غذای لذیذتان محروم کند یا به شما آسیب وارد کند.

کافی است ابزار ارزان قیمت در حین تعمیر یک وسیله با ارزش، شکسته و کالای با ارزشی را خراب کند… آنوقت ضرر و زیان ناشی از آن بسیار بیشتر است.

وقتی تصمیم به تغییر ذهن فقیر می‌گیری تا یک ذهن ثروتمند برای خود بسازی، یکی از مهم‌ترین کارهایی که باید به آن توجه کنی، ساختن باورهای مناسب برای خرید کردن و خرج کردن است.

هرگاه خواستی درباره قیمت ابزاری قضاوت کنی، دقت کن به ازای هزینه‌ای که می‌پردازی، چه چیزی را دریافت می‌کنی و چه نتیجه‌ای ایجاد می‌شود؟!

این نتیجه می‌تواند شامل:

زمانی که صرف کار کردن با آن ابزار می کنی

امنیت، اطمینان و کارایی که آن ابزار برایت ایجاد می‌کند

راحتی و لذت استفاده از آن ابزار

مدت زمان کارا بودن این ابزار برای حل مسائل یا پیشگیری از مسائلی که موجب ضرر و زیان می شود و …

و در یک کلام تمام این نتایج را با هم جمع کن. اگر جمع این نتایج، بیش از هزینه‌ای بود که برایش پرداخته‌ای، یعنی آن ابزار را ارزان خریده‌ای!

وقتی آگاهانه این کار را انجام دهی، ذهنی ثروتمند برای خود می‌سازی که تو را به انجام خریدهایی هدایت می‌کند که نه تنها هزینه نیستند بلکه جزء سرمایه گذاری‌های زندگی‌ات به حساب می آیند. سرمایه گذاری‌هایی که به خاطر ترس های حاصل از ذهن فقیر حتی به آنها فکر هم نمی کردی.


یک تمرین عالی برای ساختن ذهنیت ثروتمند:

بعنوان یک تمرین، لطفاً در بخش نظرات همین صفحه، از ماجراهای خرید ابزارهایی بنویس که فقط به خاطر ارزان بودن، آنها را انتخاب کردی اما  دردسرها و ضرر و زیان هایی از زمان، انرژی و هزینه هایی که مجددا برای رفع مسائل حاصل از گذاشتی، برایت ایجاد کرد که در نهایت بسیار گران تمام شد

و نیز زمانیکه ابزار با قیمت گران‌تر را خریدی، اما کارایی آن ابزار و نتایجی که در دراز مدت ایجاد کرده، تو را به این نتیجه رسانده که این ابزار بسیار ارزان خریده شده است.

این تمرین به شما کمک می کند ذهن ات را بهتر شناخته و شروع به اصلاح آن و ساختن یک ذهن ثروتمند نمایی.

مشتاق خواندن ماجراهایتان هستم.

سید حسین عباس منش

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    304MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی ارزش ابزار
    23MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1123 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «علیرضا نقدیان» در این صفحه: 2
  1. -
    علیرضا نقدیان گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    سلام به استاد و دوستان هم فرکانسی عزیز

    برگ 18 سفرنامه

    یادمه دورانی که راهنمایی بودم تابستون ها به دلیل اینکه ذهنیت من این بود که برای پول درآوردن باید زحمت بکشی تابستون یه سری کارهایی رو انجام میدادم که خیلی از لحاظ فیزیکی برام سخت بود درآمد کارگری که خیلی کم بود رو داشت و به صورت روز مزد که یادمه پولم رو رفتم یه گوشی خریدم بین دوتا برند گیر کرده بودم یه گوشی اندازه بزرگتری داشت ولی برندش خیلی آشغال بود ولی اون گوشی دیگه ابعادش کوچیک تر بود اما کیفیتش بالاتر بود ولی ذهن فقیر من رفت به سمت اون گوشی که بزرگتره در حالی

    که قیمت هر دوتا گوشی تقریبا یکی بود اینجوری شد که پولی رو که با اون زحمت درآورده بودم انگار به فنا رفت و اون گوشی بعد از چند وقت باتریش باد کرد و کلی هزینه روی دست من گذاشت بعدش کناره های گوشی رنگش رفت جوری که به اون قسمت ها دست میزدی برق میگرفتت و خیلی جالب بود با اینکه من کلی ازش مراقبت میکردم بعدش کلی هنگ میکرد با اینکه چیز زیادی روش نریختم و بعد از چند مدت دکمه های پاور و خاموش و روشنش به طرز عجیبی خراب شد و دیگه عملا اون گوشی کار نمیکرد

    به علت ذهن فقر خانواده اون گوشی رو تا الان نگه داشتنش ولی من میگفتم این دیگه بدرد نمیخوره و الانم یه آشغاله که چند وقت پیش خودم به زور انداختمش بیرون و این الگو رو زیاد دیدم که افراد فقیر به دلیل باور کمبود نگه میدارند خیلی از چیز ها رو به همین خاطر افراد فقیر انباری دارند توی خونه هاشون و وسایلی رو نگه میدارند به اصطلاح برای روز مبادا که عملا آشغاله ولی ثروتمند هایی رو من دیدم که به محض اینکه وسایلی رو که میخوان عوض کنند میزارن پشت در خونشون و حتی به خودشون زحمت نمیدن که ببرند سمساری و…. میزارن پشت در خونه که آدم های نیاز مند ببرند بدون اینکه هیچ هزینه ای دریافت کنند و این به من فهموند که برای پولدار شدن فقط ذهنیت مهمه و تمام .

    یه مثال دیگه ای که توی بچگی من زیاد تکرار میشد این بود که من خوب یه سری لباس های داشتم و همیشه یه ست لباس میگرفتم خانواده نگه میداشتن برای میهمانی جایی که میخوایم بریم یا یه جای خاص که بپوشم و این هم نشان دهنده ذهن فقیره من به این نتیجه رسیدم که اگر چیزی رو برای روز مبادا کنار میزاری یعنی باور کمبود داری به هر نحوی و داستان از این قرار بود اون لباسی که من نگه میداشتم بعد چند وقت اصلن از مد میوفتاد و کسی اونارو نمیپوشید و یه جورایی قدیمی میشد و قابل پوشیدن نبود

    الان هر لباسی رو میخرم خیلی وقتا از همون مغازه ای که میخرم میپوشم و ازش استفاده میکنم و این باور رو دارم که چیزی رو میخری که ازش استفاده کنی و وسایلم رو درست و به جا ازشون استفاده میکنم .

    یه چیزی دیدم و خیلی بدم میاد ازش اینکه افراد بر فرض مثال یه ماشین جدید میگیرند و تا چند سال بعد پلاستیک های روی ماشین رو نمیکنند که کلی اذیت میکنه اونهارو مثلا وقتی تابستون میشنی روی پلاستیک ها خیلی عرق میکنی و زمستون هم که نگم براتون یا گوشی میخرند اون برچسب پشت گوشی رو نمی کنند به امید روزی که میخوان بفروشن نو باشه و کلی مثال از این دست که همش زاینده ذهن فقیر هست و خیلی به ادم فشار میاره باعث میه از همون وسیله ای که داره نتونه خوب استفاده کنه

    یا مثلا افرادی رو دیدم توی خونشون مبل میخرند ولی روش نمیشینند و اگر یه بچه کوچیک روی اون مبل راه بره با اینکه وزنش خیلی کمه و… دعوا میکنند بچه رو فکر میکنند خراب میشه همیشه این سوال توی ذهنم بود قبل از اینکه با قانون آشنا بشم اینکه بنده خدا تو اون مبل رو گرفتی که استفاده کنی و راحت باشی اینکه شد مایه زجر و اذیت تو خب وقتی که نداشتی راحت تر بودی و قبلا فکر میکردم همش برای چشم و هم چشمی هست اما الان میفهمم که اینها از باور کمبود منشا میگیره و اون چشم و هم چشمی هم هست ولی اصلش از باور کمبود نشات میگیره

    یا افرادی رو دیدم که ماشینشون رو به هرجایی نمیبرند که خراب نشه وقتی میخوان بفروشند سالم باشه در صورتی اون جاها فشاری به ماشین نمیاره اما…. ذهن فقیر جلوی اینکار رو میگیره این هم همیشه توی ذهنم بود که آدم پول میده که راحت زندگی کنه بر خلاف اون ضرب المثل چرتی که میگه هرکه بامش بیش برفش بیشتر انسان با خرید وسایل زیاد راحت تر زندگی میکنه مثال براتون بزنم ماشین لباسشویی های دو قولو قدیم رو اگر یادتون باشه باید توش لباس می ریختی آب میریختی و توی یکیش آبکشی میکرد و بعدش لباس هارو بر میداشتی و فشار میدادی و میریخیتی توی قسمت دیگش که خشک کنه اما الان توی یه قسمت همه ی این کار هارو انجام میده

    بهش برنامه زمانی میدی خودش با چه مدلی برات بشوره و تو تنظیم میکنی و میری کار هات رو انجام میدی و بعد میاد سر اون تایمی که تموم میشه کارش لباس ها رو بر میداری و میزاری روی طناب

    یا یادمه قدیما ماشین ظرفشویی نبود و چقدر برای خیلی از افراد اینکار سخت بود الان خیلی راحت هر تعداد ظرفی که داری میزاری توی ماشین ظرفشویی برات میشوره و خیلی هم تر و تمز بردار و بزار سر جاشون چقدر آدم میتونه راحت باشه

    یا همین ابزار های برند میلواکی که استاد میگن چقدر خفن حرفه ای فکرش رو بکن یه اره برقی با اون عزمت با باتری کار کنه یا پمپ آب یا انواع اره ها و دریل و پیچ گوشی که توی هر جایی که دسترسی به برق نیست میتونی ازشون استفاده کنی و چقدر کار راحته برای آدم همیشه نیاز بود که اگر جایی میخوای دریل اسشتفاده کنی حتما برق باشه و خیلی وقتا سیم دریل نمیرسید به اون پریز باید از کابل های بزرگ استفاده میکردی و دردسر ایجاد میکرد برات اما الان چقدر کار راحت شده یا همین دریل هایی که سرش حالت پیچ گوشی داره و در کسری از ثانیه یه پیچ خیلی قدیمی رو که قبلا باید کلی زور میزدی رو باز میکنی

    یا همین دستگاه نیل گان چقدر اذیت میشدیم برای میخ زدن بعضی وقتا حواست نبود چکش رو میزدی روی انگشتت و زیر ناخن سیاه میشد و اصلن یه درد وحشتناکی داشت و ناخن میوفتاد و نگم براتون کلی آدم اذیت میشد و چقدر دردسر برای خودمون ایجاد میکردیم اما الان چقدر کار ها راحت شده

    در مورد این داستان میوه که گفتید استاد من هنوزم این مشکل رو با پدرم دارم که میگم آقا جای اینهمه میوه بی کیفیت با این حجم بالا که خیلی هاش خورده نمیشه دو کیلو میوه درست حسابی بگیر که استفاده کنیم نه اینکه اینهمه بگیری چون ارزون بوده ولی استفاده نشه

    یادمه یه معملی داشتیم که میگفت ما یکی از فامیل هامون از این لودر های بزرگ داره و رفته بوده براش یه جفت لاستیک بخره گفتم فلانی پول بزار این مدل رو بگیر چند سال برات کار میکنه روی ماشینت و اون بنده خدا قبول نکرده و نخریده مثلا یه مدل که جفتش میشده 5 میلیون که چینی بوده با کیفیت پایین و یه مدل داشته 7.5 میلیون اما چند سال کار میکرده براش میگه این بنده خدا اون 5 تومنی رو خرید و فقط 6 ماه براش کار کرد و بعد 6 ماه خراب شد اون لاستیک ها به طوری که قابل استفاده نبود

    بعد 6 ماه رفتم همون 7.5 میلیونی رو خرید خب این فرد اینجا میتونست همون اول بگیره اون جفت لاستیک 7.5 میلیونی رو ولی دلش سوخت و در کل 12.5 میلییون پول داد که 5 میلیون از پولش رو ریخته دور به همین راحتی و خودتون هم کلی مثال از این دست براتون اتفاق میوفته تازه یه چیزی هم که یادم اومد اینکه میگفت اون لاستیک های 5 تومنی هر چند وقت یکبار به دلیل متریال بی کیفیت پنچر میشه و کلی اون فرد از کار می افتاد و کلی فشار ذهنی به آدم وارد میشه هی کارت لنگ میمونه وسط کار وقتی یه وسیلت خراب میشه

    خرید یک جنس به ظاهر ارزان باعث شد اون فرد هم آسایش و رفاه ازش گرفته بشه و توی کارش تداخل ایجاد بشه و کلی هزینه اضافی روی دست طرف بزاره و چیزی رو خریده بود در ظاهر به جای اینکه از دغده هاش کم کنه و از هزینه هاش کم کنه باعث شد که اینجوری بهش فشار وارد بشه

    و کلی از این دست مثال ها وجود داره که مخصوصا توی جامعه ایران زیاد دیدم و فکر میکنم یکی از پاشنه های آشیل ماست .

    یه چیزی رو که یادم اومد اینکه به دلیل یه شرایطی که توی ایران وجود داره توی سال های اخیر افراد بعضی از وسایل آشغال رو میخرند چون فکر میکنند در آینده پولشون نمیرسه اون رو بخرند و به صورت عجیب و غریب افراد آشغال میخرند و به خیال خودشون فکر میکنند تخفیف گرفتند و ….

    و کلی از مثال هایی وجود داره که خوشحال میشم تجربتون رو با من به اشتراک بزارید منکه خودم با عشق کامنت های زیباتون رو میخونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علیرضا نقدیان گفته:
    مدت عضویت: 1716 روز

    سلام دوست عزیز

    خیلی کامنت زیبا و تاثیر گذاری داشتید و خیلی سپاسگزارم از خداوند که من رو توی همچین جمعی قرار داد

    الان توی یه میهمانی فامیلی هستم و لذت میبرم از اینکه اینجا هستم توی جمعی که همه دارن فیلم نگاه میکنن من اینجام و خیلی احساس خوبی بهم میده که اینجام

    و خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم که اینکار لذت بخشه توی زندگی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: