ارزش ابزار - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-19 10:37:232020-08-23 06:04:49ارزش ابزارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر استاد عزیز
درود بر دوستان مهربان
عجب فایلی امروز از استاد مهربان گوش دادم و چه نکته های عالی در این فایل یاد گرفتم
این فایل را در گوشی ام در قسمت موزیک ها دانلود و بعد ذخیره کردم تا بارهای بار در خلوت خودم آنرا گوش بدهم و بتوانم از نکته های آن همیشه و همیشه استفاده کنم
خدا را ممنون که این همه حس خوب و حال خوب و آگاهی هایی ناب را اینگونه به راحتی و به سادگی در اختیار من قرار داده است
نکته زیبایی که فهمیدم و یاد گرفتم این بود که برای بهتر شدن زندگی ام باید الگوهای قبلی خودم را تغییر بدهم
و با تغییر الگوهای قدیمی و کهنه ای که در ذهن خودم دارم این سبب می شود که من پیشرفت کنم و به بهترین خودم تبدیل بشوم و با کمترین هزینه و وقت به بهترین و بالاترین و با کیفیت ترین محصولات و کالاها و خواسته های خودم خواهم رسید
باور فراوانی
باور به وجود بهترین و با کیفیت ترین کالاها
باور به احساس لیاقت
باور به داشتن حق بهترین ها را
همه اینها بهترین باورهایی است که من با نهادینه کردن در ذهن خودم می توانم به آرامش و خواسته های عالی خودم برسم
این یعنی لذت بردن از زندگی و شکرگزاری خدای مهربان در استفاده نعمت های او
نکته عالی دیگر این بود که گرانی و ارزانی را با کیفیت و خدماتی که ان محصول و کالا به من می دهد را مقایسه کنم و بسنجم
همیشه نگاه کنم به آن نتیجه ای که آن محصول به من می دهد این نشانه خوب و یا بد بودن و با کیفیت بودن و یا نبودن و به صرفه بودن و یا گران بودن یک کالا است
اینها همگی نکاتی عالی هستند که با بکارگیری انها در زندگی خودمان سبب می شود که در کاهش هزینه های اضافی صرفه جویی بشود و این خود یک قدم من را به جلو می برد در نتیجه هزینه ها کمتر می شود و من را به ثروتمند شدن بیشتر هدایت می کند
یک ذهن قدرتمند و ثروتمند کمتر پول می دهد برای یک جنس دست دوم و ارزان
ممنون از استاد عزیز بخاطر این فایل عالی که این نکته واقعا مهم است در نوع نگرش وتفکر و هزینه های زندگی ما
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام به استاد عزیزم سلام به خانم شایسته عزیزم سلام به دوستان عزیزم
روز هجدهم
من صبح این فایلو دانلو کردم و گذاشتم پخش بشه، همزمان با لپ تاپ 5 تا سایت باز کرده بودم و برای کار درسیم سرچ می کردم هر بار هر 5 تا رو چک می کردم که ببینم تو کدوم پیدا میشه تا فایل رسید به اینجا که استاد گفت باید حواستون باشه که از الگوهای قدیمی استفاده نکنید… یهویی تو ذهنم گفتم نکنه یه راه دیگم باشه آخه برای 96 مورد من این کارو انجام بدم که خیلی طول میکشه. و رفتم تو یه سایت اصلی سرچ کردم دیدم که بله همونجا همه موارد رو با هم داره اما چون من چند وقت پیش این کارو به این روش انجام داده بودم بازم داشتم همونو تکرار می کردم . به جای اینکه از خودم بپرسم نکنه الان تغییر کرده باشه یا اینکه شاید دفعه قبلی من خوب سرچ نکردم و خیلی علل دیگه….
در مورد توجه به کیفیت به جای قیمت محصول من خیییییلی جاها گول قیمت محصول رو خوردم و بعدش هم کاملا پشیمون شدم. همین چند شب پیش با دوستم بیرون بودیم تصمیم گرفتیم شام بخوریم و ما بین دو رستوران، رستوران ارزون تر رو انتخاب کردیم… بعدشم من کاملا پشیمون شدم چون اصلا طعم و کیفیت خوبی نداشت و تازه قیمتش هم تفاوت چندانی با رستوران دیگه نداشت یعنی وااااقعا ارزشش رو داشت اون بها رو بپردازی اما غذای با کیفیت تری رو انتخاب کنی. اما همیشه ذهن یه جوری برات دلیل و توجیه میاره که یادت میره این از باور کمبود و عدم لیاقته نه این دلایل به ظاهر موجه. خیلی باید بیشتر حواسمو جمع کنم. من قبلا هم این فایلو شنیده بودم اما اون موقع واقعا برداشتم با الان متفاوت بود. خدایا شکرت
سپاسگزارم
به به از این نشونه
چقدر به موقع، چقدر دقیق جواب میدی خدای من. خدای شنوای من. زبانم قاصر میشه گاهی از این زمان بندی دقیقت و از این گوش سپردن حتی به عمیق ترین لایه های درخواستی ما. حتی زمانی که فکر کردن به هدایت خواستن نبودم ولی تو همیشه من رو غافل گیر میکنی با جواب هات. البته که هدایت های تو مثل باران همیشگی روی سر من و زندگی ام بوده، ولی الان به لطف این محیط مقدس چشم های من باز شده و یه اندازه فهمم هدیات هات رو می بینم و بیییییی نهایت سپاسگزارتم
قصه من از این قراره که همسرم میخواست با پولی که پسانداز کرده بودیم یه ماشین بگیره ولی از اونجایی که در حدی نیست که بتونه صفرش رو بخره گفت با اینکه دلم نمیخواد ولی با پولی که داریم یه ماشین مدل 86، 87 می تونیم بگیریم و تصمیممون هم بر این شد. صبح که بلند شدم و بدون اینکه چیزی در ذهنم باشه نشانه امروزم رو زدم و واقعا غافل گیر شدن از این زمان بندی، از این هدایت،که چرا باید چندین بار هزینه بکنیم برای ماشینی که عمرش رو کرده، به جاش صبر میکنیم در زمان مناسب ماشین بهتری می گیریم. واقعا لذت بردم
از این مثال ها توی زندگی ام خیلی دارم. من همسری دارم که همیشه و در همه حال به دنبال بهترین کیفیت هاست و همیشه هم گفته که اگه نداشته باشم نمیخرم ولی من چیز بد وارد خونم نمی کنم، از خوراکی های مختلفی که میاره، به قول دوستمون حتی روغن هم زیتون و کنجد استفاده می شه در منزل مون، تا وسایل خونه و لباس و حتی خود خونه و منطقه خونه. و این تغییر روش زندگی رو من در خواهرم دیدم که به من میگن بابا تو یه کفش میگیری ازش خسته نمیشی. من از اون موقع ده تا کفش خریدم در تنوع های متفاوت و گاهی حتی به ضعم خودشون برای من دلسوزی می کردن. ولی من همیشه می گفتم که من دیر به دیر میخرم ولی جنس خوب می خرم البته که بعد از ازدواجم و از همنشینی با همسرم متوجه شدم و از این روند هم خیلی راضی هستم. چون یادم میاد روزهای اول زندگیمون که همسری پولی به من نیداد و توصیه میکرد عجله نکن اگه جنس با کیفیت گیرت اومد بخر، ولی من به دلیل محدودیت ذهنی ام دنبال جنس ارزون بودم که بتونم تعداد بیشتری از چیزی که میخوام بخرم و یا اینکه اون پول رو به دلیل خوراندن باور های محدودیت پس اندازش کنم. ولی الان دیگه حاضر نیستم جنس نامرغوب بگیرم حتی اگر مدت طولانی تری طول بکشه برای خرید مورد نظرم، البته که از زمانی که با این مسیر پر موهبت آشنا شدم پیش می یاد که خرید هام خیلی بیشتر هم شده، ولی کیفیت همون کیفیتی هست که می خوام و این رو از شکر گزاری های روزانه و توجه به فراوانی های این جهان پر از نعمت و ثروت دارم و خدا رو شکر میکنم
و متشکرم از شما استاد عزیز و همسر عزیز تون 🫂
به اسم اللّه
رحمن و رحیم
سلام ودرود به استاد عزیزو خانم شایسته مهربون و همه هم فرکانسی های عزیز
خداروشکر که در رابطه با موضوع امروز از ابتدا با باورهایی بزرگ شدم که همیشه جنس باکیفیت شده با کمیت کمتر بخرم ولی جنس درجه یک بخرم
پدرم همیشه از زمانی که بخاطر میارم شاید سالی سه دست لباس بیشتر نمیخریدیم اما با کیفیت ترین و شیک ترین
همیشه یادم هست که لباسها و کفشایی که میخرید پدرم برای من و دوتا داداشم از بس خوب بود که هیچی شون نمیشد و داخل کل خانواده میچرخید
یعنی بعد اینکه خودمون نمیتونستیم دیگه استفاده کنیم بخاطر کوچیک شدنشون هدیه میدادیم به بچه های فامیل
الان هم به منوال گذشته کمیت شاید کمتر اما کیفیت بیشتر انتخابم هست
حتی موقع خرید میوه حجم کمتر اما خودم باید دستچین کنم
خداروشاکرم بخاطر پدر عزیزم که بااین باور بزرگم کرده و این از احساس لیاقت و عزت نفس میاد
خدایا شکرت
به نام خداوند مهربان و عاشق خودم ،
این فایل سفرنامه روز 18 ام و امروز گوشکردم و به خاطر اینکه استاد گفتن مثال بزنید یا این موضوعی افتادم ،
من همیشه برای کفش خریدن خیلی حساسم ،چون میگم کفش و پا باید راحت باشه برای راه رفتن تا من بتونم ارامش داشته باشم ،
چند سال پیش یه مدل کفش خریدم خیلی خیلی ارزون قیمت ولی اصلا با این قوانین اشنا نبودم ،
متاسفانه میتونم بگم که هنوز که هنوز میگذره من دارم اسیب هایی که اون کفش به کمرم و کف پا و انگشتام وارد کرد و به بدنم میبینم ،
اما بعد از اون موقع دیگه همیشه و همیشه کفش مارک خوب میخرم و همیشه یعنی در 90 درصد مواقع کفش اسپرت وکتونی میخرم ، که همیشه خودم و تحسین میکنم که حاضرم برای راحتی خودم ارزش قائل بشم و هزینه کنم ،
چند وقت پیش به یکی از دوستام گفتم که من دنبال کفش مارک اصل هستم اما رنگ سفید پیدا نمیکنم (من عاشق رنگ سفیدم ) ،
بعد اون دوستم یه کلمه ای گفت که واقعا حال منو بد کرد ، بهم گفت وااا بیکاریا همینا که فیکه رو بخر بپوش دیگه کلی رنگ سفید داره ،
گفتم نمیخوام فیک بخرم که همه ی بدنم و به هم بریزه ،
من سلامتیم و ارزون بدست نیاوردم که ارزون بفروشمش ،
خدای من ، پروردگار ارزشمندم من و لایق این بدن و این پاهای سالم قرار داده من باید شدیدا ازش مراقبت کنم،
با گوش کردن به این فایل فهمیدم که کفش یا لباس یا هرچیزی که من برای خریدنش کلی پول میدادم قبلا و میگفتم گرونه الان باید بگم چقد ارزون بدستش آوردم ،
چقدر کیفیت خوب واسم مهمه ،
چقدر زیبایی و کیفیت جنس واسم مهمه ،
من باید لباسی بپوشم که باهاش عشق کنم ،
وقتی استفادش میکنم لذت ببرم از کار کردنش و
تحسین میکنم سازنده ی خلاقشو که این وسیله و جنس و با بهترین کیفیت برای من آماده کرده تا من بهترین استفاده را ازش ببرم ،
خدای من شکرت که منو لایق بهترین ها آفریدی ، خدایاشکرتتتتتتت .
من باید باورهامو قوی تر کنم نه اینکه سطح توقعاتم و پایین بیاریم ،
بله همین جور که این روزها بهترین کارو و توی مناسب ترین مکان و زمان بدست آوردم پس من همیشه لایق بهترین ها هستم ،
خدایاشکرتتتتتتت برای درک این آگاهی ها .
سلام به استاد عزیزم
روز هجدهم
استاد من چند سالی هست که تو حوضه خودشناسی کار میکنم و با اساتید مختلفی بودم . و دوره های روانشناسی و دورهای ی مثنوی شرکت کردم و هزینه هایی رو بابت این کلاس ها پرداخت کردم .
و الان که در کنار شما و دوستان خوبم هستم .
شرکت تو اون کلاس ها ذره ذره ظرف من رو بزرگتر کرد و باعث شد که یک تکاملی رو من طی کنم و همینطور بالاتر بیام
.
ودلیل انتخاب این که الان با شما هستم ، قرآن (توحید) بود .
و متوجه شدم قرآن، بهترین دلیل منطق برای ذهنم هست.
و جواب خیلی از سوال هام رو از فایل های دانلودی قرآنی و توحیدی شما گرفتم.
فهمیدم که دوره هایی که قبلا شرکت کردم فرع بودند اما پله هایی شدند که من رو به این اصل برسونند و من خیلی سپاسگزارم از تمام اون اساتید بزرگوار
و حالا از شما سپاسگزارم به خاطر این سایت ارزشمند که اصل رو دارم یاد میگیرم که همون قانون های خداوند هست .
استاد من عاشق فایل هایی که مربوط به توحید و قرآن هستش و چقدر تو این زمینه عالی عمل کردید .
و ان شاءالله با دوره 12 قدم شروع میکنم
ممنونم از شما و مریم جان مهربانم
دوستتون دارم آرامش من
سلام ب هدایت شدگان عزیز
سلام ب استادجان ومریم بانوی خلاق
عجب روزهای خوبیه وقتی صبح باهدف شروع میشه و میدونی ی برنامت سر زدن ب تحول زندگیته واقعا اسم برازنده ای انتخاب کردین مریم بانوی عزیز و من از صمیم قلب دستاتو میفشارم و بهت تبریک میگم برای این همه انرژی و خلاقیت ک پای این سفرنامه گذاشتی ک جلایی باشه ب هرروز زندگی کلی افراد با فکرمختلف ولی درعین حال برای همه قابل درک سپاسگزارم و برات بهترینهارو خواستارم این فایلم قطعا کلی درس داره ک باید آموخت تا ب ارزش خود افزود وقتی این مطالبو خوندم گفتم درسته خودشه و اولین چیزی ک ب ذهنم رسید یادم اومد چند وقت پیش خواستم ی کفش اسپورت راحتی برای پیاده روی طولانی باتوجه ب شغلی ک دارم بخرم رفتم کلی مغازه گشتم و کلی کفش دیدم ب قول استاد باتوجه ب اینکه باورام درست نبود گشتم تا ی ارزون قیمتشو پیداکردم خریدم اومدم روزای اول خیلی دوستش داشتم و از ظاهرش و تمیزیش لذت برم اما بعداز مدتی کفش ب نوعی شکست و خیلی توی پام شلو ول شد و هرجا میرفتم احساس خوبی نداشتمو فک میکردم پام گنده تر نشون میده و روی اعتماد بنفسم تأثیر گذاشته اومدم ی کفش دیگه ک کنارداشتم جایگزین کردم و این ی نمونه کوچیک بود ک پیش اومده و مثال زیاده ک حالا این مثالو نوشتم تا رد پای روز هجدهم باشه و خوشحالم ک خیلی پرده ها از ذهنم برداشته شد احساس لیاقتم دست کاری شد ارزش خودمو بالا برد و تصمیم گرفتم بیشتر روی باور لیاقت کارکنم چون من ک دارم کارمیکنم تادرآمدداشته باشم لیاقت بهترینهارو دارم امیدوارم هر روز بهتروبهتر بشم..
درپناه الله یکتا شادسالم ثروتمندوسعادتمند در دنیا و آخرت باشیم..
در رابطه با تمرین این فایل، باید بگم، الان که دارم فکر میکنم میبینم چقدر بخاطر خریدن یک جنس ارزون، ضرر کردم! درحالی که اگه یک جنس دیگه که یکم گروه تر از جنسی که من خریده بودم رو میخریدم، قطعا نتیجه متفاوتی میگرفتم!
مثلا باتری گوشیم خراب شده بود و من تصمیم گرفتم براش یک باتری جدید بگیرم اما بین دو باتری که از نظر قیمت با هم تفاوت زیادی داشتن مردد بودم که خب تصمیمم بر این شد که باتریِ ارزون تر رو بگیرم:|
دوسال از اون زمان میگذره و من نه تنها دوتا باتری دیگه برای گوشیم گرفتم، بلکه بخاطر حدس اشتباه تعمیرکار گوشی که گفت ممکنه مشکل از شارژر باشه!! ، شارژر هم خریدم:)) خلاصه هزینه های که کردم چندین برابر قیمت اون باتری بود که چون گرون تر بود، نخریدمش.
اما حالا با گوش دادن به این فایل آگاهی جدیدی دریافت کردم و خب واقعا حسم بهتره :)
سپاسگزارم خدای من.
ممنونم ازتون استاد بابت لایو مفیدتون.
به نام مهربون خدای هدایتگرم
سلام سلام سلام
به استاد عزیزم
گروه پر تلاش عباسمنش
و دوستان هم قدم توی این مسیر
امروز هجدهمین روز از روز شمار تحول زندگی من هست.
توی این یک ماه گذشته خیلی تلاش کردم بیشتر از قبل باور فراوانی و لیاقت رو توی خودم ایجاد کنم . و خیلی جاها به جای اینکه منتظر بمونم شرایط بهتر شه ، یا با خودم بگم فعلا بهتره از این هزینه ها صرف نظر کنم که یه مقدار فعلا توی دستم باشه ، خرج کردم ، خیلیییی بیشتر از ماه های قبل ، و اینو به وضوح میدیم که این ماه ، هم بیشتر پول به حسابم میومد ، از طریق های مختلف ، و هم حس بهتری داشتم .
اما این باگ و این ترمز احساس عدم لیاقت و کمبود رو هم بیشتر از هر زمان دیگه ای ، و دقیقا با هربار خرید ، و هربار که با باور های قبلیم مبارزه میکردم ، احساس میکردم .
میرفتم و اون کالای مدنظرم رو میخریدم ، ولی تا ساعت ها بعدش خودمو سرزنش میکردم که حالا خیلی هم نیازش نداشتم . و خب البته این روزا نسبت به روزا ی اول واقعا پیشرفت کردم .
دارم سعی میکنم ریشه ی این باور ها رو پیدا کنم و پیش خودم اعتبارش رو از بین ببرم . یکی از این ریشه ها و الگو های قوی توی این زمینه مادرم هست . هر بار که من چیزی رو حتی با پول خودم میخرم و مامانم میبینه ، اگه از استاندارد های خودش بالاتر باشه ، مدام انتخاب من برای خرید اون کالا رو زیر سوال میبره و اینو یادآوری میکنه بهم که من نمیتونم هزینه هام رو مدیریت کنم ، و البته همین قضیه رو با مسائل دینی هم ترکیب میکنه و ازش نتیجه میگیره که کار من هزینه اضافه و اصراف بوده . و فک میکنم همین الگوها و باور ها باعث شده من حتی وقتی به اندازه ی کافی پول برای خرید کالای مورد نظرم دارم ، باز هم به این فکر کنم که اگه ارزون ترش رو پیدا کنم به نفعمه .
قدرت این باور رو این ماه واقعا احساس کردم ، با اینکه میتونستم چیز هایی که میخوام رو بخرم ، اما وقتی از یه میزانی بیشتر خرج میکردم استرس میگرفتم ، خودمو سرزنش میکردم ، و چیزی که به وضوح تجربه کردم این بود که بعد از خریدم توی ذهنم داشتم دیالوگ آماده میکردم که مامانم رو متقاعد کنم که این کالا ارزش خرید داشته که من خریدمش .
خلاصه که این ماه کاملا ماه متفاوتی بود برام ، هم مبارزه ی بزرگی بود ، هم انرژی زیادی ازم گرفت . و البته نتایج مالی برام داشت .
هنوزم این باگ ها رو دارم ، هنوزم خیلی جای پیشرفت دارم ، اما تا اینجای کار از خودم راضی ام ، و از خدای هدایتگرم ممنونم که منو به این مسیر هدایت کرد .
سلام خدمت دوستان و همراهان عزیزم،سفرنامه روز هجدهم،درباره این موضوع سفرنامه از بدو تولد تا حالا به اندازه ایی تجربه دارم که اینجا گنجانده نمیشه،من با باور کمبود و عدم لیاقت بزرگ شدم،هنوز چندماهه متوجه این موضوع شدم و روش کار میکنم،دقیقا طبق همین آموزه اشتباه همیشه دنبال خرید چیزهای ارزان،تخفیف خورده و مفت هستم،و نتیجه اش پر شدن کمد لباسهایی که به ندرت استفاده میشد و زود از ریخت و قیافه میفتاد یا دوست نداشتم حتی قابلیت اینو نداشت به کسی ببخشم،یادمه اوایل ازدواج با همسرم بیرون رفتیم و من یه شالی خریدم و خیلی ذوق زده که چقدر من ارزان خریدم چون مادرش همیشه چندبرابر قیمت رو به وسایل و لباسهاش میداد و این افتخار من بود که چیزهای ارزان گیرم میاد و به نظر خودم زیبا بودن،حتی کسانی که پول زیاد بابت وسایلشون میدادن به نظر من …..این موضوع یا بهتره بگم فاجعه به اندازه ایی بود که برای خرید عروسیم بااینکه خانواده همسرم اوضاع مالی خوبی داشتن دنبال این بودم که تمام تدارکات عروسیم از جای ارزان و با قیمت پایین باشه و افتخار میکردم به این موضوع که عروس قانع و کم خرجی هستم، من از قسمت پایین بازار خریدهامو انجام میدادم،و در طی مراسمات عروسی لباس اطرافیان بخصوص خواهرشوهر مادرشوهر همه از لباس من شیکتر و گرانتر بودن،و این موضوع در همه جنبه های زندگیم مثلا خرید میوه از بازار روز که ارزانتره وقتی برمیگشتم میدیدم چندتا میوه ها گندیده داخل نایلون هست،چون ورچین و خرید خوبی نبود،یا رفتن به فروشگاه و انتخاب ارزانترین مایع شستشو و وسایلها میگفتم چه فرقی داره در حالی که دوبار باید مایع میزدی یا بیشتر میزدی که کف کنه،یا خرید وسایل خونه که دوام کمتری داشت،و لباسهایی که با یکبار شستشو از رنگ و رو میرفت،و چون چیزهای ارزان میخریدم اصلا جلوه نداشتن اول تازگی داشت اما بعد از چقدر از مد میفتاد،و خرید از حراجیها و… من شهرستان بودم وقتی میرفتم کرج خانه خواهرشوهرهام کل بازار و پاساژهای اونجا رو زیرو رو میکردم تا یه لباس ارزان تخفیف خرده گیرم بیاد و همیشه سر این موضوع با همسرم درگیر بودیم و ازمسافرت لذت نمیبردیم همش انتظار داشتم منو ببره بازار تا یه چیز ارزانی گیرم بیاد،و یادمه 7 8 سال پیش یه پالتو خیلی ارزان قیمت گیرم امد ولی یکم سایزش بزرگ بود به این امید که یکم بعدها چاقتر بشم و بپوشمش و هنوز هنوز داخل کمده دلم نمیاد به کسیم بدمش،از خرید لوازم ارایش و ادکلنهای بی کیفیت گرفته که کمدم پراز لوازم آرایشیهای استفاده نشده،تا وسایل خونه،پوشاک،وسایل خوردنی،جایی میرفتم رستوران فروشگاه ببینم کدومش ارزانتره اونو سفارش بدم و با بی میلی اونو میخوردم،یا رستورانهای بی کیفیت و ارزان که با بی رقبتی تمام اون غذا رو میخوردم،و مسافرت رفتن و خرج نکردن و… بماند که چقدر عزت نفسمو له کردم،البته اینم بگم وضع مالی خوبی نداشتیم که بخام وسایلهای گرون بخرم اما مسئله وضع مالی نبود مسئله باورهای اشتباه من بود،میتونستم فقط یه تیکه بخرم به جای چند تیکه بلااستفاده،هنوز هنوزه میرم فروشگاه به قیمت اجناس نگاه میکنم،به تخفیفا،یا وسایل قسطی میارم،که به امید خدا و آموزشهای خوب استاد دارم روی این موضوع کار میکنم تازگی با این باور مخرب آشنا شدم،دیگه میخام کمد لباسهام از چنتا لباس شیک و قابل استفاده پر بشه،و اگه یه وسیله میگیرم دیگه به قیمتش نگاه نکنم اگه دوستش داشتم و کیفیتش خوب بود بردارم،اگه پولشم ندارم منتظر میشم وقتی پول خریدشو داشتم اقدام کنم،یه زمانی بابت رفتارهای گذشتم احساس شرم و خجالت میکنم بخصوص در خانواده همسرم،اما خودمو بغل میکنم میگم اشکال نداره به اون اندازه آگاه بودی تو تازه داری متولد میشی و باورهای جدیدتو بساز تو لایق بهترینهایی بهترینم.خدایا شکرت دوستت دارم.