ارزش ابزار - صفحه 4 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2017/01/abasmanesh-6.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2017-01-19 10:37:232020-08-23 06:04:49ارزش ابزارشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام
چند سال پیش که می خواستم اولین ماشین خود را بخرم ، نظریه ام این بود که باید خیلی خوب و با فکر بخرم و از این حرفها. ماشینی را از کسی خریدم که همکارم بود ، با قیمتی خوب و فکر می کردم نباید ماشین گرانتری بخرم ، از وقتی آن ماشین را خریدم یکسره در تعمیرگاه بودم و این قدر خرجش کردم که دیگه خسته شده بودم و همکارم که از ایشون ماشین را خریده بودم قسم می خورد که تا وقتی ماشین مال من بود ، هیچ مشکلی نداشت و خلاصه من نمی دونم علتش چی بود بهر حال ، کلی خرجش کردم ، آخرش به این نتیجه رسیدم که بابا یه ماشین صفر بگیر و خیالت و راحت کن ، از آن موقع هم قسم خوردم که دیگه ماشین دست دوم نخرم واین هزینه را که باید یکسره خرج ماشین کنم همان اول یهویی خرج خریدن یه ماشین بهتر می کنم . و این بود که همیشه همه چیز خوب پیش رفت . در مورد کارهای کوچکتر هم تجارب زیادی دارم. اصولا، همیشه بهترین و با کیفیت ترین جنس، حتی وقتی گرانتر است بصرفه تر است . وقتی با فکر عمل کنیم همه چیز رنگ و بوی دیگری داره و به نفع ماست.
موفق و شاد باشید
سلام استاد عزیز
وای باورم نمیشه امروز به این فایل رسیدم !!
اصلا خیلییی عجیب بود
من حقیقتش امروز وقت ارایشگاه داشتم بعد برای کاری که میخواستم انجام بدم همش داشتم از این و اون پرس و جومیکردم قیمت میپرسیدم ببینم کی ارزون تر میگیره که برم پیش همون و اصلا حواسم به کیفیت کارشون نبود که حالا من که این همه دارم میپرسم اصلا کدومشون کارشون بهتره
و چقدر فکرم اشتباه بود
تا این که یهو به خودم اومدم گفتم فاطیما داری چیکار میکنی
ینی اینقدر نمیتونی برای خودت ارزش قائل باشی که میخوای یه کار زیبایی برای خودت انجام بدی باز به فکر قیمتی ! به جای اینکه به فکر کیفیت و قشنگ کار باشی
و خیلی عجیب این فایل سفر من همزمان شد با این اتفاق
واقعا خدایا شکرت که اینجوری نشونه هاتو بهم میگی
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین روز هجدهم از دوره زیبای روز شمار تحول زندگی من
طبق قول و قرارم نتایجی که بعد از شروع این دوره زیبا وارد زندگیم شده رو مینویسم تا هم ردپا باشه هم قوت قلب هم توجه به نشانه ها
توی توضیحات اول شروع این دوره خانم شایسته نوشتن اگر متعهدانه این روزشمار رو دنبال کنی و به عنوان تمرین هر جلسه کامنت بزاری در پایان این سفر تو آدمی میشی که هیچ ربطی به اون آدم قبل از سفر نداری…
من از همین تریبون اعلام میکنم نه تنها در پایان سفر بلکه من در هجدهمین روز سفر هیچ ربطی به آدم قبل از سفر ندارم قبل از سفر آدمی بودم با عزت نفس پایین کسی که نمی تونست خرج یومیه اش رو در بیاره اما امروز الله اکبر از این قدرتی که خدا در تک تک وجود ما قرار داده قدرت انتخاب و قدرت تغییر….
دیشب همینجوری داشتم یه حساب و کتاب سرانگشتی میکردم که ببینم این ماه چقدر درآمد داشتم که یهو برق سه فاز از سرم پرید….
یه لحظه یه سر زدم به گالری گوشیم و چشمم به اون فیلمی افتاد که 1401/7/7 از خودم گرفتم همون لحظه پلی کردم….
به نام خدا من احمد فرهنگیان هستم این ماه از لحاظ مالی درآمدم زیر صفر بوده دوتا از قسط های بانک رو ندادم موتورم بنزین نداره و هرجا بنزین تموم کنه باید اون سوار من بشه تا بیارمش خونه چون حتی پول یک لیتر بنزین هم ندارم ولی میخوام یه قولی بدم قول میدم تا شب یلدا تغییر کنم قول میدم زندگیمو عوض کنم…….
امشب(همون شبی که حساب سرانگشتی کردم)
مکالمه من با خودم:
پسر بیا یه حساب کتابی کنیم ببینیم چند چندیم با خودمون حاجی
خوب دوتا از قسط ها رو با الهام از فیلم آقا رضای عزیز صفر کردم خداروشکر(شش قسط زودتر از موعود به مبلغ 7 میلیون تومان)
8 میلیون به همسر و دخترم کادو دادم
کسب و کارم رو شروع کردم و دست 4تا جوون رو شب عیدی گرفتم و به این 4 نفر 32 میلیون حقوق دادم(تا آخر اسفند این مبلغ میشه)
خوب اما برق 3 فاز اینجا از سرم پرید این ماه رکورد 31 ساله عمرم رو زدم درآمدم رو از 10 میلیون در7/7 روسوندم به 50+ میلیون تومان در اسفند ماه آخه چطوری؟؟؟کی این اتفاقات افتاد که من نفهمیدم یعنی اگر حساب و کتاب نمیکردم اگه اون فیلم رو نمی دیدم اصلا متوجه این هممممممه تغییر نمیشدم فقط میتونم شکرگزار خدا باشم و از استاد تشکر کنم اونقدر تو شوک هستم که زبونم بند اومده…
اما در مورد این فایل زیبا:
من معمولا توی لباس خریدن این اتفاق زیاد برام میفته هروقت که لباس ارزون خریدم به ماه نکشیده که خراب و پاره شده و من مجبور شدم برم با هزینه بیشتر لباس تهیه کنم.
سال 92 من عروسی کردم اون موقع حقوق من 900 هزار تومان بود یادمه برای کت و شلوار دومادی ام یه کمربند خریدم که 300 هزار تومان قیمتش بود اما جنس فوق العاده عالی داره و هنوزم دارم ازش استفاده میکنم و حتی یه خش هم روش نیفتاده و به قول استاد الان میفهمم چقدر اون کمربند رو مفت خریدم بعد اون تا دلتون بخواد کمربند از اینایی که تو مترو میفروشن 3 تا 20 تومن خریدم و واقعا یکبار مصرف بودن
ما در زبان زیبای کردی یک ضرب المثل داریم که میگه:
(جنس گران بی ثمر نیه
جنس ارزان بی ممر نیه)
یعنی جنس گرون بی ثمر نیست و جنس ارزون بی عیب و نقص نیست
خود همین موضوع چقدر میتونه به ما در مدیریت مالی و بالطبع اون به عزت نفس و اعتماد به نفس ما کمک کنه چقدر میتونه خرید جنس با کیفیت احساس لیاقت ما رو بالا ببره و باز بالطبع اون احساس لیاقت ما کلی نعمت های بیشتر وارد زندگی ما میکنه
همینه که میگن ثروتمندا روز به روز ثروتمندتر و فقرا روز به روز فقیرتر میشن هیچ چیز در این دنیا شانسی نیست و قانون علت و معلول کامل و بدون نقص داره کار میکنه.
ممنونم استاد عزیزم بابت این فایل زیبا
ممنونم خانم شایسته نازنین
ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های زیبا
سلام استاد جان،من کاملآ موافقم که هیچ ارزونی بی علت نیست وهرچقدر پول بدی اش میخوری،یعنی وقتی تو خودتو لایق بهترینها میدونی تو عمل میری ابزاری میخری که ازهرلحاظ باکیفیت ،خب من در گذشته ذهنم فقیر بود وهمیشه فکر میکردم من نمیتونم جنس عالی بخرم پس باید ارزون وفیک هرچیزی روتهیه میکردم کم کم که روی خودم کار کردم دیدم من هزینه چند برابربرای یه جنسی دادم فقط چون نخواستم صبرکنم تا بهترشو بخرم چون عجول بودم که حتما سریع به خواسته م برسم ،حالا که روی خودم کار کردم وبا صحبتهای استاد اشنا شدم وروی قدمها کار کردم دیدم من باید باورامو تغییر بدم تا وارد مداری بشم که همه چیز عالی باشه چون قبلاً اگر یک درصد میدونستم که جنس عالی پول خوبی میخاد ولی باورام واقعا راجب ثروت اشتباه بود ،ومن روی خودم باورام کار کردم باصحبتهای استاد راجب باور احساس لیاقت ،فهمیدم من لایق بهترینها هستم و اشکال نداره اگه چیزی رو ندارم به زودی بهترینشو میخرم ،درمورد محصولات باید بگم من قدمها رو هرماه خریدم الان دیگه دوازده قدم رو کارکردم هیچ وقت فکر نمیکردم بتونم اونو تهیه کنم ولی الان با خودم میگم من ازکجا وچه جوری هرماه یک قدم میخریدم ،فهمیدم من اگر بخام میتونم اول توی ذهنم بعد واقعی بدست بیارم من یه باگ بزرگ داشتم اینکه من نمیتونم پول یهویی بدم ولی اگه کم کم باشه میتونم این باور غلط عوض کردم ومیخام یکی دیگه از محصولات رو بخرم نقد نقد ،چون من میتونم هرچی میخامو داشته باشم ،من توی یه خونه ای زندگی میکردم که اصلأ خوب نبود چون فکر میکردم که جای دیگه نمیشه البته این باور همسرم بود که مدام تکرار میکرد ،خداروشکر باورامو عوض کردم چون خیلی ادمها رودیدم قدرت خرید چیزی رو ازنظر مالی دارن ولی توی بدترین شرایط زندگی میکنن ،چون باوراشون خیلی ضعیفه ،خداروشکر برای این فایل که استاد خیلی هوشمندانه بامثال زیبا وتاثیرگذار یاداوری میکنه که برای هرچیزی پول دادم غصه نخورم وباخودم بگم من ارزون خریدم چون من میتونم خیلی بیشتر از این محصول استفاده کنم میخام روان شناسی ثروت سه رو بخرم اینو اینجا مینویسم تا رد پایی باشه از باور ارزش مندی،اگر درمسیر هدایت باشی هیچ وقت ضرر نمیکنی چون بهت الهام میشه پس من باکمال میل محصولات رو میخرم یاهرچیزی که نیاز دارم چون توانایی خریدشو دارم درضمن من هرگز ازکلمه ندارم ،نمیتونم استفاده نمیکنم ،استاد عاشقتم برای همتون بهترینها رو ارزو میکنم
سلام مریم جان
از متنت خیلی لذت بردم
خوشحالم که داری روی باورهات کار میکنی و نتیجه میگیری
منم دوس دارم همه ی محصولات استاد رو بخرم
البته خواهرم خریده و منم با ایمیلش میتونم از اونا استفاده کنم ولی دوس دارم خودم بخرم.
شکر خدا دیروز یکی از کتاب های الکترونیکی رو خریدم و خیلی دوس دارم مثل تو دوره دوازده قدم رو بخرم به لطف و امید الله یکتا
من خانه دارم ورودی مالی ندارم ولی ایمان دارم خدا رزاق،خودش پولش جور میکنه.
برات آرزوی بهترین هارو دارم و امیدوارم هر چه سریع تر روانشناسی ثروت رو بخری.
خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت
سلام حدیث عزیزم ،خوشحالم که توی این مسیر زیبا همراهان خوبی مثل شما دارم خوشحالم که متنی که نوشتم تونسته کمک کنه بهت وبرات بهترینها رو ارزو میکنم ،من هم خیلی دوست داشتم که بتونم محصولات استاد رو بخرم خداروشکر تونستم فقط کافیه روی باور احساس لیاقت کار کنی ،تا جهان تورو توی مسیر درست قرار بده خدایا شکرت خیلی حس خوبی گرفتم ازپیامت عزیزم موفق باشی وثابت قدم
با سلام خدمت دوستان و استاد عزیز
فایل جدید استاد در مورد ارزش ابزار کاملا درسته
من همیشه سعی کردم در حد توانم وسایل که جنس خوب دارن تهیه کنم و همیشه به خوبی برام کار کردن و از خرید خودم لذت بردم
هرچقد پول بدی آش میخوری در مورد این فایل صدق میکنه
با تشکر از استاد عباس منش عزیز و مهربان
روز هجدهم
ذهن فقیر،همیشه همه چیز را گران میخرد.
چقدرررر این جمله سنگینه اخه ….
استااااد….من عاشقتونم ک انقد قشنگ گفتین اخه
چقدر درکتون قشنگه ،چقدر خوبید اخهههه
تمرین :
از ماجراهای خرید ابزارهایی بنویس که فقط به خاطر ارزان بودن، آنها را انتخاب کردی اما دردسرها و ضرر و زیان هایی از زمان، انرژی و هزینه هایی که مجددا برای رفع مسائل حاصل از گذاشتی، برایت ایجاد کرد که در نهایت بسیار گران تمام شد
خبببب حقیقتا زیاد یادم نمیاد استاد،چون همیشه بابام بهمون میگه ک یا چیزی نخرید یا اگه میخرید یه چیز شیک و خوشگل ،جنس خوب و …. برا همین مورد خاصی الان یادم نیس
اما بنظرم این موضوع فقط برای ابزار و امکانات نیس،تو بحث روابط خیلی واضح میدونی اون ادم مناسبت نیس،واقعا برات مشخصه ولی اجازه میدی وارد زندگیت شه،وقت میگذرونی باهاش،و….چرا؟ بنظرم چون باور به فراوانی نداریم،تا یکی اومد و ابراز حس کرد،بدون اینکه بشناسیش صرفا بخاطر ظاهرش یا چیزای دیگه اوک میدی،خیلی وقتا هم میشناسی اون ادمو،ولی باز ارتباط داری باهاش! چرا؟چون باور نداری اون کسی ک واقعا تو ذهنته و از خدا میخواییش برات وجود داره،چون عمیقا باور نداری ک لیاقت بودن کنار همچین ادمیو داری،چون فکر میکنی اگه به ادمای سطح پایین راضی شی اونا بیشتر بهت عشق میدن!( باورایی مثل این ک زن باید بره به مرد بدقیافه تا عشق بیشتری بگیره!)،ب جای تمرکز روی خودت،وقتتو با ادمایی هدر میدی ک میدونی هیچ نفعی برات ندارن،به جای کار روی باورهات و ساختن یه ورژن بهتر از خودت تلاش میکنی توجه اون ادمو جلب کنی،و این دره ی عمیقیه ک تمومی نداره،روز ب روز حالت بدتر میشه،بی احترامی میبینی،حالت خوب نیس،دیگه شاد نیستی،فقط چون روحت عمیقا میدونه لیاقتش بیشتر هس،چون به خودت بی احترامی کردی با انتخابت،و جهان آینه ای از باورهای توئه،میگه خب تو خودتو دوس نداری؟به خودت بی احترامی میکنی؟باشه عزیزم منم ادماییو برات میارم ک دوست ندارن،که بهت بی احترامی میکنن،من مهر میزنم رو باورهات
یه فایل گوش میکردم قبلا،میگفت وقتی چیزیو از جهان میخوایی،و درخواست میکنی،جهان تو رو امتحان میکنه،ک ببینه ایا واقعااا اونو میخوایی؟؟یا فقط حرف زدی؟تو بحث روابط تو میشینی مینویسی واضح ک چی میخوام،فرداش یکی میاد بهت پیشنهاد میده،میدونی اونی نیس ک واقعا میخوایی،ولی چون در دسترسه و راحته اوکی میدی!همینجا با رفتارت گفتی ک چیو واقعا خواستی!
تو همه جنبه های زندگیت گرون باش،برای وقتت،برای احساست،برای زندگیت،برای انتخاب هات ارزش قائل باش،خودت رو لایق بهترینها بدون
چطوریه وقتی یه کیف یا لباس گرون میخری مواظبشی،اونو هرجایی نمیذاری،هرجایی نمیپوشیش،ولی حواست به خودت هس؟از خودت ارزشمند تر مگه هس تو زندگیت؟که هرجایی بری،با هرکسی حرف بزنی،هر غذایی بخوری،هر چیزی دم دست تر و راحت تر بود و انتخاب کنی،لباسا و انتخابات بی کیفیت باشن،و….عزیزم تو با رفتارت داری میگی لیاقتت چقدره.با ادا و حرف چیزی درست نمیشه،تو دقیقا با عملت ک ریشه تمام اعمالت،باورهات هس،داری میگی من چقدر لایقم
مثال همون بطری اب معدنیه ک تو سوپری 6 تومنه،تو فرودگاه 60 تومن،چرا؟جاشو عوض کردیم فقط،این ک همون بطریه آبه،چی فرق کرد؟تو وقتی تو زندگیت انتخاب هات،ارتباطاتت،افکارت،امکانات زندگیت و… رو عوض میکنی،ک احساس لیاقت کنی،بگی بسهههه دیگه،من ارزشم اینی نیس ک دارم تجربه میکنم،من ارزشمندم،من بی نظیرم،خب الان چجوری درستش کنم؟چجوری جامو عوض کنم؟چطوری برم جایی ک ارزشم رو متوجه شن؟چطوری حالم،سطح کیفیت زندگیم،ارتباطاتم و… رو بهتر کنم؟فقط یه راز داره،اینکه مدام باورهاتو تغییر بدی ببری سمت چیزایی ک میخوایی،مخصوصاااا احساس لیاقت و عزت نفس
از دید من زندگی استاد وقتی تغییر کرد ک احساس لیاقت کردن،روزی ک استعفا دادن از اون شرکت و تحمل نکردن اون شرایطو،واتفاقات بعدشو ک میدونیم…
من همیشه لباسای جنس عالی خریدم،و نتیجه اش اینه بعد از چند سال هنوز نوئه،البته خودم لباسا و وسایلمو تمیز نگه میدارم ،یا مثلا غذاهای باکیفیت خوردم همیشه،جدیدا بیشتر مراقبم ک مواد غذایی ک تو سوپریه کلا زیاد مصرف نکنم،و غذای طبیعی و سالم بخورم،ک خب نتیجه اش اینه بدنم همیشه سالمه،حالم خوبه،حسم خوبه،خوابم راحته،سطح انرژیم بالاس و ….
اما این فایل بیشتر منو برد رو بحث دایره ارتباطات
واقعا حرفای استاد تو همه زمینه ها کاراس،قوانین ساده اس،فقط باید دقت کنیم،فقط نباید بگیم این ک ساده اس خب ک چی،باید متعهد بود،باید استمرار داشت
خدایا تو آگاهی به قلبم ک من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ….
به نامه خدای که رب و فرمانروای عالمیان و صاحب اختیار جهان هستی کسی که بهم قدرت و شجاعت داد تا وارد ناشناخته ها شوم و مسیر موفقیت ثروت رو بهم آموخت..
سسسسلام استاد بزرگوارم
سلام بانو شایسته مهربان
روز هجدهم تحول زندگیم
………………….
خدایا سپاس که از زمانی تعهد جدی دادم به خودم ثابت قدم باشم در مسیر و زندگی بسازم که هیچ رابطی به گذشت نباشه در این هجده روز بسیار اخلاقم تغییر کرده آگاهانه نظاره گر رفتارها،تصمیمات، ورودی های ذهنم بودند روزهای بود فرکانسم پایین می اومد ولی زد خودمو کنترل میکردم و احساسم خوب خدایا سپاسگزارم دارم روی خودم تسلط پیدا میکنم فقط باید حرکت کنم روبه جلو تمام پل های پشت سرم رو با قدرت ایمان خراب کردم……….
استاد تازه دارم متوجه قوانین میشم درکم خیلی بیشتر شده دارم اجرا میکنم توی زندگیم نتایج کوچک گرفتم به قول شما کوچک شروع کن و بزرگ فک کن اره اررررررره دنیا رو با دیده دگه ای میبینم چقد انگار من کور بودم الان هر میرم توجه خودمو به زیباها و قشنگی ها اطرافم منعطف میکنم تحسین میکنم خودمو که قرار کارهای بزرگی در سطح جهان انجام بدم و مایه گسترش بشم ……
ارزش ابزار …..
چقد دنبال جنس های ارزن بودم از شلوار،پیراهن ،کفش ،کلن هر جا ارزنی بود میرفتم و خرید میکردم ولی به یه ماه نمیکشید یا شلوار دکمه اش کنده میشد باید میرفتم خیاطی تا تعمیرش میکرد و هزینه میداد تو فکرم این بود بیشتر لباس دارم قیمت ارزن بود وقتی شلوار قیمت بالا داشت مثلا 500 هزار تومان میگفتم چقد گرانفروش هست خیلی هزینه بی خود برای خودم خلق میکردم بدونه فک کردند چرا این جنس ها زود خراب میشن …
یادم سال 95 با 12 میلیون یه پراید 132 مدل 90 خریدم از آبادان چقد خوشحال بودم صاحب ماشین شدم آقا ما فقط یک ماه خوب کار میکرد شروع شد من و پای ثابت تعمیرگاه های اهواز یه رو خاموش شد باتری عوض کردم چند روز بعدش خاموش شد نیمی از موتورش عوض کرم چند روز خواب بود تا درست شد یه روز تایرهایش کم باد و از کار افتاده شدند دوباره هزینه تغییر تایرها پرداخت کردم آقا نگم ولی میگم دوباره خاموش شد گفت اینبار چی شده دوباره تعمیرگاه اینبار تمام موتورش رو باز شد منم برو دنبال وسایل ماشین برا خرید دوباره هزینه کردند
شده بود ماشین پیکان دنده آرژانتینی استاد
یه شب دست دادشم بود که آتش گرفت ولی زود خاموشش کردند دوباره هزینه …..
همیشه روغن ریزی داشت تمام حیاط آپارتمان کثاف میکردم و داده مدیر ساختمان درمی آورد و غیر
چرا ادامه میدادم به این وضعیت چون ترس از دادند ماشینم رو داشتم وابسته بهش بودم فک میکردم اگه بفروشم چکار کنم چطور برم بیرون طوری شده بود پیاده روی رو فراموش کرده بودم ماشین شده بود پاهام جهان هم به فرکانس های که میفرستادم پاسخ میداد بیشتر هزینه خودرو روی دستم میذاشت این چقد به این کار ادامه دادم تا خداوند با سیلی ها منو بیدار کرد
وقتی وارد کارم شدم که عاشق در حال انجام دادنش هستم وقتی رفتم به نمایشگاه ماشین سوار BMW شدم وقتی حسش کردم که من هم میخوام داشته باشم استاد چقد اون شب لذت بردم وقتی پشت فرمون بودم گفتم میلاد تو لایق هم چی ماشین های هستی و یکی از بهترین تصمیمات زندگی مو گرفتم چند ماه پیش پراید معروف خودمو برای همیشه فروختم چقد اون لحظه حس رهای پیدا کردم انگار توی یه زندانی بودم که تازه آزاد شده بودم الان که ماشین ندارم چقد دارم از پیاده روی لذت میبرم چقد از مسیر لذت میبرم قبلن توی ماشین وقت توجهم به جاده بود زیباهای اطراف نمیدیدم
شاید هزینه تعمیرات پرایدم نزدیک به 70 میلیون خرج رو دست گذشته باشه……..
الان این میلاد عاشق خودشه دگه بهترین اجناس با بالاترین کیفیت برای خودم دگه تهیه میکنم من یک انسان با ارزش هستم که لیاقت بهترین ها جهان دارم میخوام بهترین برندها برای خودم داسته باشم از ماشین ،خونه،لباس ها،کفش ها،و چیزهای که در آینده برای خودم خلق میکنم….
استاد بزرگوارم ممنون بابت تهیه این فایل بسیار با ارزش که بهم یاد داد که ما باید بالاترین استاندار یه زندگی دار باشیم خیلی خیلی دوستتون دارم شما برکت زندگیم هستید …
…………………
إِنَّ الَّذینَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَهُ ظالِمی أَنْفُسِهِمْ قالُوا فیمَ کُنْتُمْ قالُوا کُنَّا مُسْتَضْعَفینَ فِی الْأَرْضِ قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصیرا»؛[6] کسانى که فرشتگان (قبض ارواح)، روح آنها را گرفتند، در حالىکه به خویشتن ستم کرده بودند، به آنها گفتند: شما در چه حالى بودید؟ گفتند: ما در سرزمین خود، تحت فشار و مستضعف بودیم. آنها [فرشتگان] گفتند: مگر سرزمین خدا، پهناور نبود که مهاجرت کنید؟! آنها (عذرى نداشتند، و) جایگاهشان دوزخ است، و سرانجام بدى دارند…..
قول میدم به خودم ،خداوند، و شما که مایه الهام خیلیا بشم با کارهای که در حال انجام دادشون هستم …
الان هم دارم روی باورهای مهاجرتم کار میکنم یه مهاجرت بسیار عالی رو تجربه کنم قدم اول دبی خواهد بود …..
میلاد پسری از نور
20 December
2022
برگ هیجدهم از سفرنامه
فصل یک
ارزش ابزار
باسلام خدمت استادان عزیزم و دوستان بینظیرم در این قسمت
خدایا شکرت که امروز هم خداوند من رو هدایت کرد برای اینکه روی تعهدم باقی بمونم و یک برگ دیگری از این سفرنامه رو ببینم و بشنوم و بفهمم و درک کنم و آگاه شوم و بی درنگ عمل کنم خدایااا شکرت
خدایااا کمکم کن قلممم شوی تا بهترین رو بنویسم
بهترین باوری که همیشه می نویسم و بخودم یاد آوری می کنم اینکه من به کمتر از بهترین قانع نیستمممممم
همیشه ورد زبانم شده که خدایااا من به کمتر از بهترین رضایت نمی دهم
وقتی به گذشته های دورم نگاه می کنم و به یاد می آورم میفهههمم که من بطور ناخودآگاه همیشه خوب ترین رو می خواستم .. و این بخاطر اعتماد بنفسی بود که داشتم ولی همیشه مورد تمسخر قرار می گرفتم .. هر وقت می رفتم خرید لباسی و یا چیزی و اجناسی رو می پسندیدم که مثل ستاره برام می درخشید و لذت می بردم و بعدش می فهمیدم که آن بهترینی بود که در آن مغازه وجود داشت .. ولی اشکال کار من این بود که زیاد پیگیر آن خواسته و هدفم نبودم .. البته بعضی چیزها رو می توانستم خریداری کنم و دقیقا از خریدم راضی بودم .. ولی از زمانی که به کمترین قانع شدم روز به روز خواسته هام دست نیافتنی می شد .. چقدر خوبع آدم به درونش توجه کنه و بفهمه از چه وقتی و از چه جایی سقوط. کرده .. از چه زمانی خودشو دست کم گرفته .. اصلا چی شد که اوضاع وخیم شد .. شاید اگر این آگاهی ها را داشتم خواسته هام قدرتمندتر می شد.. البته آلان به این طرز تفکر هدایت شدم که نباید به هیچ وجه کوتاه بیام .به هیچ وجججججججج
البته در گذشته های دور من یک آدمی بودم که به هر چه دوست داشتم باید می رسیدم خیلی هم پافشاری می کردم .. ولی از یک جایی استپ کردم چون حرف های دیگران خیلی برام مهم شده بود اینکه بعد از ازدواجم همش بهم می گفتند .. آدم باید توقع شو بیاره پاییین… یک زن خوب باید سازگار باشه… با هر چیزی بسوزه و بسازه … همه چی رو که نمیشه با هم داشته باشه… آدم نباید رویا پردازی کنه . اندازه ی گلیمت پاتو دراز کن… اندازه ی حیبت خرج کن .. حریص نباش و به کم قانع باش.. مگه آدم همش میره گردش .. مگه آدم اینقدر خرج می کنه .. پول تو خرج نکن بذار برای روز مبادا و جمع کن .. آفرین که زن خوب و سازگاری هستی.. آفرین و آفرین صد آفرین …… این شد که کم کم سطح توقع ام اومد پایین .. هر وقت اعتراض به چیزی داشتم و با روح و ذهنم در هماهنگی نبود خیلی بهم می ریختم .. فورااااا مورد بازخواست و سیل عظیمی از باورها و عقاید مزخرف شون قرار می گرفتم چه از طرف خانواده ی خودم و چه از طرف خانواده ی همسر خدا بیامرزم . در صورتی که اقوام همسرم از هر نظر در جنبه های زندگی شون در سطح فوق العاده بالایی بودند هم از نظر تحصیلات و هم از نظر پول و ثروت فوق العاده پولدار و ثروتمند بودند و سفرهای خارج از کشور و حتی بعضی هاشون هم خارج از کشور زندگی می کردند.. ولی نمی فهمیدم که چرا مادر شوهر و خانواده ی همسرم همیشه سعی می کردند من رو با این حرف ها تشویق به کوتاه اومدن کنند .. الان که فکرشو می کنم از جسارت من توی اون سن و سالم خوششون نمی یومد و فکر می کردند سطح توقع من خیلی زیاد هست ولی من همیشه بیشتر می خواستم و این بیشتر خواستن من به مزاج هیچ کس خوشایند نبود نه اینکه بنده ی ناشکری بودماااااا نه به هیچ وجه این طوری نبود ولی همیشه فکر می کردم باید هر سال پیشرفت داشته باشیم همش می گفتم .. مگه چیه ما از آنها کمتره .. چرا ما باید توی این زندگی کارمندی باشیم .. هر روز باید همی طور زندگی معمولی کارمندی داشته باشیم تا شاید یک روزی سمتت بالاتر بره ولی باز هم کارمند هستی. . ولی همه با حرف های من مخالف بودند و می گفتند بشین زندگی تو بکن و سرتو بنداز پایین توقع تو بیار پایین و صبور باش با همینی که هست بساز و شکر خدا کن
در عوضش تو خوشبختی و شوهرت خیلی دوست داره …. من در سن شانزده سالگی با تفاوت سنی زیاد با همسرم ازدواج کردم و بمدت 12 سال مادر شوهرم هم با ما زندگی می کرد .. همسرم کارمند اداره ی محیط زیست بود.کوهنور و اهل ورزش و مهمونی و طبیعت گردی. و اهل کمپ و پیک نیک و گردش ووولی. بعد از چند سال زندگی مشترک و آوردن دو تا بچه .. و مشغلات زندگی و دیگر مسایل زندگی .. یواش یواش فهمیدم که باید یک تغییراتی در زندگی مون ایجاد بشه ولی من هر چقدر هم بزرگتر می شدم منو بزرگ نمی دیدن . منو همون دختر بچه ی شانزده ساله ی چشم و گوش بسته ی ساده و ساکت و صبور و بساز میدیدند .. نمی خواستند بزرگ شدن منو توی خونه ی همسرم رو قبول کنند .. فکر می کردند گنده تر از سن و سالم حرف میزنم .. .. بعدها که ده پانزده سالگی که از عمر زندگی مون می گذشت همیشه دوست داشتم مهاجرت کنیم ولی بازم مخالف هااااااا همین طور ادامه داشت و همیشه جلساتی توی خونه مون برای مآخذه ی من توی خونه مون توسط خانواده ی همسرم برگزار می شد طوری شده بود که من از آمدنشون می ترسیدم .. چون میدونستم که برای محاکمه و مواخذه ی من این مهمون بازی ها توسط مادرشوهرم انجام میشه … خلاصه بگذریم
تمام اینها رو گفتم و به یاد آوردم و با خودم صحبت کردمم و گفتم بیام همین جا رد پایی از خودم بگذارم که من از کجا مسیرم رو گم کردم .. از کجا به احساس عدم لیاقت و باور کمبود پرت شدم ….. منی که همیشه بهترین ها رو می خواستم چی شد که الان اینجا هستم ..
به این فکر افتادم که که باید دوباره شروع کنم … باید دوباره خودم رو بسازم … باید به خودم بفهمونم که من ارزشمند هستم … باید دوباره رشد کنم … اصلا هم فکر نمی کنم که از سن و سالم گذشته و یا اینکه دیگه دیر شده .. یا بعد از این همه سال ها تازه یادم افتاده که به خواسته هام برسم اصلا به هیچ عنوان اینطوری فکر نمی کنم … اتفاقا الان فکر می کنم که باید ادامه ی آن خواسته هام رو شروع کنم و خیلی هم جدی هستم .. چون باورهایم قوی تر شده . چون آگاهیم بیشتر شده … چون یک سری مسعولیت هام تمام شده .. بچه هام که بزرگ شدند و هر کدام مسیر خودشون هستند .. هیچ انتظاری هم ازشون ندارم .. چون باید به خواسته هام برسم .. و با رسیدن به خواسته هام الگویی می شم برای آنها و این الگو شدن خودش کمک کننده برای اطرافیانم هست . اطرافیانی که با اومدن من در این سایت و تغییر تحولم هنوز هم یک جورایی دیگری منو مسخره ام می کنند … پس به این نتیجه رسیدم که باید دوباره داستان زندگی مو از همون جایی که تخریب شدم و باورهایم دچار ضعف شدند باید شروع کنم .. من داستان زندگی مو تغییر میدم .. می خوام آنقدر تغییر کنم که هیچ ربطی به گذشته ام نداشته باشم . اینو به خودم قول دادم . یک یک قولللللللل بزرگ یک تعهد عمیق یک باور قدرتمند باید بشود .. من خیلی زمان برای خودسازی خودم توی این چند سال گذاشتم و خیلی تجربه ها بدست آوردم پس باید منتظر نتایج هم باشم . و خیلی هم مصمم هستم که ادامه بدم .. یعنی داستان جدید زندگی مو آنطور که می خواهم دارم می نویسم .من به کمتر از بهترین قانع نیستم خدایااآاا همین جا توی این سایت . در حضور همه ی عزیزان قسم می خورم که خیلی زود بیام بنویسم و اعلام کنم که داستان زندگی جدیدم رو طبق خواسته ام آغاز شد. .. از همانجایی که سقوط کردممم. از همانجا هم صعود می کنم و بالا میرم .. این فرکانس ارسالی من خیلی خیلی قوی شده و به جهان هستی اعلام می کنم من آماده هستم ..
همه ی ما به یک اندازه به منبع و ثروت و نعمتی دسترسی داریم که هیچ پایانی بر آن متصور نیست و من به این باور رسیدم که ما با فرکانس های مان زندگیمان رو خلق می کنیم
باور احساس لیاقت و باور فراوانی
من به این ایمان و یقین رسیدم که به جای پایین آوردن کیفیت زندگی ام باورهایم رو قدرتمند تر کنم و قوانین زندگی رو درک کنم و با آنها هماهنگ شوم یعنی باید همیشه کیفیت رو در نظر بگیرم
خدایاا شکرت امروز خیلی به این موضوع فکر کردم باز هم مثل همیشه اومدم نت برداری کردم و می خواستم آن چه را که در دفترم نوشته بودم بنویسم ولی انگار بازم حرف های دلمو نوشتم و خداوند
خودش قلممم شد و این گونه گذشته ام رو به یاد آوردم و شور و شوق و اشتیاقی در من فوران کرد .. هر چند مدت هاست این چنین شدم ولی امروز انگار خیلی این موضوع برام قدرت گرفته و ضمیر ناخودآگاهم آن خودم برترم و آن روح بزرگوارم به من چنین دستوری داد که بیام پیش همه اعلام کنم که چه ترمزهایی درون من بوده که من رو در مسیرم گمراه کرده بود و چی شد که نتوانستم آن آرزوها و آمال هایم رو بهشون برسم .. هر چند آن موقع ها این آکاهی رو نداشتم و همه رو مقصر می دانستم. . ولی الان که فهمیدم چی هستم ..من مشغول ساختن خودم هستم پس می توانم زندگی ام رو آن طور که می خواهم خلق کنم
به همان اندازه که بتوانم این دو باور احساس لیاقت و باور وفور و فراوانی رو در خودم قدرتمندتر کنم به همان اندازه زندگیم در تمام جنبه های زندگیم با کیفیت تر و زیباتر میشه ..
اگر به کمتر از بهترین قانع نشوم قطعا جهان هم من را بسمت بهترین ها هدایت می کند
خدایاااا شکرت که این باور رو در من قدرتمندتر کردی
خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای این سرمقاله ها و تیترهایی که در این قسمت از روز هیجدهم در روز شمار تحول زندگی من نوشتید .. مرسی مرسی برای این رتبه بندی و نظم و ترتیبی که در این قسمت ها مرتب و منظم کردید و یک زندگی هدفمندی رو در این فایل ها برامون ایجاد کردید واقعا ممنون و سپاسگذارم ..تازه من در فصل اول این سفر نامه هستم و به امید خدا هر وقت به فصل های بالاتری هدایت شوم مطمعنان و قطع به یقین در مدار و فرکانس رشد و پیشرفت هایی در جهت رسیدن به اهداف و خواسته هایم هستم و جا داره از ایستاد عزیزم تشکر و قدردانی کنم که این فایل های ارزشمند رو بلطف خداوند در این مسیر الهی برای ما گمگشتکان این مسیر زندگیمون تدارک دیدند مرسی استاد عزیزم مرسی استاد قشنگم .. مرسی استاد بینظیرم . خدایاااا شکرت که استادمون روی تعهد خودشون موندن و این مسیر رو ادامه دادند تا رهنمود میلیون ها انسان گمگشته ای همچون من باشند
دست بوس و قدردان این استادان عزیزم هستم
خدایاااا شکرت
تنها ترا می پرستم و تنها از تو یاری می جوییم
خداوند خودش به تنهایی برایم کافیست ..
دوستان عزیزم که در این بخش به کامنت من هدایت شدید دوستانی که تازه به این جمع الهی شرفیاب شدید . میدونستید که خداوند خیلی دوسمون داشته که ما رو صاف آورده گذاشته توی کلاس استاد عباسمنش نازنین!!!؟
میدونستین ما نزد خداوند محبوب ترین هستیم !!!!؟؟؟
من فکر می کنم این جمله رو قبلنا هم شنیدم که به بهترین استاد دنیا هدایت شدم این خودش یک معجزه و نشونه ی بزرگی بود .. چون من باور دارم که به کمتر از بهترین قانع نیستم ..
ممنون و سپاسگذارم که با اون چشمان قشنگ و زیباتون کامنت طولانی منو خواندید. ولی بهتون قول میدم که می شود .. فقط ادامه بدیم ..
قانون طلایی
اگر به کمتر از بهترین قانع نشویم قطعا جهان هستی ما رو بسمت بهترین ها هدایت می کند و قانع نشدن به کمتر از بهترین یعنی تعهد نامه
یعنی تعهد برای ساختن باورهای قدرتمندتر کننده و تغییر باور محدود کننده به جای پایین آوردن کیفیت زندگی
خدایاااا سپاسگذارم سپاسگذارم سپاسگذارم
خدایااا شکرت که به تک تک ثانیه های زندگیم خیر و برکت و نعمت و شادی و شادمانی و کامیابی بخشیدی
خدایااآاا شکرت که لحظه به لحظات زندگیم در مدار و ارتعاش و ارسال فرکانس هدایت های الهی تو هستم
خدایاااا ممنون و سپاسگذارم که هر لحظه در زمان درست و مناسب جادویی و در مکان درست و مناسب جادویی هستم تا بهترین همزمانی های درست و مناسب جادویی رو وارد تجربه ی زندگیم کنم و بهترین اتفاق ها و شرایط و موقعیت های عالی و فرصت های جادویی و طلایی را وارد تجربه ی زندگیم کنم
خدایااا شکرت خیر و برکت و نعمت و شادی و شادمانی و کامیابی و سلامتی و تندرستی و پول و ثروت و وفور و فراوانی و آگاهی ها و آسانی ها و عشق و مهر و محبت و و روابط عاشقانه من رو احاطه کرده است ممنون و سپاسگذارم خدایاااا شکرت
IN GOD WE TRUST
به نام خداوند بخشنده مهربان
درود من بر استاد جانم
و تک تک این خانواده صمیمی
این فایل باعث شد بیشتر فکر کنم به رفتارام و تصمیماتی که قبلا یا حتی الان می گیرم برای خرید یا انتخاب چیزی یا کسی یا جایی ….
این فایل در مورد ارزش ابزار بود
ولی باعث شد من غیر از ابزار تعمق بیشتری به صحبت های با ارزش استاد بکنم و بیشتر خودمو شخم بزنم ببینم اون زیر میرا چه خبره واقعاااا ؟؟؟!!!!
مثال در مورد ابزار بی کیفیت :
یادمه چند سال پیش رفتم یه سشوارم جدید بخرم . وسیله ای که برام ضروری بود . خالاصه رفتم یه مغازه ای که تخصصش وسایل الکتریکی _ آرایشی بود .
من انتظاری که از وسیله ام داشتمو گفتم و فروشنده دوتا سشوار بهم معرفی کرد :
یکی با یک برند معتبر ، با اصالت ، با گارانتی ، با سیم بللللند و خوش دست اما با قیمت به زعم من گروووون
و یکی دیگه عیییین همون ولی چینی و بی کیفیت و به زعم من (( قیمت مناسب ))
سرتونو درد نیارم من سشوار قیمت منااااااسب رو خریدم با وجود این که پول اون اورجینال رو داشتم و چشمتون روز بد نبینه .
دوستان حتما فکر میکنید سوخت . نهههه…
نسوخت ولی منو بدجوری سوزوند ….
حالا چرا :
اون روزا من خیییلی اهل رسیدن وسواس گونه به موهام بودم تازه مهمونی و تولدم زیاد میرفتم ولی …ولی …
بارها و بارها و بارهااااا
برام پیش میومد که من از سر کار میومدم خونه و برای این که سریعتر برسم به مهمونی یه دوش جنگی میگرفتم و میومدم سراغ این سشوار ، ایشون هم خیلی مرتب روشن میشد و گرمه گرم میشد و من با خوشحالی شروع می کردم به سشوار کشیدن و مرتب کردن موهام که به 15 دقیقه نمیرسید کهههه :
خاموش می شدو من 20 حتیییی 25 دقیقه باید صبر میکردم تا دوباره روشن شه و کارمو تموم کنم .
حالا شما تصور کنید من جلوی آینه نشستم . یه دستم به سشوار یه چشمم به ساعت روی دیوار که دیییییر شدددددد….
لامصب روشن شووووو……
( یه سالن زیبایی خیلی خوبم که من قبولش داشتم بود ولی از ما دور بود )
خلاصه حرص و جوش و فحش و ناسزااااا….
بعلههههه …. زمان هدر میرفت و من یادمه تا چند وقتتتتتت هرگز سر وقت به مهمونیام نمیرسیدم حتی آخر وقت میرسیدم .
شاید باورتون نشه یه بار زمانی به تولد یکی از دوستام رسیدم که دور آخرین همخونی بچه ها و آخرین آهنگ گیتار و خاتمه مهمونی بود …..
این مسعله نه فقط تایم لذت و خوشی رو از من می گرفت بلگه حتی اعصاب و روان منم له و داغون می کرد و حتتتتی باعث دلخوری صاحب مجلسم می شد .
آخ آخ … الان که فکر میکنم در مورد خیییلی چیزا به خودم ظلم کردم ، هم هزینه چند برابر دادم هم زمانو هدر دادم هم انرژیمو نابود کردم .
مثل : قالیشویی (( قیمت مناسب ))
که چه بلایییی سر فرشامون اومد و هیشکی ام زیر بار نرفت و مسولیت قبول نکرد .
کاپشن (( قیمت مناسب ))
کا باعث شد تماااام طول زمستون بلرزم .
ضد آفتاب (( قیمت مناسب ))
که باعث شد منی که یه جوش هم تو صورت نازنینم نیست مزرعه جوش بشه .
روکش صندلی ماشین (( قیمت مناسب ))
که باعث شد با دو ماه آفتاب خوردن رنگ قشنگش بشه آب دهن مرده .
و
و
و ……
حالا میدونید جالبیش چیه ؟؟؟
این که پول محصول با کیفیت و داشتمو نمیدادممممممممم…..
( عدم احساس لیاقت )
و تمااام اینا باعث چه ضرر و زیانایی برام شد !!!!!
مثال رابطه :
با پسرایی دوست میشدم که اصلاااا معیارهای اخلاقی و شخصیتی منو نداشتن و تازه سیگاری ام بودن
( البته نا گفته نمونه من خودم اون روزا سیگار می کشیدم ولی به یمن فیض الهی وقتی به این سایت هدایت شدم کاااامل ترک کردم )
ولی دوست نداشتم پارتنرم سیگاری باشه .
میگفتم بابااااا….همینه دیگه ….
هر کی به جوری هست !!!!!!!
( خداروشکر الان حتی برای نگاه کردن به کسی که معیارهای منو نداره وقت تلف نمیکنم چه برسه به کلام )
( بازم احساس عدم لیاقت )
مثال خونه :
یه موقعه هایی اتاقمو اگه دست جایش می کشیدی یه انگشتت توی گردو خاک وسایل اتاقم فرو میرفت ، به خودم می گفتم :
بابااااا…. تهران همینه دیگهههه….
پره گردو خاکه ….
( خدارو شکر الان اتاقم و خونه همه جاش برق میزنه )
( احساس عدم لیاقت )
اما ….
محصولات با کیفیتی که وارد زندگیم کردم و اون فسمت زندگیم بهشت شد واسم :
کتونی نایکی :
که شاید بچه ها باور نکنید من هنووووز بعد 12 سااال این کتونی رو دارم بیچاره چه بلاهای سرش اومد و کجاهاااا باهاش رفتم و آخ نگفت .
یخچال با کیفیت
گوشی با کیفیت
شارژر با کیفیت
لپ تاپ با کیفیت
کوله با کیفیت
قوری کتری با کیفیت
وسایل ماشین با کیفیت
و …..
چقدر جنس با کیفیت ، انسان با کیفیت ، رفتار با کیفیت ، کلام با کیفیت ، مکان با کیفیت ………
زندگی رو آسون میکنه لذت بخش میکنه خیال آدم و راحت میکنه و چرخ زندگیمونه روغن کاری تر میکنه .
آخه چی بهتر از این ؟؟؟؟؟!!!!
خدایا شکرت که منم مثل همه شما دوستان عزیزم به راه توحید دعوت شدم و
لیاقت قدم برداشتن در مسیر درست جهان رو کسب کردم .
یا رب :
همه ما رو از شر وسوسه های شیطان حفظ کن تا یادمون نره
چقدر با لیاقتیم
چقدر با ارزشیم
چقدر با شکوهیم
چقدر بزرگیم
چقدر نامحدودیم
خدایا
همواره برایم یادآوری کن که خدایی هستم در لباس انسان بر روی این کره خاکی .
تا قدر خودم بیشتر بدونم
تا به ارجمندی خودم بیشتر پی ببرم
تا یادم باشه من و تو از هم جدا نیستیم
من خودِ خدام .
آمین …….
ما ی تیم 10 نفره داشتیم که همیشه در سالن فوتبال بازی میکردیم و تصمیم گرفتیم یه توپ بگیریم که هر دفعه توپ سالن رو کرایه نکنیم
خلاصه رفتم برا ی خرید و دوتا توپ بود که توپ خوبه 40 تومن از توپ معمولی بیشتر بود قیمتش
برای هزینه کمتر توپ معمولی رو گرفتیم که بعد از چند ماه خراب شد و مجبور شدیم باز توپ بگیریم که اتفاقا بار دومم همین توپ رو گرفتیم خخخخ
الان فهمیدم اشکال از کجاست
استد ممنون که این باورو به ما گفتید
دوست عزیز چقدر با کامنت شما خندیدم خیلی با مزه بود… موفق باشین