ارزش ابزار - صفحه 89

1123 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سارا بذرافشان گفته:
    مدت عضویت: 845 روز

    یا رب

    به نام خداوند وسعت دهنده

    به نام خداوند برکت دهنده

    الهی شکر که هر روز اتفاقات عالی و جذاب برای من و خانواده عزیزم رخ می دهد .

    شکر گزار خداوندم بابت نعمت های عظیمی که در اختیارمان قرار داده . الهی شکر

    استاد دقیقا نکته قابل لمسی بیان کردید ما هر چه قدر به مواردی که می خواهیم استفاده کنیم ارزش و اعتبار بدهیم و با آگاهی بخریم بسیار مفید و کاربردی هستند .

    مثل مواد غذایی که مواد اولیه سالم تهیه کنیم سلامتی جسم تأمین میشود .

    یا برای کلاس ها و آموزش ها و کتاب ها و اطلاعات ورودی ذهنمان تحقیق و بررسی کنیم و هزینه آن را پرداخت کنیم آگاهی های مفیدی به ذهنمان وارد می شود .

    و بسیار مواردی که در روزمره با آن مواجه می شویم .

    الهی شکر به خاطر ثروتمند بودن در دنیای مادی و دنیای معنوی خدا به ما بخشیده است .

    خدایا سپاسگزارم که عضو خانواده عباس منش هستم و آگاهی های بسیار مفید دریافت می کنم.

    الهی شکر

    رد پای من در روز هجدهم از روز شمار تحول زندگی من

    الحمدالله رب العالمین

    اللهم عجل الولیک الفرج

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    Mehrnaz گفته:
    مدت عضویت: 948 روز

    سلام استاد مهربونم سلام مریم جون

    خداروشکر میکنم که هر روزم رو با فایل های شما شروع میکنم و پر از حس فوق العاده میشم

    مریم جون خیلی خیلی متن های که در مورد فایل ها تحول من میزارید عالیه خیلی حس خوبی به آدم میده صدات همیشه تو گوشمه و ممنونم ازت دوست خوب من

    تجربه ای که من میتونم در مورد خودم بگم اینه که من هم در خانواده ای بزرگ شدم که این باور رو رسوندن بهم که قانع باش هرچقدر قانع تر باشی انسان خوبی هستی .اما الان میفهمم که این روش اشتباه بوده مثلا ما تو فامیل داشتیم کسایی رو که خوب می‌گشتن خوب میپوشیدن در واقع برا خودشون ارزش قایل بودن و الان شرایط بهتری تو این جنبه نسبت به ما دارن و الان برام واضح شده که چرا اونا شرایطشون بهتر شده چون برای خودشون ارزش قائل بودن .

    خود من تا همین الان که این فایل رو دیدم همچین دیدگاهی داشتم که ارزون بخریم اما چند وقت پیش کرک آبرسان میخواستم بخرم بخاطر اینکه مغازه چند تومن بالاتر میداد آنلاین سفارش دادم با قیمت ارزون تر وقتی هم استفاده کردم فهمیدم فیکه و انداختمش دور و رفتم برای خودم کل محصولات صورت رو با قیمت بالاتر و اصل خریدم و چقد لذت بخش بود برام که برای خودم ارزش قائل شدم و از استفادشون که نگم واقعا عالیه

    اما این باور هنوز تو وجودم هست اما تو نت برداری های خودم و نوشتن این کامنت اینجا به خودم تعهد میدم که خودم رو لایق همه نعمت ها بدونم و هر وقت بخوام چیزی بخرم صددرصد گرون و با کیفیت بخرم مهم کیفیتشه .

    هر روز دارم بهتر خودم رو میشناسم خدایاشکرت بابت این دوره روز شمار تحول زندگی من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    صدف صادقی گفته:
    مدت عضویت: 638 روز

    بنام خدای فراوانی ها

    سلام به همه دوستان

    این فایل رو بازم گوش دادم و یادم اومد چقد نسبت به قضیه کیفیت و قیمت محصولی که می خوام بخرم فرق کردم و اطرافیانم دقیقا امروز پدرم داشت میگفت منو بکشونین اونقد پول نمیدم واسه یه جنس بهتر میرم میچرخم مثلا با قیمت پایینتر پیدا میکنم

    واقعا زمان خودش از پول با ارزش تره

    و اینکه کیفیت خودش پوله

    به چیز با کیفیت تر دیرتر خراب میشه پس خودش سوده

    یه چیز بی کیفیت زود خراب میشه پس ضرره

    حالا امر من ذهن ثروتمند دارم تو مدار سودم و از مدار ضرر فاصله میگیرم

    و اگر ذهن فقیر دارم پس لایق ضرر هستم تا دوباره بخرم و ضرر کنم و فقیر تر شم

    پدر من به شدددددت ذهن فقیری داره و نمونه و الگوی کاملی هست که من برعکسش باشم تو خرید هر چیزی انقد به قیمت توجه میکنه که سرش کلاه نره که واقعا سرش کلاه میره

    میره میگرده سیب زمینی بی کیفیت میخره نصفش دور ریخته میشه نصفش هم به دلیل بد مرگی حال آدم رو بد میکنه

    واسه مامانم یه گاز پاک کن ارزان قیمت خرید که مامانم نمی تونست باهاش گاز و پاک کنه

    آبگرمکن خونه خرابه ولی حاضر سختی بکشه و نخره

    یعنی هر چقد سختی بکشه مهم نیست ولی پول خرج نکنه

    آخرش هم همیشه پول هاش یه جوری دقیقا مثل باد هوا میره

    چون نمونه زنده رو جلو چشم خودم داشتم واقعا از جنس های ارزان بی کیفیت و ….. فراری هستم چون می دونم چه آسیب ها و ضررها مستقیم و‌غیر مستقیم مالی و غیر مالی می زنه

    از آموزه های استاد هم یاد گرفتم به تنها چیزی که تو خرید هام دقت کنم نیازم ، علاقه ام ، کاربرد و حل مسئله اون محصول و کیفیتش باشه

    نه صرفا قیمت اصلا آلرژی دارم یکی به قیمت توجه می کنه احساس میکنم این فرد واسه خودش ارزشی قایل نیست

    حتی تو کار خودم هم تو اطرافیانم بالاترین دستمزد رو‌دارم و‌خیلی هم راحت مشتری هام جذب من میشن

    چون کارمو با کیفیت عالی نسبت به بقیه انجام میدم و جالب اینکه همکارام میگن چرا انقد گرون میگیری ….

    در حالی که من گرون نمی گیرم اون خدمتی که انجام میدم گرونه

    مثال دیگه همین محصولات استاد هست

    من از همون روز اول که قیمت محصولات استاد رو میدیدم اصلا نگفتم چه خبره ! گفتم اخیرش یه چیز کامل درست حسابی گیرم میاد راحت میشم از چرخیدن اینور و اونور یا محصولات سر سری و کیفیت پایین خداشاهده اصلا نگفتم زیاده با اینکه پولشم‌ نداشتم گفتم می ارزه می دونم که می ارزه

    من لایق بهترینم پس باید براش هزینه وقت انرژی در حد خودش هم بزارم

    اونی که جنس ضعیف وی خواد بره سمتش

    این حتی توی انتخاب‌های زوجین هم هست

    افرادی رو دیدم که دنبال کسی هستن خرج کمتری داشته باشه بعد نتیجه هم واضح ……….. اونی که دنبال جنس ارزونه داد می‌زنه میگه من لایق جنس عالی نیستم من بی ارزشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    راضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 697 روز

    سفرنامه 18

    خداجانم سپاسکذارتم که من 18روز است با بهترین فایل ها، ایده ها و فکرها سرکار دارم

    تقدیم سلام واحترام دارم خدمت استادی عزیزم مریم جون نازنین و دوستان عزیزی هم مدارم.

    خدایا شکرت خدایاشکر خدایاشکرت

    خدایا نمیدانم چطوری من این حس زیبا وعالی که دارم را بیان کنم، چون دقیقآ شرایط من مطابقت با آن فایل که آن روز میبینم دارد.

    من ای روزا استارت کاری جدیدم را زدم به امید ویاری خدایم دارم کارام را با بهترین نحویی احسن پیش میبرم اما بغضی مواقع دغدغه های پیش میاد یا نجواهای شیطانی زیادتر میشه،مثلی اینکه من امروز قبل ازاین که این فایل را گوش کنم دغدغه که در دلم بود این بود من درسته است بهترین وباکیفیت ترین محصولات را دارم ولی این محصولات باکفیت قیمت زیاد داره و مشتری ها اکثریت دنبال قیمت جنس از الی کیفیت،

    بعد خدارنی نهایت سپاسگزارم که داشت آن نجوا دری گوش من میخواند درفایل متوجه حرفی استادم شدم که گفت جنس کیفیتش مهم است نه قیمتش بعد خدا میدونه که چقدر دید من عوض شد من چقدر حس عالی گرفتم وحالم خوب شد خدایا سپاسگزارتم که من دارم معجزه هایت را با چشم باز میبینم

    خدایا سپاسگزارتم که هر روز چقدر حالم عالی شده میره

    خدایا سپاسگزارتم که من دارم بهترین شرایط را سپری میکنم چون حالم خوب است چون من بی نهایت آرامش دارم چون من دقیقآ در زمان مناسب درمکان مناسب بین افراد مناسب قرار میگیرم خداجانم سپاسگزارتم که دربین افراد ثروتمند ومثبت قرار دارم وهمه دستان خدا برای رسیدن به هدفها ورویاهم شده خدایاشکرت خداجانم سپاسکزارتم دوستت دارم وعاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    Taha گفته:
    مدت عضویت: 592 روز

    به نام رب

    # ردپای من در هجدهمین روز از روزشمار تحول زندگی من #

    واقعا الان که فکر میکنم میبینم چقدر توی زندگیم با ایده اینکه اره دارم ارزون میخرم ، چقدر من زرنگم ( نجواهای شیطان رو نگاه کنید فقط ) آسیب دیدم و چندین برابر اون از نظر مالی ، سلامتی و … هزینه کردم ، اما وقتی جنس با کیفیت خریدم و بهای آن را پرداختم ، نه تنها از آن لذت بردم ، نه تنها باعث باکیفیت تر شدن زندگیم شد ، نه تنها مدت زمان بیشتری عمر کرد و … بلکه باعث شد به خودم بگویم عجب خرید هوشمندانه ای و چقدر این محصول و کالا رو ارزون خریدم

    چقدر ما محصولات ارزان تر و حتی دست دوم را خریدیم ولی بیشتر از یک محصول باکیفیت و نو هزینه کردیم

    چقدر واقعا ضرب مثل انگلیسی ها که میگه ” ما اینقدر پولدار نیستیم که جنسی را دست دوم بخریم ” به زیبایی این موضوع رو نشون میده

    وقتی به ایده های ذهن فقیرت گوش میدهی ، نه تنها مسئله را حل نمیکنی ، بلکه گودال آن مسئله را برای خودت عمیق و عمیق تر میکنی ، از نظر وقت های اضافه تر ، از نظر هزینه های اضافه تر و …

    اما وقتی ذهنت را ثروتمند میکنی ، نه تنها آن مسئله ها حل میشوند بلکه در وقت و هزینه هم بیشترین صرفه جویی را کردیم

    همیشه وقتی میخواستی قیمت یک محصول را بسنجی ، هزینه مصرفی را با نتایج آن مقایسه کن ، با راحتی استفاده از آن محصول مقایسه کن ، با عمر آن مصحول مقایسه کن ، با امنیت و اطمینان آن مقایسه کن ، و بعد آن محصول را گران یا ارزان بدان ، بعضی از محصولات واقعا لایق آن هزینه نیستند ، این محصولات گرانن اما محصولی هست که نه تنها لایق آن هزینه هست بلکه لایق هزینه های بیشتری هست و در واقع ما آن را مفت خریدیم ، این محصولات برای تو ارزان هستند

    خدایا شکرت بابت این سفرنامه که همچین فایل های فوق العاده و آگاهی بخشی را به صورت منظم به ما هدیه میکند

    خدایا شکرت بابت این خانواده صمیمی و دوست داشتنی

    خدایا شکرت بابت این همه زیبایی ، ثروت ، نعمت و … که مسخر ما کردی

    خدایا شکرت بابت این احساس خوبی که الان دارم

    خدایا شکرت بابت قرآن که به آسانترین روش قوانین و سیستم دقیق و عادلانه و بدون تغییرت را برای ما توضیح داده

    خدایا شکرت بابت دستان بینهایتت که هرروز و هرروز به من کمک میکنند

    خدایا شکرت بابت خودم که خالق زندگی خودمم

    خدایا شرکت بابت همه چیز

    باآرزوی بهترینا برای همه شما عزیزان :)

    ” IN GOD WE TRUST “

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مینو خوشبخت گفته:
    مدت عضویت: 2081 روز

    به نام الله. یکتا

    قبل از نوشتن ردپای روز 18م دوست دارم از معجزه خدا بگم بعد از نوشتن اخرین رد پام یعنی روز 17م که من اونشب ساعت 4بلند شدم به رازونیاز با خدا ویکی از خواسته هام این بود که مشتری که نمیدونم از کجا چطور وچگونه به سمتم بفرسته ومن دیگه یادم رفت تا اینکه همون روزش رفتیم ی مهمونی ی خانم روستاییی

    از خواهرم شنیده بود که من فروشندم در کمال تعجب دست گذاشت رو بهترین ‌گران قیمت ترین محصولاتم و کلی ازم خرید کرد وای الله و اکبر الله واکبر اخه من هزار سالم مینشستم فکر میکردم اصلا نمیتونستم اینو برنامه ریزی کنم وای خدای من فقط از خدا تشکر کردم وایمانم قوی تر شد این باور هام قوی تر شد که یک انسانم که روستاست قرار نیست که چیزای خوب بگیر

    بعد همین فرد گفت با زبون خودش پیجتو بهمبده من 2000تا فالوش دارم که برات تبلیغ کنم حالا نمیگه اول راه بودم از خدا این در خوابتو داشتم برا گسترشکسبو کارم

    وای خدای من یعنی فقط تو دلم میگفتمخدایا فقط کافی من در رکاب تو باشم هر ناممکنی رو ممکن میسازی واقعا کلی باورهامقویتر شد عالیتر شد ایمانم قوی تر شد که خداوند خیلی سریع الجواب

    واما روز 18م

    من وقتی سنمپایینتر بوداصلا به کیفیت اهمیت نمیدادم و همیشه قرون قرون پولامو جمعمیکردم میدادم طلا شده بودم ادمی که پر دستشالنگو ولی دندوناش سیاه

    یعنی من طلا داشتم اما هیچ تاثیری روی اینکه من نشون بدم پول دارم نداشت اتفاقا ظاهرم فقرو میرسوند پولی کهمثلا عیدی میگرفتم دختر خالم بهترین مانتو رو میخرید ‌میپوشیدم لذتش و میبرد من خودمو گول میزدم وبا لباس اینو اونو و با لباسای قدیمی خودم روزآمد سپری میکردم

    تا اینکه بزرگتر شدم ودیگه تصمیم گرفتم اینجور نباشم

    واقعا شروع کردم وبه خدا از زمانی که شروع کردم که در حد توانم بهترین انتخابوداشته باشم کمکم شرایط واوضاعم تغییر کرد بعد که با استاد اشنا شدم کلا تغییر کردم وکلا مدل خرید کردنم ورود نعمت و ثروت به زندگیم تغییر کرد

    هر سال ی خانه تکانی درست حسابی میکنم

    و لباس هایی که کهنه باشه استفاده نکنم ‌قدیمی باشه میزارم کنار و ای خدای من چقدر من تو این زمینه عالی شدم بخوام خرید کنم حتی اگر دیرم خرید کنم فقط و فقط جاهای تاپ شهرم خرید میکنم ودقیقا مثل سرمایه شده برام مثلا من چند سال پیش زمانی که همه پالتو ها زیر یک بود من 900دادم ودیگه تا مدتها همهدر تعجب بودن که چقد خریدن بعد چند وقت پیش رفتم همون مغازه کهدیگه تاپشهر مون میگفت به خدا همین پالتو شما الان قیمت خریدش برا خودمون 15تومن خدای من من نتنها چندین سال میپوشم نه تنها سادگی وزیباییشش از مد نیفتاده بلکه قیمتشم رفته بالاتر الان تو لباس هام 90در صدش اینجوریه واقعا با نمیخرم یا درست حسابی تو همه بخش های زندگیم حتی انتخاب رستوران و غذا انتخاب ارایشگاه من حاضرم دیرتر برم ارایشگاه موهامورنگکنم اما در عوض برم تاپ شهرمون بهم خدمت کنن خلاصه با این کارام واقعا واقعا در نعمت رو بر روی خودم روز به روز بیشتر باز میکنم وهمه چی طبق میل من جلو میره الهییی شکر

    یادم یک بار خیلیییی سال ها پیش برا اینکه پولامو جم کنم که ی تیکه طلا بخرم خودمو بهزجر نیانداخته مسیر دانشگاهمو طولانی تر میکردم چون با اتو بوس ارزان تر بود در حالی که شوهرم به من هزینه رفتو امدمو میداد اما من می اومدم دست به دروغم میزدم واصلا بهشون میگفتم و خودممبه زجر می انداختم تا ی مقدار از اون پولو پس انداز کنم و من اخر سر طلا هم خریدم اما بعد از مدت کوتاهی همه رو خیلی راحت مثل اب خوردن از دست دادم ودچار ضررها شدم واون اتفاق برام درس خیلی بزرگی بود که هیچ وقت از لذت های زیباییی که خدا برام فراهم کرده لذت ببرم و در لحظه حال باشم و از زندگیم لذت ببرم

    وبرای همیشه خسیس بودن وچونه زدنو ارزان خریدمو گذاشتم کنار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    الهام سیاوشی فرد گفته:
    مدت عضویت: 813 روز

    به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم

    سلام خدا جونم سپاسگزارم

    سلام استاد عزیزم ومریم جونم

    سلام دوستان همسفر م

    چقدر در این سفر زیبا ماداریم کنار هم باعشق و لذت حرکت میکنیم و در کنار هم یاد میگیریم از آگاهی های جهان هستی

    خدایا شکرت

    بینهایت سپاسگزارم

    هجدهمین فایل سفرنامه

    ارزش ابزار

    خدایا شکرت که مرا به این آگاهی ها هدایت کردی

    انصافاً کلی تجربه کردیم از این ابزارها

    هر بار چیزی رو زیر قیمت خریدیم کیفیت پایین رو دیدیم و هر بار چیزی اصل وبا کیفیت خرید کردیم اونم خودشو نشون داده

    چقدر وقتی جنسی اصل داریم ارزشمنده و کارها را برای ما راحتره تا جنسی بی‌کیفیت که یکبار مصرف محسوب میشه .

    انصافاً که این دوتا باور کمبود و احساس عدم لیاقت چقدر ریشه ای هستند

    من با این سایت دارم یاد میگیرم که هرآنچه نیکوست رو لایق خودم بدونم چون من تکه ای ارزشمند از وجود خداوند هستم من لایق بهترینها هستم

    استاد از وقتی که دارم روی خودم کار میکنم بیشتر خودمو لایق نعمت‌ها میبینم و هر روز هم دارم بهتر عمل میکنم

    خدایا شکرت

    استاد قبلا از یه مغازه که دوستم بود لباس می‌خریدم ولی قسطی می‌خریدم جنسهاشم خیلی خوب بود ولی بلطف خداوند اومدم روی باور فراوانی کار کردن و دیگه به خودم تعهد دادم که هر بار تونستم بیام و با پول نقد خرید کنم

    اول سعی کردم فعلا چیزی نخرم و قسطهارو پرداخت کنم تا صفر بشه بعد با پول نقد هر وقت چیزی لازم دارم بیام بخرم وقتی قرض داشتم احساس بی ارزشی میکردم میگفتم یعنی لایق یه خرید نقدی نیستم چرا من به خودم این باور را بدهم که باید قسطی وسیله‌ای بخرم

    و دیدم از باور عدم لیاقت هست

    هم باور کمبود و عدم لیاقت یا خدا با هم چه میکنند انسان را به ناکجا آباد میبرند

    دیگه خداروشکر قسطها همه به صفر رسید و الان با عشق هر وقت پول داشته باشم و به چیزی نیاز دارم میرم با عشق نقد خرید میکنم و بهترین کیفیت راهم میخرم و هیچ احساس بد و عذاب وجدان هم نمی‌گیرم

    با خیال راحت خرید انجام میشه و خودمو لایق اون پول و اون خرید می‌دونم

    قبلا هم قرض بود هم بار منفی بدهکاری و هم عدم لیاقت چقدر با خودم گفتگوی منفی داشتم که الان قرضی خریدی از کجا میخوای پولشو پرداخت کنی و این روند به سناریوی بزرگ در ذهنم درست میکرد و هرروز من داشتم این رو هندل میکردم

    یا الله الان فهمیدم چه کرده ام که خودمو لایق یه خرید خوب نمیدونستم و از وقتی تعهد داده ام

    چقدر عالی تر و آرام تر و احساس ارزشمندی دارم خدای مهربانم شکرت

    خدایا شکرت که من همواره در بهترین زمان و بهترین مکان و بهترین موقعیت قرار دارم

    استاد از دوره های بینظیرتون بسیار سپاسگزارم بخدا که هر بار پول برای خرید دوره پرداخت میکنم کلی ذوق و شوق دارم که من دارم ارزش خلف میکنم من دارم به گسترش جهان کمک میکنم من دارم با خودم و خدای خودم به صلح میرسم باوردا م که من در مسیر درست هستم

    وقتی حرفهای شما آب روی آتیشه برای من دیگه حرفی نمی‌مونه الله واکبر

    خدایا وقتی تو در وجودم هستی و داری با دریافت آگاهی های ناب بهم راهنمایی میکنید و مسیر درستو بهم نشون دادی چه جایی بهتر از این مکان

    خدایا من درحال تغییر هستم من پذیرای تغییر شگرفی هستم تا جهانت را رشد دهم من لایق بهترینها هستم

    من ارزشمندم و همیشه چیزهای باارزش هم به سمت من روان هستند

    من الان سعی میکنم به اندازه پولم ولی در مغازه های با کیفیت خرید کنم خداروشکر که مرا لایق بهترینها کرده

    بهترین استاد

    بهترین دوستان

    بهترین سایت دنیا

    بهترین خودشناسی

    بهترین کیفیت

    وقتی خدا جونم منو به به این مسیر هدایت کرده پس من لایق بهترینها هستم

    خدایا بینهایت بابت تمام داشته های عالی ام سپاسسسسسگزارم

    استاد این ارزش راهم از شما یاد گرفته برای هر رشد وپیشرفت کوچک هم برای خودم هدیه بخرم به خودم جایزه میدم از بهترینها تا هر بار مرا بیشتر سوق بده انگیزه ام را بیشتر کند برای حرکت کردن به جلو

    خدایا شکرت

    ردپایی باشد برای آینده ام که بدونم از کجا به کجا رسیده ام

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و نه گمراهان

    در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت وسعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    سلام با بینهایت عشق

    من هنوز نخوابیدم داشتم به اتفاقات 8 دی که الان شده دیروز فکر میکردم و تحیلشون میکردم ،حتی من دوباره انرژی خاصی تو وجودم حس میکنم که منو بیدار نگه داشته تا بیام و بنویسم

    یاد حرف عکاس توی نمایشگاه افتادم آخرای نمایشگاه گفت شما خسته نشدین؟؟؟

    گفتم نه چطور ؟

    گفت آخه سر پا اکثرا یه جا وایسادین گفتم نه خوبه گفت عجیبه و رفت

    تو دلم گفتم وقتی بار خدا حرف میزنم که خسته نمیشم برعکس پر انرژیم میشم

    و فقط و فقط به یه نتیجه رسیدم با حرفایی که بین خودم و خدا تو این دل تاریکی شب که همه جا ساکته

    قدرت خدا

    برای دومین بار رد پای روز 18میذارم

    18. هجدهمین روز شمار تحول زندگیم از جعبه شگفتی خدا

    داشتم با خدا حرف میزدم و سپاسگزاری میکردم ازش و اشک میریختم اشکی که از درون پر از سبکی و حس خوب بود

    یهویی یه صدایی گفت بیام اینجا بنویسم

    در مورد موضوع این فایل بگم

    اول که اومدم رد پامو بنویسم دیدم ربطی به اتفاقات امروزم نداشت که برام اتفاق به ظاهر بد درمورد پاره شدن تابلوم تو نمایشگاه افتاد نداشت پرسیدم خدا ؟

    آخه هر روز موضوع اون روزم با توجه به فایل همون روز من که میام آخر شب میخونم و میبینم که دقیقا اون روز اون کاراییو انجام دادم که بیام اینجا به عنوان رد پای اونروز بنویسم مرتبطه

    ولی امروز چرا موضوع اینه که باور احساس لیاقت و باور فراوانی

    و اینکه نوشتن از ماجرای خرید ابزار هایی بنویس که فقط برای ارزان بودن آنها را انتخاب کرده ای؟؟!!!!!

    بعد گفتم شاید من الان درکش نمیکنم که ربطی به اتفاقای به ظاهر بد امروزم و بعد تبدیلش به معجزه روزم شد ،نداره

    ولی میدونم خدا ربطشو بهم میگه

    بازم هدایتم میکنه تا بفمم ربطشو

    بعد من دو سه تا نظر از دیدگاه هارو خوندم و رفتم

    الان که داشتم با خدا حرف میزدم سپاسگزاری میکردم

    هی تکرار میکردم من عشق دارم خدا امروز تو چقدر از طریق آدم ها نقاشیامو تحسین کردی ،چقدر محبت داشتن بهم ،چقدر با انسان های مودب ،با احترام،با ادب، مهربان،تلاشگر،زیبا رو ،خوشگل ،با اهمیت و بهترین هایی که در وجود توست خدا و در اونها برای من نمایان کردی تا عشق بینهایتت رو بهم نشون بدی

    بعد یه صدایی گفت بیام سایت

    و اومدم

    گفتم بذار ببینم روز 19 چی نوشته

    اولش گفتم نه بذار فردا شب ببینمش ولی باز خدا میخواست زودتر به جواب سوالم برسم و هدایتم کرد به روز شمار تحول شماره 19 که زودتر ببینمش

    البته اولشو چند خط خوندم جواب سوالمو گرفتم گفتم بیام اینجا و تو روز 18 ام بنویسم تا فردا ادامه شو بخونم و بنویسم

    اینکه یه نفر سوال پریده بودن که وقتی الان پول خرید وسیله گرون و با کیفیت ندارم چطوری بگیرم و بعد در ادامه گفته بود که خود استاد هم اونموقع چیزای گرون میخرید وقتی پول نداشت ؟ و جوابی که مریم خانم شایسته بهشون داده بودن تا اینجا که رسیدم گفت

    اما تنها زمانی انتخاب‌های ایشان یعنی استاد عباسمنش تغییر کرد که باورهای ایشان تغییر کرد و از آن مدار خارج شد.

    بلافاصله با یه هدایت از طرف خدا که یادم انداخت

    سریع مثل یه فیلم رد شد از جلو چشمم البته از پس پرده آگاهی درونم

    دیدم آره درسته من قبلا باور احساس عدم لیاقت درمورد کشیدن تابلوهای بزرگ داشتم و سعی میکردم با وسایل ارزون کارای کوچیک بسازم و میگفتم پولشو ندارم برم بوم بزرگ بگیرم تا کار بزرگتر رو که سال ها آرزوشو داشتم بکشم و باور فراوانی نداشتم میگفتم که خب مثلا مشتری نیست من تابلومو بکشم چجوری بفروشم و یا اینکه احساس عدم لیاقت داشتم که تابلوهای منو کی میخره و باورای محدود کننده دیگه درمورد باور فراوانی و احساس لیاقت و ارزشمندی

    الان که درکش کردم دیدم چقدرم ربط داشت به موضوعو اتفاق به ظاهر بد امروزم

    که خدا جواب سوالمو گفت :

    که طیبه دقیقا این حرف برای تو صدق میکنه

    اما تنها زمانی انتخاب‌های ایشان یعنی استاد عباسمنش تغییر کرد که باورهای ایشان تغییر کرد و از آن مدار خارج شد.

    یعنی من قبلا اون همه باور محدود کننده داشتم و نمیتونستم تغییری داشته باشم

    ولی از وقتی باورام داره تقویت میشه دیروز 8 دی که الان دارم بهش فکر میکنم میبینم قشنگ حس کردم که از مدار قبلم خارج شدم و به مدار بالاتر اومدم

    از وقتی شروع کردم به اینکه مشتری هرچقدر بخوام هست اصلا خدا مشتریه خدا کارامو میگیره ،خدا رنگه ،خدا قلموعه خدا بوم نقاشیه ،خدا توجه ،خدا عمل کردن و سریع قدم برداشتنه ،خدا هر آن چیزی که من میخوام و بهش شکل میدم هست

    مثل گفته استاد تو فایل رابطه ما با انرژی که خدا مینامیم

    و من دارم کم کم میفهممش

    و شروع کردم جوری شکلش دادم تو این روزای تحول زندگیم که قشنگ امروز با این حرف درکش کردم

    و من احساس لیاقت درمورد نقاشیام دارم الان جوری شده که هر روز میگم نقاشیای من با ارزش ترینه وقتی خیلی از هنرمندای نقاش میلیاردی تونستن منم میتونم و میشه

    من قبلا احساس لیاقت نداشتم برای نقاشیام ولی الان هر بار میگم من یه نقاش ارزشمندم حتی بارها شد تو این چند روز ذهنم خواست الکی باز حرف بزنه ولی بلافاصله گفتم طرحی که خدا بهم داده یه طرح بینهایت خاصه و همه رو مجذوب خودش میکنه

    و خدا حامی من ،قدرتمند ترینه و کارامو انجام میده به سادگی و زیبایی

    چقدر قشنگ الان یاد گرفتم این ربط موضوع روز 18 ام رو در اتفاق امروز زندگیم

    که خدا گفت تبریک میگم طیبه تو مدارت تغییر کرده و دیگه بیشتر بخواه و بیشتر عمل کن و سریعتر عمل کن

    خداجونم شکرت که جواب سوالمو زود دادی

    همه چی باوره

    دوست داشتم این حرف استادو تکرارش کنم

    همه چی باوره

    همه چی باوره

    همه چی باوره

    خدایا بینهایت سپاسگزارم ازت

    دوستتون دارم باعشق طیبه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      نازنین فتحی گفته:
      مدت عضویت: 594 روز

      سلام طیبه عزیزم اول ازت ممنونم برای کامنتی که در پاسخ کامنتم گذاشته بودی واقعا احساس خوب امروزم چندین برابر شد و کلی ذوق کردم دوم چقدر هماهنگی و همزمانی های خدا قشنگه منم عاشق هنرم و خیلی خوشحال شدم که گفتی هدایت شدی به فرستادن نقاشی هات به خارج از ایران واقعا این قابل ستایشه و این خودش نشون از تغییر باورهات و قدرتمندتر شدنشون میده که با یه اتفاق به ظاهر بد خودت رو کنترل کردی و احساست رو از درون خوب نگه داشتی و به این زیبایی هدایت شدی ، برات بهترینها رو آرزومندم عزیزم ایشالا که خیلی زود شاهد موفقیت های بیشترت با زبان کامنت گذاری در سایت باشم ، در پناه خدا باشی:)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        طیبه گفته:
        مدت عضویت: 705 روز

        سلام نازنین جان خیلی ممنونم

        وقتی دیدم برام یه پاسخی اومده گفتم خدا چی باید از نوشته ایشون یاد بگیرم

        باز اینو به خودم یاد آور کردم از نوشته تون که به خدا بسپارم هر لحظه همه زندگیم رو

        براتون شادی آرامش سلامتی و ثروت و عشق بی نهایت از خدا میخوام

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 705 روز

    سلام با بی نهایت عشق

    18. هجدهمین رد پای من از روز شمار تحول زندگیم از این جعبه شگفتی و معجزه خدا

    معجزه نوشتم چون امروز برام معجزه شد

    معجزه ای که با یه اتفاق بد اول صبح شروع شد و شب به یه اتفاق ناب تو زندگیم تبدیل شد

    جریان نقاشیامو اگه بخواین از اول هدایتم بخونید هر روزشو نوشتم دوست داشتین بخونیدش تا جریان امروز بهتر براتون وضوحش مشخص باشه ،چون امرور معجزه شد معجزه

    تو روزای قبل از دیدن فایل روز شمار تحول زندگی من از 7 مهر تا تقریبا دوماه و نیم ، که با فایلای رایگان استاد سعی و تلاشمو برای عمل کردن به باورام انجام میدادم تغییرات اساسی تو خیلی چیزا دیدم که اونارو نوشتم براتون

    ولی به نظرم از اولین روز روز شمارم که با تعهد بیشترم به خودم و عمل به آگاهی هاش زندگیم به دو قسمت متفاوت تر تقسیم شد

    یعنی سرعتش چند برابر شد

    حالا معجزه امروز من

    بارها حرف استادو که از قرآن میگفت به خودم تکرار میکردم

    من امروز صبح با کلی حس خوب و عالی بیدار شدم ،دیروز که روز پر از فعالیتی بود برام و بعد تحویل تابلوهای نقاشیم کلی پیاده رفتم و …و بدنم صبح کوفته شده بود ولی یه حس خوبی داشتم و تکرار میکردم من خالق زندگیمم و خدا قدرتمنده ، 8 بیدار شدم و گفتم یکم دیگه بخوابم بعد با اسنپ میرم نمایشگاه الهیه که شروعش 11 بود

    من صبحانه خوردم و هی تکرار میکردم خدا امروزمو ببینم چطوری معجزه میکنیا ،بفروش میرسن تابلوهام با قیمت 274 میلیون و 100 میلیون که گفتی

    دوتا تابلوهامو گفتی بهم کن فیکون میشه آیه 82 سوره یس

    بعد تو آیه ات سوره طور آیه 48 گفتی به حکم خدا صبر کن که تو منظور نظر مایی

    بعد ادامه اش گفتی سوره نجم آیه 25 و 26

    به امر‌خدا میشه ،البته این درک من از آیه بود که نوشتم

    بعد من داشتم حاضر میشدم که دیدم پیام اومد

    همین که خوندم گفتم چطور ممکنه نه نمیشه

    یه اتفاق بد

    سعی کردم خودمو کنترل کنم دیگه حاضر شده بودم برم نمایشگاه که تابلوهامو رو سه پایه ببینم و کلی بازدید کننده که میان و میبینن نقاشیامو

    پیام این بود خلاصه مینویسم :

    سلام خانم مزرعه لی

    تابلوی شما پاره شده

    یه تابلوی جایگزین بیارین

    و لطفا اومدین با ارامش حرف بزنیم که پیش مهمونامون بد نشه

    اون لحظه نمیدونم چی شد اولش فقط گریه کردم و بعد هم چون ناراحت شدم دلیلشو فکر میکردم به خاطر شرکی بوده که دیروز از ذهنم گذشته

    بعد گفتم خدا ؟؟ نکنه من دیروز تابلومو که گفتن بذار جلوی گالری هیچی نمیشه نذاشتم، یه لحظه گفتم میدزدنش، ولی البته بعدش تو دلم مرور کردم که خدا ،میدونم تو قدرتمندی مراقب تابلومی و بعد گفتم خودم تحویل بدم بعد برم سر کلاس طراحی طلا و بعد سپردم به یه خانم که تحویل گالری بده چون دیرم شده بود رفتم

    بعد همینجور که صبح گریه میکردم و اتفاقات دیروزو تکرار میکردم به خودم ،بعد گفتم نه بلافاصله زود یادآوری کردم که خدا قدرتمنده و نذاشتم ذهنم ادامه بده

    بعد گفتم نه خدا انقدرام ناخوب نیست بخواد به خاطر این چیزا مثلا تابلوم پاره بشه

    بعد رسیدم نمایشگاه ،آبجیم و خواهر زاده ام هم قرار بود بیان نگاه کنن نقاشیارو بعد برن ،همراهم بودن

    من رفتم نمایشگاه همه بودن پر از تابلوهای بزرگ و کوچیک و البته آدمایی که اومده بودن برای بازدید ،

    دیدم نقاشیی که خدا صفر تا صد طرحشو بهم الهام کرده بود و کمکم کرده بود بکشم و رنگش کنم و حتی شعرم براش بهم الهام کرده بود که

    هردم از این باغ بری میرسی نغز تر از نغز تری میرسد

    که من اسم تابلومو تازه تر از تازه گذاشته بودم

    اندازه کف دست حدود 20 سانت پاره شده از قسمت پر ققنوس من اینو دیدم نتونستم خودمو کنترل کنم و نشستم زمین بین اون همه آدم فقط گریه کردم تو قسمت آشپزخونه کوچیک که تو سالن بود برای پذیرایی

    تقریبا چند نفری دیدن گریه میکنم

    صاحب نمایشگاه قبلش بهم گفته بود ممنون میشم اینجا سرو صدا نکنید و مشکلی پیش نیاد بین مهمونامون

    من اون لحظه که پارگی تابلومو دیدم و زدم زیر گریه گفتم من زحمتشو کشیدم چقدر شب و روز از صبح تا شب رنگش کردم

    بعد که داشتم گریه میکردم یاد حرف استاد افتادم که تو یکی از فایلاشون درمورد فوت پسر کوچیکشون گفته بودن و یاد آیه هایی که خدا به پیامبر گفته بود تو سنگ نزدی من سنگ‌زدم و از فایلای استاد اینارو شنیده بودم و الان وقت عمل کردن به شنیده هام بود و ایمانمو نشون دادن به خدا و بلافاصله گفتم نه طیبه تو زحمتشو نکشیدی هر چی داری صفر تا صد کارت نقاشی خداست خدا طرحشو بهت الهام کرد صاحبش خداست خودشم میتونه نقاشیو خراب کنه یا بگیره ازت

    بعد گفتم خدایا ببخش ممنون که یادم آوردی که همه چیزم از آن توست گفتم تابلوی خودت بود صفر تا صدش دادم به خودت

    یاد دو سه روز پیش بود یا یه روز پیش تو فایلای قبل نوشتم تو روز شمار همه شونو ،افتادم که قرآنی که باز کردم افتادم که آیه 24 سوره قصص برام اومد و حضرت موسی دعا کرده بود که بارالها به هر خیری که از تو به من برسه محتاجم

    منم همین دعا رو از خدا کردم گفتم تو خیر این کارو میدونی من کیم اصلا تو قدرت داری خودتم آرومم کن من آرامشمو حفظ میکنم و ایمانمو بهت نشون میدم تو این لحظه

    بعد که رفتیم تو قسمت بالکن ساختمون که گفت حرف بزنیم بهم گفت گریه نکنید سعی میکنیم جبران کنیم گفتم ترمیمش میکنین گفت بله گفتم مثل اولش میشه ؟ هیچی نگفت

    بعد یهو عموم زنگ زد که گفت میاد نمایشگاه و پایین ساختمونه با گریه رفتم جریانو به عموم گفتم ولی تو این بین که گریه میکردم هی تو دلم با خدا حرف میزدم میگفتم خدا من هیچی نمیدونم چیکار کنم تو از طریق نشونه هات بهم بگو چیکار کنم

    عموم گفت من زیاد سردرنمیارم در این باره چون داداشتون از جایی که کار میکنه میشناسن به داداشت زنگ بزن بیاد اینجا باهاشون حرف بزنه

    من زنگ زدم داداشم گفت اینجوری بگو اگه قبول نکردن من میام بعد که باز داشتم با خدا حرف میزدم و میگفتم تو بگو چیکار کنم یه لحظه دیدم انگار دارم به جای خدا میگم که مثلا داداشم بیاد حرف بزنه باهاشون که تابلومو ترمیم کنن یا خسارت بدن

    بعد گفتم نه طیبه هیچ کس قدرت نداره ،هیچ کس نمیتونه کاری برای من بکنه ،خداست که قدرت داره و وقتی خدا بامنه چه نیازی به حضور داداشم یا یه فرد دیگه دارم

    به خدا میسپرم مثل این سه ماه ،اینبارم میسپرم بهش خودش بلده چطوری چگونگی هارو درست کنه و بهم بگه چی حرف بزنم حرفارم خودش به زبونم جاری میکنه

    بعد رفتم یکم نشستم بیرون گریه کردم فقط دلیل گریه ام برای این بود که نکنه شرک داشتم تابلوم اینجوری شده بعد خواهرم گفت نه طیبه حتما خیریتی توشه خدا به گفته خودت که حرفای استاد عباسمنشو میگفتی بهم میخواد یه خیری برات جور کنه

    گفتم آره ،عموم هم اومد گفت طیبه پاشو گریه نکن اتفاقیه که افتاده الان تو برو کنار تابلوهات وایسا و هرکس اومد تابلوتو معرفی کن درموردش مثل بقیه یاد بگیر و حرف بزن

    بعد گفتم خدا دیگه دادمش به تو هرچی خیر از طرف تو به من برسه محتاجم و رفتم دیدم دوتا از کارایی که از خونه بردم یدونه اضافه تر از پولی که داده بودمو گذاشتن و تا شب سعی کردم حالمو خوب نگه دارم و با خدا حرف میزدم درسته به فروش نرفت ولی یه معجزه بود که خیلی برام با ارزش بود

    درسته به قول استاد انسانیم به هر حال ممکنه ناراحت بشیم ولی بعد نیم ساعت گریه رفتم و هر وقت یاد تابلوم میفتادم تکرار میکردم که هر خیری از تو به من برسه خدا محتاجم

    بعد تو اون بین به خواهرم گفتن ،به خودمم گفتن که نگران نباشید جبران میکنیم و تابلوتونو تو نمایشگاه مسقط و ترکیه شرکت میدیم

    بعد شب که ساعت 8 نمایشگاه تموم شد قبلش چند بار گفتم که حرف بزنیم مهمونا میومدن فرصت نمیشد بعد که همه تقریبا تابلوهاشونو بردن من رفتم صحبت کردم گفتم خدا قدرت دست تو هست

    و شروع کردم

    عموم قبل رفتن گفت که با داداشت حرف زدیم تو که خودت صحبت کردی بگو که یا خسارت بدین نصف پول کارمو

    یا اینکه تابلومو ترمیم کنید و دوتا کارمو تو نمایشگاه مسقط و ترکیه که قراره یکی آخر دی ماه برگزار بشه

    و یکی سال بعد اردیبهشت ماه تو ترکیه ببرید با هزینه خودتون

    بعد من گفتم و قبول کردن و برگه دادم تا بنویسن و امضا کنن بعد که امضا کردن خداحافظی کردیم و رفتیم بیرون تا اسنپ بیاد و برگردیم

    جلو ساختمون زدم زیر گریه

    یادم اومد من تو نوشته هام از خدا خواسته بودم که نقاشیای منو تو نمایشگاهای خارجی ببره ، حتی من میخواستم بعد این نمایشگاه تو نمایشگاه مسقط و ترکیه شرکت کنم ولی پولشو نداشتم و هزینه شرکت تو نمایشگاه برای یه اثر 15 میلیون بود و چون پول نداشتم و پول همین نمایشگاهم با داشته هام دادم تا نقاشیم تو نمایشگاه باشه و دیده بشه و به فروش برسه

    گفتم خدا قدرتتو بهم امروز چند برابر نشون دادی که با یه اتفاق بد

    پاره شدن تابلوم

    راهی باز کردی تا هم تابلومو ترمیم کنن و هم رایگان دوتا تابلوم قراره تو نمایشگاه خارج از کشور مسقط و ترکیه به نمایش گذاشته بشه برای فروش

    و تا اسنپ بیاد من فقط شکرش میکردم البته از صبح و بعد تموم شدن گریه ام با خدا حرف میزدم و میگفتم خیره همه چی

    بعد به آبجیم گفتم ببین

    کار خدارو تابلومو نمیدونم چی شد پاره شد

    جوری اتفاق و چید که من شرکت کنم تو نمایشگاه خارجی

    یه لحظه گفتم حتما خدا میخواد تابلوش که صفر تا صدش کار خودشه خارج از ایران به فروش برسه

    من الان فهمیدم حرف استاد رو که اتفاق به ظاهر بد خیره برای شما

    بشه خیره نشه بازم خیره

    و من تا برسم خونه فقط و فقط مرور اتفاقات این سه ماهمو داشتم و میگفتم خدا چقدر لذت بخشه که به تو سپردن و رها بودن

    من دیشب باز از خدا سوال کردم و فایلای استادو که جدیدا هر وقت میخوام گوش بدم اول از خدا میپرسم میگم خدا تو بگو امروز چی برای من نیاز هست و بالاپایین میرفتم تو گالری موسیقیم و دستم رو هرکدوم بود همونو باز میکردم گوش میدادم

    بعد دیشب فایل گفتگو با استاد قسمت 37 اومد

    که یه خانم به اسم رزا که تو انگلیس بودن و طی جریاناتی به خدا سپرده بودن خودشونو خدا همه کاراشونو یکی یکی انجام داده بود و زندگیش تغییر کرده بود گوش دادم ولی نمیدونستم منظور خدا از این فایل چی بود

    تو فایل خانم رزا میگفت که تو اون اتفاق به ظاهر بدهایی که پشت سرهم برام افتاد گفتم من هیچی نمیدونم ،من بلد نیستم، من ضعیفم درمقابل تو خدا و تو میدونی تو برای من بخواه

    من امروز بعد اون اتفاق این فایل و دوبار گوش دادم تو نمایشگاه و بعد برگشتنی خونه این فایلو که گوش دادم به خودم گفتم ببین طیبه خدا دیروز اینو برات پلی کرد تا بهت بگه امروز اتفاق به ظاهر بدت برات معجزه داره میشه عین رزا خانم و خیلی های دیگه که به خدا اعتماد کردن و گفتن خدا تو صاحب اختیارمی تو میدونی تو برام بخواه

    و من بارها امروز گفتم و این معجزه برای من اینو یاد داد که از این به بعد بیشتر بسپرم به خدا

    یاد گرفتم اگه رها باشم خدا انقدر قشنگ میچینه برام که از جایی که فکرشم نمیکردم به خواسته ام برسم

    مثل امروز که خواسته من هم شرکت تو نمایشگاه تهران بود هم دوست داشتم نمایشگاه خارجی ثبتنام کنم که خدا جوری برام چید که معجزه شو نشون داد

    یاد حرف استاد که میفتم میگه از مسیر لذت ببرید و مسیر تکاملتون رو برای همه چی طی کنید

    توحیدی بودن هم یک شبه ایجاد نمیشه

    و حضرت ابراهیم هم یک شبه توحیدی عمل نکرد مسیرش تکاملی بود

    من امروز با این اتفاق به ظاهر بد سعی کردم خودمو کنترل کنم و به خدا بسپارم

    بعد خدا شگفت زده ام کرد

    حتی مدیر نمایشگاه بهم گفت اصلا نمیدونم چجوری پاره شد بین اون همه آدم چرا باید کار شما پاره میشد

    من بهش گفتم کار خداست حتما دلیل داشته خیریتی توش بوده

    بعد یه آقای عکاسی هم عکس میگرفت اونم دیده بود شنید که تابلوم پاره شده بعد اومد تابلومو دید گفت تابلوتون خیلی بیشتر میارزه و یه مدل عکاسی از تابلو بهم یاد داد

    گفتم خدا میدونم که دستی از دستای تو هست که اومده بهم یاد بده در مورد عکس از کارام و ازش تشکر کردم

    و من تو راه باز توقعم از خدا زیادتر شد یاد بقیه حرفاش از قرآن در مورد عشق که ازش سوال کرده بودم افتادم و اونجا هم بهم تکرار کرده بود کن فیکون آیه 82 سوره یس رو و وقتی یادم افتاد گفتم خدا این شد عشق هم میشه ، این حرفت شد اونم میشه

    گفتم خدا تو الان راهو برای نمایشگاه خارجی باز کردی الان حتما به فروشش میرسونی با قیمت 274 میلیون و یه طرح جدید دوباره بهم الهام کن که تا آخر ماه بکشم و بره نمایشگاه

    توقعم زیاد شده از خدا نه فقط برای ثروت ، برای سلامتی ،عشق و آرامش و همه چیز

    چون امروز خدا واضح گفت که طیبه شروع کن ازم بیشتر بخواه من بهت میدم باوراتم با معجزاتم تقویت میکنم

    تو فقط به قوانین عمل کن و سعی کن توحیدی عمل کن

    تو همه چی داری همین الان داری بینهایتش رو

    و امروز برای من پر از خیر و برکت بود و شگفتی

    خدایا بی نهایت شکرت

    راستی امروز اولین باری بود که من تو عمرم تو نمایشگاه نقاشی شرکت کردم سه تا کارمو خدا خیلی بهش توجه داشت از طریق دستایی که از طریق بازدید کننده ها ارسال کرده بود تا از کارم تعریف کنن و بهم انرژی بدن که در اصل خدا از کار خودش تعریف کرد و قدرتشو نشونم داد که توجه و احترام و اهمیت و ارزشمندی و هر چی بخوای من بهت میدم

    تاکید و تکرار میکنم :::

    توحیدی عمل کردن رو سعی کن و قدرت رو فقط در من بدون

    بقیه حله

    و بووووووووووووووومممم

    خدایا باز هم بینهایت شکرت

    ممنونم از خدا که حرفاشو از زبون استاد بهم میگه و به گوشام سلامتی داده تا هر روز بشنوم این آگاهی هارو و سعی کنم عمل کنم بهشون

    ممنونم از دوستانی که تا اینجا خوندن و برای همه بینهایت ثروت،عشق ،شادی ،سلامتی ،آرامش و بهترین هارو از خدا میخوام

    دوستتون دارم باعشق طیبه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    بیتا احسانی گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    بنام الله یکتا

    سلااام

    روز هجدهم از روز شمار تحول زندگی

    نمیدونم چه حکمتیه که یهو کامنتم نصفه پاک شد و الان دوباره دارم براتون مینویسم

    آره داشتم میگفتم من در طول روز یه جورایی این ارزش ابزار و بارها و بارها تجربه میکنم

    شده خودم بارها و بارها خریدی داشتم با توجه به ارقام کم که خیلی هم خوشحال بودن که ارزون خریدم اما بخاطر کیفیت پایین مجبور شدم یکی دیگه با کیفیت بهتر بخرم و درواقع هزینه دوبرابر شده

    درمقابل، شده چندین بار یه جنس با کیفیت بخرم و با اینکه رقم بالا بوده امت بسیااار خوشحال بودم از کیفیت و راحتی و فلان، مثل یه کفش که باعث شرع سالها استفاده اش کنم و آخ نگه

    جالبه تو این چند روز همش از خدا خواستم من رو به سمت باورهای درسا درمورد ثروت و فراوانی هدایت بکنه که ذهن و باورهام رو بتونم تقویت کنم و خدا من رو به این فایل هدایت کردی

    به فایلی که شاید روزها هم درمورد ثروت فکر میکردم باز این قسمت از باور درست نسبت به ثروت به ذهنم نمی‌رسید

    فراموش کرده بودم که موقع خرید ملاک رقم کالا نیست

    اتفاقا دو سه روز پیش تصمیم گرفتم برای خودم کت بخرم اما هی میگفتم بگردم یکی با قیمت پایین پیدا کنم ولی خوب باشه

    خوشحالم که قبل خرید این فایل رو دیدم و بهم یادآوری شد که این ملاک درستی نیست

    اینجوری ممکن بود مجبور بشم بخاطر جنسش دوباره خرید داشته باشم که دوبرابر هم باید هزینه میکردم

    چقدر خوشحالم که میشناسمتون و میتونم با باور های فوق العاده ای که بهم دادین روی افکارم کار کنم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: