ما بی انتها هستیم - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    دنیای آرامش گفته:
    مدت عضویت: 3413 روز

    سلام به استاد بسیار بسیار عزیزم و خانم شایسته بزرگوار و خانم فرهادی عزیزو مهربون و دوستای فوق العاده ام

    استاد عزیزم امروز فکر کنم سومین روزه که منتظر یه فایل از شما بودم که وقتی تو تلگرام دیدم واقعا خوشحال شدم ….قبلنا وقتی منتظر یه فایل جدید از شما بودم وقتی تو تلگرام میومد کلی تعجب میکردم و بعدش خوشحال ..ولی امروز خیلیییییییییی ریلکس انگار نه انگار ینی انگار که 100%مطمین بودم که حتما امروز یه برنامه جدید میاد و فقط کلی خوشحال شدم بعدش دیدم که من چقددددددددددر نسبت به پارسال تغییر کردم واقعا قانونه دیگه کار خودشو خوب بلده …و یه تجربه خیلی باحال ینکه بازم فقط بابتش کلییییییی خوشحال شدم در مورد این خبر خوبتون بود من قبلنا خیلی تو سایت مسیج میداددم نطر میدادم از خانم فرهادی و خانم شایسته درخواست میکردم که عیبارات تاکیدی و باورهای خوبو با صدای خودتودمش به عنوان یه محصول تو سایت بذارین ..واقعا استاد به این قضیه بدجوری چشبیده بودم طوری که تراک چهار جلسه شش دوره افرینش اون ده دقیقه اخرو همیشه تکرار میکردم با هندس فریو اینا همیشه گوش

    میدادمش …تا اینکه خبر خوبش اومد ولی متاسفانه اونو تو دوره روانشناسی ثروت یک گذاتین که من نتونستم و فعلا هم نمیتونم تهیش کنم هرچند واقعا جا داره از زحمات خانم شایسته عزیز تشکر کنم اما واقعا فعلا نمیتونم تهیش کنم ..من اون باورها و عبارات تاکیدیو بیشتر برای هدفم که کنکور بود میخواستم ..خیلی از نظرات دوستانم میخوندم که میگفتن یه فایل برامون بذارین ..اتفاقا همین شبا بود که به ذهنم اومد که یه درخواسته داشته باشم که استاد عزیزم برامون بذارن بعدش گفتم بیخیال بابا خودت بشین باورهای خوبو بساز و کلی باور خوبو که بهم احساس خوبو میداد ساختمش و صادقانه استاد اون لحظم گفتم الان استاد میاد فقط حرف تورو گوش میده و برای تو یه فایل درست میکنه و دیگه بیخیالش شدم ..ولی ته دلم خوشحال بودم نمیدونم چرا بیشتر احساس میکردم به قبولیم دارم نزدیک میشم و اصلا اصصصصصصصصصلا منتظر این خبر خییییییلی خوب نبودم واقعا امروزم که دیدم واسه کنکوریا برنامه دارین گفتم اه ببین به خواستت نچسبی چقد زود براورده میشه ..استاد عزیزم مطمینم که این کامنت منو خوندین

    درخواستی که دارم

    اینه که اگه امکانش هست برامون یه قسمت با باورهای خوب و عبارات تاکیدی با یه اهنگ اروم که فقط تو یه تراکم باشه بذارین که رو رپید بذاریم …سپاسگزارم خییییییلی دوستون دارم به امید اون روزی که قبول شدنمو بهتون مسیج میدم حالا بینین

    خیلی دوستون دارم واقعا از خدای خودم خیلی سپاسگزارم که بهم کمک کرد این کامنتو بذارم و از شما استاد عزیزم بابت همه اموزشهای خوبتون سپاسگزارم..

    ان شالله هرجا که هستین در پناه الله یکتای مهربان.شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشین و هرکسی هم که این کامنته منو میخونه و ههمه و همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مریم و محمد حسنی گفته:
    مدت عضویت: 3205 روز

    سلام استاد عزیزم . مرسی که همیشه به یاد ما هستین و با فایلهای بی نظیرتون به ما انرژی میدین . من هفته قبل تازه موفق شدم که قسمت اول قانون آفرینشو تهیه کنم . فوق فوق العاده بود یعنی . از اون روز هر روز دنبال یه معجزه میگردم تو زندگیم . بی شک معجزا امروز زندگیم این فایل زیبای شما بوده.

    من یکی از لیست ثابت سپتسگذاریهای روزانه م از خدا ، تشکر بابت آشنایی با شما بوده . انشالا همیشه سلامت و با انرژی باشین و مارو باصدای دلنشین و گرمتون سورپرایز کنین . بازم مرسی ??

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فرزاد اقبالی گفته:
    مدت عضویت: 3134 روز

    سلام استاد

    این فایل رو گوش کردم دیدم چقدر ذهنیت داغونی داشتم من!!!

    شدیدا از مرگ میترسیدم

    شاید یکی از دلایلی که باعث شده تا العان به موفقیت نرسیدم همین بوده

    هرروز نه ولی بعضی وقتا یاد مرگ می افتادم و به خودم میگفتم خب آخرش مرگه دیگه هرچقدرم ثروت داشته باشی یا نداشته باشی آخرش میمیری و تموم میشه پس ولش کن همینجوری زندگی کن تا بمیری…

    خیلی دیدم که دوستام درمورد فوت شدن یک شخص پدلدار حرف میزدن و همیشه آخرش حرفشون این بود که خب حالا مگه کجا برد اون همه اینهمه پولو؟!

    همین حرفا باعث میشدن که خیلی وقتا در یک قدمی موفقیت بیخیال بشم در واقع سرد بشم و برگردم سر خونه ی اولم

    واقعا ازتون ممنونم استاد

    من هیچ دیدگاه،تعریف یا نظری در مورد مرگ نداشتم و همیشه چیز بدی میدونستمش…

    اما الان میخوام از این مهمونی نهایت لذت رو ببرم و در کنارش اون دنیام رو هم آباد کنم تا رفیقم بیاد و بریم…

    خدا بهتون سلامتی بده

    خدارو شکر بابت اینهمه نعمت با ارزش و بی انتها

    خدارو شکر بخاطر داشتن شما

    شاد و شاد و سلامت باشید

    خداحافظ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ساناز رفیع گفته:
    مدت عضویت: 4053 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و دوستان گرامی

    استاد عزیز ، سپاس فراوان . این فایل فوق العاده بود و برای من مثل همیشه به جا و به موقع.

    من نتیجه این دیدگاه را از نزدیک پس از فوت فرزند نازنینتان در شما دیدم و این هم یکی دیگر از باورهایی ست که شما ابتدا در خودتان آن را به وجود آورده اید.

    پس از آن اتفاق که برای هر کسی دردناکترین است ، شما درس بزرگی به شاگردانتان دادید و ایمان ما نسبت به شما به یقین رسید.

    و من فکر می کنم ما در مورد باور مرگ ، خصوصا مرگ عزیزان ، بسیار باید روی خود کار کنیم .

    وقتی با این دیدگاه به مرگ فکر می کنم ، واقعا” لذت می برم و آرامش می گیرم.

    با تمام وجود از شما سپاسگزارم و خداوند را شکر می گویم .

    شاد و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    راضیه مرضیه گفته:
    مدت عضویت: 3790 روز

    سلام بر استاد عزیز عباس منش

    فایل بسیار تاثیر گذاری برای من بود .واقعا از وقتی که با سایت شما آشنا شدم نگرش من به جهان عوض شد .بدون اغراق می توانم بگویم که شما ایمان استوار و خلل ناپذیری دارید .الان به این فکر می کنم که فکر ما انسانها چقدر راحت آلوده می شود .مانند ویروسی شدن یک کامپیوتر .

    موفق باشید و سعادتمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    محمد جعفر اجدادی گفته:
    مدت عضویت: 3375 روز

    خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت

    باسلام و خدا قوت به استاد عباس منش و تمامی دوستان عزیز

    بلا خره قانون روی منم جواب داد خدایا شکرت.

    اول از همه از خدا تشکر میکنم که منو توی این مسیر قرار داد و تشکر میکنم از استاد عباس منش که واقعا فوق العادست و به صورت رایگان راهنمایی های زیادی به ما میکنه.

    دقیقا یک ماه پیش یک کامنتی نوشتم زیر فایل رایگان ((چه کسی مالک توست؟)) و از عزیزان این سایت درخواست کمک کرده بودم که کی این قانون روی منم جواب میده؟ که دوستان واقعا صمیمی جواب های خیلی خوبی به من دادن خیلی ازشون تشکر میکنم.

    توی این یک ماه اتفاقات بسیار عالی برای من افتاد اولش برای من خنده دار بود بعد با خودم گفتم نگاه کن قانون داره جواب میده و همش حرف های استاد عباس منش می اومد توی گوشم.

    از همه لحاظ پیشرفت خیلی خوبی داشتم.

    و میخوام به شما عزیزان بگم که چطور شد که یکباره اینقدر پیشرفت کردم. اولش اینکه من تمام فایل های رایگانو رو نگاه کرده بودم ولی زیاد تکرار نمیکردم. یکی از اشتباهات من همین بود. تصمیم گرفتم روی مواردی که ضعف داشتم فایل مرتبط با اون رو بار ها و بار ها تکرار کنم که بره توی ضمیر نا خودآگاهم تا باورم بشه.دوستان گرامی هر فایل رو صدها بار تکرار کنید، تنها دلیل پیشرفت من همین بود اینقدر تکرار کنید تا یک باور جدید شکل بدین برای خودتون. و توی این مسیر هم با nlp آشنا شدم اونم توی مصاحبه ای که استاد با آقای پاکزاد داشتن. و به شما دوستان بگم که همین صحبت های استاد کافیه برای موفقیت و دنبال مطالب اضافی نرین. واقعا همین صحبت های استاده و دیگر هیچ. همه چیز از یک باور شروع میشه….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    پارسا پرنیان گفته:
    مدت عضویت: 3886 روز

    سلام استاد.بسیار عالی بود.استاد میخواستم اگر ممکنه فایلی هم در مورد این سوال تهیه کنید.

    با توجه به اینکه میدونیم احساس بد اتفاقات بد رو رقم می زنه و غم و اندوه به هر شکل باعث بدتر شدن اوضاع میشه و همچنین با دلسوزی برای دیگران نه تنها نمیتونیم کمکی به اونها بکنیم بلکه خودمون هم فرکانس نامناسب ارسال می کنیم و وارد مداری با اتفاقات بد میشیم.

    حال اگر ما احساس شادی و عشق و سپاسگزاری داریم و به یکباره متوجه میشیم که یکی از اعضای خانواده که تا چند روز پیش سالم بود باید یک عمل جراحی کنه که به قول دکترا اصلا معلوم نیست بعدش چی میشه.اگر هم عمل نکنه اصلا نمیتونه راه بره و در حال درد کشیدنه.مثلا در این مورد جراحی زانو و یا میتونه هر بیماری دیگه باشه که رنج کشیدن عزیزانمون رو میبینیم و کاری از دستمون بر نمیاد.اگر موضوع حتی مرگ و از دست دادن عزیز بود سخت بود ولی با توجه به این فایل و باورهای دیگه ای که قبلا صحبت کردید میشد به آرامش رسید و به قول قرآن انالله و انا الیه راجعون.و با حتی اگه چنین مشکلی در مفاصل و یا هر بیماری دیگه در مورد خودمون باشه باز با توجه به باورهایی که ایجاد کردیم شاید میشد صبر کرد و خیریتی در اون دید .شما در فایل فلسفه قربانی کردن هم فرمودید که خیلی راحته آدم از جون خودش بگذره تا اینکه از جون فرزندش بگذره.

    حالا با توجه به قوانین که دلسوزی و حزن و ترس فرکانس های مناسبی ندارند چطور میشه با تغییر نگاه از اونها دوری کرد؟چطور میتونیم به عزیزمون در این وضعیت که درد تحمل میکنه کمک کنیم.در بسیاری از فایل ها فرمودید ما هیچ قدرتی نداریم که به دیگران کمک کنیم.چه دیدگاهی چه زاویه دیدی چه احساسی چه فکری کمک کنندس در این شرایط ؟ممنون از وقتی که میگذارید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    توحید علی جانی گفته:
    مدت عضویت: 3345 روز

    به خاطر لحظه لحضه زندگی جدید زیبایم خدا رو شکر. خدایی که اون ما رو با یکی از دستهاش که جناب استاد عباس منش عزیز و گروه صمیمی تحقیقاتی عباس منش هست و به نظرم یکی از بزرگترین نعمات الهی برای ماهست آشنا کرد

    همیشه در مورد رحیمیت و بخشندگی خدا سوآل داشتم …

    استاد تو چند جلسه از فایلهاشون گفته بودند که : مهربانی و بخشندگی خدا رو تو داستان پیامبران در قرآن زیاد خوندند.

    امروز صبح به لطف هدایت خدا یکی از زیباترین داستانهای پر از مهر و لطف خدا رو تو قرآن مبین و راهنماش دیدم

    خییییییییییلی عالی بود و جوابمو گرفتم و گفتم با شما هم به اشتراک بذارم ….حتما دوستایی مثل من هستند که در این زمینه سوال دارند.

    من با خوندن این داستان متوجه شدم ما در هر لحظه در مهر و لطف و کرامت و بخشندگی خدا زنده هستیم والسلام .

    داستان مربوط به حضرت موسی علیه السلام و قومش هست یعنی این سرگذشت عینیت لطف و محبت و مهربانی خدا هست که بر قوم حضرت موسی علیه السلام هر لحضه جلوه میکرد .

    من خلاصه نویسی میکنم .بگذریم از اینکه خدا چه الطاف بزرگی به حضرت موسی علیه السلام در تمام عمرش نمو د.

    مورد من قوم حضرت موسی علیه السلام میباشد ::::

    من الطاف بزرگ خدا رو با اعداد شماره گذاری میکنم

    1-حضرت موسی به لطف امر پروردگارش رسولی شد برای انذار فرعون و قومش که به قول استاد عزیزمان کسی به کسی ستم نمینمود بلکه قوم فرعون میخواستند که فرعون بر آنها ظلم نماید .

    2-پس حضرت موسی بر آنان وارد شد و قوم فرعون را از ظلم رهانید.

    3-شبانگاه از شهر به امر خدا رخت بربستند .

    4-بر لب دریا رسیدند و خداوند با مهر و لطف و بخشندگی و صفت خیر الحافظین بودنش دریای عظیم (ساحل دریای سرخ و کانال سوئز) را بر آنها گشود

    5-از درون دریا که شکافته شده بودهمه از خردسال و میانسال و پیران به سلامت گذشتند.

    6-به لطف پروردگار سپاه فرعون قوم موسی را تعقیب کردند.

    7- به دنبال قوم موسی وارد دریای گشوده شده گردیدند و به امر رب العالمین دریا دوباره در هم تنیده شد و همه ی سپاه فرعون غرق شدند (اسناد و اکتشافات این سرگذشت در اینترنت بنام کاشف آن رونی وایت قابل تحقیق است )

    8قوم موسی با خستگی وارد خشکی شدند و از حضرت موسی خواستند برای آنها از خدا طعام بطلبد و خدا طعام بس نیکو به آنان روزی میداد.

    * و دوباره شرک قوم بنی اسراییل ::::با عینیت این همه لطف و مهربانی پروردگار به قوم حضرت موسی در مسیر حرکت به بیت المقدس ، این قوم با قومی بت پرست مواجه شدند که با خضوع بت پرستی میکردند…قوم جاهل موسی به موسی گفتند برای ما نیز معبودانی مانند اینها تعیین کن تا آنها را عبادت کنیم .

    موسی علیه السلام به سرزنش آنان پرداخت و گفت آیا به عوض رب العالمین که برای شما این همه مهر و مهربانی نمود شریکی بی جان و دست ساخته قرار دهم …

    9 خداوند از سر گناه عظیمشان که شرک بود گذشت.

    10در مسیر حرکت به بیت المقدس قوم موسی علیه السلام به بیابانی بی آب و علف رسیدند …بعد از طی کمی از مسیر قوم موسی از موسی علیه السلام طلب آب نمودند و موسی به خدا عرضه نمود .

    پروردگار امر بر موسی کرد که عصا بر سنگ زن .موسی چنین نمود و 12 چشمه از سنگ جاری شد.

    11- بعد از اینکه وارد صحرای سینا شدند چون نه سایه ای بود و نه آرامگهی قوم از موسی علیالسلام خواست از خدا طلب رحمت نماید .خداوند ابری فرستاد.

    12 من و سلوی برای آنان برای طعامشان فرستاد

    * و دوباره کفر قوم بنی اسراییل :::::خداوند به موسی امر نمود تا بنی اسرائیل را به سرزمین مقدس فلسطین برده و در آنجا اسکان دهد . موسی علیه السلام چند نفر را برای بررسی اوضاع به شهر فرستاد ووقتی آن‌ها برگشتند به وی اطلاع دادند که مردم آن دیار، افرادی نیرومند و بلند قامت بوده و گردنکش و ظالمند و شهرهای آن جا بسیار مستحکم است بنی اسراییل به موسی گفت تو خود با خدای خود وارد شهر شو ،آنجا را تسخیر کن و بعد ما می آییم.

    *این همه لطف و مهر و مهربانی پروردگار را دیدن و این چنین کفر ورزیدن بر موسی گران آمد و گفت خدایا من جز بر خودم و برادرم تسلط ندارم، تو میان ما و این مردم فاسق جدایی بینداز.

    خداوند فرمود: چون مخالفت کردند، از هم اکنون سرزمین مقدس فلسطین را بر آنان حرام کردم و چهل سال سرگردان در بیابان و صحرای سینا باید بمانند، بنابراین تو بر این قوم فاسق تأسف و غم مخور.چهل سال در آن بیابان ماندند تا آنکه خداوند توبه آن‌ها را پذیرفت.

    13- لطف 13 بنا به خواسته ی بنی اسرائیل حضرت موسی از پروردگار طلب کتاب آسمانی نمود. و خداوند پس از 40 روز روزه داری و نیایش حضرت موسی در کوه طور کتاب تورات را بر موسی عرضه نمود.

    * و دوباره کفر قوم بنی اسراییل ::::در غیبت 40 روزه ی حضرت موسی باز کفر بنی اسراییل به جوش آمد و رو به گوساله پرستی آوردند.

    14-خداوند به وسیله حضرت موسی برای چندمین بار، بنی اسرائیل را از انحراف و سقوط نجات داد، آن‌ها از کرده خود پشیمان شده و از پروردگار خود طلب آمرزش کردند. خداوند به موسی (علیه‌السلام) وحی کرد: توبه آن‌ها زمانی صحیح است، که نفس خویشتن را بکشند یعنی هواهای نفسانی را سرکوب کرده و آن را از شرارت‌ها و تبهکاری‌ها پاک گردانند و از هر گونه تمایلات نفسانی رها سازند. در این صورت خداوند توبه آن‌ها را خواهد پذیرفت.

    15-مجددا بنی اسراییل از پذیرش تورات که تصور کردند عمل به این همه وظایف کار مشکلی است وسر باز زدند، در این هنگام خداوند فرشتگانی را مأمور کرد، تا قطعه عظیمی از کوه طور را بالای سر آن‌ها قرار دهند، فرشتگان چنین کردند، بنی اسرائیل با دیدن این صحنه وحشت زده شده و دست به دامان موسی(علیه‌السلام) شدند.

    موسی(علیه‌السلام) به آن‌ها اعلام کرد: اگر پیمان وفاداری به این احکام ببندید و به دستورهای خدا عمل کنید و از تمرد و سرکشی توبه نمایید، این خطر از شما برطرف خواهد شد، آن‌ها تسلیم شدند و برای خدا سجده کردند و تورات را پذیرفتند و در حالی که هر لحظه انتظار سقوط کوه بر سر آن‌ها می‌رفت به برکت توبه، آن عذاب از سر آن‌ها برطرف گردید.

    گروهی از بنی اسرائیل به نزد موسی(علیه‌السلام) آمده و گفتند: ما به تو ایمان نمی‌آوریم، مگر این‌که خدا را آشکار با چشم خود ببینیم، موسی(علیه‌السلام) از این ماجرا سخت ناراحت شد، که چرا چنین تقاضایی می‌کنند، هر چه آن‌ها را نصیحت کرد، فایده نداشت.

    سرانجام موسی(علیه‌السلام) از میان آن‌ها هفتاد نفر از سران بنی اسرائیل را برگزید و همراه خود به میعادگاه پروردگار (کوه طور) برد، صاعقه‌ای فرود آمد و بر کوه خورد، برق خیره کننده‌ و صدای رعب انگیز و زلزله‌ای که همراه داشت، آن چنان همه را وحشت فرو برد، که بی‌جان به روی زمین افتادند و هلاک شدند و موسی(علیه‌السلام) بیهوش شد.

    این همان تجلی قدرت خدا بر کوه بود، چرا که قوم موسی(علیه‌السلام) از وی خواسته بودند از خدا بخواهد که خود را نشان دهد، با این‌که خدا دیدنی نیست، ولی این صحنه نشان دادن قدرت الهی بود، تا آن‌ها با دیدن جلوه‌های قدرت الهی، با چشم باطن، خدا را بنگرند. سپس موسی(علیه‌السلام) به هوش آمده و عرض کرد: پروردگارا! اگر تو می‌خواستی، می‌توانستی آن‌ها و مرا پیش از این هلاک کنی… پروردگارا می‌دانیم که این آزمایش تو بود… تنها تو ولی و سرپرست ما هستی، ما را ببخش و مشمول رحمت خود قرار ده، تو بهترین آمرزندگان هستی.

    سرانجام هلاک شدگان زنده شدند و به همراه موسی(علیه‌السلام) به سوی بنی اسرائیل بازگشتند و آنچه را دیده بودند برای آنها بازگو کردند.

    پس پس پس :::: خداوند بسیار مهربان و هم او مهربانترین مهربانان است.

    امیدوارم برای شما هم مفید باشه

    واقعا خدا مهربان است و از سر تقصیراتمان میگذرد.

    ادعونی استجب لکم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    عباس خزائى گفته:
    مدت عضویت: 2960 روز

    با عرض سلام خدمت آقاى عباسمنش گل ،

    واژه اى بهتر از گل براتون پیدا نکردم بخاطر این بود که گل هر جا باشه گلِ ، چه بهترین جاى جنگل چه در مرداب

    استاد عزیزم واقعأ نمیدونم چى بگم شما هر چى بار بود از دوش ما برداشتین نکنه فردا شرمنده خدا بشیم که بابا ما تلاشى نکردیم برا آگاهى براى آموزش همه رو یه جا عباسمنش بهمون داد ،

    چرا تا قبل از این ماها اینطور بودیم همش میدیدیم که کى چى میگه ماهم باور کنیم نکنه الانم فقط شکلش تغیر کرده باشه

    ولى قبلأ آگاهى پشتش نبوده تلاشى پشتش نبوده ولى امروز هست اگ من قبلأ یه چیزى رو میشنیدم و باور میکردم الان امروزه به دستور استاد عزیزم اول میشنوم بعد تلاش میکنم بعد ثمره ش رو میبینم بعد باور میکنم

    شما تمام قوانین رو برامون وزن کردین قوانینى که واقعیه تقلبى نیست

    من نمیخوام وارد بحث مرگ بشم چون امروز بهترین برداشت رو کردم چند روزى بود که ذهنم در بیدارى عاجز بود که منو بترسونه از مرگ ، توى خواب به سراغم میومد اشخاصى رو میدیم که در محله هاى قدیمى دیده بودمشون و مرده بودن و یک شکل جدید از مرگ رو میدیم اصلا من هر چقدر بخوام افسار ذهنم رو در دست بگیرم در طول روز که اینور و اونور نره توى خواب خیلى ناتوانم

    ذهنم برا خودش یه چیزائى میبینه یه صحبتهایى میکنه و بدتر از همه یه سرى نا امیدى ها رو سراغم میاره که من به محض بیدار شدن تمام این اتفاقات قشنگ و موفقیت ها رو فراموش کنم و برگردم سر پله اول ولى نمیدونه که من تا بیدار میشم به لطف خدا و صداى نازنین شما اون رو شکست میدم

    خدا رو شکر میکنم که خدا هست خدا رو شکر میکنم که هستین و خدا رو شکر میکنم که هستم این راه ادامه داره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مریم غدیری گفته:
    مدت عضویت: 3795 روز

    سلام به همه ی هم فرکانسی های عزیز ،

    وقتی ۱۶ ساله بودم دچار گازگرفتگی با مونوکسید کربن شدم. لحظه ای که احساس کردم بدنم خشک شد و قدرت حرکت ندارم و در عین حال در جسمم هم حس معلق بودن داشتم. چشمهایم بسته شد و من کل زندگی ام را مانند فیلم دیدم. چیزی که تجربه کردم بسیار زیبا بود… وقتی بهوش آمدم که زنده ماندنم یک معجزه بود فهمیدم حداقل تا حدودی مرگ را تجربه کرده ام. اونجا فهمیدم همه ی حرفهایی که درباره ی مرگ بهم گفته شده ( توی مدرسه) دروغ محض بوده، و ترسم از مردن برطرف شد.

    بعدها هم استاد در هدیه ی تابستان یا بهار سال ۹۳ خلاصه ی کتاب “در آغوش نور” را روی سی دی گذاشته بودند که خواندنش دیدگاه دیگری از زندگی در جهان بهم داد.

    در این فایل کلی باورهای قشنگ استاد برامون از مرگ می سازن ، باورهایی که دروغ نیستند. به نظرم کسی که دروغ نمیگه همیشه ی همیشه زنده هست.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: