دیدگاه زیبا و تأثیرگزار دوست عزیزمان جلیل احمد به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام خدمت همه عزیزان و استاد بزرگوارمان:
استاد، من این فایل تون را تا دقیقه بیستم گوش دادم. فقط 26 ثانیه بعد از گذاشت شما من این فایل را تا نصف دیدم و گفتم بیام کامنت بنویسم.
چون می دانم که این جا وضعیت چگونه است. خود من هم از هرات افغانستان این کامنت را می نویسم. و قضایا را خیلی خوب درک می کنم.
اصلا همه این جا ( افغانستان) از یک دیگر می پرسند که چی شد؟ همه در شوک اند؟ این همه طالب از کجا آمد؟ چرا وضعیت این گونه شد؟ چطور شد طالبان که رفته بودند این ها از کجا آمدند؟ و چطور شد که به این زودی کل کشور را مثل آب خوردن گرفتن و…
طی 20 سال گذشته در افغانستان خیلی خیلی تحولات آمده است. در زمینه های مختلف.
اما! استاد و دوستان حالا که من قانون را به شخصه می دانم، گرچه هنوز در مراحل اولیه این شناخت و درک آن هستم، در این روزها، به ظاهر سخت، از خدایم هدایت خواستم و من به گوش دادن این فایل های زیبا از دوره ها هدایت شدم. جلسات ششم و نهم دوره کشف قوانین زنده گی، جلسات 32 و 33 دوره روان شناسی ثروت یک، جلسه ششم و قرآن قدم نهم و خواندن مقالات دوره جهانبینی توحیدی.
من خودم و خانم عزیزم به خواست خودمان و به توفیق خدای مهربانمان، از یک سال به این طرف با سایت وزین و استاد بزرگوارمان عباس منش جون آشنا شدیم و دوره ها یمختلف را خریده ام و آموزش را شروع کرده ایم. درک کرده ایم که عوامل بییرونی در زنده گی ما هیچ تاثیری ندارد و همه چیز درونی است. همه چیز افکار ما، فرکانس های ما و باورهای ما است.
عملا با چشم سر دیده ام که همین مردمی که حالا آشفته شده اند و شوک به آنها آمده، سال های سال است که از همین حکومت انتقاد کرده اند و بدی حکومت را و حتی خارجی ها را گفته اند. در این مدت، هیچ سپاس گذاری از داشته ها و پیشرفت های هر چند اندک در بین مردم نبود. درسته مشکلات بود، بی توجههی دولت بود، فساد اداری بود ولی موارد مثبت هم بود، خوبی ها هم بود ولی اصلا دیده نشد و اهمیتی به آنها داده نشد و همش انتقاد بود و انتقاد.
مردم پیامبر زاده شده بودند و حکومت کافر. اصلا مردم در قبال دولت، همکاری و همدیگر پذیری مسوولیتی نداشتند و همه چیز را به دولت ارتباط می دادند.
دقیقا یادمه چند سال پیش در یکی از رسانه های تصویری محلی هرات کار می کردم. جالبه بدونید که سرخط همه خبر های شان منفی بود. یک روز سه مورد یا سه سوژه خبری مثبت داشتیم و یک مورد منفی؛ همان منفی را آوردن سر خط درست کردن و موارد مثبت رفت در جایگاه دوم و سوم قرار گرفت. با وجودی که ارزش خبری این موارد مثبت صد ها بار بیشتر از آن مورد منففی بود.
در کل رسانه ها در این بیست سال، خیلی خوب و ماهرانه ذهنیت مردم افغانستان را برای جنگ، آمدن طالب، ربط دادن ریشه مشکلات به عوامل بیرونی آماده کردند. همیشه اخبار جنگ، نا امنی ها و منفی ها در صدر بود. همیشه انتقاد از حکومت بود، همیشه گله و شکایت بود. اصلا کسی نبود که بگوید خدایا! شکرت
خانمم معلم هست. میگوید: ناخودآگاه سر کلاس ها و در مدرسه می گویم خدایا شکرت
بعد می بینم دانش آموزان و سایر معلمان تعجب می کنند و می گویند: به خاطر چی سپاس گذاری می کنی؟ ما که چیزی نداریم همین نفس را هم خداوند از ما بگیرد.
خوب همین موضوع در همه بخش ها بوده و هست.
در اداره های دولتی اصلا خبری از تغییر در کار، افراد، باورها و ایده ها نبود. هر کس در هر اداره ای که می آمد دیگه ارثی می شد آن اداره و آن صندلی برایش. فقط هدف، خوردن، بردن و جمع کردن پول بود؛ خبری از تغییر و پیشرفت و وضع مملکت نبود. با وجودی که خیلی خیلی چیز ها برای سپاس گذاری بود مثلا در هر اداره دولتی ده ها ماشین لاند کروزر ژاپنی و آمریکایی و ساختمان لوکس اداری بود ولی هر گز این ها نعمت نبودند و به چشم دیده نمی شدند و فقط منفی ومنفی بود.
همه این گفته هایم مربوط استان خودم هرات بود. استانی که به تمیزی اش بنام است ولی اوضاع در استان ها یدیگر خیلی بد بود و هست.
خیلی در این سال ها مکان های تاریخی خوبی بازسازی و مرمت کاری شد، خیلی مدرسه ها ساخته شد، دانشگاه ها ساخته شد، فرودگاه ها ساخته شدند و خیلی کار ها شد ولی نمی دانم چرا همه توجه ها روی منفی ها بود، همش حرف از جنگ و نا امنی و طالبان بود.
طالبان قدرتی نداشتن خود افغان ها در ذهن شان به این گروه قدرت دادن و این گروه را بزرگ کردند، همه می گفتن صلح می خواهیم ولی فرکانس های شان و تو جه شان روی جنگ و روی طالبان بود. جهان هر چه سعی کرد که با با همان ضربه های نخست به مردم بفهماند که خودشان را و افکار شان را تغییر دهند ولی گوش شنوایی نبود.
حالا هم وضعیت فرودگاه بین الملی کابل را می بینید، همه چیز به هم خورده.
همیشه در جنگ افغانستان، کشورهای بیرونی را عامل می دانستند به خدا حالا که قانون را می دانم، تعجب می کنم که چرا یک نفر پیدا نشد که بگوید من، بگوید ما! ما هم مسولیم. مملکت ماست، باید خود ما بسازیم این مملکت را نه بیرونی ها.
یاد مه با یکی از مسوولان که هر ماه دو هزار دالر آمریکایی از طریق برنامه حمایتی بانک جهانی حقوق می گرفت صحبتی داشتم، می دیدم اون هم همهش انتقاد از دولت می کرد و صد ها حرف بد را به دولت می زد.
استاد شما آمریکایی ها را گفتند که بیست سال است که به افغانستان آمدند و حالا هم رفتند، قبلا روس ها هم آمدند و رفتند. حتی ارتشی که بعد از روس ها در افغانستان باقی ماند از ارتش امروزی خیلی خیلی قوی بود. صد ها چرخبال جنگی، چت های میگ 29 روسی باقی و حتی هواپیما های سو خت رسان داشتیم. یادمه در یکی از جلسه ها، یکی از جنرال های ارتش سابق از حامد کرزی رییس جمهور پیشین در خواست میکرد که 2500 تانک و خودروی زرهی داشت ارتش افغانستان این ها چی شد. البته این مورد هم به ارتش سی سال پیش مربوط بود.
فقط این را می خواهم بگویم که همه چیز مربوط خود ماست. هیچ عاملی در بیرون ما نیست. افکار منفی مردم این حال روز را به سرشون آورد. اصلا عامل خارجی هم در کار نبود. همه چیز اول ذهنی ساخته شد و بعد در جهان مادی عملی شد.
حالا من هم مصمم شده ام که تمرکزم را روی موارد مثبت بگذارم، ذهنم را کنترول کنم، آرام باشم، از خدایم هدایت بخواهم. آرام آرام می بینم که او هم به اندازه تغییر باورها و افکارم را مرا هدایت می کند و ایده های عملی به من میدهد که با همین شرایطم هم ساز است.
تصمیم به تغییر محیط خود گرفته ایم. فقط تصمیم گرفته ایم. به خداوندی خداوند قسم گه دستان بی نهایت خداوند به کار افتاده و از جاهایی با کمک ما می آیند که ما زودتر تغییر محل زنده گی بدهیم که اصلا به ذهن ما نمی رسد.
فقط می گویم خدایا! شکرت
ممنونم از همه دوستان
اگر کامنتم طولانی شد معذرت.
تقدیر من ثروت مند شدن است.
تقدیر من زنده گی کردن در مکانی آرام، آباد، آزاد، پیشرفته، با آب و هوایی معتدل و مردمانی خون گرم و دوست داشتنی است.
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری ما از تغییرِ دیگران، ناتوانیم526MB34 دقیقه
- فایل صوتی ما از تغییرِ دیگران، ناتوانیم31MB34 دقیقه
به نام رب العالمین
روز 117 ام روزشمار من
سلام بر استاد عزیزم
عنوان این فایل پر از مفهوم است. ما از تغییر دیگران ناتوانیم.
اوایل که توی سایت اومده بودم با شنیدن این سخنان استاد میگفتم چرا پس استاد اومدن ما را تغییر بدن.؟ ما باید به دیگران کمک کنیم تا اونها هم تغییر کنند و هزاران حرف بی ربط میزدم چون قوانین را نمیدونستم. و اصلا مفهوم کامل فرکانس را درک نمیکردم.
اما الان بعد از دو سال که هر روز توی سایت بودم و کامنت خوندم یواش یواش با مفهوم فرکانس آشنا شدم متوجه شدم که ما هم نمیتونیم که دیگران را تغییر بدیم و هم اجازه نداریم.
این جهان دو قطبی باید همه چیز داشته باشه باید فقر باشه ثروتم باشه خوب باشه بدم باشه تاریکی باشه روشنایی هم باشه و ….
خاصیت این جهان اینچنین است و هر کس خودش بخواهد انتخاب میکند که در کدوم مسیر حرکت کند.
حتی خداوند هم هرجور ما بخواهیم ما را هدایت میکند. خداوند هم کارش فقط هدایت کردن است.
مفهوم فرکانس را من اینجوری خوب متوجه شدم که یک سری مدار هست که هر کسی با توجه به انتخاب های خودش روی اون مدار قرار گرفته و فقط چیزهایی را تجربه میکند که روی اون مدار است.
مثل جاده و خیابان در نظر بگیریم اتوبان ها مثلا. وقتی من در اتوبان چمران هستم فقط قادر به دیدن آنچه در اون اتوبان هست هستم درختان اون اتوبان ترافیک و ماشین ها و … هر آنچه در اون اتوبان هست . اگر بخواهم که آنچه در اتوبان همت است را ببینم حتما و باید تغییر مسیر بدم و بروم در اون اتوبان.
پس حالا با این مفهوم من چه جوری میتونم مثلا همسرم را که در یک اتوبان دیگر است و یا حتی در یک شهر دیگر است متقاعد کنم که این درخت در اتوبان چمران را ببین. حالا هرچی من توصیف هم بکنم تا دلش نخواد و تا نیاد اینجا متوجه نمیشه.
مهم اینه باید خودش بخواد.
در مورد استاد هم اینجوریه که ما خواستیم و در مسیر استاد قرار گرفته ایم وگرنه استاد مگه اومده در خونه ما و یا به ما زنگ زده که بیایید توی سایت من باهاتون کار دارم و میخوام ارشادتون کنم. نه .
ما خواستیم هم مدار بودیم و اومدیم توی این سایت.
منم خیلی دیر متوجه این موضوع شدم با اینکه همون اوایل ورودم به سایت هم فایل های مشابه این موضوع را گوش کرده بودم حتی در کلاب هاوس هم بچه ها میگفتند اما من هنوز نمیفهمیدم. و خیلی جاها بحث میکردم و ضربه هم خوردم.
چون نتیجه که نداشتم فقط حرف بود. دیگران هم میگن بابا تو خودت کجای کار هستی .
من آرامش درونی را پیدا کرده بودم اما محسوس نبود .
اما الان یاد گرفتم سکوت کنم. و بالاترین آرامش نصیبم شده . کاری ندارم دیگران چجور فکر میکنند . بعضی وقت ها حالم بد میشه و حرص میخورم اما سکوت میکنم. خودم را از محیط میبرم بیرون. یا موضوع را قشنگ عوض میکنم .
و بهترین روش در این مباحث سکوت است. و به قول استاد بابت خودتون و حرفاتون ارزش قائل بشید. و کمی خسیس باشید .
میبینم که چقدر درسته . چون من بابت دانستن این چیزها هر روز برای خودم نوشتم کلی فایل گوش کردم کلی زمان گذاشتم چرا براحتی در اختیار دیگرانی قرار بدم که اصلا دوست ندارند که بدونند.
و اگر من تغییر کنم طبق قانون جهان هستی تمام اطرافیان من تغییر میکنند. چون مدار من تغییر میکنه.
ما در جهانی زندگی میکنیم که پاسخ به فرکانس های ما میدهد . فرکانس های ما همون باورهای شخصی ما هستند که تکرار شده اند و احساس ما اون فرکانس ها را شکل میدهد. پس کاملا کاملا شخصی است. یعنی من فقط دسترسی به فرکانس خودم را دارم تازه اونم اگر بخواهم . وگرنه اونم ناآگاهانه است.
حالا با این توصیف چجوری میتونم دسترسی به افکار دیگران داشته باشم. منی که هنوز کنترل افکار خودم دست خودم نیست و دارم سعی میکنم که آگاهانه افکارم را کنترل کنم مواظب ورودی هایم باشم چجوری میتونم دسترسی به ورودی های ذهن دیگران داشته باشم.
من چه میدونم که امروز از صبح همسرم چه چیزهایی شنیده چه چیزهایی را دیده چه چیزهایی را خونده و چه افکاری داره که حالا بخوام به زور یک سری مطالب را براش توضیح بدهم.
الان این حرفها را متوجه میشم. و اصلا کاری به کار هیچ کس ندارم . در اصل اصلا وقت نمیکنم به دیگران فکر کنم اینقدر درگیر خودم و افکار خودم هستم. اینقدر باید مراقبت کنم از افکار خودم و مواظب ورودی های خودم باشم . و این باورهای سیمان زده خودم را یواش یواش شل کنم که دیگه وقتی برای مجاب کردن دیگران ندارم . و دیگه اصلا نمیخوام کسی را تغییر بدم.
به قول استاد کوری عصا کش کوری دیگری نمیشم.
خدا را شکر میکنم که امروز که در روزشمار دوباره به این فایل برخورد کردم خیلی راحت فهمیدم.
اینقدر شرایط جامعه برام ملموس هست که اصلا جای بحث نمیمونه.
پارسال که دوباره شرایط ایران بهم ریخته بود ناراحت میشدم و اما امسال که دیدم هیچ فرقی نکرد بهتر که نشد بدتر هم شد. و این طبیعی بود که طبق قانون جامعه ای که فقط داره به این موضوعی که دوست نداره توجه میکنه جهان از جنس همون موضوع براش میاره.
و الان میدونم که هزاران انقلاب دیگه هم پیش بیاد تا هر کدوم ما از خودمون تغییر را شروع نکنیم هیچ چیزی تغییر نمیکنه.
جامعه ای که شکرگزار نعمت هایی که داره نیست و فقط نق میزنه قر میزنه و به بدی ها توجه داره هیچ تغییری نخواهد کرد. چون جامعه یعنی مردم. مردم کیا هستند همین آدم هایی که ناسپاس هستند و همیشه در حال غر زدن هستند . همین آدم هایی که دنبال اینند یکی بیاد نجاتشون بده. امام زمانی از راه برسه نجاتشون بده. یک ابرقدرتی بیاد نجاتشون بده.
نه این جامعه قربانی هیچ وقت درست نمیشه مگراینکه خودشون یک به یک شروع به تغییر بکنند.
مثل ما که در این سایت هستیم و خودمون دلمون میخواد تغییر کنیم و یک روز هم نخواهیم به راحتی از این سایت بیرون میریم و دیگه این سخنان و این کامنت ها را نمیشنویم و نمیبینیم.
من شکرگزار خدای مهربونم هستم که به من لطف کرده و من خواستم و من را هدایت کرده به این مسیر سبز.
و سپاسگزار استادم هستم که هر روز یک مطلب را به هزاران گونه بیان میکنند و تکرار میکنند که هرکدوم از ما به طریقی متوجه این قوانین بشویم.
سپاسگزارم
دوستتون دارم